دغدغه های یک مردمحمد حسین صفارهرندی در کیهان نوشت:در اواخر دهه شصت و در بحبوحه سالهای پر تب و تاب و پایانی جنگ که با
تحولات شتابان سیاسی همراه بود، کمتر کسی از فعالان عرصه انقلاب، به تحرکات
آشکار و پنهانی توجه داشت که زیر پوست شهر و در حوزههای فرهنگ عمومی، هنر
و اقتصاد جریان یافته بود.
اولین هشدارها در این باره همراه با
نشانهها و مستندات دقیق در نشریات دفتر سیاسی سپاه مطرح شد و اگر عناوینی
همچون تهاجم و شبیخون فرهنگی به عنوان دلمشغولیهای قافلهسالار انقلاب در
سالهای پس از جنگ در سطح گستردهای پژواک یافت، چه بسا بر بستر آگاهیهایی
حاصل شد که دیدبانانی هوشیار از خزیدن نرم و بیسر و صدای آن خبر داده
بودند و در این میان نقش یکی از این دیدبانان برجستهتر مینمود.
درست
است که نشریات دفتر سیاسی سپاه، نتیجه کار جمعی گروهی از عناصر آگاه سیاسی و
فرهنگی بود، اما بیتردید یک دیده بیدار، ذهن مترصد و دل دغدغهمند
بیشترین نقش را در پیگیری و تبیین مسئله جابهجایی و آسیبشناسی فرهنگی به
ویژه در محیط رسانهای کشور ایفا میکرد. این فرد کسی نبود جز حسن
شایانفر، همان که اهالی طعنه او را «برادر حسن» معرفی میکردند تا هالهای
از رازآلودگی و تردید پیرامون حیات فرهنگی او ترسیم کنند.
ذهن فعال و
حافظه خداداد به او این امکان را بخشیده بود که آرشیو متحرک و زنده همه
تحولات، آمد و شدها و حتی اسامی بازیگران و نقشآفرینان محیط فرهنگی
اجتماعی کشور در یکصد سال اخیر باشد. آنگونه که او را به موتور جستوجوگر
تاریخ معاصر تشبیه میکردند.
اینها البته نماینده بخشی از توانمندیهای
او بود؛ مردی که زیاد میدانست و دانستههایش به کار اهل نظر میآمد. اما
درباره شایانفر باید گفت او بیش و پیش از آنکه علم فرهنگ داشته باشد، درد
فرهنگ و درد دین و انقلاب داشت و این درد، لحظهای از او جدا نشد و حتی درد
جانکاهی که بر جسمش افتاده بود و طاقتفرسا مینمود، هرگز چنان نشد که درد
و داغ دلی را که در سوگ پیکر چاکچاک فرهنگ شبیخون زده بر جانش چنگ میزد،
از یاد ببرد، تا آنجا که در واپسین روزهای حیات پربرکتش نیز از سفارش به
حقگرایی و لزوم مرزبندی شفاف با جبهه باطل به ویژه در عرصه فرهنگ فروگذاری
نمیکرد.
تجربه عمر به او آموخته بود که ریشه بسیاری از مصائب دوران پس
از انقلاب، در پیوند نامیمون عناصر سست و متزلزل درون نظام با جریان
بیرونی و ضدانقلاب است. از این رو هرجا رخنه اغیار به درون نظام را شناسایی
میکرد، بدون ملاحظه دست به افشاگری میزد تا از گرفتار شدن تعداد بیشتری
از ناآگاهان در دام توطئه اهریمنان مانع شود. بارها از او شنیده شد که با
تأسف میگفت: چرا باید جوانانی فریب خورده و گرفتار آمده در دام عنکبوتی
رندان سیاسی، متحمل مجازات زندان و اعدام شوند، در حالی که مسببین این
انحراف و فریب، فارغ از هرگونه پیگرد و تعقیب، همچنان در کار وسوسه و
شیطنت فعال باشند و آنگاه از یک چهره پلید رسانهای فرهنگی یاد میکرد که
تاکنون زمینهساز مرگ و یا به زندان افتادن جماعت کثیری از افراد بیتجربه و
احساساتی بوده اما خودش بیآنکه کمترین گزندی را تحمل کند، در خارج کشور
جا خوش کرده و همچنان به اغوای جوانان سادهدل از راه رسانه مشغول است.
