صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۷  ، 
شناسه خبر : ۳۱۴۸۲۵
شاید برای افراد ناآشنا به صحنه های سیاسی و نظامی، انتقال ناو لینکلن به منطقه خلیج فارس، پیام جنگ یا آماده باش جنگی از طرف آمریکا باشد اما آنهایی که شرایط منطقه را می دانند یا به وضعیت آمریکا آشنا هستند به خوبی می‌دانند انتقال هواپیماهای از رده خارج تلاش برای آغاز جنگ نیست.
 

 بگذارید راحت تر سخن بگوییم، واقعیت آن است که اگر آمریکا به دنبال جنگ بود حتی یک ساعت هم صبر نمی‌کرد و هیچ نیازی به هیچ مجوزی هم نداشت همانطور که برای حمله به عراق نه مجوز کنگره خودش را گرفت و نه مجوز سازمان ملل را. آنها می دانستند که عراق ضعیف شده و از درون در حال فروپاشی است و به همین دلیل ظرف چند ساعت و چند جلسه تصمیم خود به حمله به این کشور را عملیاتی کردند. این صدام بود که درک درستی از خودش و کشورش نداشت و آنقدر با آمریکایی ها مذاکره کرد تا تمام توان داخلی اش را هدر داد و دیگر جایی برای مقاومت باقی نگذاشت.

این ماجرا در مورد لیبی هم صدق می کند. شاید یکی از ماندگارترین جملات تاریخی معمر قذافی و شاید تاریخ لیبی، واژه هایی باشد که او از سر ناامیدی خطاب به ایران و کره شمالی گفت و توصیه کرد سرنوشت او را درس خود قرار داده و به مذاکره با غرب اعتماد نکنند. قذافی آنقدر مذاکره کرد که مشکلات داخلی اش بیشتر از مشکلات خارجی شد و سرانجام دیگر توان ایستادگی نداشت و با یک تلنگر از درون فرو ریخت.

این بازی در مورد ایران هم صدق می کند. غرب فقط به دنبال فشار بیشتر بر ایران از طریق پینگ پنگ مذاکره و وعده بهبود شرایط است. در این مساله هم هیچ تفاوتی بین دموکرات ها و جمهوری خواهان نیست اگرچه آمریکایی ها سعی می کنند با درست کردن پلیس خوب و بد مقاومت ما را شکسته و راهبرد خود را که بدون تردید تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران است پی گیری کنند. اصلا به همین دلیل است که ترامپ در سخنرانی اخیر خود نام جان کری را مطرح کرده است. او می خواهد پالس پلیس خوب را به ایران بدهد و در داخل برخی ها را به این تصور دچار کند که می توانند با مذاکره با دموکرات ها و آدم‌هایی مثلاً خوبی مثل جان کری یا اطرافیان اوباما راه خود را پیش ببرند.

نه مساله جنگ نیست. این را باید بپذیریم که موضوع تقسیم کار جنگ نرم بین جمهوری خواهان و دموکرات هاست. زمانی هم که جان کری امضای معروفش را پای برجام می انداخت خوب می دانست چطور باید امضا کند که رئیس جمهور بعدی بتواند راحت از آن خارج شود.

حالا اما نوبت به جنگ روانی و ماموران داخلی و خارجی رسانه ای آمریکا است که یا فریب او را بخورند یا دستمزد‌های گرفته را خرج سناریوی هیات حاکمه آمریکا کنند. به همین دلیل است که شما ناگهان می بینید یک رسانه داخلی تیتر اول خود را به گزینه جنگ و صلح اختصاص می دهد و صراحتاً می گوید اگر مذاکره نکنید حتما جنگ خواهد شد. این رسانه البته توضیح نمی دهد که چرا جنگ می شود و اساساً آمریکا اگر به دنبال جنگ است چرا تا کنون وارد این عرصه نشده است؟ از ما می ترسد، توانش را ندارد، بهانه ندارد، یا اینکه اصلا به دنبال جنگ نیست؟
مساله این است که آنها به دنبال جنگ در شرایط حاضر نیستند. همانطور که در ونزوئلا وارد جنگ نشدند. آنها در حقیقت نمی خواهند نیمی از دنیا که چین و روسیه را هم شامل می شود مقابل خود قرار دهند. آنها به خوبی می دانند که اخلال در نظم خلیج فارس حتما چین را متضرر خواهد کرد و وضعیت نه جنگ و نه صلح اقتصادی بین آمریکا و چین را وارد یک مرحله بدتر خواهد کرد.

به همین دلیل ساده است که الان سناریوی جان کری و ترامپ از بالا به آنها ابلاغ شده است و دور جدید بازی را شروع کرده اند. من اسمش را می‌گذارم بازی «کات» یعنی معادله کری ایران ترامپ. آمریکایی‌ها می‌خواهند ایران را بین پلیس خوب و بد قرار دهند و از عناصر آگاه و ناآگاه داخلی خودشان برای فشار بر نظام در جهت انجام مذاکره استفاده کنند و همین مساله هم باعث شده است تا ترامپ مرتب آلارم مذاکره بدهد و از گفت و گو و رد بدل شدن تماس تلفنی بین تهران و واشنگتن حرف بزند. این کار به آنها فرصت می دهد تا با شل و سفت کردن وضعیت اقتصادی کشور مردم را در داخل بیشتر سرگردان و بلاتکلیف کنند.

بلاتکلیفی و مشکلات گاه و بیگاه باعث می شود مردم از این بازی ها خسته شده و مثل بیماری که از بیمارستان رفتن خسته شده و خواهان مرگ خود می شود، به مرگ خود راضی شده یا وارد درگیری های داخلی شوند و هر کس ساز تازه ای کوک کند. به خصوص آنکه گروه های سیاسی هم مرجعیت خود را از دست داده و دیگر توان کنترل تندرو ها و مردم عادی که هر روز قیمت ارز و خودرو را چک می کنند نداشته باشند.

باید بپذیریم که این یک بازی است که آمریکا شروع کرده و تا ما را خسته نکند دست برنخواهد داشت. واشنگتن نباید بتواند این بازی را ادامه دهد و چاره این کار ضرب شست محکم ماست. نباید به آنها زمان بدهیم، اتفاقی بدتر از جنگ پیش روی ماست و آن سرخوردگی مردم است. جلوی این اتفاق باید هرچه سریعتر گرفته شود . مردم نمی توانند بلاتکلیفی و اخبار متناقض و متفرقه را تحمل کرده و از آن به سلامت عبور کنند. باید فشار روانی روی آنها کاهش پیدا کند وگرنه به جای جنگ دچار مشکلات شدید داخلی خواهیم شد.

پروزه «کات» دقیقاً دنبال این مساله است و متاسفانه برخی ها در داخل مشغول کمک کردن به آن هستند

نام:
ایمیل:
نظر: