صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۲  ، 
شناسه خبر : ۲۹۷۹۲۲
پروژه غرق مصنوعی مردم!

محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- مجرمان و کلاهبرداران حرفه‌ای، شگردهای موثری دارند که هرچند شناخته شده است اما همچنان کاربرد دارد و سر بزنگاه‌ها به‌کار گرفته می‌شود. از جمله این شگردها، جا زدن خود به عنوان قربانی یا امدادگر در کنار به جان هم انداختن مردم و جا خالی دادن در موقعیت تنگناست. انگلیسی‌ها پس از 50 سال ظلم و خیانت به ملت ایران، وقتی در سال‌های1284-85 با قیام عدالت‌خواهی روبرو شدند و نفوذ خود را در خطر دیدند، قطب‌بندی حقیقی «ملت و علما» در برابر «استبداد متکی به استعمار» را برهم زده و جای آن ادبیات «مشروطیت» را رسوخ دادند. به تدریج با تبلیغات وارونه شبه‌ روشنفکران هماهنگ با سفارت انگلیس، این‌گونه جا افتاد که «انقلابی یعنی مشروطه‌خواه» و هر کس درباره مشروطیت حرف و پرسش دارد یا آن را مشروط به احکام اسلامی و منافع ملی (مستقل از اجنبی) می‌خواهد، «مستبد» و حامی دربار است حتی اگر کسی در تراز مجتهد شهید شیخ فضل‌الله نوری (از رهبران نهضت) باشد. از شیخ شهید جملات روشنگر و غمباری به یادگار مانده که بیانگر همین آدرس دروغ در قطب‌بندی است. «اختلاف میان ما و لامذهب‌هاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف‌اند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بی‌مروت بی‌دین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه می‌دهند که علما دو فرقه شده‌اند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب می‌دهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بی‌انصاف نمی‌گذارد.»
2- فرصت‌طلب لاقید، فرصت‌طلب است چه آن زمان که از خاتمی حمایت کرده و اصلاح‌طلب شده و در رقابت هاشمی و احمدی‌نژاد جانب هاشمی را گرفته و چه روزگاری که احمدی‌نژادی دوآتشه شده و چه اکنون که با نقاب حمایت از احمدی‌نژاد، منتقدان را می‌کوبد و - در شرایطی که حامیان روحانی نسبت به ناکامی وی در انتخابات به خاطر عملکرد منفی هشدار جدی می‌دهند- ادعا می‌کند روحانی بالای 24 میلیون رای خواهد آورد. فردا هم لابد اگر رقیب روحانی رای آورد، سعی می‌کند حتی‌المقدور به همان سمت ریل عوض ‌کند. این طیف ولو با تفاوت‌های ظاهری، یک سودا بیشتر ندارند، و آن اینکه مردم محکوم و مجبورند میان یکی از همین دو طایفه انحرافی و فاقد خیر برای کشور یکی را انتخاب کنند. آنها ظاهرا دو طیفند اما یک کار را با هم انجام می‌دهند. گروهی چنین القا می‌کنند که تنها چاره خروج از معضلات احمدی‌نژاد بود و طرف مقابل مدعی‌اند همه گرفتاری‌های امروز- الی‌الابد- محصول دولت احمدی‌نژاد است و هر کس خارج از شرکت ائتلافی و انحصاری «اصلاحات- اعتدال» نامزد شود، آدم احمدی‌نژاد و نماینده ناکارآمدی‌هاست! نتیجه این بده - بستان مبتذل همان است که فلان نوچه حلقه انحرافی برای نشریات زنجیره‌ای تیتر چاق کند و بگوید روحانی تنها گزینه با 24 میلیون رای است. همین تبلیغات طراحی شده، هر روز توسط شبکه انحصار سیاسی- اقتصادی مورد بحث تکرار می‌شود مبنی بر این که روحانی- و مهم‌تر از روحانی، مدل مدیریتی که به دولت اجاره‌ای دیکته شده- تنها گزینه است و هیچ جایگزینی (آلترناتیوی) حتی در تصور هم نمی‌آید.
