صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۴  ، 
شناسه خبر : ۲۹۰۲۵۷

روزنامه کیهان **

زیر آن چتر نور/ حسین شریعتمداری

نگارنده بر سر آن بود که در سالروز شهادت استاد مطهری با بضاعت هر چند اندک و ناچیز خویش، وجیزه‌ای به یاد آن شهید بزرگوار داشته باشد و برخی از تحریف‌ها را که این روزها از سوی یک جریان آلوده نسبت به بینش و منش استاد صورت می‌پذیرد، پاسخ گوید. اما، از آنجا که آثار مکتوب حضرت استاد به آسانی در دسترس همگان است و مراجعه به آن می‌تواند «باطل‌السحر» همه تحریف‌ها باشد، انجام این مهم به فرصت دیگری موکول شده و نوشته پیش‌روی به نقل چند خاطره از میان خاطراتی که نگارنده از استاد شهید به خاطر دارد، اختصاص یافته است.

1- چند روزی از شهادت آیت‌الله سعیدی گذشته بود و این خبر هنوز منتشر نشده بود. آن روز باتفاق چند تن از دوستان، آیت‌الله امامی‌کاشانی را با یک سواری کرایه برای سخنرانی در جلسه هفتگی خود به دماوند می‌بردیم. در میان راه پرسید؛ آیا اخیرا از آیت‌الله سعیدی خبری دارید؟ پاسخ ما منفی بود و ایشان که از روابط نزدیک ما با آیت‌الله سعیدی باخبر بود، گفت؛ فعلا به مسجد و یا خانه ایشان مراجعه نکنید! پرسیدیم، آیا آزاد شده‌اند و تحت مراقبت ساواک هستند؟ آیت‌الله امامی‌کاشانی به جای پاسخ، با صدای بلند گریست و گفت؛ «سیدخدا را شهید کرده‌اند»، بغض همه ما ترکید و راننده که از افراد مومن و متدین بود، ماشین را کنار جاده متوقف کرد. بعد از دقایقی، آیت‌الله امامی‌کاشانی توضیح داد که ساواک آیت‌الله مطهری را احضار کرده و خبر شهادت آیت‌الله سعیدی را به ایشان داده است پرسیدیم آقای مطهری چه گفته‌اند؟ آیت‌الله کاشانی فرمودند؛ آقای مطهری می‌گویند، ساواک نیازی به احضار من نداشت و تصور می‌کنم مرا احضار کرده بود تا به علمای روحانی پیرو حضرت آقا (امام خمینی‌(ره)) این پیام را بدهد که از این پس روحانیون مخالف رژیم را به قتل می‌رسانیم. آقای امامی‌کاشانی در حالی که اشک از چشمان خود پاک می‌کرد گفت؛ آیت‌الله مطهری می‌فرمودند؛ آنها نمی‌توانند درک کنند که «شهادت در راه خدا آرزوی ماست» و خطاب به ساواک خوانده بود «محبوب من است آن که به نزدیک تو زشت است»!

2- آن شب، در ایام جوانی و دانشجویی به روال همه هفته‌ها در جلسه درس‌های مرحوم علامه‌محمدتقی جعفری که در منزل ایشان - خیابان زیبا، کوچه حاج‌قاضی - تشکیل می‌شد، شرکت کرده بودم. در پایان جلسه، یکی از حاضران که برای ما غریبه به نظر می‌رسید، نظر علامه را درباره استاد مطهری پرسید و ما به دلشوره افتادیم که مبادا در پی تفرقه‌افکنی باشد. مرحوم علامه با همان لهجه شیرین و بیان دوست‌داشتنی فرمودند؛ و اما، آقای مطهری، ایشان یکی از استوانه‌های اسلام و از افتخارات حوزه علمیه هستند ... مبادا به علت آن که سخنان و درس‌های ایشان بعدها به صورت جزوه و کتاب منتشر می‌شود از حضور در جلسات درس و سخنرانی استاد محروم شوید... جلسات درس آقای مطهری زیر چتری از نور تشکیل می‌شود. زیر این چتر نور بروید و اعتقادات دینی خود را بیمه کنید.

3- فروردین سال 1357 بود. جرقه‌های انقلاب اسلامی زده شده بود و رژیم شاه تلاش می‌کرد فضای سیاسی کشور را باز جلوه دهد. آن سال برای چند روز در ایام نوروز به بستگان درجه دوم زندانیان سیاسی نیز اجازه ملاقات داده بودند و بسیاری از دوستان با استفاده از شناسنامه برادرزاده‌ها وخواهرزاده‌ها به ملاقات می‌آمدند. آقای مرتضی الویری با شناسنامه یکی از برادرزاده‌ها به ملاقاتم آمده بود. پرسید؛ می‌دانی چند روز قبل کجا بودم؟ به مزاح گفتم: می‌دانم که چند سال است اینجا هستم! گفت؛ هفته گذشته در نجف خدمت آقا - منظور از آقا، امام خمینی(ره) بود- رسیده بودم و به ایشان عرض کردم که دوستان در ایران به حضرتعالی دسترسی ندارند و نمی‌دانند پاسخ پرسش‌های عقیدتی و انقلابی خود را چگونه از شما جویا شوند. ایشان فرمودند؛ به دوستان بگوئید؛ نظرات آقای مطهری بدون استثناء مورد تائید و قبول من است. الویری می‌گفت؛ پرسیدم بدون استثناء؟ و آقا فرمودند بله، بدون استثناء.

وقتی این خبر را به درون بند بردم و با جمع دوستان در میان گذاشتم، همه به‌وجد آمدند. تا آنجا که به خاطر دارم، آقایان محمود اشجع، ابوالقاسم سرحدی‌زاده، جواد منصوری، عزت مطهری، شهید حقانی، شهید حسن‌ حسین‌زاده، رضا و مرحوم احمد منصوری و... از جمله دوستانی بودند که این پیام حضرت امام(ره) را به آنها رساندم.

