حفظ و صیانت از امنیت ملی، منافع ملی، تمامیت ارضی کشور و پشتیبانی از امت اسلامی و ملتهای تحت ظلم، چهار خط قرمز اصلی و مهم سیاست خارجی ایران را تشکیل میدهد که در کنشها و رفتارهای بازیگران خارجی همواره مورد تأکید و توجه ویژه قرار میگیرد.
یکی از نکات بسیار مهمی که در خصوص مناقشه قرهباغ باید توجه ویژهای به آن داشت مربوط به روایتهایی است که در خصوص این مناقشه گفته و نوشته میشود. در این راستا باید تأکید کرد که منازعه و درگیری در قرهباغ فاقد ابعاد «مذهبی و ایدئولوژیکی» است. به بیان سادهتر منازعه قرهباغ یک منازعه «قومی» است و نه «مذهبی»؛ لذا نگاه و رویکرد به این منازعه هم نباید مبتنی بر مختصات و گزارههای دینی و مذهبی باشد، ولو اینکه دو طرف درگیری از ایدئولوژی و دین و مذهب متفاوتی برخوردار هستند.
با این مقدمه کوتاه، حال به این پرسشی که یکی از دغدغهها و ابهامات موجود در بین فضای افکار عمومی و ناظران مسائل قفقاز هست، باید پاسخ داد؛ آن هم این که سیاست خارجی و رویکرد جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با مسائل و اتفاقات دشواری که هماکنون در قرهباغ جریان دارد چگونه باید باشد؟ آیا باید به عنوان یک کشور مسلمان در کنار آذربایجان که اکثریت آن را شیعیان تشکیل میدهند ایستاد؟ و یا اینکه نه، باید از یک سیاست متوازن و رفتار متعادل، با توجه به اینکه ایران مناسبات حسنهای با ارمنستان دارد، برخوردار بود؟
در پاسخ باید گفت، چهارچوبها و مختصات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با بحرانهایی که در محیط پیرامونی خود ظهور و بروز پیدا میکند کاملاً مشخص بوده و تعریف شده است و در قانون اساسی و اسناد بالادستی نیز به روشنی تبیین شده است.
حفظ و صیانت از امنیت ملی، منافع ملی، تمامیت ارضی کشور و پشتیبانی از امت اسلامی و ملتهای تحت ظلم، چهار خط قرمز اصلی و مهم سیاست خارجی ایران را تشکیل میدهد که در کنشها و رفتارهای بازیگران خارجی همواره مورد تأکید و توجه ویژه قرار میگیرد. در مواجهه با بحرانهای منطقهای نیز تکلیف کاملاً مشخص است. آنجا که خطوط قرمز جمهوری اسلامی در معرض تهدید، آسیب و یا خدشه قرار بگیرد، تهران با قاطعیت و صراحت، ولو با ورود پیشدستانه واکنش نشان میدهد.
در مورد منازعه اخیر قرهباغ هم تکلیف روشن است. با توجه به اینکه درگیریها در مجاورت مرزهای شمالی شکل گرفته و احتمال تشدید درگیریها و ورود عناصر مسلح تکفیری، هرچند به صورت مقطعی وجود دارد، در هرگونه اتخاذ مواضع اعلامی و اعمالی و واکنش، باید اصل بر صیانت از امنیت و منافع ملی و تمامیت ارضی و پرهیز از هرگونه هیجانزدگی باشد. منازعه موجود یک منازعه قومی است، لذا ضروری است مواضع اتخاذ شده فاقد هرگونه عوامل و عناصر محرک باشد. در این زمینه اجتناب از انفعال و تدابیر هوشمندانه و مبتنی بر چهارچوبهای سیاست خارجی، از ضروریات مهمی است که دستگاه دیپلماسی باید مورد توجه جدی قرار دهد، به طوری که باری مضاعف بر دوش امنیت ملی کشور نگذارد.
در جواب قسمت دوم سؤال که آیا باید طرف آذربایجان را گرفت یا ارمنستان را باید تأکید کرد، نوع مواجهه ایران در مسائل و مشکلات مربوط به همسایگان نیز در اسناد بالادستی به روشنی تعیین شده است. براساس اسناد بالادستی، چهار گروه از کشورها در سیاست خارجی ایران دارای اولویت هستند:
۱- کشورهای همسایه که شامل پانزده کشور میشوند؛
۲- کشورهای مسلمان که فرقی نمیکند در جوار مرزهای ایران باشند یا در شرق آسیا؛
۳- کشورهای در حال توسعه؛
۴- کشورهایی که به نوعی یکی از نیازهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران را برطرف میسازند.
اینکه جمهوری اسلامی در مناقشه قرهباغ در کدام سوی طرفین دعوا بایستد بر طبق فرمول فوق کاملاً مشخص است. هر دو کشور جزو همسایگان ایران به شمار میروند و هر دو به یک میزان دارای اولویت هستند؛ لذا منطق سیاست خارجی و ضروریات مربوط به منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران حکم میکند که ورود ایران به منازعه قرهباغ به دور از هرگونه شائبه جانبداری و متکی بر تلاش و میانجیگری برای حل و فصل بحران به وجود آمده باشد.
اگر قرار است برای حل و فصل منازعه به وجود آمده دو طرف مورد تعامل ایران قرار بگیرند، تعامل با ارمنستان نباید به گونهای باشد که این تلقی شکل بگیرد که ایران چشم خود را بر اتفاقاتی که در قرهباغ در حال رخ دادن است بسته است. در نقطه مقابل، تعامل و همکاری با آذربایجان هم نباید به منزله چشمپوشی ایران از مواضع و اقدامات خصمانه دولت باکو نسبت به ایران (که متأثر از نفوذ رژیم اسرائیل در این کشور است) و شیعیان آذری باشد که تحت محدودیتهای شدید مذهبی قرار دارند. البته نباید از این اصل مهم هم غفلت نمود که براساس چهار قطعنامه صادره سازمان ملل متحد، منطقه قرهباغ متعلق به آذربایجان است که باید از طرق مسالمتآمیز این منازعه پایان یابد. 40