مفهوم سلبریتی اولین بار در نیمه اول قرن بیستم و در ایالاتمتحده امریکا بوجود آمد، به صورتی که با گسترش صنعت سینما، نهادهای وابسته به حکومت، برخی از هنرمندان، بازیگران و یا ورزشکاران را با قدرت رسانه به شهرت قابلتوجهی رسانیدند، به شرطی که آنها برای نظام آمریکا تبلیغ نمایند؛ فلذا از آنجا بود که دنیا با مفهوم جدیدی به نام سلبریتی آشنا شد. بهتدریج سلبریتیها در نظر هواداران خود تبدیل به مرجعیت فکری شدند. سلبریتیهای نوظهور اجازه حرکت خودسر و برخلاف منافع ملی نداشتند و اگر چنین میکردند همانهایی که آنها را در اذهان عمومی برجسته نموده بودند، اصطلاحاً بایکوتشان میکردند.
سالهاست که سلبریتیهای غربی در سایه خدمات اجتماعی، اقتصادی و امنیتی که به حکومتهای مطبوعشان میدهند، توسط آنها به جهان شناسانده شده و ازاینرو در جهان دارای طرفدارانی بیشمار هستند. چندی پیش و در خلال اعتراضات فرانسه فردی با چاقو به نیروهای پلیس حمله کرد و توسط پلیس کشته شد، فوراً تمامی سلبریتیهای فرانسوی جانب پلیس را گرفته و فرد مذکور را تروریست نامیدند! حالا شما رفتار سلبریتی فرانسوی را با رفتار برخی از سلبریتیهای وطنی مقایسه نمایید که از مجرم محکوم به قتل عمد به عنوان معترض یاد میکنند و هشتگ اعدام نکنید را ترند میکنند!
در جریان اپیدمی کرونا در جهان، رونالدو فوتبالیست مشهور پرتغالی تمامی هتلهای خود را در کشورش به درمان بیماران کرونایی اختصاص داد این در حالی است که برخی سلبریتیهای ایرانی در همان ایام در صفحه اینستاگرامشان و یا در اکانت توئیترشان مشغول مسخره نمودن بیمارستان صحرایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بودند؟! درحالیکه رونالدو و مسی فیلم و عکسهای خانوادگی خود، با تعداد قابلتوجه فرزندانشان را نمایش میدهند تا به نوعی رشد منفی جمعیت در کشورشان را به هوادارانشان یادآوری نمایند، در همان حین فلان سلبریتی ایرانی از همزیستی، همدمی و حتی عاشقی با سگ و گربه خود برای مخاطبین جوانش میگوید! اما عیب کار کجاست؟
به نظر میرسد عیب کار در وهله اول در کانون خانوادهها و در مرحله بعد ارگانهای دولتی مرتبط با این موضوع مثل، وزارتخانههای ارتباطات، ارشاد و آموزشوپرورش است. خانواده بستر فضای مجازی را برای فرزند معصوم خود فراهم میکند، سپس وزارت ارتباطات با اهمال در راهاندازی شبکه ملی و به برکت فیلترشکنهای رایگان، فرزند مسلمان ایرانی را دفعتاً و یکجا با تمام مفاهیم، اعم از خوب و بد آشنا میکند، همزمان سند ۲۰۳۰ با چراغ خاموش در مراکز تحت نظر وزارت آموزشوپرورش اجرایی میشود و سرانجام وزارت ارشاد بعضاً از سلبریتیهایی تقدیر به عمل میآورد که بهجز بیدینی هیچ هنر دیگری ندارند! و مجدداً تصویر پررنگ و لعاب آنها را وزارت ارتباطات در بستر فضای مجازی ولنگار در اختیار کودکان معصوم قرار میدهد و این چرخه معیوب الگوسازی همچنان ادامه دارد!
سؤال اینجاست که مسئولین دولتهای مختلف در سالهای تصدی خود در کشوری که اکثریت جمعیت آن را شیعه اثنی عشری تشکیل میدهد، چه حرکتی برای نهادینه کردن فرهنگ عاشورا نمودهاند؟ فرهنگی که دستگاه امام حسین علیهالسلام برای همه سنین الگوی مناسب خود را ترسیم کرده است، از کودک شیرخواره گرفته تا پیرمرد هشتادساله! از نوجوان گرفته تا جوان، از سیاهپوست گرفته تا سفیدپوست! متأسفانه نهتنها کاری در راستای الگو قرار دادن این فرهنگهای ناب اسلامی نشده بلکه خواسته یا ناخواسته با پرورش سلبریتیهای لائیک، لاقید و حتی وطنفروش، در خاموش کردن فرهنگ عاشورایی نیز اقدام شده است.