صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۱۱  ، 
شناسه خبر : ۳۳۷۱۶۳
شماره ۵۰۷:
امروزه با بکارگیری ابعاد و لایه‌های جدید جنگی در منازعات و رقابت‌های منطقه‌ای و بین المللی شاهد گستره وسیعی از کارکرد جنگ ترکیبی هستیم که بنا به شرایط منازعه، یکی از همین ابعاد جنگی در اولویت و صدر ابزارهای جنگی قرار می گیرد. دلایل و شواهد زیادی، امروز جنگ های بزرگ و مستقیم میان قدرت ها را قابل توجیه نمی‌داند و تکیه اصلی را بر جنگ اقتصادی، نیابتی، اطلاعاتی و رسانه ای و مجازی قرار داده و یا یکی از آنها را بر دیگر لایه های ترجیح داده است.

 ابعاد شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ترکیبی با ایران و جبهه مقاومت

چکیده

  1. روی آوردن دشمنان به جنگ ترکیبی ناشی از تنگناهای راهبردی در کارکرد گزینه‌های محدود در جنگ می‌باشد و بکارگیرنده این نوع از جنگ ناچار است برای ارتقاء وضعیت، ابزارهای موثر در موازنه قدرت و مواجهه را گسترش داده و بشکل همزمان از این توانمندی‌های موجود بهره‌مند شود.
  2. با وجود تمامی تلاش‌های مرکب علیه جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت، عناصر انسانی، اعتماد بنفس، روحیه ملی و انقلابی و انگیزه‌های اعتقادی و دینی و باور مستحکم به حقانیت آرمان و مسیر مبارزه، ازجمله پارامترهایی است که در کنار ابزارهای نظامی و جنگی گوناگون، به یک مکتب جدید استراتژیک و نظامی تبدیل شده و راهبرد جنگ مرکب رژیم صهیونیستی و غرب را با چالش جدی روبرو ساخته است.
  3. تا دهه نود میلادی، انتقال جنگ به سرزمین دشمن، یکی از ارکان راهبرد نظامی صهیونیست‌ها محسوب می‌شد ولی امروز حضور یگان ویژه رضوان حزب الله لبنان و اینکه توانمندی حزب الله لبنان به حدی رسیده که رفتار نظامی آن برای صهیونیست‌ها قابل پیش‌بینی نیست، به عنوان اصلی‌ترین نگرانی این رژیم در جبهه شمالی ارزیابی می‌شود.
  4. اگر در گذشته، شکاف بین گروه‌های فلسطینی، از جمله موانع و کاسته شدن از ظرفیت مبارزه و مقاومت بود، اما ضعف و به‌حاشیه رفتن ارکان جریان اخوانی در منطقه و کنار رفتن نقاب از چهره اردوغان و... موجب می‌شود تا رویکردهای خالص مقاومتی به رویکرد‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و حزب‌الله نزدیک‌تر و همگرایی بین گروه‌های فلسطینی در مبارزه با صهونیست‌ها افزایش یابد.
  5. یکی از میراث‌های گرانقیمت شهید سلیمانی، شبکه‌ای کردن و پیوند تکاملی گروه‌های مقاومت منطقه‌ای بود. یکی از کلید واژه‌های راهبردی جبهه مقاومت در رفتار شبکه‌ای، توسط سیدحسن نصرالله بیان شد و «معادله حمله به بیت المقدس مساوی جنگ منطقه‌ای و پایانی با صهیونیست‌ها» ثبت گردید. امروز معادله‌های حمله به تل‌آویو در ازای شهادت شهروندان فلسطینی و امثال آن نیز در حال تثبیت شدن هستند.

مقدمه

کلیدواژه جنگ ترکیبی که عمر چندانی در ادبیات استراتژیک ندارد، از دو منظر حائز اهمیت است: ابتدا اینکه ورود به این جنگ در لایه‌های متنوع و همزمان ناشی از تنگناهای راهبردی در کارکرد گزینه های محدود در جنگ می‌باشد و بکارگیرنده این نوع از جنگ ناچار است برای ارتقاء وضعیت، ابزارهای موثر در موازنه قدرت و مواجهه را گسترش داده و بشکل همزمان از این توانمندی‌های موجود بهره‌مند شود. دوم اینکه این قابلیت‌های مجزا در نزد بکار گیرنده لایه‌های مختلف جتگ ترکیبی، موجب ارتقاء بینش و توانمندی ابزارهای جنگی در نزد حریف شده، سطح جدیدی از مواجهه را شکل می دهد. مضافاً اینکه تکیه بر جنگ ترکیبی، نشانه‌ای از ناتوانی و عدم‌کارکرد تعیین‌کننده در جنگ با حریف، در لایه‌های مجزای جنگی است.

به همین علت، جنگ های کلاسیک نظامی به تدریج و پس از طی مراحلی از رشد در تکامل ابزارهای جنگ نظامی، بر عرصه‌های جنگ اقتصادی، جنگ تبلیغاتی، جنگ سیاسی و دیپلماتیک، جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی، جنگ سایبر، جنگ اطلاعاتی و جنگ نامتقاران و متکی بر روش‌های نوین در بکارگیری و ترکیب تاکتیک‌ها و ابزارهای جنگی و جغرافیای عملیاتی تکیه کرده‌اند. امروز با بکارگیری ابعاد و لایه‌های جدید جنگی در منازعات و رقابت‌های منطقه‌ای و بین المللی شاهد گستره وسیعی از کارکرد جنگ ترکیبی هستیم که بنا به شرایط منازعه، یکی از همین ابعاد جنگی در اولویت و صدر ابزارهای جنگی قرار می گیرد. دلایل و شواهد زیادی، امروز جنگ های بزرگ و مستقیم میان قدرت ها را قابل توجیه نمی‌داند و تکیه اصلی را بر جنگ اقتصادی، نیابتی، اطلاعاتی و رسانه ای و مجازی قرار داده و یا یکی از آنها را بر دیگر لایه های ترجیح داده است.

برآورد موازنه قدرت استکبار جهانی و جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت

ایالات متحده در دهه اول قرن جدید به دلیل بحران‌های اقتصادی و تکیه افراطی بر دو جنگ بزرگ در عراق و افغانستان و... استراتژی اصلی و جهانی خود را بر جنگ نیابتی- تروریستی قرار داد تا حفظ یا گسترش هژمونی خود در غرب آسیا را از طریق سازمان های فراملیتی- تروریستی امکان پذیر نماید و همچنین، بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را تا حد زیادی مدیریت و آن را در اختیار گیرد. همین رویکرد راهبردی موجب شد تا جبهه مقابل این پروژه استعماری، با تولید فرصت از این تهدید، بینش راهبردی خود را ارتقا داده و قدرت کمی و کیفی خود را در تراز تهدید و روش های راهبردی آمریکا و غرب و متحدانش تکامل بخشد. در رقابت و مواجهه راهبرد آمریکا (و غرب) با روسیه و چین، استراتژی جنگ مستقیم، در صدر ابزار و اولویت نیست و جنگ نیابتی و لایه‌های دیگر جنگ ترکیبی در میدان جنگ مشاهده می‌شوند و شاید بتوان گفت جنگ اقتصادی ستون فقرات جنگ ترکیبی اخیر از سوی آمریکا با روسیه و حتی در قبال ایران می باشد.

رژیم صهیونیستی، از جمله عواملی است که در تئوریزه کردن و تحریک و فعال‌سازی آمریکا و غرب در مسیر جنگ ترکیبی علیه ملت ایران و مقاومت منطقه‌ای نقش برجسته ای دارد و حتی می‌توان ادعا کرد که پیاده نظام جمع‌آوری اطلاعات در کمیته تحریمی سازمان ملل را شبکه‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی برای افزایش و گشترش تحریم و فشار اقتصادی علیه ایران تشکیل می دهند. اساساً در راهبرد کلان رژیم صهیونیستی و سپس جبهه حامی صهیونیست‌ها در غرب، در چند دهه اخیر، ناتوان و فقیرسازی و فرسایش قدرت‌ اقتصادی کشورهای مستقل و گروه‌های مقاومت، از اولویت مستمر برخوردار است تا به صورت همزمان با فشار و ضربات اطلاعاتی و امنیتی و محدودیت‌سازی در ارتقای توانمندی‌های نظامی و دیگر عرصه‌ها، که غالباً با عنوان محاصره به اجراء در می آید، تلاش برای حفظ برتری قدرت و ابزارهای رژیم صهیونیستی را محقق نماید.

با این حال، با وجود تمامی تلاش‌های مرکب رژیم صهیونیستی و جبهه حامیان صهیونیسم در غرب و بخشی از کشورهای منطقه علیه جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت، عناصر انسانی، اعتماد بنفس، روحیه ملی و انقلابی و انگیزه‌های اعتقادی و دینی و باور مستحکم به حقانیت آرمان و مسیر مبارزه، ازجمله پارامترهایی است که در کنار ابزارهای نظامی و جنگی گوناگون، به یک مکتب جدید استراتژیک و نظامی تبدیل شده و راهبرد جنگ مرکب رژیم صهیونیستی و غرب را با چالش جدی روبرو ساخته و قدرت مقاومت را در مرحله بازدارندگی کارآمد قرار داده است.

روند قدرت‌سازی و تکامل ابزاری و تعمیق انگیزه‌های اعتقادی و روحیه انقلابی در 43 سال گذشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارنامه ای درخشان برای ایران و یکایک گروههای مقاومت منطقه ای را ثبت نموده و به رغم بنیان‌های قدرتمند استعماری در طول 200 سال گذشته و پیوندهای پیچیده آنها در عرصه منطقه ای و جهانی، مسیر رشد و تکامل را به فراتر از مرزهای بازدارنده، در رفتار شبکه‌ای جبهه مقاومت رسانده است.

این موازنه قدرت در ایران به حدیست و به جایی رسیده که تمرین شبیه‌سازی یک جنگ پر شدت از سوی آمریکا علیه ایران، به نتایج ویرانگر و هولناکی برای طراحان این شبیه‌سازی رسیده و حداقل در چشم انداز نزدیک، هیچ گزینه مستقیم نظامی از سوی آمریکا علیه ایران وجود نخواهد داشت و به همین دلیل، در رویه‌های جایگزین جنگ ترکیبی، جنگ اقتصادی، اطلاعاتی، رسانه‌ای و سایبر وعملیات روانی، اولویت اجرایی پیدا کرده‌اند.

همین پدیده برای رژیم صهیونیستی در قبال گروه‌های مقاومت منطقه‌ای و بویژه حزب الله لبنان به کابوسی لاعلاج تبدیل شده است و برخلاف چندین دهه رجزخوانی و برتری اراده و تحمیل آن بر علیه کشورهای عربی و اسلامی، به نقطه ای رسیده که در روزهای اخیر، هم در جبهه تقابل با مجاهدین و فدائیان فلسطینی زبان به اعتراف گشوده و خود را در مرز فروپاشی احساس می‌کند و هم در مقابل غزه و احتمال درگیر شدن و ورود مقاومت فلسطینیان به  حمایت از قدس و شهروندان فلسطینی نمازگزار، حسابگرانه از درگیر شدن پرهیز می‌کنند.

در راهبرد عملیاتی و نظامی رژیم صهیونیستی تا دهه نود میلادی قرن گذشته، انتقال جنگ به سرزمین دشمن، یکی از ارکان نظامی آنها محسوب می شد ولی امروز از زبان فرمانده لشکر ارتش صهیونیستی در پایان مأموریت 2.5 ساله ارتش، حضور یگان ویژه رضوان حزب الله لبنان، که آماده ورود به شمال فلسطین اشغالی است و اینکه توانمندی حزب الله لبنان به حدی رسیده که رفتار نظامی آن برای صهیونیست‌ها قابل پیش بینی نیست را به عنوان اصلی‌ترین نگرانی این رژیم در جبهه شمالی خود ارزیابی می‌کند. این همان رژیمی است که در دهه شصت میلادی، چند ارتش عربی منطقه را در6 روز و شاید 6 ساعت، مغلوب و مقهور قدرت خود کرده است، ولی امروز در مجموعه‌ای از چالش‌های درونی و بیرونی و بین‌المللی، که بدان خواهیم پرداخت، گرفتار و محاسبه‌گر شده است.

اگرچه همواره کشورهای غربی و بویژه آمریکا و انگلیس، حامی اصلی رژیم صهیونیستی در هر جنگ‌افروزی در منطقه بوده‌اند ولی صهیونیست‌ها از دهه نود میلادی به دلیل ناتوانی در مقابل جمهوری اسلامی، همواره تلاش کرده‌اند در صف اول درگیری با ایران نبوده و آمریکا را وارد جنگ نظامی با ایران نمایند. این راهبرد با بی‌میلی آمریکا و به دلیل محاسبات روشن نظامی و آسیب‌های غیرقابل جبران در جنگ مستقیم با ایران، تبدیل به راهبرد جنگ ترکیبی شده و درگیری‌های محدود و تحریک‌‌کننده، تکیه بر مناسبات تحریک شده با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، جنگ سایبری، روانی و اطلاعاتی، تحریم و فشار اقتصادی را در اولویت قرار دادند. در این راستا، رژیم صهیونیستی که از عمق استراتژیک جغرافیایی کشنده‌ای رنج می‌برد، در یک نظریه امنیتی برای خود، مرزهای امن خود را گسترش داده و عادی‌سازی روابط با تعدای از کشورهای پیرامونی ایران را به عتوان گستره مانور عملیاتی برای خود تعریف کرده که حاصل دو دهه تلاش پنهان و آشکار اطلاعاتی و دیپلماتیک و مورد حمایت آمریکا و غرب می‌باشد. این گسترش مرزهای امنیتی، مزیت‌های جدیدی در دسترسی دریایی، هوایی و نزدیکی جغرافیایی و بهره‌مندی از پوشش حضور در این کشورها برای اقدامات اطلاعاتی امنیتی، سایبری،  عملیات روانی و احتمالاً ضربات محدود نظامی و تحت عنوان «هزار ضربه محدود از درون و بیرون» را فراهم کرده است. نماد این ظرفیت‌سازی راهبردی را می‌توان در اقدامات تروریستی و تخریب‌های هوشمند در داخل ایران و یا جنگ کشتی و نفت‌کش‌ها و یا اخلال الکترونیکی و مخابراتی، حملات سایبری و نهایتاً محدود کردن مرزهای امنیتی ایران می‌توان برشمرد.

با این حال، با همه توانمندی نرم‌افزاری، سایبری، تولید بدافزارها و بهره‌مندی از ظرفیت قدرت‌های بزرگ و یا کشورهای منطقه، آسیب‌پذیری‌های سایبری این رژیم در مقابل توانمندی سایبری مقاومت، تاب تحمل ندارد و اقدامات تلافی‌جویانه مجموعه جبهه مقاومت، آنها را وارد به یک توقف اجباری در این زمینه نموده است. در جنگ دریایی و ناامن کردن حوزه‌های آبراهی برای ناوگان تجاری و نفتی ایران، ضربات غیبی متقابل و فلج‌کننده بر علیه صهیونیست‌ها، به موازات یک موازنه عملیاتی بازدارنده بر علیه اقدامات دریایی آمریکا و انگلیس آنها را مجبور کرد تا عمق حضور امن دریایی خود را از خلیج فارس به دریای سرخ، باب المندب و بخش‌هایی از اقیانوس هند عقب برانند و مانور نظامی اخیر و بزرگ آمریکا در دریای سرخ برای نهادینه کردن یک امکان ژئواستراتژیک در این آبراهه و  در مقابل ایران و روسیه و چین است.

در همین چارچوب، هشدار موازنه قدرت موشکی ایران در مقابل یگان‌های پرتعداد آمریکایی در پیرامون، موجب شده تا در یک سال گذشته، تعرض به ناوگان ایران از سوی آمریکا، حتی در سواحل غربی اقیانوس آرام و بنادر ونزوئلا از دستور آمریکا خارج شود. تدابیر مستحکم‌سازی امنیتی در داخل کشور که به موازات قاتون تقابل هسته‌ای مجلس شورای اسلامی، دنبال شده، از ظرفیت‌های ضد امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی کاسته و با محدود کردن حیطه و ماموریت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از این عرصه نیز از مصونیت امنیتی با ضریب قابل اعتماد برخوردار شده است.

تسلط سایبری بر تمامی عرصه‌های حیاتی در رژیم صهیونیستی، تا حدیست که در هر شرایط اضطراری و ضروری، هیچ نقطه‌ای از این رژیم در امان نیست و آسیب‌های ویرانگر برای آنان در قبال هرگونه ماجراجویی جدید دربرخواهد داشت. در همین راستا، اقدامات ایزایی هوایی - پهپادی که در سال‌های گذشته، نمونه‌های متعددی را ثبت می‌کرد، پس از سرنگونی پهپاد 200 میلیون دلاری آمریکا در سواحل مکران، با چالش جدی روبرو و به حداقل رسیده است.

مهمترین راهبرد بازدارنده امنیتی و نظامی که حاصل و سرمایه صهیونیست‌ها در 20 سال گذشته را، به همراهی کشورهای میزبان در پیرامون ایران به چالش کشیده و بی‌اثر کرده است و نماد آن را در حمله به مقر موساد در حاشیه فرودگاه اربیل اقلیم کردستان عراق شاهد بودیم و از زبان مقامات ارشد نظامی و امنیتی تاکید شد، واکنش به تمامی این پایگاه‌های رژیم صهیونیستی در کشورهای پیرامونی و کشورهای میزبان، در ازای  هر گونه اقدام عداوت گونه است که به شدت در سطح تعاملات افسارگسیخته و اجباری کشورهای میزبان صهیونیست‌ها اثر گذاشته است. این همان راهبرد هشدار موشکی ایران در قبال آمریکا و پایگاه‌های نظامی آنها بود که در بعد امنیتی- عملیاتی، سرمایه‌های انباشته شده و نهادینه شده صهیونیست‌ها در کشورهای پیرامونی ایران را به صفر نزدیک کرده است.

بنیه و استحکام جنگ ترکیبی و متغیرهای مؤثر بر آن

با اینکه جنگ ترکیبی قواعد و بازی جنگ را وسعت داده، اما این جنگ تحت تأثیرترکیبی از پارامترها و متغیرهای گوناگون قرار دارد که بر بنیه و استحکام لایه‌های جنگ ترکیبی اثر گذارند. کلیه پارامترهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی، انسجام ملی و ساختارهای حاکمیتی، چالش‌های گوناگون داخلی و خارجی، پیوند و مناسبات اقتصادی خارجی، میزان سطح بندی از مناسبات خارجی، جایگاه و حضور در صف‌بندی منازعات منطقه‌ای و بین‌المللی، ازجمله این پارامترها هستند که اولویت‌های رویکردی را متأثر و بر میزان کارکرد ابزارهای جنگ ترکیبی و استجکام آن مؤثرند.

به عنوان مثال، حاصل جنگ اوکراین هرچه باشد، جایگاه آمریکا در نظام بین‌الملل و بهره‌مندی‌های آن در ابعاد گوناگون را تنزل خواهد داد و ابزارهای هژمونی مالی، رسانه‌ای، سیاسی و... آنها را سست‌تر نموده، بر پیوندها و اتحاد و ائتلاف‌های ناشی از اراده تحمیلی آنان در مناسبات اثرگذار هستند و رژیم صهیونیستی که از همه مزیت‌های رقابتی بین قدرت‌های جهانی بهره‌مند بوده، در پارادوکس رفتاری و رویکردی و در نتیجه کاسته شدن از بنیه و استحکام ابزاری جنگ ترکیبی، گرفتار خواهد کرد. منازعه قدرت بین آمریکا با روسیه، روند مسیر ثابت و یا کاهنده نخواهد داشت و شاید همزمان وارد منازعه  وسیع‌تری با چین شود که بر دامنه مانور مزیت‌ها و توانمندی‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی آثار سلبی خواهد داشت.

کاسته شدن از وزن و جایگاه آمریکا در نظام جهانی، شرایط جدیدی در مناسبات آمریکا با بسیاری از کشورها به وجود خواهد آورد و تسلیم‌پذیری در مقابل هژمون آمریکایی را با سؤال مواجهه می‌کند. راهبرد هجومی و علنی ایران در قبال رفتار تهدیدآمیز رژیم صهیونیستی، سرمایه این رژیم در محیط پیرامونی ایران و بنیه جنگ ترکیبی علیه ایران را خواهد کاست.

در همین راستا، روسیه که در سه دهه اخیر، عضوی بی‌اثر در کمیته چهارجانبه بین‌المللی فلسطین بوده، با توجه به شرایط جدید بین‌المللی و تنش‌های قابل پیش‌بینی در روابط روسیه و رژیم صهیونیستی، به عضوی فعال تبدیل و قطعاً به رویکرد موازنه‌ساز در این کمیته و جانبداری از طرف فلسطینی متمایل خواهد شد. نشانه‌های شکاف اولیه در مناسبات امنیتی روسیه و رژیم صهیونیستی، متوقف شدن امتیاز آسمان باز برای هواپیماهای رژیم صهیونیستی در فضای سوریه است که به ابعاد سیاسی و رخدادهای فلسطین نیز قابل تسری است.

همچنین، افزایش سطح رقابت در حوزه نفوذ بین روسیه با آمریکا، می‌تواند بسیاری از نقاط تمرکز و اولویت آمریکا برای سلطه بر انرژی و ثروت‌های غرب آسیا را با چالش روبرو کند. با اینکه ایجاد نیروی ویژه دریایی 153 در دریای سرخ از سوی آمریکا و تعدادی از کشورها، در بخشی از اهداف خود، امنیت‌سازی برای رژیم صهیونیستی را دنبال می‌کند، اما آسیب‌پذیری گسترده آمریکا از سوی شبکه مقاومت منطقه‌ای، موجب می‌شود تا سطح حمایتی آمریکا از این رژیم را متاثر نماید و همین امر، موجب دلسردی صهیونیست‌هاست که میزان اعتماد به حمایت آمریکا، تاچه زمانی و تا چه حدی قابل دریافت است؟

یکی دیگر از آثار جنگ اوکراین و پیامدهای آن، بحرانی‌تر شدن اقتصاد آمریکا و غرب و تأثیر آن بر اقتصاد رژیم صهیونیستی است که شرایط دشوار امروز این رژیم را با دشواری‌های  جدیدی مواجه می‌کند. به همین دلیل است که حتی ژنرال عاموس یادلین از افسران اطلاعاتی و بسیار معروف موساد که اکنون مرکز بررسی‌های امنیت ملی رژیم صهیونیستی را اداره می‌کند، در توصیه‌های اضطراری به نفتالین بنت معتقد است که ارتش صهیونیستی نباید به اقدامات تحریک‌کننده سرکوب در قدس و یا پاسخ به پرتاب موشک از غزه، واکنش نشان داده و تمامی پتانسیل خود را به گسترش روابط با کشورهای عربی که عادی سازی روابط با این رژیم کردند، متمرکز نماید. نکته مهم این توصیه این است که اقتصاد بحرانی رژیم صهیونیستی که از حمایت‌های مالی غربی در چشم‌انداز نزدیک کم‌بهره و یا بی‌بهره خواهد شد، باید به اقتصاد مناسباتی با کشورهای ثروتمند عربی در حاشیه خلیج‌فارس تکیه کند و از آن بهره‌مند گردد.

تغییر وزن و جایگاه جمهوری اسلامی در موازنه قدرت منطقه‌ای و آثار وسیع پیامدهای جنگ در اوکراین بر جایگاه ایران، بر روابط ایران و کشورهای منطقه و بویژه  در حاشیه خلیج‌ فارس آثار جدیدی خواهد گذاشت و از بنیه جنگ ترکیبی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران خواهد کاست، چراکه از آمادگی این کشورها برای ریسک‌پذیری زیان‌آور در همراهی با صهیونیست‌ها کاسته خواهد شد.

برآورد وضعیت داخلی رژیم صهیونیستی

دولت ائتلافی و شکننده نفتالی بنت، بدلیل سیاست‌های سرکوب علیه فلسطینی‌ها و اجرای سیاست‌های افراطی و شهرک‌نشین پسند، با ائتلاف یکپارچه عربی در اراضی اشغالی 1948 به چالش برخورد کرده و با استعفای یک عضو از صهیونیست‌های راست‌گرا، در مرز فروپاشی ائتلاف حکومتی قرار گرفته و تنها با 60 کرسی، قادر به هیچ تصمیم قدرتمند برای این رژیم نیست که حداقل باید 61 کرسی در اختیار داشته باشند. عرب‌های فلسطینی با 6 کرسی خود، نفتالی بنت را بر سر دوراهی انتخابات چهارم و یا متوقف کردن سیاست‌های افراطی علیه فلسطینی‌ها قرار داده است که هر دو، برای وی و این رژیم، خسارت‌های جدی در بر دارد. بی‌ثباتی ساختار سیاسی و حکومتی که از دو سال قبل، این رژیم را فراگرفته، مجدداً بن‌بست سیاسی را برای حکومت و جامعه صهیونیستی شکل داده است. چرا که جامعه صهیونیستی در بین گروه‌های سیاسی، یک حزب قدرتمند که امکان تشکیل حکومت قوی داشته باشند را ملاحظه نکرده و هر انتخابات جدید، نیز سرنوشتی مشابه با وضع فعلی در بر خواهد داشت.

در بعد امنیتی با اشاره به رخدادهای یک‌ماه اخیر و چهار عملیات فدایی از سوی فلسطینی‌ها در اراضی 1948، به نحویی برآشفتگی و هرج‌ومرج در دستگاه‌های امینتی و ناتوانی آنها می‌توان پی که در رسانه‌های این رژیم در همین مدت، بارها به آن اعتراف شده است. اگر رژیم صهیونیستی در ابتدای سال 2000، شهر جنین در شمال کرانه باختری را برای سرکوب جهاد اسلامی فلسطین، با خاک یکسان کرد، امروز برای دستگیری پدر یکی از فدائیان فلسطینی که 5 کشته و بیش از 1 زخمی از صهیونیست‌ها گرفت، در مقابل یگان دفاعی جهاد اسلامی در این شهر، ناتوان و دست خالی، خارج شده و به دلیل ترس از گسترش درگیری و ورود نوار غزه به حمایت از فلسطینی‌ها کرانه‌باختری، قادر به انجام مأموریت دستگیری نیست و با اقدامات تحریک‌آمیز در ضرب و جرح نمازگزاران در مسجد قِبَلی در مسجد‌الاقصی، نه‌تنها هیبت ارتش و دستگاه‌های امنیتی را بازسازی نکرده، بلکه با موج محکومیت منطقه‌ای و بین‌المللی و کشورهایی که عادی سازی با این رژیم نموده‌اند روبرو شده و نگران واکنش گروه‌های فلسطینی است. همچنین گروه‌های فلسطینی که تا قبل از سال 2005، همواره از حملات اشغال‌گران صهیونیست‌ نگران بوده و آسیب فراوان دیده بودند، امروز تعیین کننده آغاز و پایان جنگ شده و صهیونیست‌ها از اراده آنها هراس دارند.

اوضاع اقتصادی در سرزمین‌های اشغالی نیز همانند کشورهای غربی، دارای نشانه‌های بحران و دشواری‌های اقتصادی است که به دلیل سیاست‌های نژادپرستانه علیه فلسطینی‌ها، این دشورای و بحران در بین فلسطینی‌ها بیشتر است. بن‌بست سیاسی و فقدان هرگونه چشم‌انداز سیاسی برای تحقق خواسته‌های مشروع حاکمیتی فلسطینی‌ها در کنار بحران و فشار اقتصادی، شرایط انفجار و قیام جدید و نوعی جدید از مبارزه فدائیان انفرادی را پیش‌روی صهیونیست‌ها قرار داده است. با توجه به ‌حاشیه رفتن دولت خودگردان و فقدان هرگونه خاصیت برای فلسطینی‌ها و حتی در خدمت صهیونیست‌ها بودن این دولت، از وزن و اثرگذاری دولت خودگردان بشدت کاسته و همین بن‌بست اقتصادی و سیاسی، رویکرد مقاومت را با استقبال بیشتری روبرو کرده است که صهیونیست را با چالش و آسیب‌های جدی مواجه می‌کند.

اگر در گذشته، شکاف بین گروه‌های فلسطینی، از جمله موانع و کاسته شدن از ظرفیت مبارزه و مقاومت بود، ضعف و به‌حاشیه رفتن ارکان جریان اخوانی در منطقه و کنار رفتن نقاب از چهره اردوغان که برای سامان دادن به اوضاع خود،  فلسطینی‌ها را در مناسبات با اسرائیل و اخوان یمن را در بازسازی مناسبات با امارات و عربستان فروخته است، موجب می‌شود تا رویکردهای خالص مقاومتی به رویکرد‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و حزب‌الله نزدیک‌تر و همگرایی بین گروه‌های فلسطینی در مبارزه با صهونیست‌ها را افزایش دهد.

قابل‌ذکر است که یکی از میراث‌های گرانقیمت و باقیمانده از کارنامه شهید حاج قاسم سلیمانی، در کنار قدرتمند کردن و به تعبیر مقام معظم رهبری، پرکردن دست مقاومت فلسطینی، شبکه‌ای کردن و پیوند تکاملی در بین گروه‌های مقاومت منطقه‌ای بود. امروزه گروه‌های مقاومت در شرایط جدا از یکدیگر و بدون بهره‌مندی از حمایت راهبردی بقیه گروه‌های مقاومت در مقابل جبهه استکبار و صهیونیسم قرار ندارند و با هوشمندی از یکدیگر حمایت می‌کنند. این پدیده تکاملی، سطح جدیدی از موازنه قدرت و تبدیل مقاومت کشورها، به جایگاهی منطقه‌ای را رقم زده است. مقاومت از فلسطین و فلسطین از یمن و عراق از هردو و حزب‌الله از همگی این جبهه حمایت راهبردی دارند که نمادی از یک فرماندهی موزائیکی ولی با یک نظام واحد منطقه‌ای است که هریک قابلیت‌های مستقل و راهبردی را در اختیار دارند.

یکی از کلید واژه‌های راهبردی جبهه مقاومت در رفتار شبکه‌ای، توسط سیدحسن نصرالله بیان شد و «معادله حمله به بیت المقدس مساوی جنگ منطقه‌ای و پایانی با صهیونیست‌ها» ثبت گردید. امروز معادله‌های حمله به تل‌آویو در ازای شهادت شهروندان فلسطینی و امثال آن نیز در حال تثبیت شدن هستند.

روند زوال رژیم صهیونیستی از 1967 تا کنون

اگر صهیونیست‌ها در جنگ 1967، تمامی فلسطین و قدس شرقی و جولان و سینا را به اشغال درآورده‌ و صدها هزار آواره فلسطینی در منطقه پراکنده کرده و یک میلیون آواره در داخل فلسطین بجای گذاشتند و سرمست پیروزی و تحقق اسرائیل کبری بودند، انقلاب اسلامی در سال 1979، معادله مأیوس شده در فلسطین را معکوس و جان تازه‌ای در ماهیت و رویکرد گروه‌های فلسطینی دمید و جنبش‌های مقاومت با رویکرد اسلامی و انقلابی را پایه‌گذاری نمود. اولین بارقه شکست‌پذیری با فرار اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 در ذهن فرماندهان و شهرک‌نشینان صهیونیست جای گرفت و در بزرگترین رخداد تاریخ صهیونیست‌ها در سال 2006، رویای بن‌گورین برای اسرائیل کبری دفن و رژیم صهیونیستی وارد فاز استمرار شکست و فرسایش گردید. این در حالی است که مقاومت هر روز قدرتمندتر و باکفایت‌تر و پرانگیزه‌تر می‌شود.

مرحله جدید زوال برای صهیونیست‌ها، پس از 5 جنگ صهیونیست‌ها بر علیه غزه ثبت شده است که در هر جنگ، مقاومت توانمندتر و قدرتمندتر و دست‌پُرتر و صهیونیست‌ها، ناتوان‌تر و ضعیف‌تر شده‌اند. امروز دیگر صهیونیست‌ها برای فلسطین و مقاومت معادله تعریف نمی‌کنند، بلکه مقاومت به جای صلح در مقابل آرامش قبرستان صهیونیستی، معادله قدس در مقابل جنگ منطقه‌ای را تحمیل می‌کند. در ده‌ها سند و گزارش امنیتی و استراتژیک از سوی صهیونیست‌ها، بارها به ناتوانی در مقابل حزب‌الله اعتراف کرده‌اند و امروز نیز با توصیه ژنرال عاموس یادلین، از درگیری با غزه پرهیز و آن را دام و باتلاقی برای ارتش صهیونیست توصیف می‌کنند. در معادلات منطقه‌ای نیز، صهیونیست‌ها بخوبی می‌دانند که جمهوری اسلامی از این رژیم عبور کرده و در تراز قدرت‌های برتر جهانی و آمریکا، توانمندی و اراده و استراتژی‌های خود را تعریف کرده است.

 

نام:
ایمیل:
نظر: