به آقای پزشکیان حق و فرصت دهید!
مصطفی منتظر
پس از چند هفته اجرای فرایندهای کمیتهای برای معرفی نامزدهای وزارتخانهای، کابینه آقای پزشکیان به صحن مجلس شورای اسلامی معرفی شد. گرچه حضور اکثریت اصلاحطلب و جریان موسوم به اعتدالی در این لیست واضح است اما برخی از اصلاحطلبان به ویژه کنشگران رسانهای آنها، به این لیست اعتراضاتی داشتهاند. شاخص اصلی در تایید یا رد این لیست همان مواردی باید باشد که رهبر معظم انقلاب در روز تنفیذ و دیدار نمایندگان مشخص فرمودند؛ «امین»، صادق، متدیّن، از بُن دندان معتقد به جمهوری اسلامی و به نظام اسلامی، اشتهار به پاکدستی و صداقت، امید به آینده، نگرش ملّی، کارآمد و... از جمله این موارد بود.البته باید دقت داشت که وقتی جریان اصلاحات در انتخاباتی رقابتی رای آورده، این حق آقای پزشکیان است که افرادی از جریان خود را به مجلس معرفی کند.عمده کابینه پیشنهادی شبیه به روحیه و تفکر خود پزشکیان است. از طرف دیگر باید دقت داشت که وقتی این افراد از دستگاههای نظارتی تاییدیههای لازم را دریافت نمودهاند، اخلاقی نیست که برخی کلیگوییهای ناصواب علیه آنان مطرح شود.مجلس نیز موظف است با همان نگاه مبتنی بر شاخصها به وظیفه خود عمل کند. در این زمینه نیز گویا ریاست مجلس ابتکاری به خرج داده تا هم کیفیت بررسی نامزد هر وزارتخانه بالا برود و هم سرعت بررسی آن. بدین شکل که همچون مجلس یازدهم (در بررسی کابینهی شهید رئیسی که در آن زمان برای اولین بار اتفاق افتاد)، نامزدهای هر وزارتخانه به تمامی کمیسیونهای مجلس میروند تا نمایندگان مجلس، تمام 19 نفر پیشنهادی را دیده و از نزدیک با نظرات آن ها آشنا شده باشند. این امر به شکلی طراحی شده تا صرفا در پنج روز انجام شود و شنبه هفته آینده، اولین روز رای اعتماد در صحن باشد تا پیش بینی شوددر روزهای پایانی مرداد شاهد استقرار کامل دولت چهاردهم باشیم.حال این سئوال پیش میآید که چه اولویت های کاری پیش روی این دولت قرار دارد. شاید در ظاهر امر رسیدگی به اوضاع اقتصادی مخصوصا در حوزه معیشتی مهم ترین و برجسته ترین انتظاری باشد که از دولت مسعود پزشکیان وجود دارد اما بر کسی پوشیده نیست که این هدف پیش نیازی دارد و آن هماهنگی و همدلی تمام اعضای کابینه با یکدیگر است.شاید یکی از علل بازدارنده در مسیر دولت قبل، ناهماهنگی بین اعضای کابینه به ویژه تیم اقتصادی بود. انتخاب وزرا و معاونان رئیس جمهور از سلایق کارشناسی مختلف و نبود مرجع هماهنگ کننده قوی در دولت عاملی شد تا هر کس بنا به تشخیص خود عمل کند. همین موضوع به ظاهر ساده وقت و انرژی زیادی از دولت گذشته گرفت. از این رو دولت چهاردهم هرچند با چالش های سنگینی به ویژه در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی مواجه است اما برای هموار کردن مسیر، آقای پزشکیان در گام نخست باید تیمی هماهنگ، همدل و دلسوز داشته باشد.امروز مردم منتظر اقدامات دولت چهاردهم هستند، هر چند تمایل به حل سریع مشکلات را نمی توان انکار کرد اما واقعیت آن است به برخی اهداف زودهنگام نمی توان دست پیدا کرد. مردم باید نگاه واقعی به مسائل داشته باشند، در عین حال دولت نیز با یک کابینه هماهنگ و همدل می تواند اقداماتی انجام دهد که اعتماد عمومی را به خود بالا ببرد.قطعا جراحی های اقتصادی در پیش است، از موضوع مدیریت بهتر انرژی یا اصلاح برخی نظامات اقتصادی. هدف دیگر منطبق سازی بودجه سنواتی با قانون برنامه توسعه و سند چشم انداز است که قطعا به تحقق اهداف اسناد بالادستی کمک بزرگی می کند. این اقدامات باید بدون شعارزدگی پیش برود تا حوزه های مختلف اقتصادی کشور سروسامان پیدا کند.
مرتضی سیمیاری
زمستان ۱۳۸۵ درست شش ماه بعد از پیروزی مردم لبنان بر صهیونیستها در جنگ ۳۳ روزه و زمینگیر شدن ارتش اسرائیل در وادیالحجیر حوادثی روی داد که نشان میداد ارتباط میان گروهکهای تروریستی تکفیری با موساد کاملاً ارگانیک بوده و پاسکاری خطی میان آنها وجود دارد.
در آن روزها «دان حالوتس»، رئیس ستاد و «عمیر پرتز»، وزیر دفاع وقت ارتش صهیونیستی در یک کنفرانس خبری مشترک گفته بودند که اسرائیل به دست مقاومت، تحقیر تاریخی شده است و نمیتوان با جنگنده اف ۱۶ به نبرد با آن رفت.
مؤسسه کارنگی که اغلب تحلیلهای امنیتی در منطقه را تفسیر میکند، در گزارشی مشترک که یکی از نویسندگان آن رابرت بائر افرس سازمان سیا بود برای اولین بار بحث «قدرت بازدارندگی مقاومت» را روی خطوط مناطق اشغالی مطرح و به موساد توصیه کرده بود که باید گستره جنگ را آنقدر باز کند تا صهیونیستها بتوانند نفس بکشند.
باز کردن خطوط جنگ و نقطهچینی کردن آن با دادن امکانات لجستیکی به گروهک تروریستی ریگی آغاز شد. این گروهک تکفیری که تا پیش از این سه عملیات مهم از جمله جنایت تاسوکی را عملیاتی کرده بود در آن سال مأمور شد تا شهر استان سیستان و بلوچستان را به یکی از کریدورهای ناامنی تبدیل و منطقه جنوب شرق را به صورت کامل ویروسی کند.
در همان زمان که گروهک تروریستی ریگی مشغول باز کردن بالهای تروریستی خود در منطقه بود، یک پیوست جالب توجه و مهم نیز از جانب سازمان سیا برای پوشش اقدامات شرارت بار این تشکیلات تکفیری باز شد، از جمله آن استقرار یک تیم اجرایی با هدایت یکی از عناصر گروهک ملی- مذهبی در منطقه شیرآباد بود که در پوشش کارگاههای خودکفایی صورت گرفته، اما درمیان آن برای تروریستها یارگیری میکرد.
در این مقطع امریکاییها معتقد بودند که پیشبرد طرحهای ضربتی از سوی عبدالمالک ریگی نیاز به اقدامات اجتماعی دارد، به این معنا که باید محفل پوششی برای گرههای مرکزی آن ایجاد کرد تا خانههای تیمی به راحتی زیر ضرب نرود. اجتماعی کردن طرح ترور علاوه بر جاذبههای خاصی که در خود داشت میتوانست سطح برخورد با تکفیریها را نیز دچار انحراف تحلیلی نیز بکند.
سرشبکه اطلاعاتی و عملیاتی سازمان سیا با این استفاده از این محفل پوششی توانسته بود ظرف مدت کوتاهی گروهکهای ضدانقلاب را از تهران به زاهدان بکشد و به اسم برگزاری اتاقهای آموزشی برای تروریستها یارگیری کند. از جمله آن ارسال کادرهای آموزشی مدرسه فمینیستی شیرین عبادی به زاهدان و برگزاری کارگاههای توانمندی زنان بود که در آن به جای کارآفرینی وبلاگنویسی به سود مقاصد تروریستی آموزش داده میشد، همچنین ضدانقلاب توانسته بود در پوشش کمکرسانی به طرح واکسیناسیون از منطقه نقشهبرداری محلی محدودی نیز انجام دهد.
گروهک جندالله (شیطان) نیز با این پروژه در هماهنگی کامل قرار گرفته بود. در آن مقطع ریگی عملیاتهای خود را با ترورهای کور مرزی شروع و به مرور در کمتر از یک سال چهار عملیات تروریستی دیگر را سازماندهی کرد که از جمله آن انفجار یک بمب صوتی در بلوار جمهوری شهر زاهدان بود، بعد از آخرین عملیات تروریستی صورت گرفته توسط تکفیریها برای اولین بار صدای امریکا ارگان رسانهای سازمان سیا از ریگی به عنوان فعال مدنی یاد کرده و وبسایت روزآنلاین که از سوی منافقین در هلند اداره میشد در یادداشتی اقدامات اجتماعی و مویرگی صورت گرفته توسط ضدانقلاب را موتوری خواند که ریگی روشن کرده است!
در بخشی از این یادداشت قابل توجه که با نام مستعار نوشته شده بود به این موضوع اشاره شده بود که ترورهای ریگی در کنار بهسازیهای اجتماعی صورت گرفته توسط ضدانقلاب میتواند پلی بزند که ایران را در منطقه قفل کند. در این مرحله تازه مشخص شده بود که هماهنگی و تقسیم کار موساد و سازمان سیا به چه نتایج جالب توجهی رسیده است.
در حالیکه کادرهای تروریستی ریگی به دست افسران صهیونیستی آموزش و تدارک میشدند در آن سو امریکاییها با اجتماعی کردن تکفیریها آنها را یک خال بالاتر آورده بودند. هدف اصلی طرح مسدودکردن مسیر مقاومت در منطقه بود. البته تروریستها و شبکه همکاری با آن ظرف مدت کوتاهی از سوی وزارت اطلاعات و نیز قرارگاه امنیتی سازمان اطلاعات سپاه در استان شناسایی و یکی پس از دیگری از دور خارج شدند، این ضربه سخت از «جهش ژنتیکی ترور» جلوگیری کرد. بالاآوردن سطح عملکرد تروریستها پس از هفت اکتبر و عملیات مهندسی شده طوفان الاقصی نیز قابل رصد است. از جمله به روز شدن امکانات رزمی و رسانهای تکفیریها است که با قبل آن به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. تحلیل اطلاعیههای گروهک جیشالعدل (ظلم) پس از عملیات تروریستی شهر چابهار شاهد مهمی بر این جهش است. نکته جالب توجه آنکه میان احزاب کردی تروریستی و گروهکهای تکفیری در جنوب شرق نیز همافزایی ایجاد شده است.
جهشی کردن تررویستها به صورت سه بعدی (لجستیکی، رسانهای و اجتماعی) بعد از ترور شهید هنیه در تهران تحلیلهای مهمی در خود دارد. دو شب بعد از این عملیات خونین، گروهک تکفیری جیشالعدل (ظلم) بیانیه داده و در آن ایران را محکوم کرده است، جالب آنکه در تمام بندهای این اطلاعیه حتی یک بار هم به نام رژیم صهیونیستی اشاره نشده است. پیش از این صلاحالدین فاروقی سرکرده این گروهک تروریستی نیز متنی را در کانال تلگرامی خود منتشر کرده که در ظاهر درباره وقایع فلسطین است، اما در آن نام صهیونیستها به صورت کامل سانسور شده است، این حذف عامل جنایت توسط یکی از سرپنجههای آن در منطقه خیلی عجیب و اتفاقی نیست، اما انحراف مسئله فلسطین توسط جیشالعدل مهمتر از نکته اول است.
برآوردهای موجود نشان از آن دارد که دو شبکه موساد و سازمان سیا در تلاش هستند این گروهک تروریستی و تکفیری را از سطح محلی بالاتر آورده، در منطقه فعالتر کرده و با شاخه داعش موسوم به خراسان پیوند بزند. استخدام مزدوران بینالمللی به عنوان کادرهای جیشالعدل که مسلط به جنگهای منطقهای هستند نیز با همین هدف صورت گرفته است. اما این کانال جدید نیاز به سرپلهایی دارد تا ترور را اجتماعی کنند. فعال شدن مجدد سرشبکههای نفاق در کانادا و برقراری تماسهای مشترک در یکی از کشورهای همسایه مقدمه این تحرکات است، میدان رشد این پروژه در رصد کامل قرار دارد!
ترور شهید هنیه در تهران و پاسخ قاطع ایران
رضا کوچک زاده تهمتن
برداشت اول؛ از جنگ ۳۳ روزه تا ترور در تهران:
با شکست صهیونیستها از حزبا... در جنگ ۳۳ روزه یا تموز (۲۳ مرداد ۱۳۸۵)، فصل جدیدی از عرصه راهبردی محاصره و شکست صهیونیستها در منطقه باز شد که با جنگ ۲۲ روزه غزه و در نهایت طوفانالاقصی تکمیل شد. اینک نیز صهیونیستها پس از ۱۰ماه جنایت جنگی و نسلکشی زنان، کودکان و مردم عادی و بیدفاع در غزه، به هیچکدام از اهداف سهگانه خود (نابودی حماس و جهاد اسلامی، کوچاندن مردم غزه به دیگر نقاط وآزادی اسرا بدون مذاکره) نائل نشدهاند و دریک استیصال راهبردی نابودگر گرفتار آمدهاند. ازسرهمین استیصال محض وبرای جبران شکست غزه، رژیم وباندجنایتکار درساعت ۲ بامداد۱۰مرداد۱۴۰۳ در یک عملیات تروریستی در قلب تهران، اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را ناجوانمردانه به شهادت رساند. گرچه این ترور برای جبهه مقاومت خسارتبار است، اما نکته اساسی نقض آشکار حاکمیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران و سکوت نهادهای بینالمللی دراین باره است. این اقدام که قماری بزرگ توسط صهیونیستهامحسوب میشود، نباید و نمیتواند بدون پاسخ باشد.
برداشت دوم؛ موج جهانی در قبال ترور:
در این فرآیند اقصی نقاط دنیا از آفریقا، آمریکای لاتین و اغلب دول غرب آسیا این تروررامحکوم کردند وهمدلی کمنظیری و روشنی بین ملل اسلامی شکل گرفته است. اما کشورهای غربی نه تنها در قبال این اقدامات مبرهن تروریستی، هیچ گونه سرزنشی نسبت به صهیونیستها روا نداشتند، بلکه درنشست شورای امنیت مانند رویکردی که در۱۰ماه گذشته نشان دادند همان رویه را در قبال این باند جنایتکار برای نسلکشی غزه پیش گرفتهاند وازصهیونیستهادفاع میکنندوعملا همراه این جنایت شوم شدهاند. این وضعیت نشاندهنده ناکارآمدی سازمان ملل و دیگر مجامع جهانی مدعی حقوق بشر و پایداری اصل تنازع بقاء در روابط بینالملل است که دولتها برای بقای خود و ملتهایشان بایستی با اتکا به توان بازدارندگی از امنیت خویش دفاع کنند.
برداشت سوم؛ مشروعیت پاسخ ایران:
در این بستر به نظر میرسد تنها راه تنبیه متجاوز و عدم تکرار این اقدامات، پاسخ قاطع ایران است. مطابق با ماده ۵۱ منشور ملل متحد مبنی بر حق دفاع مشروع و حق اقدام متقابل برای تنبیه متجاوز براساس حقوق بینالملل، اقدام ایران در پاسخ به این تجاوزگری کاملا حقوقی و قانونی و قابل پذیرش در نظام جهانی منطبق با منشور ملل متحد است. از آنجا که نهادهای بینالمللی در ضعیفترین شرایط تاریخی خود هستند و هیچ گونه قدرت قانونی در برابر جنایات صهیونیستها ندارند یا از خود نشان نمیدهند، طبعا مبتنی بر توان بازدارندگی کشور بایستی دشمن را پشیمان کرد. اکنون که سطح هماهنگی جبهه مقاومت منطقهای در حد اعتلای اتحاد است، توان راهبردی ایران برای اعمال قدرت بازدارندگی خود مبتنی بر وعده صادق و انتقام بزرگ، ضامن خونخواهی شهید اسماعیل هنیه و دفاع از حیثیت و حاکمیت خویش است.
برداشت چهارم؛ پاسخ قاطع، مطالبهای ملی:
ملت ایران، ترور ۱۰مرداد۱۴۰۳درتهران رالطمهای به حیثیت تاریخی خود میداند و ازهمین زاویه در سطح افکار عمومی خواستار پاسخی قاطع و پشیمانکننده است تا صهیونیستها بار دیگر جرأت اقدام نداشته باشند. هدف قرار دادن مکانهای راهبردی در داخل مرزهای اشغالی تا منافع و پایگاههای سری و جاسوسی در منطقه و از بین بردن سران این رژیم، خواست اصلی ملت ماست. این اقدام میتواند مرحمی بر زخمهای ۱۰ماهه مردم غزه وموجب روحیه گرفتن جبهه مقاومت دربرابر استکبار و حامیان صهیونیسم باشد و در سطح نهایی نیز، پیام بازدارندگی ایران را در منطقه و جهان به رخ میکشاند. اقدامی که هیچ منافاتی با تلاش همزمان برای برقراری آتشبس برای جنگ غزه ندارد و برای جمهوری اسلامی ایران انتقام سخت و آتشبس دو راهبرد و موضوع تفکیک شده از همدیگر است.
برداشت پنجم؛ عملیات مکمل رسانهای:
دراین عرصه، نقش سپهر رسانهای کشورخاصه رسانه ملی امری مهم است. از آنجا که طبق تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «رژیم صهیونیستی زشتترین چهره باندی جنایتکار رادارد» عریانسازی این چهره زشت ومقابله با جنگ رسانهای دشمن، در همراهی با احساسات جریحهدار ملت ایران یک ضرورت اساسی است. سپهر رسانهای میتواند با ایفای نقش مکمل در کنار قدرت عملیاتی کشور برای تنبیه دشمن، مارش همراه با انتقام و رجز عرصه نبرد باشد تا به بهترین وجه تقاص ترور تهران را در بستر بازدارندگی قدرتمند ملی بگیرد.