صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۷:۱۱  ، 
شناسه خبر : ۳۱۲۱۷۱

روزنامه کیهان **

جنگ روایت‌ها از پوشک تا موشک

سال 2001 اندیشکده آمریکایی رند کتابی پژوهشی با عنوان «شبکه‌ها و جنگ‌های شبکه‌ای» منتشر کرد. جان آرکیولا و دیوید رونفلد در این پژوهش 380 صفحه‌ای، جمله‌ای طلایی دارند که گذشت زمان ارزش و اعتبار آن را بیش از پیش روشن کرده است. آنان می‌نویسند؛ «در جنگ‌های فردا برنده کسی نیست که بزرگ‌ترین بمب‌ها را دارد، کسی است که بهترین روایت را دارد.»

اهمیت و عمق این نظر را می‌توان در نظرات متفکران قرن‌ها پیش هم جست. حدود 2500 سال پیش فرمانده‌ای نظامی در چین باستان، تجارب و تفکرات نظامی خود را روی ورق‌های نازک چوب به رشته تحریر درآورد و کتاب خود را «شیوه‌های جنگی» یا «روش‌های به‌کارگیری نیروها» نام نهاد. «سان تزو» به شکلی عجیب و افسانه‌وار، پس از فتوحات بزرگ، به‌طور خودخواسته ناپدید شد اما کتاب وی، او را به یکی از مشهورترین چهره‌های تاریخ مبدل کرد. کتاب از چنان قوتی برخوردار بود که فرمانروایان چینی 13 قرن آن را به‌صورت محرمانه و نسل به نسل حفظ کردند تا آنکه بالاخره ژاپنی‌ها موفق شدند در قرن هشتم میلادی نسخه‌ای از آن را به دست آورده و به کشور خود منتقل کنند. 300 سال پیش کتاب به فرانسوی ترجمه و وارد اروپا شد و «هنر جنگ» نام گرفت. این کتاب اکنون نه تنها در آکادمی‌های نظامی بلکه توسط شرکت‌های تجاری و بازاریابی‌ها نیز مطالعه و تدریس شده و از آموزه‌های عمیق آن بهره‌برداری می‌شود.

تزو در کتاب خود بر عملیات روانی تاکید بسیاری دارد و بزرگ‌ترین پیروزی را آن می‌داند که بدون جنگ به دست آید. مفهومی که اینک تحت عنوان «پیروزی بدون جنگ»

(Winning Without Fighting) مورد توجه محافل دانشگاهی، رسانه‌ای، نظامی و دولت‌هاست. دنیای امروز خالی از جنگ و بمب نیست و هر کشوری برای تضمین امنیت و حتی بقای خود نیاز به بمب و موشک دارد اما در سطحی بالاتر از جنگ بمب‌ها و موشک‌ها، جنگ روایت‌ها در جریان است.

روایت غلط، مغرضانه و موذیانه غرب از توان موشکی جمهوری اسلامی یک نمونه از جنگ روایت‌هاست. در حالی که توان موشکی جمهوری اسلامی برای دفاع از تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور و مردم است، غرب آن را تهدیدآمیز معرفی می‌کند و می‌گوید عامل مشکلات اقتصادی شما ملت همین موشک‌ها هستند و اگر کنار گذاشته شوند، اقتصادتان سامان می‌یابد! و یا در لشکر مزدوران سایبری این مضمون را کوک کردند که کشوری که در کار پوشک مانده را چه به موشک! حال آنکه کمبود مقطعی و مصنوعی پوشک کار همان کسانی بود که اگر به طور مستقیم پیاده نظام جنگ اقتصادی دشمن نباشند، در خوش‌بینانه‌ترین ارزیابی، حرص و طمع ناشی از لیبرالیسم اقتصادی و اصالت سود، آنان را به محتکرانی حقیر تبدیل کرده که به پوشک کودکان نیز رحم نمی‌کنند.

سوء مدیریت‌ها، تقدم منافع فردی و جناحی به منافع ملی و جامعه، فرصت‌طلبی رانت‌خواران و جنگ اقتصادی دشمن دست به دست یکدیگر داده‌اند و آشفتگی فعلی را رقم زده‌اند. اما وخیم‌تر و خطرناک‌تر از وضعیت اقتصادی، حال و روز افکار عمومی است که تقریباً بی‌پناه و دفاع، تحت شدیدترین و سهمگین‌ترین جنگ روانی و بمباران دشمن قرار دارند. جنگ روانی و رسانه‌ای دشمن علیه ملت ایران اگرچه از هر ابزاری که در دسترس آن باشد بهره می‌گیرد اما به دلایل مختلف جنگ امروز «اینترنت پایه» است. تنوع، جذابیت و قابلیت‌های گوناگون فضای مجازی آن را به ابزار اصلی این جنگ تبدیل کرده است. این ابزار نسبت به اغلب ابزارهای دیگر عملیات روانی، هزینه‌ای فوق‌العاده اندک دارد و مخاطبین بیشتری را درگیر می‌کند و 24 ساعته است. اغلب افراد آخرین چیزی که پیش از به خواب رفتن می‌بینند صفحه گوشی خود است و وقتی بیدار می‌شوند هم اولین چیزی که به آن سر می‌زنند باز هم گوشی است. وجود چیزی حدود بین 40 تا 50 میلیون گوشی هوشمند، هر فرد ایرانی را به یک هدف سهل‌الوصول و کاملاً در دسترس در جنگ روانی تبدیل کرده است. برای فهم بهتر این قضیه کافی است در ذهن خود اطرافیانتان را مرور کنید. چند نفر از آنها گوشی هوشمند ندارند؟!

ما اینک در دنیایی به سر می‌بریم که پنج شرکت نخست آن (اپل، آلفابت -مالک گوگل- آمازون، مایکروسافت و فیس‌بوک) از نظر ارزش و قدرت مالی در حوزه تکنولوژی و فناوری اطلاعات فعالیت می‌کنند. جارن لانییِر نویسندۀ حوزۀ فلسفۀ کامپیوتر و محقق ارشد شرکت مایکروسافت که به او لقب «پدر واقعیت مجازی» داده‌اند درباره نحوه تعامل غول‌های اقتصادی دنیا با مشتریان خود چنین می‌گوید؛ «جاسوسی را عمدتاً از طریق دستگاه‌های شخصی متصل -به‌خصوص گوشی‌های هوشمند- انجام می‌دهند، دستگاه‌هایی که مردم عملاً به بخشی از بدنشان تبدیل کرده‌اند. داده‌هایی در مورد ارتباطات، علاقه‌ها، حرکت‌ها، مخاطبان، واکنش‌های احساسی به شرایط، حالت‌های چهره، خریدها، علایم حیاتی و... گردآوری می‌شود: داده‌هایی که حجم و تنوعشان دائماً در حال افزایش است.» در چنین دنیایی بسیار ساده‌لوحانه است اگر گمان کنیم افسران اطلاعاتی در سیا و موساد، پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا به راحتی این فرصت طلایی را از دست می‌دهند. نباید فراموش کرد فضای مجازی فرزند ارتش آمریکاست.

کشورهای غربی با سیطره بر غول‌های رسانه‌ای، این افسانه را در کل دنیا رواج داده‌اند که اینترنت و فضای مجازی یعنی ارتباط بدون مرز و حصر. کسی نمی‌تواند آن را محدود و کنترل کند و هرکس چنین افکاری در سر دارد، یک دیکتاتور ضد آزادی بیان و گردش اطلاعات است که از توهم امکان محدود کردن فضای مجازی رنج می‌برد. اما همین غول‌های رسانه‌ای به تازگی صدها حساب کاربران ایرانی را حذف کردند. چرا؟ چون این کاربران رژیم صهیونیستی و ارزش‌های غربی را به چالش می‌کشیدند. پایبندی به «گردش آزاد اطلاعات» ادعای طنزآمیزی است. اطلاعات تا جایی می‌توانند آزادانه گردش کنند که به خط قرمزهای غرب نزدیک نشوند و‌ الا بدون هیچ تعارف و تعللی باید پایشان را قلم کرد و ریشه‌شان را از بیخ کَند!

حدود نیم قرن طول کشید تا سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد را منتشر کنند و علی‌رغم گذشت

65 سال از «عملیات آژاکس»، هنوز هم همه اسناد آن از آرشیو محرمانه خارج نشده است. انگلیسی‌ها هم که روحیه محافظه‌کاری بیشتری دارند تا کنون هیچ سندی از ابعاد این ماجرا منتشر نکرده‌اند. آثار و شواهد عملیات روانی و رسانه‌ای دشمن علیه مردم ایران مشهود و ملموس است اما ابعاد این عملیات گسترده و پیچیده را مدیران ارشدی در سیا، موساد و ام ای6 می‌دانند و شاید یک قرن دیگر، گوشه‌هایی از آن افشا شود.

ریشه هشدار رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره جنگ رسانه‌ای و روانی دشمن علیه ملت در چنین واقعیاتی نهفته است. ایشان هفته گذشته در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند؛ «امروز جنگ ما کجا است؟ خب گفته می‌شود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همه‌جانبه‌ای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی می‌کنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمیت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی زمینه‌ساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانه‌ای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است... در این جنگ دوم، در این عرصه‌ دوم، شدت فعالیت دشمن و تحرک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم.»

تسلط حریف بر ابزارهای رسانه‌ای و برخورداری آن از تجربه و توان فنی و تکنیکی بالا، نباید ما را دچار رعب و به دنبال آن انفعال کند. ما در این میدان نه تنها می‌توانیم پدافندی موثر داشته باشیم و افکار عمومی خود را از بمباران سهمگین دشمن در امان بداریم بلکه قادریم دست به عملیات تهاجمی زده و حریف را در موضع دفاعی قرار دهیم. یکی از سرفصل‌های جذاب کتاب «هنر جنگ» درباره چگونگی مقابله با دشمنی است که از نفرات و تجهیزاتی بسیار بیشتر نسبت به نیروی خودی برخوردار است. سان تزو «جنگ نامتقارن» را پیشنهاد می‌کند و شیوه آن را تشریح می‌کند. خود وی در میدان عملی جنگ نیز از این شیوه بهره گرفت و پیروز شد. ما نیز در بعد نظامی با استفاده از همین روش، قدرت خود را به اثبات رسانده‌ایم. عدم تقارن کمیت و کیفیت این جنگ رسانه‌ای، فقط تهدید نیست. می‌تواند کلید پیروزی هم باشد.

محمد صرفی

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

ناکامی دشمنان مشترک ایران و عراق

بسم‌الله الرحمن الرحیم

موج سواری محور شرارت بر روی ناآرامی‌های بصره، بسیار زودتر از آنچه انتظار می‌رفت به رسوائی طراحان، مجریان و حامیان آن منجر شده است. موج اصلی به نشانه اعتراض به کمبودها و مشکلات روزمره در بصره آغاز شد. این تظاهرات مسالمت آمیز با هدف انعکاس خواسته‌های اقشار مختلف مردم بصره شکل گرفت ولی بسیار زود، موج سواران توطئه گر که منتظر چنین فرصتی بودند،‌ تلاش کردند مسیر اعتراضات را به سمت و سوی دلخواه خود منحرف کنند و با به آتش کشیدن برخی ادارات دولتی عراق و همچنین حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در بصره، رنگ و بوی دیگری به اعتراضات مردمی در بصره بدهند.

نقش تخریبی و تحریک آمیز آمریکا و آل سعود در پشت پرده موج سواری انحرافیون در بصره است که بسیار پررنگ‌تر از همیشه آشکار گردید. می‌دانیم که بصره در منطقه شیعه نشین عراق واقع شده است، لکن اصرار و تاکید سعودی‌ها برای افتتاح و دایر کردن کنسولگری در بصره از ابتدا جای تعجب داشت و قابل درک و پیش‌بینی بود که سعودی‌ها برای بصره چه خوابهائی دیده‌اند. حضور آمریکایی‌ها در بصره هم جای تامل داشت که آنها از بصره چه می‌خواستند و مشخص بود که پشت پرده حضور آنها در بصره توطئه‌هائی قرار دارد.

پاسخ گوئی به این سوالات احتیاج به هوش و اطلاعات چندانی ندارد چرا که نقش پشت پرده ناآرامی‌های بصره را آنها بازی می‌کردند که در سیر پرشتاب تحولات منطقه در جبهه ناکام و شکست خورده قرار دارند. حضور پررنگ داعش و بعثی‌ها هم در این میان بسیار محسوس و ملموس بود و آنها نقش پیاده نظام آمریکا و آل سعود را در ناآرامی‌های اخیر بصره برعهده داشتند. طبعاً در این میان سوال‌های عمده‌ای وجود دارد که به سوءمدیریت نیروهای انتظامی و امنیتی بصره بر می‌گردد. جای سوال و بازخواست دارد که چرا آنها در این زمینه نتوانستند یا نخواستند مسئولیت‌های تعطیل‌ناپذیر خود را در حفظ و تقویت امنیت بصره ایفا کنند.

نقش قطعی بیگانگان و ریخت و پاش‌های دربار سعودی در بصره به وضوح قابل رصد کردن است و رد پای آنها در بحران اخیر بصره را می‌توان با اطمینان ثبت و ضبط کرد. ناآرامی‌های بصره به تعبیری انتقام شکست سنگین آمریکا و سعودی‌ها در عراق و سوریه و بلکه حتی در کل منطقه بود این دمل چرکینی بود که در بصره سرباز کرد و خشم و کینه آمریکا و سعودی‌ها را به نمایش گذاشت.

اگر دولت، نیروهای انتظامی و امنیتی و همچنین مردم عراق با هوشیاری به این پدیده بنگرند و برای عقیم ساختن شیطنت‌های دشمن، به استقبال حوادث نروند و دشمن را به حال خود بگذارند، ناآرامی‌های بصره چه بسا فردا در بغداد و سایر نقاط عراق نیز عیناً و یا حتی با شدت و دامنه‌ای بیشتر تکرار شود. دولت، مجلس و نیروهای انتظامی و امنیتی این کشور واکنش‌های مثبتی نسبت به این پدیده شوم داشته‌اند و با برخورد جدی در این زمینه سعی دارند از تکرار آن در بصره یا هر جای دیگر جلوگیری کنند ولی انتخاب بصره و موج سواری آگاهانه توطئه گران در فرآیند ناآرامی‌های اخیر بصره، قطعاً تصادفی نبوده بلکه وجود یک اراده سیاسی و هماهنگی تام و تمام عناصر فرصت طلب در این آشوب‌های سیاسی - اجتماعی به خوبی قابل ردیابی و رصد کردن است. ناگفته پیداست که شیطنت حمله به کنسولگری ایران در اوج این شورش‌ها هم کاملاً برنامه ریزی شده به اجرا درآمده است. روشن است که وقتی آمریکا و برخی رژیم‌های فاسد منطقه نسبت به نفوذ کلام ایران در منطقه حسادت می‌ورزند و از تحرکات مثبت و مهار‌کننده ایران در جهت مقابله با تروریست‌ها عصبانی شده‌اند و مراتب خشم و اعتراض خود را نیز پنهان نمی‌کنند، چگونه می‌توان انتظار داشت که آنها در میدان عمل اگر فرصتی برای شرارت و کینه ورزی به دست آوردند، ساکت بمانند و زهر خود را خالی نکنند.

این دشمنی آشکاری بود که هدف آن برهم زدن روابط مودت آمیز ایران و عراق است و ایجاد دشمنی بین مردم ایران و عراق را به عنوان هدف اصلی دشمنان ثبات و آرامش منطقه برگزیده است. دشمن آرزو داشت با جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، مردم دو سوی مرز برای همیشه و تا پایان تاریخ، با یکدیگر نزاع و دشمنی داشته باشند و به همین دلیل از دیدن روابط مودت آمیز طرفین احساس ناخشنودی و دشمنی محور شرارت غربی – عبری – عربی کاملاً آشکار است. ملت‌ها و دولت‌ها در دو سوی مرز مشترک ایران و عراق باید با هوشیاری و سعه صدر بیشتری در جهت خنثی کردن توطئه‌های دشمن عمل کنند و مطمئن باشند که حامیان دیروز صدام و داعش، قطعاً مایل نیستند شاهد بهبود و ارتقاء روابط ایران و عراق باشند. کینه انباشته‌ای که در بصره به نمایش درآمد، گوشه‌ای از خشم و سرخوردگی حامیان تروریسم است. درک این مهم باعث هشیاری ملت‌ها و دولت‌های منطقه را زمینه سازی می‌کند.

***************************************

روزنامه خراسان**

آن سوی ماجرای جنجال جنسی زائران عراقی

سید حمید حسینی

نبردی چند وجهی در جریان است. آن چه قابل مشاهده است اظهار نظرهای مستقیم ،تهدید های تند و خط و نشان هایی است که به طور مکرر از تریبون ها ورسانه های مختلف شنیده و برخوردهای گاه خشن و خصمانه ای است که دیده می شود . اما آن چه قابل مشاهده نیست لایه هایی از این نبرد است که در ورای مسائلی مطرح می شود که کمتر می توان ارتباط آن را با این جنگ لحظه به لحظه درک کرد.

این روزها به هر سو چشم می چرخانی مسافران و زائرانی را در اکثر شهرهای کشورمان همچون قم و مشهد می بینی که از این مغازه به آن مغازه سرک می کشند و اکثرا با‍ پلاستیک های پر و کیف های برآمده با چهره خندان از خرید در حال تردد هستند.حتی این مسئله تا جایی پیش رفته که برخی به شکوه از این اصطلاح استفاده می کنند که این ها همچون جاروبرقی هر آن چه را هست جارو می کنند و می برند.

واقعا باید بترسیم ؟ آیا این یک تهدید برای ماست ؟ هم بله هم نه .بله این تهدیدی است برای ما اگر از آن درست استفاده نکنیم ونه، چون فرصتی است که تجربه استفاده از آن در کشورهای زیادی با شرایط فعلی ارزی ما وجوددارد .به گفته دکتر دادپی استاد دانشگاه سنت ادواردز تگزاس در اقتصاد اتفاق مطلقا منفی و مطلقا مثبت وجود ندارد و در کنار هر اتفاقی فرصت و تهدیدی نهفته است .

در علم اقتصاد نرخ ارز یکی از مهم‌ترین متغیرهای اقتصادی به شمار می‌رود که بر صنایع یک کشور اثر می‌گذارد. نوسان نرخ ارز نااطمینانی را برای کسب‌وکارهای گوناگون بیشتر می‌کند و برای نمای کلی اقتصاد یک کشور زیان‌بار تلقی می‌شود. اما این همه داستان نیست ، افزایش نرخ ارز فرصت هایی را نیز برای برخی تولید کنندگان وصادرکنندگان کالا و همچنین صنعت گردشگری و بنگاه‌های فعال در این زمینه ایجاد می کند .جدای از بحث فرصت کاهش نرخ ارز برای صادرکنندگان که نمونه مشخص آن چین و سیاست پایین نگه داشتن ارزش یوان در برابر دلار است که البته موضوع بحث این یادداشت نیست. کاهش نرخ ارز می‌تواند در یک کشور مقصد گردشگری موجب افزایش جریان گردشگران ورودی شود، زیرا وقتی نرخ ارز کشوری ارزان‌تر می‌شود، سفر به آن و استفاده از خدمات آن برای مسافران کشوری که ارزش پول آن ها بیشتر است به صرفه تر و با هزینه کمتری قابل انجام است . تجربه های متعددی وجود دارد که کشورهایی که به دلایل مختلف ارادی یا غیر ارادی با کاهش نرخ ارز خود مواجه می شوند از آن به عنوان فرصتی برای توسعه و درآمدزایی صنعت گردشگری خود و تبدیل آن به وزنه‌ای قابل اعتنا در رشد اقتصادی بهره می برند.

تجربه بریتانیا و ترکیه نشان می‌دهد چگونه کاهش ارزش پول ملی این کشورها در برابر ارزهای معتبر جهانی به تقویت صنعت توریسم و ورود گردشگران به این کشورها منجر شده و درآمدزایی این کشورها را از طریق این صنعت افزایش داده است؛ تجربه‌ای که می‌تواند برای دیگر کشورها از جمله ایران نیز مفید باشد.

بریتانیا پس از برگزیت با کاهش ارزش پول خود در مقایسه با دلار و یورو مواجه شد اما همزمان آمارها جهش چشمگیر ورود گردشگران به این کشور را نشان می دهد به‌گونه‌ای که به نوشته دنیای اقتصاد شهر لندن برای دو سال پیاپی با اختلافی اندک نسبت به صدر جدول به‌ عنوان توریستی‌ترین شهر جهان برگزیده شد.مکزیک نیز از سال 2014 تجربه هدفمند و موفقی را در این زمینه داشته است .

حال سوال این است در این شرایط و با توجه به وضعیت کاهش نرخ ارز در ایران و فراهم بودن زمینه استفاده از ظرفیت بسیار بالای گردشگری در کشورمان که می تواند به اهرمی موثر برای جبران زیان های ناشی از کاهش ارزش پول ملی و توسعه این صنعت پرسود بدل شود آیا عجیب نیست که نا گهان بحثی جنجالی درباره سوءاستفاده های جنسی مسافران و زائران عراقی در ایران به خبر اول بسیاری از رسانه های منطقه ای و جهانی و به تبع آن شبکه های اجتماعی بدل می شود. احتمال وجود این رفتارجنسی از سوی معدود مسافران خارجی و از جمله عراقی در ایران را نمی توان رد کرد و قطعا دستگاه های مسئول باید با بروز و ظهور این چنین رفتار هایی به طور جدی مقابله کنند اما احتمال این که همگرایی بیشتر مردم ایران و عراق در تضاد با سیاست های ریاض ، تل آویو، واشنگتن ، لندن و...قرار دارد امری بدیهی است و آن ها ضمن این که سعی می کنند زمینه های این همگرایی را به حداقل برسانند یا ازبین ببرند به طور جدی با نماد های دوستی، اعتقادی ،انسانی دو ملت و فرهنگ هایی همچون فرهنگ زیارت به طور جدی مقابله می کنند. تاکید می کنم ما بر آن نیستیم که وجود چنین مسئله ای را از اساس کتمان کنیم بلکه معتقدیم آن چه امروز با عناوین و هشتگ های مختلف در باره جنجال جنسی زائران عراقی در فضای مجازی و واقعی بیان می شود تصویری کاریکاتوری و بزرگ نمایی شده با اهداف و پشت پرده های خاص است. اخباری که دو سال قبل و پس از اوج گرفتن راهپیمایی اربعین از سوی رسانه های سعودی از جمله الشرق الاوسط با همین مضمون درباره رفتار زائران ایرانی در عراق و به ویژه نجف مطرح شد نیز به خوبی گویای این خط سیاست گذاری است که اکنون بر موضوع زائران عراقی در شهر هایی چون مشهد و قم تمرکز کرده است .جالب این که بدانیداین روند فقط مختص این سوی مرز نیست این روزها بصره و بخشی از شهر های عراق نیز ملتهب است و در حالی که یکی از مهم ترین مشکلات معترضان علاوه بر بیکاری و فساد اداری و اقتصادی مسئله کمبود آب شیرین است این جریانات با همین هدف سعی کرده اند نوک پیکان کمبود آب را به اقدام ایران در جلوگیری از ورود آب به عراق معطوف کنند در حالی که اقدام ترکیه در کاهش حقابه عراق ازرود دجله اصلی ترین عامل این مسئله است و جالب آن که هیچ اشاره ای به این مسئله نمی شود .

این نبرد چند وجهی شاهد مثال های فراوان دیگری هم دارد .شاهد مثال هایی که به خوبی خط سیر یک سیاست مشخص با هدف ایجاد اختلاف میان دو ملت و دولت ایران و عراق و آسیب زدن به منافع اقتصادی و سیاسی دو کشور رادنبال می کند .هیچ ایرانی غیرتمندی نمی پذیرد که چنین رفتارهایی از سوی حتی معدود مسافران عراقی در ایران انجام شود ولی باتوجه به آن چه گفته شد بهتر نیست قبل از آن که اجازه دهیم احساسات، عنان تصمیم گیری و قضاوت را در وجود ما به دست گیرد لحظه ای بیندیشیم مبادا این خبر یا ادعا و حتی فیلمی که منتشر می شود همانند آن چه در بالا گفته شد سناریویی خاص را در پشت پرده خود داشته باشد .

***************************************

روزنامه ایران**

چون به مجلس می‌رویم، آن کار دیگر می‌کنیم

سوختن خرمن شفافیت‌فروشی

اهمیت حافظ در فرهنگ و ادبیات ایران و زبان فارسی چیست؟ همین که بزرگ‌ترین شاعر یا حداقل یکی از چهار رأس هرم ادبیات و شعر ایران یعنی حافظ، مولوی، سعدی و فردوسی است و شاید در رأس این هرم باشد، برای توضیح جایگاه آن کافی باشد. شاعران عهده‌دار کنار هم چیدن کلمات موزون و بی‌روح و صرفاً عاشقانه نیستند. آنان روح زمانه خود هستند که بازتاب این روح را در قالب شعر و ادبیات مشاهده می‌کنیم و این حافظ است که ساختار ریاکار و دوروی زمان خود را در قالب شعرهای ماندگار به نقد می‌کشد و این وجه تمایز او است. آنجا که می‌گوید:

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس/ توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

این وضعیت امروز شامل حال سیاستمداران و نمایندگانی است که در رسانه‌ها جلوه‌فروشی می‌کنند و چون به خلوت و مجلس می‌روند آن کار دیگر می‌کنند. آنان که همه را به شفافیت فرامی‌خوانند ولی به بدترین شکلی نشان می‌دهند که ضد شفافیت هستند. آنان که با توجیهات گوناگون و حتی ساده‌انگارانه عدم شفافیت آرا و نظرات خود را توجیه می‌کنند تا در فضای عمومی یک چیز بگویند و در فضای رسمی و حرفه‌ای مجلس آن کار دیگر کنند. قضیه از این قرار است که 160 نفر از نمایندگان مجلس طرحی را با قید یک فوریت در خصوص شفافیت آرای نمایندگان تقدیم مجلس کردند ولی هنگام بررسی آن معلوم شد که پیش از صد نفر از این افراد خودشان نیز به این فوریت رأی نداده‌اند و عملاً آن را برای مدت زیادی به محاق فراموشی سپرده‌اند. نمایندگانی که در شرایط کنونی، رئیس جمهور و وزرا را به مجلس می‌کشند و حساس‌ترین موضوعات را به بحث می‌گذارند و انتظار هم دارند که افراد سؤال‌شونده با صراحت و شفافیت نظر و پاسخ دهند، چرا هنگامی که نوبت خودشان می‌رسد آن کار دیگر می‌کنند؟

عده‌ای از نمایندگان مدعی‌اند برای جلوگیری از فشارهای برخی از نهادهای رسمی بر آنان بهتر است که آرای آنان غیر شفاف بماند! این عذر بدتر از گناه است. مگر قرار است نمایندگان مجلس نیز انجام وظیفه و رسالت خود را منوط به حل این گونه مشکلات کنند؟ آیا آنان حق دارند که به این فشارها تن دهند؟ آیا شفاف نکردن آرای آنان به نوعی به رسمیت شناختن این فشارها نخواهد بود؟ اصولاً اگر چنین فشارهایی وجود داشته باشد، وظیفه نمایندگان مقابله با این امور است و نه تن دادن به آنها و رسمیت دادن آنها.

به علاوه این نوعی خوش‌خیالی است که برای اتخاذ تصمیم‌های درست و تحت فشار قرار نگرفتن از شفافیت گریزان هستند. علت واقعی آن، مسئولیت‌ناپذیری و شکاف رفتاری و گفتاری آنان در عرصه عمومی با مجلس است. احتمال اینکه مخالفت با شفافیت ریشه در منافع شخصی و گروهی داشته باشد بسیار بیشتر از آن است که ریشه در منفعت عمومی داشته باشد. نمونه روشن آن همین امضای 160 نفری نمایندگان در فضای عمومی و آشکار در زیر این طرح و رأی کمتر از 60 نفری آنان در خفا و مجلس است. چه دلیلی برای این شکاف رفتار آشکار و پنهان آنان می‌توان ارائه کرد؟ جز اینکه آنان می‌خواهند در فضای عمومی بگویند طرفدار شفافیت هستند و از منافع این رفتار بهره‌مند شوند، ولی در عمل و هنگام رأی‌گیری رأی خلاف آن می‌دهند تا مبادا مجبور به پاسخگویی باشند. گریز از پاسخگویی در برابر نهادهای خاص نه، بلکه در برابر مردم. چون آنها با نهادهایی که فشار می‌آورند به راحتی کنار می‌آیند و ملاحظات آنان را در رأی دادن خود لحاظ می‌کنند.

در رأی‌گیری شفاف، نمایندگان آرای خود را با مردم و رأی‌دهندگان معامله می‌کنند. در واقع رأی‌گیری شفاف به معنای پاسخگویی نمایندگان در برابر مردم و رأی‌دهندگان است. در حالی که در رأی‌گیری غیر شفاف، مردم و افکار عمومی به حاشیه می‌روند و نمایندگان رأی خود را با دیگران در تعامل قرار می‌دهند. این بدان معنا نیست که در همه آرای خود چنین می‌کنند. بلکه در مواقع ضروری و مهم رفتار رأی‌دهی نمایندگان، ظرفیت مناسبی برای توافقات پشت صحنه خواهد بود. وجود همین ظرفیت، منجر به تحقق آن خواهد شد، زیرا کافی است برخی از آنان به چنین معاملاتی تن دهند. در این صورت فرآیند مذکور به صورت تشدیدشونده افزایش خواهد یافت، همچنان که رخ داده است.

شاید نمایندگان مجلس تصور نمی‌کردند که به این سرعت دچار چنین سرنوشتی شوند و صداقت آنان در پرسش از رئیس جمهوری به محک آزمون در آید. این اتفاقی بود که دیر یا زود رخ می‌داد، هرچند انتظار نمی‌رفت که در کوتاه‌ترین زمان قابل تصور، خرمن شفافیت‌فروشی آنان به این سرعت سوخته شود.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

شکست اقتصاد لیبرال شکست انقلاب اسلامی نیست در مسیر تمدن اسلامی

امید رامز

این روزها که کشور با شرایط بغرنج اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند و فشار اقتصادی بویژه بر طبقه ضعیف و متوسط جامعه وارد می‌شود، فرصت مناسبی برای 2 دسته از جریانات سیاسی پدید آمده تا از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و شرایط موجود کشور را مستمسک آرمان‌شهر موهوم خود قرار دهند؛ دسته اول گروهک‌های خارج‌نشین سلطنت‌طلب‌ها و منافقین که به عنوان پیاده‌نظام و کاسه‌لیس آمریکا و صهیونیسم و سعودی‌ها بر طبل ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی و براندازی می‌کوبند و دسته دوم تجدیدنظرطلب‌های داخلی که با فرار به جلو از واقعیت موجودی که حاصل تدابیر و عملکرد خود آنها در حوزه فکری، برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری، سیاست‌ورزی و اجرا بوده است، درصدد ناکارآمد جلوه دادن ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی و القای شکست انقلاب اسلامی در تحقق آرمان‌های خود هستند و لذا راه برون‌رفت از وضعیت موجود را تغییر ساختار نظام و برپایی یک نظام سکولار و لیبرال تلقی می‌کنند. همچنان که سروش در دهه 70 در جلسات حلقه کیان از سران اصلاحات شکایت داشت که چرا کم سکولار و لیبرال هستند و چرا سکولار بودن و لیبرال بودن خود را علنی نمی‌کنند، امروز نیز امثال پروانه سلحشوری با نعل وارونه، بر ساختار نظام و قانون اساسی می‌تازند و روزنامه آفتاب یزد در گزارشی مضحک می‌نویسد: «دولت و مجلس فعلی اصولگرا هستند که در سال 98 و 1400 باید با گزینه‌های اصلاح‌طلب جایگزین شوند. این تنها نسخه نجات‌دهنده در شرایط فعلی است!»

اما آنچه واضح است این است که اگرچه فروپاشی ایران اسلامی عالی‌ترین سطح مطلوبیت نظام سلطه و اعوان و انصار آن است اما با علم به عدم تحقق این ایده‌آل‌شان و شکست سیاست‌های غرب (و در رأس آن آمریکا) در پروژه فروپاشی جمهوری اسلامی، Plan B آنها استحاله نظام و تبدیل آن از یک نظام اسلامی معنوی آرمان‌خواه و مستقل و ضدظلم که دین در همه شؤون آن جاری و ساری است، به یک نظام وابسته توسری‌خور است که برتابنده سلطه و هژمونی آمریکا در منطقه و جهان و همچنین برپادارنده حقوق‌بشر لیبرالی و در همه سطوح عاری از گزاره‌های اسلام ناب است، و از این منظر رفرمیست‌ها را می‌توان همپیمان آمریکا و استکبار دانست.

اما بررسی تاریخ 600-500 ساله غرب مدرن در دوره تاریخی پس از فروپاشی نظام فئودال در قرون وسطی و نقطه عطف تاریخی رنسانس و تدقیق در سیر تمدن‌سازی غرب نشان می‌دهد نمی‌توان و نباید از تحقق تمدن اسلامی که والاترین آرمان در مسیر و فرآیند انقلاب اسلامی است، ناامید شد.

از قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی که تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اروپا رفته‌رفته سبب ایجاد شهرهای آزاد در «بورگ»ها یا «بورژه»ها شد و موجبات اضمحلال فئودالیته و کاهش قدرت نجیب‌زادگان و فرمانروایان محلی فراهم شد و بتدریج طبقات زمین‌دار خرد و بازرگان بورژوا در شهر‌های آزاد شکل گرفت، تا زمانی که دکارت، پدر فلسفه مدرن، نخستین تفکرات سکولاریستی یعنی خدای ساعت‌ساز را [آنچنان که امروز امثال مصطفی ملکیان به آن اعتقاد دارند] مطرح کرد و بعدها کپرنیک و گالیله در کیهان‌شناسی، زمینه‌ساز پایان خوانش مسلط کلیسایی از علم شدند و کمی بعد آدام اسمیت، پایه‌های اقتصاد مدرن را بنا نهاد و در قرن هجدهم انقلاب صنعتی رخ داد و تاکنون که در قرن بیست‌ویکم قرار داریم، غرب یک سیر تمدنی، همراه با تجربه تاریخی چندصدساله را در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پشت‌سر گذاشته که اگرچه شالوده همه آنها اومانیسم سکولار است اما همواره در سیر تطور قرار داشته است، و با نگاه هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی خود چندین و چندبار با بحران‌‌های مختلف مواجه شده و مجددا روی پای خود ایستاده است.

تاریخ غرب مدرن از قرون چهاردهم و پانزدهم شروع شده ولی از قرن هفدهم یعنی حداقل 200 سال بعد به «نظام‌سازی» می‌رسد. تا قرن نوزدهم حتی علم طب همچنان طب سنتی است و حتی با وجود رنسانس، تا قرون هفدهم و هجدهم دانشگاه‌ها، مذهبی و تحت تعلیم و تربیت کشیشان است.

نکته مهم‌تر اینکه شکست مارکسیسم در قرن بیستم نیز شکست یک مکتب غیرمدرن نیست. تفکرات مارکس یا لااقل آنچه بعد از مرگش از تفکرات او تحلیل و تفسیر و بسط داده شده، ذیل تفکر سکولار مدرن قابل بررسی است.

شهید آوینی در کتاب «حلزون‌های خانه به دوش» در مقاله‌ «تجدد و تحجر» از قول محمد خاتمی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد می‌نویسد: «ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی

جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز- غرب فکری- دارای اندیشه است. قرن‌هاست شکل گرفته. مبانی آن فرموله شده. از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده. تجربیات مختلفی را پشت‌سر گذاشته. خود را با واقعیت محک زده و اصلاح کرده است و نحله‌های فکری مختلف سمبل آن است... دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هرکس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز برمی‌خیزد».

روزنامه فیگارو چاپ پاریس (سال تاسیس 1826 میلادی) در گزارشی می‌نویسد: «اروپا از زمان جنگ‌های ناپلئون بحران‌های اقتصادی را تجربه کرده است و این تجربه بارها و بارها تکرار شد». در این گزارش آمده فقط از آغاز قرن نوزدهم میلادی، کشورهای اروپایی مجموعا بیش از 54 بار با بحران اقتصادی مواجه بوده‌اند. در یک مورد کشور آلمان طی 140 سال بیش از

7 بحران اقتصادی را پشت‌سر گذاشته است.

به اینها بحران‌های اقتصادی متمادی قرن 19 که عامل اصلی جنگ‌های جهانی است و همچنین بحران‌های دهه 1970 و سال 2008 را هم اضافه کنید که نظام اقتصادی آمریکا، اروپای غربی و آسیای شرقی را تا مرز فروپاشی برد. سال 2016 مجموع بدهی کشورهای جهان بیش از 63 هزار میلیارد دلار برآورد شد. هم‌اکنون بدهی خارجی ایالات متحده حدود 21 هزار میلیارد دلار است که چند هزار میلیارد بیش از تولید ناخالص داخلی این کشور است. این گزاره برای ژاپن نیز با بدهی بیش از 12 هزار میلیارد دلاری صادق است. اروپا و حوزه یورو به صورت جدی با بحران اقتصادی مواجه است. یونان برای پرداخت بدهی‌های خود مجبور به فروش جزایر خود شد. اسپانیا، پرتغال و فرانسه نیز حال و روز خوشی ندارند؛ هیچ‌کدام از این کشورها خواهان نابودی اسرائیل و معتقد به سیاست‌های ضداستکباری نیستند و حقوق‌بشر لیبرال را هم پذیرفته‌اند، نظام ولایی هم ندارند، حامی یمن و سوریه و عراق هم نیستند.

در داخل کشور نیز حداقل در حوزه اقتصاد می‌توان به ضرس قاطع بیان کرد آنچه امروز کشور در حال برداشت آن است، حاصل کاشت چند دهه سیاست‌های اقتصادی جریان غرب‌گرا در اصلی‌ترین اتاق‌های فکر و مراکز تصمیم‌سازی تحت نظر دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام است که مجری سیاست‌های اقتصادی و توسعه‌ای با مبانی فکری و فلسفی غرب سکولار است. حاصل تفکرات تکنوکرات‌های از فرنگ برگشته‌ای است که بعد از سال 68 مهم‌ترین نهادهای سیاست‌گذاری اقتصادی و فرهنگی کشور را قبضه کردند؛ افرادی که صراحتا بیان می‌کنند: «اسلام اقتصاد ندارد». اتفاقا همین گزاره که باور قلبی تکنوکرات‌ها بوده بخوبی نشان ‌می‌دهد طی چند دهه گذشته، به‌رغم وجود یک نظام سیاسی اسلامی، یک نظام اقتصادی مبتنی بر اسلام نداشته‌ایم.

البته این انتقاد بر جریان انقلابی در حوزه و دانشگاه نیز وارد است که به‌رغم بیان انتقادات به سیاست‌های اقتصادی در دولت‌های مختلف، هیچ‌گاه از بعد ایجابی به اقتصاد نپرداخته‌اند و هنوز مدل اقتصادی‌ای که بتوان با آن کشور را اداره کرد ارائه نشده است. اگرچه این انتقاد وارد است اما منصفانه‌تر است که از تاخیر در ارائه مدل اقتصاد اسلامی انتقاد کنیم، نه اینکه نتایج سیاست‌های اقتصاد لیبرال را به اسلام و نظام اسلامی منتسب کنیم و سپس نتیجه بگیریم نظام اسلامی ناکارآمد است و انقلاب شکست خورده است.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: