اخیراً ۶۱ اقتصاددان کشور در نامهای سرگشاده به مردم ایران نسبت به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور و سیاست جراحی اقتصادی واکنش نشان داده و ریشه مشکلات اقتصادی امروز را در عوامل غیراقتصادی دانستهاند. امضاکنندگان این بیانیه عنوان کردهاند در آغاز سال ۱۴۰۱، روند آشفتگی اجتماعی و نگرانی عمومی مردم از تامین معیشت و پایداری کسبوکارهای خود، به مرحله انفجاری رسیده است. از نظر آنها، چیزی که «جراحی اقتصادی» نامیده شده افزایش نرخ ارز و شوکهای متعدد و تشدید بیثباتی اقتصادی است.
نامه 61 اقتصاددان حاوی نکات جالبی بود. آرزو میکردم نام برخی از دوستان عزیز اقتصاددان در این لیست نباشد. در این نامه در شکل کلی یک سری مسائل اقتصادی مطرح شده است و یک خط پنهان و آشکاری هم نیز در آن وجود دارد. در طرح این نامه که به مسائل اقتصادی اشاره شده است روابط علی و معلولی این مسائل رعایت نشده است. سعی شده است شرایط اقتصادی کشور را یک شرایط لاعلاج معرفی کند. و سفسطههایی هم در این نامه صورت گرفته است که خط اصلی این است که اگر میخواهیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم، باید مسائل سیاسی حل شود چون ریشه این معضلات فعلی کشور مشکلات سیاسی است و مسائل سیاسی هم حل کردنش به این معنی است که بیاییم تجربهی تجربه شده خودمان و سایرکشورهای دنیا را در تمکین به غربیها دوباره تجربه کنیم.
شاید اگر این موضوعات را قبل از امضای برجام در دوره اول مطرح میکردند، خریدارانی داشت یعنی کسانی که با ساده لوحی فکر میکردند با امضای برجام و تمکین به آنچه که آنها گفتند، که ما انجام دادیم مسائل کشور حل میشود. در حالی که یکبار آن را ماتجربه کردیم و بعد نقاط ضعف شدید برجام خودش را نشان داد و معلوم شد اعتبار برجام مثل شیر پاستوریزه است و هر زمان که آمریکاییها خواهند میتوانند با ابزار خروج از برجام مطالبات و فشار بیشتری به کشور ما وارد کنند. آقایان اقتصاد دان آزمودن را آزمودن خطاست!
خیلی ساده لوحانه است که اگر فکر کنیم موضوع اتمی یک موضوع اساسی برای غربیها و امریکاییهاست. اگر اینطور بود این کار را با لیبی نمیکردند و اگر تمکین به نظرات آنها جواب میداد، رفتار حلقه به گوشانه قذافی در مقابل آنها میتوانست کشور لیبی را نجات دهد ولی دیدیم سرنوشت لیبی به کجا رسید. کشوری که سالهاست گویی در دنیا وجود ندارد چون هیچ خبری از آن پخش نمیشود. کشوری که سالها دچار جنگ داخلی است و مردم آن در حال نابودی هستند و مشخص نیست نفت آن را کی میبرد. بنابراین این تجربه را تجربه کردن قطعا خطاست.
در این نامه سعی شده همه اقتصاد را به این توافق متصل کنند. سفسطههای دیگری نیز در این نامه وجود دارد. مثلا مدعی شدهاند که دولت از سیاست حذف یارانهها به دنبال تامین کسری بودجه است. جالب است بدانید برخی از این اقتصاددانان در این نامه، از کارشناسان مسئول بودهاند و قطعا میدانند که وقتی دولت یارانه به واردات کالاهای اساسی میداد، این یارانه ناشی از مازاد بودجه دولت نبود. قطعا میدانند در دنیا یارانه را زمانی میدهند که دولت از طریق سیستم مالیاتی بتواند مالیاتهایی را تامین کند تا بتواند به سایر بخشها یارانه دهد و الا مشکلات اقتصادی از جمله تورم و افزایش نقدینگی در کشور ایجاد میشود. این اقتصاددانان به نحوی صحبت میکنند که گویا خبر ندارند که دولت قبل برای تامین یارانه از طریق کسری بودجه و افزایش پایه پولی و نقدینگی اقدام کرده است و یک تورم ساختاری را به کشور تحمیل نموده است. آنها طوری بیان میکنند که گویی حذف یارانهها برای دولت درآمد ایجاد کرده است که دولت به دنبال تامین کسری بودجه از این محل است. در صورتی که میدانند نتیجه پرداخت یارانه نقدی قطعا بیش از منابعی است که دولت دارد.
مدعی شدهاند دولت در اجرای سیاست جراحی اقتصادی باید با مردم هماهنگی انجام میداده، این دوستان در دولت آقای روحانی کجا بودند که وقتی صبح از خواب بیدار شد تازه متوجه شد که بنزین گران شده است در صورتی که ظاهرا بر اساس مصوبهای که در شورای سران قوا راجع به بنزین صورت گرفته بود قرار بوده اطلاعرسانی کامل انجام شود و نه با لبخند تحریک کننده رئیس جمهور در صبح جمعه که آن تبعات را در پی داشت به سمع و نظر مردم برسد. بعد از همین اتفاق آیتالله رئیسی که آن دوران رئیس قوه قضاییه بود مصاحبهای کردند و گفتند؛ آقای رئیس جمهور همه پرسی پیش کش، حداقل به مردم اطلاعرسانی میکردید.
این در حالی است که بحث حذف یارانه کالاهای اساسی از یکی الی دوماه قبل به بحث گذاشته شده بود. نکته دیگر این است که این افراد حذف یارانه کالاهای اساسی را اشتباه میدانند و حال باید جواب دهند که اگر این کالاها اساسی است آیا عقل اقتصادی و اصول اقتصادی حکم میکند شما به واردات این کالاهای اساسی سوبسید بدهید یا کمک به تولید آن در داخل کنید؟ در صورتی که سیاست پرداخت یارانه به واردات یعنی نابودی تولید داخلی کالاهای اساسی و به خطر انداختن امنیت غذایی کشور.
به موضوع فساد اشاره کردهاند و اعلام کردهاند چشماندازی برای برون رفت از این وضعیت وجود ندارد و یا اعلام کردهاند قبل از هر اقدامی باید از عرضه ارز اطمینان پیدا کنیم، ظاهرا فراموش کردهاند که بازار دو سویه است، یعنی تقاضای ارز و عرضه ارز. عرضه ارز آن چیزی است که ابزار دشمن در بازی دادن ما میتواند باشد و تقاضای ارز آن چیزی است که ما میتوانیم مدیریت کنیم. مشکل اقتصاد ما عرضه ارز نیست. ما در زمان دولت احمدی نژاد حدود 700 میلیارد دلار عرضه ارز در کشورمان انجام شد ولی با کوچکترین حرکتی ارز از 1000 تومان به 3500 تومان جهش پیدا کرد .
آقایانی که فکر میکنید عرضه ارز مشکل را حل میکند، بفرمایید این نتیجه چیست؟ باید توجه کنید مشکل اقتصاد ما تقاضای غیرواقعی ارز است. تقاضای ارز، تقاضای اشتقاقی برای واردات است. در همه جای دنیا ارز خارجی فقط برای واردات تقاضا میشود. در کشور ما تقاصای ارز به مراتب فراتر از این موارد است. مشکل اساسی تقاضای ارز در جایگزینی پول ملی است که این اشتباه تاریخی خود ماست که دو شبه پول را، یکی ارز خارجی و دیگری مسکوکات طلا را به عنوان جایگزین پول ملی رواج دادیم. نتیجه آن حجم 4 برابری اقتصاد زیرزمینی نسبت به اقتصاد شفاف است. ما به راحتی میتوانیم با مدیریت تقاضای ارز ، ارزش پول ملی را بالا ببریم.
آن کسانی که ادعا میکنند چشم اندازی وجود ندارد برای برون رفت از وضعیت موجود الا تمکین به نظرات تحمیلی، باید بگویم چنین چیزی نیست. مهمترین متغیر در اقتصاد ارزش پول ملی است و ارزش پول ملی ما سقوط کرده است نه به خاطر صرفا حجم نقدینگی بلکه به خاطر جایگزینی پول ملی با دو شبه پول خودساخته یعنی ارز و مسکوکات طلا که نتیجه آن شده است که قیمت ارز تبدیل شده است به ابزار اساسی ایجاد تنش سیاسی، روانی، اجتماعی و اقتصادی در کشور ما. ابزاری فوق العاده ارزان برای دشمنها چون به راحتی میتوانند نرخ ارز را با کمترین هزینه بالا و پایین کنند. ما امنیت اقتصادی، ثبات اقتصادی و امنیت اجتماعی خود را به بازار هرات و سلیمانیه بستهایم که خودمان آن را در اقتصاد حاکم کردهایم. چرا؟ چون امتیازات فوقالعادهای برای این دو کالا ایجاد کردهایم.
ما این دو وسیله را ابزار مبادلات زیرزمینی قرارداهایم چون تراکنش و نقل و انتقال آن نیاز به ثبت ندارد. ما آنها را وسیله فساد و ارتشاء و فرار مالیاتی قرار دادهایم که منجر به بیثباتی در اقتصاد ما شده است. فقط حذف همین امتیاز میتواند باعث سقوط شدید تقاضای ارز و طلا در کشور شود. حذف آن کار سختی نیست و بسیار راحت است. حذف این امتیاز باعث 2 برابری رشد پول ملی میشود.
آن چیزی را که آنها به عنوان لاعلاج بودن اقتصاد مطرح میکنند و چشم اندازی برای آن قائل نیستند، قطعا فقط با حذف همین یک کار(ارز و مسکوکات طلا) ثبات اقتصادی را به کشور برمیگرداند و شمیشر دشمن در جنگ اقتصادی بر علیه ما را کند خواهد کرد. کشور راه علاج دارد فقط کافیست که درست آسیب شناسی کنیم. آقایان اقتصاددان بد نیست وقتی راجع به مسائل اقتصادی صحبت میکنند به جای خلط علت و معلول بروند یک آسیب شناسی دقیق انجام دهند و بعد بینند در این آسیب شناسی کدام عوامل مهم هستند و چگونه باید آنها را مدیریت و علاج کنیم.
راهبرد معاصر