صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۳۲۲۸۴۵

«علی بیگدلی» کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به ادامه خشونت‌ها در ایالات متحده و تشدید آن توسط رئیس‌جمهوری این کشور در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: بیش از یک هفته است که در بسیاری از شهرهای ایالات متحده به دلیل کشته شدن یک شهروند سیاه‌پوست (جورج فلوید)، شاهد به وقوع پیوستن تظاهراتِ اعتراضی از سوی مردم آمریکا و سیاه‌پوستان هستیم که در مقابل اعمال فشار پلیس و نیروهای امنیتی به معترضان افزایش یافته است. در نمای اول به این نتیجه می‌رسیم که نظام‌سرمایه‌داری در حال تجربه گسست‌های جدید است و به همین دلیل می‌توانم بگویم که بهتر است مبانی ساختاری آن تغییر کند. در ماه‌های اخیر شاهد به راه افتادن تظاهرات و اعتراض‌‌های زیادی در کشورهایی مانند آلمان، فرانسه، ایتالیا و غیره بودیم که اغلب آنها در اعتراض به سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی دولت این کشورها شکل گرفت. به همین دلیل است که می‌گویم نظام‌سرمایه‌داری نیازمند بازتعریف فلوچارت و مبانی خود است.

وی ادامه داد: در نمای دوم ما شاهد «تراکم نارضایتیِ اشباع شده» در نظام سرمایه‌داری آمریکا هستیم. انباشت این نارضایتی‌ها باعث شده تا یک راهی برای تخلیه به وجود بیاید و این راه کشته شدن جورج فلوید بود. به عبارتی دیگر مسائلی مانند بیکاری، تورم، پاندمی کرونا باعث شد تا مردم آمریکا که از سوءمدیریت ترامپ نگران و عصبانی هستند به نقطه جوش برسند و نهایتاً مرگ فلوید به دست پلیس باعث شد تا این بسترهای نارضایتی و انباشت آن، یکباره به انفجار اجتماعی تبدیل شود. این موضوعی است که در بسیاری از کشورها در حال اتفاق افتادن است و زمینه‌های آن کاملاً مشهود و پیداست. نمای سوم، کمی سیاسی‌تر است و به ریشه تشکیل آمریکا برمی‌گردد. زمانی که ایالات متحده در سال ۱۷۷۶ میلادی اعلامیه استقلال خود را صادر کرد، تنها دو حزب یا دو جناح در این سرزمین وجود داشت که تا به امروز، همان دو حزب در آمریکا به عنوان جریان اصلی حضور دارند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: آن سال‌ها در آمریکا تنها حزب فدرالیسم و حزب آنتی فدرالیسم فعالیت داشتند و همین موضوع به ما نشان می‌دهد که دوقطبی در ایالات متحده از همانموقع وجود داشته است و مساله جدید به حساب نمی‌آید. این دو قطبی حالا هم با حضور حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه ادامه دارد و آرمان‌های همان دو حزبی که در سال ۱۷۷۶ میلادی تشکیل شدند را دنبال می‌کنند. این دو قطبی امروز با مشکل جدی مواجه شده؛ چراکه جامعه آمریکا در حال زاویه پیدا کردن با منش و سیاست سرمایه‌داری است. در قانون اساسی ایالات متحده، به وضوح می‌بینیم که یک روحِ ثروتمند در آن دمیده شده است که بازگو کننده همان مرام و مسلک سرمایه‌داری است. این مسائل به خوبی نشان می‌دهد که خشونت در آمریکا با ابزار سخت‌تر جواب می‌دهند و ذات آن در وضعیت کنونی به ترامپ و حزب جمهوری‌خواه برمی‌گردد. اگر مرامنامه حزب جمهوری‌خواهان را به صورت گذرا مطالعه کنید به خوبی می‌فهمید که چرا ترامپ تا به این حد از خشونت علیه معترضان استفاده می‌کند و حتی آنها را با تروریست‌ها مقایسه کرده است.

بیگدلی افزود: درون حزب جمهور‌ی‌خواه مسائلی اعم از ثروتمند بودن، سفیدپوست بودن، استقرار در مناطق شمالی و صنعتی آمریکا (مانند نیویورک و واشنگتن) و در نهایت مذهبی بودن، از شروط اصلی است و ما می‌بینم تمام کسانی که در ساختار قدرت و لایه‌های ابتدایی ان قرار دارند، همگی این مولفه‌ها را دارا هستند. سفیدپوست بودن برای آنها یک ارزشِ مهم است و تمام این پارامترها به صورت یکجا در شخصیتی به نام «دونالد ترامپ» تجمیع شده است. ما شاهد حکمرانی شخصی در کاخ‌سفید هستیم که به راحتی مردم را به ورود ارتش و برخورد با آنها تهدید می‌کند اما او به این نکته توجه نکرده است که اکثر مردم آمریکا، مسلح هستند. ترامپ از این موضوع به شدت می‌ترسد؛ چراکه اگر او دستور ورود ارتش را بدهد، احتمال دارد مردم هم دست به سلاح شوند و آنجاست که می‌تواند زمینه برای بروز جنگ داخلی فرهم شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: معتقدم که اعتراض‌های اخیر نمی‌تواند ایالات متحده را با بحران جدی و رو به زوال روبه‌رو کند بلکه ارزش‌های آمریکایی را لگدمال کرد. به نظرم این ارزش‌های متزلزل شده‌اند و حالا حزب جمهوری‌خواهان به دنبال آن است تا به اعمال خشونت این فرآیند را به نفع خود تغییر دهد. در این میان ترامپ و تیم او خشونت عریان و هجمه‌های روانی از طریق موضع‌گیری‌ها تند را در دستور کار خود قرار داده‌اند و به همین دلیل است که مخالفان خود را تروریست می‌خوانند. باید توجه داشته باشید که حزب جمهوری‌خواهان به شدت از تفکر چپ و حتی آنارشیست‌های سیاسی متنفر است که نمونه آن را می‌توانیم در فعالیت‌های جریان مک کارتیزم در دهه ۵۰ میلادی جست و جو کنیم که حتی بحث اخراج چارلی چاپلین را مطرح کردند. حالا هم ترامپ به نمایندگی از همان جریان در کاخ‌سفیداست و یک تنفرِ ضدسوسیالیستی را از خود بروز داده است. او زیر فشار حزبش در حال اطاعت از راهبر ماکیاولی است؛ به گونه‌ای که معتقدند حفظ قدرت در ارجحیت قرار دارد و از سوی دیگر اعتقاد دارند سیاست هیچ ربطی به اخلاق و مذهب ندارد. به همین جهت ما شاهد خشونت به حداکثر رسیده هستیم و ترامپ می‌خواهد با اعمال آن، اوضاع را به نفع خود رقم بزند

نام:
ایمیل:
نظر: