صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

هرمزگان >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۳۱۱۷۳۲
مسئولین دولتی و همه دستگاه ها باید متوجه این امر باشند که لرزش در پایه های اقتصاد، تزلزل در سایر بخش ها را به همراه خواهد داشت. دیگر فرصتی برای وقت کشی و اما و اگر وجود ندارد و جامعه به شدت تشنه «اقدام و عمل» است.
پایگاه بصیرت / حسین حسینی نژاد

حکایت تورم و گرانی این روزهای بازار، قصه عجیب و غریبی نیست که برایمان تازگی داشته باشد. مرکب اقتصاد ایران مدت ها است که در سنگلاخ تورم و رکود لنگ لنگان به پس و پیش می رود. اقتصادی رانتی که به برکت نفت "خانه اش از پای بست ویران است ". ویرانی ای که همواره سنگینی خود را بر دوش مردمی نهاده که روزگاری با عنوان قشر آسیب پذیر شناخته می‌شدند و حالا با تدبیر و امید صورت گرفته، با یک پله صعود در دنیای «نداری» اگر فکری به حالشان نشود از «زیرخط فقر» به «قعر جدول فقر» خواهند خزید. شرایط به گونه ای است که بخش بزرگی از جامعه این اواخر تنها همه هم و غم زندگیشان را در این خلاصه و محدود کرده اند که:«تا چه خورند سیف و چه پوشند شتا».
اما نکته قابل توجه آن است که در این شرایط برخی در تحلیل شرایط موجود نعل وارونه زده و افکار عمومی را برخلاف واقع به جهتی نادرست سوق می دهند. آنها شرایط بد اقتصادی را فقط و فقط ناشی از خروج ترامپ از برجام و بازگشت تحریم ها می‌دانند و معتقدند که اگر برجام دوام می آورد، دنیای گل و بلبل نصیب اقتصاد ایران می شد. بنابراین باید در حوزه های منطقه ای و موشکی و حوزه هایی که آمریکایی ها نسبت به آن حساس هستند کوتاه آمد و حالا که ترامپ راضی به گفتگوی بدون پیش شرط با ایران شده است نباید فرصت را از دست داد. در پاسخ به چنین استدلالی باید یادآوری کرد که اولاً واقعیت آن بود که برجام در صورت موفقیت فقط می توانست بخشی از مشکلات تحریمی و بانکی مرتبط با برنامه هسته ای را تا حدودی رفع نماید، اما از همان ابتدا، برجام به غلط و از سوی دولتی ها همانند معجزه ای تشبیه شد که به همه چیز، حتی آب خوردن مردم نیز پیوند خورد. دوم، گیرم که آمریکا بد قولی کرده و ترامپ مقصر است؛ اما بنابراین ضرب المثل که:«مالت را سفت بگیر، همسایه ات را دزد نکن»، باید برای جلوگیری از وقوع چنین شرایطی تمهیدات لازم اندیشیده می‌شد و یا در مقطع فعلی سیاست فرار رو به جلو گرفته می شد که آقا اگر ترامپ انتخاب نمی شد چه می شد و اگر فلانی می آید چه ها در انتظارمان بود!؟
سوم اینکه بر همگان روشن شده که مشکل اقتصاد ایران بیش از آن که منبع خارجی و تحریمی داشته باشد، ناشی از ضعف مدیریت، ناکارآمدی و فساد در سیستم اقتصادی است. بخش بزرگی از این غافلگیری در اقتصاد، مرهون تکیه بیش از حد دولت تدبیر بر سرمایه خارجی بود که قرار بود خوشبختی را از آن لنگه دنیا برای ایرانیان به ارمغان بیاورد که هرگز نیاورد.
دولت به عنوان فرمانده قرارگاه اقتصاد مقاومتی و مرکزیت فکر و عمل، موظف بوده است تا با مدیریت صحیح و اقدام همه جانبه و فراگیر بر اجرای اصول 12 گانه اقتصاد مقاومتی تأکید ورزد اما نه تنها این مهم به فعلیت نرسیده است بلکه هم اینک «اقتصاد ریاضتی »جای «اقتصاد مقاومتی» بر زندگی مردم سایه افکنده است.
چهارم، تجربه به ما آموخته است که «آزموده را آزمودن خطاست». مذاکره مجدد با آمریکا در شرایطی که از یک طرف هنوز خاطرات سال های دراز مذاکرات، بالکن هتل کوبورگ، امضای کری، لبخند اشتون و . . . هزاران تصویر امیدوارکننده دیگر، که با آمدن یک مو طلایی به کاخ سفید بر باد رفت از خاطر مردم پاک نشده است و از طرف دیگر کشور از نظر اقتصادی در تنگنا قرار دارد و به تبع آن اوضاع روانی جامعه در شرایط مطلوبی نیست. این وضعیت درست همان چیزی است که ترامپ می خواهد، یعنی قرار دادن ایران در شرایط «بدترین اتفاق در سخت ترین شرایط».
با همه این اوصاف به نظر می رسد نوشتن یادگاری بر دیواری که ترامپ به آسانی آن را فرو ریخت، دولت را آن چنان دچار بهت زدگی نموده است که حتی رئیس دولت نیز دیگر حرفی برای گفتن ندارد و بر این اساس گفتگوی تلویزیونی خود را با مردم لغو می‌نماید، چه برسد به سخنگوی دولت که البته او هم به بهانه کار زیاد از سمت سخنگویی کناره گیری کرده است. متأسفانه کلید طلایی روحانی علی رغم همه هیاهوها و شعارها، قبل از آنکه قفلی را باز کند، مفقود شد و باعث شد تا وعده مسئولین به عنوان قصه ای عبرت آموز در کتاب «هنر تدبیر و امید» برای همیشه ثبت و ضبط گردد تا آیندگان «بشنو و باور مکن» را در مورد برخی مسئولین حتماً باور کنند.
اما این پایان ماجرا نیست. مسئولین دولتی و همه دستگاه ها باید متوجه این امر باشند که لرزش در پایه های اقتصاد، تزلزل در سایر بخش ها را به همراه خواهد داشت. دیگر فرصتی برای وقت کشی و اما و اگر وجود ندارد و جامعه به شدت تشنه «اقدام و عمل» است.
دست روی دست گذاشتن و خاموشی مسئولین دولتی چنانچه به معنی استیصال و درماندگی دولت و تیم اقتصادی است، مجلس باید بیدرنگ با طرح سوال از رئیس دولت و وزرا به وظیفه قانونی خود عمل نماید و چنانچه دولت، برای عبور از شرایط موجود عزم جدی از خود نشان داده و نیازمند حمایت باشد، قطعا کارشکنی، سنگ اندازی در شرایط فعلی از سوی هیچ دستگاه و گروهی جایز نیست. اگر با مدیریت مناسب حجم بالای نقدینگی موجود در بانک ها به سمت تولید داخلی سوق داده شود، شرایط برای فعالیت بخش خصوصی فراهم گردد، با مفسدین اقتصادی برخورد قاطع صورت گیرد، چشمان ناظران بیش از پیش باز شود، مسیرهای اتلاف کننده انرژی ترمیم گردد، حفره های بلع سرمایه های ملی مسدود شود . . . . موفقیت دور از انتظار نیست.

نام:
ایمیل:
نظر: