صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۷۴۶۱

خسته‌اند که گرد و خاک می‌کنند

محمد ایمانی در کیهان نوشت:


۱- وضعیت عمومی کشور چگونه است؟ چقدر موفق بوده‌ایم؟ ریشه برخی ناکامی‌ها و نابسامانی‌ها کجاست؟ جریان غربگرا، اولا همواره قائل به ناتوانی کشور بوده و ثانیا راه پیشرفت را در تبدیل شدن به اقمار غرب وانمود کرده است. این طیف در دوره‌های موسوم به سازندگی، اصلاحات و اعتدال، هر چه در چنته داشت رو کرد و نشان داد رویکرد او به غایت عقیم است. آنها خسارت‌های بزرگی را برجا گذاشته‌اند. رکورد تورم ۴۹/۶ را در سال ۷۴ – بدون تحریم‌های فعلی- پدید آوردند؛ فساد و خسارت‌های رکورد گونه‌ای مانند خسارت ۱۸ میلیارد دلاری (و به روایتی ۳۵ میلیارد دلاری) قرارداد کرسنت و فساد ۱۵ هزار میلیاردی صندوق فرهنگیان را رقم زدند، غرب را بر سر مسائل مختلف از ملت ایران طلبکار کردند و این آخر سری، پیشنهاد مسموم توافق با آمریکا را نسخه معجزه آسا جا زدند.


۲- برخی از آنها در رد گم‌کنی و سرکار گذاشتن مردم استادند. همواره در سررسید وعده‌ها، به جای پاسخگویی، طلبکار شده و دست پیش گرفته‌اند. شخصیت رشد نیافته دارند و مسئولیت کارهایشان را برعهده نمی‌گیرند. شگرد شبکه مستخدمان آنها، تولید شبهه است؛ همان فضای فتنه‌ای که برای ترساندن مردم از حق و کشاندن آنها به سوی باطل لازم است. به تعبیرعلی علیه‌السلام درخطبه ۳۸ نهج‌البلاغه «شبهه از این نظر شبهه نامیده شده که شبیه حق است. دوستان خدا در آن با روشنایی یقین سیر می کنند و راهشان راه هدایت است. اما دشمنان خدا در شبهه، وسیله دعوتشان گمراهی و راهنمایشان، کوردلی است».


۳- شبهه داریم تا شبهه. یکی واقعا نمی‌داند؛ برایش سؤال پیش آمده وامر مشتبه شده. دیگری اساسا عاشق غبارآلود کردن فضاست. شبهه می‌سازد و موج‌سواری می‌کند. خواص دنیاطلب حق را می‌شناسند اما زیر پا می‌گذارند و سپس، مطالبه گر همان حقِ پایمال می‌شوند. مانند ائتلاف یاران پیمان‌شکن امیرمومنان (ع) با سردسته‌های فساد نظیر ولید و مروان و در عین حال سردادن شعارعدالت. امام درباره آنها فرمود «انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دماهم سفکوه. حقی را مطالبه می‌کنند که واگذاشتند، و خونی را می‌طلبند که خود ریختند».


۴-امام درخطبه ۱۴۸ درباره همین متنفذان بدعهد فرمود «هر یک حکومت را برای خود امید داشت و به سوی خود می گرداند، نه دوست خویش... هر یک نسبت به دوستش کینه‌ای در دل دارد و به همین زودی پرده از این حقیقت برداشته می شود. به خدا قسم اگر به آنچه می‌خواهند برسند، این، آن یکی را نابود می‌کند و آن، این را از میان برمی دارد. گروه ستمگر به پاخاسته‌اند، جمعیتی که به حساب حق کار کنند، کجایند؟...برای هر گمراهی، سببی، و برای هر عهدشکنی، شبهه‌ای هست.»


۵- شبهه‌بازان، خودکامه‌اند؛ چنانکه امیر مومنان(ع) در خطبه ۱۰۵ نهج‌البلاغه فرمود «ازکرامت خدا به منزلتی رسیده‌اید که به خاطر آن کنیزان شما احترام می‌شوند. آنان که شما برتر از آنها نیستید و بر آنان حقّی ندارید، شما را بزرگ می‌دارند. اینک می‌بینید عهد خدا شکسته می‌شود و غضب نمی‌کنید، در حالی که از شکستن عهد پدرانتان به غیرت آمده، آن را ننگ می‌دانید... شما طغیانگران را بر خود مسلّط کردید و زمام امور را به آنان سپردید و امور الهی را به آنان واگذاشتید. یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ یَسیرُونَ فِی‌الشَّهَواتِ. آنها به شبهه‌ها عمل می‌کنند و در شهوات ره می‌سپارند.»


۶- فلان کانال مدعی «عدالت‌طلبی» و متمایل به حلقه انحرافی که مدیر آن ۱۱ سال است در نروژ اقامت گزیده - و گویا تابعیت همان جا را هم گرفته- شبهه انداخته؛ «(رهبری) در اوج تحریم‌ها، شرایط کشور را مشابه بدر و خیبر تحلیل می‌کردند که به شکل ضمنی به این معنا است که پیروزی بزرگی در پیش است اما در عمل نرمش قهرمانانه رخ داد و بعید می‌دانم الان کسی از برجام به عنوان کنده شدن در قلعه خیبر یاد کند. در حوادث انقلاب‌های عربی با کلیدواژه بیداری اسلامی وقایع را تحلیل می‌کردند و نوید غلبه ظهور تمدن درخشان اسلامی را می‌دادند. اما دیدیم این اتفاق نیفتاد».


۷- مگر انسان چشمانش را ببندد یا تعمد به ندیدن داشته باشد و گرنه طرف برنده و بازنده مصاف بزرگ در منطقه کاملا روشن است. ما در هارتلند ملتهب جهان زندگی می‌کنیم، نه سوئیس و نروژ و سوئد. هنری کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ رژیم صهیونیستی) و نظایر آنها بارها جنگ سوریه و عراق را جنگ جهانی سوم خواندند. هدف اصلی این جنگ پیچیده، انهدام ثبات و استقرار ایران بود؛ در دوره‌ای که دشمن تصور می‌کرد با غلبه دادن خوش‌بینی به غرب درایران می‌تواند رمق از انقلاب اسلامی بستاند. آیا پیروزی معجزه‌آسا بر جبهه استکبار در این جنگ نیابتی مهیب قابل دیدن نیست؟! آیا می‌توان برپایی بیرق بیداری و مقاومت اسلامی از عراق و سوریه و لبنان تا بحرین و یمن را مشاهده نکرد؟ آیا فهم اینکه هر انقلابی زمان‌بر است، بهره هوشی بالایی می‌خواهد؟ اگر انقلاب اسلامی در سال ۴۲ آغاز شد، ۱۵ سال طول کشید تا به پیروزی برسد. اگر امنیت و اقتدار و اراده‌های مصمم، شرط اول تمدن سازی است، آیا امروز همین ظرفیت فعال را در جبهه مقاومت اسلامی مشاهده نمی‌کنند؟ بله قطعا اگر عملکرد فرصت‌سوز و رویکرد بدعت‌آلود (اجتهاد مقابل نص) امثال جریان فتنه و حلقه انحرافی نبود، توفیقات دوچندان داشتیم.


