صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

بین الملل >>  آسیای میانه وقفقاز >> نبض بین الملل
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۳۸۹۸۹
علی بمان اقبالی زارچ در یادداشتی می‌نویسد: بطور کلی اشتیاق امریکا برای حضور در شرق اروپا و خصوصا منطقه بالکان راهبردی حساب شده در راستای جهانی شدن و تسلط بر شاهراه مراسلاتی و ترانزیتی انرژی و کالا ارزیابی می‌شود چرا که یک نظریه سیاسی از دیرباز مطرح بود که اروپای شرقی قلب مهمترین نقطه حساس جهان است و کشوری که بر آن حاکم شود، بر جهان نیز تسلط خواهد یافت.

بر کسی پوشیده نیست که از مهمترین عوامل بحران کنونی اوکراین موضوع توسعه ناتو به شرق بویژه محیط پیرامونی روسیه است، فرایندی که از دهه پایانی قرن بیستم شروع شده و همچنان ادامه دارد؛ البته شروع جنگ در حوزه پیرامونی دریای سیاه اگر چه خسارات زیادی به طرفین بویژه اروپا و اوکراین وارد کرده است، نه این که نتوانست گسترش ناتو را متوقف کند، بلکه دو کشور بسیار مهم و بیطرف نوردیک که یکی بیش از هزار کیلومتر مرز با روسیه دارد را ناخواسته وارد ناتو کرد.

ناتو در میان سازمان های میان حکومتی به دلیل مولفه های اقتصادی و نظامی اعضاء، حوزه تاثیرگذاری و منطقه نفوذ و بویژه عملکرد در جغرافیای سیاسی خود و مناطق پیرامونی از بدو تاسیس در سال 1949 از مهمترین نقش ها را در بین سازمان های مشابه رقیب که بسیار اندک هم بوده اند، بازی کرده است و به یک بازوی امنیتی و نظامی جذاب و برند مورد علاقه کشورهای رهانیده شده از اردوگاه کمونیسم سابق شده است و در عین حال که فلسفه وجودی ناتو ایجاد اتحادیه ای بالنده با نیروی دفاعی فوق العاده برای حفاظت از کل حوزه آتلانتیک شمالی، شامل اروپای غربی در مواجهه با توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی سابق بود و با فروپاشی دیوار برلین در سال 1989 و به تبع آن به تاریخ سپردن تابوت پیمان دفاعی ورشو با قول های رهبران این سازمان بویژه آمریکا این استنباط و پیش بینی وجود داشت که این اتحادیه نماگرهای ارکانی و حیاتی خود را برای ادامه فعالیت و بقا از دست داده و باید منحل شود ولی واقعیت های میدانی به گونه ای دیگر رقم خورد و مسیری تهاجمی را در پیش گرفته و تا سال 2008 میلادی اکثر کشورهای جدا شده از سلطه سوسیالیستی و کمونیستی از جمله لهستان، چک، اسلواکی، مجارستان، بلغارستان، رومانی و جمهوری های یوگسلاوی سابق و حتی آلبانی را به عضویت پذیرفت و روند پیشروی به سوی شرق ادامه دارد. 

بطور کلی اشتیاق امریکا برای حضور در شرق اروپا و خصوصا منطقه بالکان راهبردی حساب شده در راستای جهانی شدن و تسلط بر شاهراه مراسلاتی و ترانزیتی انرژی و کالا ارزیابی می شود چرا که یک نظریه سیاسی از دیرباز مطرح بود که اروپای شرقی قلب مهمترین نقطه حساس جهان است و کشوری که بر آن حاکم شود، بر جهان نیز تسلط خواهد یافت.

در واقع واشنگتن از ربع قرن پیش در شیپور تسلط بر دریای سیاه با ابزار ناتو دمیده و کشورهایی چون رومانی، بلغارستان و تا حدودی اوکراین بیشترین نقش را بازی کرده اند. امریکایی ها از دیرباز تلاش داشته اند تا با ایجاد بحران و جنگ در مناطق مختلف دنیا و تنگ کردن عرصه حتی بر دوستان و شرکای خود، ناگهان به عنوان ناجی هالیوودی وارد کارزار شده و بدین طریق بر حوزه نفوذی خود بیافزایند. 

در شرایط جدید با توجه به تحولات در اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه توسط روسیه و قد برافراشتن مسکو در برابر زیاده خواهی غرب در سوریه، پذیرش مونته نگرو برای عضویت در ناتو در اجلاس وزرای امور خارجه در بروکسل مورخه 11 آذر ماه 1394 تصویب شد تا پروسه پذیرفتن عضو 28 ناتو فراهم شود و در مرحله بعدی مقدونیه نیز تعهدات خود را انجام داده و با حل و فصل چالش نبا یونان، به عضویت ناتو در آمد. تصمیماتی و اقدامتی که همواره با واکنش شدید روسیه مواجه شده و دیمیتری پسکوف، نماینده کرملین در این خصوص گفت ادامه گسترش ناتو در شرق، روسیه را به اقدامات تلافی جویانه وا می دارد، ولی جان کری، وزیر امور خارجه امریکا در آن زمان برای دلداری دادن به روس ها در یک کنفرانس خبری گفت: "ناتو تهدیدی برای هیچ کشوری نیست و یک سازمان پیمان دفاعی است که وظیفه آن تامین امنیت است". همچنین کشورهای انگلیس، اسلوونی، آلبانی، اسلواکی و اکثریت اعضای ناتو از این تصمیم حمایت کردند. 

روند گسترش ناتو به شرق به زودی متوقف نخواهد شد و اهداف مهمتری چون توسعه ناتو تا قلب آسیای میانه، از سویی برای  محاصره تمام عیار روسیه نئوتزاری و از سوی دیگر رسیدن به مرزهای شمالی ایران حتی تا حوزه خزر را در بر می گیرد و این فرایند نشانه مهمی از وجود بحران های امنیتی بسیار فعال است که تلاش های بین المللی برای خلع سلاح عمومی را کند یا متوقف می کند و همچنان اکسیژن به مسابقات تسلیحاتی تزریق می کند. البته در دوره کوتاهی اختلاف بین امریکا به عنوان قدرت برتر ناتو و فرانسه و آلمان بر سر حمله به عراق، چالش های درون سازمانی را ایجاد کرد ولی از بالندگی و تاثیرگذاری آن کم نکرد. 

بیشتر کشورهای اروپایی از طرفی به دلیل ترس از تاریخ و عملکرد روس ها و از طرف دیگر به واسطه رشد و توسعه تروریسم و افراطی گری در خاورمیانه و شرایط آن به قلب اروپا، اینگونه تشخیص می دهند که در شرایط حساس کنونی صرفا پیمان آتلانتیک شمالی می تواند ضامن امنیتشان باشد.

در اوایل هزاره سوم با توجه به فضای حاکم بر نظام بین الملل حتی کشورهای کوچک نیز به دنبال بازتعریف نقش خود و قرار گرفتن در فرایند همگرایی امنیتی و اقتصادی هستند و دیگر کمتر کشوری این ظرفیت و توانایی را دارد که به تنهایی بتواند ساختار امنیت و دفاع یکپارچه و تمام عیار ایجاد کند. اکنون دیگر توسل به چنین راهبردی موجب کاسته شدن از سهم توسعه و رشد کشور خواهد شد. در عین حال که کشورهای اروپایی در تجربه جنگ های بوسنی و کوزوو از مدیریت بحران عاجز بودند و برای فائق آمدن بر بحران دست به دامن ناتوی امریکا محور شدند. در روند نهادینه کردن دموکراسی و حل و فصل اختلافات قومی و نژادی نیز با موفقیت شایانی روبه رو نشدند. بحران های متنوع و فزاینده منجمد شده نظیر بوسنی، مولداوی، ناگورنو قره باغ وغیره به عنوان آتش زیر خاکستر امنیت و ثبات درازمدت منطقه را تهدید می کند. 

مهمتر اینکه کشورهای اروپایی در ساختار اتحادیه ای خود با تمرکز بر رویکرد فرهنگی و اجتماعی برای حل بحران های امنیتی کمتر فرصت یافته اند تا بر موضوع ایجاد یک نیروی تمام نظامی برای دفاع از کیان و ثبات خود سرمایه گذاری کنند، لذا از توان و طرفیت لازم برای عملیات هوایی و دریایی در خارج از جغرافیای خود برخوردار نیستند و در این مسیر به امریکا وابسته هستند؛ بنابرین به نوعی می توان اذعان کرد ناتو و اتحادیه اروپا  نوعی مکمل جذاب هستند که بین ناتو و اتحادیه اروپا یکی از نظر امنیت و دیگری بخاطر بازار جذاب کالا و خدمات، ایجاد شده است. 

جمع بندی: در شرایط جدید با جهش فوق العاده اژدهای زرد و تقویت نواهای ملی گرایی و هویت اسلاو در روسیه، تسلط بر اورآسیا بیش از هر زمان دیگر اهمیت یافته است. به هر حال امریکایی ها به هر طریق ممکن راهبرد گسترش ناتو به سمت شرق را برای استیلای تمام عیار بر منطقه یورآسیا، محاصره تمام عیار روسیه و گسترش حضور خود در جغرافیای مرزی ایران را با دو هدف مهار روسیه و کاهش نقش روزافزون جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه و تعاملات بین المللی ادامه خواهند داد تا ضمن ارسال هشدارهای لازم به پکن، ایده خطرناک ناتو جهانی برای تداوم هژمون غرب و مقابله با جنبش قدرتمند جهان چند قطبی را عملیاتی کنند.

 

 

دیپلماسی ایرانی

نام:
ایمیل:
نظر: