توافق دولت امارات متحده عربی که دولت یک کشور ذرهای، ولی پرادعا و جاهطلب در خلیجفارس است با رژیم صهیونیستی برای عادیسازی روابط و بهتر بگوییم اعلام رسمی مناسبات دوجانبه، هیچ تغییری در هندسه جدید قدرتی که در سالهای اخیر در منطقه غرب آسیا شکل گرفته است، ایجاد نمیکند. کما اینکه این روابط بهصورت غیررسمی از ۱۰ سال قبل وجود داشته و الآن رسمیت یافته است؛ طوری که پیشازاین و بنا بر اعلام رسانههای صهیونیستی، نتانیاهو بهصورت مخفیانه دو بار به امارات سفر کرده است؛ لذا نمیتوان آن را رخدادی جدید و تأثیرگذار در روند پیشبرد مسئله فلسطین در جهان اسلام و منطقه قلمداد کرد.
در خصوص این توافق نکات مهمی وجود دارد که لازم است تا در این خصوص روشنگری شود:
نکته اول؛ نگاه انتخاباتی یکی از پیشرانهای مهم در اعلام رسمی روابط امارات و رژیم صهیونیستی بوده است. در این رابطه، امارات بهنوعی طعمه ترامپ برای انتخابات آبان ماه شد. چراکه انگیزه ترامپ از سازماندهی مناسبات امارات و رژیم صهیونیستی در گام اول چیزی جز بهرهبرداری انتخاباتی نیست. ترامپ از طریق این اقدام خواسته است تا حمایت یهودیانی که در کمپین بایدن هستند را جلب کند.
نکته دوم؛ امارات با اینکه از نظر اقتصادی و سرمایهگذاری خارجی در سطح خوبی قرار دارد، اما از نظر امنیتی یک واحد سیاسی به شدت آسیبپذیر است که با کمترین تهدید بیرونی شاکله اقتصاد و بازرگانیاش به آسانی از هم میپاشد. از این نظرگاه میتوان تأکید داشت که امارات از طریق رسمیت بخشیدن به روابط با رژیم صهیونیستی و با درک این موضوع که ترامپ انتخابات آتی را خواهد باخت؛ لذا در صدد است تا خلأ ناشی از آمریکای بدون ترامپ را که حامی و صادرکننده بزرگ امنیت به امارات است را با جایگزینی رژیم صهیونیستی جبران کند؛ چراکه در دکترین امنیت ملی امارات که یک کشور فاقد عمق استراتژیک است، اتکا به عناصر منطقهای و بینالمللی قدرت، یک عنصر مهم بازدارنده در دفع تهدیدات خارجی است.
نکته سوم؛ نتانیاهو نیز از رسمیت دادن به مناسبات دوجانبه با امارات در پی اهداف متعددی است. در این راستا نخستوزیر رژیم صهیونیستی که با چالشهای متعددی در داخل مواجه است بهواسطه اعلام رسمی روابط خارجی با یک کشور عربی، به دنبال تقویت جایگاه متزلزل و افزایش وزن سیاسی خود در مقابل رقبایش است.