۸- «حمزه - غ» از اعضای ستاد فتنه در سال ۸۸ بود که به پاریس‌گریخت. او اخیرا نوشته است‏ «زندگی در متن جامعه در فرانسه نه فقط شناخت من رو به جامعه غربی تغییر داد؛ که حتی فهمم از کشورخودمان را تغییر داد. ‏در مواجهه با سیاست درغرب متوجه شدم چقدر تصویری که از جهان آزاد و دولت‌های دموکرات توسط روشنفکران[ترسیم شده] دروغین است. حجم جنایتی که اروپا و آمریکا دراشل جهانی کرده‌اند، هر دیکتاتوری را رو سفید می‌کند. حجم دخالت‌های نظامی غرب، کشت و کشتار در کشورهای مختلف، حمایت از دولت‌های استبدادی، برنامه‌ریزی برای بی‌ثباتی در کشورهای دیگر بسیار زیاده اما قبلا چون پروپاگاندای جمهوری اسلامی می‌دیدم، بهش بی‌اعتماد بودم... شرایط اقتصادی اجتماعی ایران را که با آمار و ارقام بانک جهانی یا مطالعات غربی‌ها می‌بینم، در اکثر شاخص‌های توسعه جزو ۲۰ کشور اول جهان هستیم؛ در حالی که احساس فلاکت در ایران در حد این است که در ۲۰ تای آخر هستیم. الان برایم روشن است این میزان احساس فلاکت ریشه در واقعیات اقتصادی ندارد. یکی از توهم‌هایی که داشتم این بود: ریشه مشکلات ما در جهان به خاطر «تنش زایی» است و اگر «تنش‌زدایی» کنیم مشکلات ما حل می‌شود. دیدن و خواندن گفت‌وگو با سیاستمدار غربی و خارج شدن از چارچوب رقابت‌های داخلی به من این فرصت رو داد که متوجه عمق این توهم بشوم».


۹- درباره عوارض مدیریت ‌اشرافی می‌توان چند جلد کتاب نوشت. وزیر راه و شهرسازی اخیرا گفته است «روش‌های تامین مسکن باید تغییر کند». چرا فاعل این جمله معلوم نیست؟ مخاطب این باید کیست؛ جز خود او که در چند دوره وزارت طی سه دهه گذشته، به جای انجام مسئولیت و تامین مسکن مردم، فقط حرف زده است؟! وزارت جای اقدام و عمل است نه خطابه. اما چه کنیم که به تعبیر دبیرکل حزب کارگزاران، با مدیریت خسته طرف هستیم. آقای کرباسچی اردیبهشت ۹۴ با نگرانی گفت «نباید این گونه باشد که مسئولیت‌ها را از دوش خود برداریم. آیا دلمان نباید شور بزند؟ نمی‌شود معاون وزیر و وزیر باشیم، اما استدلال کنیم اگر بودجه دادند، کار می‌کنیم و اگر ندادند کار نمی‌کنیم! به وزیر راه گفتم شما ۴سال وزیر هستید که ان‌شاءالله ۸ سال بشود. بعد از ۸ سال با خانواده به سفر خواهید رفت. اما اگر در همین ترافیک متوقف شوید، آیا نوه‌های شما نخواهند گفت در دوره وزارت خود چه کاری انجام دادید؟! باید دلمان شور بزند. بقیه وزارت‌ها هم همین‌گونه است. دولت باید فکری در این باره کند. اینکه تعدادی آدم خسته و سالخورده بنشینیم و بلند شویم که نمی‌شود. اصلاً فرض کنید مناقشه هسته‌ای هم حل شد، بعد از آن چه؟ این بی‌تحرکی‌ها آدم را برای دولت نگران می‌کند. چشم برهم گذاشتیم نصف مهلت دولت گذشت».


۱۰- او اخیرا نیز به عنوان توصیه به شهردار تهران - که ۴ سال قبل به خاطر ناراحتی قلبی و با توصیه پزشکان، از مدیریت به مراتب سبک‌تر سازمان میراث فرهنگی استعفا داد - گفته است «شهرداری، کار اجرایی بسیار طاقت‌فرساست. آقای نجفی باید از نیروهای توانمند و در عین حال جوان و سرحال استفاده کند. قدم آقای نجفی که روی چشم شهروندان! ولی خدای ناکرده شهرداری جای مدیران بازنشسته و خسته نیست. افرادی مثل ما که ۶۰، ۶۵ سال از عمرشان گذشته دیگر خیلی توانمندی لازم برای کارهای سنگین اجرایی را ندارند. اگر کسی می‌توانست کاری کند تا حول و حوش همین سن و سال کرده بود».


۱۱- مدیریت «لیبرال‌های نادان و مغرور» (تعبیر دکتر فرشاد مومنی) به غایت نقدناپذیر و فاقد تحمل است و همین عارضه، بهبود رویکردها را دشوار می‌سازد. حسین دهباشی (مشاور و سازنده فیلم تبلیغاتی آقای روحانی در سال ۹۲ و طراح جملاتی مانند «باید هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ معیشت مردم») چندی پیش نوشت: «برجام اصلا خیانت نبود، صرفاً خریت بود. نقش نگارنده؟ بله امثال ما نیز بی‌غیرتی کردند، وقتی به خیال اصلاح کارشناسانه ‌اشکالات برجام، همان قبل از تصویب، نقدهای خصوصی‌شان را علنی نکردند». اما هم او پس از نقد سخنان یکی از وزرا، با شکایت وزارت به دادسرا احضار شد! نقد او به سخنان تحریف‌آمیز وزیر هزار میلیاردی بود که گفته بود علت ترور شهید مطهری توسط فرقان، حمایت آن شهید از ثروت و سرمایه‌داران و مخالفت با ساده‌زیستی بود(!)


۱۲- او در نقد خود نوشته بود «شائبه حمایت شهید مطهری از سرمایه‌داری مقامات، توهین بزرگ به آن شهید است... آن چنانکه برخی وزرا و مقامات دولتی به قوه قضائیه اظهار داشته‌اند، بعضا دارای ثروت‌هایی بالغ بر هزار میلیارد تومان هستند. ان‌شاءالله که همه دارایی‌های ایشان و از جمله ثروت آقای وزیر معزز ناشی از رزق حلال است. اما صرفا از باب کنجکاوی ریاضیاتی اجازه داریم از خود بپرسیم، حتی اگر در ظرف ۳۷ سال گذشته، ایشان که معمولا شاغل در دولت بوده‌اند، از قِبل مشاغل پاره وقت خود در بخش خصوصی، ماهی یک میلیارد تومان نیز درآمد داشتند و هیچ هم خرج نمی‌کردند اکنون نهایتا باید ۴۴۴ میلیارد تومان درآمد داشتند و هنوز بیش از ۵۵۰میلیارد تومان اختلاف حساب است؟ و اگر کسی چنین پرسشی را پرسید باید متهم شود؟»


۱۳- حکیم فردوسی می‌گوید «بزرگی سراسر به گفتار نیست - دو صد گفته چون نیم کردار نیست». اکنون سررسید وعده‌های جریان غربگرایی است که دولت را رحم اجاره‌ای خود خواند و به کاسبی برجام پرداخت. این جریان در عمل ثابت کرد هم نگاه به غرب عقیم است و هم آنها جز لفاظی و سر دواندن مردم، کار دیگری بلد نیستند. اکنون حباب دعاوی غربگرایان ترکیده است؛ حبابی پر از هیچ! به همین دلیل آقای زیباکلام گفته است «از پوپولیسم ۱۴۰۰ می‌ترسم». روزنامه آفتاب یزد هم می‌نویسد «اصلاح‌طلبان نگران ظهور یک پوپولیست دیگر هستند». این روزنامه خطاب به جهانگیری می‌نویسد «استعفا بده تا اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ دست پری داشته باشند». ابطحی معاون رئیس‌دولت اصلاحات گفته است؛ «جهانگیری باید از دولت روحانی جدا شود و فاصله بگیرد. او اگر کنار بکشد فقط پاسخگوی کارهای خود خواهد بود».

