صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۳۲۲۸

سنای آمریکا و آن دو سناتور باقی‌مانده!

جعفربلوری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
تحریم‌های رنگارنگ با بهانه‌های گوناگون از راه می‌رسند و روح و متن «برجام» را توأمان، نقض می‌کنند و دولت محترم با کمی حملات دیپلماتیک و توییتری، طوری که دشمن تصور نکند، مشی صلح‌طلب! آن دچار خلل شده، علیه آن موضعی می‌گیرد و از کنار آن به راحتی می‌گذرد. گویی تحریم‌ها «حدیقف» ندارند و هر قدر هم که اضافه شوند، «تازه» نیستند! همان تحریم‌های کهنه‌اند که فقط، پیاز داغشان زیاد شده!


قرار بود با برجام، کن فیکون کنند! رونق را به اقتصاد آورده و کلک تحریم‌ها را از ریشه بکنند اما، نه از شکوفایی اقتصادی خبری شد، نه تحریم‌ها فرو ریخت و نه چرخ سانتریفیوژها چرخید. در مقابل اما روز جمعه خبر رسید «مادر تحریم‌ها» از سوی 98 سناتور از 100 سناتور مجلس سنای آمریکا علیه ایران و از سوی همان کدخدا، تصویب شده است. 2 سناتوری که به این طرح رای منفی داده‌اند می‌گویند، به دلیل نگرانی از خروج ایران از توافق هسته‌ای، با این تحریم‌ها مخالفت کرده‌اند. این «تحریم‌های بی‌سابقه» که به بهانه‌های حقوق بشری و با هدف تضعیف توانمندی‌های موشکی کشورمان تهیه و تنظیم شده، هر شخص، کشور، یا شرکتی را که با ایران در حوزه‌های مشخص شده وارد معامله شوند، به شکل مصادره اموال، محرومیت از تجارت با آمریکا و اعمال تحریم و ... تحت فشار قرار می‌دهد.


به جزئیات «مادر تحریم‌ها» اگر دقت کنیم، «بی‌سابقه بودن» و«تازه بودن» در آنها موج می‌زند. تحریم‌ها 4 بخش را هدف گرفته‌اند. «برنامه‌ موشک‌های بالستیک» نخستین بخش این تحریم‌هاست. در این بخش «همه» فعالیت‌های مرتبط با موشک‌های بالستیک ایران تحریم شده که امری بی‌سابقه است. تا پیش از این، تنها دو نهاد وزارت دفاع و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران متهم به توسعه سلاح‌های کشتار جمعی شده و ذیل دستور اجرایی ۱۳۳۸۲ شناسایی شده و تحت تحریم قرار گرفته بودند. اما این بار تمامی فعالیت‌های کشورمان در زمینه موشک‌های بالستیک، تحریم شده و هر فردی که با این برنامه ارتباط داشته باشد نیز تحریم و در SDN List آمریکا قرار می‌گیرد.


«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» مورد بعدی است. در این بخش دونالد ترامپ از سوی کنگره آمریکا موظف شده تا سپاه، دفاتر، افراد و نهادهای وابسته به این نهاد را مشمول تحریم‌های دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ که مربوط به گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی است! کند. در این بخش حتی ‌اشاره شده که تا پیش از این، سپاه ذیل دستور اجرایی ۱۳۳۸۲ تحریم شده و در قانون جامع تحریم ایران (سیسادا ۲۰۱۰) نیز مشمول تحریم‌های ثانویه بانکی قرار گرفته است. همچنین ‌اشاره شده که سپاه قدس به عنوان گروه‌ حامی تروریسم مرتبط با دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ تحریم شده است. به عبارتی، آنچه در این دور از تحریم‌های سپاه بی‌سابقه است، دایره وسیع افراد مرتبط با این نهاد است که «حامی آنها»(سپاه) تلقی شده‌اند. در دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ آمده «هر فردی به هر نحوی همکاری با نهاد تحریم شده داشته باشد تحریم خواهد شد» که این مسئله تاکنون سابقه نداشته است. مَخلص کلام اینکه، افراد و مسئولین در کشور خودمان را هم اگر بخواهند با سپاه در تعامل باشند، هدف قرار می‌دهد!


شاید عجیب‌ترین بخش این تحریم‌ها، بخش مربوط به «حقوق بشر» آن باشد. در این دور از تحریم‌ها، آمریکا به خود اجازه داده از هر جانوری که نام «مدافع حقوق بشر» را به یدک می‌کشد حمایت و جمهوری اسلامی ایران را به خاطر ممانعت از فعالیت‌های آن، تحریم کند! این نخستین بار است که آمریکایی‌ها از ابزار تحریم برای حمایت از مخالفان جمهوری اسلامی ایران (بخوانید براندازان) استفاده می‌کند.


بخش آخر اما، مربوط به «سلاح‌های متعارف» است که این بخش نیز با توجه به اینکه، طیف وسیع و نامحدودی از افراد را دربر می‌گیرد، در نوع خود بی‌سابقه است. در این بخش، «هرگونه» ارتباط با فعالیت‌های مربوط به ساخت سلاح‌های متعارف ایران، سبب تحریم شدن آن فرد، شرکت، کشور و... خواهد شد.
«طرح جامع تحریم‌های ایران» حدود یک هفته پیش در قالب «طرح واحد» و باز هم با اکثریت قاطع در مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسیده بود (419 رای موافق در برابر 3 رای مخالف). پیش از این، هم آقای روحانی و هم آقای ظریف نسبت به تبعات تصویب چنین طرحی به آمریکا هشدار داده بودند و حتی وزیر خارجه محترم، از روی میز بودن گزینه خروج از برجام گفته بود. اما موضع‌گیری‌های تازه این دو بزرگوار نشان می‌دهد، آن تهدیدها یا «تعارفات سیاسی» بوده‌اند یا «دلخوشکنک‌های خالی از محتوا»!
 اکنون این طرح به تصویب سنا هم رسیده و فقط یک گام کوچک برای اجرایی شدن در پیش دارد، یعنی امضای ترامپ؛ که سخنگوی کاخ سفید از تصمیم «قطعی» رئیس‌جمهور آمریکا برای امضای آن خبر داده است.


عقل سلیم می‌گوید، باید واکنش مناسبی به این همه بدعهدی و دشمنی نشان داد. مثل روسیه که وقتی، درکنار ایران، از سوی کنگره آمریکا تحریم شد گفت، پاسخ شایسته و محکمی به آمریکایی‌ها خواهد داد. کرملین این را هم گفت که، بسیاری از دیپلمات‌های آمریکایی را اخراج و اجازه استفاده از برخی اماکن و اموال آمریکایی‌ها را در روسیه به دیپلمات‌های این کشور نخواهد داد. تحریم شخصیت‌های آمریکایی یکی دیگر از گزینه‌های روی میز پوتین اعلام شد. اما دریغ از یک موضع قاطع و باورپذیر از سوی دولتمردان ما. «این تحریم‌ها جدید نیست و برجام هم هنوز نقض نشده است» خلاصه تمام موضع‌گیری‌های ما در برابر بدعهدی‌های ناتمام آنها بوده است!
برجام، «همه» داشته دولت یازدهم بود. فراموش نمی‌کنیم که، «تمام» دولت یازدهم، خلاصه شده بود در سیاست خارجی و سیاست خارجی هم خلاصه شده بود در آقای ظریف و مذاکرات هسته‌ای و مذاکرات هسته‌ای هم گره زده شده بود به اقتصاد و معیشت مردم! بنابر این شاید دلیل اصرار عجیب دولت بر «رویین تن بودن برجام» و «مرگ نداشتن» آن، همین نکته باشد. تایید مرگ برجام از سوی دولت یعنی، تایید شکست کامل تمام استراتژی و سیاست دولت یازدهم. پذیرش این حقیقت، حقیقتا سخت است و چرایی مقاومت دولت در برابر خودی‌ها، و انفعالش برابر دشمن، کمی قابل درک است.


نگاه از زاویه دید دولت به موضوع، فهمِ علت اصرار عجیب دولت، رسانه‌ها و شخصیت‌های نزدیک به آن برای القای زنده بودن برجام را کمی راحت‌تر می‌کند. دولت چاره‌ای ندارد جز اینکه بگوید، برجام نقض ناشدنی است یا اعلام کند این تحریم‌ها- که در آینده تاثیرات آن را خواهیم دید- حداکثر، با روح برجام در تضاد است!
وقتی بدون اینکه اجازه دهیم نمایندگان مخالف در مجلس، نظراتشان را درباره چرایی خطرناک بودن برجام بگویند و برجام را با راه‌هایی که بلدیم!-و نه راه‌های مشخص شده در قانون- ظرف 20 دقیقه به تصویب می‌رسانیم، وقتی به‌ گریه‌های منتقدان آگاه در صحن مجلس می‌خندیم، نتیجه‌اش همین می‌شود که در برابر مادر تحریم‌ها و پاره شدن برجام از سوی آمریکا بگوییم «تحریم‌ها تازه نبود، همان تحریم‌های قبلی بود... سپاه قدس قبلا هم تحریم بود... صدا و سیما و رسانه‌ها نباید اضطراب ایجاد کنند.»


واکنش‌های ما به تحریم‌ها، از سوی تحریم‌کنندگان رصد می‌شود. وقتی واکنش ما جدی نباشد، آن دو سناتوری هم که از ترس بر هم خوردن برجام از سوی ایران، به آن رای منفی داده‌اند، در تحریم بعدی با 98 سناتور دیگر همراه خواهند شد. ارسال پیام ضعف، آن هم وقتی دشمن قداره‌کشان در حال حمله است حتما، نتیجه عکس می‌دهد. با این روش، دشمن گستاخ‌تر و تحریم‌ها سنگین‌تر و بیشتر خواهد شد. اینکه آسوشیتدپرس و بی‌بی سی گزارش داده‌اند، آمریکایی‌ها قصد دارند به هر نقطه‌ای از کشورمان که دلشان خواست سرک بکشند(حتی مراکز نظامی و حساس کشور) تا از اجرایی شدن برجام از سوی کشورمان مطمئن شوند، نتیجه انتقاد توییتری ما و ارسال پیام محبت! به حریف در وسط میدان جنگ است. گستاخی از این بالاتر که، آمریکا از یک طرف، برجام را پاره کند و از طرف دیگر بگوید، می‌خواهد با سرکشی به مراکز نظامی ما، از متعهد بودن ایران به اجرای برجام مطمئن شود؟!


از قدیم گفته‌اند، سگ زرد برادر شغال است. انگلیس، فرانسه و آلمان لااقل در مواجهه با ایران، هیچ اختلافی با آمریکا ندارند. محکومیت فوری پرتاب موشک ماهواره‌بر ایرانی به فضا از سوی این کشورها آن هم وقتی هنوز موشک از زمین کنده نشده! یک نشانه کوچک از برادری این سگ‌های زرد و شغال است. در دنیای سیاست، کشورها روابط خود را بر اساس مرام و معرفت و عهد و پیمان تنظیم نمی‌کنند، بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی و... است که روابط بین کشورها تنظیم می‌گردد. اینکه می‌گویند، این سه کشور به خاطر برجام و ایران آمریکا را منزوی خواهند کرد، طنزی است که مرغ پخته را هم می‌خنداند.


شاید هنوز دیر نشده باشد. آقایان دیگر باید فهمیده باشند که برجام نه یک راه حل، که یک تله بود. به جای بزک کردن تحریم‌ها و برجام و آمریکا که پیام «باز هم ما را تحریم کنید» را به آمریکا مخابره می‌کند، راهی برای خروج از این تله پیدا کنند. اگر نمی‌توانند، پس از یک عذرخواهی از مردم، پرونده هسته‌ای را به کسانی بسپارند که سیاست را بلدند.

برجام، مادر تحریم‌ها و فرضیات بی اعتبار

زهراطباخی در وطن امروز نوشت:

زهرا طباخی: پسابرجام است اما دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در اجماعی کم‌نظیر با مجموع 517 رای موافق نمایندگان مجلسین آمریکا برابر تنها 5 رای مخالف، طرح «مادر تحریم‌ها» را علیه کشورمان به تصویب رساندند. واقعه‌ای جالب توجه که دقیقا یک هفته پس از گواهی دادن دوباره وزارت خارجه آمریکا به پایبندی ایران به قول و قرارهای برجامی، به وقوع پیوست و تحلیل‌های پس‌زمینه منجر به توافقات هسته‌ای را برای ثبت در تاریخ مجددا باطل کرد.


این اجماع کم‌نظیر در هیات حاکمه آمریکا علیه ایران، با 3 پیش‌فرض مهم توافق ژنو، لوزان و نتیجه نهایی مذاکرات که در قالب «برنامه جامع اقدام مشترک» یا «برجام» به‌دست آمد، در تضاد است. تیم مبدع و مجری دیپلماسی دولت حسن روحانی در سال 92 سه پایه تحلیلی در دفاع از برنامه خود ارائه کرد:
الف- اختلافات میان هیات حاکمه آمریکا در موضوع ایران جدی است.


ب- آمریکا و اسرائیل درباره پرونده ایران با یکدیگر متحد نیستند.
پ- دموکرات‌ها خواهان عادی‌سازی روابط و صلح با ایران هستند.


امروز هر سه فرض مذکور بنا بر واقعیات بروزیافته در 2 سالگی توافق هسته‌ای، رد شده و جمهوری اسلامی ایران در آستانه روی کار آمدن دولت دوازدهم با شک و تردید به ادامه برنامه سیاست خارجی می‌نگرد، چرا که تغییر جهت دیپلماسی به سمت «مدارا با آمریکا و غرب» مطابق فرضیات ادعایی ظریف و همکاران نه‌تنها منافع ملی ایرانیان را تامین نکرد، بلکه به رشد و گسترش دامنه تحریم‌ها و تضییع زمان و منابع کشور نیز در بحبوحه توقف قطار رشد و توسعه درون‌زا منجر شد. اکنون بسیار مهم است در مسیر تثبیت عبرت‌گیری از تجربه اعتماد به دیپلماسی ادعایی غربگرایان، به مرحله مسؤولیت‌پذیری در حوزه تحلیل کلان سیاست خارجی و امنیت ملی قدم گذاشته و با مرور فرضیات غلط، فضا را برای اصلاح جهت دیپلماسی کشور مهیا کنیم.


  دوگانه نمایشی
غربگرایان مدعی بودند توافق با آمریکا بر بستر مذاکرات دوجانبه و چندجانبه، منجر به تقویت به اصطلاح «صلح‌طلبان» عمدتا دموکرات در داخل آمریکا شده و با تضعیف جنگ‌طلبان، در هیات حاکمه این کشور اختلافات جدی ایجاد خواهد شد. آنها انتظار داشتند بر بستر این فضای اختلافی با موج‌سواری دیپلماتیک در عرصه بین‌الملل، هم تحریم‌ها لغو و هم مسائل منطقه‌ای ما حل‌وفصل شود.


محمدجواد ظریف در تبیین استراتژی مذکور، 14 مهر 92 در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفته بود: سیاست وزارت  امور خارجه بهره‌گیری از اختلاف در بین هیات حاکمه آمریکاست. کنگره آمریکا نظر مثبتی به دیپلماسی پارلمانی با ایران دارد اما تحقق این اتفاق نیازمند نظر مثبت رهبری است.
غربی‌ها مطابق برنامه به خطوط میانی این تحلیل عمل کردند و با بهره‌گیری از میل شدید غربگرایان در ایران به «عادی‌سازی روابط» با آمریکا، منافع خود را در مسیر دیپلماسی جدید تضمین کردند. پروژه‌ای که به سرعت از سوی رهبر حکیم انقلاب رصد شد و «نفوذ جریانی» با هدف تاثیرگذاری بر اهداف مسؤولان و نخبگان کشور نام گرفت.


«وطن امروز» از ابتدای روی کار آمدن دولت حسن روحانی و پس از پخش اولین گفت‌وگوی تلویزیونی ظریف در صداوسیما که در آن به تبیین اختلافات موجود میان احزاب و گروه‌های مختلف آمریکایی و تمرکز بر آن حتی برای مهندسی ترکیب مجلسین ایالات متحده پرداخت(!) بازی دوگانه «صلح‌طلبان و جنگ‌طلبان» را تاکتیک ویژه شورای روابط خارجی آمریکا برای اداره پرونده ایران و نوعی بازی «تروایی» حرفه‌ای ارزیابی کرد.


بر همین اساس اسناد بودجه‌ریزی هنگفت «صندوق برادران راکفلر» و بنیادهای تابعه آنها تحت عنوان «صلح‌سازی» در موضوع ایران را فاش کردیم.
جلسات و کنفرانس‌های برگزارشده پیرامون روابط آمریکا و ایران و ... با حضور مشترک دیپلمات‌ها و مقامات نظامی صهیونیست و انگلیسی و اروپایی با موضوع اهمیت اجرای یک نمایش دقیق «اختلافی»، میان گروه‌های مختلف داخل واشنگتن را شرح دادیم و صمیمانه از دیپلمات‌ها و مسؤولان دولتی خواستیم درگیر این نمایش کذب نشوند.
به خرج راکفلر!
آن دوره برخلاف امروز ظریف و دیپلمات‌های همکار همه تریبون‌های ارتباطی را اشغال کرده بودند اما هرگز در مقام پاسخگویی به تحلیل منتقدان برنیامدند. به عنوان نمونه توضیح ندادند چطور حساب «بنیاد برادران راکفلر» به عنوان نهاد تغذیه‌کننده شورای روابط خارجی آمریکا را از صهیونیست‌ها جدا کرده‌اند و چه چیز جز قول و قرارهای پنهانی بی‌اعتبار در عرصه حقوق بین‌الملل منجر به این شده که باور کنند «باراک اوباما» که با رای 70 درصدی یهودیان صهیونیست آمریکا با عنوان «آخرین ناجی یهود» رئیس‌جمهور شده، با «صهیونیسم» مخالف است! فرصت گفت‌وگوهای انتقادی به‌رغم تاکید رهبر انقلاب، از تحلیلگران داخلی سلب شد و به‌جای استدلال و منطق، سیاست برچسب‌زنی و تحقیر و تکفیر منتقدان دیپلماسی غربگرایان، در دستور کار قرار گرفت.


زمان گذشت و در نخستین سالگرد برجام، بنیادهای رند، نایاک، پلوشرز و نیوآمریکا اعلام کردند به هزینه صندوق برادران راکفلر مخارج حصول توافق هسته‌ای با ایران را پرداخت کرده‌اند؛ آنها مدعی شدند 10 سال برای تغییر افکار و گفتمان برخی دیپلمات‌های ایرانی وقت صرف کرده‌اند!
همه بنیادها و اندیشکده‌های مذکور تحت مدیریت همان تیمی از نمایندگان کنگره و اعضای شورای روابط خارجی آمریکا بودند که در طول 2 سال اخیر پسابرجام، مکرر از وضع تحریم‌های جدید علیه ایران حمایت کردند و ناگهان برخلاف پیش‌بینی غربگرایان ایرانی، بر سر همه مسائل با صهیونیست‌ها به تفاهم رسیدند!


بازی آمریکا و اسرائیل
این وقایع در حالی بروز یافت که دیپلمات‌های ایرانی اعتبار حرفه‌ای خود را برای اثبات فرضیه ایجاد اختلاف میان «آمریکا و اسرائیل» به واسطه توافق هسته‌ای، گرو گذاشته بودند و افراط‌گرایانه منتقدان برجام را «همپیمان رژیم غاصب صهیونیستی» خطاب می‌کردند! تحلیلی که صرفا بر پایه لرزان واکنش‌های گاه و بیگاه بنیامین نتانیاهو در دیدار با مقامات آمریکایی در ایام مذاکرات هسته‌ای استوار بود و به سرعت مشخص شد هدف از این جنگ زرگری چیزی جز حداکثری بستن متن توافق به نفع آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی نبوده است!
ظریف و همکاران و مشاوران دولت به قدری در تقویت این تئوری ناصحیح جدی بودند که بارها در توجیه تناقضات رفتاری دولت اوباما اعلام کردند فشارها بر اوباما بویژه از سوی صهیونیست‌ها قابل پیش‌بینی بوده و می‌دانسته‌اند که نتانیاهو، اوباما را تحت فشار قرار می‌دهد! آنها تاکید داشتند باراک اوباما رئیس‌جمهوری متفاوت از هیات حاکمه آمریکاست و ایران باید فرصت توافق با تیم صلح‌طلب و خیرخواه وی را با درک شرایط دشمن، قدر بداند!


جالب اینجاست که ظریف پس از این مدعا، بارها از انزوای اسرائیل در جهان به‌واسطه توافق هسته‌ای سخن می‌گوید، در حالی که بلافاصله پس از نیت‌خوانی وی در حمایت از اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در دیدار با نتانیاهو تاکید می‌کند آمریکا با چشمان باز وارد مذاکره هسته‌ای با ایران شده و از نزدیک با تل‌آویو در این‌باره مشورت می‌کند!
اوباما هرگز در گفت‌وگو پیرامون غربگرایان در ایران، از ادبیات تهدیدآمیز جنگی چشم‌پوشی نکرد و پس از برجام نیز ضمن امضای تحریم‌های جدید علیه کشورمان با اتکا به «همه گزینه‌های روی میز» به شرکای صهیونیست خود قول داد با وجود برجام و شروط آن، جهان امنی را برای اسرائیل فراهم کرده است.
پاسخگو  باشید!


اینها نشانه‌هایی واضح و غیرقابل انکار برای مواجهه با واقعیاتی بزرگ است. تحلیل آقای ظریف، به عنوان تئوریسین برنامه سیاست خارجی دولت یازدهم و احتمالا دوازدهم در پیش‌بینی نیات و نقشه‌ها و اهداف گروه دموکرات‌های به‌اصطلاح حامی «توافق با ایران» بسیار با حقیقت فاصله داشت و هزینه این استراتژی ناصحیح امروز با وضع تحریم‌های متنوع علیه کشورمان پرداخت می‌شود!


اکنون مسؤولیت با کیست؟ مهم است که ظریف و همکارانش در دولت حسن روحانی به مردم و منتقدان روند مذکور، توضیح دهند چرا هیچ چیز پس از برجام مطابق نقشه پیش نرفت؟ آن اختلافات ایجادشده میان هیات حاکمه آمریکا چطور از روز اول انعقاد برجام بی‌اعتبار شد؟! تکلیف سیاست خارجی دولت که بر مبنای «بهره‌گیری از اختلاف در بین هیات حاکمه آمریکا» استوار شده بود، چه شد؟! مهم‌تر از همه اینکه چه کسی پاسخ مردمی را می‌دهد که امروز نه انرژی هسته‌ای دارند و نه رونق و گشایش اقتصادی وعده شده در چشم‌انداز پسابرجام! ریال‌شان تومان شده و تومان‌شان نیز اعتباری برابر دلار ندارد! بانک‌های‌شان در معرض خطرند و بیکاری فرزندان‌شان را با خون دل به تماشا نشسته‌اند. چرا امروز در دفاع از تئوری‌پردازی‌های راکفلری، در معرکه حاضر نمی‌شوید آقایان؟ 

تقویت پاسخ گو بودن رئیس جمهور به مردم

 محمدسعید احدیان در خراسان نوشت:

نظام جمهوری اسلامی بر پایه مردم سالاری دینی بنا نهاده شده است و بر این اساس مردم یکی از دو رکن این نظام محسوب می‌شوند، جمهوری اسلامی در طول نزدیک به 40سال نشان داده است که به این رکن باوری واقعی دارد نه ظاهری.


حمایت رهبران انقلاب اسلامی از همه روسای جمهور و به ویژه دعوت رهبرانقلاب از غیرمعتقدین به انقلاب برای شرکت در انتخابات و اعتمادی که آن‌ها  به این دعوت پیدا کردند،   نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی به مردم و رای آن‌ها  با هر سلیقه، باوری عمیق دارد امری که حتی در بسیاری از کشورهای به ظاهر دموکراتیک حقیقی نیست و تصویری  رسانه ساخت دارد.   


در طول این سال‌ها  چه  زمانی که اصل نظام به رفراندوم گذاشته شد و چه در طول انتخابات‌های مختلف، رهبران جمهوری اسلامی نشان داده اند که وسوسه کارآمدی بیشتر آن‌ها  را از «مردم باوری» دور نکرده است. در این نگاه نظام مردمسالار جمهوری اسلامی، تاکید دارد که قوه مجریه طبق سازوکارهای مشخص (که اسلامیت نظام را تامین می‌کند) باید توسط مردم انتخاب شود. انتخاب قوه مجریه توسط مردم در مقایسه با این حالت که فردی با بررسی‌های کارشناسی تر و دقیق تر بر سر این قوه منصوب شود، از احتمال ناکارآمدی بالاتری برخوردار است اما جمهوری اسلامی تاکید داشته است که زمام امور اجرایی کشور به دست خود مردم سپرده شود چرا که اولا باور دارد در یک برآیند کلی هنگامی که مسیر درست طی شود، تشخیص مردم ایران به صلاح نزدیک تر است و ثانیا ضروری است که رئیس جمهور خود را به مردم به عنوان ولی نعمتان نظام، پاسخگو بداند.


رد شایعه هماهنگی  کابینه با رهبر انقلاب را نیز از همین دریچه باید دانست. درست است که مردم به دلیل این که کارآمدی دولت در حل مسائل و مشکلاتشان را طلب می‌کنند، علاقه دارند رئیس جمهور در انتخاب کابینه با رهبری انقلاب به طور کامل  هماهنگ باشد اما مصلحت کلان مردم در این است که برای تقویت احساس پاسخگویی رئیس جمهور به مردم، این هماهنگی بیش از یک مشورت کارشناسی نباشد بجز در چند وزارت خانه‌ای که قانون اساسی از رهبری مطالبه مسئولیت کرده است و ضرورت مدیریت مناسب هماهنگی بیشتر را ایجاب می‌کند.
توضیحات پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، مبنی بر رد شایعه هماهنگی کابینه با رهبرانقلاب، تقویت پاسخگویی قوه مجریه به مردم بود ضمن آن که توقع از نمایندگان مجلس برای بررسی دقیق صلاحیت‌های فردی و اجرایی وزرای پیشنهادی را بالا برد.  

تغییر نگاه

سیدمسعودشهیدی در رسالت نوشت:

این تصوّر که راه نجات ما ، توسل به خارجی و سرمایه خارجی است و آنها اقتصاد ما را نجات می دهند ، یک تصور ساده لوحانه و یک خیال واهی است . قدرت های غربی ، خود پایه گذار این نوع اقتصاد بیمار و عقیم در کشور ما بوده اند . این نوع اقتصاد ، صد سال منافع آنها را تأمین کرده . آنها نفت ارزان و بازار تضمین شده برای فروش کالا می خواهند . آنها اقتصاد ایران را برای تحقق این هدف شکل داده اند . آنها ایران را ضعیف می خواهند . کدام عقل سلیمی می پذیرد که آنها بیایند و این وضعیت را که صد در صد به نفع آنها است به ضرر خودشان تغییر دهند ؟ چرا باید در میدان رقابت بی رحمانه جهانی که کمپانی های بزرگ یکدیگر را می‌بلعند تا سود بیشتری ببرند ، اینچنین ساده لوح ، به رقیب جهانی خود اعتماد کنیم و تکیه کنیم . این نگاه را باید تغییر داد . تجربه های تلخ و پر هزینه 38 سال گذشته و به خصوص تجربه بزرگ دفاع مقدس ، به ما آموخت که تنها راه نجات دولت ما و ملت ما ، تغییر نگاه است .

 برداشتن  امید  از بیگانه  و  امید بستن  به ظرفیت ها ، سرمایه ها ، نیروی انسانی ، متخصصین و امکانات بی نظیر داخل کشور   . این تغییر نگاه ، تغییر راهبرد کلان را در پی خواهد داشت و راه تازه و پر برکتی  را پیش پای دولت و ملت خواهد گشود .  راهی که عاقبتی خیرو نیکو و تضمین شده را به دنبال خواهد داشت  . سیاست های کلان اقتصاد مقاومتی ،  تصویری روشن از این راهبرد جدیددرون زا و راه پیروزی ملت ماست .  پس از سی و هشت سال تجربه و آزمون و خطا  و چپ و راست را آزمودن ،  برجسته ترین   اقتصاد دانان  همه گروه ها و جناح ها ، در بالاترین سطح تخصص ، این راهبرد جدید را طراحی و  تدوین کرده اند . اقتصاد مقاومتی یک الگوی تجربه شده جهانی است .

 آمریکا و اروپا و ژاپن  از همین طریق ، دوران سخت توسعه نیافتگی را پشت سر گذارده  واکنون به توسعه بالا رسیده اند . در ایران ، پنج سال قبل ، این الگوی جدید اقتصادی ،   تمام مراحل قانونی خود را  طی کرد و به عنوان سیاست رسمی کشور  به وسیله ولی فقیه به دولت ابلاغ شد  . این سیاست‌ها و الزامات آن ، امروز یک سند بالادستی کشور ماست که از پشتوانه علمی ، قانونی و شرعی برخوردار است و دولت و مجلس و قوه قضائیه ، صدها بار خود را ملزم و متعهد به  آن دانسته اند . هیچ  اقتصاد دان معتبری  با این الگوی اقتصادی   مخالفت نکرده و از معدود سیاست های کلان کشور است که کارشناسان معتبرجناح ها و جریان‌های مختلف سیاسی   در مورد آن  اجماع داشته   و  آن را تأیید کرده اند  .این سیاست‌های  احیاکننده اقتصاد  ،پنج سال است ابلاغ شده ولی تیم اقتصادی دولت در مرحله اجرای آن دچار اختلاف نظر است و این کاربزرگ و اساسی  بر زمین مانده و عملا متوقف شده است   . پنج سال توقف ،  برای حیات اقتصادی کشور زمان کمی نیست . 

یک فرصت سوزی بزرگ است  . تمام توسعه اقتصادی کشوری مثل چین ، ظرف بیست سال محقق شده واز دیگران سبقت گرفته و ما پنج سال ، فرصت طلایی را از دست داده ایم  .  پنج سال است  به طور مداوم و مکرر  مقام معظم رهبری بر اجرای این قانون پافشاری می کنند  ،  دربسیاری از سخنرانی های عمومی و حتی در  نامگذاری  سال ها و سخنرانی های مهم نوروزی و در هفته دولت ،  اجرای آن را مطالبه کرده  و از اجرا نشدن آن  ابراز نارضایتی کرده اند . اگر قصد احزاب سیاسی ، نجات کشور و نجات دولت و نجات اقتصاد است ، باید به جای سهم خواهی که نتیجه ای جز ضعف وناتوانی کابینه  نخواهد داشت ، شایسته گزینی برای تحقق  اقتصاد مقاومتی  را مبنای معرفی خود قرار دهند . 

وزیرانی را پیشنهاد کنند که  مرد میدان اقتصاد مقاومتی باشند . وزیری که دغدغه اصلی اش حزبی و سیاسی باشد ، وزیری که دغدغه اصلی اش  تجارت شخصی خودش و خانواده اش باشد ، وزیری که غرق در رفاه و اشرافیت باشد ، وزیری که توان و نشاط لازم برای این مأموریت سنگین  را نداشته باشد ، وزیری که  به صورت سهمیه ای وارد کابینه شود و وامدار و بدهکار احزاب باشد ، نه تنها هرگز نخواهد توانست قدمی در راه تحقق اقتصاد مقاومتی بردارد ،  بلکه مانع اصلی  آن خواهد بود .

اقتصاد مقاومتی  ، مرد راه و مرد کار می طلبد  ، اندیشه جهادی و مدیریت جهادی  می خواهد . اقتصاد مقاومتی  ، تیم قوی ، همفکر ، هماهنگ و هم قسَم و یک قرارگاه قدرتمند عملیاتی برای بسیج و هماهنگ کردن تمام وزارتخانه ها می خواهد . اکنون که آقای رئیس جمهور ، بدعهدی و بی وفایی و پیمان شکنی آمریکا را دیده اند ،اکنون که از سیاست های خصمانه  ترامپ و کنگره آگاه شده اند و دیگر امیدی به یاری آنها ندارند  ، بهترین فرصت برای تغییرنگاه ، تغییر ریل  و تغییر  کابینه است . اگر نگاه دولت در چهار ساله گذشته عمدتا  معطوف به خارج کشور بوده و راه نجات را در پاریس ، لندن و واشنگتن  جستجو می کرده  ، اکنون که بد عهدی آنها را دیده  باید تمرکز اصلی را به داخل کشور  و محقق کردن اقتصاد مقاومتی قرار دهد  .

اگر امروز ، چنین رویکردی مورد نظر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس باشد  ، دیگر حضور اقتصاد لیبرال سرمایه داری ورهروان آن در کابینه معنایی   نخواهد داشت ، دیگر حضور مشتاقان  هضم در اقتصاد سرمایه داری جهانی ،  حاصلی   نخواهد داشت . 

اقتصاد لیبرال سرمایه داری در تضاد بنیادین با اقتصاد مقاومتی است و وجود دو نوع تفکر  متضاد  در درون دولت ،  ادامه همان کشمکش های فرصت سوز چهارسال گذشته خواهد بود . باید دل را یکدل کرد .برخی دوستان را  برای رضای خدا باید کنار گذاشت. ازین دو راه متضاد  یکی را باید برگزید و ازین دو گانگی خسارت آفرین دل را باید شست .  رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن ، یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن . شایسته گزینی ، با هدف تحقق اقتصاد مقاومتی ، راه منحصر به فرد  نجات دولت از ورشکستگی و ناکامی اقتصادی و نجات ملت از رکود و بیکاری  است .

این سخن به معنای نفی خدمات بزرگ  دولت نیست ، و به معنای نفی آثار دولت های قبل در وضع موجود هم نیست   ، بلکه اعلان وضعیت و اعلان خطر  است .کارشناسان بزرگ اقتصادی در هر دو جناح ، هشدار داده اند، حجم نقدینگی 13000 هزار میلیارد ریالی مردم ، بدهکاری 8000 هزار  میلیارد ریالی دولت  ،   و رسیدن هزینه های جاری دولت به هفت برابر هزینه های عمرانی  ،  وضعیت قرمز اقتصاد است و اگر به فوریت علاج نشود ، دولت را در میانه راه ساقط خواهد کرد . آقای رئیس جمهور باید مطمئن باشند که نجات از این بحران ، فقط و فقط در گرو اجرای صادقانه و صمیمانه  اقتصاد مقاومتی است .  

مشکلات فرهنگی و اجتماعی هم عمدتا  ریشه در  بحران اقتصادی و بیکاری و رکود دارد  . امروز ، هرکس دلسوز ملت و نگران تحریم های ظالمانه است باید توجه کند که عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای  رسما اعلان کرده   ، تحریم  های آمریکا و اروپا  را فقط با اقتصاد مقاومتی می توان بی اثر و خنثی نمود   . چه خوب است ، رئیس جمهور ، در شروع دولت دوازدهم ، با نیت قرب به درگاه الهی و  برای وارد شدن به این صراط مستقیم دنیا و آخرت  ،  بار دیگر با ولی فقیه بیعت نماید ، به تفرقه تیم اقتصادی  دولت پایان دهد و دولت را قرارگاه جنگ اقتصادی و قرارگاه شکوفا کردن اقتصاد درون زا  قرار دهد . 

 اقدام و عمل جهادی  را و احیای  تولید و اشتغال داخلی را هدف قرارگاه  تعیین کند ، تا پیشرفت ، توسعه ، رفاه  و سربلندی اقتصادی برای ملت حاصل شود .  لازمه موفقیت در این جهاد مقدس ،  انتخاب وزیرانی است که انگیزه ،  قدرت ، شجاعت ، کاردانی و کارآمدی لازم  برای انجام  این مأموریت  تاریخی را داشته باشند . چهار سال ، زمان مناسبی برای شروع این نهضت بزرگ  است . استعدادهای درخشان این ملت  که   ظرف چند سال مجاهده ، بدون اتکا ء به  خارجی و بدون اتکاء به سرمایه خارجی ، با عملی کردن اقتصاد مقاومتی توانستند  در چند حوزه راهبردی مثل  انرژی هسته ای ، فن آوری موشکی ،  تکنولوژی هوا فضا و نانو تکنولوژی   به جایگاه 10 کشور برتر جهان دست یابند ، دانشمندان این کشور که توانستند جایگاه علمی کشور را به رتبه  17 جهان برسانند ، جوانان دانش پژوهی که  پهپاد هایشان توانایی های تراز اول جهانی را کسب کرد ، حتما می توانند این تجربه های  موفق اقتصاد مقاومتی  را ، به تمامی  صحنه های اقتصاد و صنعت کشور گسترش دهند و کشور اسلامی را   به قله های رفیع رونق و شکوفایی که استحقاقش را دارد  برسانند.

چرا تأخیر کنیم . چرا فرصت طلایی توسعه و پیشرفت را از دست بدهیم .  این تجربه های موفق در اقتصاد مقاومتی ، چراغ راه دولت  است  .هیچ تردیدی نیست که اگر دولت  ، با چنین نگاهی و با چنین مدیریتی  و با چنین مدیران جهادی  وارد میدان اقتصاد مقاومتی شود ، و اگر احزاب را رها کند و بر اساس شایسته گزینی ، وزیرانی  متناسب با این مأموریت جهادی انتخاب نماید ، خداوند همین پیروزی ها را برای  دولت و اقتصاد  کشورهم  رقم خواهد زد و  درهای بسته را خواهد  گشود . 

این ، فقط یک آرزو و یک احتمال نیست ،  وعده قطعی و تجربه شده و سنّت تغییر ناپذیر الهی و راه سعادت کشور ما است   . وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ .

فرصتی برای بازگشت به شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست»

عبدالله متولیان در جوان نوشت:

فراموش نمی‌کنیم که یکی از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم در تبلیغات انتخاباتی خود و در جمع برخی از هوادارانش در دفاع از آثار برجام خطاب به منتقدان می‌گفت:  «چجور آب و صابون بیاریم روتون را بشویید؟، ناراحتید تحریم برداشته شده؟ ؛ کاسبان تحریم! ؛ ناراحتید؟، می‌خواهید تحریم (ها را) برگردانید؟!!!... تحریم‌ها دیگر برنمی‌گردد!!!... شما می‌خواهید با دنیا مذاکره کنید؟ شما اصلاً بلدید با دنیا مذاکره کنید؟ شما زبان دنیا را می‌فهمید چیه؟ شما در فهم زبان خودتون گرفتارید؟»

همین نامزد در برنامه مناظره، وعده می‌داد که آماده است مانند برجام، در برجام‌های بعدی و در مذاکره با امریکا (بخوانید شیطان اکبر و طاغوت اعظم) بقیه مشکلات فی‌مابین دو کشور را حل و بقیه تحریم‌ها را هم لغو کند.

اینک از آن روزهای گرم تبلیغات انتخاباتی و سخنان غلوآمیز و غیرواقعی در باره برجام و لغو تحریم‌ها فاصله گرفته‌ایم و وارونگی و صرفاً تبلیغاتی بودن آن سخنان برملا شده است.

گذشت دو سال از برجام از عدم تحقق وعده‌های برجامی دولت حکایت کرده و نشان می‌دهد ذوق‌زدگی، تقسیم مدال، معجزه دانستن برجام، گنجاندن آن در نظام درسی مدارس، آفتاب تابان و ابر شتابان و باغ گلابی دانستن برجام، توهمی بیش نبوده و ذوق زدگی و اعتماد به دشمن ساده انگارانه و فاقد پشتوانه عقلی و تجربی بوده است.

در پسابرجام، نه دیوار تحریم‌ها فرو ریخته، نه پیروزی بدون جنگ حاصل شده و نه تغییر رفتاری در طرف مقابل نسبت به ایران حاصل شده، بلکه برعکس، ایران بنا به اذعان چند باره همه دستگاه‌های نظارتی بین‌المللی، به تمامی تعهداتش صد درصد پای‌بند بوده اما دنیا شاهد زیاده خواهی بیشتر غرب از ایران است و این خاصیت جنگ دیپلماسی غربی است که پس از یک توافق دهها سال پشت خاکریز آن توافقنامه سنگر گرفته و از کشورِ هدف شروع به امتیازگیری می‌کند ؛ بلایی که با پیمان دنباله‌دار کمپ دیوید بر سر فلسطینیان آورده و پس از به زانو در آوردن یاسر عرفات، جرئت و جسارت انقلابی فلسطینیان را گرفته و مرحله به مرحله اهداف خود را پیش برده‌اند.

امروز ملت ایران شاهد است که در پسابرجام شاهد بیش از ۸۰ تحریم جدید علیه افراد حقیقی و حقوقی است، اموال و دارایی‌های ایران (ساختمان علوی به انضمام ۲ میلیارد دلار) مصادره شده، زیاده‌خواهی و خصومت‌ورزی غرب و شیطان بزرگ تشدید شده، و ترامپ رسماً علیه برجام و ایران اعلام جنگ کرده‌ و دقیقاً در جنگ دیپلماسی به‌دنبال ادامه مذاکره و امتیازگیری بیشتر است.
آنچه که امروز با آن مواجهیم در واقع میوه شجره‌ای است که در سال ۹۲ کاشته شد. در انتخابات ۹۲ به دشمن آدرس اشتباهی دادیم و برای لغو تحریم‌ها اظهار عجز کردیم و مذاکره با امریکا برای لغو تحریم‌ها را به رأی گذاشتیم و تبدیل به مطالبه ملی کردیم و در نتیجه گفتند و نوشتند: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. بر پایه این جمع بندی اگر خریدار صبور باشد شرایط فروشنده را دشوارتر می‌کند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. » (وب‌سایت رادیو فرانسه - مهر 1392)

مروری بر سیر مذاکرات و توافق برجام و پسابرجام نشان می‌دهد که بر خلاف همه تذکرات رهبری و انتقاد دلسوزان:

۱ - عجله کردیم.
۲ - نقد را به وعده نسیه دادیم.
۳ - بین داده‌ها و وعده‌های نسیه توازن برقرار نکردیم.
۴ - اصل هم زمانی اقدامات دو طرف را زیر پا گذاشتیم و نقد دادیم و طبق متن برجام وعده نسیه را هم با هزار اما و اگر که مورد سوءاستفاده طرف مقابل شده است دریافت کردیم.
۵ - هیچ تضمینی برای وعده‌های پوچ و نسیه نگرفتیم.
۶ - تضمینی برای برگشت‌پذیری امتیازات داده شده در صورت نقض عهد دریافت نکردیم.
۷ - تعلیق را با بی‌دقتی تمام به جای لغو پذیرفتیم.
۸ - خود را دانای مطلق دانسته و به نصایح منتقدان و دلسوزان گوش ندادیم و آنان را کاسبان تحریم نامیدیم.
9- ... و ظاهراً برای هیچ توافق کردیم ؛ هم چیز را دادیم و تقریباً هیچ به‌دست آوردیم.


شرایط به‌وجود آمده در پسابرجام نشان می‌دهد که امریکایی‌ها با جدیت به‌دنبال ایجاد شرایط و فضایی هستند تا ضمن تثبیت عقب‌نشینی صورت گرفته از سوی ایران (تعطیلی ۱۰ ساله و بلکه دائمی صنعت هسته‌ای) مجدداً مذاکرات با ایران را برای اخذ امتیازات بیشتر آغاز نماید.

هرگز نباید فراموش کنیم که دیروز با تکیه بر اراده‌های پولادین ملت خداجو و با اتحاد ملی و انسجام اسلامی، با اقتدار خواهان خلع سلاح اتمی غرب و برچیده شدن انبارهای موشک‌های اتمی رژیم صهیونیستی از منطقه غرب آسیا بودیم ولی امروز ضمن قبول تحقیر ملی با بتن ریختن در نیروگاه اراک، ساده لوحانه در پی لغو گوشه‌ای از تحریم‌ها از طریق استراتژی نزدیک شدن به اروپا با اختلاف افکنی بین اروپا و امریکا  بر سر برجام هستیم!

هرگز نباید فراموش کنیم که شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» یک مطالبه ملی بوده و هست. این شعار را نمی‌شود با دستاورد تقریباً هیچ برجام لگدمال کرد و متأسفانه بزرگ‌ترین دستاورد برجام برای غرب به‌ویژه امریکا، به فراموشی سپردن شعار استراتژیک «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» بوده‌است و شیطان بزرگ در خلال مذاکرات چهار ساله توانسته حساسیت مردم ایران را به این شعار محوری که عامل وحدت‌بخش و تجلی اراده و پایداری ملت ایران در برابر زیاده‌خواهی غرب و نظام سلطه بوده، کم کرده و برگ برنده و بزرگ‌ترین پشتوانه و دست برتر نظام برای مذاکره با زیاده‌خواهان را به‌شدت ضربه پذیر کند.

شرایط آشفته و بسیار بد سیاسی و اقتصادی امریکا نشان می‌دهد امریکا دیگر محرک اقتصاد جهان نیست. بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول «چشم‌انداز اقتصاد جهانی» امریکا هژمونی اقتصادی خود را از دست داده است و این فرصت خوبی برای ایران به‌منظور اعاده حیثیت انقلابی و قرارگرفتن در موضع طلبکار است.

مقام معظم رهبری در نامه تاریخی ۲۹ مهر ماه ۹۴ در الزامات نه‌گانه تأکید کردند: «وضع هر گونه تحریم در هر سطح به هر بهانه‌ای، نقض برجام محسوب می‌شود. » ایشان همچنین دولت را موظف کردند که در این صورت؛ «طبق بند ۳ مصوبه مجلس، فعالیت‌های برجام را متوقف کنند.»

... و اینک در عین حالی که ما نمی‌توانیم دولت خود را در برابر گرگ‌های جهانی تنها بگذاریم و یک نهضت ملامتیه در کشور درست کنیم، همدلی و هماهنگی و یکپارچگی مسئولان، نمایندگان و دولتمردان در برخورد با عربده‌کشی و تهدیدات شیطان بزرگ را به فال نیک گرفته و پیشنهاد می‌کنیم جمهوری اسلامی ایران به بهانه بدعهدی غرب و مشخصاً امریکا، موضعی مقتدرانه و متحد را اتخاذ نموده و در چارچوب حفظ لاشه بی‌خاصیت برجام نگاهی فرصت محور به وقایع موجود داشته و نسبت به رفع نقایص برجام و بازگشت به موضع اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایند.

مطالبات بخش خصوصی از دولت دوازدهم

علاءالدین میرمحمد صادقی عضو هیأت رئیسه اتاق بازرگانی تهران در ایران نوشت:

نشست شورای ملی گفت‌وگوی دولت و بخش‌خصوصی با حضور معاون اول رئیس‌جمهوری در حالی برگزار شد که طی چند دهه گذشته بارها بر لزوم مشارکت هرچه بیشتر بخش خصوصی در اقتصاد کشور تأکید شده و حتی با وجود ابلاغ اصل 44 قانون اساسی و تأکید بر اسناد بالادستی اقتصادی و اظهارنظر صریح مسئولان کشور مبنی بر اینکه یکی از اشکالات ساختاری و تفکری اقتصاد ایران دولتی بودن بیش از اندازه است، همچنان سایه حضور دولت بر بیش از 80 درصد اقتصاد ما پررنگ و سنگین است.

اصلی‌ترین انتظار ما هم از دولت، همین کلامی است که بارها تکرار کرده‌ایم؛ دولت از بنگاهداری دست بردارد و اجازه دهد اقتصاد با مدیریت بخش خصوصی، نفسی تازه کند. در حال حاضر نیز خوشبختانه دولتی بر سرکار است که رئیس‌جمهوری و معاون اول، بارها به لزوم کاهش تصدیگری دولت و لزوم نقش آفرینی بخش خصوصی تأکید کرده‌اند و می‌دانیم که به دنبال تحقق این مسأله مهم هستند، اما به هر حال بدنه سنگین و بوروکراتیک دولت موانعی بر سر راه میدانداری جدی بخش خصوصی است. یکی از انتظارات بخش خصوصی این است که کابینه جوان و روح خلاقیت و جسارت به آن تزریق شود.

همچنین دولت باید در انتخاب وزیران اقتصادی کابینه و سپس مدیران میانی توجه داشته باشد که افرادی همراه با  بخش‌خصوصی برگزیند. دستورات بالادستی، به سپردن امور به بخش خصوصی تأکید دارند اما اگر مدیران میانی و اجرایی همراستا با این دستورات چیده نشوند، حرکت ایران روی مدار توسعه براحتی پیش نخواهد رفت.


اما بجز این مؤلفه‌های کلی برای انتخاب مدیران اقتصادی، بخش خصوصی انتظار دارد که تصمیم گیری‌های سریع و مدبرانه برای برخی مسائل کشور اتفاق افتد. نظام بانکی، در رأس آنهاست. معضلاتی مانند بنگاهداری و نرخ سود بانکی، نه تنها وضعیت نظام بانکی بلکه کل اقتصاد ما را به چالش کشیده است. دولت دوازدهم باید از ابتدای روی کار آمدن، بسرعت به دنبال مشورت با صاحب‌نظران بانکداری و اقتصادی بخش خصوصی و اقتصاددانان برجسته، برای اصلاح این نظام باشد.

مورد دیگر، مربوط به اصلاح نرخ ارز است که به ترجیع‌بندی برای حرف‌های تمام فعالان بخش خصوصی تبدیل شده است. در حال حاضر، نرخ ارز واقعی نیست و همین مسأله باعث می‌شود اوضاع علیه صادرکنندگان و تولیدکنندگان ما باشد. از طرف دیگر، تک نرخی کردن ارز هم از خواسته‌های اصلی و ضدفساد است که در دولت یازدهم محقق نشد و در دولت دوازدهم، باید به صورت جدی مورد توجه قرار بگیرد.

اصلی‌ترین دستاورد دولت آقای روحانی در دوره اول، برجام بود. یعنی سندی که فضا را برای اقتصاد ایران به سوی آرامش و امنیت برد. حالا همه می‌دانیم که بجز جذب سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی، اقتصاد ما نمی‌تواند نیازهایش را برطرف کند و جذب سرمایه‌ها نیز بجز بهبود فضای کسب و کار و حذف قوانین و مقررات زائد، امکانپذیر نخواهد بود. اتاق‌های بازرگانی نیز آمادگی کامل برای یاری رساندن به دولت در زمینه‌های مختلف دارند. در نهایت باید گفت دولت اکنون سرمایه اجتماعی و سیاسی ارزشمندی در کنار خود دارد که حفظ این سرمایه، از به دست آوردن آن مهم‌تر و مشکل‌تر است. دولت با گام‌های جسورانه،باید اعتماد این سرمایه‌ها را محکم‌تر کند.

سود و زیان تحریم جدید آمریکا

نعمت احمدی در سرمقاله شرق نوشت:

روز سه‌شنبه هفته گذشته - ٢٥ ژوئن - طرح تحریم‌های جدید علیه ایران، روسیه و کره‌شمالی در کنگره آمریکا به تصویب رسید و سپس مورد تأیید قریب به اتفاق اعضای سنا هم قرار گرفت. اینکه تحریم سه کشور در یک طرح گنجانده شود، نشانه عزم نمایندگان کنگره بر اجرائی‌شدن طرح است. الف، روسیه: جو داخلی آمریکا علیه روسیه تشدید شده است. مردم آمریکا بر این باورند که روسیه در انتخابات ٢٠١٦ دخالت داشته است.

سابقه تحریم روسیه برمی‌گردد به سال ٢٠١٤ و الحاق شبه‌جزیره کریمه در رفراندمی که هواداران روسیه در این منطقه آن را پیش بردند و اوکراین و اتحادیه اروپا با آن مخالف بودند. اما پوتین با موج‌سواری تاریخی و اینکه شبه‌جزیره کریمه در سال ١٩٥٦ در زمان خروشچف در تصمیمی داخلی به جمهوری اوکراین در تقسیمات داخلی افزوده شد، این بخش را جزء خاک اصلی روسیه دانست. آمریکا از سال ٢٠١٤ تحریم‌های مشترکی را با اتحادیه اروپا علیه روسیه تصویب کرد اما تحریم‌های جدید بهانه مردم‌پسندی در آمریکا دارد؛ دخالت روسیه در انتخابات سال ٢٠١٦! موضوعی که باعث شد هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان به تحریم روسیه بپیوندند.


ب، کره‌شمالی: تحریم کره‌شمالی هم مورد علاقه مردم آمریکا به دلیل ادامه برنامه موشکی و هسته‌ای این کشور است.
ج، ایران: اما تحریم ایران آن هم در یک لایحه به همراه تحریم روسیه و کره‌شمالی، جای بحث حقوقی جدی دارد. تحریم ایران به بهانه مقابله با آنچه تهدیدهای جمهوری اسلامی علیه امنیت و ثبات کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، توسعه برنامه موشک بالستیک و نیز فعالیت‌های مرتبط با تروریسم خوانده شده، طراحی و تصویب شده است. در گذشته نیروی قدس سپاه پاسداران به وسیله آمریکا تحریم شد.

در طرح حاضر، کل سپاه پاسداران به بهانه «اقدامات بی‌ثبات‌ساز و تروریستی در منطقه» تحریم شده است. چند روز پیش دولت ترامپ برای مدت سه ماه با تکیه بر گزارش‌های آژانس انرژی اتمی، پایبندی ایران به اجرای برجام را امضا و تأیید کرد. این تضاد یعنی تأیید و تأکید آمریکا بر پایبندی ایران به اجرای برجام و تصویب طرح تحریم سپاه پاسداران ایران به بهانه‌های سه‌گانه بالا نشانه‌ای است که احتمالا در ٩٠ روز آینده دولت ترامپ از امضای پایبندی ایران به اجرای برجام خودداری خواهد کرد و شرایط ویژه‌ای بر روابط ایران و آمریکا و وضع پیش‌آمده در منطقه خاورمیانه حاکم خواهد شد. تصویب طرح تحریم سپاه پاسداران به عنوان نیروی نظامی کشور، می‌تواند پیش‌مقدمه خروج یک‌طرفه آمریکا از تعهد به اجرای برجام باشد. بعد از جنگ جهانی دوم یکی از حربه‌هایی که دولت آمریکا نسبت به کشورهای مستقل اعمال و اجرا می‌کند، تحریم است و به همین اعتبار قوانین تحریم آمریکا بسیار گسترده است و شامل شهروندان و شرکت‌های آمریکایی هم می‌شود که ارتباط تجاری و مالی با افراد، شرکت‌ها و دولت‌هایی که مورد تحریم واقع شده‌اند، دارند.

علاوه بر آن قوانین مربوط به تحریم در آمریکا دامنه گسترده‌ای دارد که علاوه بر شهروندان و شرکت‌های آمریکایی به شهروندان و شرکت‌ها و کشورهای ثالث هم گسترش می‌یابد. به دیگر سخن، به بهانه تصویب تحریم علیه ایران، آمریکا خود را محق می‌داند افراد حقیقی و حقوقی و شرکت‌ها و دولت‌هایی غیر از آمریکا را شامل این تحریم بداند تا کشور تحریم‌شده در انزوای کامل قرار گیرد. 

حال پرسش این است؛ در شرایط موجود و با توجه به امضای برجام به وسیله کشورهای مهم جهان معروف به گروه ١+٥ و نیز قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل، آیا آمریکا به‌تنهایی می‌تواند از قطع‌نامه شماره ٢٢٣١ شورای امنیت سازمان ملل که شش قطع‌نامه قبلی این شورا را ملغی کرد، خارج شود و اعتبار معاهدات بین‌المللی را از بین ببرد؟ با روی‌کارآمدن دولت دکتر روحانی و شروع مذاکره با گروه ١+٥ که سرانجام بعد از ٢٠ ماه به معاهده برجام منتهی شد، اجماع جهانی علیه ایران از بین رفت. حالا با وضع تحریم‌های جدید آمریکا، شکاف عمیقی بین اتحادیه اروپا و شورای امنیت سازمان ملل با آمریکا در پیش خواهد بود. به یقین اتحادیه اروپا خصوصا کشورهای مهم امضاکننده برجام، آلمان، فرانسه و نیز روسیه و چین دنباله‌روی آمریکا نخواهند بود. شرایط دولت انگلیس با توجه به خروج از اتحادیه معلوم نیست هرچند دلیلی نداریم که انگلیس از اقدامات دولت ترامپ حمایت کند.

دولت ترامپ و اعضای کنگره آمریکا می‌دانند که نمی‌توانند شرایط را همانند قبل از امضای برجام برای ایران سخت کنند. شورای امنیت سازمان ملل، آژانس، اتحادیه اروپا و دیگر کشورها در این شرایط همراه آمریکا نخواهند بود. پس چه دلیلی دارد که هم حزب دموکرات و هم حزب جمهوری‌خواه و هم کاخ سفید در اجماعی چنین قوی تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع کرده‌اند؟ به نظر می‌رسد باید سفر ترامپ به منطقه خصوصا عربستان را دلیل این جدایی آمریکا از دیگر هم‌پیمانان خود دانست. ترامپ در سفر خاورمیانه‌ای خود علاوه بر قرارداد ١١٠میلیارددلاری نقدی، قرارداد ٣٣٠میلیارددلاری دیگری با عربستان منعقد کرد.

در همین سفر معامله‌ای ٥/١٥میلیارددلاری با قطر انجام داد و کویت هم ٥/٣٣ میلیارد دلار اوراق مشارکت از آمریکا خریداری کرد. جو ضدایرانی حاکم بر عربستان با حضور محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد و تفویض عن‌قریب قدرت از ملک سلمان به پسرش محمد بن سلمان شرایطی را در منطقه به وجود آورده است که آمریکا ترجیح می‌دهد در جبهه ضدایرانی اعراب قرار گیرد و از منافع مالی آنی سود ببرد. نگاه سوداگرایانه ترامپ به دولت‌ها و استقلال ذاتی ایران و عدم‌النفعی که در بازار ایران نصیب این تاجرپیشه می‌شود، او را بر آن داشته که با وضع تحریم‌های جدید خود را حامی اعراب معرفی کند و منافع زودرس و آنی آمریکا را فدای منافع درازمدت این کشور در منطقه کند. ایران هم به درستی از هرگونه تنش در منطقه دوری می‌کند تا نسخه تجاری ترامپ را خنثی کند. ترامپ و ذهنیت آشفته او که سود را در جنگ می‌بیند و خامی ولیعهد جدید عربستان که عن‌قریب ردای سلطانی بر تن خواهد کرد، لزوم مدیریت مقتدرانه فضا و گسترش رایزنی‌های بین‌المللی را دوچندان می‌کند.

غفلت‌ از «بنیتا»

صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت


اتفاقات ناگوار هفته‌های اخیر درباره کودکان و امنیت آنان، گویای خلأ  آموزش‌های عمومی و مردمی است؛ آموزش‌هایی که از دیرزمان برعهده منابر و تریبون‌های جمعه و جماعت بوده‌اند. اگر ما و جامعه انقلابی دخالت بیگانگان را در امور داخلی خود در قالب اسنادی چون 2030 نمی‌پسندیم و نمی‌پذیریم، به همان میزان و چه بسا بیشتر و مهمتر، بر نقش مساجد و جلسات وعظ و سخنرانی تاکید داریم که گوش‌های قاطبه مردم به آن‌هاست و آن‌ها را برجسته می دانیم.

ائمه جمعه و جماعت در ارتباط با مردم  به حد کافی درباره موضوعات کلان ملی و بین المللی و مسائل سیاسی روز سخن می گویند اما این تریبون‌ها نسبت به معضلات اخلاقی خانواده‌ها و جامعه غفلت دارند و آنگونه که باید و شاید به اصلاح رفتارهای اجتماعی مردم نمی‌پردازند در حالی که تریبون‌های مسموم و بیگانه چه از طریق ماهواره و چه به وسیله شبکه‌های اجتماعی، به‌طور بی سابقه و وحشتناکی مردم را با محتواهای ناسالم و نامحرم مورد هجوم قرار داده‌اند.

گرچه جامعه ایرانی با معضلات و انحراف‌های اخلاقی دیگر جوامع به ویژه جوامع غربی و مدعی مدنیت و مدرنیت، فاصله‌ای فاحش دارد اما آمارها درباره کودک آزاری و خشونت والدین با فرزندانشان، اختلافات زن و شوهر و افزایش طلاق، شیوع مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی و... برازنده جامعه اسلامی نیستند و به هر میزان که باشند، برای ایران و ایرانی مسلمان مایه ننگ و غیرقابل تحمل است. در چنین میدان پر چالش و پر مساله‌ای، از خطیبان جمعه و جماعت به ویژه خطبایی که سخن آنان نافذتر است، انتظار می‌رود با مردم صمیمی‌تر و صریح‌تر درباره مشکلات رفتاری و اخلاقی آنان سخن بگویند. امیر المومنین علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر، ضمن تاکید بر پرده پوشی عیوب پنهان مردم، تصریح دارند: « فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ؛ بر عهده توست، پاکیزه ساختن {جامعه از} چیزهایی که بر تو آشکار است. »

نام:
ایمیل:
نظر: