از جنس ایمان
این مرز و بومِ آبرومندی که داریم
امنیت و حسّ خوشایندی که داریم
مدیون میدانداری یک عده مَردیم
آرامش و امّید و لبخندی که داریم
خورشیدهایی که به آن گرم است حتی
پشتِ همین کوه دماوندی که داریم
پای تمام آرمانها ایستادند
مردانِ سخت کوه مانندی که داریم
سینه سپر کردند، در امن و امان است
ایران... همین سرو تنومندی که داریم
کارِ ابَر قدرت به حیرانی رسیده
از این همه علم و توانمندی که داریم
ناوِ هواپیمابر و پهپاد و موشک
جانم به این دست هنرمندی که داریم
رمزش «توکّلتُ علیَ الله» است و هستیم
ممنون از الطاف خداوندی که داریم
وقتِ اذان صبح، دشمن سنگی انداخت
غافل شد از تسبیح و سربندی که داریم
دیدیم با چشمان دل مکر خدا را
از جنس ایمان است؛ ترفندی که داریم
شد بی در و پیکر همه پرتابههایش
حیدر مدار است این پدافندی که داریم
مرضیه عاطفی
دسته گلی پرپر
برای شهدای غیور مرزدار
با قدمهایت سکوت دشت را در هم بریز
ردّپای توست مرز سرزمین مادری
با نگاه بی کرانت دشت را تسخیر کن
تا نیفتد سرزمین تو به دست دیگری
از افق سر میزند هر صبح مهر خاوران
سایه تو پرچم در اهتزاز میهن است
در هجوم بادهای دربهدر محکم بایست
مثل کوهی که سراسر پیکرش از آهن است
هر نسیمی که گذر کرده است روزی از برت
دشتها را سر به سر با بوی تو آکنده است
زندگی جاری است در چشم تو، چون زایندهرود
زندگی در هر نگاه بیقرارت زنده است
بر لبت آوازهای بومیات گل کرده است
خاطرات کهنه تو عشق را در بر گرفت
روی خاک سرزمینت مینویسی نامه را
نامهای که سطرهایش عشق را از سر گرفت
مثل سربازی که جان بر کف لب مرز آمده است
دوستت دارم، به شوقت در خطر افتادهام
بعد تو دسته گـلی بر روی سـیـم خاردار
پرپرم کرده است و از تو بی خبر افتادهام
علی اصغرشیری