4- در نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که کمیته استقبال از حضرت امام(ره) به کمیته انقلاب و محل مراجعه برای تمامی امور کشور تبدیل شده بود، همراه با برخی از دوستان، از جمله شهید حاج صادق اسلامی، شهید کچویی، محمد محسنی‌نیا، یوسف فروتن، بهزاد نبوی، مرحوم مهندس اسماعیل‌نژاد، مرحوم حاج‌حسن میرزایی و... به فکر افتادیم که از حضرت امام(ره) بخواهیم یکی از آقایان روحانی مورد وثوق خود را به عنوان نماینده خویش در کمیته انقلاب اسلامی منصوب فرمایند. موضوع را با استاد مطهری در میان گذاشتیم. بعد از چند روز در مدرسه علوی - محل استقرار حضرت امام(ره) - برای پیگیری ماجرا نزد آیت‌الله مطهری رفتیم. ایشان فرمودند همین حالا به دیدن امام می‌‌روم و در همان حال عمامه را بر سر گذاشته و در حالی که مقابل آیینه کوچکی که روی طاقچه اتاق بود، عمامه را روی سر مرتب می‌کردند، به گونه‌ای که برای ما عجیب می‌نمود و انگار غیر از ایشان کس دیگری در اتاق نیست، چندبار پشت سرهم و با حالتی ذوق‌زده تکرار می‌کردند که «بله به دیدن امام می‌روم- بله به دیدن امام می‌روم...» من و آقای محمد محسنی‌نیا و مرحوم حاج‌حسن میرزایی با تعجب به یکدیگر نگاه می‌کردیم و از حالت استاد سردرنمی‌آوردیم. بعدها که مرحوم علامه طباطبایی در وصف استاد فرمودند؛ وقتی ایشان در درس ما حاضر می‌شد، من به رقص می‌آمدم! اگرچه هنوز هم مفهوم معنوی آن برایمان ناشناخته است ولی شکل ظاهری آن حالت را دیده بودیم...

گفتنی است چند روز بعد حضرت امام(ره) مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی را به عنوان نماینده خویش در کمیته انقلاب اسلامی معرفی فرمودند.

5- سال‌های اولیه دهه 60 بود. مرحوم احسان طبری، یکی از چند نظریه‌پرداز بلندآوازه مارکسیسم درآکادمی علوم شوروی سابق که شهرتی جهانی داشت، در پی خیانت حزب ‌توده که طبری نیز عضو مرکزیت آن بود، دستگیر شده بود. او بعد از مدتی مورد لطف و عنایت خدای مهربان قرار گرفت و به آغوش اسلام بازگشت. نگارنده همراه با دو تن دیگر از دوستان و به دستور حضرت امام(ره) که از سوی شهید محلاتی نماینده حضرت امام در سپاه و برادر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه ابلاغ شده بود برای گفت‌وگو با مرحوم احسان طبری و برخی دیگر از اعضای مرکزیت حزب توده دعوت شده بودیم.

نظرات و دیدگاه‌های مطرح شده از سوی مرحوم احسان طبری درباره استاد مطهری، بسیار فراوان و تمامی آنها نیز عبرت‌انگیز و درس‌آموز است ولی در این نوشته، تنها به چند نمونه از آن میان بسنده می‌شود؛

طبری می‌گفت؛ «من و دوستانم در حزب توده و نیز در آکادمی علوم شوروی از آثار استاد مطهری استفاده فراوانی می‌کردیم» و در مقابل پرسش همراه با تعجب نگارنده توضیح می‌داد «آقای مطهری از جمله دانشمندانی بود که وقتی می‌خواست یک نظریه و عقیده مخالف اسلام را نقد و رد کند، عقیده مخالف را به گونه‌ای ناقص مطرح نمی‌کرد که نقد و نفی آن به آسانی ممکن باشد. او مارکسیسم را دقیقا همان گونه که بود مطرح می‌کرد و تمامی دلایل و شواهدی را که ما برای اثبات مارکسیسم می‌آوردیم، بدون کم و کاست ارائه می‌کرد و نکته درخور توجه آن که علاوه بر آنچه نظریه‌پردازان مارکسیسم به عنوان دلیل برای اثبات نظر خود آورده بودند، استاد به دلایل جدید و تازه دیگری هم که به ذهن ما خطور نکرده بود اشاره می‌کرد و سپس با نگاهی دقیق به نقد آن می‌پرداخت» طبری می‌گفت؛ «ما به دلایل جدیدی که استاد مطهری علاوه بر دلایل خودمان آورده بود به شدت نیاز داشتیم و البته به منبع آن اشاره‌ای نمی‌کردیم زیرا باعث مراجعه اعضاء و هواداران به منبع اصلی می‌شد و آنچه را که طی چند دهه رشته بودیم، پنبه می‌کرد».

احسان طبری می‌گفت؛ اگر استاد مطهری به اردوگاه مارکسیسم و یا اردوگاه امپریالیسم تعلق داشت، هرگز اجازه نمی‌دادیم اوقات گرانبهای این کانون تولید فکر و اندیشه برای انجام اموری نظیر فیش‌برداری و امثال آن تلف شود. در کجای دنیا برای تولید حرارت، به جای هیزم، مبل‌های گرانقیمت را می‌سوزانند»؟!

مرحوم طبری از استاد مطهری با عنوان کسی یاد می‌کرد که مانند حضرت‌امام(ره)، مارکسیسم و امپریالیسم را یکجا نقد و نفی می‌کند و می‌گفت؛ من بعید می‌دانم که کسی پاورقی استاد بر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را بخواند و پس از آن برای مکاتب مادی، چه مارکسیسم و چه امپریالیسم، پشیزی ارزش قائل باشد.

طبری با قاطعیت می‌گفت که ترور استاد مطهری نمی‌تواند کار یک گروه نادان و حقیر نظیر فرقان باشد او به جد معتقد بود ترور استاد مطهری طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفا با هدف خشک کردن یکی از چشمه‌های جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است و می‌گفت کا.گ.ب نیز به اندازه آمریکایی‌ها از ترور ایشان خشنود بود.

مرحوم طبری توضیح می‌داد که مخالفت با استاد مطهری منحصر به حزب توده نبود آثار ایشان برای همه گروه‌ها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی ایران و حتی برخی از احزاب به ظاهر مذهبی نظیر حزب خلق مسلمان هم خطرناک بود و در این مخالفت میان گروه‌های مخالف نظام اسلامی یک توافق نانوشته وجود داشت.

گفتنی است یک روز از نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده پرسیدم «چرا بخش قابل توجهی از تبلیغات حزب را به مخدوش کردن چهره و شخصیت استاد اختصاص می‌دادید؟» در پاسخ گفت؛ پس انتظار داشتید که اعضاء و هواداران را به مطالعه آثار ایشان تشویق کنیم؟

تمامی گفت‌وگوی چند ماهه با مرحوم احسان طبری ضبط شده و در اختیار سپاه و وزارت اطلاعات است که انتظار می‌رود در انتشار نوارهای صوتی و یا نوشته‌های پیاده شده آن همت ورزند.

... و بالاخره 37 سال پیش در چنین روزی، استاد شهید جامه شهادت پوشید و به قول حضرت امام(ره) به ملأ اعلی پیوست.

***************************************

روزنامه قدس **

برداشت دو میلیاردی آمریکا از اموال ایران نقض برجام است/مهدی فتحی

آزمایش موشکی ایران با اعتراض رئیس‌جمهور آمریکا مواجه شد و اوباما با اعتراض به این موضوع ادعا کرد که تقویت توان موشکی و آزمایش‌های موشکی ایران با روح برجام در تعارض است. بنابراین رئیس دولت آمریکا با توسل به این بهانه در پی اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران برآمد. برداشت دو میلیارد دلار از اموال مسدود شده ایران در آمریکا نیز نیازمند واکنش جدی رئیس دولت جمهوری اسلامی است، چرا که این موضوع برخلاف ادعای اوباما که دخالت در امور داخلی ایران بود با روح برجام در تعارض است.

