از سال 1982 و با ظهور حزبالله در لبنان، رژیم صهیونیستی یکی از تهدیدات جدی علیه امنیت ملی و موجودیت خود را تهدیدهای ناشی از کشور لبنان میداند. این رژیم در طول سالهای گذشته سه راهبرد اصلی در مقابله با حزبالله در منطقه اتخاذ کرده است[...]
یادداشت: از
سال 1982 و با ظهور حزبالله در لبنان، رژیم صهیونیستی یکی از تهدیدات جدی
علیه امنیت ملی و موجودیت خود را تهدیدهای ناشی از کشور لبنان میداند.
این رژیم در طول سالهای گذشته سه راهبرد اصلی در مقابله با حزبالله در
منطقه اتخاذ کرده است: 1ـ آرامش در مرز، 2ـ عدم تحریک و پرهیز از تشدید
تنش. 3ـ تلاش بیوقفه برای تضعیف حزبالله.
پس از پیروزیهای اخیر
حزبالله در مناطق شمالی لبنان و بلندیهای عرسال و همچنین تجربه جنگهای
نامنظم در سوریه، رژیم صهیونیستی تهدید حزبالله علیه موجودیت خود را بیش
از پیش حس کرده است. به همین منظور، محور غربیـ عربی در منطقه با همکاری
رژیم صهیونیستی راهبردی همسو و همهجانبه برای مقابله با حزبالله در پیش
گرفته است. این راهبرد نیز مشتمل بر دو گزینه است که هر دو گزینه نیز محتمل
به نظر میرسد:
1ـ حمله محدود یا پیشدستانه به حزبالله: این سناریو
تا حدودی بعید به نظر میرسد و دلیل اصلی آن نیز نبود اجماع بر روی جنگ
جدیدی در منطقه است. شاید عربستان و رژیم صهیونیستی به جنگ علیه حزبالله
تمایل داشته باشند؛ اما دیگر همپیمانان منطقهای آنها تمایلی به جنگ با
حزبالله ندارند. روزنامه «العهد» چاپ عربستان مینویسد: عربستان و
همپیمانان آن قادر نیستند دو جنگ همزمان، یعنی جنگ یمن و لبنان صورت دهند؛
به ویژه اگر ایران هم وارد این جنگ شود. آلسعود میداند که همپیمانانش
ضعیفتر از آن هستند که بتوانند حزبالله را شکست دهند.
2ـ وارد کردن
حزبالله به بحران سیاسی در داخل لبنان: این سناریو محتملتر بوده و از
راهبردهای اصلی محور غربیـ عربیـ عبری است. دلیل اصلی در اثبات این
سناریو نیز خلأ نخستوزیر در لبنان و تبلیغات گستردهای است که علیه
حزبالله مبنی بر دخالت در امور سیاسی این کشور صورت میگیرد. خلأ
نخستوزیری در کنار هجمه سنگین علیه حزبالله نشان از عملیات روانی گسترده
برای ورود حزبالله به حوادث داخلی این کشور است.
در مجموع، بحران
داخلی لبنان را باید قطعهای از جورچین گسترده محور غربیـ عربیـ عبری
دانست که ابتدا با تحریمهای ایالات متحده آمریکا صورت گرفت و در ادامه به
استعفای سعد حریری منجر شد.