3- این انحصار، همان جریانی است که به بازار ارز- فارغ از دولت سابق و دولت فعلی- شوک می‌دهد و در هر شوک به رانت‌های محیرالعقول چنگ می‌اندازد. فارغ از این یا آن دولت، بانک و شرکت تاسیس می‌کند و همین بانک و شرکت را فارغ از خصوصی یا دولتی بودن، ابزار دست‌درازی  به بیت‌المال قرار می‌دهد؛ قانون را دور می‌زند و با انواع استثنا و تبصره، حقوق و پاداش و فرصت‌های نجومی نامشروع برای خود و هم‌سفره‌هایش تدارک می‌کند. بر سر خوراک پتروشیمی چنبره می‌زند و سالانه 10-15 میلیارد دلار (60 هزار میلیارد تومان) مابه‌التفاوت را می‌بلعد. در اوج تلاطم‌های ارزی صرافی می‌زند و از رانت اطلاعات دولتی بهره می‌گیرد و با موج‌سواری، قبل از گران شدن، ارز می‌خرد و بعد از گران شدن می‌فروشد. برایش فرق نمی‌کند که به صندوق ذخیره فرهنگیان چنگ بیندازد و 8 هزار میلیارد تومان غارت کند یا با شرکت اماراتی کرسنت و فرانسوی توتال گاوبندی کند. در همین فرایند، یک قلم قرارداد کرسنت بسته می‌شود که حداقل جریمه محکومیت ایران در آن حدود 15 میلیارد دلار (60 هزار میلیارد تومان) است. به قول آقای نورا نماینده مجلس ششم، پورسانت‌ها و رشوه‌های جابه‌جا شده در حوزه برخی قراردادهای نفتی به درصد و دلار است و مبالغ به دست آمده حتی صرف ترور شخصیت منتقدان در رسانه‌های خریده شده می‌گردد.
4- احمدی‌نژاد و هاشمی و روحانی و خاتمی، هر یک تفاوت‌های اساسی با دیگری داشته‌ و هر کدام کارنامه‌هایی متفاوت بر جای گذاشته‌اند اما هرجا که آن انحصار سیاسی- اقتصادی فرصت‌طلب، کم یا زیاد، راهی به برخی اجزای دولت‌ها پیدا کرد، به همان میزان راه خدمتگزاری مردم را تنگ کرد. اشرافیت فربه ‌شده در دولت‌های هاشمی و خاتمی، به واسطه خیزش مردم در سال 84 برای چند سال دچار شوک شد و مسیر شورش علیه جمهوریت و اسلامیت را در سال 88 برگزید. اما چون شکست خورد، دعوت دشمن به تشدید تحریم‌ها را سرلوحه کار خود قرار داد تا بتواند خود را جای منجی و میانجی  قالب کند. برخی دست‌اندرکاران این طیف، با محافل قدرت در غرب بر سر یک مدل و راهبرد بزرگ بستند و آن اینکه؛ باید عرصه را بر مردم تنگ کرد و این تنگنا را پای منطق انقلاب و جمهوری اسلامی نوشت؛ اگر هم آشوب مقدور نیست، باید با مهره‌چینی و تزریق کادر به بدنه تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز، مدام عرصه بر ارزشهای انقلابی نظیر خدمتگزاری و عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد و فقر و تبعیض تنگ شود، چنان که اولاً افکار عمومی دچار احساس غرق مصنوعی در میان فقر و فساد و تبعیض شوند و از بهبود شرایط ناامید باشند. ثانیاً در موقعیت انتخاب، به نمایندگان مدیریت اشرافی به عنوان تنها گزینه تن دهند. چاشنی این نقشه، ترساندن مردم از بدیل گفتمانی جریان اشرافی غربگراست.
5- صورت حساب و فهرست «هزینه- فایده» مدیریت اشرافی در همین 41 ماه فعالیت دولت یازدهم به غایت خسارت‌بار است و لاجرم باید با اهتمام و اقدام ملی بر آن نقطه پایان نهاد. خسارت امتیازهای واگذار شده در برجام با همه اهمیت، در مقایسه با خسارت‌های اصلی‌تر این جریان، قابل اعتنا نیست. اگر روزی غائله‌‌آفرینی و تجزیه‌طلبی و آشوب‌طلبی مصداق براندازی و ساختارشکنی بود، بی‌تردید تزریق زیرپوستی دروغ خانمان‌برانداز «ما نمی‌توانیم» به عوام و خواص، بدترین نوع ساختارشکنی و براندازی علیه انقلاب اسلامی است. القای تردید و تشکیک در ظرفیت‌های قدرت و استقلال ملی، همان بیماری مهلکی است که حلقه‌های نفوذ و مافیای زد و بند کرده با انحصارهای بزرگ سیاسی و اقتصادی در غرب، به برخی مدیران فاقد صلاحیت و درایت تلقین کردند و از زبان آنها با گستاخی به افکار عمومی گفتند «ما جز آبگوشت بزباش و قرمه‌سبزی، هیچ توان تولیدی و فناوری به درد بخوری نداریم»، «باید مدیر از خارج کشور وارد کنیم»، «باید شرکت‌های داخلی را در حوزه تأسیسات و مهندسی و نفت و راه‌آهن و حتی کترینگ و تزئینات حاشیه بزرگراه تهران- شمال و... دور بزنیم و با شرکت‌های انگلیسی و فرانسوی و آمریکایی و اتریشی و ایتالیایی قرارداد ببندیم»، «ما قدرت دفاع در برابر آمریکا را نداریم و ظرف 5 دقیقه می‌توانند همه توان دفاعی ما را نابود کنند» و قس‌علی‌هذا.
انحطاط چنین مدیریتی تا به آنجا رسید که جوهر برجام خشک نشده، از ساندویچ مک‌دونالد گرفته تا شرکت‌های لوکس ورساچه و کاواللی و لوازم آرایشی سفورا برای پنجه انداختن به بازارهای ایران گسیل شدند و آخر سر هم فلان سفیر فاقد غیرت ملی، صراحتاً به شرکت‌های یکی از کشورهای جنوب شرق آسیا گفت: «بازار لوازم آرایشی ایران بازار بسیار پرسودی است و شما می‌توانید صادرات به ایران را از همین بازار شروع کنید»! وقتی مدیریت بزک‌کار و صحنه‌آرا از آمریکا شروع کند و به بزک برجام برسد و به آوردن نمایشی هواپیمای اشرافی برای گرفتن عکس یادگاری منتهی شود، طبیعی هم هست که 48 زائر مظلوم امام‌رضا(ع) در آتش بی‌کفایتی مدیران ذی‌ربط بسوزند. در این صورت، سفیر چنین مدیریتی جز دعوت به صادرات لوازم بزک به ایران، چه درک و دریافت دیگری می‌تواند داشته باشد؟
6- لیبرالیسم و کاپیتالیسم، یک مصیبت است و لیبرال‌مآبی مقلدانه، مصیبتی افزون‌تر. در این مدل به جای مبارزه با رشد و نمو اشرافیت و تکاثر و انحصار، سیاست‌های اعانه‌ای و متظاهر به فقرزدایی غالب می‌شود؛ که البته اگر فقرزدایی هم بود، قابل تحمل بود؛ بلکه تدریجا به اسم فقرزدایی، «فقیرزدایی» غالب می‌شود چرا که فقرا- ولو متن مردم باشند- وصله نچسب به طمطراق مدیریت و زیست‌اشرافی هستند. بنابراین بی‌خود نیست در حالی که فلان مدیر برای گورخواب‌ها اشک تمساح می‌ریزد و نماینده او با گورخواب‌ها عکس یادگاری می‌گیرد، معاون او خواستار عقیم‌سازی همین فرودستان محروم می‌شود! کاش می‌شد قبیل این مدیران اشرافی و نجومی بی‌درد را برای یک شب- فقط یک شب- مجبور کرد تنهایی و بی‌امکانات در یکی از همان گورها بخوابند و ببینند چنین محرومانی به کدام کنسرت گوش می‌کنند و دریافت‌شان از سند و منشور حقوق شهروندی کدام است؟ به راستی با هر کدام از آن مفاسد و خسارت‌های 8 یا 60 هزار میلیارد تومانی می‌شد مشکلات چند میلیون نفر درگیر معضل شغل و ازدواج و مسکن و وام را برطرف یا کم کرد؟ قبیل فلان مدیر هزار میلیاردی که با وقاحت می‌گویند 2 میلیارد یا 20 میلیارد حقوق نجومی، رقم قابل اعتنایی نیست اما ذی‌نفع رانت 60 هزار میلیاردی پتروشیمی و رئیس فلان ستاد انتخاباتی هستند، چگونه می‌توانند غمخوار محرومان و پابرهنگانی باشند که اصالتاً ولی‌نعمت مسئولان هستند؟ آنها کک‌شان هم نمی‌گزد که مثلا بودجه جاری دولت 3 برابر شود و بودجه‌های عمرانی را ببلعد یا دلار از 3150 تومان پایان دولت دهم، به 4100 تومان پس از فتح‌الفتوح برجام برسد و باعث کاهش 17 درصدی قدرت خرید مردم شود. آنها که مهندس ظلم بزرگند چگونه می‌توانند رهنمود امیرمومنان(ع) را به‌کار ببندند که فرمود «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.»
7- مردم ما مجبور نیستند میان عملکرد حلقه انحرافی و «انحصار اشرافیت» یکی را انتخاب کنند و به اشرافیت فاسد سواری بدهند. باید جرئت ملی به خرج داد و زیر میز این دوگانه ذاتا فریبکارانه و انحرافی زد. دولت دوازدهم می‌تواند و باید، با اهتمام نخبگان شرافتمند، به ریل اصلی انقلاب برگردد. هویت این ریل، هدف‌گذاری معطوف به داخل کشور و متن مردم و ارزش‌های اسلامی است.

بی‌تدبیری نوبرانه در حق وطن

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:

در دولت اعتدال شاهد انواع و اقسام بی‌تدبیری در شکایت از اصحاب قلم بوده‌ایم اما این یکی دیگر، وصف مجزایی می‌طلبد که «نهاد ریاست‌جمهوری» یعنی فی‌الواقع نخستین و مهم‌ترین نهاد زیر نظر شخص رئیس‌جمهور، ناظر بر انتشار یک یادداشت در «وطن‌امروز»، علاوه بر مدیرمسؤول و نویسنده، از «صاحب امتیاز» هم شکایت کنند! و تازه! به این هم اکتفا نکنند! وسعت دهند دایره شکایت خود را به «سایر شرکا و معاونانی که در انتشار یادداشت، نقشی داشته‌اند»! من که گمانم بدترین و بزرگ‌ترین توهین به رئیس‌جمهور، همین نوع عجیب و غریب از شکایت است، آن هم از سوی «نهاد ریاست‌جمهوری» که واقعا خوب است نقش همان «نهاد» را برای «ریاست‌جمهوری» ایفا کند، نه آنکه متاثر از شکایت نوبرانه‌اش، این ظن را در اذهان آحاد جمهور برانگیزد که نکند این نهاد، به «اداره آگاهی» تبدیل شده باشد! واقعا یعنی چه شکایت از صاحب امتیاز؟! روزنامه، «مدیرمسؤول» دارد برای همین چیزها دیگر! و حالا گیرم، شکایت از صاحب امتیاز را یک جای دل‌مان بگذاریم؛ شکایت از «سایر شرکا و معاونانی که در انتشار یادداشت، نقشی داشته‌اند» دیگر چه صیغه‌ای است؟! و آیا این، وهن آن نهاد محترم نیست؟! و فی حد ذاته، مصداق درشت‌ترین توهین به رئیس‌جمهور نیست؟! آیا چون از متنی، یادداشتی، گزارشی، حالا هرچی، عصبانی شده‌ایم، باید همین‌طور بی‌مبنا و عاری از تدبیر، شکایت کنیم از صدر تا ذیل یک روزنامه؟! و مگر نه آن است که همه دست‌اندرکاران یک روزنامه، در حکم «سایر شرکا و معاونانی که در انتشار یادداشت، نقشی داشته‌اند» هستند؟! شگفتا! ظاهرا باید به جای توصیه به تدبیر حتی در شکایت، دولت اعتدال را باید نهی از منکر تصمیم از روی عصبانیت هم بکنیم! ابتدا یک لیوان آب خنک بخورید؛ بعد اقدام به شکایت کنید، بلکه همچین نشود شکایت‌تان! گمانم، نهاد محترم و البته مظلوم واقع شده ریاست‌جمهوری، اگر قبل از این شکایت، گلویی تازه می‌کرد، نهایت بسنده می‌کرد به همان مدیرمسؤول! دیگر نمی‌رفت سراغ نویسنده! سراغ نویسنده هم اگر می‌رفت، سراغ صاحب امتیاز که عمرا! سراغ «سایر شرکا و معاونانی که در انتشار یادداشت، نقشی داشته‌اند» که اصلا و ابدا حرفش را نزنید! حقا دوباره جا دارد پرسش یادداشت‌های قبل خود را تکرار کنم: این دولت است که ما داریم؟! آن از رسیدگی به آب‌وهوا، آن از جواب محرمانه به خلف وعده علنی و عمومی و رسمی دشمن، آن از غیراخلاقی خواندن کار اتفاقا اخلاقی و درست و مدبرانه و دقیق آن بنده خدایی که از سر حمیت و غیرت و عرق ملی، پرده از سخنان وزیر امور خارجه در مذمت یانکی‌های بی‌عهد و جلاد برداشت، آن از رکود، آن از بیکاری، آن از اوضاع ارز، آن از بلند کردن چماق بیمه بر فرق جان‌باختگان ایستگاه هفت‌خوان، آن از نسخه عقیم‌سازی برای کارتن‌خواب‌ها، آن از توافق «تقریبا هیچ»، آن از مبحث گرانی و شیب، آن از دروغ آشکار همه چیز را با بزرگان هماهنگ کردیم، آن از اعلام عزا در شب پرداخت یارانه، آن از حذف معلوم نیست با چه مکانیزم یارانه‌بگیران، آن از اعلام جشن و سرور برای توافقی که مردم هیچ نمی‌دانند چرا باید در ازای آن، پایکوبی خیابانی راه ‌بیندازند، آن از دعوای ترکان با نعمت‌زاده، آن از دعوای نعمت‌زاده و زنگنه، آن از دعوای وزارت بهداشت و رفاه، آن از اعلام آمار رشد اقتصادی که هرگز به تایید جیب مردم نمی‌رسد، آن از شعار خواندن اعتراض مردم کرمانشاه به بیکاری، آن از عدم پاسخ به نامه شجاعانه نهادهای شهری مبنی بر قبول مسؤولیت در مبحث آلودگی هوا، آن از عدم معرفی حتی یک مدیر نجومی به دستگاه قضا، آن از حمایت از این شاسی‌بلندهای از مردم ‌بهتران، آن از طعنه به دختر شهید مدافع حرم که نه پدر تو، بلکه توافق ما، سایه شوم جنگ را از سر این کشور برداشت، آن از برادرخواندن سعودی‌ها، در اوج فاجعه منا و آن‌همه قربانی بی‌گناه، آن از دریایی اهانت به اصحاب نقد، آن از نادیده گرفتن سخن متقن منتقدان که اینک صحت کلام‌شان بر همگان روشن شده،آن از اکتفاکردن به ایمیل در پاسخ به دزدی سرگردنه 2 میلیارد دلار از اموال ملت ایران در روز روشن پسابرجام، آن از ریختن سیمان در قلب رآکتور خودکفایی، آن از ابقای تحریم‌های قبلی، آن از تحریم‌های جدید با بهانه‌های جدید، آن از نیست شدن آقای دیپلمات «نمی‌دانم‌ چی» که از بس نیست، اسمش را یادم رفته؛ این‌ هم از جدیدترین شکایت‌ حضرات از «وطن‌امروز»!
بنابراین تکرار می‌کنم حرفم را: این دولته که ما داریم؟!

گزارش به مردم در طراز اعتدال

سعید لیلاز در ایران نوشت:
گزارش روحانی به مردم در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی، برخلاف موارد قبلی، بسیار موجز، دقیق، مبتنی بر آمارهای کارشناسی و همراه با هوشمندی خاصی بود. آقای روحانی با آرامش و تسلط بر مسائل همه پرسش‌های مجریان را با خوشرویی پاسخ داد. تردید ندارم اگر این مصاحبه طولانی‌تر هم بود، با توجه به اشرافی که رئیس جمهوری نسبت به اطلاعات و آمار اقتصادی و همچنین عملکرد دولت در سایر حوزه‌ها دارند، به همین کیفیت و به‌ دور از اضافه‌گویی و اصطلاحاً انشاء نویسی‌های خسته کننده، می‌توانست دستاوردهای دولت را برای ملت تشریح کند.
توضیحات رئیس جمهوری درباره تورم، نرخ ارز، برجام، حقوق شهروندی، حقوق‌های نجومی و افزایش بیکاری با وجود افزایش فرصت‌های شغلی همگی متکی بر آمار و برآمده از عملکرد‌های کابینه بود. در حقیقت گزارش آقای روحانی تصویر روشنی از دولتی بود که صرفاً به اداره کشور نمی‌اندیشد بلکه در تلاش است تا مسیر حرکت آن را به جلو هدایت کند بدون اینکه تشنج یا شوکی وارد نماید یا قصد وارونه‌نمایی داشته باشد. این مصاحبه تلویزیونی بازتاب دهنده ثبات و قابل پیش‌بینی شدن اقتصاد ایران بود که دولت در کمتر از 4 سال گذشته توانسته آن را حاکم کند. بدون اغراق درباره اثرات این مصاحبه، شایسته است هر دو سه ماه یک بار این گفت‌وگوی زنده با مردم تکرار شود. رئیس جمهوری هم گزارش عملکرد بدهد و هم برخی تنگناها را مستقیم با مردم در میان بگذارد. مثلاً روحانی می‌تواند درباره ریشه‌های پدیده‌هایی مثل آلودگی هوا و ترافیک تهران با اتکا به مطالعات کارشناسی با شفافیت سخن بگوید بدون اینکه کشور را وارد چالش کند. بیراه نیست اگر گفته شود یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های این مصاحبه، پرهیز از فرافکنی و به گردن دیگران انداختن مشکلات بود. این حکایت از آن دارد که دولت درصدد دو قطبی کردن فضا و در برابر هم قرار دادن نهادها نیست.
همین که رئیس جمهوری در پاسخ به سؤالی درباره نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آینده سکوت کرد، نشان داد که هیچ عزم و اراده‌ای برای بهره‌برداری انتخاباتی و سیاسی در دولت یازدهم وجود ندارد و صرفاً در پی تحقق برنامه‌ها و اهداف تعریف شده خود است چنان‌ که تلاش‌های دولت و موفقیت آن در تک‌رقمی کردن تورم، افزایش نرخ رشد اقتصادی و ثبات و امنیت حاکم بر کشور محسوس و مشهود است. این گفت‌وگو را که به معنای واقعی در طراز اعتدال بود باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که چنین برنامه‌هایی به سایر قوا و مسئولان دیگر هم تعمیم داده شود. شایسته است که دیگر مسئولان هم همین نگاه و رویکرد رئیس قوه مجریه را داشته باشند و با حضور در برنامه‌های زنده به پرسش‌های صریح، پاسخ‌های شفاف بدهند. در انتها باید به اجرای قابل دفاع  مجریان سیما هم اشاره کرد که در نوع خود سنت‌شکنی بود. آنها در عین حال که سؤالات صریحی را از رئیس جمهوری پرسیدند، اما از جاده انصاف هم خارج نشدند.

برجام، اروپا و ترامپ در 2017

 دکتر سید جلال ساداتیان در خراسان نوشت:
سال 2017  سالی است که از همان ابتدا در سایه ابهام فرورفته است.در حوزه روابط بین‌الملل در سال جدید میلادی در دو سوی آتلانتیک در حوزه‌های  گوناگون این روابط حائز اهمیت است. اتحادیه اروپا یکی از بازیگرانی است که در عرصه بین‌المللی بازیگری تأثیرگذار بوده است. اما نباید برگزیت را از خاطر برد که باعث شد تا حتی عده‌ای به فرآیند همگرایی در اروپا بدبین باشند. از دیگر سو، آمریکای سال جدید میلادی به خود دولت جدیدی را می‌بیند که روابط آن در قبال اروپا و برآیند این ارتباط در عرصه بین‌المللی بسیار مهم است. در ارتباط با روابط میان اتحادیه اروپا و آمریکا، کمی آینده روابط برای تحلیلگران مبهم است. علت این ابهام هم این است که ترامپ تکلیف خود را با خویش مشخص نکرده است و وی در کمپین انتخاباتی شعارهایی داده است که پس‌ازآن به شوخی و یا جدی به‌راحتی از کنار یک سری از آن حرف‌ها در حال گذر کردن است. ترامپ از دو استراتژی کلی در عرصه بین‌المللی پیروی خواهد کرد. یا اینکه او خواهد آمد تا تغییرات کلی در عرصه بین‌المللی را پایه‌ریزی نماید و یا اینکه وی وضع موجود را با تغییرات و بااحتیاط دگرگون کند. به نظر می‌رسد ترامپ در عرصه بین‌الملل ناگزیر از آن است که شرایط را ادامه دهد، لیکن تغییراتی نیز در وضع موجود ایجاد نماید. بر این اساس، ارتباط میان اروپا و آمریکا با تغییرات اندکی مواجه خواهد بود.
در مورد اروپاییان و اینکه آنان در قبال یکدیگر چگونه عملکردی خواهند داشت، باید به این سؤال پاسخ دهیم که در آینده آیا واگرایی اروپاییان بیشتر خود را نشان خواهد داد، یا همگرایی آن‌ها؟ گمان می‌رود که باوجود تمام تلاش‌های کشورهایی نظیر آلمان، اتحادیه اروپا به سمت واگرایی متمایل است. نخستین ضربه این واگرایی را ترکیه به اتحادیه اروپا وارد کرده است. ترکیه با گسیل مهاجران سوری، زمینه‌ساز اختلافات گسترده در اتحادیه اروپا شد. ضربه سهمگین دوم به اتحادیه اروپا را برگزیت بریتانیا به آن وارد کرد. به نظر می‌رسد که فرانسه و دیگر کشورها در آینده هرکدام ساز خود را کوک خواهند کرد. آلمان تلاش کرد که بتواند وحدت اروپا را حفظ کند، لیکن خیلی موفق ظاهر نشد و درواقع آلمان‌ها قادر نخواهند بود که به‌تنهایی تمام بار اروپا را به دوش بکشند. البته این به معنای آن نیست که در سال 2015 ما از فروپاشی اتحادیه اروپا سخن بگوییم. این به معنای آن است که اروپا به سمت واگرایی میل خواهد کرد، اما نتیجه این واقع‌گرایی تا حد زیادی به رفتارهای ترامپ در آینده وابسته است. باید ببینیم آیا ترامپ واگرایی اروپایی را دامن می‌زند یا به اتحادیه کمک خواهد کرد تا خود را بازیابد؟
ناتو در سال 2017
به نظر می‌رسد که ناتو اکنون کم شدت دنبال می‌شود. ناتو ساختاری است متعلق به گذشته. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استراتژی که آمریکایی‌ها طرح‌ریزی کردند که ناتو در نوک استراتژیک آن قرار داشت، نگاه به شرق بود. این نگاه به معنای محاصره روسیه برای ممانعت از قد برآوردن روس‌ها بود. روسیه و این روزها پوتین در برابر این رفتارهای آمریکایی‌ها واکنش نشان داد و اوستیا، کریمه، شرق اوکراین و سوریه را محلی برای واکنش خود قرارداد. در برابر همه این‌ها، اما ناتو هیچ واکنشی نشان نداد. به‌عنوان‌مثال، فراموش نکرده‌ایم که در مسئله زدن هواپیمای روسی توسط ترک‌ها و گمان اردوغان بر حمایت ناتو از آن، اما ناتو دچار انفعال و بی‌عملی شد. این روزها شاهد بی‌بخاری ناتو هستیم که در ماجراهای شرق اوکراین، کریمه، اوستیا و اکنون سوریه، عملاً وزنی از خود نشان نداده است. ناتو در مقابل تروریسم در اروپا عملاً بی‌برنامه ظاهرشده است. ناتو برای کنترل روسیه‌ایجادشده بود، اما در برابر این مأموریت نیز ناکارآمد ظاهر شد و رفته‌رفته روسیه در حال تبدیل‌شدن به یک هژمون است. این وضعیت ناتو به همین شکل خواهد ماند، مگر اینکه ترامپ بخواهد اقتدار خود را به اثبات برساند؛ اگر ترامپ از طریق جنگ به این مهم اقدام کند، ناگزیر از بهره بردن از ظرفیت ناتو خواهد بود. اما به نظر نمی‌رسد که ناتوی کنونی که در دوران اوباما و بی‌میلی آن به درگیر کردن ناتو در تحولات نظامی گسترده‌تر ضعیف شده است، در دوران ترامپ به‌راحتی احیا شود.
توافق هسته‌ای در سال 2017
 برجام تعهدی بین‌المللی است. باوجود حرف‌هایی که ترامپ در قبال برجام گفته است، آمریکا در برابر آن تعهد دارد. آنچه در مجلس سنا و کنگره آمریکا به تصویب رسید، نمی‌تواند ناقض تعهدات آمریکا باشد. کانال‌هایی برای اعتراض به قوانینی نظیر ISA وجود دارد که در زمان خود می‌توان از آن بهره‌گیری کرد. پس برجام به قوت خود باقی خواهد ماند. اما برجام چیست؟ باید بگوییم که تمام تحریم‌های قبلی علیه ایران که طی 4 قانون جدا به  ایران تحمیل‌شده بود، تحریم‌هایی بود ندکه آمریکایی‌ها جداگانه به تصویب رسانده بودند. این تحریم‌ها بین ایران وآمریکا بود .
 درحالی‌که مسئله هسته‌ای که مدت‌ها با اروپایی‌ها در حال مذاکره با آن بودیم، به شورای امنیت ارجاع شد. نتیجه این ارجاع قطعنامه‌ها به شورای امنیت 6 قطعنامه‌ای شد که 4 مورد آن بر اساس ماده 41 از فصل هفتم منشور بود و چیزی نمانده بود که به ماده 42 ختم شود. در طی این فرآیند اتفاقی که افتاد این بود که تحریم آمریکا، بین‌المللی شد و همه کشورهای عضو سازمان ملل موظف بودند در آن مشارکت کنند. حتی دوستان ایران نظیر چین از تحریم به نفع خود و به ضرر ایران استفاده کردند. برجام چه بود، برجام باعث رفع این شرایط شد.برجام همچنین باعث شد که تعهدات طرف مقابل به یک تعهدات بین‌المللی تبدیل شود. نباید فراموش کرد که به‌موجب 6 بند از برجام که پیش‌بینی‌شده بود که اگر ISA تمدید بشود، با این موارد مغایرت خواهد داشت آمریکا متعهد است که باید موانع برجام را رفع کند. در این میان نباید فراموش کرد که ترامپ هم نمی‌تواند به‌راحتی از کنار برجام بگذردو  تمام قواعد بازی بین‌المللی را بر هم بریزد.در ضمن اروپاییان نیز برای اجرای برجام و تعهدات بین‌المللی تلاش خواهند کرد و این تعهد آنان نیز است.
غرب آسیا و تروریسم در 2017 
در غرب آسیا اروپاییان لطمات بسیاری از تروریست خورده‌اند اما حمایت‌های صورت گرفته از تروریست‌ها و حتی آتش‌بس‌های گوناگون، همواره به نفع تجهیز آن‌ها تمام‌شده است.  این مماشات آمریکایی‌ها با تروریست‌ها، درنهایت به ضرر اروپاییان تمام‌شده است. در سوریه آمریکا تلاش می‌کرد تا جبهه لیبرال‌ها را در برابر دولت مرکزی تقویت کند، اما این منطقه به پلی برای انتقال سلاح به تروریست‌هایی تبدیل شد که ضرر آن را اروپاییان متحمل شدند. بنابراین، جبهه متحد غربی در مقابله با تروریست‌ها مخصوصاً داعش خیلی موفق نبود. اما ترامپ، خیلی از سخنان او را باید به‌حساب کم‌سوادی دیپلماتیکش گذاشت. قطعاً  ترامپ در کنار خود استراتژیست هایی خواهد داشت تا رفتارش را شکل دهد. اما ترامپ با روسیه‌ای مواجه است که در حال رساندن خود به شرایط هژمونیک اتحاد جماهیر شوروی است. ترامپ  در غرب آسیا باید این شرایط را در نظر بگیرد. آمریکا در منطقه یا جهت‌گیری سنتی امنیت زایی برای رژیم صهیونیستی را مدنظر قرار خواهد داد و به سمت یک جنگ خواهد رفت. اما جهت دیگر ترامپ می‌تواند به دنیایی مربوط باشد که ترامپ از آن می‌آید؛ یعنی دنیای یک مرد اقتصاد که به دنبال رویارویی و تقابل نیست. اگر سناریوی دوم پیگیری شود، روسیه موفق به ایجاد نظم جدیدی به نفع خود خواهد شد و این به نفع ایران و دیگر بازیگران نظیر آن در منطقه خواهد بود.
نام:
ایمیل:
نظر: