صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۶:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۳۳۲۳۳۴

روزنامه کیهان **

نگرانی‌های زودهنگام اسرائیل از جنگ بعدی/سعدالله زارعی

«سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار همزمان در سخنرانی خود به اسرائیل هشدار داده‌اند که در صورت اقدامات یک‌جانبه در مورد مسجدالاقصی، ممکن است اسرائیل با یک جنگ روبرو شود. حتی نصرالله آتش‌افروزی آینده را یک جنگ منطقه‌ای خواند. حقیقت پیوستن نصرالله به سنوار در این برهه زمانی و تهدید اسرائیل به اینکه اقدامات یک‌جانبه منجر به جنگ خواهد شد، یک هشدار جدی است.
«زوی هاوزر» عضو سابق کنست، چند هفته قبل گفته بود: احتمالاً این دفعه، مرتبه آخر است که اسرائیل با حماس به صورت تنها روبرو می‌شود. در آینده اسرائیل در آن واحد در چندین جبهه از جمله جبهه شمال درگیر خواهد شد که این مسئله کار را مشکل خواهد کرد».
این بخش از نوشته «بن‌کاسپیت»، تحلیلگر امنیتی رژیم صهیونیستی بیانگر آن است که اسرائیل پس از جنگ ۱۲ روزه، دچار بهت مطلق شده و یقین دارد که نمی‌تواند شرایط آینده را به نفع خود مدیریت نماید. تصویر بن کاسپیت و سپس تحلیل زوی هاوزر به خوبی می‌گوید، اسرائیل وقوع نوعی جنگ منطقه‌ای علیه خود را پیش‌بینی می‌کند. جنگی که از داخل سرزمین‌های اشغالی و از محیط منطقه‌ای، حیات این رژیم را تهدید نماید. درخصوص این موضوع نکات زیر اهمیت دارند:
۱- حدود سه سال پیش، سیدحسن نصرالله برای اولین بار فاش کرد حزب الله ممکن است در دفاع از فلسطین و در مقابل حملات اسرائیل به غزه اقداماتی را علیه رژیم صهیونیستی به اجرا بگذارد. این در حالی بود که استراتژی اعلام شده حزب‌الله تا پیش از آن بر مبنای دفاع از لبنان در برابر تهاجم رژیم صهیونیستی قرار داشت و بر همین اساس هم عمل کرده بود. ورود حزب‌الله به جنگ با تروریست‌های تحت‌الحمایه علیه دولت سوریه، اولین گام حزب‌الله در صحنه‌ای فراتر از لبنان و موضوع حمایت از امنیت آن را به تصویر کشید که البته مقامات حزب‌الله آن را هم در راستای گسترش عمق امنیتی لبنان تحلیل کردند و درست هم بود. سید در زمان پایان دغدغه‌های امنیتی حزب‌الله درباره سوریه، پرده دیگری را کنار زد و آن احتمال حمایت نظامی حزب‌الله از فلسطین و گروه‌های جهادی آن در برابر تهاجمات رژیم صهیونیستی بود که باعث نگرانی جدی رژیم صهیونیستی گردید. البته حزب‌الله در جنگ ۱۲ روزه اخیر فلسطینی‌ها علیه اسرائیل وارد درگیری نشد، اما از نظر تسلیحاتی در حین جنگ هر کمکی می‌توانست به گروه‌های مقاومت فلسطینی نماید، دریغ نکرد.
۲- طی ماه‌های گذشته، اسرائیل که نتوانسته است از کابوس حملات حزب‌الله خارج شود، تلاش کرده تا با گسترش حملات خود به سوریه و کشاندن دامنه آن به «تنف» در شرق و شمال شرقی این کشور، هشدار‌هایی را به طرف مقابل خود بدهد. جالب این است که در حمله اسرائیل به شرق سوریه ۷ موشک از ۸ موشک آن به وسیله سامانه دفاعی سوریه که در ردیف تسلیحاتی روسی است، منهدم گردیده و تنها یک موشک آن به نقطه‌ای اصابت کرده است. اسرائیل با حملات به سوریه در صدد برآمده است تا خود را قدرتمند نشان دهد، اما واقعیت این است که نیروی هوایی اسرائیل و موشک‌های وارداتی آن در طول حدود ۳۶ سال گذشته هیچ‌گاه شکل‌دهنده به نگرانی‌ها و در نتیجه سیاست‌های دفاعی حزب‌الله نبوده‌اند. عملیات نظامی اسرائیل در سوریه اتفاقاً به نفع حزب‌الله می‌باشد چرا که ارتش و حتی مردم سوریه آن را یک «سپر مطلوب» در برابر حملات به خود ارزیابی می‌کنند. اما نکته اینجاست که در حدود ۹۰ درصد حملات ارتش اسرائیل، حزب‌الله یا ایران مورد حمله واقع نشدند بلکه نوعاً این تأسیسات ارتش سوریه بود که به صورت غیرمؤثر مورد تهاجمات هوایی یا موشکی قرار گرفته‌اند. البته ارتش اسرائیل همزمان با این تهاجمات، سعی می‌کرد موضوع حملات را ایران و حزب‌الله معرفی کند. این در حالی است که اسرائیل در حدود ۲۰۰ حمله‌ای که طی حدود ۱۲ سال اخیر به سوریه داشته، در موارد بسیار معدودی یک محموله متعلق به حزب‌الله و یا ایران و یا یک شهروند ایرانی و یا لبنانی را مورد هدف قرار داده است. خود این خویشتنداری، بیانگر آن است که اسرائیل از وقوع آنچه بن‌کاسپیت و زوی هاوزر از آن خبر داده‌اند، نگرانی دارد.
اینک تحلیلگران نظامی این سؤال را مطرح می‌کنند که آیا این حزب‌الله است که با اقدامات بازدارنده، حرکت اسرائیل را متوقف کرده است و یا اسرائیل است که با حمله به سوریه، پروژه اخراج حزب‌الله را به سرانجام رسانده است. مصاف رژیم صهیونیستی با حزب‌الله لبنان و یا با گروه‌های فلسطینی حتی اگر با پیروزی طرف اسرائیلی توأم شود، برای تل‌آویو یک شکست است چه رسد به اینکه «ارتش دهم» و «نیروی هوایی چهارم» (ادعای پیشین مقامات اسرائیلی) پس از ۱۲ روز درگیری و متحمل شدن هزاران موشک شلیک‌شده با شکست از جنگ خارج شود که این دیگر شکستی خوارکننده است.
۳- اسرائیل در حالی نگران جنگ بعدی مقاومت علیه خود است که آمریکا افغانستان را ترک کرده و زمزمه خروج آن از عراق و سوریه هم به گوش اسرائیلی‌ها رسیده است. البته در محاسبات حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله و... ارتش آمریکا هیچ‌گاه جایگاهی نداشته، اما از آنجا که ارتش و نیز قدرت سیاسی آمریکا در معادلات اسرائیل جایگاه ویژه‌ای داشته و یکی از چهار پایه اصلی موجودیتی آن به حساب می‌آمده است، این خروج سبب ضعف شدید اسرائیل شده و دائماً بر دامنه آن هم افزوده می‌گردد. خروج آمریکا به این معناست که اصولاً معادله قدرت نظامی خارجی جای خود را به عناصر دیگر منطقه‌ای از جمله قدرت نظامی بومی می‌دهد. در این میان حزب‌الله، حماس و... علی‌رغم آنکه هر کدام یک ارتش مجهز و رزم‌دیده‌اند و میدان را در اختیار دارند و می‌توانند با چابکی تمام در هر صحنه‌ای ورود کنند، آنچنان بار مالی بر دوش ندارند تا با پیچیده‌شدن شرایط مالی کشورشان قادر به تأمین مالی خود نباشند.
اسرائیل در این مرحله نگران است که با پا پس کشیدن آمریکا از عراق، حزب‌الله، انصارالله، حماس، جهاد، حشدالشعبی، عصائب عراق و... دست به ماشه شوند و او در این گرداب تنها بماند. اسرائیل به خوبی می‌داند که روابط با برخی کشور‌های عربی کمکی امنیتی به آن نمی‌کند چرا که نه مصر، نه اردن، نه بحرین، نه امارات و نه سودان حاضر نیستند و نمی‌توانند حتی یک گلوله به سمت نیرو‌های مقاومت شلیک کنند و اسرائیل حتی روی یک سرباز آنان نمی‌تواند حساب باز کند. اما این در حالی است که حماس و جهاد اسلامی فلسطین می‌توانند روی سلاح و سرباز حزب‌الله حساب باز نمایند و این کمک در یک قدمی آنان است. شاید حزب‌الله به لحظه‌ای برسد که آن لحظه مشترک عملیاتی حماس و حزب‌الله باشد. خود این یک پیروزی بزرگ برای جبهه مقاومت است و در صورت وقوع، غریو شادی بیش از سیصد میلیون سنی و شیعه منطقه به آسمان برمی‌خیزد. اسرائیل می‌داند این دیگر لحظه خداحافظی است و پس از آن برای او حیاتی باقی نمی‌ماند. بله همان‌طور که بن کاسپیت نوشت، این یک هشدار جدی برای اسرائیل است. پس بهتر است با حملات کور و بی‌نتیجه به سوریه، این زمان را جلو نیندازد.

********************

روزنامه وطن امروز**

درباره خوزستان به این چند نکته فکر کنیم/علیرضا اصغری

درباره اعتراض در چند شهر استان خوزستان نکات زیادی قابل پرداختن است. این چند نکته را در قالب صورت‌مساله می‌توان مورد اشاره قرار داد:
۱- چه سازوکاری برای تحقق مطالبات مردم وجود دارد؟ وقتی سازوکار‌های اجرایی بی‌اعتبار می‌شوند و اعتماد مردم نسبت به ساختار مخدوش می‌شود، چه راهکاری وجود دارد که ساختار را موظف و ملزم به پیگیری و تحقق مطالبات مردم کند؟ آسیب دولت روحانی به ساختار جمهوریت نظام و اعتماد عمومی به مردم‌سالاری آنقدری است که تا سال‌های آینده باید شاهد نمودار شدن تبعات این بی‌اعتباری باشیم. تبعات مدیریت یک دولت بی‌مسؤولیت، بی‌کیفیت و فاقد شخصیت که رئیس آن در بحبوحه اعتراضات خوزستان می‌گوید دولتش به همه وعده‌های خود عمل کرده، آنقدر زیاد است که جامعه ایرانی تا سال‌های سال شاهد سر برآوردن دمل‌های چرکین ناشی از این سوء‌مدیریت در حوزه‌های مختلف خواهد بود. اینکه سوء‌مدیریت آب در خوزستان فقط محدود به دولت روحانی نیست نباید توجیهی شود در مقابل این واقعیت که رفتار غیرمسؤولانه دولت روحانی هم در حوزه فنی مدیریت و هم در سلوک مدیریتی، باعث شده نارضایتی ۲ دهه اخیر در خوزستان نسبت به مساله آب اکنون اینگونه نمود یابد و نوعی خشم در بخشی از مردم صبور این استان رسوب کند. مردم خوزستان نسبت به سوء‌مدیریت معترضند، اما بخشی تاب تفرعن و تبختر و محروم‌ستیزی این دولت بی‌کیفیت را ندارند. حالا وضعیت بی‌کفایتی این دولت وقتی با رها بودن فضای مجازی زوج شود، نتیجه می‌شود فضای رسانه‌ای روز‌های اخیر درباره خوزستان که در خلاف مسیر آگاهی‌بخشی بوده است.
۲- نمی‌توان در چنین مواقعی بسادگی مردم را با تفکیک مدیریت منفعل دولت روحانی با مدیریت ایده آل انقلابی در دولت سیزدهم قانع کرد. اعتماد مخدوش شده بخشی از مردم نسبت به ساختار اجرایی که تاثیر آن در انتخابات اخیر مجلس و ریاست‌جمهوری نمودار شد جز با عملکرد ملموس در دولت آینده احیا نخواهد شد. تنش آبی نه فقط در خوزستان، بلکه در چند استان کشور به صورت جدی وجود دارد. از سوی دیگر، مشکلات مردم اکنون فقط مساله کم‌آبی نیست. مشکلات اقتصادی در رأس مشکلات مردم است و قطعا تاثیر محوری در شکل‌گیری اعتراضات اخیر در برخی شهر‌های خوزستان دارد. در این باره و برای احیای سرمایه اعتماد عمومی به ساختار‌های تصمیم‌گیری و اجرایی کشور، دولت آینده باید در ۲ حوزه فعال باشد. اول؛ تصمیمات عاقلانه و عالمانه برای رفع مشکلات کشور و سپس اجرای دقیق و مجاهدانه این تصمیمات. دوم؛ رفتار مخلصانه برای حل مشکلات مردم. مردم باید مجاهدت و صداقت دولت (یعنی همان ۲ گزاره‌ای که دولت روحانی در آن لنگ زده است) نسبت به حل مشکلات و تحقق مطالبات را مشاهده کنند. اینجاست که تفکیک مدیریت انقلابی و مدیریت غرب‌زده برای مردم قابل قبول و ملموس خواهد شد.
۳- چرا در ایران عمده اعتراضات تبدیل به اغتشاش می‌شود؟ یک بار برای همیشه باید نسبت به این موضوع یک تصمیم جدی گرفته شود یا حداقل یک اجماع صورت بگیرد. یک واقعیت این است که یک ائتلاف و اجماع گسترده از تروریست‌های تجزیه‌طلب، منافقین، سلطنت‌طلبان مرتجع و تکفیری‌ها با حمایت مالی برخی کشور‌های منطقه، با حمایت اطلاعاتی صهیونیست‌ها و حمایت سیاسی آمریکا ناامنی در ایران را در دستور کار قرار داده‌اند. هر تجمعی در ایران بستر مناسبی برای هر کدام از اضلاع این آشوب‌طلبان است. این واقعیتی غیرقابل کتمان است. از ابتدای انقلاب تاکنون تروریست‌ها تلاش کرده‌اند هر نوع اعتراضی در ایران را تبدیل به یک بحران امنیتی کنند. به همین خاطر است که اساسا یک نگرش واقع‌بینانه در کشور بحث تجمعات اعتراض‌آمیز را در شرایط فعلی خطرناک و مخل امنیت عمومی می‌داند.
از سوی دیگر برخی جامعه‌شناسان معتقدند عدم بروز اعتراض می‌تواند منجر به ایجاد فاصله میان مردم و دولت، بی‌تفاوتی نسبت به مسائل کشور، هدررفت انرژی و سرمایه‌های اجتماعی و حتی انباشت خشم و حرکت به سمت آنارشیسم شود. از آنجا که جمهوری اسلامی ساختار خود را مبتنی بر ظرفیت اعتماد عمومی قرار داده و اساسا انقلاب اسلامی برآمده از نهضت عمومی مردم ایران بوده است، لذا این دیدگاه نیز اشارتی درست برای حفظ مبانی انقلاب است و باید مورد توجه قرار گیرد. هر چند قطعا می‌توان در این حوزه، توصیه‌های دلسوزانه را از شیطنت‌های موذیانه تفکیک کرد.
با این حال به نظر می‌رسد باید برای این موضوع تدبیر کرد. هم در وهله اول باید از امنیت عمومی حراست شود و هم نسبت به حفظ مبانی مردم‌پایه انقلاب اهتمام داشت. نکته مهم‌تر این است که باب و بستر اعتراض در کشور وجود دارد. در ماجرای مؤسسات مالی شاهد اعتراضات مال‌باختگان بودیم. اعتراضات مستمری که به صورت مسالمت‌آمیز برگزار شد، مطالبات معترضان مشخص بود و هیچ برخوردی با آن‌ها صورت نگرفت و در نهایت این اعتراضات منجر به نتیجه شد. در اعتراضات خوزستان آیا ماجرا اینگونه بود؟!
۴- برخی تلاش می‌کنند در این قبیل شرایط مقوله گفتگو را نادیده بگیرند یا آن را فاقد کارکرد جلوه دهند. چرا نباید درباره حل مسائل و تنش‌های مختلف در جامعه، موضوع مفاهمه و گفتگو را در کنار راهکار‌ها و راهبرد‌های اساسی به کار گرفت یا حداقل امتحان کرد؟ خواص یا همان نخبگان و مراجع سیاسی و فرهنگی و دینی اگر چه طی سال‌های اخیر با برخی بی‌مهری‌ها و کوته‌نگری‌ها مواجه شده و آزرده‌خاطر شده‌اند، اما در این زمینه می‌توانند موثر باشند. در همین مساله خوزستان، برخی بزرگان عشایر، علما و روحانیون و برخی فرماندهان نظامی که آبرو و اعتباری نزد مردم داشته اند، توانستند نسبت به مدیریت اوضاع و کنترل اعتراضات موثر باشند. اما موضوع خواص و نخبگان و مراجع فکری در جامعه امروز، تنها مختص خوزستان نیست. در یک هفته گذشته مساله خوزستان به واسطه مانور ضدانقلاب، پمپاژ اخبار کذب و رها بودن فضای مجازی تبدیل به یک معضل کشوری شد. نقش و سهم خواص و مراجع فکری ما در آگاهی‌بخشی و واکسینه مردم نسبت به ویروس‌های خطرناک ضدانقلاب در قبال مساله خوزستان چقدر بوده است؟ قطعا قبل از سامان دادن به فضای مجازی، یکی از کارویژه‌ها در دولت آینده، بازیابی جایگاه خواص و نخبگان فکری جامعه است.

********************

روزنامه خراسان**

خوزستان و راه حل‌هایی که یک شبه نیست!/دکتر سید علی علوی

بی تدبیری ها، کم کاری‌ها و... کارد را چنان به استخوان مردم شریف خوزستان رسانده که منجر به اعتراضاتی در استان خوزستان شد. ناراحتی‌های مردمی که دیروز نیز رهبر انقلاب بر آن صحه گذاشتند و از مسئولان امر طی سالیان گذشته گلایه کردند. اگرچه اعتراضات یک هفته اخیر و تبعات آن منجر به توجه‌ها به خوزستان و آب خوزستان شده است، اما در این بین توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد.
۱. مشکل خوزستان یک شبه به وجود نیامده که یک شبه حل شود
بعد از وقایع تلخ یک هفته اخیر موجی از واکنش‌ها ایجاد شد، از آب رسانی شلی و تانکری تا باز کردن موقت آب سد‌ها و آمدن آب به پایین دست کارون؛ اما واقعیت چیز دیگری است، درست است که یکی از مسائل مردم خوزستان نبود آب شرب و زراعت سالم و کافی است، اما این مشکلی است که بیش از دو سه دهه است با آن زیست می‌کنند. مسئله امروز مردم خوزستان نه بحران خشکسالی در سرزمینی پر آب بلکه بحران مدیریتی است که طی حداقل سه دهه گذشته از اواخر دولت آقای هاشمی تا امروز کار را به جایی رسانده که میلیون‌ها نفر نخل جان داده‌اند، دیگر آب کارون شیرین نیست و اقتصاد مردم در ثروتمندترین سرزمین ایران بزرگ چنان نحیف است که جز کشاورزی شلتوک و دامپروری غیرصنعتی راهی برای امرار معاش ندارند.
بله واقعیت این است که مشکل مردم خوزستان یک شبه پدید نیامده که بشود در کوتاه مدت آن را حل کرد. به نظر گام اول برای ورود به حل مسئله و مشکل خوزستان درک این موضوع باشد. مشکلی که امروز با انتقال آب به چند استان دیگر، به چاه‌های نفت هورالعظیم، به بیکاری بالای ۵۰ درصد، به اقتصاد کشاورزی و دامداری مردمان و به معضلات محیط زیستی گره خورده است.
۲. برای حل اساسی مشکلات خوزستان باید تصمیمات اساسی گرفت
همان طور که ذکر شد مسئله امروز خوزستان مسئله پیچیده‌ای است که یک سر آن به انتقال آب کارون به استان‌های دیگر، یک سر آن به استخراج نفت در هور العظیم، یک سر آن به احداث سد‌های متعدد بر کارون، یک سر آن به جا نمایی غلط سد گتوند، یک سر آن به صنایع فولادی آبخور غرب و جنوب غربی کشور و یک سر آن به بی توجهی محض به محیط زیست گره خورده است. موضوعی که به طور مفصل امروز در گزارش صفحه ۴ روزنامه با عنوان «سرچشمه‌های خشکی خوزستان» به آن پرداخته‌ایم.
به نظر می‌رسد اگر بخواهیم به صورت پایدار مشکل آب خوزستان و تبعات زیست محیطی آن را حل کنیم در گام اول نیاز به یک پروژه مطالعاتی علمی و مستقل از ذی نفعان است. در گام بعد طبیعتا نیاز به تصمیمات سختی است همچون حذف سد گتوند که به اذعان یک پژوهش انجام شده توسط دانشگاه تهران انحراف مسیر رودخانه کارون از این سد، رقمی حدود ۹ هزار میلیارد تومان هزینه خواهد داشت که سه برابر کل بودجه‌ای است که برای ساخت سد مصرف شده است. این اعتبار از بیت‌المال را باید هزینه کنیم تا از شر سدی که با آن همه هزینه ساخته‌ایم، رها شویم. حذف آب مورد نیاز صنایع فولادی و تامین آن از دریای عمان و مواردی از این دست اگرچه تصمیماتی اساسی، پرهزینه و زمان بر هستند، اما می‌توانند ثبات، امنیت، پیشرفت و محیط زیست سالم را برای مناطق غربی و جنوب غربی ایران عزیز در پی داشته باشند.
۳. برای همراه کردن مردم باید با آن‌ها شفاف باشیم
با توجه به آن چه ذکر شد، زمان بر بودن یکی از مسائل اصلی حل باثبات مسئله خوزستان است. موضوعی که در شرایط ملتهب فعلی، مطرح کردن آن برای مردم خوزستان می‌تواند به معنای وعده‌های سرخرمن قبلی تلقی شود؛ لذا به نظر می‌رسد برای همراه کردن مردم، شفافیت و پاسخ به سوالات افکار عمومی و اطلاع رسانی فعل و مستمر کمکی اساسی خواهد کرد. واقعیت این است که مردم خوزستان درباره حقابه شان سوالات و ابهامات متعددی دارند از انتقال آب به سایر استان‌ها تا انتقال آب به صنایع فولادی و ... که شفافیت راه علاج آن است و البته ترسیم یک چشم‌انداز روشن با منابع ملی مشخص و در یک چارچوب زمان بندی شده می‌تواند عاملی موثر در همراهی و صبر مردم صبور و نجیب خوزستان برای تحمل دورانی باشد که مسئله خوزستان حل شود.
۴. محیط زیست حلقه کلیدی توسعه
اتفاقات اخیر در خوزستان نشان داد توسعه بدون در نظر گرفتن ملاحظات محیط زیستی جز خسارت نیست اگر توجه به پروتکل‌های محیط زیستی طی دو سه دهه گذشته، موضوعاتی دست سوم و چهارم بود و اصل بر توسعه بی محابای صنعتی بود، تبعات زیست محیطی یک دهه اخیر همچون ریزگردها، خشک شدن تالاب ها، دریاچه‌ها و از بین رفتن ذخیره‌های محیط زیستی کشور نشان داده که توسعه جز با توجه اصولی به محیط زیست پایدار نخواهد بود. موضوعی که گمشده دولت‌های پس از جنگ بوده و در واقع هر چهار دولت قبلی در فاجعه آن شریک‌اند. مسئله‌ای که به نظر می‌رسد می‌بایست مجلس به آن ورود و به عنوان یکی از الزامات برنامه‌های توسعه و بودجه ریزی‌های سالانه برای جبران آن اقدام کند.
۵. توجه به حقوق عامه و پیگیری مقصرین و قاصرین
همان طور که ذکر شد مسئله خوزستان معضلی تدریجی و ما حصل عملکرد ۴ دولت پس از جنگ است. معضلی که به حق از آن می‌توان به عنوان یکی از مصادیق حقوق عامه نام برد. آب و بهره مندی از آب سالم برای مردمانی که طی ۳۰ سال گذشته از آن کمتر و کمتر بهره برده‌اند.
با توجه به رویه چند سال اخیر قوه قضاییه و تاکیدات صریح رهبر انقلاب در تبیین خط مشی قوه قضاییه و تاکید بر پیگیری و مطالبه حقوق عامه، پیگیری این حقوق درباره آب خوزستان از چهار دولت گذشته از مسئولان ملی تا مسئولان استانی که دیروز نیز مورد گلایه رهبر انقلاب قرار گرفتند، می‌تواند یکی از دستور کار‌های جدی رئیس دستگاه قضا جناب آقای اژه‌ای باشد. اقدامی که اگر به درستی به سرانجام برسد برای مردم امیدآفرین و برای مسئولان مقصر و قاصر بازدارنده خواهد بود.
۶. مشروعیت به اعتراض‌های به حق و تعبیه فرایند‌های مورد نیاز
در این میان یکی از نکات قابل تامل در حوادث یک هفته اخیر، تعبیر دیروز رهبر انقلاب با این مضمون بود که «مردم ناراحتی خود را بروز دادند، اما هیچ گله‌ای از آن‌ها نمی‌توان داشت چراکه مسئله آب آن‌هم در آن آب‌وهوای گرم خوزستان مسئله کوچکی نیست» در واقع رهبر انقلاب با توجه به کم کار‌های و برخی تصمیمات گرفته شده توسط مسئولان امر نه تنها به اعتراضات و ناراحتی مردم صبور خوزستان برچسب اغتشاشگر و ضد انقلاب نزدند بلکه برای ابراز این گلایه‌ها حقی قائل شدند موضوعی که می‌توانستند به آن ورود نکنند و در حد همان گلایه از مسئولان باقی بماند، اما رهبر انقلاب با اشاره‌ای کوتاه درخصوص مراقبت از سوءاستفاده دشمنان اصل ابراز ناراحتی و اعتراض را به رسمیت شناختند، رویکردی که شاید اگر از ابتدا توسط مسئولان ملی و استانی و حضور به وقت در میان مردم همچون ویدئویی که در آن افسر دزفولی با مردم سخن می‌گوید، انجام می‌شد شاهد برخی وقایع تلخ یک هفته اخیر نبودیم، زیرا که به رسمیت شناختن اعتراضات به حق در چارچوب قانون می‌تواند جلوی بسیاری از سوء استفاده‌های گروه‌های معاند را بگیرد موضوعی که به نظر می‌رسد باید مورد توجه وزارت کشور دولت آقای رئیسی قرار گیرد.

********************

روزنامه ایران**

درد‌های خوزستان و مسائل ساختاری ملی/علی ربیعی*

۱. جوامعی نظیر ایران با انواعی از نابرابری دست و پنجه نرم می‌کنند که عوامل مختلفی از جمله ماهیت نهاد‌های سیاسی و اقتصادی، مسیر‌های تاریخی طی‌شده تا امروز، سیاست‌های اعمال شده در چند دهه گذشته، شرایط بین‌المللی و تصمیم‌های مدیران در آن نقش داشته‌اند.
۲. ایران در حال حاضر با ۵ مسأله کلان مواجه است که ظرفیت تبدیل شدن به بحران را دارد: نخست تحریم و آثار آن که تاکنون به دلیل عدم سوءاستفاده تحریمگران و جنگ‌افروزان اقتصادی، از آثار تحریم سخنی گفته نشده، اما امروز که امریکا و حتی رئیس‌جمهور آن به شکست تحریم اعتراف کرده، برای درک درست و سیاستگذاری مناسب می‌توان به ابعاد آن اشاره کرد. تحریم و جنگ اقتصادی، اندازه اقتصاد را کوچک و امکان سرمایه‌گذاری جدید و توسعه اشتغال را با مشکل روبه‌رو کرده و فقر ناشی از تحریم بر فقر ساختاری بیش از پنج دهه‌ای ایران اضافه شده است. دوم مسأله کروناست که حتی کشور‌های با اقتصاد پویا را با مشکل روبه‌رو ساخته است، به‌طور طبیعی بر کشور در حال گذار و تحریم‌زده ایران تأثیر منفی بیشتری گذاشته است. سه میلیون شغل آسیب‌دیده و بیش از یک میلیون بیکار، با در نظر گرفتن ضریب خانوار اینان پدیده‌ای نیست که بتوان از کنارش به راحتی گذشت چنان که کرونا خود به تنهایی می‌تواند هر جامعه‌ای را نامتعادل کند. سوم خشکسالی و کم‌آبی است: این عامل طبیعی هم بر بستر سیاست‌های آبی ناپایدار گذشته از چند دهه قبل امتداد یافته، اما در سال‌های اخیر به اوج رسیده و آثار آن امروز زندگی، درآمد و معیشت بخش اعظمی از جوامع محلی بخصوص مناطق متکی بر کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده است.
در زمانی که در وزارت کار مسئولیت داشتم بعد از ناآرامی‌های دی ۹۶ در تعدادی از شهر‌ها مطالعه‌ای به اهتمام معاونت رفاه سفارش داده شد، نتیجه آن نشان می‌داد بخش زیادی از ناآرامی‌های اجتماعی، ناشی از خشکسالی و آثار عینی و روانی آن است.
مسأله چهارم اعتماد اجتماعی آسیب‌دیده و پایین آمدن سرمایه اجتماعی از سطح فردی، گروهی و نهادی تا سطح کلان است که در این مقاله قصد ندارم این پدیده را واکاوی کنم. بی‌تردید تبلیغات سیاسی داخلی و منفی‌خوانی‌هایی که در داخل به بهای ناچیز سیاسی صورت گرفت و از طریق رسانه‌های بزرگ دائم به جامعه تزریق شد و در کنار آن فقدان نظام گفت‌و‌گوی اجتماعی و نهاد‌های میانجی در شکل‌گیری این شرایط بی‌تأثیر نبود. پرداختن به این موضوع مهم به مجالی دیگر نیاز دارد. عامل پنجم نیز بحران‌های کشور‌های همسایه است که قطعاً آثار آن متوجه جامعه ایران خواهد بود. این مسأله نیز نیاز به تحقیق و مطالعه و بررسی بیشتر دارد که در این یادداشت قصد پرداختن به آن نیست. این پنج مسأله در یک درهم‌تنیدگی با مسائل روانی جامعه، در سه سال اخیر آثار خود را نشان داده تا جایی که هر نوع حرکت اعتراضی را نمی‌توانیم فارغ از آن بررسی کنیم.
۳. این روز‌ها خوزستان عزیز در معرض تحلیل و کنش و واکنش سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است. به نظر من هر پنج پدیده بیان شده و نیز نابرابری ساختاری در طول بیش از پنج دهه اخیر در شرایط امروز خوزستان تأثیرگذار بوده است. خوزستانی که بیش از ۸۵ درصد نفت کشور را تولید می‌کند، بیش از ۳۰ درصد آب‌های کشور در آن جریان دارد، ۱۵ درصد محصولات کشاورزی کشور را تأمین می‌کند و در ایام دفاع مقدس نماد مقاومت، ایثار و فداکاری و همواره الگویی بی‌بدیل از زندگی صلح‌آمیز و همدلانه اقوام مختلف در کنار هم بوده است، این روز‌ها حالش خوب نیست و مردم خوزستان به‌حق می‌توانند به ابراز نگرانی خود بپردازند. امروز یکی از مسائل این استان، موضوع کم‌آبی است. البته مسأله توزیع و تخصیص منابع کمیاب همواره در دهه‌ها و سده‌های اخیر موجد نظریه‌های مختلفی بوده و آب هم در کنار زمین قابل بهره‌برداری و سرمایه، یکی از آنهاست. کارل ویتفوگل جامعه‌شناس فقید آلمانی با در پیش گرفتن یک رویکرد تاریخی-تطبیقی در اثر شاخص خود به نام «استبداد شرقی»، از تأثیرگذاری حوضه‌های بزرگ آبی در سرزمین‌هایی که عموماً جوامع کم‌آب شمرده می‌شوند بر شکل‌گیری مناسبات طبقاتی سخن به میان آورد. این اثر کلاسیک و ارزشمند به تنهایی کافی است تا نشان دهد که مسأله توزیع آب چقدر می‌تواند تاریخمند و مولد ساختار‌های دیرپایی باشد که بدون توجه به آن‌ها نمی‌توان تبارشناسی درستی از رویداد‌های حال حاضر جوامع و شیوه بهبود عملکرد‌های سیاستگذاری داشت. در دورانی که بحران اقلیمی سراسر جهان را درنوردیده و معلوم شده است که حکمرانی نوع بشر در حال ازدیاد، بر منابع طبیعی در حال کاهش، به بن‌بستی تهدیدکننده رسیده است، طبیعتاً مواجهه با هر نوع بحران زیست‌محیطی که نوعاً با منابع کمیاب سر و کار دارد، نمی‌تواند با تجویز‌های ساده‌انگارانه و سطحی مورد رسیدگی قرار بگیرد. بحران اخیر در منابع آبی خوزستان هم مشمول همین قاعده کلی، ترکیبی است از عوامل و متغیر‌های بلندمدتی که ریشه در ساختار و سازمان اکوسیستم طبیعی آن اقلیم دارد و همین‌طور عوامل سیاستگذاری دهه‌هاست که هماهنگ و منطبق با برجسته‌ترین ویژگی‌های آن اکوسیستم در حال تغییر نبوده است. در اینجا هراس تازه‌ای قدم به میدان می‌گذارد که ناشی از امتناع و سهل‌انگاری نسبت به بررسی دقیق و ریشه‌ای مسأله و در عوض جولان دادن شکلی از پوپولیسم مبتنی بر توزیع منابع آب است؛ گویی که تنها مسأله یک بی‌اعتنایی مطلق بوده که در صورت اراده و اعتنا یک‌شبه برطرف خواهد شد.
واقعیت این است که خوزستان دارای کلکسیونی از مسائل و چالش‌های تاریخی و مزمن است. از دهه ۷۰ به این سو می‌توان به دفعات اعتراضات مردمی را در این استان مشاهده کرد. وضعیت آب شرب، وضعیت گردوخاک و ریزگردها، وضعیت آب مورد نیاز برای کشاورزی، احساس تبعیض و بی‌عدالتی در کنار گسترش صنایع بالادستی و پایین‌دستی بخصوص نفت و فولاد از جمله مسائلی بوده که پیش از این باعث اعتراضات مردم بوده است.
به‌رغم آنکه تمام جلگه مسکون در استان خوزستان از توپوگرافی، شیب و اقلیم نسبتاً یکسانی برخوردار است، توزیع نابرابر منابع آب و خاک در سطح جلگه خوزستان بر توزیع نابرابر جمعیت و مراکز اقتصادی در سطح استان تأثیر گذاشته است. بر‌اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ حدود ۷۵ درصد جمعیت شهرنشین استان در نیمه غربی استان و تنها حدود ۲۵ درصد در نیمه شرقی ساکن بوده‌اند. فرایند خودبه‌خودی سامان‌یابی جمعیت، فقدان دخالت اداری و فقدان برنامه‌ریزی مناسب فضایی و آمایشی، این روند خودبه‌خودی را تثبیت کرده. به‌علاوه استقرار صنایع در جنوب استان به دلیل وجود ذخایر عظیم نفتی و گازی و شرایط مناسب جهت سایر فعالیت‌های اقتصادی، این توزیع نابرابر را تشدید کرده است.
خوزستان هم‌اکنون رده دوم کشور در بخش حاشیه‌نشینی را به خود اختصاص داده است. به عبارتی معادل ۲۵ درصد از جمعیت این استان در حاشیه شهر‌ها و با امکانات محدود زندگی می‌کنند. بیش از ۱۵۰ هزار هکتار مساحت حاشیه‌نشینی در اهواز وجود دارد. مناطق حاشیه‌ای به صورت کمربندی از شمال غربی تا جنوب شرقی شهر را در برگرفته است. این معضل که در طول جنگ به دلیل تخریب روستا‌های مرزی به صورت مهاجرت‌های وسیع صورت گرفت با ساخت سد‌ها و به زیر آب رفتن روستا‌ها و بهره‌وری پایین کشاورزی در سال‌های بعد از جنگ ادامه یافت.
بحران‌های پنج‌گانه پیش‌گفته - در بند ۲ - نیز به صورت هم‌بسته و هم‌افزا در خوزستان خودنمایی کرده‌اند. استان خوزستان به عنوان استانی که لوکوموتیو اقتصاد کشور است بیشترین تأثیر را از تحریم‌های گسترده علیه کشور دچار شده است. به عنوان نمونه پروژه آب‌رسانی شمال شرق خوزستان که در شورای اقتصاد نیز تصویب شده بود و در صورت اجرا آب شرب ۱۶ شهر و ۶۰۰ روستا را تأمین می‌کرد و ۱۹ هزار هکتار هم به زیر کشت مدرن می‌رفت، به دلیل تحریم‌ها متوقف شد. برای این طرح مناقصه انجام شد و یک شرکت نروژی برنده شد، اما پس از تحریم‌ها این شرکت عقب نشست. برنده دوم که یک شرکت ایرانی با همکاری شرکت چینی بود به دلیل عدم تمایل طرف چینی عقب‌نشینی کرد. اقتصاد خوزستان نیز نظیر اقتصاد بنادر بشدت متأثر از تحریم‌هاست.
بحران دیگر اعتماد و سرمایه اجتماعی است. طبق گزارش مرکز بررسی‌های ریاست جمهوری و مستند به بررسی داده‌های پیمایش‌های ملی که در سال‌های ۹۴ و ۹۵ انجام شده است نشان می‌دهد وضعیت شاخص‌های سرمایه اجتماعی در سطوح کلان، میانه و خرد در استان خوزستان با رتبه هجدهم، مناسب نیست. در این چهارچوب ضروری است بررسی عوامل و شرایط مؤثر بر ضعف سرمایه اجتماعی در استان، به درستی بررسی شود.
هدف من از این مقاله تبیینی ساختاری از مسائل استان خوزستان است و راه‌حل‌های بنیادی نیز با نگاهی به عوامل پیش‌گفته به دست خواهد آمد و این امر به معنای عدم توجه و تکاپوی دولت در هشت‌سال گذشته در این استان نبوده است. بیان این نکته که تحریم‌ها بر اقتصاد خوزستان بشدت اثرگذار بوده است این امر به این معنا نیست که دولت در این استان دست روی دست گذاشته بوده بلکه پروژه‌ها، سیاست‌ها و اقدامات زیادی در این سال‌ها در خوزستان صورت گرفته است. بهره‌برداری از فاز اول طرح ۵۵۰ هزار هکتاری با یک و نیم میلیارد دلار اعتبار که کمک شایانی به معیشت کشاورزان کرده از جمله این اقدامات بوده است. افتتاح پالایشگاه گاز بیدبلند ۲ با بیش از ۳ میلیارد دلار اعتبار از جمله دیگر طرح‌های بزرگی است که در خوزستان در دولت تدبیر به بهره‌برداری رسید. افتتاح پتروشیمی مسجد سلیمان، بهره‌برداری از پروژه آبرسانی غدیر (که اگر این پروژه نبود حتماً در ایام خشکسالی باعث افزایش تنش شدید در شهر‌هایی نظیر شادگان، دشت آزادگان، بستان و هویزه می‌شد) و تأمین ۵۰ میلیون دلار از محل صندوق توسعه برای موضوع فاصلاب اهواز که توسط قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) در حال اجرا است از دیگر طرح‌های مهمی است که در خوزستان در این دولت به بهره‌برداری رسید.
با این وصف در شرایط فعلی وجود یک رویکرد همه‌جانبه‌نگر با پرهیز از رویکرد تقلیل‌گرایانه و شناخت دقیق از فرصت‌ها و تهدید‌ها برای بهبود وضع استان ضروری است.
۴. برای بهبود وضعیت استان خوزستان و غلبه بر نگرانی‌های موجود باید گفت‌وگوی اجتماعی وسیعی را با مردم سامان داد و از شکل‌گیری نهاد‌های مدنی و کنشگری مدنی حمایت شود. توسعه در استان از دل رویکرد سیاست‌های کوتاه مدت، مرکزگرایانه و حل سطحی مسائل نیست. رویکرد به استان باید در قالب رویکردی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سامان یابد. باید همدلی و وفاق نخبگان در سطح منطقه‌ای و پیوستگی نخبگان استانی و نخبگان ملی شکل بگیرد. این مسائل نباید باعث شود هزینه کنشگری سیاسی مدنی در خوزستان افزایش یابد و از تأسیس نهاد‌های مدنی محلی حمایت شود. امروز هم نباید ساده‌انگارانه با مشکلات مواجه شویم. دولت در کوتاه مدت عوامل کم‌آبی را دنبال کرده است و تا آخرین ساعات کاری خود آن را ادامه خواهد داد. در میان‌مدت دنبال کردن طرح‌های بزرگ اقتصادی هشت سال اخیر در بخش کشاورزی و صنعتی با رویکرد اجتماعی کردن آن‌ها و توجه عمیق به مسأله نابرابری و نیز توانمندساختن جوامع محلی برای برخورداری از مواهب توسعه ضروری است و در درازمدت نه فقط برای خوزستان عزیز بلکه در بسیاری از مناطقی که آن‌ها نیز با سه مشکل سرمایه اجتماعی، تحریم و کرونا هم مواجه هستند، باید به سمت سیاست‌های مناسب ملی و منطقه‌ای حرکت کنیم.

*دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس‌جمهوری و سخنگوی دولت

********************

روزنامه شرق**

خوزستان، آزمونِ سخت تاریخ/احمد غلامی

گفتم همین‌جا. ترمز زد و نگه داشت. جاده خاکی باریکی بود که به کرخه‌کور می‌رفت. رودخانه باریکی که اندکی آب در بستر آن جاری بود و نبود. شاید از همین‌رو به آن کرخه‌کور می‌گفتند، نمی‌دانم شاید هم اسمی بود که هنگام جنگ روی آن گذاشته بودند، همین و بس. کنار جاده نگه داشت، جاده سوسنگرد-اهواز. ناصر حامد‌اختری می‌رفت سوسنگرد. توی اهواز همدیگر را دیده بودیم، باورم نمی‌شد با او روزی این‌گونه ساده و بی‌ریا آن‌هم توی یک رستوران درجه سه با کباب‌های چرمی همسفره شویم. ناصر بزرگ‌تر از ما بود، یکی، دو نسل جلوتر از ما. بزرگ‌تر محله بود و همه از او حساب می‌بردند. باورم نمی‌شد او را توی لباس نظامی ببینم آن‌هم در گروه چمران. گفتم: «عجب پیراهن قشنگی داری!» خودش را برانداز کرد و لبخند زد، مثل همان لبخندی که آخرین بار در قاب پنجره ماشین زده بود. از شیب جاده پایین می‌رفتم که صدایم زد. برگشتم، پیراهن را از تنش درآورده بود و تکان می‌داد. گفت: «بیا مال تو!» پیراهن را توی هوا قاپیدم، خواستم چیزی بگویم که حرفم را قطع کرد و گفت: «تن تو باشه بهتره. شاید دیگه برنگردم!» پایش را از روی کلاچ برداشت و ماشین در چشم برهم‌زدنی توی جاده سوسنگرد گم شد.
ناصر برنگشت و پیراهن سال‌ها تنم بود. سال‌ها توی هوای شرجی جنوب، توی جبهه‌های طراح، حمیدیه، پاسگاه زید و خیلی جا‌های دیگر. خیلی جا‌هایی که دیگر فقط اسم نبودند و نیستند و با سرنوشت بسیاری از آدم‌ها گره خورده‌اند. از همین‌رو است که دیگر خرمشهر یک شهر نیست، همین‌طور آبادان، سوسنگرد، حمیدیه فقط یک شهر نیستند، پاره‌ای از وجود بسیاری‌اند که دیگر سال‌ها در آن سرزمین‌ها زندگی نمی‌کنند، اما اسم آنجا که به گوششان می‌خورد وجودشان پَر می‌کشد برای آن دیار. خوزستان دیگر خوزستان نیست. نوستالژی دورانی فراموش‌نشدنی است. از همین‌رو جریان‌های سیاسی، نیرو‌های نظامی و امنیتی که تعلق خاطری به آن نوستالژی داشته باشند، در این روز‌ها که خوزستان با حوادثی تلخ روبه‌روست رو در روی خود قرار می‌گیرند. خوزستان بخشی لاینفک از وجود آنان شده بود، اما از پس سال‌ها آن را فراموش کرده بودند. اینک مردم خوزستان را می‌توان از این منظر دید، از منظر جهان پیرامونی که آدم‌هایش فراموش شده‌اند و به شمار نمی‌آیند. آدم‌هایی که پس از جنگ در هیچ محاسبه‌ای به حساب نیامده‌اند، اما اینک آنان بازگشته‌اند، از طریق امر عینی و ملموس. هیچ امری عینی‌تر و ملموس‌تر از احتیاجات اولیه زندگی آدم‌ها نیست و حق حیات و آب از بدیهی‌ترین این احتیاجات است، اما خوزستان بیش از آنکه تشنه آب باشد که هست، تشنه سیاست مبتنی بر عدالت و برابری است. به حساب آمدن در شمارش افرادی که منافعی برابر با دیگران دارند. این مطالبه، خاص و مختص خوزستان نیست، فقط تجلی آن امروز خوزستانی شده است و شکل نمادین آن در آب پیداست. مردم، تشنۀ سیاست و عدالت‌اند و به‌سرعت آب را نمادین کرده‌اند.
اینک این امر نمادین، کارکرد سیاست و عدالت‌خواهانه پیدا کرده و به خلق مردمی تازه منجر شده است، مردمی که صرفا برای احتیاجات اولیه گام به میدان نگذاشتند. آنان تصویر تازه‌ای از سرزمینی‌اند که زخم‌های بسیار بر تن دارد. آنان معنای خیابان را از محل تردد به محل دادخواهی سیاسی تغییر دادند. اینک آب، امری نمادین برای دادخواهی است و برای متفرق‌ساختنِ دادخواهان آن نباید پاسخ نمادین به آن داد. مردم پاسخ عینی و ملموس می‌طلبند. اعتراضات خیابانی، به این دلیل سیاسی نیست که در جغرافیا و موضعی مشخص در حال وقوع است، از آن‌رو سیاسی است که برداشتِ ما از امر محسوس را دچار بحران می‌کند. مردم خوزستان می‌خواهند جهانی را در معرض دید همگان قرار دهند که پیش از این جهانی قابل رؤیت نبوده است، و مردمی که در حالت عادی قابلِ دیدن نبودند، به حساب نمی‌آمدند. آنان در پی آنند که دیده شوند، مطالبات‌شان شنیده شود. آنان دادخواستی برای شنیدن دارند: «دادخواستی که سیاست به میانجی آن وجود دارد». البته اگر سیاست را به تعبیر رانسیر به معنای اختلاف بگیریم: «سیاست، اختلاف میان رویارویی منافع یا عقاید نیست. اختلاف تجلی امر محسوس در خودش است. تجلی و بیان سیاسی آن چیزی را که هیچ دلیلی برای دیده‌شدن ندارد قابل دیدن می‌سازد. یک جهان را درون جهان دیگری جای می‌دهد». خوزستان جهانِ پیرامونی رؤیت‌پذیر‌شده است در برابر دیدگان جهان مرکزی. این جهان با امری محسوس، سیاست را شکل تازه می‌بخشد. سیاستی که پاسخ سیاسی درخوری می‌طلبد. کژراهه آن است که سیاست را اعمال قدرت بگیریم، این برداشت از سیاست ما را وادار می‌سازد تا صدای سوژه‌های سیاسی را به‌وضوح نشنویم و دادخواهی‌شان را نادیده بگیریم. خوزستان فصل دیگری از سیاست برای نهاد‌های رسمی نظامی است. راه گریزی از تاریخ خوزستان نیست. خوزستان نوستالژی افتخاراتشان است و اینک رو در‌رویشان ایستاده و آنان را به آزمونی تازه می‌طلبد. آزمونی که می‌تواند تاریخ پرافتخارشان را مخدوش سازد یا دوباره آن را رستگار کند.

***********************************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: