برزیل از سال ۱۵۰۰ تا ۱۸۲۲، به مدت حدود سه قرن، تحت استعمار امپراتوری پرتغال قرار داشت. در این دوره طولانی، منافع سایر قدرتهای اروپایی، به ویژه هلند و در مقاطعی فرانسه نیز معطوف به این سرزمین بود که در قالب درگیریهای نظامی متعددی، از جمله اشغال بخشهایی از شمال شرق برزیل به دست هلند در قرن هفدهم، نمود یافت.
در سال ۱۶۴۵، ساکنان سرزمینهای پالمارسـ که بزرگترین اجتماع فراریان بردگان آفریقایی تبار (مورونها) در قاره آمریکا بودـ شورشی گسترده را علیه استعمارگران پرتغالی آغاز کردند. این نبردها که به صورت جنگ چریکی ادامه یافت، نزدیک به ۶۵ سال به درازا انجامید و در نهایت در سال ۱۶۹۴ با سرکوب این جمهوری خودمختار به دست پرتغالیها پایان پذیرفت.
در پی تهاجمات ارتش ناپلئون به پرتغال در سال ۱۸۰۷، خاندان سلطنتی براگانزا به رهبری پرنس نایبالسلطنه جان (دوم جان ششم آینده)، تحت الحمایه نیروی دریایی بریتانیا به برزیل گریختند. این رویداد، یکی از معدود موارد در تاریخ بود که پایتخت یک امپراتوری اروپایی به یکی از مستعمراتش منتقل میشد. اقامت دربار در ریودوژانیرو (۱۸۰۸ـ۱۸۲۱) تحولات عمیقی را رقم زد. از جمله با افتتاح بنادر برزیل به روی دیگر کشورها وضعیت انحصاری تجاری پرتغال با این مستعمره پایان یافت. این اقدام که در چارچوب پیمان تجاری ۱۸۱۰ با بریتانیا صورت گرفت، به طور مؤثری برزیل را به حوزه نفوذ اقتصادی بریتانیا تبدیل کرد، به طوری که برخی مورخان از این دوره با عنوان «بریتانیای زیر پرچم پرتغال» یاد میکنند.
با بازگشت جان ششم به پرتغال در سال ۱۸۲۱، دولت پرتغال (با عنوان «کورتسهای لیبرال») تلاش کرد وضعیت پیش از ۱۸۰۸ را احیا کند و برزیل را بار دیگر به وضعیت مستعمره سابق بازگرداند. این تصمیم با مخالفت شدید الیتهای برزیل مواجه شد و به یک دوره از تنشها و درگیریهای محلی موسوم به جنگهای استقلال برزیل (۱۸۲۲ـ۱۸۲۴) انجامید. در نهایت، پرنس پدرو (پسر جان ششم و نایبالسلطنه برزیل)، در ۷ سپتامبر ۱۸۲۲ استقلال برزیل را اعلام کرد و خود را پدرو اول، امپراتور برزیل خواند. قانون اساسی امپراتوری در سال ۱۸۲۴ تصویب شد و استقلال این کشور سرانجام در ۲۹ اوت ۱۸۲۵ (و نه ژوئن) طی عهدنامهای میان پرتغال و برزیل، با میانجیگری بریتانیا، به رسمیت شناخته شد.