روزنامه کیهان **
کمتر از یک دسته علف هرز!/سید محمدعماد اعرابی
دقیقاً شش سال پیش در چنین روزی بود که حسن روحانی در قاب دوربینهای تلویزیونی ظاهر شد و سخنرانیاش را اینگونه آغاز کرد: «عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا!» اعلام جشن و شادباش آقای روحانی به مناسبت توافق ایران با کشورهای موسوم به ۱+۵ بر سر برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بود. رئیسجمهور سپس در ادامه سخنرانیاش اهداف مذاکرات را این چنین تشریح کرد: «ما در این مذاکرات ۴ هدف را دنبال میکردیم. هدف اول آن بود که توانمندی هستهای و فناوری هستهای و حتی فعالیت هستهای را بتوانیم در داخل کشور ادامه دهیم. هدف دوم این بود که تحریمهای غلط و ظالمانه و غیرانسانی را لغو کنیم. هدف سوم این بود که کلیه قطعنامههایی که از دید ما قطعنامههای غیرقانونی بود در شورای امنیت سازمان ملل آنها را لغو کنیم و هدف چهارم این بود که پرونده هستهای ایران را از فصل ۷ منشور ملل متحد و از شورای امنیت خارج کنیم که در توافق امروز و در این برنامه جامع اقدام مشترک هر ۴ هدف حاصل شده است.» آنطور که رئیسجمهورمان میگفت قرار بود «تمامی تحریمها» «لغو» شود و نه «تعلیق»: «طبق این توافق در روز اجرای توافق تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای هم بهصورتی که در قطعنامه بوده لغو خواهد شد. تمام تحریمهای مالی، بانکی، مربوط به بیمه، حملونقل، پتروشیمی، فلزات گرانبها، تحریمهای اقتصادی بهطور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق.» و قرار بود شرایط «عادی» شود: «امروز روزی است که قدرتهای بزرگ اعلام کردند که همه تحریمها برداشته خواهد شد و همه قطعنامههای ظالمانه لغو خواهد شد و شرایط عادی و معمولی در روابط با ایران آغاز خواهد شد.»
آن روزها همه دولتمردان برای توافق هستهای که «برجام» لقب گرفت لحظه شماری میکردند و برایمان از فوایدش میگفتند. محمد نهاوندیان رئیسدفتر وقت رئیسجمهور ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ از دگرگونی اقتصادی پس از توافق هستهای گفت: «هدف حرکتی که برای شکستن تحریم آغاز شده شکوفایی اقتصاد کشور و ایجاد فرصت شغلی برای جوانان و بازکردن بازار صادرات برای چرخش چرخ تولید ماست... تیم مذاکرهکننده توافق عزتمندانه را دنبال کرده و دنبال میکند. اگر این امر حاصل شد شرایط اقتصادی دگرگون میشود.» محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهور و رئیسسازمان برنامه و بودجه نیز ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ هدف مذاکرات را شکستن حلقه تحریمها خواند و از تزریق دهها میلیارد دلار به اقتصاد کشور پس از توافق و برنامهریزی برای این پولها خبر داد: «تلاش میکنیم حلقه تنگ تحریمهای ظالمانه را بشکنیم. اجازه نمیدهیم عدهای در این مسیر اشکالتراشی کرده و مذاکرات را بر هم بزنند... برای شرایطی که مذاکرات به نتیجه برسد و دهها میلیارد دلار وارد اقتصاد کشور شود [برنامه داریم].» درست در روز اعلام توافق یعنی ۲۳ تیر ۱۳۹۴ یک بار دیگر این محمد نهاوندیان بود که برایمان از فصل نوین اقتصاد ایران پس از توافق گفت. او که به برنامه گفتوگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما رفته بود باز هم بر هدف مذاکرات تأکید کرد: «هدف ما تامین حقوق هستهای در کنار رفع تحریمها و چرخش اقتصاد ایران بود. سنگ سر راه اقتصاد ما برداشته شده است و این توافق فصل نوینی در عرصه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی میگشاید.» یک هفته پس از آن این بار اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور از نتایج اقتصادی توافق گفت: «توافق هستهای فرصت جدیدی برای اقتصاد، تولید و سرمایهگذاری کشور ایجاد کرده است. نباید این توافق را ساده و دستکم گرفت.»، اما ظاهرا یک جای کار میلنگید، چون در کمتر از دو ماه و در حالی که برجام هنوز به روز اجرا نرسیده بود دولتمردان به شکلی کاملا محسوس نظرات خود را تغییر دادند. ظاهرا آنها متوجه واقعیاتی شده بودند که چارهای جز تعدیل مواضع رسمی اعلام شدهشان برای آنها باقی نگذاشته بود. محمد نهاوندیان که از دگرگونی و فصل نوین اقتصاد ایران پس از توافق با رفع تحریمها خبر داده بود؛ ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ گفت: «اگر کسی گمان میکند که با برداشته شدن تحریمها بلافاصله مشکلات حل میشود، قطعا خطا کرده است... امیدواریم رفع تحریمها به رشد اقتصاد و توسعه کشور منجر شود، اما باید بدانیم که رفع تحریمها باعث از بین رفتن مشکلات کشور نخواهد شد.» حدود یک ماه بعد نوبت به اسحاق جهانگیری رسید تا موضع خود را تغییر دهد. او که از ما خواسته بود تا توافق هستهای و نتایج اقتصادی آن را دستکم نگیریم؛ ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ بهبودی شرایط اقتصادی کشور را به سال بعد حواله داد: «شرایط کشور در سال ۹۵ روند رو به رشدی خواهد داشت و باید شرایط سخت امروز را تحمل کرد تا این وضعیت را پشت سر بگذاریم.» آقای جهانگیری ۴ روز بعد تلویحا گفت شرایط سخت امروز فعلا ادامه خواهد داشت و رکود اقتصادی را هم به گردن تصورات نادرست از برجام انداخت: «متاسفانه برخی تصور میکنند که با اجرای توافق هستهای قیمتها به یکباره شکسته میشود و این تصور بازار را با رکود مواجه کرده.» ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ محمدباقر نوبخت به عنوان سخنگوی دولت آب پاکی را روی دست همه ریخت. او «لغو تمامی تحریمها» را توقعی نادرست از برجام بهشمار آورد و گفت: «باید از برجام به اندازه برجام توقع داشته باشیم.».
اما این پایان کار نبود. دولتمردان در مرحله بعد با مسکوت گذاشتن اهداف اقتصادی مذاکرات منتهی به برجام، شروع به دستاوردتراشی غیراقتصادی برای آن کردند. آقای روحانی در اولین مراسم گرامیداشت سالگرد برجام طی اظهاراتی عجیب مدعی شد مذاکرات هستهای در دولت او مانع حمله نظامی به ایران شد. رئیسجمهور که پس از آن ترجیح داد دیگر مراسم رسمی گرامیداشت برای سالگرد برجام برگزار نکند در سخنرانیهای مختلف مواردی همچون «رسوایی آمریکا با برجام» و «شکاف میان اروپا و آمریکا با برجام» را هم از دستاوردهای برجام لقب داد. اهدافی که پیشتر هرگز برای مذاکرات هستهای اعلام نشده بودند، اما حالا دولتمردان ظاهرا از اهداف جدید خود رونمایی میکردند. دستاوردسازیهای واهی برای برجام آنقدر جلو رفت که دوم خرداد ۱۳۹۷ به سخنرانی رئیسجمهور در محضر رهبر انقلاب هم رسید تا حسن روحانی با این تذکر مقام معظم رهبری مواجه شود: «[اگر]به چیزهای کماهمّیّت دلمان را خوش کردیم [ضرر میکنیم]. همینطور که آقای رئیسجمهور گفتند واقعاً آمریکاییها در این قضیّه از لحاظ اخلاقی، از لحاظ حقوقی، از لحاظ آبروی سیاسی در دنیا شکست خوردند؛ خُب بله، آمریکا بیآبرو شد؛ این یک واقعیّتی است و در این تردیدی نیست، امّا من میخواهم این را مطرح کنم که آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بیآبرو بشود؟ هدف مذاکره ما این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریمها برداشته بشود -و شما ملاحظه میکنید که بسیاری از تحریمها برداشته نشده... یا گفته میشود مثلاً بین اروپا و آمریکا شکاف به وجود آمد؛ خب بله، ممکن است یک شکاف ظاهریِ کماهمّیّتی هم بینشان [به وجود آمده]، لکن ما برای این مذاکره نکردیم. ما مگر مذاکره کردیم که بین آمریکا و اروپا شکراب به وجود بیاید؟ ما مذاکره کردیم که تحریم برطرف بشود؛ شروع مذاکره برای این بود، ادامه مذاکره برای این بود؛ و این باید تأمین بشود؛ اگر این تأمین نشد، بقیّه چیزهایی که حاصل شده، ارزش زیادی را نخواهد داشت.».
اما عجیبتر از دستاوردسازیهای بیارزش برای برجام زمانی بود که دولتمردان با عبور از مرحله مسکوت گذاشتن اهداف اقتصادی مذاکرات وارد مرحله انکار هدف اقتصادی مذاکرات و رفع تحریمها در برجام شدند. محمد جواد ظریف ۹ شهریور ۱۳۹۵ به روزنامه ایران گفت: «هدف عمده مذاکرات، برداشتن تحریمها نبود.» او ۴ دی ۱۳۹۷ نیز به روزنامه خراسان گفت: «اینکه کسی بگوید هدف برجام اقتصادی بود با واقعیات و خطوط قرمزی که برای ما ترسیم شده بود، نمیسازد.» این اظهارات تنها در صورتی از وزیر خارجه ایران قابل قبول است که بپذیریم محمدجواد ظریف از سیاره دیگری به کره زمین آمده و ناگهان وزیر خارجه ایران شده است. آقای ظریف با این سخنان نشان میداد ظاهرا حتی یک بار هم نامه رهبر انقلاب درباره الزامات اجرای برجام در ۲۹ مهر ۱۳۹۴ و شروط مندرج در آن را نخوانده است. چرا که ایشان به صراحت در آن نامه نوشته بودند: «پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است.»
فِرِد مککارتی -کارتونیست آمریکایی و خالق داستانهای مصور «برادر جونیپر» - تصویرسازی معروفی دارد که در آن ناتوانی یک کودک در تیراندازی را به تصویر میکشد. او که تمام تیرهایش به خطا رفته بهجای آنکه نشانهگیریاش را اصلاح کند هدف را مطابق با تیرهای به خطا رفته تغییر میداد. این تصویرسازی روایت کاری است که دولتمردان تدبیر و امید طی ۶ سال پس از برجام انجام دادهاند. آنها هدفهای جدیدی با مرکزیت تیرهای به خطا رفته ترسیم کرده و سپس خوشحالی میکنند که: «به هدف زدیم!» این شادی، اما از جنس فریب خود و استهزاء دیگران است. در آخرین نمونه وزارت خارجه طی گزارشی ۲۶۴ صفحهای با تحریف واقعیات به دستاوردسازی مجعول برای برجام پرداخت و سندی گمراهکننده در تاریخ به یادگار گذاشت. چشم بستن بر واقعیات امروز و روایت متعصبانه و مغرضانه از برجام؛ خیانت به آیندگان است. آنها باید بدانند تجربه تاریخی ما نشان داده است «مذاکره برای رفع تحریم» ناکارآمد است، اما وزارت خارجه با بیاعتنائی از انتقال این تجربه به نسل آینده هم دریغ کرد. حالا در ششمین سالگرد برجام دیگر کسی برایمان نمیخواند: «عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا» دو هفته پیش در جریان مذاکرات وین برای احیای برجام خبرنگار بلومبرگ از یکی از دیپلماتهای غربی پرسید آنها ششمین سالگرد برجام را چگونه جشن میگیرند و او پاسخ داد: «با یک دسته علف هرز»، اما در ایران حتی با یک مُشت علف هرز هم کسی سالگرد برجام را جشن نمیگیرد.
********************
روزنامه وطن امروز**
قطاری که به بیراهه میرود/سیروس محمودیان
اخیرا عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان «قطاری که به جنوب میرود» با طرح بخشی از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم که اتفاقاً زوایای آن بر همگان عیان است، بدون ارائه استانداردهایی برای ارزیابی و صرفا به خاطر گرانی و سختی معیشت در ایران، چشم بر دیگر حقایق علمی- صنعتی کشور بسته و در نهایت وضعیت عمومی و اختصاصی کشور را از منظر توسعه و پیشرفت، کاملا عقبمانده و توسعهنیافته معرفی میکند. وی در ادامه نیز با ناهمخوان شمردن مطالبات ملت با مسؤولان نظام از وجود یک شکاف عمیق میان آنها خبر میدهد. وی با جملات معنادار، اما غیرمستدل از قبیل «تره خرد نکردن مسؤولان برای مردم، تصور انتزاعی مسؤولان از مشکلات اقتصادی و نداشتن ارزیابی عینی آنان از واقعیات جامعه» روابط میان نظام و مردم را یکسویه دانسته و با تقسیمبندی نوع نگاه مردم و مسؤولان به ۲ نگاه کلی و جزئی وجود تعارض میان آنها را آشکار میکند.
۱- فارغ از میزان توان جریانسازی این دست یادداشتهای دورهای اصلاحطلبان که در آستانه تحلیف دولت سیزدهم به وفور مشاهده میشود، باید گفت در حالت خوشبینانه رفع اتهام از ناتوانیهای دولت روحانی در اداره امور جامعه و به فراموشی سپرده شدن نقش اصلاحطلبان در بروز مشکلات مذکور از اهداف عمومی این نوع یادداشتهاست که در قالب انتقاد از حاکمیت و دفاع از حقوق مردم به نشر آن میپردازند. بزرگنمایی قدرت غربیها، تزریق حس ناتوانی و ناامیدسازی مردم در تقابل با سلطهگری غرب نیز، از اهداف اختصاصی آن میتواند باشد. برای نمونه عبدی در یادداشت مذکور ۴ وزارتخانه نیرو، نفت، ارتباطات و راهوشهرسازی دولت روحانی را بسیار موفق دانسته و بعید میداند بتوان مسؤولانی قویتر از این افراد نزد جناح اصولگرا یافت و متقابلا برای رفع اتهام ناکارآمدی از ۴ وزیر مذکور عامل اصلی همه نابسامانیها را در قدرت بازدارنده تحریم جستوجو میکند. این در حالی است که رئیس دولت دوازدهم در سالهای ۹۲ و ۹۶ ریشه ۸۰ درصد مشکلات کشور را مدیریتی و جدا از بحث تحریم میدانست و با شدت و حدت به توانمندی معجزهآفرین کلید معروفش در رفع نابسامانیها مینازید. عبدی بدون توجه به عصبانیت کنونی مردم از این وزارتخانهها مینویسد: «اگر ۴ وزارتخانه نیرو، نفت، ارتباطات و راهوشهرسازی را که وزارتخانههای زیرساختی هستند در نظر بگیریم، میتوان گفت عملکرد آنان در مقایسه با بسیاری از وزارتخانهها و نهادهای دیگر مثبتتر بوده است.... بعید است بتوان مسؤولانی قویتر از این افراد نزد جناح اصولگرا جهت تصدی این وزارتخانهها یافت، ولی وضعیت کنونی برق، آب، انرژی، راه و حملونقل و اینترنت، همگی میتواند نقطهضعف مدیریتی آنان تلقی شود، در حالی که روشن است قطار را تحریم به سوی جنوب میبرد».
در نقد این مضمون تحلیلی، اولا تحریم یک رخداد تحمیلی و غیرانسانی است که بر خلاف نظر نظام بر کشور تحمیل شده است. طبعا رفع آن نیز بسته به اراده واضع تحریم به شرط سر تعظیم فرود آوردن ملت ایران در مقابل غربیهاست، اگرچه قرائن حکایت دقیق از آن دارد که تعظیم برخی آقایان برابر کدخدا تاکنون تأثیری در رفع تحریمها نداشته است و فقط موجب زیادهخواهی آنها از ملت ایران شده است. قطعا پیوند زدن راهحل رفع مشکلات کشور به رفع تحریمها و محصور کردن تمام راهبردهای اداره کشور در رفع تحریم یک خطای محاسباتی است. ثانیا چنانچه در فضای تحریم امکان رفع و رجوع مشکلات مردم وجود ندارد، پس چرا اصلاحطلبان این همه برای رسیدن به ریاست جمهوری تلاش کرده و با سهمخواهی شبهباجگیرانه در هر دو کابینه دولت روحانی مصدر امور شده و به مدت ۸ سال ریز و درشت امور دولت را در دست گرفتند؟ نتیجه انتخابات اخیر ریاستجمهوری و عدم اقبال همگانی به اصلاحطلبان نشان داد دوران بازی با احساسات مردم به پایان رسیده و انزوای پیشآمده محصول نهایی عملکرد ۱۰ سال گذشته اصلاحطلبان است. مردم بخوبی میدانند چه با تحریم و چه بدون تحریم، مدعیان جبهه اصلاحات کارآیی لازم و حتی اراده منتج به اقدام مؤثر در رفع مشکلات جامعه را ندارند و توسل به مشکلات، بخشی از راهحل آنان برای برونرفت از بنبست پیش آمده است.
۲- در حالت بدبینانه متأثر از عملکرد گذشته اصلاحطلبان میتوان گفت عصبیسازی مردم و فتنهافروزی علیه کلیت نظام از اهداف این یادداشت و موارد مشابه است. برای نمونه عبدی سعی دارد با بزرگنمایی آثار تحریمهای آمریکا و متقابلا تحقیر دستاوردهای متنوع کشور که اتفاقا محصول تلاشهای جمعی ملت و نتیجه حضور مؤثر فرزندان ملت و جوانان مؤمن و انقلابی در عرصههای مختلف است، پیشرفتها و دستاوردهای نظام از قبیل تولیدات صنعتی، تولیدات دارویی مثل واکسن، کاهش وابستگی به خارج و موفقیتهای متنوع نظامی را جزئیاتی قلمداد کند که ذاتا برای مردم اهمیتی ندارد و در توهینی آشکار به ملت ایران که همواره قدردان عوامل دستیابی به این پیشرفتها بوده و با افتخارآفرینی آنها احساس افتخار و عزت کرده است، ایرانیان را ملتی معرفی کند که چندان به این پیشرفتها و دستاوردها توجه نداشته و قضاوت خود را تنها معطوف به کلیت وضع جامعه کرده است. شاید برای رد این نوع نگاه و تبیین تناقضگویی نویسنده یادداشت کافی است به ۳ تشییع ملی اشاره کرد تا معلوم شود دستاویز قرار دادن نگاه کلی و جزئی مردم و مسؤولان، اقدامی جز در جهت تبرئه آمریکا از اعمال تحریمهای ضدانسانی علیه ملت ایران نیست. حضور بینظیر مردم در مراسم تشییع شهدای غواص، شهید حججی و شهید حاجقاسم سلیمانی تنها نمونههایی از دلبستگی مردم به نظام و موفقیتهای متنوع نظامی و امنیتی و خادمان آن عرصههاست.
۳- اینکه تعدادی اصلاحطلب جویای نام و نان در چرخه حزب و جناح و باندبازی بر اریکه قوه مجریه تکیه زده و در کمال بیانصافی با بیتوجهیهای دامنهدار و تنبلی اداری، مردم را در عرصه اقتصادی و معیشتی دچار زحمت قابل توجه کردند، دلیل بر ضعف نظام یا ایجاد گسست میان مردم و حاکمیت نیست و نتیجهگیریهای مشابه یادداشت مذکور در بخش تناقض و تعارض نگاه مردم با مسؤولان به قاعده مغلطه و تعمیمی ناروا بوده که راه به جایی نخواهد برد.
۴- در پاسخ کوتاه به این نوع تبلیغات سوء که با هجمه قرار دادن توانمندیها، ظرفیتهای توسعهای و پیشرفتهای رخ داده در اقصی نقاط کشور میخواهد به تقبیح مقاومت ملت در برابر تحریمها بپردازد، میتوان گفت اولا برای ارزیابی کمی و کیفی میزان پیشرفتهای یک کشور راهی جز تطبیق پیشرفتها با شاخصها و استانداردهای علمی وجود ندارد. قطعا در سایه یک تقسیمبندی کاذب به نام «جزئینگری مسؤولان و کلینگری مردم» نمیتوان در این باره اظهارنظر کرد. به گواه مراکز ارزیاب مستقل بینالمللی، ایران از لحاظ علمی و تکنولوژیک مرجع بلافصل منطقه است. از سوی دیگر نگاهی کوتاه به فهرست بلندبالا و غرورآفرین دستاوردهای مادی و معنوی جمهوری اسلامی در طول ۴۰ سال گذشته، به روشنی حکم میکند هر ایرانی وطنپرست و منصفی فارغ از جهتگیریهای سیاسی یا مشکلات اقتصادی و معیشتی کنونی جامعه که عمده آن محصول تصمیمات و عملکرد غلط دولت روحانی است، با غرور ملی به آینده روشن چشم دوخته و به انتظار برهه طلایی و تمدنساز انقلاب اسلامی نشسته است.
۵- لازم به ذکر است رهبر حکیم انقلاب که بیش از هر فرد دیگری به مجموعه گزارشات و تحلیلهای علنی و محرمانه نهادهای مختلف کشور دسترسی دارند و بر ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اجتماعی جامعه اشراف دقیق و جامع دارند، در بیانیه گام دوم درباره تبیین نقاط قوت و پیشرفتهای ایران اسلامی در حوزه مادی و معنوی به موارد راهبردی پرشماری اشاره دارند که هر یک از این دستاوردها آرزویی دستنیافتنی برای هر یک از همسایگان خوب و بد ایران اسلامی است. برای نمونه ایشان درباره توسعههای فنی و صنعتی کشور در فرازی از بیانیه گام دوم میفرمایند: «هزاران شرکت دانشبنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزههای عمران و حملونقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و...، میلیونها تحصیلکرده دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، دهها طرح بزرگ از قبیل چرخه سوخت هستهای، سلولهای بنیادی، فناوری نانو، زیستفناوری و... با رتبههای نخستین در کل جهان، ۶۰ برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ۱۰ برابر شدن واحدهای صنعتی، دهها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فناوری بومی، برجستگی محسوس در رشتههای گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشتههای مهم و حساس پزشکی و جایگاه مرجعیت در آن و دهها نمونه دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایرانِ پیش از انقلاب، در تولید علم و فناوری صفر بود؛ در صنعت جز مونتاژ و در علم جز ترجمه، هنری نداشت».
۶- در خاتمه باید گفت مساله مردم مدیران خسته، فرسوده و ناکارآمد است که همواره تلاش کردهاند ناکارآمدی و بیعملی و حتی بدعملی خود را به بهانه تحریم بپوشانند. مردم از اینکه ۸ سال عمر و سرمایهای که باید صرف غلبه بر تحریمها میشد، صرف تلاش بیسرانجام از طریق نگاه خوشبینانه به آنانی شد که چه با بیرون آوردن دستکش مخملین از دستهای آهنین خود و چه با پوشاندن پنجههای آهنین خود در آن، زانوی تحریم را بر گلوی مردم ایران قرار دادند تا راه نفس آنان را قطع کنند، گلایه دارند.
ملت از اینکه برخی مسؤولان تحت حمایت جریانی که امثال آقای عبدی وظیفه تئوریزه کردن مقاصد سیاسی آنان را بر عهده دارند، پس از ۸ سال سوخترسان قطاری بودهاند که با مقصد «هیچ» در سفر برجامی سرمایههای ملی را هدر داده، ناراحتند و رفتار انتخاباتی اخیر آنها نشان داد همچنان به کسانی که با شعار «ما میتوانیم» بذر امید در دلهایشان میکارند و میخواهند و میتوانند قطار انقلاب را از ریل بیسرانجام دل بستن به بیگانه خارج کنند، اعتماد دارند.
این همان نگاه مشترکی است که مردم و مسؤولان برای نیل به آینده روشن بدان چشم دوختهاند.
********************
روزنامه خراسان**
برق از جیب چه کسی رفت؟!/مهدی حسن زاده
قبض برق یک فوتبالیست مشهور سالهای نه چندان دور جرقهای بود تا توجه همه را به سمت مصرف بالای برق برخی گروهها در جامعه جلب کند. آمارهای دو سال قبل سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد سهم دهک دهم (ثروتمندترین دهک جامعه) از یارانه پنهان بنزین، گاز و برق نسبت به دهک اول (فقیرترین دهک جامعه) به ترتیب ۱۷ برابر، ۲.۶ برابر و ۳.۴ برابر است.
مسئله نیز به طور مشخص به ساختار یارانه پنهان برمی گردد. یارانه پنهان به معنای عرضه یک کالا یا خدمت با نرخی کمتر از نرخ تمام شده یا نرخ منطقهای و جهانی است. بر این اساس هر خانواری که مصرف بیشتری داشته باشد، از این یارانه بیشتر بهره مند میشود. به طور طبیعی خانوارهای ثروتمند مصرف بیشتری دارند و از یارانه پنهان نیز بیشتر بهره مند میشوند.
با این حال نباید صرفا مصرف بالای برق را به افراد ثروتمند محدود دانست. دو روز قبل خبری مبنی بر قطع برق ۱۵۰ شعبه بانک و اخطار قطع به ۲۵۰ شعبه بانک به دلیل مصرف بالا، دست به دست شد.
نگاهی به وضعیت مصرف برق برخی ادارات پرمصرف به ویژه بانکها نشان میدهد عزم جدی برای مدیریت مصرف برق در شرایط سخت فعلی وجود ندارد، ولی آیا مسئله صرفا با قطع برق چند واحد درست میشود؟ در چنین شرایطی با حدود ۲۰ هزار شعبه بانک که در کشور فعالیت دارند و انبوه سازمانهای دولتی و عمومی که بی محابا به لطف کولرهای گازی، سرمای شبه زمستانی را در اوج گرما به کارمندان و مراجعان تقدیم میکنند، چه میشود کرد و برق چه تعداد از این شعب و ادارات را میتوان قطع کرد؟
حضور همیشگی بانکها در فهرست سازمانهای پرمصرف در زمینه برق، نشان میدهد چگونه تعرفه گذاری برق در کاهش مصرف ناتوان است. در حقیقت مصرف بی رویه از سوی سازمانهایی از جمله بانکها که درآمدهای بالا و توان مالی بیشتری نسبت به دیگر مشترکان دارند، نشان میدهد تعرفه گذاری برق باید به گونهای باشد که به افراد و سازمانهای ثروتمند و پرمصرف فشار بیشتری برای کاهش مصرف بیاورد. این در حالی است که طی یک ماه اخیر مردم عادی با قطعی برق جور مصرف بالای افراد ثروتمند و سازمانهای پولدار را کشیده اند. همچنین قطع برق برخی صنایع نظیر فولاد و سیمان علاوه بر کاهش تولید این محصولات و لطمه به بازار پرنوسان آن ها، تولید در صنایع پایین دستی آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. به ویژه فولاد که طیف وسیعی از صنایع پایین دستی در خودرو، لوازم خانگی، ابزارآلات، ماشین سازی و صنعت ساختمان را پوشش میدهد و توقف تولید فولاد، اگر زمانبر باشد، بخش گستردهای از صنعت را دچار رکود خواهد کرد.
در هر صورت به نظر میرسد چالش فعلی برق را طی یک ماه آینده پس از ضربه زدن به تولید و فشار به خانوارها، با افت نسبی دمای هوا پشت سر بگذاریم، ولی برای سال آینده چه میکنیم؟ این پرسش و مسائل فراوان دیگر در اقتصاد ایران، چالشهایی است که در دولت روحانی، تدبیر اثرگذاری برای آنها اندیشیده نشد و دیر یا زود آقای رئیسی و دولتش با آن مواجه خواهند بود و باید برای آنها تدبیری اثرگذار بیندیشند.
********************
روزنامه ایران**
انتظارات ده گانه بخش خصوصی از دولت سیزدهم/علاء میرمحمدصادقی*
اگر بخواهیم انتظارات بخش خصوصی از دولت آینده را دستهبندی کنیم، ۱۰ موضوع اهمیت بسزایی دارد که امیدواریم دولت سیزدهم در ماههای اول کار خود این موارد را که در ادامه میآید، پیگیری کند. اولین خواسته بخش خصوصی که فعالان اقتصادی و تولید دارند، نظم در تولید است. این انتظار وجود دارد که زمینه کسب و کار فراهم شود و اختلالهایی که در این حوزه بهوجود آمده با حفظ حیثیت و شئون مردم ایران، برطرف شود.
دومین موضوع که پرداختن به آن اهمیت دارد، رونق تولید است؛ اگر میخواهیم اقتصادی پویا و فعال داشته باشیم قطعاً با توجه مضاعف به بخش تولید میتوان به این مهم دست یافت. سومین مسألهای که بخش خصوصی خواستار آن است کمک دولت برای افزایش صادرات است. کاهش صادرات طی چند وقت اخیر به شدت به اقتصاد صدمه وارد کرد بدین جهت ضرورت دارد که دولت جدید برای افزایش صادرات برنامه مناسبی تدوین کند. موضوع چهارمی که پرداختن به آن اهمیت زیادی دارد، هدایت تسهیلات بانکی به سمت تولید است؛ البته در این بخش نیازمند تسهیلات ارزان قیمت هستیم. اگر منابع مالی به واحدهای تولیدی و صنعتی تزریق شود ضمن رونق صادرات، شاهد افزایش واردات مواد اولیه و تجهیزات، کاهش نرخ بیکاری و افزایش میزان اشتغال در کشور خواهیم بود.
پنجمین نکته که بخش خصوصی از دولت سیزدهم انتظار دارد، تأمین مایحتاج اولیه مردم است به گونهای که خانوارهای ایرانی بتوانند مایحتاج اصلی زندگی خود را با قیمت ارزانتر خریداری کنند. بر این اساس پیشنهاد میشود در ابتدای فعالیت دولت، هیأتی تشکیل شود که فعالیت آنها محور تأمین کالاهای مورد نیاز خانوادهها باشد. اگر چنین امری اتفاق بیفتد مردم با مشکلات کمتری میتوانند مایحتاج اولیه خود را تأمین کنند.
ششمین موضوع، کاهش فشارهای دولت بر بخش خصوصی است. بخش خصوصی به دلایل مختلف تضعیف شده است و نمیتواند فشار بیشتری را تحمل کند بدین جهت امیدوارم در دولت جدید تسهیلسازی صورت گیرد و بخش خصوصی در فضا و بستر مناسبی بتواند فعالیتهای جاری و توسعهای خود را دنبال کند. رعایت انصاف در مورد تمام فعالان اقتصادی و تولیدی هم هفتمین خواستهای است که بخش خصوصی از رئیسجمهوری منتخب دارد. بعضاً دیده شده که اخذ مالیات از بنگاههای اقتصادی و صنعتی متفاوت است؛ از اینرو توصیه میشود که به تمام بخشها نگاه مساوی شود. هرگونه تبعیض بین فعالان اقتصادی میتواند به تولید صدمه وارد کند.
هشتمین نکته این است که دولت آینده با کشورهایی که دشمنی پایهای با ایران ندارند، مذاکره کند. تحریمهای امریکا باعث شد ایران با مضیقههایی روبه رو شود لذا برای جبران این امر ضرورت دارد که ما با سایر کشورها تعامل داشته باشیم و این تعامل به گونهای باشد که بتوانیم کالاهای ایرانی را به این کشورها صادر کنیم و از سوی دیگر امکان خرید مواد اولیه و تجهیزات فراهم شود. نهمین خواسته بخش خصوصی ایجاد امکانات و تسهیلات مناسب برای سرمایهگذاران خارجی و داخلی است. اگر دولت سیزدهم فرصتی را فراهم کند که سرمایهگذاران بتوانند از فرصتهای سرمایه گذاری که در ایران وجود دارد، بهره ببرند شاهد اتفاقهای بسیار خوب در این حوزه خواهیم بود.
دهمین نکته این است که به تحریمهای موجود دامن نزنیم. همه میدانیم که کشور در چه شرایطی است و با چه تنگناهایی روبه رو است. به همین دلیل اگر همه یعنی بخش خصوصی، دولت و مردم کنار هم قرار بگیریم به طور قطع اثرات تحریم کمرنگ خواهد شد. در نتیجهگیری باید عنوان کرد که بخش خصوصی انتظارات خاص و غیرقابل دسترسی از دولت آینده ندارد؛ بخش خصوصی میخواهد برای کشورش کار کند تا ثمرات فعالیت اش بر زندگی تک تک مردم کشور اثر مثبت بگذارد، لذا در این مسیر همه باید همکاری کنند و قطعاً نتیجه مطلوب زمانی به دست خواهد آمد که دولت هم در کنار بخش خصوصی قرار گیرد.
*عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی ایران
********************
روزنامه شرق**
بحران نظم در آینه آزمون سراسری/کامبیز نوروزی
در آزمون سراسری ۱۴۰۰ به گفته یک مقام رسمی ۴۱ درصد از سؤالها اشتباه بودهاند. این موضوع معنایی بسیار فراتر از آموزش و آزمون دارد. وقتی از قانون و حقوق سخن میگوییم، در واقع از امری وسیعتر و مهمتر حرف میزنیم که عبارت است «نظم» که مفهومی وسیعتر از حقوق و قانون دارد و اموری مانند اخلاق و عرف و حتی علم را هم در بر میگیرد. این مجموعه، قواعد، هنجارها و معیارهایی را معین میکند که باید بر سراسر جامعه، از دولتمردان تا مردم، حاکم باشد تا براساس آنها زندگی عمومی سامان یافته و بتوانیم بگوییم نظم برقرار است. جامعه ایران با روندی که چندان هم آرام و آهسته نیست، از معیارهای مورد وفاق و اشتراک عمومی تهی میشود و بیقاعدگی در آن توسعه مییابد. بخش بزرگ و مهمی از این وضعیت، ناشی از عملکرد سازمانهای متعدد حکومتی در نظام حکمرانی است. این وضعیت بدان معناست که از اعتبار مجموعه قواعد حقوقی، اخلاقی، عرفی و حتی علمی که ساختار نظم را تعریف کرده و شکل میدهند، بهشدت کاسته شده است. به بیان دیگر کسی خودش را ملزم به رعایت این قواعد نمیبیند و هرطورکه میتواند و میپسندد عمل میکند. حال آنکه نظم زندگی اجتماعی و حیات یک جامعه، مشروط به وجود قواعدی است که همه، از حاکمان تا مردم، خود را ملزم به اجرای آن ببینند. غیر از این اگر باشد، با جامعهای بینظم، سردرگم و مغشوش مواجه خواهیم بود که در آن هیچ چیز جای خودش نیست و روز به روز هم اوضاع خرابتر و نابسامانتر میشود و در اجزای مختلف عمق مییابد و بیبرنامگی و فساد همه چیز را میبلعد. برای نشاندادن این وضعیت میتوان به سوژههایی پیچیده و قابل مجادله مانند وضعیت بورس، یا نظام خصوصیسازی، قاچاق کالا، کمبود برق و مزارع استخراج رمزارزها، انتخابات، تعداد پروندههای دادگستری، وضعیت برجام و خیلی موضوعات مهم و چشمگیر دیگر نظر انداخت و وضعیت بیهنجاری را ترسیم کرد. منتها در این نوع موضوعات ممکن است یک گروه بگویند اوضاع خوب است و شما اشتباه میکنید. گروه دیگری بگویند اینها سیاهنماییهای رقیب سیاسی است. یا اصلا رویکرد سیاستگذاری جریانهای مختلف در مواجهه با موضوعات فرق کند. مثل برجام که عدهای آن را خیانت و عدهای آن را بزرگترین خدمت ارزیابی میکنند. اینها را کنار میگذاریم. اما آزمون سراسری ۱۴۰۰ نمونهای صریح، ساده و دقیق در اختیار ما میگذارد که از طریق آن عمق خطرناک بحران نظم را میتوان دید. اما قضیه چیست؟ بنا به گفته رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در آزمون کارشناسی امسال:
- از مجموع ۱۰۵ سؤال در سه گروه آموزشی علوم تجربی، انسانی و ریاضی ۴۲ سؤال، اشکال دارد.
- ۱۰ سؤال از خارج از کتابهای درسی یا از قسمتهای حذفشده بودهاند.
- ۲۸ سؤال با اهداف کتابهای درسی مطابقت نداشتهاند.
- یک سؤال غلط بوده است.
- سه سؤال بدون گزینه پاسخ صحیح بودهاند.
بهطورکلی ۴۱ درصد سؤالهای آزمون امسال، به گفته رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و کارشناسان این سازمان اشتباه بوده است. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی یک سازمان تخصصی مهم است و نمیتوان این اظهارات رئیس آن را بهسادگی نادیده گرفت. این حجم از خطا در سؤالهای آزمون حیرتانگیز و بلکه هولناک است.
درست است که برگزاری آزمون سراسری از نظر اجرائی کاری پیچیده و دشوار است، اما بعد از بیش از ۵۰ سال تجربه، طراحی سؤالها از کتابهای درسی کاری عجیب و غامض نیست. چه میشود که در یک آزمون ۴۱ درصد سؤالها اشتباه طرح میشوند؟ نظام طراحی سؤالها چگونه بوده که چنین خطای فاحش و گستردهای در آن رخ داده است؟ با این حجم از خطا در طراحی سؤالها بهطور کلی آیا اصلا میتوان آزمون امسال را معتبر دانست؟ تکلیف دانشآموزان و خانوادههایی که سالها رنج و مرارت را با هزینههای هنگفت تحمل کردهاند با چنین آزمونی با این همه خطا چیست؟ در طراحی سؤالهای آزمون، یک معیار ساده و روشن وجود دارد به نام «علم»؛ آنهم در سطح آموزشی عمومی و متوسطه. معمولا یافتههای علمی، از بدیهیترین و سادهترین موجبات وفاق و نظماند. وقتی همه قبول دارند که دمای زیر صفر موجب یخزدگی میشود، همه خود را برای مواجهه با سرما و یخزدگی آماده میکنند. حالا فرض کنید کسی از شما بپرسد آب در چه دمایی یخ میزند؟ سه درجه بالای صفر، یک درجه بالای صفر، پنج درجه زیر صفر؟ هر چهار گزینه صحیح است؟ اگرچه میدانم این پرسش فرضی مضحک است، اما غلبه بیهنجاری در مجموعه روابط در سطح کلان، فضایی میآفریند که در آن اصولا معیارها معنای خود را از دست میدهند و سیستم دچار اختلال میشود و زمینه مناسب برای چنین پرسشهای غلطی را هم فراهم میکند. اما سویه یا احتمال دیگر این خبر این است که سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی خطا کرده و چنانکه سازمان سنجش گفته است، پرسشهای آزمون سراسری اشتباه نبودهاند. این احتمال، موضوع بیهنجاری و اغتشاش معیارهای نظم را عمیقتر نشان میدهد. سازمان سنجش، وابسته به وزارت علوم و سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی وابسته به وزارت آموزشوپرورش و هردو از دولت هستند. موضوع اختلافنظر آنها هم ساده و روشن است که عبارت است از مختصری دانش در سطح آموزش متوسط و پرسشهای آزمون سراسری. این موضوع فرضا چیزی مانند مذاکرات برجام نیست که پیچیده، نظری و شدیدا سیاسی باشد و هرکس بتواند درباره آن اظهار فضل کند. یا شبیه خصوصیسازی نیست که در آن گروههای قدرت، پنهانکارانه و رانتی اموال ملت را خرید و فروش میکنند. با این حال دو سازمان رسمی دولتی در مورد یک موضوع ساده مثل سؤالهای آزمون سراسری که بر آن معیارهای ساده علمی حاکم است، نمیتوانند به نظر مشترکی برسند و هرکدام به یک سو میروند؛ یکی میگوید سؤالها اشتباه بوده و دیگری میگوید نبوده است. حال آنکه معیارها برای تشخیص مسئله روشن و آشکارند. بحران نظم درست در همین نقطه است که خود را نشان میدهد. یعنی جایی که معیارها وجود دارند، ولی حاکم نیستند. این وضعیت منحصر به این موضوع و فقط دولت نیست. تقریبا در تمام بخشها مشاهده میکنیم که معیارها و ملاکهای حقوقی، اخلاقی و علمی به بیشترین حد تزلزل رسیدهاند و کمتر جایی اثری از آنها میبینیم. هر فرد یا سازمان و دستگاهی که زور بیشتری دارد، کار خودش را میکند. شاید اهمیت و ارزش خبری ماجرای اشتباه در سؤالهای آزمون سراسری و اختلاف دو سازمان از خیلی مسائل دیگر کمتر باشد، ولی بهعنوان مشتی نمونه خروار خیلی بهتر و آشکارتر، صریحتر و قطعیتر از بقیه موضوعات نشان میدهد که بحران نظم در ایران تا چه اندازه گسترده و عمیق شده است؛ نشان میدهد که دستگاههای رسمی تا چه میزان در درک مسائل ناتوان هستند؛ نشان میدهد که دستگاهها چقدر در حل مسئله کمتوان شدهاند؛ نشان میدهد که دستگاههای رسمی تا چه حد نسبت به آثار و عواقب منفی و زیانبار کارهای خود بر مردم، غیرمسئولانه برخورد میکنند؛ و بالاخره نشان میدهد چقدر از روند فزاینده بحران نظم در ایران غفلت میشود؛ بحرانی که میتواند تمام حیات ملی را تحت تأثیر قرار دهد.
***********************************************