(روزنامه همدلي ـ 1394/09/04 ـ شماره 194 ـ صفحه 1)
معروف است كه مدودوف تحت فشارهاي آمريكا و اسرائيل ارسال سامانههاي موشكي اس ـ300 به تهران را متوقف كرد، كمااينكه با اعمال تحريمهاي جهاني بيشتر عليه ايران نيز موافقت كرد و چندين بار به قطعنامههاي عليه ايران راي مثبت و ممتنع داد، همچنين قوانيني در خصوص ممنوعيت فروش سلاحهاي روسي به دولت ايران در سال 2010 به تصويب رساند كه اين مساله سبب شد تا محمود احمدينژاد عملا همه شركاي بينالمللي را از دست رفته ببيند و انتقادهاي تندي را متوجه روسيه كند، در آن موقع كرملين با خشونت پاسخ انتقادهاي احمدينژاد را داد كه در نوع خود در تاريخ روابط دو كشور در بيست سال اخير بيسابقه بود. به گونهاي كه سرگئي بيريخودكو، مشاور امور خارجي مدودوف در سال 2010 انتقادهاي احمدينژاد را ماليخوليايي توصيف كرده بود و آن چه احمدينژاد پيروي خاضعانه روسيه از ايالات متحده آمريكا توصيف كرده بود، را رد كرد و عملا با چاشني توهين رييسجمهور ايران را خطاب كرد. بعد از آن سرگئي لاوروف، وزير امور خارجه روسيه نيز اظهارات احمدينژاد را كه گفته بود روسيه دشمني تاريخي با ايران دارد چرا كه تحت تاثير سياستهاي منفعلانه قرار گرفته است را به چالش كشيد و گفت كه كشورش هيچ سياستي را كه در راستاي منافع عالياش نباشد، پيش نميگيرد. اصطلاح منافع عالي نشان داد ايران و احمدينژاد عملا از زمره منافع بالفعل يا حتي بالقوه روسها نيستند.
انتقادهاي احمدينژاد از روسيه و اظهارات روسها درباره احمدينژاد در آن موقع نشانهاي جز بروز بحران در روابط روسيه و ايران نداشت، بحراني كه به انزواي بيشتر ايران كمك كرد. اين بحران در آن موقع بازتابي روشن در بهبود روابط مسكو و واشنگتن داشت. با رسيدن باراك اوباما به قدرت در آمريكا و رسيدن مدودوف به كاخ كرملين در روسيه مواضع مسكو در قبال ايران و پرونده هستهاياش به شكل ملموسي تغيير كرده بود و گويا شكارچيان خرس ابايي از كنار گذاشتن ايران نداشتند و احمدينژاد كه عمده معادلات ديپلماتيك خود را متوجه روسها و چينيها كرده بود، ديرهنگام به خطاي استراتژيك خود پي برد.
ولي بعد از شش سال سردي روابط دو روز گذشته پوتين در تهران بود و روابط ايران و روسيه دوباره به گرمي نزديك شده است كه حكايت از خبرهايي احتمالا خوشتر در آينده دارد. پوتين دست خالي نيامده و در دو سال اخير روي خوشي به لبخند دوباره ايران نشان داده است.
همزمان پوتين تلاش كرد تا گشايشي در پرونده هستهاي ايران به وجود آورد و راهحلهايي براي مشكلات مربوط به آن بيابد، او شامه تيزي دارد و به ويژه در سايه حصول پيشرفت در مذاكرات جاري ميان ايران و غرب شامه او تيزتر هم شده است. پوتين دريافته است كه روحاني، احمدينژاد نيست و البته بايد بداند ايران روزهاي سخت گذشته را پشت سر گذاشته ولي ابنالوقت بودن روسها هنوز مايه ترديد هست. روحاني برخلاف سلف خود همه تخممرغها را در يك يا دو سبد مندرس نچيده و توازن در روابط با قدرتهاي جهاني را بر اعتماد بيدليل به يك دولت ترجيح ميدهد. رهبر كرملين قصد دارد دست رئيسجمهوري جديد ايران را به گرمي بفشارد تا فضاي لازم براي از سرگيري مذاكرات و ايجاد تحركي رو به جلو در فضاي راكدي كه بر روابط دو طرف حاكم شده بود، به وجود آيد، ولي روسها نبايد از ياد ببرند حافظه تاريخي ملت ما به رغم اين همه هياهو هنوز بر جاي خود باقي است و قرار نيست اشتباه دولت قبل تكرار شود.
از ديگر قضايايي كه پوتين تلاش كرد در تهران براي حل آن انجام دهد، حل مساله حقوقي درياي خزر و تقسيم ثروتهاي نفتي آن است. مسالهاي كه بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 به وجود آمد. روسيه، آذربايجان و قزاقستان بر سر تقسيم درياي خزر بر اساس طول ساحلي مربوط به هر كدام از 5 كشور ساحلي اين دريا به توافق رسيدهاند در حالي كه ايران با اين مبنا موافق نيست و خواستار تقسيم مساوي دريا است. اين مساله سبب شده تا بر سر سرمايهگذاري بر ثروتهاي نفتي درياي خزر اختلافاتي پيش آيد و هر كدام از كشورها بدون توافق با ديگر كشورها اقدام به سرمايهگذاري و اكتشاف نفت كنند.
روسيه و پوتين بايد حسن نيت خود را در اين مورد يكبار براي هميشه ثابت كند و در اين مسير به شعار و مصاحبه نميتوان اكتفا كرد. به رغم اين اختلافها روسيه و ايران توافق كردهاند كه از حضور نظامي كشورهاي غير همسايه درياي خزر در اين دريا جلوگيري كنند كه البته مقصودشان ايالات متحده آمريكا است كه قطعا توافق ميموني براي همه همسايگان خزر خواهد بود.
همچنين انتظار ميرود كه پوتين با تهران بر سر حل بحران سوريه و چگونگي يافتن راهحلي براي خروج از بحران آن هماهنگيهايي در خور و محكمتر از گذشته را انجام دهد. روشن است كه مواضع ايران و روسيه در برابر آن چه در سوريه ميگذرد بسيار به هم نزديك است، هر دوي آنها بر حفظ اسد و شاكله دولت مقتدر مركزي در سوريه تاكيد دارند و اين پرونده ميتواند فصل جديدي در تاريخ خاورميانه و نيز روابط دو كشور بگشايد.
سفر پوتين به تهران فرصت مهمي براي ترميم روابطي كه به روابط استراتژيك ميان دو كشور معروف شده، به حساب ميآيد، آن هم در سايه افزايش تنشها در روابط مسكو و واشنگتن و غرب كه با بازگشت پوتين به كرملين در آغاز شده و با وقايع اوكراين و الحاق كريمه تشديد هم يافته است.
موضوعات و منافع مشترك بسياري در اين ميان در دسترس و قابل دستيابي است و به نظر ميرسد طرف ايراني بخوبي بر اين امر واقف بوده و تصوير روشني از آن دارد لذا بايد ماند و ديد آقاي پوتين و دولتش چه ميكنند؟
ش.د9404471