صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۶:۱۳  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۷۵۶

روزنامه کیهان **

کدام سند افتخار؟! / دکتر محمدحسین محترم

هیچ شک و تردیدی باقی نمانده که آمریکا با توجه به سابقه غیرقابل اعتماد بودنش در 37 سال گذشته و ذات و خوی استکباری‌اش، در اجرای تعهدات خود در برجام کارشکنی و بدعهدی کرده و می‌کند و این کارشکنی‌ها نه تنها برای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای بلکه برای شرکتها و سرمایه‌گذاران غربی نیز آشکار شده است تا جایی که روسای شرکتهای بزرگ اروپایی جلسه پرتنشی را در هفته گذشته با مقامات آمریکایی بر سر عدم لغو تحریم‌های ایران داشتند. وضعیت پیش آمده در پیش روی برجام نشان می‌دهد همان گونه که پیش‌بینی می‌شد، راه رفته در مذاکرات و توافقنامه هسته‌ای و مسیر برجام اشتباه بوده و باید با عقلانیت و تدبیر از این اشتباه بزرگ درس گرفت و با در پیش گرفتن مسیر اقتصاد مقاومتی از «خسارت محض» جلوگیری کرد. البته عذرخواهی از مردم پیش‌کش! اما متاسفانه مواضع دولت نشان می‌دهد دولتیان هنور در «توهم دستاوردهای بزرگ برجام!» که رئیس کل بانک مرکزی صادقانه بر «هیچ» بودن آن اذعان کرده، گرفتارند. در این میان سخنان هفته گذشته رئیس جمهور در جمع مردم سمنان تامل‌برانگیز و قابل توجه است:

1- آقای روحانی در سمنان برای چندمین بار برجام را یک سند افتخار خواند. سوال این است درحالی که خودِ دریافت‌کنندگان مدالهای شجاعت هسته‌ای از وزیر امور خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی تا رئیس کل بانک مرکزی و دیگر وزرا بر بدعهدی آمریکا اذعان دارند و از سخنانشان این گونه برمی‌آید که تلاش‌های سه ساله گذشته به عنوان «تلاش برای هیچ!» بوده است و رهبر معظم انقلاب نیز براساس همین نظر و دیدگاه مسئولان و فعالان اقتصادی کشور، از برجام به عنوان «خسارت محض!» یاد کردند، آیا افتخارآمیز خواندنِ برجام واقعیت‌های موجود را عوض خواهد کرد؟ آیا با حلوا حلوا کردن برجام، دهان مردم شیرین خواهد شد؟ آیا بیان چنین مواضعی موجب نخواهد شد در مسیر اشتباه رفته، همچنان پیش برویم ؟ وقتی آقای ظریف اذعان کرده از خطوط قرمز نظام عبور کردیم و آخر هفته گذشته نیز در نیویورک هنوز به دنبال گفت‌وگو با جان کری برای بررسی نحوه اجرای برجام است- به گفته خود آقای ظریف و جان کری- باید به چیز افتخار کرد؟ به برجامی که از طرف ما اجرا شده اما هنوز از طرف آمریکا اجرا نشده باید افتخار کرد؟

2- آقای روحانی در سمنان با انتقاد از بیان واقعیت‌های موجود برجام که هیچ مشکل اقتصادی مردم را تاکنون حل نکرده، گفته است تنها سه ماه از برجام گذشته نه 30 ماه‌! اولاً بیان چنین سخنی تند نشان می‌دهد که خود رئیس جمهور هم از عدم تحقق وعده‌هایش برای بهبود شرایط اقتصادی مردم به مدد برجام عصبانی است! اما مشاوران ایشان اجازه اذعان به اشتباه رفتن مسیر و اصلاح وضع موجود را به ایشان نمی‌دهند! و سخنرانی‌های رئیس جمهور را آنگونه که خود می‌خواهند تنظیم می‌کنند نه آنگونه که واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد. ثانیاً آقای روحانی با این جمله، این پیام را به افکار عمومی داد و به مردم فهماند که برای حل مشکلات اقتصادی‌شان باید 30 سال حوصله داشته باشند تا اعتماد آمریکا جلب شود! و حالا حالاها منتظر تحقق نتیجه وعده‌های داده شده ناشی از برجام نباشند. یعنی وعده 100 روزه حل مشکلات اقتصادی، 10 هزار و 950 روزه شد!!!. ثالثاً ظاهراً صبر آقای روحانی دو برابر صبر اوباما و جان کری است، چراکه آمریکایی‌ها برای تحقق اهداف طراحی کرده خود در برجام که همانا نفوذ در ارکان نظام و تغییر ماهیت جمهوری اسلامی است، فرجه 16-15 ساله در نظر گرفته‌اند و بارها اعلام کردند با اجرای برجام بعد از 15 تا 16 سال نظامی به نام جمهوری اسلامی وجود نخواهد داشت! رابعاً در همین زمینه اظهارات جان کری و سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که گفته‌اند «اوباما اجازه نمی‌دهد پولهای ایران به این کشور سرازیر شود»، قابل توجه است. جان کری تاکید کرده «‌ایران در چهار ماه فقط 3 میلیارد از 150 میلیاردِ پولهایش را دریافت کرده و آزاد شدن پولهای ایران قطره‌چکانی ادامه خواهد یافت». این یعنی اینکه اگر ایران هر چهار ماه 3 میلیارد دریافت کند، دریافت 150 میلیارد می‌شود 200 ماه یعنی 15 تا 16سال!

3- آقای روحانی باردیگر این جمله را تکرار کرد که برخی فراموش کرده‌اند در دولت قبل فروش نفت تا حد غیرقابل تصوری کاهش پیدا کرده بود. در این باره باید گفت آقای روحانی چرا نمی‌گوید وقتی دولت را تحویل گرفت قیمت هر بشکه نفت 120 دلار بود و اکنون به مدد سیاست‌های اشتباه، قیمت نفت به 35 و حتی 25 دلار در هر بشکه سقوط کرده است؟! چرانمی گوید قبلا با فروش 900 هزار بشکه در روز درآمد روزانه کشور 108 میلیون دلار بود اما اکنون اگر فرض کنیم که مسئولان دولتی بتوانند با شعار رفع تحریم ها(فرض محال که محال نیست)، تولید نفت را به 2 میلیون و 500 هزار بشکه در روز برسانند، با قیمت 35 دلار، عایدی کشور میشود 87 میلیون و 500 هزار دلار. یعنی قبلاً بیش از 20 میلیون دلار در روز و سالیانه 7 میلیارد و 200 میلیون دلار بیشتر درآمد نصیب کشور می‌شد، آنهم با فروش نفت کمتری.

4- آقای روحانی در سمنان با تاختن به منتقدان برجام، از غیرت دینی و تعصب ملی سخن گفته که کجا رفته؟. در این باره حرف برای گفتن بسیار است که نیاز به وقت دیگری دارد اما در اینجا باید گفت آقای روحانی! شما زمانی که تمام صنعت هسته‌ای کشور را تعطیل و قلب راکتور اراک را سیمان و تمام اقتصاد کشور را معطل مذاکراتی با «خسارت محض و دستاوردی در حد هیچ» کردند، باید از غیرت دینی و تعصب ملی سخن می‌گفتید!، و باید از ایشان پرسید آنزمان غیرت دینی و تعصب ملی کجا رفته بود؟!

5- آقای روحانی با بیان اینکه اجرای برجام زمانبر است به نوعی اذعان کرده که آنچه می‌پنداشته، محقق نشده. هرچند اوباما هم گفته اجرای برجام زمانبراست، اما سوال اول این است که چرا انجام تعهدات ایران زمانبر نبود، درحالی که اصل اجرای برجام، انجام تعهدات ایران بوده. چگونه میشود جمع آوری صنعت هسته‌ای از سانتریفیوژها گرفته تا سیمان کردن قلب راکتور اراک با سرعتی غیرقابل باور و البته تامل برانگیز، زمانبر نبود و در کمتر از 3 ماه انجام شد اما صدور یک دستور برای لغو تحریم‌ها و برقراری سوئیفت زمانبر است و نیاز به 30 سال زمان دارد؟.چگونه است که صدور دستور لغو تحریم‌ها 30 سال زمان می‌برد اما تصویب قوانین جدید برای تشدید تحریم‌ها یک روزه و یک هفته ایی و نهایتاً یک ماهه اتفاق می‌افتد؟

6- آقای روحانی در سخنان خود درسمنان یک بار دیگر از صادرات آب سنگین و اورانیوم غنی شده سخن گفته است. این سخن همان ضرب المثل رنگ کردن گنجشک بجای قناری است!. اولاً خارج کردن آب سنگین و اورانیوم غنی شده از کشور نه به اختیار و با بازاریابی و انتخاب مشتری از میان مشتریان بازار صورت گرفته بلکه جزو تعهدات دولت بوده و دولت مجبور بود تا برای امضاء برجام این مواد با ارزش را از ایران خارج کند. ثانیاً آیا با تعهداتی که در برجام امضاء کردید می‌توانید از این به بعد آب سنگین و اورانیوم 5 و 10 و 20 درصد تولید کنید که در آینده صادر کنید؟ آنچه از کشور خارج کردید محصول تلاش گذشتگان و شهدایی همچون شهریاری‌ها بوده است و اکنون دیگر براساس برجام اجازه و اختیار تولید اورانیوم غنی شده 5 و 10 و 20 درصد را ندارید که اسم آن را صادرات بگذارید. ثالثاً یکی از اهداف آمریکا از برجام جلوگیری از پیشرفت ایران از جمله در زمینه هسته‌ای بود تا ایران چنین مواد با ارزشی را در اختیار نداشته باشد و از آنها برای مصارف صلح آمیز دارویی و کشاورزی و صنعتی استفاده نکند، چه برسد به اینکه صادرات هم داشته باشد!

7- آقای روحانی به موضوع ایران هراسی در دنیا نیز اشاره کرده و گفته است برجام توانست جلوی ایران هراسی را بگیرد و با برجام از ایران هراسی عبور کردیم. اولاً ظاهراً این سخن آقای روحانی نشان می‌دهد ایشان رسانه‌های جهان و اظهارات مقامات غربی را رصد نمی‌کنند و مشاورین ریاست جمهوری اطلاعات و اخبار جهان را به درستی در اختیار شان نمی‌گذارند تا بدانند که چگونه به مدد برجام اکنون ایران هراسی در اوج خود قرار دارد و اروپایی‌ها به مدد این ایران هراسی موجبات تیرگی روابط با کشورهای منطقه را فراهم کرده‌اند. ثانیاً اگر برجام جلوی ایران هراسی را گرفته چرا آقای ظریف در سفر هفته گذشته در نیویورک پشت درهای بسته با برخی مقامات آمریکا و شخصیت‌های سیاسی رسانه‌ای این کشور جلسه محرمانه تشکیل داد تا به گفته خودش از موج جدید ایران هراسی پسابرجام جلوگیری کند؟

8- آقای روحانی در سمنان همچنین با انتقاد از بیان حقایق و واقعیت‌های موجود برجام، رسانه‌های منتقد را متهم به آشوب و هرج و مرج رسانه‌ای کرده و نقد برجام را تمام شده دانسته است. معاون اول رئیس جمهور هم همان روز در کرمانشاه گفته بیان حقایق و نقد برجام از سوی رسانه‌ها و صدا و سیما موجب می‌شود کارآفرینان احساس کنند که نمی‌شود کار کرد!. هرچند که آقای ظریف قبل از امضاء برجام در سخنانی متناقض با سخنان امروز رئیس جمهور گفته بود زمان نقد برجام بعد از امضاء توافقنامه هسته‌ای است نه در حین مذاکرات !!!، اما اولاً حمایتی که رسانه‌ها و بالاخص رسانه ملی از برجام کردند صدای کارشناسان منصف و بی‌طرف و حتی مردم را هم درآورد که چرا صدا و سیما یکسویه عمل می‌کند و روزی نبود و نیست که انتقادها سرازیر رسانه ملی نشود. ثانیاً این چه توقعی از رسانه هاست که اخبار و واقعیت‌های موجود را سانسور و از مردم کتمان کنند؟!. مگر دانستن حق مردم نیست، آن هم موضوع مهمی با ابعاد ملی و بین‌المللی که تمام زوایای زندگی شخصی و اجتماعی آنها و فرزندانشان را حتی در آینده تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد؟. ثالثاً مگر رسانه‌ها و رسانه ملی را متهم نمی‌کردید که اگر واقعیت‌ها را به مردم نگویند، باعث می‌شود مردم به رسانه‌های بیگانه روی بیاورند؟. رابعاً آنچه که رسانه‌ها بیان می‌کنند از زبان همین کارآفرینان است. همین کارآفرینان و فعالان اقتصادی هستند که در میدان عمل با تشدید تحریم‌ها و وضع تحریم‌های جدید نمی‌توانند معاملات بانکی خود را انجام دهند. خامساً مگر شما نمی‌گفتید باید واقعیت‌ها و حقایق و مشکلات تحریم‌ها را به مردم گفت، اکنون چرا از بیان واقعیت‌ها و مشکلات برجام نگرانید؟!

9- آنگونه که جزئیات امضاء برجام محرمانه تلقی شد، نمی‌توان اجرای برجام را محرمانه انگاشت، چون امضاء برجام روی کاغذ و پشت درهای بسته بود اما اجرای برجام روی زمین و جلوی چشم مردم است و نتایج آن باید برای مردم ملموس باشد. وقتی مردم چیزی روی زمین از نتایج برجام نمی‌بینند چگونه می‌توان واقعیت‌ها را از مردم کتمان کرد! چه رسانه‌ها بگویند چه نگویند. پس رسانه‌ها باید در بیان حقایق و واقعیت‌های موجود روی زمین به وظیفه خود عمل کنند و نباید آنها را با ایجاد فضای امنیتی و تهدید و ارعاب مجبور به سکوت کرد که این سرآغاز دیکتاتوری در کشور خواهد بود.

10-شاید از این نگاه که برجام توانست بدعهدی آمریکا را بیش از پیش نمایان کند و چهره واقعی بزک شده آمریکا را که برخی‌ها در داخل برای آن تلاش کردند، برای ملت ایران و افکارعمومی جهان آشکارتر کند و برای هزارمین بار مهر تاییدی بر بی‌اعتمادی ملت ایران به شیطان بزرگ بزند، بتوان به آن افتخار کرد.!!

***************************************

روزنامه قدس **

اخاذی از مردم هر بار به شیوه‌ای تازه/محمد حسین جعفریان

در ایران سازمانی وجود دارد با عنوان حمایت از مصرف کننده، اما حقوق مصرف کنندگان آن قدر در این سرزمین و به راه‌های گوناگون ضایع می‌شود که بی‌شک این سازمان درمانده است به کدام آن‌ها رسیدگی کند. بتازگی یکی از بخش‌های خبری سیما خبری پخش کرد مبنی بر انحصار وزارت مخابرات در خرید اینترنت از خارج کشور و فروش آن به مردم و شرح داد که در این میان چه حقوق فراوانی از مردم تضییع شده و چه پول‌های یامفتی از مشترکان گرفته می‌شود.

در واقع در بخشی از کار، این تشکیلات انحصاری، آنچه را که به رایگان صاحب می‌شود، به قیمتی گزاف به مردم می‌فروشد. این یک نمونه از اموری است که حقوق مصرف کننده، آن هم توسط تشکیلاتی دولتی که باید صد در صد حافظ و حامی منافع مردم باشد، پایمال می‌شود.

البته ناگفته نماند، این تشکیلات از گذشته‌های دور تخصص خارق العاده‌ای در این گونه پول گرفتن از مردم دارد. خوب به خاطر دارم، حدود دو سه دهه پیش، وقتی تازه دستگاه نمابر یا همان فاکس وارد بازارهای ایران شده بود، اول آنکه تا مدت‌ها تنها فروشنده آن فقط وزارت مخابرات بود و نکته جالب‌تر اینکه وقتی آن را به شما می‌فروختند، مبلغ 50 هزار تومان را در آن زمان برای تجهیز خط تلفن شما می‌گرفتند. بعدها معلوم شد این وزارتخانه از فرصت ورود یک فناوری جدید و اطلاع نداشتن مردم سوءاستفاده کرده و با انحصاری کردن آن، به هر شکلی که دلخواهش بوده، با مشتریان رفتار کرده و در عمل از میلیون‌ها نفر دزدی و کلاهبرداری شده است.

عین این اتفاق در هنگام ورود فناوری تلفن همراه به کشور نیز رخ داد. باز هم در قدم اول برخی از مراکز دولتی مربوطه، پس از فروش شماره و خط به شما در ابتدای راه‌اندازی این سیستم در کشور، یک گوشی صاایران هم زورکی به شما می‌فروختند. یعنی حتماً باید گوشی را از آن‌ها می‌خریدید تا خط را به شما بدهند. البته خط را هم پانصد هزار تومان، یعنی چندین برابر قیمت به شما می‌فروختند.

معلوم نیست در تمام این مدت، ناظران مربوطه و مراکز حمایت از حقوق مصرف کننده، کجا تشریف داشته‌اند که این مراکز در کمال آسودگی به خود اجازه می‌دادند تا این درجه از مردم اخاذی کنند.

با کمال تأسف هنگام ورود فناوری مخابراتی بعدی، یعنی اینترنت هم اتفاق مشابهی افتاد که همچنان ادامه دارد.

به نظر می‌رسد این شیوه کنترل انحصاری ارایه این فناوری‌ها، آب و نان خوبی برای عده‌ای داشته است. باور کنید اگر قادر بودند، استفاده از همین گروه‌های اجتماعی را هم پولی کرده و به مشترکان می‌فروختند.

با این اوصاف باید مراقب بود، زیرا با ورود هر فناوری مخابراتی جدیدی به کشور، گویا عده‌ای در کمین نشسته‌اند تا ابتدا طرحی در اندازند تا با کمک آن، پیش از آنکه مردم آگاهی کافی به دست آورند، پول‌های بادآورده هنگفتی به جیب بزنند.

امیدوارم روزی برسد که شاهد این بی‌عدالتی‌ها نباشیم و عده‌ای نتوانند این گونه مردم را با ابزاری که دولت در اختیار آن‌ها می‌گذارد، تلکه کنند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی **

سایه سیاست بر سر تصمیمات اقتصادی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اختلاف نظرهای متعدد و پرحاشیه میان دولت و مجلس بر سر مسائل متعددی در لایحه بودجه سال 95 یک بار دیگر نشان داد ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری در ایران خصوصاً در حوزه اقتصاد نیازمند بازنگری جدی است. این ساختار به علت مشکلات مختلفی از جمله شیوه تقسیم کار، دوره‌های چند ساله مجلس و دولت و فقدان مرجع نهایی برای قضاوت نمی‌تواند نهایتاً به اتخاذ تصمیمات درستی در اقتصاد منجر شود.

نمونه‌های متقدم و متاخری برای عقیم بودن این ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری می‌توان سراغ گرفت، شاید یکی از بارزترین این نمونه‌ها، روندی بود که در مجلس ششم و دولت دهم در مورد قانون هدفمندی یارانه‌ها شاهد آن بودیم.

خوش بینی بیش از حد مجلس به دولت و روحیه پوپولیستی دولتمردان در دولت دهم،‌ منجر به فاجعه‌ای بزرگ در اقتصاد ایران شد که سال‌ها بعد باز هم دولت و مجلس دیگر در همان ساختار معیوب بر سر آن درحال چانه‌زنی هستند و به احتمال قوی نتیجه این چانه زنی باز هم تصمیمی نادرست خواهد بود چنانکه از هم اکنون شواهد و قرائن آن هویدا است.

نمونه متاخرتر، تصمیم گیری درباره قیمت و سهمیه‌بندی سوخت است. پیامدهای تصمیم گیری بر بستر نادرست را درباره سوخت امسال در خود مجلس شاهد بودیم؛ نمایندگان مجلس بدون آنکه از ابعاد و اجزای مدلی که یکی از همکارانشان پیشنهاد کرده بود، آگاهی کافی داشته باشند به آن رای مثبت دادند ولی مسئله چنان ناپخته و کارشناسی نشده بود که در کمتر از چند ساعت ناگزیر از لغو آن مصوبه شدند.

این موارد و نمونه‌های فراوان دیگری که می‌توان مثال زد همگی نشان می‌دهند ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری در اقتصاد ایران نیازمند تحول و بازنگری اساسی و جدی است. ادامه این روند طی چند دهه گذشته زیان‌های فراوانی برای کشور داشته که یکی از عمده‌ترین آنها تاثیرپذیری فراوان و دائمی از رقابت‌های سیاسی است.

در میان اقتصاددانان این گزاره بسیار مشهور است که «تصمیمات صحیح اقتصادی معمولاً برخلاف میل جامعه است». همین گزاره دقیقاً علت اصلی به تاخیر افتادن بسیاری از تصمیمات صحیح و ضروری در اقتصاد کشور بوده و هست. دولت‌ها و مجالس معمولاً سعی می‌کنند از اتخاذ چنین تصمیماتی بپرهیزند خصوصاً در سال پایانی دوره فعالیتشان و از آنجا که دوره فعالیت مجالس و دولت‌ها در ایران با یکدیگر همخوانی ندارد، فقط دو سال از هر چهار سال را می‌توان پیدا کرد که سال پایانی عمر یک مجلس یا یک دولت نباشد. بنابر این چه نمایندگان مجلس و چه دولتمردان از اتخاذ تصمیمات جدی، مهم و موثر در این سال‌ها پرهیز می‌کنند.

نکته زیان‌بارتر این است که مسئله معمولاً به بی‌عملی یا عدم اتخاذ تصمیمات کلیدی ختم نمی‌شود و هر دولت و مجلسی سعی می‌کند دولت یا مجلس رقیب را در موقعیتی قرار دهد که مجبور به اتخاذ یا اجرای تصمیمی درست ولی پرهزینه شود دقیقاً مانند اتفاقی که امسال و در جریان بررسی لایحه بودجه سال 95 شاهد آن بودیم. اصرار مجلسی که آخرین روزهای دوره فعالیتش را سپری می‌کند بر اجرای مصوباتی مانند حذف 24 میلیون نفر از فهرست یارانه‌بگیران و افزایش قیمت بنزین درحالی صورت می‌گیرد که دولت یازدهم با علم به تاثیرات این تصمیمات بر محبوبیت و سبد رای خود، مصرانه در برابر این مصوبات مقاومت می‌کند البته با نیم نگاهی به سال آینده که آخرین سال فعالیتش در این دوره به حساب می‌آید.

در این میان ظاهراً درستی یا نادرستی این مصوبات، شیوه اجرای صحیح آنها و ضرورت ایجاد تغییرات اساسی در روند اشتباه سال‌های اخیر در اولویت‌های بعدی قرار دارد البته اگر اصولاً مهم تلقی شود!

***************************************

روزنامه خراسان**

4 سوال پیش روی 88 پروژه اجرایی اقتصاد مقاومتی/جواد غیاثی

اواخر هفته گذشته، 88 پروژه به عنوان اولویت های دستگاه های اجرایی کشور در راستای برنامه های "ملی" اقتصاد مقاومتی توسط معاون اول رئیس جمهور ابلاغ شد. انجام این اولویت بندی توسط ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی و ابلاغ آن قدمی رو به جلو در پیشبرد سیاست های کلان اقتصادی کشور محسوب می شود. علاوه بر آن تعریف پروژه ها ذیل رویکردهای 5 گانه مشخص (برونگرایی، درون زایی، مردم گرایی، دانش گرایی و عدالت) و در قالب برنامه های ملی 12 گانه، قابل تحسین است. با این حال اما، هنگامی که به عنوان یک تحصیلکرده توسعه اقتصادی و برنامه ریزی و فعال رسانه ای خواستم بیشتر در جریان برنامه های "ملی" کشورم در راستای اجرای اقتصاد مقاومتی، به عنوان یک "تحرّک عظیم و همه جانبه ملّی[1]" قرار بگیرم و به وظیفه پژوهشی و رسانه ای خود در این راستا عمل کنم با ابهاماتی مواجه شدم که رفع آنها توسط ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی می تواند باعث هم افزایی ظرفیت های ملی در اجرای سیاست ها و مخصوصا نظارت بر اجرای پروژه ها شود.

1- آیا اسناد پشتیبان برنامه ها و "پروژه های ملی" قابل انتشار نیست؟

گام اول در برنامه نویسی، تبیین شرایط موجود است که از دل آن مهمترین ظرفیت ها و همچنین مسائل و مشکلات استخراج می شود و اولویت بندی بر اساس آن انجام می شود. طبیعتا برای تدوین 12 برنامه ملی و 88 پروژه اولویت دار نیز این مسیر پیموده شده است و چنانچه قبلا اعلام شد مسعود نیلی مشاور رئیس جمهور در امور اقتصادی مسئول تهیه پیش نویس برنامه‌ و نقشه‌ راه اجرای سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی بوده است. انتشار عمومی این اسناد پشتیبان کمک شایانی به پیشبرد این برنامه های ملی خواهد کرد؛ از فراهم شدن زمینه برای کمک مشورتی تمام نخبگان تا امکان پیگیری و مطالبه رسانه ها. به عنوان مثال، یکی از پروژه های 5 گانه سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، "اصلاح ساختار کلان دولت" است. یک پژوهشگر باید بداند که سیاستگذار با چه مقدمه ای به این پروژه به عنوان یک پروژه اولویت دار ملی رسیده است تا بتواند به او کمک کند و رسانه ها هم باید بدانند که اهمیت و جوانب این پروژه ملی چیست تا بتوانند نظارت و مطالبه جدی داشته باشند. لذا انتشار عمومی اسناد پشتیبان و تحقیقات انجام شده توسط ستاد فرماندهی یا دستگاه های مربوطه جهت رسیدن به اهداف برنامه ها، در صورت وجود ضروری است. مخصوصا آنکه این برنامه ها ملی است و نه دولتی.

2- آیا برنامه های ملی با ابلاغ صرف به "دستگاه های دولتی" قابل اجراست؟

طبیعتا وقتی سخن از "برنامه های ملی" می گوییم باید تمام ظرفیت های کشور تا حد امکان با این پروژه ها درگیر شود. فرض کنید ظرفیت عظیم پژوهشی و دانشگاهی کشور بخواهد فعالیت های تحقیقاتی و پایان نامه ها را در مسیر این برنامه های ملی تعریف نماید. قطعا تدوین کنندگان برنامه ها می دانند که یک پژوهشگر برای حضور در یک حوزه، نیاز به درکی صحیح از مبنای شکل گیری آن دارد. آیا تلاشی برای ایجاد این درک مشترک انجام شده است؟ انتشار اسناد و پژوهش های پیشین یکی از مهمترین اقداماتی است که این درک مشترک را ایجاد می کند. علاوه بر آن تشریح شرایط موجود و اقدام های انجام شده نیز کمک شایانی به پژوهشگران خواهد کرد تا به مسائل اصلی و "نقاط تصمیم" برسند. مثلا فرض کنید که نهادی بخواهد در حوزه استقرار نظام جامع مالیاتی – یکی از 8 پروژه ملی ابلاغی به وزارت اقتصاد- به کمک مشورتی و همچنین نظارت عملکرد دولت بپردازد. همگان می دانند که موضوع نظام جامع مالیاتی مدتهاست مطرح بوده است و اکنون دچار موانعی است. این موانع چیست و آیا دولت به تنهایی می تواند بر آنها فائق آید؟ آیا وقتی ماده مربوط به استقرار مالیات مجموع بر درآمد از متن قانون حذف می شود یکی از مهمترین ارکان نظام جامع مالیاتی زیر سوال نرفته است؟ این موضوع ریشه در بسیاری از مسائل نهادی کشور دارد که عدم تشریح آن برای پژوهشگران، باعث ناتوانی آنها در کمک به دولت خواهد شد. خلاصه آنکه در اینگونه موارد، علاوه بر ابلاغ مجدد برنامه، نیاز به گزارش دهی، تکرار و تاکید بر موانع اصلی و نقاط تصمیم وجود دارد تا فضای عمومی با آن درگیر شود. کاری که متاسفانه تاکنون انجام نشده است. اما اکنون که این موضوع به عنوان یک پروژه ملی معرفی شده است لازم است همه مردم و رسانه ها و البته مجلس، در کنار وزارت اقتصاد بر انگیزه هایی که مانع انجام این طرح ملی می شوند فشار وارد کنند. این کار جز با حساس سازی ملی انجام نخواهد شد. شاید اگر به همان اندازه که حساس سازی در مورد فسادهای پیشین اقتصادی مورد توجه است، به این موضوع نیز توجه شود، بار اصلی اجرای این طرح – و طرح های مشابه- که غلبه بر این موانع است از دوش دولت برداشته شود. در غیر این صورت باید منتظر شکست و یا حداقل اجرای لاک پشتی و فرسایشی اینگونه طرح ها بود.

3- دستگاه ها توان تامین منابع برنامه ها را دارند؟

از یک دیدگاه، روح برنامه اولویت بندی است؛ یعنی انتخاب اموری که ضروری است به جای آنهایی که فعلا در اولویت قرار ندارد. انتخاب دوم، یعنی انتخاب اموری که ضرورت و اولویت ندارد، بسیار مهم است چرا که با صرف نظر از این امور، منابع و ظرفیت ها برای انجام امور دیگر آزاد می شود. اگر این دو انتخاب توامان انجام نشود و فقط به انتخاب اول، یعنی کارهایی که باید انجام شود، بسنده شود، در واقع برنامه ای وجود ندارد و صرفا برخی آمال و آرزوها روی کاغذ آمده است.

مثلا یکی از پروژه های اولویت دار وزارت نفت راه اندازی پالایشگاه ستاره خلیج فارس است. تکمیل این پروژه به حدود 2 میلیارد دلار سرمایه دیگر نیاز دارد. یک راه حل این است که این منابع با صرف نظر از برخی مصارف صندوق توسعه ملی تامین گردد. اما این انتخاب ها انجام نشده است و در مقدمه ابلاغیه پروژه های 88 گانه تاکید شده است که "تأمین منابع مالی لازم برای اجرای هر یک از پروژه های مصوب بر عهده «دستگاه مجری» می باشد". این یعنی اینکه در این موارد از انتخاب حیاتی دوم اجتناب شده است. پر واضح است که این پروژه ملی مدت ها برای تامین منابع مورد نیاز، معطل مانده است و وزارت نفت هم تلاش خود را برای تامین این منابع انجام داده و می دهد. حال سوال این است که با ابلاغ مجدد این پروژه در قالب اولویت اقتصاد مقاومتی، گشایشی برای تامین منابع آن ایجاد خواهد شد؟

4- این پروژه ها تکمیل خواهد شد؟

یکی دیگر از مصادیقی که انتخاب دوم، یعنی صرف نظر از امور کم اهمیت، در آن بسیار حائز اهمیت است اولویت بندی صنایع بر اساس مزیت است. موضوعی که در بیانات رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال جاری نیز مورد تاکید قرار گرفت. توضیح اینکه باید برخی صنایع محدود به عنوان هدف انتخاب و منابع برای توسعه آنها متمرکز شود. مثلا با توجه به مزیت کشور در صنایع کاشی، لباس یا مواد غذایی و یا صنایع پتروشیمی، منابع – مثلا جوایز صادراتی، وام های یارانه ای و خرید تضمینی- به بخشی از این صنایع تعلق بگیرد و از تخصیص بی هدف به همه صنایع اجتناب شود. انتخاب اینگونه صنایع و حمایت از آنها، یک بخش مهم یک برنامه تحولی اقتصادی است که متاسفانه اثری از آن در پروژه های 88 گانه نیست. متولی این کار وزارت صنعت خواهد بود که هیچ جایی در برنامه های ابلاغ شده ندارد. با توجه به اینکه اولویت بندی های پیشین وزارت صنعت از صنایع نیز، بر اساس تداوم شرایط موجود انجام شده و از انتخاب دوم در آن اجتناب شده است، انتظار می رود که این مجموعه سیاست ها، در ادامه تکمیل شود و نقش مشخص وزارت صنعت، وزارت کار و حتی وزارت خانه هایی مانند وزارت خارجه در این راستا تبیین گردد.

خلاصه کلام آنکه امید است با انتشار اسناد پشتیبان، تکرار و تاکید و مطالبه در مورد موانع موجود و منابع موردنیاز و گزارش دهی منظم، امکان استفاده از تمام ظرفیت های ملی در اجرای این پروژه ها و نظارت بر آنها فراهم شود. علاوه بر آن لازم است برنامه ها از جهت تامین منابع تکمیل شود و مشخص گردد که با صرف نظر از چه اموری، منابع لازم برای انجام پروژه های اولویت دار تامین خواهد شد.

[1] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیس

و اعضای مجلس خبرگان رهبری، 12 شهریور 94

***************************************

روزنامه ایران**

ضرورت دیپلماسی پیگیرانه ایران در «برجام»/حسن بهشتی‌پور

تعهدات ایران و 1+5 در چارچوب توافق هسته‌ای در حالی مرحله عملیاتی خود را سپری می‌کند که ایران برای اجرایی شدن موفق آن باید سه مسیر همزمان را با طراحی یک مدیریت چندجانبه پیش ببرد.

ابتدا بحث اقتصاد مقاومتی باید به طور جدی در دستور کار مسئولان کشور قرار گیرد تا طرف مقابل دریابد که ابزار تحریم و تهدید نتوانسته برای تحت فشار قرار دادن ایران جهت دست کشیدن از برنامه‌های مسالمت‌آمیز هسته‌ای خود کارآمد باشد و بتدریج به حربه‌ای بی تأثیر تبدیل شده که عملاً دست آنها را برای متوقف کردن اهداف هسته‌ای ایران بسته است.

دوم اینکه برای پیشبرد اجرایی شدن برجام باید مسیر دیپلماسی را به طور فعالانه‌ای به جریان انداخت. یعنی همان مسیری که باعث شد موضوع پرفراز و نشیب چالش هسته‌ای به سرانجام برسد باید در مقطع حساس کنونی بیش از هر ابزار دیگری مورد استفاده قرار گیرد. در همین راستا دیپلماسی ایران باید با پشتیبانی ملت و با اتکا بر وحدت ملی در عالی‌ترین سطوح به گفت‌وگو و مذاکره با طرف‌های مقابل ادامه دهد. امروز برجام با گذر از تمام مراحل قانونی خود به یک سند ملی در داخل کشور تبدیل شده است بنابراین هرگز نباید با وقوع مشکلاتی که بروز آن در مسیر اجرا طبیعی است، اصل آن زیر سؤال رود.

نکته سوم مطالبه‌گری ایران است؛ یعنی ایران باید به طور مرتب در فرآیند اجرایی شدن برجام خواسته‌های بحق خود را به طرف مقابل اعلام کند. یعنی از آنجایی که کشورمان تاکنون به همه تعهدات هسته‌ای خود در چارچوب برجام پایبند بوده است، توپ در زمین طرف مقابل افتاده و آنها هستند که باید تعهدات خود را به نحوی که پیامدهای مثبت آن برای ایران ملموس باشد، اجرایی کنند. بنابراین مسئولان کشور باید در سطحی حداکثری مطالبات خود را از طریق مجاری دیپلماسی و نه از طریق اتهام‌زنی و طرح انتظارات غیرمنطقی پیگیری کنند. باید به صورت یکپارچه مطالبات خود را با تکیه بر توافقات صورت گرفته و متکی به منطق دیپلماسی و نه منطق شعار دنبال کنیم تا به نتیجه برسیم.

این رویکردی است که مسئولان دیپلماسی کشور از زمان آغاز اجرای برجام بخوبی مورد توجه قرار داده‌اند. آقای ظریف بعد از مشکلاتی که بر سر راه مراودات بین بانکی ایران و اروپا تحت‌الشعاع یکی از تحریم‌های اولیه امریکا علیه ایران به وجود آمد، ابتکار عمل خوبی در پیش گرفت و از فرصت حضور در نشست آب و هوا در نیویورک برای مذاکرات مفصل با همتای امریکایی خود بهره برد. بخصوص که زمانبندی این دیدارها به گونه‌ای انجام شد که ظریف و کری یک بار با یکدیگر ملاقات کردند و بعد کری به اجلاس منطقه‌ای ریاض رفت و سپس در بازگشت از این سفر و با در نظر گرفتن شرایط منطقه‌ای مذاکرات مفصل‌تری را در نیویورک با ظریف انجام داد.

مذاکراتی که ظریف تلاش کرد طی آن موانع اجرایی شدن برجام را با بهره‌گیری از زبان منطق رفع کند. هدف این مذاکرات هم ایجاد اطمینان از سوی امریکا برای بانک‌ها و مؤسسات مالی اروپایی و سایر کشورهایی بود که می‌خواهند بعد از برداشته شدن تحریم‌ها با ایران معاملات تجاری انجام دهند. وزیر امور خارجه کشورمان در این ملاقات‌های فشرده با هوشمندی موفق شد با تفهیم این مسأله که ایران به همه تعهدات هسته‌ای خود در چارچوب برجام پایبند بوده و واشنگتن هیچ بهانه‌ای برای مشکل‌تراشی علیه ایران ندارد، طرف امریکایی را در موقعیت انفعال قرار دهد. یعنی حضور بموقع و دیپلماسی مقتدرانه ظریف در نیویورک یک مانور سیاسی خوبی بود که در چارچوب اهداف ایران، مسئولان امریکایی را تحت فشار قرار داد و آنها را وادار کرد با پذیرش واقعیت‌ها، دستورات لازم را برای حل و فصل مشکل پیش آمده بعد از لغو تحریم‌ها به نهادهای مربوطه از جمله وزارت خزانه‌داری امریکا و بخش ویژه‌ای که مربوط به ایران است، صادر کنند.

***************************************

روزنامه جام جم **

رادیو رسانه‌ای مانا / دکتر حسن خجسته

برخی معتقدند رادیو به آخرخط رسیده و مقالاتی با عنوان مرگ رادیو می‌نویسند. من این دیدگاه را مردود می‌دانم. رادیو از یک ظرفیت استثنایی برخوردار است و آن ظرفیت، فقط شنیدن است. ممکن است رادیو درگذر زمان دچار فراز و فرودی شود اما قدرت سازگاری آن با محیط و سپهر رسانه بسیار بالاست. لذا رادیو رسانه مانایی است.

دهه 50 شاهد حضور پرقدرت تلویزیون بودیم، همان زمان بسیاری فکرکردند کار رادیو تمام شد، اما دیدیم این قدرت سازگاری رادیو با عوض کردن جدول پخش، استفاده مناسب از موسیقی، ارائه بهتر اخبار و افزایش برنامه‌های مخاطب محور، حضور تازه‌ای پیدا کرد.

با ظهور رسانه های جدید اعم از تلویزیون‌های دیجیتالی، شبکه‌های اینترنتی و ماهواره‌ای، مخاطبان رادیو کم نشده‌اند بلکه نحوه شنیدن رادیو متفاوت شده است. قدرت سازگاری رادیو باعث شده که این رسانه حضور خود را در پِلَت‌فُرم‌های موبایل، سایت‌های اینترنتی و ماهواره‌ای نشان دهد. رادیو هیچ‌گاه تسلیم محیط نمی‌شود بلکه شرایط محیط و نیاز مخاطب را رصد و مطالعه می‌کند و براساس نیاز روز تولید محتوا می‌کند.

مخاطب امروز، مخاطبی بسیار درگیر در محیط اجتماعی است، محیطی بسیار پرآشوب و استرس، که نوعی هراس را در زندگی مردم تمام دنیا حاکم کرده است. رادیو در این محیط پرآشوب، دو کارکرد اطلاع‌رسانی و آرامش‌بخشی دارد. موسیقی مناسب در رادیو از ابزارهای آرامش‌بخش انسان محاصره شده دراین محیط شلوغ است. رادیو آوا با در نظر گرفتن این کارکرد، شنوندگان بسیاری را توانسته است به خود جلب کند.

رادیو یک رسانه گرم است، به این معنی که قدرت تخیل‌سازی مخاطب را فعال می‌کند. مخاطب، محتوای رادیو را می‌شنود و در ذهن خود تصویرسازی می‌کند. مخاطب رادیو برخلاف مخاطب تلویزیون، فعال است نه منفعل. این یک تفاوت بنیادی میان مخاطبان رادیو و تلویزیون است که قدرت خیال افراد را تقویت می‌کند.

مخاطب رادیو به مرور زمان با تعداد معدودی از کانال‌های رادیویی ارتباط حسی برقرار می‌کند و اُنس می‌گیرد، اما بیننده شبکه‌های تلویزیونی بیشتر دنبال برنامه است، یعنی این‌قدر شبکه‌ها را می‌گردد تا یک برنامه‌ای پیدا کند.

امروزه رادیو سعی بسیار دارد تا خود را به روز نگه‌دارد و به محیط خود مسلط شود. امروزه شاهد حضور جمعی هنرمند حرفه‌ای در رادیو هستیم. تولیدات با پشتوانه تحقیق و مطالعه نیاز مخاطب انجام می‌شود و از موسیقی مناسب و محتوای مطلوب برخوردار شده است. در رادیو نویسندگی یا گویندگی و مشاغل دیگر به گونه‌ای است که به فرد حیثیت شغلی و حرفه‌ای می‌بخشد لذا هنرمندان رادیو بسیارتلاش دارند با به‌روز نگه‌داشتن معلومات و دانش خود، از حیثیت حرفه‌ای خود دفاع کنند. این یک صفت بسیار خوب در میان هنرمندان است چراکه رعایت اخلاق حرفه‌ای در رادیو یک اصل است.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

3 گام مهم اقتصاد مقاومتی/سعید ملکی

حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مطابق رسم 2 دهه ‌اخیر، نوروز 95 نامی را برای این سال برگزیدند. منطقا انتخاب یک نام برای سال جدید بیانگر آن است که مساله ذکرشده به عنوان مهم‌ترین دغدغه کشور است و از آنجا که ایشان سال 95 را با عنوان «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری فرمودند، می‌توان دریافت مسائل اقتصادی تا چه حد برای امروز کشور دارای اهمیت است. به طوری که حضرت معظم‌له صریحا در پیام نوروزی‌شان خطاب به ملت ایران می‌فرمایند: «به گمان من مساله اقتصاد در اولویت است. یعنی وقتی انسان نگاه می‌کند، در میان مسائل اولویت‌دار، از همه فوری‌تر... نزدیک‌تر، مساله اقتصاد است». ایشان در ادامه همین پیام می‌فرمایند: «اگر ما بخواهیم مشکل رکود را حل کنیم، مشکل تولید داخلی را حل کنیم، بخواهیم مساله بیکاری را حل کنیم، بخواهیم گرانی را مهار کنیم، علاج همه اینها در مجموعه مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی است».

متاسفانه در جهان امروز، ایده بازار آزاد به گفتمان مسلط اقتصادی چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی تبدیل شده است. این در حالی است که توجه کشورهای ابرقدرت و پیشرفته اقتصادی زمانی به این رویکرد نظری جلب شد که اقتصاد این کشورها به یک قدرت درونزا مجهز شده بود. در آن شرایط بود که این کشورها در جنگ اقتصادی با دیگر کشورها خواهان باز شدن مرزها و کنار گذاشتن تعرفه‌های گمرکی شدند؛ امری که امروز به طور ویژه در قالب WTO(1) دنبال می‌شود.

در ابتدای مطرح شدن این رویکرد نظری در جهان و زمانی که به تازگی «آدام اسمیت» مبانی نظری آن را طراحی کرده بود، بسیاری از کشورها همچون فرانسه و روسیه به تبعیت از انگلیسی‌ها رویه بازار آزاد را در پیش گرفتند؛ با اینکه نتوانسته بودند پایه‌های اقتصاد خود را هم‌سطح انگلیسی‌ها -که در آن زمان قدرت برتر اقتصادی جهان بودند- برسانند. جالب آنکه در مقابل روند رو به گسترش استفاده از نظریه بازار آزاد، آلمان‌ها سخن از نظریه‌ای جدید به میان آوردند که بعدها با نام «مکتب تاریخی» شهره شد.

مهم‌ترین نظریه‌پرداز مکتب تاریخی «فردریک لیست» بود. لیست بر آن بود که کشورها نباید مغفول ایده «مزیت نسبی» که توسط اقتصاددانان بازار آزاد مطرح می‌شود، قرار گیرند. از نظر رویکرد بازار آزاد، در چارچوب مزیت نسبی هر کشور باید به تولید کالایی رو آورد که در آن کمترین هزینه و بیشترین سود را داراست. آنها معتقد بودند این ایده، صلح را در سرتاسر جهان گسترش می‌دهد. فردریک لیست این رویکرد را استعماری می‌دانست و معتقد بود ایده اسمیت باعث عقب‌ماندگی برخی کشورها در مقابل کشورهایی می‌شود که تولید کالاهای صنعتی را برعهده دارند. او – به عنوان یکی از مخالفان سرسخت آدام اسمیت- معتقد بود برای ایجاد یک اقتصاد قدرتمند باید به تولید صنعتی داخل تکیه کرد و آن را با تعرفه‌های گمرکی در برابر کالاهای خارجی مورد حمایت قرار داد.(2)

اندیشه‌های فردریک لیست و مکتب تاریخی آلمان با اجرا در آلمان باعث تغییرات بسیاری در این کشور شد. آلمان توانست با تکیه بر «مکتب تاریخی» تحولات گسترده‌ای را تجربه کند؛ به‌طوری که امروز آلمان به‌رغم متحمل شدن هزینه‌های 2 جنگ جهانی که در هر 2 آنها شکست خورد، بزرگ‌ترین اقتصاد اروپاست.

قطعا اقتصاد مقاومتی برای ما، همچون مکتب تاریخی برای آلمان‌ها می‌تواند به عنوان یک رویکرد نظری که تحول‌آفرین باشد، مورد توجه قرار گیرد. لازمه رسیدن به این مهم، حرکت اقتصاد مقاومتی در

3 گام است: «نظریه‌پردازی و طرح ایده درباره اقتصاد مقاومتی»، «گفتمان‌سازی درباره این مبحث» و «نهادینه کردن آن». بدین ترتیب، از جمله اقدامات در زمینه اقتصاد مقاومتی در چارچوب نظریه‌سازی و تحکیم پایه‌های فکری و القا و درونی شدن آن در ذهنیت فردفرد جامعه معنی می‌یابد.

اما آنچه جای نگرانی دارد، تسلط رویکرد اقتصاد بازار به عنوان شیوه معیار اندیشه اقتصادی در سطح عمده دانشگاه‌های کشور است.

در واقع بیگانگی دانشگاه‌های ما با مساله اقتصاد مقاومتی باعث می‌شود این ایده آنگونه که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و شکل نهادینه به خود نگیرد.

در حال حاضر لازم است این ایده در چارچوب رساله‌های کارشناسی ارشد و دکترا، مورد واکاوی قرار بگیرد. اینگونه این ایده آبدیده شده و فرصت می‌یابد به عنوان پارادایم مسلط اقتصادی کشور، در مقابل نظریه بازار- به عنوان گفتمان رقیب- قد علم کند. همچنان که مکتب تاریخی به همت فردریک لیست و بسیاری دیگر از متفکران آلمانی به عنوان یک رقیب در برابر اقتصاد بازار قد علم کرد. واقعیت این است که تبدیل اقتصاد مقاومتی به عنوان یک پارادایم مسلط، اجماع همزمان اقتصاددانان، مجریان اقتصادی و سرمایه‌گذاران را می‌طلبد. در مرحله سوم و با همگامی جریان‌های مورد ذکر، این ایده باید نهادینه شود. لازمه نهادینه شدن اقتصاد مقاومتی حداقل 2 چیز است: 1- جامعه‌پذیری آن در چارچوب جزئیاتی که توسط متفکران طرح‌ریزی و توسط مجریان اجرا می‌شود و در ذهن و اندیشه فردفرد جامعه تثبیت می‌شود؛ 2- تدوین مقررات و بازسازی سازمان‌های اقتصادی کشور در چارچوب ایده‌های اقتصاد مقاومتی. به عنوان نکته پایانی لازم است تاکید شود اگر بخواهیم اقتصاد کشورمان از گزند تحریم‌ها و بحران اقتصادی جهانی در امان باشد، گریزی جز این نداریم که به مقاوم‌سازی اقتصاد خود براساس نظریات داخلی همت گماریم. اقتصاد مقاوم و درونزا، ایده درون‌زا را نیز می‌طلبد. نمی‌توان به بهانه وابستگی متقابل میان ملت‌ها و دولت‌ها در عصر جدید، خود را در دامن آشوب‌های اقتصاد جهانی و امپریالیسم اقتصادی انداخت.

پی‌نوشت

1- سازمان تجارت جهانی تشکیلاتی برای آزادی تجارت است که در حال حاضر غیر از تعداد معدودی از کشورها، همه دولت‌های جهان در آن عضو هستند و 96 درصد تجارت جهانی در درون آن صورت می گیرد. کشور ما از جمله کشورهایی است که به دلیل مخالف‌های ایالات متحده نتوانسته به این سازمان ملحق شود. بگذریم از آنکه درباره فواید و مضرات پیوستن ایران به این سازمان حرف و حدیث‌های بسیاری مطرح است.

2- فردریک لیست برای ابراز مخالفت‌های خود با آدام اسمیت و اثر معروف او «ثروت ملل» کتاب‌هایی چون «اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی» و همچنین «نظام ملی اقتصاد سیاسی» را نگاشت.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: