آیا در جامعهای که هر لحظه در آن تعالیم تفکر مصرفگرایی و فردگرایی تبلیغ میشود، میتوان امید به اجرای اقتصاد مقاومتی و یا مصرف کالای تولید داخل داشت.
اگر چرخش اقتصاد کشور در گرو رونق کسب و کار است، اگر بیکاری جوانان ریشه حل بسیاری از معضلات اجتماعی و فرهنگی است، اگر اشتغال جوانان منوط به حمایت از کالای ایرانی است، باید مردم، دولت و صاحبان خرد و قلم به صورت هماهنگ شده نقش خود در اضلاع این مثلث به خوبی ایفاء کنند.
دولت به عنوان مهمترین ضلع، نقش تسهیل کننده، حامی و رفع کننده موانع مادی و اقتصادی را به عهده دارد. مردم به مثابه بزرگترین عامل بیشترین نقش را دارند چراکه هم میتوانند در تولید کالای ایرانی با کیفیت سهم داشته باشند و هم به عنوان مصرف کننده دارای سهم بسیار بالایی هستند.
اما در ضلع سوم که خواص، نخبگان و فرهیختگان و اصحاب فکر و قلم قرار دارند میتوانند در برداشتن موانع روانی، اجتماعی و مهمتر از موانع فرهنگی مصرف کالای ایرانی، ایفای نقش کنند که در یک کلمه عبارت است از «تولید فکر و اندیشه ایرانی» به عنوان مانع اصلی رویکرد مردم به محصول خودی. مانعی که کمتر دیده شده و یا مورد توجه قرار گرفته است.
چراکه تاکنون در باب علل و عوامل عدم اقبال فراگیر و ماندگار به کالاهای ساخت داخل کارشناسان اقتصادی به مسائلی مانند کیفیت مناسب، قیمت متناسب با ارزش واقعی، ناتوانی در رقابت به علت بالابودن هزینههای ساخت، مواد اولیه نامناسب و ... اشاره کرده اند.
جامعه شناسان و روانشناسان نیز به موضوعاتی از قبیل سبک زندگی، شکاف طبقاتی، فاصله نسلها، مدگرایی، فخرفروشی، چشم و هم چشمی ها و... اشاره می کنند. این درحالی است که مهمترین علل عدم توجه به محصولات ساخت ایران ریشه در مسائل فرهنگی داشته و دارد.
نمی¬شود از خوراک فکری غربی استفاده کرد، اندیشههای لیبرالی داشت، دادههای اطلاعاتی را از رسانههای آنطرف آبی گرفت، به سبک اروپایی زندگی کرد. آنگاه ایرانی فکر کرد و اندیشه بومی تولید کرد. مصرف فکر ایرانی زمانی ممکن میشود که در زمینه تولید آن موفق باشیم.
همانطور که توفیق در تولید کالای ایرانی منوط به تولید تفکر و خلاقیت ایرانی است، هر گونه مصرف کالای ایرانی نیز در استفاده از تفکر بومی و خودی است.
اندیشه داخلی و فرهنگ بومی این سرزمین است که ما را به سمت استقلال، ایستادن روی پای خود و خوردن از دسترنج خویش سوق میدهد.
در حالیکه آموزههای فرهنگ غربی و مبانی لیبرال به جهتی کاملا معکوس سوق میدهد؛ مکتبی که بر فردگرایی مطلق، اصالت سود و لذت تاکید داشته و میگوید: شخصیت و موقعیت اجتماعی هر کسی به میزان درآمد و نفع شخصی و لذت فردی او از دنیا بستگی دارد، مشخص است که در سبک زندگی بر مصرف هر چه بهتر و بیشتر، منفعت طلبی بی حد و حصر، مدگرایی، ظاهرآرایی، برتری جویی، فخر فروشی توصیه میکند.
در بوم زیست جهانی حتی تشکیل خانواده و بچه دار شدن با فردگرایی تعارض دارد چراکه داشتن زن و فرزند نوعی تعهد به دیگران و مقید کردن فرد تلقی میشود.
با چنین رویکردی به دنیا و دیگران، آیا استقلال خواهی، وطن دوستی، کمک به هموطن، تقید به فرهنگ بومی مفهومی دارد که استفاده از کالای خودی ارزش به حساب آید؟ حال آنکه در آموزههای اسلامی، سبک زندگی و نگاه دیگری تولید میشود.
کلمه دنیا و مشتقات آن 382 بار در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته که در تمامی آنها، دنیاطلبی ودنیاپرستی مذمت شده و اساسا دنیا را از آن جهت دنیا، دنی و دون نامید است که آن را فاقد ارزش ذاتی معرفی کند.
براساس سیره نبوی دنیا گذرگاهی برای رسیدن به منزلگاه آخرت است. در فرهنگ علوی و فاطمی مالک هستی خداست و آنچه در اختیار آدمی قرار میگیرد امانت است که در باره نحوه استفاده از آن مورد سوال قرار خواهد گرفت.
لذا فلسفه استفاده از دنیا و آنچه در آنست «رفع نیاز» است و بهره آدمی از دنیا به همان مقداری است که میخورد و میپوشد.
چنانچه امیرمومنان امام علی (علیه السلام) خطاب به فرزندان آدم می فرماید: «اگر از دنیا بقدر کفایتت بخواهی اندکی از دنیا تو را کفایت می¬کند و اگر بیش از کفایتت بخواهی همه دنیا هم تو را بس نباشد.» (اصول کافی، ج دو، ص 138)
در پرتو چنین دیدگاهی به دنیا، صرفه جویی، قناعت، خوداتکایی، ساده زیستی و... ارزش هستند و مصرف زدگی، تجمل گرایی، اشرافی گری، دنیاطلبی، برند پوشی و وابستگی به اجانبو ... ضد ارزش.
چنانچه ارزش های واقعی در جامعه ایرانی حاکم شود از محصولات ایرانی نیز استقبال خواهد شد. بنابراین مصرف کالای ایرانی نیازمند تحول در فکر و اندیشه حاکم بر جامعه ایرانی است و تا زمانی که تولید و مصرف تفکر ایرانی رواج نیابد استفاده از کالای ایرانی هم افتخار نخواهد شد.