روزنامه آرمان هم نوشت: «بسیاری بر این عقیده‌اند که جهانگیری نباید در سیلاب مشکلات دولت غرق شود. اصلاح‌طلبان آینده‌نگر معتقدند جهانگیری باید از دولت خارج شود. اگر جهانگیری تا پایان در دولت بماند، بد و خوب دولت در همه عرصه‌ها به پای او نیز نوشته خواهد شد. با وجود مشکلاتی مثل باقی بودن رکود، بیکاری، مشکلات موسسات مالی و اعتباری، صندوق‌های بازنشستگی و چالش وعده‌های بی‌سرانجام، جهانگیری باید به فکر آینده خود و اصلاح‌طلبان باشد». این قبیل اظهارنظرها در کنار ابراز پشیمانی برخی سلبریتی‌ها، یعنی اینکه ائتلاف مدیریت ‌اشرافی، ۴ سال آینده هم کاری برای مردم نخواهد کرد.
 

ترامپ؛ برند یا عبرتی جدید در عرصه سیاست؟

علیرضارضاخواه در خراسان نوشت:

ترامپ روزهای سختی را پشت سر می گذارد و البته روزهای سخت تری را هم پیش رو دارد. عرصه سیاست برخلاف آن چه وی می پنداشت چندان هم ساده وراحت نیست. در این عرصه بر خلاف بازار ملک در نیویورک، جایی که ترامپ ثروتش را مدیون آن است، قواعد بسیار پیچیده و رقابت امری مداوم است. ترامپ که آرزو داشت نام خود را همچون عرصه تجارت، به یک برند در عرصه سیاست نیز تبدیل کند، حالا در یک سالگی ورودش به کاخ سفید با سه بحران جدی مواجه است که هرکدام از آن ها به تنهایی برای نابودی آینده سیاسی یک رئیس جمهور در آمریکا کافی است. جالب این جاست که هر سه بحران ریشه در رفتارهای ترامپ پیش از حضورش در کاخ سفید دارد.


طرح فساد اخلاقی ترامپ در کنگره


بحران اول مربوط به فساد اخلاقی و تعرض وی به زنان متعدد مربوط می شود. امری که بارها و بارها در جریان انتخابات ریاست جمهوری به شیوه های مختلف مطرح شد اما هیچ وقت به یک رویه قضایی برای محکومیت دونالد ترامپ منتج نشد. اما حالا با گذشت یک سال، این ماجرا کم کم به یک بحران سیاسی جدی برای کاخ سفید تبدیل شده است.هفته گذشته زنانی که مدعی هستند توسط دونالد ترامپ، مورد تعرض و آزار جنسی قرار گرفتند، در یک نشست خبری جزئیات اتهام خود علیه ترامپ را اعلام کردند و خواستار بررسی سوابق آزارجنسی وی از سوی کنگره آمریکا شدند. حداقل ۱۳ زن اتهاماتی را درباره آزار و اذیت جنسی علیه دونالد ترامپ مانند بوسیدن بدون کسب اجازه و لمس کردن بدن مطرح کردند. این اتفاقات پیش از آن که ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا برنده انتخابات شود، رخ داده‌اند. پس از طرح این اتهامات تعدادی از سناتورها خواستار کناره گیری ترامپ شدند. برنی سندرز، جف مارکلی و کوری بوکر از جمله آن ها بودند. برنی سندرز در حساب توئیتر خود چنین نوشت: «ما رئیس جمهوری داریم که در یک نوار ضبط شده به آزار جنسی زنان اقرار کرده است.

من امیدوارم که او به این مسئله توجه کند و به استعفا بیندیشد.» ترامپ روز سه شنبه در توئیتی درباره درخواست سناتورهای دموکرات نوشت: «دموکرات‌ها با وجود تلف کردن هزاران ساعت و میلیون‌ها دلار نتوانستند ارتباطی میان من و روسیه  نشان دهند. حالا همین‌ها به طرح اتهامات دروغین و سرهم کردن قصه‌های ساختگی از زنانی که یا نمی‌شناسم شان یا هرگز ندیدم شان، مشغول اند. [بازهم] اخبار جعلی.» با این حال درخواست کناره گیری ترامپ از سوی تعدادی از سناتورهای زن نیز مطرح شده است. کرستن جیلیبرند سناتور نیویورک یکی از آن هاست. ترامپ روز گذشته درپیامی در  توئیتر به شدت به این سناتور دموکرات حمله کرد و نوشت: «سناتور کرستن جیلیبرند خفیف، نوکر و پادوی چاک شومر، کسی که چندی پیش برای جمع‌آوری بودجه کمپین خود به دفتر من مراجعه کرده بود و التماس می‌کرد و حاضر بود هر کاری برای جمع‌آوری بودجه کمپین انجام دهد، اکنون علیه ترامپ مبارزه می‌کند.»

پس از توئیت ترامپ سناتور الیزابت وارن، از رهبران دموکرات‌ها در کنگره آمریکا، به همراه چند نماینده زن دیگر علنا خواستار تشکیل کمیته تحقیق کنگره درباره اتهامات آزار جنسی دونالد ترامپ شدند. همزمان رسانه‌های آمریکایی می‌گویند، بیش از ۱۰۰ نماینده مجلس و سناتور آمریکایی از کنگره خواسته‌اند با تشکیل یک کمیته تحقیق و تفحص درباره اتهام‌های آزارجنسی رئیس جمهوری آمریکا رسیدگی کند. بحث اتهامات آزار جنسی سیاستمداران و چهره‌های مشهور آمریکایی فراگیر شده و واکنش‌های اعتراضی بسیاری را در جامعه آمریکا و همین طور سراسر جهان برانگیخته است.  در همین زمینه، جان کانیرز، سناتور دموکرات، هفته گذشته، به دلیل اتهاماتی مبنی بر آزار جنسی و تهدید مجبور به استعفا شد. دو سناتور دیگر آمریکایی، ال فرنکن، از حزب دموکرات و ترنت فرنکز، از حزب جمهوری‌خواه نیز اعلام کردند که به دلیل اتهامات مشابه به زودی استعفا خواهند کرد.


بلند شدن صدای اعتراض جمهوری خواهان


اما اگر مشکلات ترامپ تنها مربوط به فساد اخلاقی وی بود این مسئله به راحتی قابل حل می نمود، چرا که ترامپ همچون گذشته این توانایی را داشت که با بهره مندی از ثروت افسانه ای و وکلای قدرتمند، یا با شاکیان به مصالحه برسد یا آن که آن ها را در دادگاه شکست دهد و به پرداخت غرامت های سرسام آور محکوم سازد، کاری که همسرش در انتخابات با برخی رسانه های غربی کرد و به راحتی میلیون ها دلار کاسب شد.


این روزها اختلاف میان جمهوری خواهان و کاخ سفید بار دیگر  به شدت بالا گرفته است. بحرانی که همچون مورد قبلی به دوران انتخابات مقدماتی حزب جمهوری خواه آمریکا باز می گردد. ترامپ به شدت منفور بدنه اصلی حزب جمهوری خواه است علت آن هم فاصله بسیار زیاد او با استانداردهای محافظه کاری و جمهوری خواهی آمریکایی است. با این حال در یک سال گذشته به دلیل نقش پر رنگ رئیس جمهور در حزب از یک سو و لزوم حفظ وحدت حزبی از سوی دیگر، مخالفان درون حزبی ترامپ کمتر او را به چالش کشیدند و البته امتیازهایی را نیز کسب کردند. با این حال رفتار ترامپ در انتخابات اخیر سنا در ایالت آلاباما که به از دست دادن یک کرسی سنا برای حزب جمهوری خواه انجامید باعث شده است باردیگر صدای اعتراضات حزبی بلند شود.