بی‌شک جمهوری اسلامی ایران هنگامی که با 5+1 توافق نامه‌ای را امضا کرد با استناد به وجود فضای همکاری و تعامل در چارچوب مقررات بین‌المللی با کشورهای قدرتمند جهان پای میز مذاکره نشست، در حالی که رفتار آمریکایی‌ها نشان از افزایش فضای تخاصم بر ضد جمهوری اسلامی ایران دارد و این مسأله، موضوعی نیست که دولت جمهوری اسلامی از برجام و امضای تفاهم مشترک با کشورهای قدرتمند مدنظر داشت. هرچند آمریکا اعلام کند درون این کشور تفکیک قوا وجود داشته و نهادهای آمریکایی سیاست‌های مستقل خود را در پیش می‌گیرند و به دولت کاری ندارند، یقیناً چنین حرکت و برداشتی کاملاً برخلاف روح برجام، حرکتی غیردوستانه و خصمانه است.

مسلماً برداشت 2میلیارد دلار از اموال بلوکه شده ایران با حقوق بین‌الملل در تعارض جدی است و اصولاً دادگاه‌های آمریکا از صلاحیت لازم برای دادن چنین حکمی برخوردار نیستند. بی‌تردید اگر آمریکا درخصوص نقش ایران در حادثه تروریستی بیروت ادعایی دارد، باید با شکایت به دادگاهی بین‌المللی اعم از دیوان بین‌المللی دادگستری یا دیوان کیفری بین‌الملل مسأله را به صورت قانونی و بین‌المللی دنبال می‌کرد. متأسفانه اعمال چنین سیاست‌ها، اظهارنظرها و تصمیم‌گیری‌های یک جانبه‌ای از دوران جرج بوش در آمریکا نسبت به قبل متداول‌تر شده و همچنان آمریکایی‌ها براین باورند که از سایر دولت‌ها قدرتمندتر هستند. بنابراین به خود اجازه می‌دهند از ابزارهای مختلفی برای محکومیت غیرمشروع دیگر کشورها استفاده کنند.

بی‌تردید آمریکا با رأی برداشت دو میلیارد دلار از اموال ایران از ابزاری بهره برده که در جامعه و افکار عمومی بین‌المللی هیچ مشروعیتی ندارد، اگر آمریکا خواهان اجرای این اقدام باشد و به دو میلیارد دلار مردم ایران دست درازی کند، وضعیت تجارت جهانی بر هم خورده و همکاری بین کشورها دچار صدمه خواهد شد. مسلماً خود آمریکا نیز که ادعا می‌کند در دنیای امروز به‌دنبال تجارت آزاد است، از اجرای چنین حکمی ضربه خواهد خورد. به هر حال روزهای آینده روزهای حساسی بر سر این موضوع است. در مرحله اول باید منتظر اقدام دولت اوباما باشیم که آیا تصمیم دیوان‌عالی آمریکا را خواهد پذیرفت یا خیر؟ همچنین دولت ایران برای دفاع از حق مردم خود چه راهبردها و تمهیداتی در پیش خواهد گرفت؟

مسلماً تفکیک قدرت و تصمیم‌گیری در دولت آمریکا امری بدیهی و مشهود است، چنانچه در دولت یا نظام سیاسی آمریکا مسؤولانی با دیدگاه‌های مختلف اظهارنظر می‌کنند. شاید دولت آمریکا تمایل داشته باشد برخی اختلافات با ایران را از طریق گفت‌وگو حل کند، اما از آن سو دیوان عالی آمریکا و کنگره این کشور نیز مخالفان اصلی نظام جمهوری اسلامی هستند که از لابی‌های صهیونیستی و گروه‌های مخالف ایران خط و مشی خود را دریافت می‌کنند. بنابراین این گروه‌ها در داخل آمریکا با توسل به ابزارها ونهادهای قانونی درصدد اعمال دیدگاه‌های خود علیه ایران هستند تا زمینه تخریب برجام را فراهم کرده و به نوعی خصومت و دشمنی بین ایران و آمریکا را افزایش دهند و فضای بی‌اعتمادی بین ایران و آمریکا را تشدید کنند.

متأسفانه آمریکا و غرب با ادعای اینکه کشورهای مستقلی هستند و از جامعه آزادی برخوردارند و قائل به تفکیک قوا و اجرای عدالت هستند، دست به اقدام‌های غیرقانونی مختلفی می‌زنند که از جمله آنها می‌توان به برداشت از حقوق حقه ملت ایران اشاره کرد. مسلماً رأی دادگاه آمریکا که خود قاضی و مجری آن بوده، بسیار ناعادلانه است و آثار و پیامدهای عمیقی در حقوق بین‌الملل و تعامل اقتصادی بین کشورها خواهد گذاشت. با توجه به اینکه تصمیم دیوان عالی قضایی آمریکا غیرعادلانه و یک‌سویه بوده انتظار می‌رود دولت جمهوری اسلامی ایران دفاع شایسته‌ای از حقوق ملت ایران داشته باشد.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

پیام انتخابات را درک کنید

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با انجام مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی و مشخص شدن ترکیب دهمین دوره این مجلس،‌ نکات مهمی در عرصه سیاسی کشور خودنمائی کرده که توجه به آنها به ویژه برای دست اندرکاران مدیریت کلان کشور ضرورت دارد. اهم این نکات را می‌توان اینگونه برشمرد.

1 – نگاهی به اسامی نمایندگان مجلس دهم نشان می‌دهد 217 نفر از نمایندگان مجلس نهم از نمایندگی مردم در مجلس کنار می‌روند. هر چند از این رقم باید چند نفری را به دلیل اینکه خودشان برای دوره دهم نامزد نشدند کم کرد، ولی با اینحال ترکیب نمایندگان مجلس جدید نشان دهنده تغییر حدود 75 درصدی است و چنین تغییری باید برای مسئولان و فعالان سیاسی دارای مفهوم قابل تاملی باشد.

2 – اگر مسئولان، فعالان سیاسی و مدیران ارشد کشور با کنار گذاشتن توجیهات به تغییری که با رای مردم در ترکیب مجلس شورای اسلامی پدید آمده بنگرند و تامل کنند، به این نتیجه خواهند رسید که این تغییر در جهت اعتدال و فاصله گرفتن از افراط است. می‌دانیم که در حدود یک دهه اخیر، جامعه ما زیر ضربات شدید افراط قرار داشته و دچار صدمات زیادی شده است. آراء مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان داد مردم مسیر اعتدال را برای کشور می‌پسندند و مصمم هستند از افراط فاصله بگیرند.

3 – اعتدال، فقط فاصله گرفتن از افراط نیست، بلکه در یک جمع‌بندی منطقی به معنای استقلال است، استقلال از وابستگی‌های فکری، سیاسی،‌ جناحی و باندی. به عبارت روشن‌تر، مردم با آراء خود در هر دو مرحله انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان دادند که خواهان یک مجلس معتدل و مستقل هستند. اعتدال و استقلال، موجب می‌شود نمایندگان مجلس نه با دولت خصومت بورزند و نه وکیل الدوله باشند. مصالح عمومی و منافع ملی نیز اقتضا دارد نمایندگان مجلس براساس آنچه نیاز کشور، مصلحت مردم و اقتضای آرمان‌های انقلاب اسلامی است عمل کنند تا بخش‌های قانون گزاری و نظارت که وظایف اصلی نمایندگان مجلس را تشکیل می‌دهند همواره در چارچوب صحیح و منطبق با قانون اساسی به پیش بروند.

4 – رای مردم به خط مشی اعتدال و استقلال به این معنی هم هست که جناح موسوم به اصلاح طلب تصور نکند برنده این انتخابات است. این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که جناح اصولگرا در انتخابات مجلس دهم به اهداف خود نرسید، ولی این ناکامی را نباید به معنای پیروزی جناح اصلاح طلب تلقی کرد. متاسفانه جناح اصلاح طلب نیز در دوران حاکمیت خود به راه افراط رفت و سابقه بدی از خود برجای گذاشت. افراط، چه از اصولگراها باشد و چه از اصلاح طلب‌ها مطرود و منفور مردم است. به همین دلیل، قاطعانه باید گفت گرایش آراء مردم به اعتدال به معنای فاصله گرفتن از وابستگی کشور به هر دو جناح است. بنابر این، اگر جناح اصلاح طلب درصدد مصادره مجلس برآید باید بداند مرتکب بزرگ‌ترین اشتباه شده و در وقت مقتضی از مردم پاسخ مشابهی دریافت خواهد کرد.

5 – با توجه به اینکه تجربه مجالس گذشته نشان داده است بسیاری از نمایندگان بعد از حضور در مجلس دچار تغییرات اساسی در رفتار و گفتار و خط مشی می‌شوند، به نمایندگان جدیدالورود توصیه می‌کنیم از این تجربه عبرت آموز درس بگیرند و با عمل به سفارش امام خمینی که همواره مسئولین مختلف را به تهذیب نفس، ساده زیستی و مردم دوستی توصیه می‌فرمودند، تلاش کنند به جای آنکه محیط مجلس در آنها اثر بگذارد آنها در مجلس اثر بگذارند و فضای مجلس را در جهتی به پیش ببرند که عطر وجود امثال مدرس از آن به مشام برسد. مجلس شورای اسلامی، فراهم آمده از خون شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. چنین مجلسی باید از مجلسی که مدرس در آن بود نیز قوی‌تر باشد.

6 – قبل از انتخابات هفتم اسفند در یکی از سرمقاله‌های روزنامه جمهوری اسلامی «مجلس معتدل و مستقل» را در خور شان ملت ایران و مقتضای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دانستیم. اکنون احساس ما اینست که این خواسته درحال تحقق یافتن است. برآوردها نشان می‌دهند مجلس دهم از ترکیبی برخوردار است که هیچیک از جناح‌ها در آن اکثریت قاطع ندارند. چنین مجلسی می‌تواند طرح‌ها و لوایح را با برخورداری از نظرهای متنوع به مرحله تدوین و تصویب برساند و به نفع هیچ فرد و جناحی نیز تصمیم نگیرد بلکه مصالح عمومی، منافع ملی، آرمان‌های انقلابی و موازین اسلامی را همواره در نظر داشته باشد. نمایندگانی که اینگونه تصمیم بگیرند و قانون تصویب کنند و بر امور کشور نظارت داشته باشند، مطلوب مردم خواهند بود و کشور نیز از وجود آنها منتفع خواهد شد.

در این میان آنچه مهم است اینست که مسئولان و فعالان سیاسی پیام انتخابات را درک کنند و این واقعیت را باور نمایند که مردم مصالح خود و منافع کشور را تشخیص می‌دهند. بدین ترتیب باید به این نتیجه برسند که نگاه خود به مردم را تصحیح نمایند.

***************************************

روزنامه خراسان**

تحلیلی برنتایج، دستاوردها و نگرانی‌های انتخابات دهم/دکترمحمد سعید احدیان

انتخابات‌های 7 اسفند که فرایند آن با 10 اردیبهشت تکمیل شد، در تاریخ سیاسی ایران به دلیل اهمیتی که دارد، تحلیل پیام ها، چیستی و چرایی آن تا مدت‌ها جای بحث و بررسی دارد. در این نوشتار تلاش خواهم کرد صرفا به چیستی مجلس آینده و برخی پیام‌های انتخابات بپردازم و مشخصا در پایان یک نگرانی مهم را به همه دلسوزان کشور، گوشزد کنم:

چه مجلسی خواهیم داشت:

1- به دلیل اینکه نه جریان اصول گرایی و نه اصلاح طلبی به تنهایی نتوانستند اکثریت کرسی‌های مجلس را کسب کنند و تعداد قابل توجهی از منتخبین از مستقلین محسوب می‌شوند، اینکه این مستقلین به کدام سو تمایل بیشتری دارند یا جذب کدام جریان می‌شوند، نقش مهمی در آرایش سیاسی مجلس دهم خواهد داشت لذا برای روشن شدن وزن هر جریان، باید تا انتخاب هیات رئیسه مجلس صبر کرد تا با روشن شدن ترکیب رئیس مجلس و مخصوصا دیگر اعضای هیات رئیسه، وزن فراکسیون‌های مجلس را تشخیص داد.

2- در عین حال می‌توان این جمع بندی قطعی را داشت که ازدو جریان اصلی هرکدام که بتوانند با یارگیری از مستقلین اکثریت مجلس را به دست بیاورند، بازهم این اکثریت شکننده خواهد بود. به همین نسبت هر جریانی که اقلیت را به دست بگیرد، می‌تواند اقلیتی قوی و موثر ایجاد کند.

3- نگاهی به ترکیب نیروهای اصلی دو جریان نشان می‌دهد که هم در جریان اصول گرایی جریان آرمان خواه اصول گرایی (به تعبیر نادرست اما مشهور برخی تندرو) تاثیر زیادی بر مجلس نخواهد گذاشت و هم در جریان اصلاح طلبی، طیف معتدل که ما آن ها را اصلاح طلبان معتقد به انقلاب می‌نامیم، نقش آفرین خواهند بود.

4- به دلایل فوق الذکر مجلس آینده با دولت ضدیت نخواهد داشت و همراهی خوبی می‌کند اما در موارد حساس احتمالا نقش مستقل هم بازی خواهد کرد چرا که علاوه بر اصول گرایان و مستقلین حتی اصلاح طلبان نیز رای خود را چندان وامدار دولت نمی‌دانند و خود را کاملا در دولت هضم شده تعریف نمی‌کنند.

از آنچه ذکر شد می‌توان اینگونه جمع بندی کرد که در برآیندی کلی مجلس:

اولا: مشی معتدلانه خواهد داشت اما مشی دولتی نخواهد داشت.(نه دولتی و نه ضد دولتی)

ثانیا: مجلس عامل نفوذ دشمن هم نیست چرا که قاطبه اصلی اصول گرا ها و اصلاح طلبان، معتقد به انقلاب و دغدغه مند منافع ملی هستند و در مسائل کلان نظام مخصوصا مواردی که دغدغه رهبری است مجلس با منافع ملی همراهی خواهد کرد حتی اگر برخی عناصر زمینه تاثیرپذیری از دشمن و در نتیجه نفوذی شدن را هم داشته باشند، به نظر نمی‌رسد برای نفوذ جریانی یا نفوذ شبکه‌ای در مجلس دهم زمینه‌ای جدی وجود داشته باشد.

ثالثا: هم اصلاح طلبان و هم اصول گرایان از ضعف نبود چهره‌های شاخص رنج می‌برند (اولی به دلیل نگرفتن احراز صلاحیت و دومی به دلیل شکست در انتخابات تهران) و اگر از بین منتخبین فعلی چهره‌های کارآمد جدید ظهور نکنند، مجلس کم توان خواهد بود و از تاثیرپذیری از بیرون مجلس رنج خواهد برد که هر دو جریان باید این ضعف خود را با روش‌هایی جبران کنند.

در مجموع در یک جمله می‌توان گفت که مردم مطابق ذائقه‌ای که به دولت یازدهم رای دادند، مجلسی معتدل را تشکیل دادند و چون این مجلس ویژگی لازم برای رعایت دو دغدغه رهبری یعنی عامل نفوذ نبودن دشمن و «دولتی و ضددولتی نبودن» را داراست، از نظر جهت گیری‌های کلان، مجلسی مناسب می‌باشد و البته کارآمدی آن منوط به سازماندهی مناسب فراکسیون‌ها خواهد بود.

دستاوردهای انتخابات:

این انتخابات برای مردم و نظام دارای دستاوردهای قابل توجهی در چند سطح بود:

دستاوردها در فضای بین‌المللی :

مشارکت مناسب و نمایش اقتدار(قدرت مشروع) که اعتباری است برای نظام و وزن نظام را به شدت تقویت می‌کند.

نمایش امنیت در منطقه‌ای ناامن که باعث می‌شود به عنوان لنگر منطقه، قدرت بازی منطقه‌ای ایران را تقویت کند.

زمینه بیشتر برای اعتمادسازی به فعالان اقتصادی خارجی مبنی بر اینکه مجلس نیز دیگر تندروی (از نگاه آنها) نخواهد داشت و لذا برای آنان آینده قابل اطمینان تر تصور می‌شود.

از نظرسیاسی داخلی:

پذیرش سازوکارهای نظام جمهوری اسلامی توسط غیرانقلابی‌ها و مخالفان انقلاب برای پیگیری مطالباتشان به منزله تثبیت کامل نظام محسوب می‌شود. نظامی که اپوزیسیون آن، مطالباتشان را درون سیستم نظام تعریف می‌کنند، تثبیت شده است.

نکته مهم این بود که نظام به صورتی شفاف، هم غیرمعتقدان به خود را به عنوان واقعیتی پذیرفت و آن‌ها را دعوت به شرکت در انتخابات کرد و هم ذره‌ای از مبانی خود مبنی بر رعایت ضرورت احراز صلاحیت ها، عقب نشینی نکرد به عبارت دیگر این دعوت نه از سر ضعف بلکه از سر اقتدار شکل گرفت و با این وجود توسط غیرانقلابی‌ها با مشارکت گسترده آنان، حکم تایید گرفت.

بازگشت اصلاح طلبان معتدل و انقلابی (اصلاح طلبان معتقد به انقلاب) به عرصه قدرت با فضایی که رهبری برای آنان ایجاد کردند گامی مهم در عرصه سیاست داخلی تلقی می‌شود که اگر با گام‌های بعدی از سوی آنان تکمیل شود و با پاسخ مناسب از سوی نظام نیز روبرو شود، می‌تواند زمینه ساز بازسازی دوباره دوبال اصلاح طلب و اصول گرای درون نظام، به عنوان الگوی بهینه نهادسیاست ورزی در ایران، شود.

شکست چهره‌های اصلی اصول گرایی در انتخابات تهران، تلنگری بود به جریان اصول گرایی برای اصلاح خود، و ایجاد «نواصول گرایی».

تجربه جدیدی از سیاست ورزی به فرهنگ سیاسی ایران افزوده شد و در رشد جامعه پذیری سیاسی مردم ایران کمکی مهم کرد مخصوصا رای دادن‌های لیستی شاید بتواند زمینه‌ساز رفع یکی از مهمترین ضعف‌های ساختار سیاسی ایران یعنی نبود تحزب واقعی با بدنه فعال اجتماعی، شود.

نمایش مجدد رعایت حق الناس در برگزاری انتخابات از بزرگترین دستاوردهای این انتخابات و انتخابات خبرگان بود، به گونه‌ای که حتی در موردی با اینکه رای مردم با نظر رهبری اختلاف داشت، ذره‌ای در تایید رای مردم توسط مجریان و ناظران تعلل نشد همچنین شورای نگهبانی که بارها مورد تهمت جناحی عمل کردن قرار گرفته بود، به راحتی انتخاباتی را تایید کرد که عضو برجسته خود در آن رای نیاورد در حالی که اگر حق الناس ملاک عمل فردی مثل آیت ا... یزدی یا جنتی نبود، ما اکنون با باطل شدن چند صندوق در تهران و بالا رفتن رای آیت ا... جنتی و رای آوردن آیت ا... یزدی روبرو بودیم این تایید بدون کوچکترین چالش توسط شورای نگهبان، به روشنی نشان می‌دهد که اگر خطایی در عملکرد شورای نگهبان وارد باشد خلاف برخی اظهارات و تهمت ها، عدالت و تقوای آنان کم نظیر است و برآیند کلی عملکرد آنان کاملا قابل اثبات.

نگرانی ها:

در مجلس ششم بخشی از جریان افراطی اصلاح طلب یعنی اصلاح طلبان غیرمعتقد به مبانی و اصول انقلاب اسلامی، عملا میدان دار جریان اصلاحات شدند و طیف اصلاح طلب معتقد به انقلاب را به دنبال خود کشاندند گرچه زمینه این مساله در مجلس فعلی وجود ندارد اما در عین حال این نگرانی هرچند اندک همچنان وجود دارد که اصلاح طلبان درون مجلس به دلیل کم داشتن چهره‌های شاخص دوباره میدان داری جریان اصلاح طلب مجلس را به طیف افراطی خارج از مجلس واگذار کنند و گرفتار جریان سازی آن‌ها شوند و جریان اصلاح طلبی به سمت هدف تقابل با نظام که در شکل جدید آن استحاله انقلاب است، پیش رود گرچه همانطور که ذکر شد، این احتمال با توجه به حضور دکتر عارف به عنوان لیدر جریان اصلاح طلب درمجلس کمی بعید به نظر می‌رسد.

سیاست زده کردن فضای کشور توسط دولت که می‌تواند با انگیزه‌های مختلف صورت گیرد از یک طرف و ادامه اصرار بر انگشت نقد بر دولت به جای دشمن خارجی، توسط طیف مخالفان برجام از جریان اصول گرایی و همچنین احتمال تقابل جریان اصول گرایی با دولت، به دلیل فضای انتخاباتی ریاست جمهوری از طرف دیگر، نگرانی دیگری است که در صورت اتفاق باعث می‌شود، اولویت‌های اصلی نظام یا به حاشیه برود یا مطالبه‌ای سیاسی تلقی شده و در نتیجه فراموش شود.

نگرانی از کاهش سرمایه اجتماعی نظام؛ مهمتر از برد و باخت جریان ها

اما یک نگرانی جدی وجود دارد که حتما باید با جدیت مورد توجه قرار گیرد. علی رغم مشارکت گسترده بخشی از مردمی که در انتخابات پیشین مجلس یعنی مجلس نهم، به دلیل غیررقابتی بودن، رای نداده بودند، مطابق آرای مرحله اول میزان مشارکت کشوری 62 درصد باقی ماند و مشارکت 48 درصدی در تهران فقط با 2 درصد افزایش به 50 درصد رسید. گرچه مشارکت 62 درصدی از بالاترین نصاب‌ها در جهان محسوب می‌شود و نشانه اقتدار نظام است اما این نقطه قوت نباید چشم ما را بر احتمال وجود واقعیتی دیگر ببندد.

حرف اصلی این است که اگر تعداد رای دهندگان در انتخابات مجلس دهم که در انتخابات مجلس نهم رای نداده بودند، از سبد آرا کم شود ما با توجه به افزایش جمعیت، شاهد کاهش مشارکت مخصوصا در تهران هستیم و مساله مهم این است که عدم مشارکت این عده، یعنی به وجود آمدن احساس ناکارآمدی در بخشی از جامعه که در بدترین شرایط سیاسی یعنی انتخابات مجلس نهم با رای دادن کنش گری سیاسی کرده بودند به عبارت دیگر در این دوره انتخابات ما شاهد کاهش مشارکت قشری از مردم هستیم که سرمایه‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند.

این عده نه بین خود و جریان اصلاحات نسبتی دیده‌اند که به آنان رای دهند و نه امیدی به اصول گرایان داشتند و در صورت استمرار این مساله باید نگران کاهش سرمایه اجتماعی نظام در آینده بود. البته برای اطمینان از این تحلیل باید میزان مشارکت شهرهای مختلف بامیانگین مشارکت کشور و مشارکت دوره قبل مقایسه شود همچنین میانگین مشارکت مناطق محروم تر تهران و شهرهای بزرگ در مقایسه با مناطق برخوردارتر و میانگین مشارکت دوره قبل مقایسه شود اما فعلا بر اساس همین آمارهای موجود، مساله به قدری دارای اهمیت است که ضرورت داشته باشد به طور جدی بررسی شود.

سخن آخر

در کنار ضرورت بررسی میزان مشارکت سیاسی بخشی از مردم، در مجموع می‌توان انتخابات مجلس دهم را انتخاباتی در تراز انقلاب اسلامی با دستاوردهای بسیار مهم از جمله تثبیت و اقتدار هرچه بیشتر داخلی و خارجی جمهوری اسلامی دانست که نتیجه آن، مجلسی قابل اطمینان را در جهت گیری‌های اصلی رقم خواهد زد که البته در کنار این دستاوردهای قابل توجه، باید نگران کارآمدی مجلس و اوج‌گیری سیاست زدگی در کشور بود.

***************************************

روزنامه ایران**

7 مسأله کلیدی آموزش و پرورش/سیدرضا صالحی امیری

سالروز شهادت متفکر و معلم والامقام، استاد مرتضی مطهری و بزرگداشت مقام معلم، فرصت بسیار مناسبی است تا نسبت به ضرورت تحول در نظام آموزش و پرورش سخن به میان آید. چرا که توسعه و پیشرفت کشور در گرو توسعه و تحول نظام تعلیم و تربیت است. به بیان دقیق‌تر اگر رسیدن به سطح مطلوب رفاه، میوه درخت توسعه و دستیابی به قله‌های فضیلت، هدف غایی آن باشد، ریشه‌های این درخت در آموزش و پرورش است و بدیهی است که بدون داشتن ریشه‌های تنومند و مقاوم نباید انتظار محصول پرباری داشت.

توسعه و تحول واقعی در نظام آموزشی منوط به توجه به هفت مسأله کلیدی است:

یکم- بازیابی جایگاه، کرامت و شخصیت معلم: معلم کلید تحول آموزش و پرورش است و مادامی که این اصل به یک باور قلبی در نظر مدیران و دست اندرکاران این عرصه تبدیل نشود هر اقدامی در جهت اصلاح روند آموزش ناقص و ناکارآمد است. معلم برای اثربخشی و نافذ بودن تربیتش بر فرزندان ما نباید دغدغه معیشت و برخورداری از حداقل‌های یک زندگی آبرومندانه را داشته باشد تا بتواند با خاطر آسوده و با تمام ظرفیت خود نسبت به تعلیم و تربیت دانش آموزان همت گمارد. در این صورت است که تلاش می‌کند با کسب آگاهی‌های لازم و درک صحیح تحولات محیطی در سطوح ملی و فراملی و تخصص کافی، پاسخگوی پرسش‌ها و نیازهای نسل جدید که همزمان با تحولات برق آسای جهان امروز رشد می‌کنند، باشد. شخصیت‌سازی و هویت یابی، مهارت آموزی، جامعه پذیری و سازگاری اجتماعی دانش آموزان از رهگذر بازیابی شخصیت مربی و کرامت و شأن معلم محقق می‌شود.

دوم- تغییر ریل آموزش محفوظات‌محور به مهارت‌محور: متأسفانه سیستم آموزشی ما در پی انتقال صرف انبوهی از اطلاعات به ذهن شاگردان است تا در ماراتن کنکور دانشگاه، از دیگران عقب نمانند، بدون اینکه این محفوظات کمکی به هویت‌یابی و شخصیت‌سازی دانش آموز کند یا مهارتی را به او بیاموزد و تا زمانی که نظام آموزشی ما بر این پاشنه می‌چرخد، هر نوع تحول و تغییر راه به جایی نخواهد برد. مهم ترین ضعف این روش، عدم جامعه پذیری و سازگاری اجتماعی فارغ التحصیلان است که با ورود به فضای دانشگاه با انبوهی از کاستی‌ها مواجه می‌شوند، در حالی که پیش از این باید در طول سال‌های تحصیل از طریق کسب مهارت و ارتقای سطح تعامل اجتماعی آن را کسب می‌کردند.

سوم- مقاوم‌سازی اقتصاد آموزش و پرورش: تا زمانی که اقتصاد آموزش و پرورش متکی به بودجه دولت است و با فراز و فرود و نوسان قیمت نفت، دستخوش تغییر می‌شود، نمی‌توان نسبت به بهبود وضعیت اقتصادی این دستگاه انسان ساز امیدوار بود. با وجود افزایش حجم بودجه آموزش و پرورش در هر سال و توجه و اهتمام جدی دولت به این حوزه، همچنان چالش‌های بزرگی در مسیر توسعه این دستگاه قرار دارد که عملاً مدیریت این بخش را زمینگیر کرده و فرصت خلاقیت و کارآمدی را از آن گرفته است. بنابراین بازتعریف نسبت دولت با آموزش و پرورش یک اصل غیر قابل انکار است. دولت با تبیین چارچوب سیاست‌های آموزشی و تعیین و تبیین منابع درسی نقش سیاستگذاری، حمایت و نظارت را باید عهده دار شود و اداره مدرسه را به معلم و مدیر واگذار کند. در این راستا اعتماد به معلم و مدرسه اصل اساسی به شمار می‌رود.

چهارم- پیوستگی حلقه خانواده، مدرسه و جامعه: روابط نظام خانه و مدرسه نیازمند باز تعریف است. امروزه ظهور دو پدیده شبکه‌های اجتماعی مجازی و گروه همسالان موجب ایجاد شکاف در روابط خانواده و نیز روابط خانواده و مدرسه گردیده است. انقطاع حلقه روابط مدرسه، خانواده و جامعه موجب مشکلات و آسیب‌های قابل توجهی شده که شرح آن مجال دیگری را می‌طلبد.

پنجم- زنگارزدایی از منابع درسی: در جهان پرتلاطم و پرشتاب و متأثر از پیشرفت‌های برق آسا در حوزه فناوری، کهنگی مطالب و به روز نبودن منابع درسی تنها موجب درجازدن و سکون آموزشی می‌شود و فاصله ما را با دنیای پیشرفته بیشتر می‌کند.

پس لازم است که اثربخشی منابع درسی به صورت مستمر و دائمی به وسیله افراد خبره و آگاه و همکاری گسترده نهادهای مؤثر در این زمینه بویژه حوزویان و دانشگاهیان در معرض سنجش، بازنگری و نوسازی قرار بگیرد. نیازسنجی تعیین منابع درسی در این زمینه اهمیت زیادی دارد. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که منابع تکراری و عاری از توجه به نیازهای متنوع مناطق مختلف ایران در جغرافیای رنگارنگ ایران چه میزان اثربخشی داشته است؟ توجه به نیازهای بومی هر منطقه در عرصه تعلیم و تربیت از ضرورت‌های فراموش شده است.

ششم- ضرورت همسویی نهادهای فرهنگی با آموزش و پرورش: نیازهای سیستم آموزشی باید برای همه دستگاه‌ها تبیین شود تا سهم خود را در این باره به درستی ادا کنند. صدا وسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه و دانشگاه، حتی وزارتخانه‌های صنعتی و اقتصادی و همه و همه در مسیر تحول آموزش و پرورش نقش آفرین و تأثیرگذارند. بنابراین لازم است با توجه به نیازهای آموزش و پرورش نسبت به وظایفشان اقدام کنند. فراموش نکنیم که همه تصمیمات در آموزش و پرورش باید به انسجام درونی و وفاق ملی منجر شود. بنابراین هر نوع تصمیم‌گیری در این عرصه باید عاری از نگرش فردی و رویکرد جناحی باشد. همچنین باید از هر نوع اقدام احساسی و خارج از منطق پرهیز و با نگاه کلان استراتژیک عمل نمود، زیرا هر بذری که در عرصه تعلیم و تربیت کاشته شود روی سرنوشت و آینده این کشور تأثیر خواهد گذاشت.

هفتم- نشاط اجتماعی دانش آموزان، ضرورتی حیاتبخش: ضرورت تولید و باز تولید نشاط اجتماعی میان دانش آموزان اصلی است که نباید فراموش شود. اردوهای دانش آموزی و کاربردی کردن آن با هدف آگاهی بخشی و آشنایی با ارزش‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی، کمک می‌کند تا فرزندان ما با واقعیت‌های زیستی آشنا شوند و از دوران کودکی مفاهیمی چون همگرایی و همنوایی، وفاق و سازگاری، مدارا و تحمل در رفتارشان نهادینه شود. و سخن آخر اینکه کلید تحول آموزش و پرورش و اهتمام به تحقق مسائل فوق با دستان معلم دلسوز، آگاه، تلاشگر و متعهد امکانپذیر است؛ دستانی که در آموزه‌های دینی ما همچون دستان پدر و مادر ارزش بوسیدن دارد.

***************************************

روزنامه جام جم**

دغدغه رهبری و نحوه مبارزه با قاچاق / فداحسین مالکی

نگرانی عمیق مقام معظم رهبری از ورود بی‌رویه قاچاق افسار گسیخته به کشور است که بشدت اقتصاد کشور بویژه تولید داخلی را هدف قرار داده است.

در همین حال بهتر بود مسئولان فعلی اقدامات گذشته و همچنین طرح‌ها و برنامه‌های در دست اقدام را که دقیقا در راستای مهار و کنترل قاچاق بود ادامه می‌دادند. در دوران مدیریت قبلی ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز کشور قانون مبارزه با قاچاق که با محوریت ستاد و همکاری همه‌جانبه قوای سه‌گانه کشور به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید یکی از مترقی‌ترین قوانین در حوزه اقتصاد و جلوگیری از ورود خودسرانه کالاهای مخرب و غیرضرور به کشور بود. همچنین مکانیزم حمایت از تولیدات داخلی در آن بخوبی دیده شده است که متاسفانه این قانون اجرا نمی‌شود. واقعیت این است که برخی از بدنه دولت اعتقادی به مبارزه با غارتگران اقتصادی ندارند و حتی دو سال قبل وزرای صنعت، معدن و تجارت و دارایی طی نامه‌ای به آقای رئیس‌جمهور خواستار متوقف شدن اجرای این قانون شدند.

از سوی دیگر، طرح‌هایی در گذشته با حضور 15 استاندار مرزی کشور در محل ستاد در جهت رسیدگی به معیشت مرزنشینان مصوب شد و در برخی استان‌ها از جمله سیستان و بلوچستان با استفاده از فرصت‌های مرزی اجرایی شد ولی بعدا متوقف شد. اجرای این گونه طرح‌ها می‌تواند تاثیر بسزایی در شکوفایی اقتصاد کشور داشته باشد.

در حال حاضر که بیش از 13 هزار واحد تولیدی تعطیل یا با مشکل تولید مواجه هستند نباید اجازه داد عرصه اقتصاد و تولید جولانگاه عده‌ای فرصت‌طلب در واردات بی‌رویه محصولات بی‌کیفیت چینی و ترکی باشد و شاهد تعطیلی دیگر واحدهای تولیدی و صنعتی و نیز بیکاری هزاران کارگر فنی و ماهر باشیم. تنها راه مبارزه با این پدیده خطرناک اجرای کامل قانون از سوی دولت و قوه قضاییه است. علاوه بر آن از انعقاد قراردادهای غیرضرور تجاری توسط بخش خصوصی یا دولتی با هیات‌های تجاری که بعد از برجام زیاد به کشورمان سفر می‌کنند جلوگیری به عمل آید. باید اراده مصمم در وزارت صنعت، معدن و تجارت در عدم صدور مجوز محصولاتی که به تولیدات داخلی‌مان لطمه می‌زند، به وجود بیاید.

همچنین گمرکات کشور باید بر اساس حمایت از اقتصاد مقاومتی و تولید داخلی از ورود کالاهای بی‌کیفیت که ضربه به مشابه داخلی می‌زند جلوگیری کند. اجرای کامل موارد یادشده و مشابه که منطبق با قوانین و دستورالعمل‌های داخلی است، می‌تواند دغدغه بر‌حق مقام معظم رهبری و ملت نجیبمان را کاهش ‌ دهد یا برطرف کند.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

یک دولت پر از ضرب‌المثل/میکائیل دیانی

1- دو میلیارد دلار اموال به سرقت‌رفته از ایران توسط آمریکا امروز نقل محافل سیاسی و رسانه‌ای است، اگرچه همه می‌دانند از دولت اصلاحات تا دولت یازدهم هر کس سهمی از تقصیر را درباره این اتفاق دارد اما روزهای ابتدایی اعلام این خبر به‌جای آنکه همه به دنبال دزد باشند، دنبال رفع اتهام از خود بودند، یکی دولتی را که رفته سهام خریده مقصر دانست، یکی دولتی که سهام را بیرون نکشیده و یکی هم دولتی را که توافق نیم‌بندی را نوشته که مبتنی بر آن هیچ اقدامی نمی‌شود کرد! دولت هم که کمیته‌ای درست کرده تا پیدا کند مقصر این ماجرا کیست و در همه این رفت و برگشت‌های رسانه‌ای آن که راست راست می‌گردد، دزد سر گردنه است؛ اما در این بین اظهارات جناب روحانی و وزیر محترمش از همه جالب توجه‌تر بود.

2- آقای روحانی پنجشنبه گذشته در جمع منتخبان شوراها گفت: «چرا ما نباید حواسمان جمع آن ظالم‌ها باشد، اگرچه ما اقدام آنها را محکوم می‌کنیم و از نظر ما بی‌ارزش است و دولت این مساله را دنبال خواهد کرد اما ما که در برابر آمریکا این همه مشکلات داشتیم، ‌داریم و خواهیم داشت، چرا باید مانند مثل معروف، گوشت را جلوی گربه بیندازیم و انتظار بلعیدن نداشته باشیم؟ چه کسانی پول را بردند جایی که آمریکا می‌توانسته آن را بردارد؟ بعد از آن همه هشدارهایی که در سال‌های 2007 و 2008 داده شد، چرا اقدامی صورت نگرفت.»

جناب روحانی معترض است که «چرا گوشت را دم دست گربه می‌گذارید؟» اما آیا روحانی باید نسبت به این مساله معترض باشد یا اساسا کسی که خودش برجام را دودستی برای گربه لقمه گرفته است نباید پاسخگو باشد؟ آیا در جواب این حرف جناب رئیس‌جمهور نباید گفت «رطب خورده منع رطب کی کند؟» چرا که اساسا اگر می‌دانستید آمریکا گربه است و می‌دانستید گوشت را نباید دم دستش قرار دهید، برای چه توافقنامه‌ای را امضا کردید که براساس آن نه‌تنها گوشت را دم دست گربه گذاشتید؛ بلکه برایش کباب کردید و لای نان دو رو خاشخاش پیچیده‌اید؟! برجامی که هنوز نتوانسته و براساس آنچه منعقد شده نمی‌تواند گره‌گشای مشکلات ایران باشد. امروز سوال این است: چطور دولت انرژی هسته‌ای ایران را در دست آمریکا قرار داده و ما را درگیر بازی‌ای کرده که تنها ما مجبور به جلو رفتن هستیم؟ و طرف مقابل با کمال وقاحت می‌گوید مبتنی بر توافقی که صورت گرفته توانسته جلوی پیشرفت هسته‌ای ایران را بگیرد و ایران هسته‌ای را متوقف کند و در کنار آن هیچ چیز هم عاید ایران نمی‌شود! البته این گزاره را رئیس بانک مرکزی کشور، جناب آقای سیف نیز تایید کرده و بیان نموده‌اند.

اگر با یک حساب سرانگشتی به مساله نگاه کنیم، همه می‌دانند آنچه داده‌ایم و آنچه «نگرفته‌ایم» در برجام قابل مقایسه با 2 میلیارد دلار نیست که البته این 2 میلیارد دلار هم بخشی از آن چیزی است که باید بازمی‌گشته اما برجام آن تعهدی نبوده که طرف مقابل را ملزم به اجرا کند.

3- جالب‌تر آن است که وزیر محترم امور خارجه که تاکنون مانند کلیت دولت در این مساله «ضعیف» عمل کرده است، نامه‌ای خطاب به بان‌کی‌مون نوشته است که «حق خود را برای اتخاذ تدابیر قانونی، از جمله انجام اقدامات متقابل لازم و متناسب، با هدف اعاده حقوق و حفظ منافع مردم ایران در برابر اعمال غیرقانونی مستمر آمریکا محفوظ می‌داند.» اما در ورای این نامه باید پرسید: شما اساسا چه شرایطی را برای اقدام متقابل و متناسب در برابر سرقت اموال‌مان توسط آمریکا تعبیه کرده‌اید؟

امیدوارم این اتفاق دولتمردان را بر سر عقل آورده باشد که آمریکا قابل اعتماد نبوده، نیست و نخواهد بود و ان‌شاءالله با نگاه واقع‌بینانه بتوانند گوشت چرب و نرم برجام را از زیر دندان آمریکای گربه‌صفت بیرون بیاورند.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: