به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بصیرت در طول چهار دهه اخیر غرب و رژیم صهیونیستی همواره در تلاش بودند تا جمهوری اسلامی ایران را وادار به امتیاز کند. در این مدت دشمن تلاش کرده است تا با عینی بخشیدن به تهدیدات خود، محاسبات مسولین کشور را تغییر دهند و به خواسته های خود برسند. یکی از مولفه های واقعیت انکاری تهدید غرب، برگزاری رزمایش و حمله به دشمن فرضی است. این رویکرد به نوعی پیام مستقیم را به مخاطب می دهد که تهدید جدی است. اما در مورد ایران، بررسی ها نشان می دهد که تهدیدات دشمن هیچگاه نمی تواند واقعی باشد. دلیل این موضوع نیز توجه به قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است که در طول چهار دهه گذشته به خوبی به آن مرحله رسیده است. فاصله هفت دقیقه ای تهران- تلاویو واقعیتی است که معنی آن را صهیونیست ها به خوبی می دانند و در عین حال این فاصله کوتاه حتی فرصت تصمیم گیری را هم به رژیم صهیونیستی نخواهد داد.
به گزارش منابع صهیونیستی، جنگندهها و هواپیماهای سوخت رسان ارتش این رژیم سناریوهای مختلف را برای آنچه «مقابله با تهدیدات منطقهای» خوانده شد، شبیهسازی کردند. در این رزمایش چهار جنگنده اف- 35، چهار فروند هواپیمای اف- 15 و چند هواپیمای «آی.ای.اف» و اف -16 حضور داشتند. رزمایش سه روزه پس از سفر آویو کوخاوی، رئیس ستاد مشترک رزیم صهیونیستی به آمریکا و دیدار با مقام های نظامی این کشور، به ویژه مایکل کوریلا برگزار شد.
به گفته کارشناسان و تحلیلگران مسائل منطقه، هدف اصلی از برگزاری رزمایش شبیهسازی حمله به تأسیسات هستهای ایران بود. به نظر میآید با تداوم وضعیت تعلیق مذاکرات وین و همچنین قدرتگیری جریان راست افراطی در تلآویو تغییری تاکتیکی در نوع رویارویی ایران و غرب به وجود آمده باشد.
بازگشت نتانیاهو
همزمانی برگزاری رزمایش مشترک آمریکا- رژیم صهیونیستی، برگزاری نشست گفت و گوی منامه و ناآرامیهای داخل ایران با قدرتگیری مجدد «بی بی» در سرزمینهای اشغالی نشان دهنده تغییر تاکتیک غرب برای حلوفصل پرونده هستهای ایران و حل بحران انرژی در عرصه بینالمللی است. باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز در هماهنگی نظامی- امنیتی با نتانیاهو برای خلق گزینه تهدید نظامی واقعی علیه ایران بود تا به این وسیله بتواند تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی را به عقب نشینی از خطوط نظام و رهبری مجبور کند.
یکی از روایتهای مشهور از دوران نخست وزیری نتانیاهو تشکیل کابینه اضطراری برای بررسی و آماده سازی برنامه با هدف حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران بود که به دلیل ترس از پاسخ احتمالی ایران با مخالفت بنی گانتز، وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی مواجه میشود. حال با بازگشت نتانیاهو و تندروها در تلآویو به نظر میآید بار دیگر شاهد تشدید فشار رژیم صهیونیستی به غربیها برای اجماع جهانی و سپس حمله نظامی به ایران باشیم. اجرای چنین سناریویی میتواند سبب فعال شدن بازوهای منطقهای مقاومت و آغاز جنگی فراگیر در زیر ساختارهای خلیج فارس و شامات شود.
روزنامه جروزالمپست، نوشت: «ایران فهرست سایتهای حساس اسرائیل را برای هدف قرار دادن در جنگ آینده منتشر کرد. ساختمانهای دفتر نخستوزیری، کنست (پارلمان) و وزارت جنگ اسرائیل از جمله این اهداف هستند. برخی مؤسسات و تاسیسات از جمله تاسیسات اتمی و سامانههای موشکی «رافائل» در بندر حیفا، مؤسسه علوم وایزمن، موسسه فناوری اسرائیل در کنار فرودگاهها و پایگاههای نظامی و اطلاعاتی از جمله فرودگاه بنگورین و رامون از دیگر اهداف احتمالی اعلام شدهاند. بیشتر اهداف اعلامی در این فهرست، پایگاههای نظامی و اطلاعاتی هستند و انتشار آن از سوی رسانههای نزدیک به ایران بیسابقه و به معنای تهدید مستقیم اسرائیل است. این یعنی همچنین، به معنای تغییر راهبرد گروههای مقاومت به رهبری ایران است. ایران وارد مرحله جدیدی از درگیری با اسرائیل شده و قصد دارد تا سلاحهای پیشرفته مثل پهپاد و موشکهای نقطهزن هدایتشونده را در اختیار متحدانش در سوریه، لبنان و غزه قرار دهد».
بازگشت سایه بدبینی در روابط تهران- ریاض
بنا بر سنت سیاست خارجی آمریکا در چهار دهه گذشته، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی دو ستون اصلی اجرای سیاستهای امنیتی- نظامی سنتکام در حوزه ایندوپاسیفیک هستند. با پر رنگ شدن گزینه تشدید فشار علیه تهران، ریاض همگام با متحدان غربی خود موضعی تهاجمیتر علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ خواهد کرد. این در حالی است که برگزاری پنج دور مذاکرات امنیتی بغداد زمینه لازم را برای کاهش تنشها، بازگشایی سفارتخانهها و ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور فراهم کرده بود.
پس از آغاز ناآرامیها در داخل ایران و مشخص شدن نقش ریاض، مقام های سعودی از ترس واکنش سخت ایران یا نیروهای وابسته به مقاومت شروع به برگزاری رزمایشهای سریالی با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای کردند.
مانور مشترک هوایی سعودی و یونان در جزیره کرت، رزمایش دریایی «الفلک 5» سعودی و سودان در دریای سرخ- خلیج عدن، رزمایش دریایی مصر با حضور سعودی و آمریکا نشان دهنده تلاش ریاض برای ایجاد ائتلافهای نظامی و حضور در رزمایشهای آمریکایی است تا به این وسیله پبام بازدارندگی در برابر اقدام احتمالی ایران ایجاد کند. همچنین با قدرتگیری احتمالی نتانیاهو و تداوم روند عادی سازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، احتمال اوجگیری روابط پنهان بن سلمان و نتانیاهو و تنظیم سیاستهای پادشاهی سعودی به وقت تلآویو قوت خواهد گرفت.
غرب آسیا؛ کانون التهاب جهانی
با تغییر قطبنمای قدرت و ثروت جهانی از حوزه فراآتلانتیک به حوزه آسیاپاسیفیک، آمریکا با همراهی قدرتهای عضو بوک غرب و پیمان آتلانتیک شمالی به دنبال انتقال همزمان کانونهای بحران به این نقطه جغرافیایی است. بیشک ایجاد جنگ و بحران در پیرامون سه کانون نوظهور قدرت جهانی (چین، روسیه و ایران) میتواند موجب تغییر نظم نظامی- امنیتی منطقه شود.
در ظاهر ناتو و قدرتهای غربی خود را حامی اعضا و کشورهای هم پیمان نشان میدهند، اما در بزنگاه خطر نه برای نجات شریک، بلکه برای ایجاد باتلاق در زمین دشمن پای به عرصه بحران میگذارند. اجرایی شدن این راهبرد در اوکراین، این زنگ خطر را برای کشورهای منطقه به صدا در میآورد که آمریکا و رژیم صهیونیستی خاک این کشورها را به میدان نبرد میان خود و ایران بدل نکنند. در این میان قدرتهای اقتصادی همچون پادشاهی سعودی، امارات عربی متحده و بحرین در صدر لیست نزاع هستهای- امنیتی میان تهران و واشنگتن قرار دارند.
بهره سخن
از زمان دولت بوش (بیست سال قبل) محافل مختلف آمریکایی و صهیونیستی دهها بار حمله به ایران را شبیهسازی کرده و در تمام این شبیهسازیها گفتهاند که ایران، طرف پیروز هر نوع جنگ خواهد بود. به همین دلیل هم هست که حتی ترامپ بهعنوان یاغیترین دولتمرد آمریکایی، از جنگ با ایران جا زد. ترامپ که مشاورخود جان بولتون را یک ابله بیلیاقت توصیف و اخراج کرده بود، درباره این اخراج گفته بود این احمق ناراضی فقط میخواست جنگ به راه بیندازد. چه ابلهی!
رابرت مالی، نماینده ویژه وزارت امور خارجه آمریکا در امور ایران در اظهاراتی تهران را تهدید کرده بود اگر مسیر دیپلماسی و راه حل غیرنظامی بسته شود، جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا راضی به استفاده از گزینه نظامی به عنوان آخرین راهحل شده است. این تهدید با آنکه سخنی جدید از سوی مقام های کاخ سفید به شمار نمی رود، اما نشان دهنده تعجیل غرب در بازگشت مجدد به برجام و بازگشت ثبات به بازارهای جهانی انرژی است.