همیشه شاعران حس و حال دردها و خوشیهای ما را به زیباترین بیان توصیف کردهاند. حرفهایی زدهاند که فارغ از دودوتا چهارتاهای دنیا بوده و ما را لحظهای از حساب و کتابها جدا کرده و به عمق درد یا عمق خوشی دعوت کردهاند. پس از شهادت سیدحسن نصرالله در ضاحیه لبنان، شاعران کشورمان بهسان داغداران، مویهکنان برای شهید سیدحسن نصرالله شعر سرودهاند؛ شهیدی که از همان ابتدا صفت شهادت را روی دوش حمل میکرد؛ در ادامه به برخی از این اشعار اشاره میشود.
ضاحیه هرگز در حاشیه نخواهد ماند
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله
خودت تکذیب کن اخبار را، برخیز، نصرالله
خبر، از انفجار قلبها و خانهها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» میگفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستاویز، نصرالله
لبی وا کن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسه صبری که شد لبریز، نصرالله
بگو از مرکز فرماندهی از آسمان با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت، گوارایت
تو و دیدار یار و گریه یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی
چه شد یکسو نهادی جامه پرهیز، نصرالله
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله
میلاد عرفانپور
از آن بالا میانِ لشکری خونخواه میآید
به استقبالِ نصرالله، ثارالله میآید
کنارِ علقمه با گریه بنشینید ای مردُم
که فردا حضرتِ عباسی از این راه میآید
سواری تشنه، دست افشان، کنار رود میافتد
سواری تشنه با مشک و عَلَم ناگاه میآید
دلم قربانی زخم قدمهای شهیدی باد
که با پای خودش هر دم به قربانگاه میآید
کجای این مصیبتنامهام یارب که از هر سو
هزاران دشنه امشب بر گلوی ماه میآید
ببین گُلدوزیِ سرخِ شهادت را که غیر از آن
تمامِ جامهها بر قامتش کوتاه میآید
به دیوارِ تلاویو است با تیغ ستمسوزش
که کوهِ آهن آن جا پیشِ چشمش کاه میآید.
محمدحسین انصارینژاد