«برادر
حسن»، این دیدبان هشیار انقلاب و یار وفادار «برادر حسین» (حاج حسین
شریعتمداری) که خار چشم دشمنان حقیقت انقلاب بود، بار سفر بست و روح
ملکوتیاش الی الرفیق الاعلی پرواز کرد. اما حاصل عمر پرثمر خویش را که
کولهباری از ایمان، آگاهی، دغدغه و دردمندی، شجاعت، صراحت و دلسوزی است،
برای نسل امروز و فردا به میراث گذاشت. منظومه دهها جلدی آثار فرهنگی-
تاریخی که مهر دفتر پژوهشهای کیهان را بر پیشانی دارد، توشه گرانسنگی است
در اختیار پویندگان صراط مستقیم، تا دشواریها و موانع را از پیش پا
بردارند و حقیقت ناب را به نظاره بنشینند.
رحمت خداوند بر او که
دردمندانه زیست و مسئولانه عمل کرد و در این راه رنج بسیار را به جان خرید
تا قفلهای بسته بر اندیشه و دل حیرتزدگان گمگشته در وادی جهل و انحراف
را بگشاید. مرگش اگرچه ضایعه بزرگی است اما با اطمینان میتوان گفت او با
آثار بیشمار بر جای ماندهاش، دور تازهای از حیات را در ذهن و دل
خوانندگان این آثار آغاز خواهد کرد.
دولت اصلاً کجا هست؟!
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت: متن اربعین امسال هم، حقا که بر دیوار روزگار، بدل به تمثالی
باشکوه شد لیکن از یاد نبریم این حماسه عظیمالقدر، پاسداشت همان
سیدالشهدایی است که از اساس، سر سازش با هیچ ظلم و ستمی نداشت، لذا در
حاشیه مراسم امسال، من نوعی به عنوان نویسنده تودههای مردم، چگونه چشم
ببندم بر آن همه اتفاق تلخ و نامیمون که در مرز مهران و در عرض چند
شبانهروز، بر جماعت انبوهی از هموطنانم اعم از زن و مرد و بچه و پیرمرد و
پیرزن رفت؟! صدالبته آستان قدس رضوی و شهرداری تهران و سپاه و بسیج و حتی
شمار قابل توجهی از موسسات مردمنهاد، به قدر وسع خود، به میدان آمده بودند
اما آن حجم قابل پیشبینی از حضور مردم، آنقدر زیاد بود که مساله، جز با
حضور «دولت» به عنوان «قوه مجریه» و هزار و یک امکان و ابزار و اختیار که
در دست دارد، هرگز قابل حل نباشد! اینک یک سوال! اگر قرار است در سال اول
دولت اعتدال، در شمال کشور، برف ببارد و دولتمرد موظف، حکایت «نوشداری بعد
از مرگ سهراب» دیرتر از همه به ماجرا ورود کند و اگر قرار است در سال چهارم
همین دولت، ابنای ملت برای چند روز، آواره دشت و بیابانهای اطراف مرز
مهران باشند و اگر قرار است همه بارها روی دوش آستان قدس از مشهد باشد و
شهرداری از تهران و بسیج از فلان پایگاه شهر مهران، واقعا ما چرا «دولت»
انتخاب میکنیم؟! که وقت لزوم، روی مبارک را بکنند آنطرف؟! در شمال برف
آمده؛ از همه دیرتر «وزیر راه» میرسد! در کلانشهرها، هوای آلوده آمده؛
مسؤول مربوطه در مراکش به هواخوری مشغولند! در مرز مهران هم که لابد توی
خواننده، وضعیت را با همین گوشهای خودت، از اقوام و آشنایان به اندازه
کافی شنیدهای! و شاید هم اصلا بودهای و دیدهای! اولا دولت هیچ معلوم
نبود کجا بود؟! ثانیا دولتمرد یا دولتزن، وقتی آنجا که باید باشد نباشد،
اساسا نباشد، سنگینتر نیست؟! از آواره شدن ملت در مرز مهران، چند روز باید
بگذرد، تازه روی ماه وزیر مملکت، از پس ابرها بزند بیرون! مجددا سوال
میپرسم؛ اگر قرار باشد دولت، بدیهیترین پیشبینی ممکن را نکند و اگر قرار
باشد امکانات وزارت کشور یا وزارت راه یا دیگر وزارتخانههای موظف، در
چنین مواقعی، هزینه خدمت نشود، اصلا و اساسا ما برای چه رئیس کابینه انتخاب
میکنیم و رئیس کابینه، برای چه وزیر؟! عاقبت، بود و نبود دولت، با آن حجم
گسترده از امکانات و اختیارات، یک فرقی باید برای ملت داشته باشد یا نه؟!
مگر از قبل و ناظر بر سالهای قبل، قابل پیشبینی نبود خیل حضور عشاق و سیل
ملت مشتاق؟! اینکه دولت اعتدال، حتی از ساختن یک ساختمان معمولی هم برای
اسکان موقت ابنای ملت خودداری میکند، یعنی چه؟! یعنی تدبیر؟! یعنی
اعتدال؟! واقعا دریغ از یک «سرویس بهداشتی» که ملت بیسرپناه، در آن سوز
سرما، ملتفت شود کار دولت است! شگفتا! این کلکسیون بینظیر خدمت و این
سمفونی بیمانند تدبیر، در شرایطی صورت گرفت که حضرات، از هر زائر، 25 هزار
تومان هم پول به عنوان حق بیمه دریافت کرده بودند! آیا علاوه بر تحریم و
توافق، با زائر اربعین سیدالشهدا هم باید کاسبی کرد؟! واقعا دوست دارم
بدانم این پولی که به بهانه بیمه، از جیب زوار محترم تیغ زدند، دقیقا خرج
چه شد؟! حقا که صدای ملت را درآوردهاند و ما هم که این صدا را منعکس
میکنیم، متهممان میکنند به «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی»! ما
اما وقتی میبینیم متاثر از بیخیالی آقایان، «اذهان عمومی» آن هم برای چند
شبانهروز در مرز مهران و بیابانهای اطراف، در «تشویش» بهسرمیبرد،
چگونه یارای «نشر اکاذیب» داشته باشیم که همه چی گل و بلبل است؟! هیهات! ما
واقعیت مطلب را مینویسیم! و حرف راست میزنیم! ما وقتی میبینیم و
میشنویم که بلااستثنا همه زوار، در همه این چند روز، از دولت عراق، رضایت
بیشتری تا دولت خودمان دارند، توان قلب حقیقت را نداریم! خدا میداند فقط
که زن و بچه ملت، چه کشیدند در بیابانهای اطراف مرز مهران! و اگر خدمات
ارگانهای غیردولتی و عمدتا مردمی نبود، باز هم خدا میداند فقط که این زجر
و سختی، تا چه حد بیشتر میشد! آن از هوا، این هم از زمین! آن از توافق
حضرات که در همان روز اجرا، همه تحریمها را بالمره اما ارواح عمه داعش لغو
کرد، این هم از تدبیر حضرات در بیابانهای لب مرز!
سوژه انتخاباتی؛از کنسرت تا سخنرانیمحمد جواد اخوان در جوان نوشت:در حالي كه توجه اصلي افكار عمومي به راهپيمايي دهها ميليوني اربعين حسيني
است و فضاي كشور و منطقه معطوف به اين خيزش جهاني است، ناگهان روي لغو
سخنراني يك چهره سياسي در مشهد جريانسازي رسانهاي صورت ميگيرد و تلاش
ميشود اين خبر به محور اصلي رسانهها تبديل شود. طبيعتاً درباره حقايق و
دلايل لغو سخنراني علي مطهري در مشهد بايد صبر پيشه كرد و منتظر توضيحات
دقيق مقامات ذيربط ماند، اما يك واقعيت قابل پنهان كردن نيست وآن اينكه
اين سخنراني به هر علتي كه لغو شده باشد، سوژه خوبي در اختيار ائتلاف
اصلاحات- اعتدال براي شروع پيش از موعد تحركات انتخاباتي قرار داده است.
نگارنده
پيشتر در يادداشتهاي قبلي بر اين نكته تأكيد كرده بود كه با آنكه مشكلات
معيشتي و اقتصادي، مهمترين مطالبات جامعه را شكل ميدهند، اما دستهاي
دولت در اين زمينه به شدت خالي است. نياز به توضيح نيست كه بر حل مشكلات در
100 روز اول كار دولت يازدهم وعده داده شده بود و اكنون نزديك به هزار و
200 روز از آغاز به كار دولت ميگذرد و همچنان خبري از تحقق آن وعدهها
نيست.
الگوي حل مسئله دولت، همه چيز را منوط به تعامل در سياست خارجي
ميكرد و «برجام» نيز ثمره همين الگو بود، ولي در عمل برجام نيز عايدياي
به جز «تقريباً هيچ» براي ملت ايران نداشت و تنها ناكارآمدي اعتماد به
كدخدا را ثابت كرد.
پيشتر اشاره كرده بوديم كه حاميان دولت براي
انتخابات آينده سخت مشغول چارهانديشي هستند و راهبردي كه براي موفقيت در
اين آوردگاه برگزيدهاند، دوقطبيسازي پيش از موعد در حوزههاي فرهنگي و
سياسي است. به بيان ديگر آنها به دنبال فرار از عرصه اصلي مطالبهگري جامعه
يعني اقتصاد به حوزههاي ديگر هستند و قطببنديهاي كاذب در جامعه
ميتواند به ياري اين راهبرد بیاید.
اكنون كه نتيجه انتخابات رياست
جمهوري ايالات متحده امريكا مشخص شده و كانديداي مطلوب اين جريان از
راهيابي به كاخ سفيد بازمانده، ديگر گزينهاي جز قطببندي سياسي و فرهنگي
در پيش روي پاستورنشينان و حاميانشان نيست، چراكه ديگر با قطعيت ميتوان
گفت ديگر از «گشايشهاي شب انتخاباتي» كه برخي به آن دل خوش كرده بودند،
خبري نيست. بدين ترتيب ميتوان انتظار داشت كه در روزهاي آتي
سناريوسازيهاي مبتني بر اين راهبرد شدت پذيرد.
اگر تا پيش از اين
با اسم رمز «كنسرت»، سناريوي «دوقطبي سازي» در حوزه فرهنگ و هنر دنبال
ميشد، اكنون از همان شهر مشهد و در حوزه سياسي دوقطبيسازي انجام
ميپذيرد. جالب اينجاست كه علي مطهري بدون ارائه هرگونه سندي، به امام
جمعه مشهد اتهام ميزند و همگي به ياد داريم كه در ماجراي لغو كنسرتها نيز
نام آيتالله علمالهدي در رسانههاي اين جريان برجسته ميشد. طرح نام
امام جمعه و يكساني محل جغرافيايي به خوبي نشان ميدهد كه برخي به دنبال
تشابه اين دو موضوع (يعني لغو كنسرتها و لغو سخنراني) و انتقال تأثيرات
اولي بر ديگري هستند.
حتي اگر فرض كنيم كه در لغو اين سخنراني، موازين
قانوني رعايت نشده باشد و در حق مطهري اجحاف صورت پذيرفته باشد، به هيچ روي
نميتوان از كنار جنجال رسانهاي بر سر يك موضوع فرعي و اتهام زدن به
نماينده وليفقيه در استان خراسان رضوي به سادگي عبور كرد.
حال جاي اين
پرسش است كه طراحان و مجريان راهبرد دوقطبيسازي تا چه حد در تحقق اهداف
خود موفق ميشوند؟ در پاسخ بايد گفت احتمالاً براي تحقق اين دوقطبيها،
سوژههايي تدارك ديده شده كه بعيد نيست در روزهاي آتي يك به يك وارد فاز
اجرا شود و طبعاً هر يك از اينها تأثيراتي بر فضاي اجتماعي ميگذارد، اما
معلوم نيست كه اجراي اين سناريوها لزوماً به تحقق نيت اصلي طراحان آن
بينجامد.
به عبارت ديگر هرچند تصور ميشود كه طرح اين دوقطبيها فضا
را براي فرار هوشمندانه دولت از پاسخگويي در حوزه اقتصاد و معيشت فراهم
ميآورد، اما اين خيال خامانديشانه است. نميتوان انتظار داشت كه مردم
چشم خود را بر سفره كوچك شده خود، ركود عميق، ناكارآمدي مديريتي و عدم تلاش
براي مقاومسازي اقتصاد ببندند. دوقطبيسازي فرهنگي و سياسي، برخلاف تصور
برخي هيچگاه سبب فرعي شدن مسئله اقتصاد نخواهد شد. تنها لايههايي از
جامعه را دستخوش التهاب كاذب خواهد كرد و در مجموع به منافع ملي و مصالح
كشور آسيب خواهد زد.
دست از این بدعتها برداریمرسول منتجب نیا در اعتماد نوشت:در دو روز گذشته شاهد لغو
دو سخنراني توسط دادستاني در كشور بوديم. در اين مورد چند نكته وجود دارد
كه گفتنش خالي از لطف نيست. موضوع اول در مورد به وجود آمدن انسداد سياسي
در كشور است، مسالهاي كه ٨ سال با آن روبهرو بودهايم و آثار شوم آن را
مشاهده كردهايم. شاهد بودهايم كه چگونه جلوي اظهارنظرها و سخنرانيها
گرفته شد و چه ضايعاتي را براي كشور و حيثيت نظام در سطح بينالملل به
دنبال داشت. متاسفانه برخي هنوز بر طبلي ميكوبند كه نتيجه آن جز انسداد
سياسي نخواهد بود و تصور ميكنند اگر جلوي بيان نظرات را بگيرند، ميتوانند
نظرات و تفكر خود را در جامعه غالب كنند. تصوري كه بيشك بينتيجه و محكوم
به شكست است و هيچ گروهي با چنين رفتار و سياستي نميتواند تفكر و نظراتش
را در جامعه غالب كند. تجربه نشان داده جامعه و نظام سياسياي ميتواند به
پيشرفت و بالندگي برسد كه اجازه دهد ملت و نخبگانش هر آنچه در ذهنشان
ميگذرد را بيان كنند و ميدان را براي اظهارنظر همه گروهها و تفكرات باز
كنند. متاسفانه امروز شاهد آن هستيم كه يك جناح كشور از بسياري از
تريبونهاي رسمي و غير رسمي محروم است و اندك فرصتي هم كه براي بيان
عقيدهشان در اختيار دارند هم روزبهروز محدودتر ميشود. امروز شاهد هستيم
كه دانشجويان براي برگزاري سخنرانيها با چه محدوديتهايي رو به رو هستند،
يا با اصل برنامه موافقت نميشود يا اگر هم به برنامهاي مجوز ميدهند
دايره سخنرانها را تنگ ميكنند و بسياري از چهرههاي سياسي را از حضور در
چنين برنامههايي محروم ميكنند. چنين اتفاقي در كشوري كه يك انقلاب را با
هدف آزادي سياسي و آزادي بيان رقم زده است يك فاجعه و عقبگرد محسوب ميشود.
اينكه امروز بخشي از دلسوزان نظام و انقلاب نميتوانند در دانشگاهها يا
جاهاي ديگر سخنراني كنند جاي افتخار ندارد.
موضوع دوم اما لغو اين سخنرانيها توسط دادستاني و دستگاه قضاست. اينكه يك
سخنراني را به بهانه پيشگيري از وقوع جرم و اينكه ممكن است اقدام
مجرمانهاي در آن صورت بگيرد لغو كنند، قصاص پيش از جنايت است و به هيچوجه
زيبنده نظام جمهوري اسلامي و دادستاني نيست. جاي تاسف دارد كه سخنراني
نايبرييس مجلس شوراي اسلامي، فرزند معلم انقلاب و نمايندهاي كه با راي
بالاي مردم به مجلس راه پيدا كرده از سوي دادستاني لغو شود. نكته جالب
اينجاست كه اتفاقا آقاي علي مطهري در تقسيمبنديهاي سياسي اصولگرا محسوب
ميشود و حال به خاطر بيان برخي نظراتش اينگونه اجازه اظهارنظر ندارد.
امروز برخي بر طبل نا اميد كردن جامعه ميكوبند و تصور ميكنند با دلسرد
كردن جامعه ميتوانند نتيجه انتخابات سال آينده را به نفع خودشان تغيير
دهند و جاي تاسف دارد كه بگوييم برخي به دنبال دلسرد كردن مردم از حضور پاي
صندوق راي هستند و نميتوان چشم بر اين حقيقت بست كه اينگونه اقدامات چنين
پيامدهايي را نيز به همراه خواهد داشت. مردم وقتي ميبينند پاي صندوق حاضر
شدند و يك نماينده را با راي بالا به مجلس فرستادند اما نمايندهشان حق
سخنراني ندارد البته كه دلسرد و نااميد ميشوند. اما در اين ميان اين افراد
نبايد فراموش كنند دود اين آتش ابتدا به چشم كشور و نظام ميرود. حضور
گسترده مردم پاي صندوقهاي راي ابتدا اقتدار و مشروعيت را براي نظام
ميآورد و سپس تعيين ميكند كدام جناح قدرت را در دست داشته باشد. عدم حضور
مردم پاي صندوق راي و نااميد كردن جامعه از آن بيش از هر چيز به ضرر نظام و
انقلاب خواهد بود.
بيايم دست از اين بدعتها برداريم و همه براي اعتلاي نظام و كشور تلاش
كنيم. جناحهاي سياسي بالهاي نظام هستند و هر بالي كه بشكند بزرگترين
ضربه و ضررش به نظام خواهد خورد.
وظایف و اختیارات شورای تامین
بهمن کشاورز در آرمان نوشت:
۱- به موجب اصل
۲۷ قانون اساسي تشكيل اجتماعات و راهپيماييها بدون حمل سلاح به شرط آنكه
مخل مباني اسلام نباشد «آزاد است». بنابراين به طريق اولي وقتي يك گردهمايي
و تجمع باهدفي ديني و مذهبي تشکیل شود قطعا فاقد مانع خواهد بود. ۲- هر
چند درباره اينكه صرفا تحصيل مجوز پيش از تجمع لازم است يا خير؛ بحثها و
تاملاتي وجود دارد اما آنها كه به لزوم تحصيل مجوز اعتقاد دارند صدور آن را
در صلاحيت وزارت كشور ميدانند و اين معنا از مواد ۶، ۸ و ۹ قانون احزاب،
جمعيتها و انجمنهاي سياسي، مذهبي و ديني استنباط ميشود. ۳- در عين حال
در هر استان شورايي تحت عنوان شوراي تامين استان وجود دارد كه از استاندار
به عنوان رئيس، فرمانده سپاه پاسداران، رئيس شهرباني استان، فرمانده نظامي
استان و در صورت وجود مسئول كل اطلاعاتي استان، تشكيل ميشود و وظيفه
جمعبندي و بررسي اخبار و گزارشها و تجزيه و تحليلهاي مربوط به امور
اشخاص امنيتي، سياسي و اجتماعي استان را برعهده دارد. به موجب ماده۴ قانون
راجع به تعيين وظايف و تشكيلات شوراي امنيت كشور مصوب ۱۳۶۲ مسئول امنيت در
استان استاندار است كه موظف است شوراي تامين استان را هر ۱۵ روز يكبار
تشكيل دهد. ۴- تبصره بند ۷ ماده ۶ قانون مذكور مقرر داشته كه استاندار
ميتواند دادستان استان و دادستان انقلاب را براي شركت در شوراي تامين
استاندعوت نماید، به عبارت ديگر حضور دادستان محترم در اين شورا الزامي
نيست.« توجه داشته باشيم كه اينك مقام دادستاني عمومي و انقلاب بر فرد واحد
جمع ميشود.» ۵- ماده ۹ قانون مذكور مقرر داشته است شوراي تامين صرفا براي
مشورت بر امور امنيتي تشكيل ميشود و حق تصميمگيري با نمايندگان وزرات
كشور« استاندار، فرماندار و بخشدار» است. بنابراين به نظر ميرسد وقتي مجوز
تجمعي از جانب نماينده وزرات كشور يعني فرماندار و استاندار صادر شد
مقامات ديگر صرفا وظيفه ايجاد موجبات برگزاري مطلوب اين گردهمايي را خواهند
داشت. به ويژه با توجه به اينكه ماده ۱۰ قانون مورد بحث ميگويد:«حفاظت و
حراست از شخصيتها و اماكن و تاسيسات در شوراي امنيت و شوراهاي تامين مطرح و
بررسي و بر حسب مورد بر عهده نهادها و ارگانهاي ذيربط گذارده ميشود.»
۶- آزادي تشكيل اجتماعات در فصل سوم قانون اساسي و در زمره حقوق ملت آمد كه
اين حق از حقوق اساسي ملت ايران است. ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامي
ميگويد:« هر يك از مقامات و ماموران دولتي كه بر خلاف قانون، آزادي شخصي
افراد ملت را سلب كند يا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسي محروم نمايد،
علاوه بر انفصال از خدمت و محروميت ۳ تا ۵ سال از مشاغل دولتي و حبس به ۶
ماه تا ۳ سال محكوم خواهد شد». همچنين ماده ۵۷۶ قانون مذكور
ميگويد:«چنانچه كه هر يك از صاحب منصبان، مستخدمان و ماموران دولتي و
شهرداريها در هر رتبه و مقامي كه باشند از مقام خود سوءاستفاده نموده و از
اجراي اوامر كتبي دولتي يا اجراي قوانين مملكتي يا اجراي احكام يا اوامر
مقامات قضائی و هر گونه امري كه از طرف مقامات قانوني صادر شده باشد،
جلوگيري نمايد به انفصال از خدمات دولتي و از يك تا ۵ سال حبس محكوم خواهد
شد.» ۷ - نتيجه اينكه اگر مجوز تجمعي صادر شده باشد و مقامات مسئول صدور
اين مجوز را تاييد كند و مقامي از اين تجمع جلوگيري كند، اين اقدام شرح پيش
گفته جرم محسوب ميشود و قابل تعقيب و مجازات است. بديهي است آنچه عرض شد
جنبههاي حكمي قضيه است و جزئيات و جنبههاي موضوعي را وقتي ميتوان مورد
بحث قرار داد كه اصطلاحات موثق و تاييد شده درباره آنچه واقع گشته در دست
داشت. وا... علم
عدد پر رمز و راز 40
مصطفی ملکوتی در شرق نوشت:
شرکتکنندگان
در مراسم راهپیمایی اربعین امسال، در مسیر بازگشت قرار دارند. اربعین در
میان شیعیان مفهومی خاص دارد و عبارت است از بزرگداشت چهلم شهدای کربلا.
اینکه چرا در سال، روز چهلم شهادت امام حسین (ع) مراسم سوگواری و پیادهروی
برگزار میشود، دستکم دو علت و منشأ دارد؛ نخست آنکه در حدود ۲۰ صفر سال
۶۱ هجری جابر ابن عبدلله انصاری، صحابی برجسته به زیارت امام حسین(ع) و
شهدای کربلا میرود و ظاهرا او نخستین زائر بوده است؛ اگرچه اخبار ضعیفی از
حضور اهل بیت امام (ع) در کربلا وجود دارد ولی این اخبار مورد قبول شیخ
مفید و شیخ طوسی نیست؛ بنابراین تنها به حضور جابر انصاری در حوالی بیستم
صفر در کربلا میتوان استناد کرد و گفت مراسم اربعین زندهنگهداشتن این
خاطره است. اما تنها این نیست؛ زیرا برگزاری مراسم چهلم برای متوفا در
ایران همچنان رواج دارد؛ هرچند دستوری در احکام دینی برای برگزاری مراسم
چهلم دیده نمیشود. در اینجا به منشأ دوم اربعین که ریشه در یک فرهنگ
باستانی دارد، میرسیم. در میان اقوام و فرهنگهای گوناگون برخی اعداد
معانی و مفاهیم نمادین دارند؛ یکی از این اعداد، عدد ٤٠ است. «چهلم» از
منظر تاریخی ریشه در تاریخ کهن ایران دارد. گاهشمار دوره باستان بر پایه
٤٠ بوده است به این معنا که یک سال خورشیدی به ۹ برج ٤٠روزه تقسیم میشده
است. برابر این گاهشمار که متأثر از آیین مهرپرستی بوده است، شب تولد
خورشید یا مهر که به نام شب یلدا موسوم است، جشن میگرفتهاند و مراسم شب
چله را به جا میآوردند و فاصله آن با جشن سده نیز ٤٠ روز بود و... چنین
بود که در آیین مهر عدد ٤٠ مقدس به شمار میرفت. در ادیان گوناگون همواره
زمانهای مقدس وجود دارد، در تورات در وصف توفان نوح گفته شده: چهل روز و
چهل شب بر زمین باران بارید (عهد عتیق، ترجمه پیروز سیار، انتشارات هرمس،
صفحه ۱۵۰) یا در جای دیگر گفته شده: موسی چهل روز و چهل شب در کوه سینا
بماند (همان، صفحه ۳۷۱) که میقات حضرت
موسی (ع) در چهل شب در قرآن تأیید شده است: و
واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممنا ها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله...
(اعراف، ۱۴۲). میگویند این آیه منشأ چلهنشینی صوفیان شده است. همچنین در
روایات منقول از امامان معصوم نیز عدد ٤٠ فراوان دیده میشود؛ روایت داریم
که در اثر لقمه حرام تا ٤٠ روز دعای مؤمن مستجاب نمیشود یا تا ٤٠ روز
نمازش پذیرفته نمیشود یا ثواب خواندن آیتالکرسی مانند ٤٠ سال عبادت است و
عباراتی مانند «چهل مؤمن» برای دعای نماز شب، «چهل همسایه» و «چهل قدم»
برای کار خیر، «چهل حدیث» برای حفظکردن، «چهل روز» برای اخلاصورزیدن
و... برای همه ما آشناست. روشن است که منظور از عدد ٤٠ در اینجا عدد ١+٣٩
نبوده است، بلکه مراد کثرت است؛ البته «کثرت معین» و همچنان که در فرهنگ
ایرانی وقتی گفته میشود «چهلستون» یا «چهلچراغ» یا «چهل دختر» و «چهل
گیاه» منظور دقیقا عددی با کمیت معین نیست، بلکه بیشتر مفهومی کیفی و
نمادین دارد. اغلب بزرگان و علمای اسلام برای اعداد قدسیت یا نحوست ذاتی
قائل نیستند ولی از جنبه اجتماعی سنتهایی وجود دارد که لزوما منشأ قدسی
ندارد. مراسم چهلم از آن جمله است. آنچه درباره چهلم شهدای کربلا رواج
یافته است، پیوندی است که بین فرهنگ بومی ایرانی و علایق شیعیان که در طول
تاریخ بالیده است و امروزه در قالب راهپیمایی بزرگ اربعین به نمادی سیاسی،
مذهبی و اجتماعی تبدیل شده است، خود را نشان میدهد.
همچنانکه در دوران انقلاب بهویژه در سال
۱۳۵۶ به بهانه چهلم شهدای قیام تبریز، راهپیماییهایی در شهرهای دیگر صورت
گرفت و بهطور سریالی اربعین شهدای شهرهای مختلف برگزار شده و موجب یک
حرکت اجتماعی و سیاسی قدرتمندی شد که رژیم پهلوی نتوانست در برابر آن تاب
بیاورد. با اینکه فلسفه چهلم ریشه در گاهشمار باستان ایران دارد و در تاریخ
ایران «چله» بیشتر موسمی بوده است برای برگزاری جشنهای آيینی اما در
همزیستی با ادیان ابراهیمی بیشتر موسمی شده است برای عبادت و سوگواری. تجلی
این سنت اجتماعی در پیادهروی اربعین امام حسین(ع) بیش از هر جای دیگری
آشکار است. حرکتی که برای تجدید خاطره روزی است که جابر انصاری به زیارت
شهدای کربلا شتافت و مرحوم شیخ میرزاحسین نوری احیاگر آن بود. این مراسم
امروز در اوج خود قرار دارد و تاریخ کربلا چنین بزرگداشتی را به خاطر
ندارد.