اقعاً چگونه میتوان باور کرد که در سال آخر یک دولت، هنوز نواقص و کاستیهای ابتدایی و پیشپاافتاده به [...]
یادداشت: واقعاً چگونه
میتوان باور کرد که در سال آخر یک دولت، هنوز نواقص و کاستیهای ابتدایی و
پیشپاافتاده به دولت قبل نسبت داده شود و مدیران ردهبالای دولتی اولین
واکنششان در برابر یک مشکل و سوءمدیریت این باشد که بگویند: «میراث دولت
قبل است»! در آخرین نمونه از این فرافکنی عجیب، وزیر اقتصاد حقوقهای نجومی
برخی مدیران خود را میراث دولت گذشته دانسته است! علی طیبنیا در مراسم
تودیع و معارفه رئیس بیمه مرکزی به موضوع فیشهای حقوقی مدیرانش در بیمه
مرکزی اشاره و تصریح میکند: این نابسامانیها میراث بهجامانده از دولت
احمدینژاد است!
مسئله این گفتار آن نیست که دولت قبل چگونه عمل کرده
است یا سهمش در اوضاع کشور، اعم از ضعفها و پیشرفتها تا چه حدی است(!)،
مسئله اصلی که مطالبه عامه جامعه هم هست، مسئولیتپذیری دولتها و مسئولانی
است که در جامعه عهدهدار مسئولیتی میشوند! انتظار مردم این است که وقتی
به یک دولت اعتماد کردند و اداره امور را به آن سپردند، شاهد تلاش برای حل
مشکلات و صداقت در رفتار آن دولت باشند. برای هیچکس باورکردنی و پذیرفتنی
نیست که یک وزیر پس از گذشت سه سال که عهدهدار امور یک وزارتخانه بوده
است، در برابر هر مشکل کوچکی شانه خالی کند و به جای قبول مشکلات و تلاش
برای رفع آنها، مشکلات را به دیگری نسبت بدهد. آن هم هنگامی که در طول عمر
آن دولت یا سالهای مسئولیت آن وزیر، بسیاری از طرحها و اقداماتی که از
دولت قبل پایهگذاری شده بود، تغییر کرده یا انجام آن متوقف شده است. چطور
میتوان پذیرفت، دولتی که توانسته است طرحهایی، مانند مسکن مهر، پرداخت
یارانه به بخشی از مردم و... را متوقف کند، زمان و فرصت کافی برای حل موضوع
حقوق مدیرانش را نداشته است؟
البته اگرچه نمیتوان سخنان وزیر اقتصاد
درباره میراث حقوقهای نجومی را پذیرفت؛ اما این حقیقت را هم نمیشود انکار
کرد که این دولت و حتی دولتهای قبل یک میراث مشترک دارند و آن، میراث
«فرافکنی و توجیه» است.