«کریستف کلمب»، با حمایت دربار اسپانیا و پشتیبانی مالی که به احتمال قوی توسط یهودیان از وی میشد، توانست سودای رسیدن به چین و هند را با طرحریزی چهار سفر دریایی به سمت غرب، دنبال کند. کلمب، سفر خود را با سه کشتی به نامهای پینتا، نینا و سانتاماریا و ۱۰۴ خدمه، در سوم آگوست ۱۴۹۲، آغاز کرد. تمام این خدمه از رفتن به این سفر هراس داشتند؛ امّا از سوی دولت مجبور به همراهی کریستف شده بودند. آنها معتقد بودند که اقیانوس اطلس، محل زندگی هیولاهای ناشناخته است و هیچ کشتیای از آنجا سالم باز نمیگردد. ماهها گذشت و آنها به سواحل «قناری» رسیدند. پس از استراحتی کوتاه در سواحل قناری و تعمیر کشتیها، سفر در اقیانوس اطلس ادامه پیدا کرد.
این کشتیها پنج هفته به طور کامل و بدون توقف در راه بودند. تا آن زمان هرگز هیچکدام از کشتیها اینقدر به اقیانوس نرفته بودند و همیشه سواحل اروپا یا آفریقا را در دید خود داشتند. این زمان خیلی بیشتر از زمانی بود که کریستف انتظار داشت. او زمین را بسیار کوچکتر از آنچه هست تصور کرده بود و به همین خاطر تمام نقشههایی که کشیده بود، اشتباه از آب درآمد. آنها آذوقه به اندازه کافی در اختیار نداشتند و در این مدت تعداد زیادی از خدمه بر اثر بیماری، گرسنگی و تشنگی جان خود را از دست دادند.
چند هفته بعد خشکی دیده شد. در ۱۲ اکتبر، کلمب و مردانش در جزیرهای که بعدها مشخص شد باهامای آمریکا است، قدم گذاشتند. از راه رسیدهها بومیهای آمریکا را هندی نامیدند. کلمب، پس از پیاده شدن از کشتی، در مقابل خداوند زانو زد و از خدا سپاسگزاری کرد و این سرزمین جدید را «ال سالوادور» نامید.
وقتی آنها به این منطقه رسیدند، کریستف گمان کرد، به آسیا رسیده است. او جزیرهای را که تا به حال ندیده بود «سن سالوادور» نامید. آنها هر چه جستوجو کردند، موفق نشدند تا فرد متمولی در این جزیره پیدا کرده و با او تجارت کنند؛ به همین خاطر تصمیم گرفتند مسیر خود را تا رسیدن به چین و هند ادامه دهند. با آنکه اسپانیاییها هیچگاه باهاما را مستعمره خود نساختند؛ اما وارد جزیره شده و تمامی مردم بومی آن را برای بردگی به «هیسپانیولا» بردند.
