در منطق رهبري جوانگرايي در تقابل با شايسته سالاري نيست. اينگونه نيست که بتوان با تاکيد بر جوانگرايي، شايستگان را حذف نمود و يا آنکه امور را به دست جواني سپرد که شايستگي و تخصص انجام کاري را ندارد! بدون شک نگرش رهبري بر سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت است و بايد نسبت به اين شاخص دقت لازم نمود تا رويکرد حکيمانه اتخاذ شده به فساد و ناکارآمدي نينجامد.
ورود انقلاب اسلامي به دهه پنجم عمر پر برکت خود اقتضائاتي را به همراه دارد که بدون توجه به آن نميتوان در حرکت در مسير تحقق آرمانهاي انقلاب موفق بود. شايد مهمترين اقتضاء آن را بايد در بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي جستجو کرد که حکيم انقلاب اسلامي در آن بر «عظمت نقش نيروي جوان متعهّد» در پيشبرد گام هاي انقلاب اسلامي تاکيد ورزيده و ايشان را محور تحولات دهههاي آتي پيش روي کشور دانستهاند. البته به فرموده ايشان «نه هر جواني؛ جواني که احساس تعهّد کند، احساس مسئوليت کند.» در اين ميان بخش عمده انتظارات از جوانان مومن انقلابي حرکت مبتني بر منطق «آتش به اختيار» و در قالب «تشکلهاي خودجوش انقلابي» تصور ميشود. تعابير و توصيههايي که رهبري نيز در طول سالهاي اخير داشتند در اذهان عمومي جوانان چنين رويکردي را القاء ميکرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين باره تعريف ميکنند: «آن زمان كه ما در شوراي انقلاب بوديم، نسبت به همين موضوع، به ما و دوستان ديگري كه در آن شورا بوديم، اعتراض ميشد. افراد مسنّي - عمدتاً شصت ساله، هفتاد ساله، هفتادوپنج ساله - هم در آن شورا بودند، كه خيلي عقيده به جوانان نداشتند و ميگفتند چرا شما به جوانان رو ميدهيد و اينها را بيخود وارد كارهاي عمده ميكنيد؟! اينها دوست نميداشتند كه به جوانان خيلي ميدان داده شود. البته دوست ميداشتند كه جوانان از آنها اطاعت كنند و دنبالشان راه بروند! ميگفتند آنها جوانند، ما پيريم؛ بايد دنبال ما بيايند. خيلي حاضر نبودند به جوانان اعتماد كنند؛ ولي ما اعتماد ميكرديم و جواب آنها را هم در واقع با تجربهي عملياي كه ميديدند خوب كار انجام ميگيرد و پيشرفت ميكند، ميداديم و داده ميشد.(7/2/77)
رهبري سيره حضرت امام(ره) را گوشزد ميکنند و ميفرمايند: «امام به جوانان اعتماد و اعتقاد داشتند. لذا مثلاً فرماندهان اوّليه سپاه پاسداران - که هسته اوّليه سپاه را اينها گذاشتند - اين مجموعه عظيم را تشکيل دادند و سپاه در جنگ آن همه نقش آفريد. وقتي اينها به امام معرفي شدند و امام اينها را شناختند، به هيچ وجه نگفتند که شما جوانيد، چطور ميخواهيد اين کار را بکنيد؛ نخير، بلکه استقبال هم کردند. يا مثلاً در کابينه شهيد رجايي، يک عدّه جوانان خيلي خوب بودند. اوّلين کابينهاي که جوانان را به معناي واقعي کلمه وارد مسؤوليت کرد، کابينه شهيد رجايي بود.» (13/11/77)
اما کلام ايشان در جمع دانشجويان که اولين روز خردادماه انجام شد، پيامي متفاوت و رنگ و بوي ديگري داشت! معظمله در بخشي از اين ديدار با برشمردن حرکت عمومي انقلاب مبتني بر بيانيه گام دوم، به موضوع راهکارهاي عملي تحقق نقش آفريني جوانان پرداخته و در نهايت ميفرمايند: «نتيجهي اينها چه ميشود؟ اينجا من اين جور يادداشت کردهام که سرانجام [اينها]، کشاندن نسل جوان متعهّد به عرصهي مديريت کشور [است]، ... ورود در عرصهي مديريت براي نسل جوان از اين راهها اتّفاق ميافتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصهي مديريت شد، و مديران ارشد نظام از جملهي جوانهاي متعهّد [شدند] -که من گفتم جوانهاي متعهّد حزباللهي، يعني واقعاً بايد حزباللهي باشند؛ به معناي درست کلمهي حزباللهي- آن وقت آن حرکت عمومي کشور طبعاً استمرار پيدا ميکند، سرعت پيدا ميکند و انجام ميگيرد.»
اين صراحت در باب ضرورت کشاندن نسل جوان متعهد حزباللهي به عرصه مديريت کشور ميتواند نويدبخش تحولي بزرگ در عرصه اداره کشور باشد که نيازمند تامل در ابعاد آن هستيم.
الف. اهميت و ضرورت جوانگرايي
1. جواني و حرف هاي نو براي تحول
تغيير و تحول و زندگي در شرايط و دنيايي متفاوت، بطور طبيعي زاينده افکاري جديد خواهد بود. نسل جوان بطور طبيعي داراي ايدههاي نو براي اداره جامعه است. چرا که از منظرگاه متفاوت به مسايل مينگردد و دنياي ذهني او متفاوت از پيشينيان است. اين ويژگي ميتواند مولد فرصت هاي مناسبي براي تحول و تکاپو در هر جامعه اي باشد. در کنار اين ظرفيت ذاتي، ميل به تحول و تغيير و پيشرفت نيز در جوانان موج ميزند. جوان در ابتداي پويايي زندگي است و انگيزه ها براي برخورداري از لذات زندگي و تجربه آزمونهاي متفاوت او را به جنب و جوش انداخته است. جوان ميخواهد جهان را آنگونه که ميپسند و در آرزوهاي خود ميپروراند بسازد و بر اين باور است که ميتواند!
دوران جواني را ميتوان نقطه اوج تجلي اراده سالاري دانست. نيروي جواني برآمده از سه مولفه انرژي، اميد، ابتكار است که ميتواند آن را مبدل به موتور محرک جامعه نمايد. به فرموده رهبري: «جوان، سرشار از اميد و نشاط است و مايل است كاري به او محوّل كنند و آن را با شجاعت و خطرپذيري انجام دهد.» (13/8/81) و محصول چنين شخصيتي بدون شک توليد افکار جديد و شنيدن سخن نو خواهد بود و اين همان چيزي است که مديريت کشور در دهه پنجم انقلاب اسلامي به آن نيازمند استو
2. جواني و پيشراني
جواني با پيش قدمي و پيشراني نيز نسبتي ديرينه دارد و تاريخ بشريت گواه صادقي است بر اين ادعا که جوانان همواره پيشگام تحولات مهمي سياسي – اجتماعي و حتي اقتصادي بوده اند. جوانان همانطور که در خيزش اسلامي ملت ايران و تداوم استقرار جمهوري اسلامي نقشآفرين بودند، امروز نيز پيشگام و پيشران حرکت انقلاب به سمت اهداف و آرمانها به حساب ميآيند. اين پيشراني ميتواند تمام سرمايه هاي کشور را نيز در جهت پيشرفت کشور به خدمت آورد. به همين جهت رهبري معظم انقلاب اسلامي تاکيد دارند که «انديشهي پيران و فکر و تجربهي آنها آنوقتي به کار ميآيد که حرکت جوانانهي جوانان وجود داشته باشد؛ پيشران حرکت انقلاب، جوانها هستند.» (3/9/95)
3. توانا در پيشبرد اهداف
ناونايي انجام کارها و برآمدن از وظايف و ماموريت ها هر چند امر مهم و ارزشمندي است، اما مديريت پويا و راهبردي نيازمندي توان بيشتري نيز هست و آن پيشبرد و هدفگذاريها جديدي است که ميتواند تضمين کننده آينده يک سازمان باشد و افقهاي روشني پيش روي حرکت يک مجموعه را آشکار سازد و با ريل سازي مناسب و بموقع اهداف و آرمانها را دستيافتني کند. اين توان بطور ويژه اي در جوانان به واسطه روحيه تحول خواهي و رويکرد انقلابي و خل و خوي ساختارشکنانه ايشان تمرکز يافته است که با مبسوط اليد شدن و قبول مسئوليتها شکوفا خواهد شد. رهبر معظم انقلاب اسلامي از سالياني دور تاکيد دارند: «تجربهي من اين است كه اگر ما به جوان اعتماد كنيم - آن جواني كه شايسته دانستيم به او مسؤوليت بدهيم و صلاحيتش را داشت؛ نه هر جواني و هر مسؤوليتي - از غير جوان، هم بهتر و مسؤولانهتر كار را انجام ميدهد؛ هم سريعتر پيش ميبرد، هم كار را تازهتر و همراه با ابتكار بيشتري به ما تحويل خواهد داد؛ يعني روند پيشرفت در كار حفظ ميشود. برخلاف غير جوان كه ممكن است كار را بالفعل خوب انجام دهد، اما روند پيشرفت در آن متوقّف خواهد شد. غالباً اينگونه است.» (7/2/77)
4. توانا در حل مشکلات کشور
براي حل مشکلات و معضلات کشور راههاي مختلف ارائه گرديده و نسخههاي متنوعي پيچيده شده است. از يک منظر نظريات مطرح در اين باب را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود. دسته اول ديدگاهي است که وابستگي به بيگانه و بهره برداري از توان قدرتهاي بزرگ را راهکاري براي حل مشکلات کشور ميدانند و اعتماد به الگوي توسعه غربي را پيشنهاد ميدهند. ديدگاهي ديگر بر اتکا به خود و توان و استعدادهاي داخلي تکيه دارد و با محور قرار دادن دکترين «ما ميتوانيم» نسخههاي بومي را براي درمان دردها چاره ساز ميبيند. دال مرکزي چنين نگاهي، اعتماد به جوانان کشور و اميد به نيروي جواني است. جوانان در طول چهار دهه اخير نشانه دادهاند که قابل اتکا هستند و نه تنها توانايي حل مشکلات کشور را با تدبير و سختکوشي و تفکر و خوشفکري دارند، بلکه گاه تنها راه حل کشور نيز هستند! و به جز آنان کس ديگري توانايي حل برخي مشکلات کشور را نداشته است. اين نوع باور به جوانان را مي توان در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامي مشاهده نمود. معظم له در بررسي اين دو الگوي توسعه چنين ميگويند: «سازش با آمريکا مشکلات کشور را حل نميکند، بلکه افزايش خواهد داد؛ مشکلات سياسياي اگر داشته باشيم، مشکل اقتصادي اگر داشته باشيم؛ مشکلات ما را خودمان بايد حل کنيم؛ مشکلات ما را شما جوانها بايد حل کنيد.» (12/8/95)
اين نگاه به جوانان که برآمده از اعتماد کامل ايشان به توانايي آنان است، امروز بايد به گفتمان فراگيري نزد مسئولين کشور نيز بدل گردد و آثار خود را در دستگاههاي مختلف نشان دهد، که يکي از نشانههاي جوانگرايي در نيروي انساني و سپردن مسئوليتهاي بيشتري به جوانان است. نسلي که با خلاقيت و پويايي و ابتکار و پشتکار ميتواند بخش عمدهاي از گرههاي ايجاد شده در بوروکراسي تنبل سازمانهاي مختلف را حل نمايد.
5. اثبات استعدادها و توانايي در عمل
ادعاي جوانگرايي، ادعايي خام و بافته اي نظري و ذهني نيست که ما به ازاي خارجي نداشته باشد، بلکه با صراحت ميتوان گفت که جوانان با حضور در عرصههاي مختلف، توانايي و کارآمدي خود را به اثبات رسانده و کارنامه درخشاني براي خود رقم زدهاند. از نگاه رهبري «هر چه زمان به پيش ميرود، اميد ملت ايران به نسل جوانِ درس خوانده و بالندهاش بيشتر ميشود. جوانان اين ملت در همهي ميدانها توانستهاند برتريها و درخشندگيهاي خود را به اثبات برسانند.» (27/11/87)
معظمله يادآوري ميفرمايند: «اگر صحبتِ كارهاي فناوري پيچيده است، همين جوانها هستند؛ انرژي هستهاي را هم جوانهاي ما دارند سر پا ميكنند؛ در سلولهاي بنيادي هم جوانهاي ما دارند فعاليت ميكنند؛ و در فناوري زيستي، فناوري نانو، و انواع و اقسام فناوريها، هر جا ميرويم جوانهايند؛ جوانهائي كه نه دوران جنگ را ديدند، نه امام را ملاقات كردند، نه از اول انقلاب خاطرهاي دارند. پس اين حركت، حركت پوينده و بالنده است. به ميدان عمل و خدمت و تلاش كه ميرسيم، همين حركت عظيم بسيج سازندگي را ميبينيم؛ به ميدان سياست و اعلام حضور كه ميرسيم، حركت 9 دي را ميبينيم، حركت 22ي بهمن را ميبينيم، حضور عظيم در انتخابات را ميبينيم؛ اينها معناش چيست؟ معناش اين است كه امروز جوانان ما - كه اكثريت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حركت انقلاب اسلامي و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزايندگي هستند، دارند پيش ميروند. (بيانات در ديدار جهادگران بسيج سازندگي 31/6/89)
رهبري معظم انقلاب تلاش دارند تا نمونههاي فراواني از کارهاي بزرگي که توسط جوانان انجام شده را به مسئولين کشور گوشزد کنند و حاصل فرآيند اعتماد به جوانان را براي ملت نيز رونمايي نمايند. لذا در کلام ايشان مثالهاي متعددي از اين موفقيت ها بارها آورده شده است. نمونه بارز اين موفقيت ميدان توليد علم و فناوري است که معظمله تاکيد دارند: «هر جا که ما بر ابتکار و استعداد جوانان با انگيزه، مومن و مخلص تکيه کرديم و آنها را ارج نهاديم، چشمههاي جوشان پيشرفت پديدار شد که پيشرفتهاي هستهاي، دارويي، سلولهاي بنيادي، نانوتکنولوژي و برنامههاي صنعتي دفاعي نمونههاي عيني اين واقعيت هستند» (23/2/93)
6. ايستاده در برابر دشمنان
روحيه جواني با ايستادگي و زير بار زور نرفتن نيز سازگاري ممتازي دارد. جوان به واسطه آنکه کمتر تعلق دارد و روحيه محافظه کاري بر شجاعت و غرور و حريت جواني غلبه نکرده است، به ذات يک انقلابي است. لذا در برابر دشمن نيز جرات و جسارت بيشتري از خود نشان مي دهد و همواره در صف اول مقابله قرار داشته است.
تقابل امروز جمهوري اسلامي با دشمن نيز که به روزهاي سخت و حساسي رسيده و استکبار جهاني با همه توان براي ضربه زدن به نظام اسلامي و ملت ايران به ميدان آمده است، نيارمندي ميدانداري جوانان است. مواجهه همهجانبهاي که با محوريت جنگ اقتصادي دشمن اين روزها شاهد آن هستيم، سناريوي چند لايهاي است که راه مقابله با آن نيز هوشمندي و تدبير مسئولين و ملت را ميطلبد. يکي از ملاحظات مهم در مقابله با اين جنگ اقتصادي بهره گيري از نبوغ و توانمندي جوانان است. جوانان کشور امروز نيز در صف اول مدافعان اين سرزمين قرار دارند. به تعبير رهبري: «امروز نيز جوانان ما با روحيه و حماسهاي شورانگيز مهياي دفاع، از دستاوردهاي انقلاب اسلامياند. امروز نيز ملت ما و جوانان ما در همهي ميدانها آمادهاند تا از افتخارات خود دفاع كنند.» (17/11/81)
جوانگرايي در مديريت و حضور جوانان متعهد حزب اللهي در امور تصميم گيري کلان کشور اين امتياز را براي کشور و ملت به همراه خواهد داشت که از تهديدات و ارعاب دشمن نهراسيده و شجاعانه در دفاع از حقوق ملت در عرصه هاي مختلف قدم بردارند.
ب. ملاحظات جوانگرايي
سخن گفتن با صراحت از ضرورت سپردن عرصه مديريت به جوانان را ميتوان راهبردي ممتاز دانست که تحقق آن ضرورتي اساسي براي امروز و آينده کشور است و انتظار آن است تا زمينههاي تحقق آن فراهم آيد. اين مهم در مسير تحقق نيازمند توجه به برخي ملاحظات اساسي است تا از مسير صحيح دچار افراط و تفريط نگردد و اين فرصت تاريخي به خاطر برخي خطاها به تهديد بدل نشود.
1. جوانگرايي متناسب با هر پست
جوانگرايي مفهومي عام و کلي است که متناسب با هر ماموريت و مسئوليتي بايد آن را تعريف نمود. به عنوان نمونه نماز جمعه از جمله امور اجتماعي – سياسي است که خطيب آن بايد از شايستگيهايي از جمله صلاحيت علمي – فقهي، وجاهت و مقبوليت عمومي، اعتبار اخلاقي و ... برخوردار باشد. بدون شک جوانگرايي در نماز جمعه به معناي انتخاب ائمه جمعه 20 تا 30 ساله نيست! چرا که اين امر موجب ضعف نماز جمعه و کاهش حضور نمازگزاران خواهد شد. لذا بايد دقت نمود که برداشتي سطحي و قشري از جوانگرايي، اين تدبير راهبردي رو دچار انحراف ننمايد.
2. بهره گيري از تجربيات
استفاده از تجربه مديران گذشته، ملاحظه جدي ديگري است که در اين فرآيند بايد براي آن تدبيري انديشيد. اين تجربه به مثابه سرمايه ارزشمندي است که محصول ساليان سال عقلانيت و تجربه و علم آموزي است که بايد در خدمت مديريت کشور قرار گيرد. در هيچ جاي دنيا چنين گنجينه ارزشمندي را به سادگي به هدر نميدهند. براي اين کار بايد اتاقهاي فکر و تيمهاي مشاورهاي منسجم و مستمر تشکيل داد و از تجربيات مديران گذشته استفاده نمود و آن را در خدمت مديران جوان قرار داد. به واقع جوانان بايد پاي بر عمارت ساخته شده گذشتگان بگذارند و مسير را تا رسيدن به قله هاي پيشرفت و توسعه کشور ادامه دهند.
3. جوانگرايي مبتني بر فرآيند و مکانيزمي منطقي
طراحي مکانيزمي براي چرخش نسلي و تربيت مديران جوان ضروري است. به واقع بايد فرآيندي مدت دار و نهادينه شده را طراحي نمود که هر مديري قبل از رسيدن به پايان مدت اشغال و خط بازنشستگي، در کنار خود مديران جوان کارآزموده و آماده به کاري را تحويل سيستم مديريتي کشور دهد تا با خيال راحت بتوان جايگزيني را براي وي انتخاب نمود. فراموش نبايد کرد که در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامي پذيرش مديريت هاي اجرايي کشور، جايگاهي براي کسب تجربه از طريق آزمون و خطا نيست و انتظار ميرود که مديريت ها با کمترين خطا همراه باشد. لازمه اين کار تصويب قوانيني اداري معطوف به تحقق اين مهم و پيگيري جدي و عملياتي کردن آن در سازمانهاي مختلف است. اگر اين اتفاق بيفتد، بدون شک بخش مهمي از مشکلات ناشي از تغيير مديريتي کشور حل گرديده و با گسست مديريتي در کشور مواجه نخواهيم بود.
4. جوانگرايي و شايسته سالاري
بايد توجه نمود که در منطق رهبري جوانگرايي در تقابل با شايسته سالاري نيست. اينگونه نيست که بتوان با تاکيد بر جوانگرايي، شايستگان را حذف نمود و يا آنکه امور را به دست جواني سپرد که شايستگي و تخصص انجام کاري را ندارد! بدون شک نگرش رهبري بر سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت است و بايد نسبت به اين شاخص دقت لازم نمود تا رويکرد حکيمانه اتخاذ شده به فساد و ناکارآمدي نينجامد.
5. جوانگرايي و آفت آقازادگي
واقعيت آن است که کسب قدرت و در اختيار داشتن مناصب کليدي، موقعيت حساسي است که بسياري براي دستيابي به آن چشم طمع دارند و حاضرند براي دستيابي به آن هر اقدامي کرده و خطوط قرمز فراواني را زير پا بگذارند. متاسفانه تجربيات تلخ سال هاي اخير حکايت از آن دارد که حضور انگشت شمار جوانان در مناصب مديريتي و تصميم سازي کشور، اغلب تحت نفوذ روابط ژنتيکي دو جريان سياسي غالب و آقازاده محوري بوده است. اين روند فسادانگيز ميتواند آينده فرآيند جوانگرايي در مديريت کشور را تهديد کرده و به انحراف بکشاند و به وضعيتي ضد آنچه انتظار ميرفت تبديل کند! براي مقابله با اين خطر از همينک بايد چاره انديشي نمود و کاري کرد تا روند دستيابي به مديريت در کشور مبتني بر شايستهسالاري رقم بخورد و مسير براي سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت فراهم آيد.