به دنبال این شکست حزب جمهوری خواه شمار کرسی های این حزب در سنا به ۵۱ در مقابل ۴۹ کرسی برای دموکرات ها کاهش می یابد. این برای ترامپ خبر خوبی به حساب نمی آید چرا که از این به بعد برای تصویب برنامه های خود در سنا کار سخت تری خواهد داشت.  این اولین بار در ربع قرن گذشته است که یک نامزد حزب دموکرات از آلاباما به سنا راه می یابد و این یعنی جمهوری خواهان به دلیل رفتاریک جانبه ترامپ و حمایت وی از نامزدی که به فساد اخلاقی مشهور بود، یک ایالت مهم را به راحتی از دست دادند.


روس گیت پاشنه آشیل ترامپ


با این حال آن چه پاشنه آشیل ترامپ محسوب می شود رسوایی موسوم به روس گیت و رابطه ستاد انتخاباتی و مشاوران و نزدیکان ترامپ با سرویس های امنیتی روسیه در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ است روز گذشته رابرت مولر، بازرس ویژه این پرونده  از در اختیار گرفتن ده ها هزار ایمیل مربوط به ستاد انتخابات ترامپ خبر داده است. امری که می تواند دایره اتهامات این پرونده را افزایش دهد. پلیس فدرال آمریکا تاکنون درباره این تحقیقات چهار نفر را متهم کرده است. به تازگی پای جرد کوشنر داماد ترامپ نیز به این پرونده باز شده است.

ترامپ متهم است که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته از حمایت سرویس های امنیتی روسی برای پیروزی بر هیلاری کلینتون برخوردار بوده است. ده‌ها هزار ایمیل یاد شده بین ۱۳ مقام ارشد تیم انتقالی ترامپ ردوبدل شده است.  در میان مقاماتی که‌ ایمیل‌های آن ها به تیم مولر ارائه شده است می‌توان به مایکل فلین، مشاور سابق امنیت ملی دونالد ترامپ، اشاره کرد که به دلیل دروغگویی به ماموران اف‌بی‌آی در ماه ژانویه گناهکار تشخیص داده شد. وی با پذیرفتن خطای خود قول داده است که با تیم بازرسی ویژه همکاری کند.  پرونده روس گیت این روزها به جاهای باریک و حساسی کشیده شده است. بازرس ویژه پرونده به تازگی، با صدور احضارنامه رسمی برای دویچه بانک آلمان، خواستار دسترسی به مدارکی در این موسسه مالی شده است.

آن طور که گزارش شده، بازرس ویژه این پرونده به دنبال دسترسی اسنادی مربوط به حساب‌های دونالد ترامپ در این بانک بزرگ آلمانی است. امری که با توجه به سابقه فعالیت های اقتصادی غیر قانونی ترامپ به منزله ورود به خط قرمزهای آقای رئیس جمهور محسوب می شود. پرونده روس گیت از یک سو با توجه به اهمیت موضوع یعنی ارتباط با روس ها که مسئله امنیت ملی آمریکا محسوب می شود و از سوی دیگر به دلیل شکاف های موجود در حزب جمهوری خواه و همچنین افزایش رسوایی های اخلاقی ترامپ می تواند مهم ترین بحران تهدید کننده آینده سیاسی ترامپ محسوب شود.


حال باید منتظر ماند و دید که پیشگویی ها درباره عمر کوتاه مدت یکی از جنجالی ترین روسای جمهور آمریکا در سال جدید میلادی تحقق می یابد؟ آیا بحران های سه گانه داخلی می تواند ترامپ را به جای یک برند سیاسی به درس عبرتی در عرصه سیاست تبدیل کند؟

به عقب‌تر برنگردید!

صادق فرامرزی در وطن‌امروز نوشت:

تغییر هشتگ اردوگاه مجازی دولت را چقدر می‌توان جدی گرفت؟! آیا دولت دوازدهم هم بنا بر سنت سپهر سیاست ایران همانند سایر دولت‌های دوم از جانب حامیانش طرد و منزوی می‌شود؟! آیا مساله افزایش عوارض خروج از کشور آنقدر حیاتی و مهم است که دولت با پافشاری بر آن اجازه دهد از بلندگوی سلبریتی‌ها سرود «ما پشیمانیم» تکرار شود؟ اینها و سوالاتی از این دست خواسته یا ناخواسته فضای سیاسی کشور را درگیر خود کرده است، چنانکه عده‌ای تحلیل‌شان آن است که با «آنفالوی اجتماعی» روحانی از جانب حامیانش، دولت دوازدهم به سراشیبی محبوبیت اجتماعی می‌رسد و عده‌ای دیگر آن را همچون باقی بحران‌ها مقطعی و کوتاه‌مدت تصور می‌کنند. حال پرسش این است با جمیع این شرایط آینده اجتماعی دولت دوازدهم چگونه رقم می‌خورد؟


۱- آنچه در چارچوب سیاست‌های اقتصادی دولت مشهود است همان چیزی است که چند سال زودتر انتظار آن کشیده می‌شد اما برای جلب آرا در اردیبهشت۹۶ بارها به تعویق افتاد تا سرانجام دولت نولیبرال روحانی از آن رونمایی کرد. واقعیت آن است که دولت تدبیر و امید از همان روز نخست کاریکاتوری به مراتب غیرحرفه‌ای از دولت پدر معنوی‌اش یعنی دولت سازندگی بود، پس بیراه نیست اگر برنامه‌های اقتصادی دولت فعلی را ادامه‌ای از سیاست‌های «تعدیل اقتصادی» دولت مرحوم هاشمی‌رفسنجانی بدانیم. تاکید بر خصوصی‌سازی افراطی و به حداقل رساندن حمایت‌های دولتی از طبقات محروم همان چیزی است که دولتمردان در دولت یازدهم بارها زمزمه‌اش را مطرح کردند تا در دولت دوازدهم آن را به شکلی آشکار رونمایی کنند.

حذف یارانه نقدی نیمی از جمعیت کشور، هدایت سیاست‌های آموزشی به سمت خصوصی‌سازی هرچه بیشتر آموزش، رفع تکلیف از خود بابت تامین حق مسکن طبقات محروم با تخریب پروژه مسکن‌مهر و... همه گویای آن است که دولت در شعار «به عقب برنمی‌گردیم» تا حد زیادی صادق بوده است، چرا که هر چند دولت روحانی به سمت دولت سابق به عقب برنگشت اما به سمت دولت سازندگی و سیاست‌های اقتصادی ضدمردمی آن به «عقب‌تر» برگشته است. آنچه در چارچوب برنامه بودجه زمزمه‌هایش به گوش می‌رسد مساله‌ای فراتر از افزایش ۳ برابری عوارض خروج از کشوری است که کمتر از ۱۰درصد مردم را شامل می‌شود، افزایش قیمت حامل‌های انرژی که همواره بر قیمت سایر کالاها تاثیرگذار بوده، کاهش بودجه‌های حمایتی از طبقات محروم و... می‌تواند نارضایتی‌های اقتصادی را دوچندان کرد.


۲- دولت روحانی و جریان اصلاحات که این بار فراتر از یک «رحم اجاره‌ای» برای آن، خود را خرج کرد، سال‌هاست بیشترین سرمایه‌گذاری تبلیغاتی را در بستر حضور سلبریتی‌ها در فضای مجازی کرده‌اند. با نظر داشتن به این مقدمه می‌توان اهمیت حیاتی این پایگاه برای دولت و ترس از دست دادنش را تا حد زیادی متصور شد، پس ساده‌لوحانه به نظر می‌آید که روحانی و جریان اصلاحات براحتی چشم خود را بر از دست دادن حمایت این قشر ببندد و عطایش را به لقایش ببخشد. درباره سلبریتی‌ها پیش از هرگونه قضاوت و تحلیل باید توجه داشت که سلبریتی آفریده فضای هیجانی است، هر قدر فضا از هیجان به سمت منطق پیش رود، سلبریتی در تاثیرگذاری ناتوان‌تر می‌شود. از سوی دیگر سلبریتی اصالتش بر دیده شدن است و از هرچیز که او را از چشم بیندازد دوری می‌جوید تا نفی نشود. با این اوصاف طبیعی است که «پشیمان» بودن سلبریتی‌ها به اندازه «حامی» بودن‌شان بیشتر آفریده هیجانات اجتماعی است تا دلیلی عقلانی. از سوی دیگر آنچه نباید فراموش شود پایگاه طبقاتی سلبریتی‌هاست، آنها هرقدر سعی می‌کنند قهرمان توده مردم باشند اما وابستگی‌شان به طبقات بالا امری غیرقابل کتمان است.

حال با در نظر گرفتن مجموع این شرایط، طبیعی جلوه می‌کند که سلبریتی‌ها چگونه در برابر خبر ۱۴ماه حقوق نگرفتن هزاران کارگر می‌توانند سکوت کنند اما در برابر خبر افزایش عوارض خروج از کشور، قیصریه‌ای را برای دستمالی به آتش می‌کشند. دور از ذهن نیست که در چنین فضایی و در حالی که دولت عمده سیاست‌های اصلی‌اش در کاهش جمعیت تحت پوشش یارانه و خدمات اجتماعی و... است، به یکباره از مساله افزایش عوارض عقب‌نشینی کند و بلندگوهای تبلیغاتی‌اش بار دیگر به جای «پشیمانیم» هشتگ «حامی روحانی‌ام» را ترند موضع‌گیری‌های‌شان کنند تا با تبدیل یک تهدید به فرصت، زمینه آن را فراهم آورند که هم تغییرات عمده اقتصادی‌شان علیه توده مردم را به اجرا گذارند و هم این گزاره را به نیروهای میانجی اجتماعی‌شان القا کنند که صدای‌شان شنیده می‌شود و بر تصمیمات دولت تاثیر می‌گذارد!


۳- مجموع شرایط موجود خبر از شکل‌گیری فضایی می‌دهد که از یکسو ثبات پوشالی اقتصاد در سایه افزایش قیمت‌ها فرو می‌ریزد و از سوی دیگر شکاف‌های طبقاتی بار دیگر به سمت عمیق‌تر شدن پیش می‌رود. روحانی قول داده بود جیب مردم را آنچنان سرشار از درآمد کند که خود آنها دیگر یارانه ۴۵هزار تومانی را نخواهند اما نتیجه رفراندوم پرسروصدای دولت، درخواست ۹۷درصدی مردم برای طلب یارانه‌شان بود تا مشخص شود این نه ملت؛ که دولت است که می‌خواهد این ۴۵ هزار تومان پرداخت نشود. روحانی گفته بود کاری می‌کند که مردم به سمت دولت دست دراز نکنند، بلکه این دولت باشد که به سوی آنها دست دراز می‌کند اما آنچه در حال رخ دادن است نه دست دراز کردن دولت به سمت ملت که دست کردن دولت در جیب ملت است. دولتی که بارها با افزایش قیمت حامل‌های انرژی بر درآمدش افزوده، حالا نه‌تنها قصد افزایش یارانه نقدی (یا خدمات به جای آن) را ندارد که سعی می‌کند ضمن کم کردن تعداد دریافت‌کنندگان یارانه بر قیمت حامل‌های انرژی نیز بیفزاید.

در این اثنا دور از ذهن نیست که باز هم دولتمردان با پروبال دادن به دوقطبی‌های اجتماعی مردم را از آنچه در مقوله معیشت می‌گذرد غافل کنند و درگیر دعواهای کاذب برای ندیدن میوه کال سیاست خارجه در امور داخلی کنند. قطعا نخبگان کشور نباید اجازه دهند بحران‌های پیش‌ روی اقتصادی در مواردی حیاتی همچون افزایش قیمت حامل‌های انرژی، ارز و... به مطالبات سطحی چند درصد فرادست جامعه که توسط سلبریتی‌ها تکرار می‌شود تقلیل یابد. اگر دولت در انتخابات شعار «به عقب برنمی‌گردیم» را برای استفاده از ظرفیت منفی ایجاد شده پیرامون دولت قبل می‌داد، این بار نوبت نخبگان است تا هشدار «به عقب‌تر برنگردید» را به دولتمردانی بدهند که قصد دارند راه طی شده دولت سازندگی با انبوهی از مشکلات اقتصادی- اجتماعی را بار دیگر طی کنند.

مرگ بر دیکتاتور!

حسین قدیانی در جوان نوشت:

این شب‌های بلند نیز می‌گذرد و ما آرام‌آرام وارد ماه دی می‌شویم که نهمین روزش به لطف خدا، در سال ۸۸ «یوم‌الله» شد! و متمایز از سایر روزها! آن‌روز و اساسا آن‌ روزها، بحث ما بر سر خوب یا بد بودن رئیس‌جمهور وقت یا حتی دولت وقت نبود! گاهی می‌بینم درباره فتنه ۸۸ از همه چیز و همه کس و همه جا حرف‌زده می‌شود الا حرف اصل کاری؛ این‌که جماعتی «تقلب» را «اسم رمز آشوب» کردند و «آشوب» را «اسم رمز تحریم»! این‌که حاضر نشدند قواعد انتخابات را بپذیرند و اخلاق باخت را رعایت کنند! البته اشتباه نشود! مراد از این جماعت، همه آن هموطنانی نیستند که سال ۸۸ به گزینه‌ای غیراز گزینه پیروز آن انتخابات رأی دادند! حتی همه راهپیمایی‌کنندگان ۲۵ خرداد ۸۸ نیستند که غالبا خیال کرده بودند داعیه سران فتنه، درست است و حرف حساب! البته هر چه از روز انتخابات یعنی ۲۲ خرداد ۸۸ گذشت، بیشتر معلوم شد که درد و مرض اصل کاری فتنه‌گران، نه تقلب در انتخابات، که کینه‌های نفسانی است و الا شعار «نه غزه، نه لبنان» چه دخلی به این داشت که در ۸۸ تقلب شده یا نشده؟! یا مثلاً آشوب عاشورای همان سال! یعنی جماعت با پاره کردن خیمه عزای ارباب بی‌کفن ما و سوت و هلهله می‌خواستند برای ادعای تقلب، سند بیاورند؟! با خسارت وارد کردن به اموال عمومی؟! با شکستن نرده خیابان‌های مرکزی تهران؟! با آتش کشیدن تمثال مبارک امام؟! به هر حال در هر انتخاباتی، گروهی می‌برد و گروهی می‌بازد! ما هم ۹۲ باختیم و هم ۹۶ اما با آنکه ناظر بر نتایج انتخابات، بهانه تمرد از قانون، برای ما انصافاً فراهم‌تر هم بود لیکن میز بازی را به هم نزدیم! و انتخابات را تنها به شرط برد نخواستیم! فتنه‌گران اما همه کاری کردند؛ حتی حمایت از تکفیری‌های عراق و سوریه! راهپیمایی ۲۵ بهمن ۸۹ واقعاً دیگر نوبرش بود! جماعتی کلید فتنه را با ادعای تقلب زدند و اما در وهله آخر رسیدند به هم‌آوایی با مخالفان البته مسلح بشار اسد! که حالا که «شام» ناآرام است، ایران خودمان را هم بیشتر به هم بریزیم! و بیشتر فتنه کنیم! شگفتا! هنوز مردم داشتند رأی می‌دادند و هنوز رأی‌گیری ادامه داشت که نامزد متوهم، خود را با اختلاف، برنده انتخابات نامید! واقعاً اگر شخص حضرت آقا و بعد هم آحاد ملت، روی موضع قانونی خود در آن انتخابات نمی‌ایستادند و مثلاً تن به ابطال انتخابات می‌دادند، به جد معتقدم در جمهوری اسلامی، دیگر به این راحتی‌ها نمی‌شد شکوه انتخابات را آفرید! پس ۹۲ و ۹۶ و روحانی و هر رئیس‌جمهور دیگری، باید خود را ممنون و مدیون ۹ دی بداند! ۹ دی یعنی پاسداشت جمهوریت! پاسداشت انتخابات! پاسداشت قانون! پاسداشت رأی! صدالبته بله! ما از رئیس‌جمهور وقت، آن ایام، بیشتر حمایت می‌کردیم تا انتقاد! اما مگر از مرحوم هاشمی در دهه ۶۰ و ۷۰ کم حمایت کردیم؟!

ما حتی سابقه حمایت از رئیس‌جمهور اسبق را هم داریم! آنجا که مدعیان اصلاحات، ذیل شعار «عبور از خاتمی» او را با شاه بی‌عرضه قاجار، قیاس کردند و «سلطان حسین ثانی» نامیدند! ما آن‌روزها گفتیم و نوشتیم که نقد به رئیس‌جمهور، آری لیکن عبور از اخلاق و این قبیل قیاس‌ها هرگز! آن‌هم توسط دوم خردادی‌های مدعی همه چی! و الا اگر بخواهیم حرف را بپیچانیم و سخن را از پله‌های فرعی بیان کنیم؛ ما هم می‌توانیم ناظر بر سمفونی پشیمانی این روزها از رأی به روحانی و تیتر یک زنجیره‌ای‌ها که راز ماندگاری اصلاح‌طلبان را در جدایی از دولت می‌خوانند، مرتب تکرار یا تَکرار کنیم که هان! بصیرت ما ثابت شد! و فقط و فقط شش ماه می‌خواست که برسید به حرف ما! از قضا، ما این را در ردیف خوبی‌های جریان انقلابی می‌دانیم که افراد را به حق می‌سنجد، نه حق را به افراد! ما افتخار می‌کنیم به رهبر انقلاب که در همان نمازجمعه معروف، بی‌اخلاقی هر دو  سوی میز مناظره‌ها را تقیبح کردند! اگر در آن خطبه، حضرت آقا جمله‌ای در حمایت از رئیس‌جمهور وقت داشتند، مگر جمله‌ها بیان نداشتند در حمایت از مرحوم هاشمی؟! که هاشمی، بارها تا مرز شهادت رفته! و نه تنها از انقلاب، چیزی برای خود برنداشته، که حتی مکرر هم خرج کرده برای اعوان و انصار انقلاب! حال آیا ما ناظر بر فلان گفتار نادرست و بهمان رفتار غلط مرحوم هاشمی، حق داریم حمایت رهبر فرزانه از رئیس فقید مجمع تشخیص را مخدوش کنیم؟! در منش بزرگان، هر مدحی و هر نقدی، علتی دارد بسته به اقتضای زمان و مکان! و من نوعی اگر حرمت حمایت رهبر را رعایت نمی‌کنم، قطعا لگد به لیاقت خود زده‌ام، نه آن‌که نعوذبالله بزرگان را بی‌بصیرت کرده باشم! چپ شدن جملی‌ها، مؤید بی‌لیاقتی خودشان بود و الا پیامبر گرامی اسلام، مگر از طلحه و زبیر مشغول جنگ با امیرالمؤمنین، حمایت کرده بود؟! بنابراین خوب است درباره فتنه ۸۸ و یوم‌الله بصیرت یعنی «۹ دی» سخن را به فروعات نکشانیم! بعضی‌ها استعداد شگرفی در وقاحت دارند!

کهریزک را- که آن‌ هم مقصر اصلی‌اش، بلاشک فتنه‌آفرینی سران فتنه بود!- می‌بینند و همه چی و همه جا و همه کس را می‌بینند الا خودشان را که بدون هیچ سندی، مدعی تقلب در انتخابات شدند! عجبا! در خلوت می‌گویند «خودمان هم عقیده نداریم که تقلب شده» اما یک کلام، حاضر نیستند بابت آن همه بلایی که بر سر مردم و نظام آوردند، عذرخواهی کنند! عذرخواهی حالا بخورد سرشان! بحث را در نهایت پررویی، از جایی و طوری شروع می‌کنند که ما را مقصر جلوه دهند! چنان هم موضوع تقلب را درز می‌گیرند، کأنه عمه مرحومه ما بود که خودش را برنده انتخابات، اعلام کرد؛ آن‌هم در شرایطی که هنوز مردم دارند رأی می‌دهند! هیهات! ما «۹ دی» را سبب ننگ خود نمی‌دانیم که از سخن گفتن درباره آن پرهیز داشته باشیم! و نیک می‌دانیم که این روز، متعلق به همه ملت است! و برخاسته از لطف الهی! ما خوب درک می‌کنیم چرا بعضی‌ها این همه اصرار دارند که موضوع «تقلب» دیگر مطرح نشود! نیست لکه به این سیاهی و سیاهی به این بزرگی، چسبیده به پرونده اعمال‌شان، ناخودآگاه شرم می‌کنند که از تقلب، سخن بگویند! ما اما با افتخار و هنوز چند روز مانده به دی، از «۹ دی» می‌نویسیم و تا جان در بدن داریم، با افتخار از آن اتوبوسی می‌نویسیم که چهارشنبه، ما را آورد راهپیمایی! آری! ما نه با شتر کینه آمده بودیم و نه با شتر وارداتی از اروپا! ما مثل آدم، سوار اتوبوس شدیم و آمدیم خیابان انقلاب اسلامی تا به همه دنیا بفهمانیم که پشت جمهوری اسلامی، بعد از خدای خمینی و خامنه‌ای، به ملتش گرم است! ساندیس و انرژی هسته‌ای و موشکی ندارد؛ هر کجا دشمن و دشمن‌دوستان بخواهند از سعه‌صدر نظام، سوءاستفاده کنند، باید بدانند که از ملت ایران، تودهنی خواهند خورد! ما «۹ دی» همان انگیزه را داشتیم که «۲۲ بهمن»! و الان هم همان انگیزه را داریم که «۹ دی» داشتیم! ما «منیت» را «طاغوت» می‌دانیم و مصداق تام و تمام «دیکتاتوری»! اینکه یکی هنوز رأی‌گیری تمام نشده، خود را به دستور دشمن، پیروز انتخابات بداند، هم منیت است و هم دیکتاتوری! پس مرگ بر دیکتاتور! و «۹ دی» ثابت کرد که تا مردم هستند و تا ولی‌فقیه هست، دیکتاتورها شاید بتوانند چند صباحی فتنه کنند اما هرگز نمی‌توانند در نظامی با این همه انتخابات- که می‌بینی طرف با تنها هفت‌دهم درصد اختلاف، رئیس‌جمهور می‌شود!- دیکتاتوری پیشه کنند!

حمایت از روحانی؛ راهبرد اصلاح‌طلبان

اشرف بروجردی در ایران نوشت:


بحثی که برخی نیروهای سیاسی به نام  اصلاح‌طلبان در جامعه تحت عنوان «عبور از روحانی» مطرح کرده‌اند و به طور ویژه مورد استقبال جریان‌های رقیب و منتقد روحانی قرار گرفته است بیش از آنکه پروژه‌ای سیاسی و مورد اجماع اصلاح‌طلبان باشد، رویکرد و نظرگاهی فردی است.


اصلاح‌طلبان دفاع از روحانی را تا پایان دوره ریاست جمهوری‌اش جزو برنامه راهبردی خود می‌دانند و بر آن تکیه دارند.


این حمایت در حالی است که بسیاری از اصلاح‌طلبان همچنان در حاشیه قرار دارند و به کار گرفته نشده‌اند. بنابراین حمایت‌شان از روحانی به هیچ وجه ناشی از معادلات قدرت نیست. اما آنها همچنان اعتقاد دارند که روحانی می‌تواند فضا و امنیتی را فراهم کند که اصلاح‌طلبان در آن بتوانند تنفس کنند، دیدگاه‌هایشان را مطرح و مباحث مورد تأکید خود را دنبال کنند. اما با وجود تأکید بر این رویکرد از سوی بسیاری از سیاستمداران شاخص اصلاح‌طلب شاهد آن هستیم که چنین بحث‌هایی که بیشتر از سوی کاربران فضای مجازی مطرح شده است، با اقبال و توجه روبه‌رو شده است.


بسیاری از افرادی که در روزهای اخیر تحت عناوینی چون عبور از روحانی یا پشیمانی از رأی دادن به او مطالبی را مطرح کرده‌اند، قصد دارند مطالبات خود را پیگیری کنند. اما مسلماً آفاتی که از طرح خواسته‌ها تحت این عناوین ایجاد می‌شود، نتیجه‌اش بیش از آنکه برآورده شدن خواسته‌ها و پاسخگویی به آنها باشد، فضایی ایجاد می‌کند که نگرانی‌های جامعه را افزایش می‌دهد و سبب می‌شود مردم احساس کنند که هیچ یک از خواسته‌هایشان تأمین نشده است. در حالی که باید به شرایط جامعه و وضعیت بین‌المللی ایران توجه شود و این نکته نیز در نظر گرفته شود که هر مطالبه‌ای باید بر اساس نیازهای مبتنی بر واقعیت‌ها و ظرفیت‌های متن جامعه مطرح شود ؛ در غیر این صورت جز ایجاد فضای متشنج نتیجه‌ای به بار نخواهد داد.


کسانی که طراح این ایده‌ها هستند، کسانی که از اشاعه این ایده‌ها استقبال می‌کنند و به آن دامن می‌زنند باید بدانند که نه تنها از این مسیر به خواسته‌های خود دست نمی‌یابند بلکه با از دست رفتن سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم به حاکمیت، کشور را با مخاطرات جدی در آینده مواجه می‌سازند.


همه آنچه گفته شد به این معنا نیست که اصلاح‌طلبان هیچ نقدی را به عملکرد دولت وارد نمی‌دانند یا برنمی‌تابند. نقد عملکرد نهادهای حاکمیتی طبیعی‌ترین حق شهروندان است و به شفاف‌سازی بیشتر و اصلاح امور کمک می‌کند. هر چه میزان اطلاع‌رسانی درباره اقدامات دولت به جامعه افزایش پیدا کند، هم خطرات آسیب‌هایی چون رانت خواری و... کاهش می‌یابد و هم کمک می‌کند که جامعه بر اساس اطلاعات درست قضاوت کند. بسیاری از این «من پشیمان هستم»‌ها حاصل اطلاع‌رسانی ناقص  است. در صورتی که اگر اطلاع‌رسانی درست انجام شود، نه تنها قضاوت مردم واقعی‌تر می‌شود، بلکه آنها تمایل بیشتری به همراهی با دولت خواهند داشت. گفت‌وگو بر مبنای آگاهی و اطلاع میان مردم و سیاستمداران یکی از ابزارهای کارآمد برای نیل به این هدف است. واقعیت این است که مردم این روزها بیشتر اطلاعات خود را یا از شبکه‌های اجتماعی یا از رسانه ملی به دست می‌آورند. وقتی رسانه ملی فضای اطلاع‌رسانی مناسب دولت درباره عملکرد خود را فراهم نمی آورد طبیعی است که یک موج «پشیمانم» در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند این بهانه را به دست برخی جریان‌ها بدهد که ادعای «عبور از روحانی» را مطرح کنند. بی آنکه به عواقب ملی و میهنی چنین جریان‌سازی‌هایی اندیشیده شود.

مذاکره به جای پیغام‌های مخفی

جاوید قربان‌اوغلی در شرق نوشت:

با گذشت حدود دو سال از حادثه مشکوک آتش‌زدن سفارت عربستان سعودی در تهران و قطع روابط دیپلماتیک، تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسیده و بیم آن می‌رود که در صورت استمرار، به شرایطی غیرقابل‌کنترل تبدیل شده و منطقه را با بحران دیگری روبه‌رو کند که خسارات و تبعات احتمالی آن به‌مراتب بیش از تصور خواهد بود. امروز این سؤال برای تحلیلگران مسائل منطقه مطرح است که بحران در روابط تهران و ریاض تا کجا پیش خواهد رفت و نقش آمریکا و اسرائیل در این سناریو چگونه خواهد بود؟ آمریکا از زمان حضور ترامپ در کاخ سفید در تلاش برای برهم‌زدن توافق هسته‌ای است. تهدید خروج از برجام را مانند شمشیر داموکلس بر سر این توافق بین‌المللی و دیگر کشورهای ١+٥ امضاکننده آن نگه داشته است و چنانکه شاهدیم از هر وسیله‌ای برای نیل به این هدف استفاده می‌کند که تأییدنشدن پایبندی ایران و ارجاع تصمیم‌گیری دراین‌باره به کنگره از جمله آن است؛ هرچند که به‌دلیل دفاع حامیان توافق، این اقدام ترامپ فعلا با شکست روبه‌رو شده است.

اقدام دیگر ترامپ برای همراه‌کردن متحدان اروپایی آمریکا در برهم‌زدن توافق، موضوعات منطقه‌ای و دخالت ایران در آن است. پیگیری تحرکات مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی حکایت از آن دارد که آمریکا در پیشبرد این راهبرد توانسته است به موفقیت‌هایی دست یابد که اظهارات رو به تزاید مقامات فرانسه درباره نقش ایران در منطقه مؤید این مطلب است. پایان‌بخشیدن به ایران‌هراسی در صحنه بین‌المللی و آغاز دوره جدید از تعامل جهانی، ازجمله مهم‌ترین دستاوردهای برجام است که باید آن را پاس داشت و از هر اقدامی که روابط ایران با جهان را به دوره قبل از برجام برگرداند، پرهیز کرد. درحال‌حاضر، مهم‌ترین تهدید دراین‌رابطه، تنش رو به تزاید در روابط ایران و عربستان است و چنانکه ملاحظه می‌کنیم مقابله با ایران که وجه مشترک سیاست‌های ریاض و تل‌آویو است، موجبات نزدیکی این‌دو را فراهم کرده است. رصد اقدامات نهادهای تصمیم‌گیر آمریکا در ارتباط با ایران و تحرکات و اظهارات ناصواب متحدان آن، نمایانگر اتحادی نامیمون بین مخالفان و آماده‌سازی منطقه و جهان برای اقدامی شرورانه درباره ایران است که باید آن را جدی گرفت و تا قبل از رسیدن تحولات به نقطه بازگشت‌ناپذیر، از بروز فاجعه‌ای دیگر در منطقه جلوگیری کرد.

از زمان روی کارآمدن هیئت حاکمه جدید در ریاض، تحرکات در روابط عربستان و اسرائیل شدت یافته و در چند سال اخیر، به‌وی‍‍‍ژه پس از توافق هسته‌ای ایران با کشورهای ١+٥، تحولات سوریه و پیروزی اسد و متحدانش (ایران و روسیه) و همچنین بحران یمن که مانند باتلاقی عربستان را در خود فرو برده، همکاری‌های سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی ریاض-تل‌آویو افزایش یافته است که به نظر می‌رسد هدف عمده این دو، مقابله با ایران و گسترش نفوذ کشورمان در خاورمیانه در دوران پسابرجام است. این تحولات در شرایطی صورت می‌گیرد که عربستان مانند بسیاری از کشورهای عربی روابط رسمی دیپلماتیکی با اسرائیل ندارد. 

 البته دلیل این امر در وهله نخست، مسئله فلسطین و مخالفت افکار عمومی جهان عرب و اسلام با رژیم صهیونیستی است. حساسیت این موضوع و هزینه بالای سیاسی چنین روابطی به‌گونه‌ای است که تعدادی از کشورهای عرب، باوجود داشتن ارتباطات گسترده با اسرائیل از افشای آن بیمناک هستند. عربستان به‌دلیل ادعای زعامت بر جهان عرب و کلیدداری کعبه و آگاهی از حساسیت مسلمانان جهان، تا چند سال اخیر همچون ایران حتی از به‌کاربردن نام «کشور اسرائیل» به‌طورمستقیم امتناع کرده و به‌جای آن از عبارت «موجودیت صهیونیستی» استفاده می‌کرد.

در زمینه تجاری و اقتصادی نیز، براساس اطلاعات در دسترس، روابط گسترده‌ای میان عربستان و اسرائیل برقرار نیست و باوجود تحولات مثبت و رو به تزاید بین این دو، هنوز هواپیماهای خطوط هوایی اسرائیل برای پرواز به کشورهای آسیایی اجازه عبور از حریم هوایی سعودی را ندارند. ٤٠ سال قبل، سازش مصر و اسرائیل با مقاومت جدی اعراب، جهان اسلام و به‌ویژه مردم مظلوم فلسطین روبه‌رو شد و جبهه‌ای متشکل از چهار کشور عربی برای مقابله با آن معاهده ننگین تشکیل شد. چنانکه ذکر آن رفت، برخی از کشورهای عربی و اسلامی باوجود ارتباطات پنهان با اسرائیل، از ترس واکنش مردم جرئت آشکارسازی آن را نداشتند. وقوع انقلاب اسلامی و برافراشته‌شدن پرچم مبارزه با اسرائیل، توان مضاعفی را به برخی کشورهای عرب و خصوصا فلسطینی‌های در خط مقدم مبارزه داد.

امروز شرایط با چهار دهه قبل کاملا متفاوت شده و تشتت بین کشورهای عربی و اسلامی از اختلافات آنها با اسرائیل نمود بیشتری دارد. در چنین شرایطی، نزدیکی عربستان سعودی و اسرائیل و شکستن قبح روابط با این رژیم در بین کشورهای عربی و اسلامی تحولی خطرناک در منطقه است و ضرورت دارد ایران از همه توان خود برای جلوگیری از این تحول استفاده کند. آمریکا و اسرائیل با استفاده از شرایط منطقه درصدد هموارکردن راهی هستند که از زمان اشغال فلسطین تاکنون در انجام آن ناکام بوده‌اند. عربستان بازیگری تنها و منزوی در جهان عرب و اسلام نبوده و در بین این کشورها نفوذ چشمگیری دارد. این بدان معناست که بهبود روابط اسرائیل و عربستان به احتمال زیاد محدود به مناسبات دوجانبه نخواهد ماند و دیگر کشورهای دنباله‌رو سعودی در منطقه نیز به‌تدریج به‌سمت همکاری با اسرائیل و عادی‌سازی روابط حرکت خواهند کرد. دکتر روحانی اخیرا دو شرط، یا به‌قول خود «دو قطع» را برای اعاده روابط با عربستان مطرح کرده و اظهار داشت: «ما دو قطع از عربستان می‌خواهیم؛ قطع دوستی غلط با صهیونیسم و قطع بمباران غیرانسانی در یمن.

ما دیگر با عربستان مشکلی نداریم و می‌توانیم روابطمان را برقرار کنیم و روابط خوبی داشته باشیم. آنها باید آغازگر این مسئله باشند». ایران بارها بر راه‌حل سیاسی بحران یمن تأکید کرده ولی روشن است که عربستان در فضای کنونی و با پیش‌روداشتن نتایج جنگ در عراق و سوریه و تا زمانی که پایان بحران یمن تضمین‌کننده امنیتش نباشد، همچنان به تهاجم نظامی به این کشور ادامه خواهد داد. انتقاد آمریکا از عربستان به‌دلیل شرایط وخیم کودکان ناشی از بمباران‌های کور و بی‌هدف، حذف فیزیکی روباه یمن، علی‌ عبدالله صالح، از صحنه تحولات و همچنین تصمیم اخیر ترامپ در انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، فرصت مغتنمی برای اجرائی‌کردن راه‌حل سیاسی در یمن است. تحقق این مهم نه در پیغام‌های مشروط و مخفی بلکه در بازگذاشتن کانال‌های مذاکره با همان منطق تجربه‌شده و موفق برد–برد با عربستان سعودی است. موفقیت در ناکام‌گذاشتن جریانی که در تلاش برای ازبین‌بردن قبح رابطه با اسرائیل به بهانه «هراس از تهدید ایران» است کمتر از موفقیت در یمن نیست؛ به‌ویژه اینکه عربستان، یمن را موضوعی کاملا حیاتی برای امنیت خود می‌داند و با پشتوانه مالی عظیم خود قادر به ادامه جنگ تا زمانی طولانی است، درحالی‌که استمرار آن برای مردم یمن فاجعه و برای دیگران مستلزم هزینه‌های سنگین خواهد بود.

نتیجه مضحک

در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:

اولین ردیه بر ادعاهای کسانی که می گویند همه چیز در عالم نسبی یا اتفاقی است، این سخن است که پس چنین قاعده‌ای بر گفتار و نظر آن‌ها هم حکفرماست و حرفشان سست و موقتی و بی پایه است. دیروز نماینده‌ای جنجالی که ادب و نزاکت خود را در توییت های تهمت آلود و توهین آمیز نشان داده بود، به کلیت نمایندگان مجلس تعدی کرد و احتمالاً فکر می‌کرد که خودش و همفکرانش تافته جدابافته ای‌اند که شامل چنان نظری نمی‌شوند و البته که سخت در اشتباه است.

اتفاقاً اطلاعات متراکمی که درون همین جریان از لابی‌ها و باج گیری‌ها و  بده-بستان های ناسالم منتشر شده و می‌گوید که در لیست بودن و نبودن و به مجلس راه یافتن و نیافتن، چه میزان قیمت و ارزش داشته که پای انتقال میلیون‌ها و بلکه میلیاردها #پول_کثیف در میان است، وضعیت مبهم و ضعیف و واداده یک جریان مدعی درون مجلس و برخی شوراهای شهر را بیشتر بازنمایی می‌کند.

افرادی که بخشی از آن‌ها دغدغه مردم را نداشته و بیشتر به فکر پرش به پله‌های دیگر و بعضاً پر کردن جیب‌های خودشانند. نماینده مذکور متوجه نیست، پرده‌ای را که می‌دراند، حتماً تشت رسوایی همفکران او را بیشتر به صدا درخواهد آورد و این نتیجه مضحک را پیش می‌کشد، در شرایطی که دولت مطلوب این جریان بر سر کار آمده و انسداد اقتصادی و شکست برجام حاصل شده، گویا چاره‌ای جز جنجال آفرینی و پز  اپوزیسیون گرفتن برای ایشان وجود ندارد و این تناقض هویت و آینده و اعتبار آنها را به محاق می‌برد.

نام:
ایمیل:
نظر: