تقطه کانونی راهبرد آمریکا و کشورهای اروپایی در قبال ایران بر اصل تغییر رفتار در کوتاهمدت و تغییر نظام سیاسی در بلندمدت استوار است. درک آنها بر این مهم استوار شده که رفتار منطقهای ایران تأثیر مستقیم و بسزایی بر منافع و موقعیت سیاسی و نظامی غرب در خاورمیانه دارد از این رو راهبردهای خود را برروی وادارسازی نظام اسلامی به تغییر رفتار متمرکز کردهاند.
از نظر مراکز مطالعاتی و اطلاعاتی کشورهای غربی با محوریت آمریکا، برای تغییر رفتار ایران باید کنشگران و عوامل تعیینکننده داخلی و منطقهای ایران را مورد هدف قرار داد. از
نظر اتاق فکرهای مشترک بازیگران غربی، توافق هستهای تنها توانست بخشی از ظرفیت هستهای ایران را دستخوش تغییر قرار دهد، اما هنوز تهران به عنوان یک خطر نظامی و امنیتی برای کل منطقه غرب آسیا مطرح است. بنابراین باید فشار شدیدی را علیه ارکان اصلی سیاستگذاری داخلی و منطقهای آن در دستور کار قرار گیرد.
به اعتقاد کارشناسان غربی تجربه برجام نشان داده که خطوط اصلی سیاستگذاری ایران را دیپلماتها تعیین نمیکنند، بلکه این نهاد «رهبری و سپاه پاسداران انقلاب» هستند که سمت وسوی مواضع منطقهای و عملکرد سیاست داخلی در این کشور را پیش میبرند؛ بنابراین اگر غرب در پی اعمال فشار با هدف تغییر رفتار ایران است، باید فشار خود را بر این دو بخش متمرکز سازد.
براساس تحلیل مقامات غربی، تجربه چندین دهه رویارویی با تهران نشان داده این کشور بهآسانی در مقابل فشارهای آمریکا کوتاه نخواهد آمد و در این میان شناخت ابزارها و روشهای مؤثر برای تغییر رفتار ایران، ازضرورت های جدی درهرگونه اعمال فشارعلیه این کشور است. دستیابی به مدل چگونگی افزایش تأثیر و کارآمدکردن اقدامات علیه ایران نیزبسیارمهم است. تجربه ثابت کرده است که «زور و تعامل» به عنوان دو عنصر همافزا میتواند راهبرد فشار «تحریم، تهدید و تحدید» مؤثر غرب علیه ایران را نیز به ارمغان آورد.
براساس طراحی غربیها آنچه میتواند ایران را به زانو در آورد، تهدید یا حمله نظامی نیست، بلکه «تحریم و تحدید» همهجانبه است. از نگاه غرب، «اقتصاد ملی وسازمانهایی با نقش تعیین کنندگی همچون سپاه پاسداران» نقطه اصلی و راهبردی آسیبپذیری ایران است که میتوانند به عنوان پاشنه آشیل، به آسانی سیاستهای ایران را به مرحله تغییر و دگرگونی برساند. به همین دلیل است که تحریم علیه سازمانها و نهادهای انقلاب و چهرههای تعیین کننده و مؤثر؛ و تحدید سیاسی و حقوقی آنها، به عنوان یک ابزار حیاتی در راهبرد سیاست خارجی غرب علیه کشورمان به یک اصل ثابت راهبردی تبدیل شده است. تحریم رفتارهای ریز و درشت حکومتها، نهادها، تحریمهای همزمان حقوق بشری، برنامه موشکی، حمایت از تروریسم و سپاه پاسداران از ویژگیهای اصلی رفتار غرب در شرایط حاضر به شمار میآید. برهمین اساس کشورهای غربی دردستورالعمل عملیاتی خود تاکید دارند که باید گزارشهای دقیق و بروز از نقش و نفوذ سپاه در بخشهای مختلف ایران بویژه اقتصاد داشته باشند تا مسیرهای گریز ایران را مسدود کند. به اعتقاد آنها افزایش تمرکز بر بخشهای غیر سنتی تحریم مانند فساد، پولشویی و حقوق بشرمیتواند گسترش حمایت بینالمللی علیه ایران را به همراه داشته باشد.
اقدامات راهبردی کشورهای غربی با محوریت آمریکا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک سازمان دفاعی-امنیتی که مولد ظرفیتهای استراتژیک است، عامل تعیین کنندهای در صیانت از نظام اسلامی و ظرفیتهای استراتژیک آن دارد. از این رو این رفتار و احیاناً اقدام آنها در پیاده سازی راهبردهای منطقهای و بین المللی برچند مفروض روشن استوار است. غرب براساس مفروضات محاسبه شده در ارتباط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این سازمان انقلاب را درکانون توجه راهبردی سیاسی، امنیتی و حقوقی خود قرار داده است.
مفروضات کشورهای غربی در ارتباط با سپاه
اهم مفروضات بازیگران غربی در باره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
۱. سپاه عامل بقای جایگاه رهبری و پیاده سازی سیاستها و تدابیر اوست.
۲. سپاه نقش کلیدی در طراحی و تداوم و پیشبرد سیاستهای راهبردی جمهوری اسلامی در منطقه دارد.
۳. سپاه کلید صیانت و تداوم جمهوری اسلامی درشرایط بحران و صلح است.
۴. سپاه نقش اساسی در طراحی زیرساختهای هستهای، موشکی، پهپادی و تسلیحات راهبردی ایران دارد.
۵. نقش کلیدی سپاه درمدیریت بحرانهای سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی ایران (دورزدن تحریمها).
۶. تقویت جریانهای میانه رو در داخل ایران بدون تضعیف سپاه ممکن نیست؛
۷. نقش سپاه درطراحی، راه اندازی و مدیریت سامانههای سایبری و الکترونیکی و جنگهای نامتقارن.
۸. نقش سپاه در ایجاد توازن قدرت در داخل و مانع اصلی موفقیت هرگونه کودتا و تغییر در ایران است؛
۹. سپاه به دلیل کارویژه ای که دارد، یک نیروی مردمی است که درتقویت همگرایی ملی با نظام نقش مؤثر دارد.
کشورهای غربی براساس مفروضات ذکر شده متناسب با هرمحور تلاش دارند در راهبرد مقابله با نظام اسلامی، مرجعیت، کارآمدی و مقبولیت عمومی سپاه پاسداران را به عنوان یک اصل ثابت در راهبردهای خود در داخل ایران، درمنطقه و در سطح جهانی بگنجانند و با بکارگیری ابزارهای سیاسی، اطلاعاتی- امنیتی و حقوقی این نیروی انقلابی را تضعیف، مهار و کنترل کنند.
روشها، تاکتیکها و تکنیکهای کشورهای غربی برای پیاده سازی راهبرد مهار سپاه پاسداران عبارتند از:
الف: بعد داخلی
* ایجاد تقابل میان سپاه و مردم و معرفی سپاه به عنوان نیروی مزاحم توسعه و دموکراسی درکشور؛
* معرفی سپاه به عنوان عامل موازی کاری درسطح دیپلماسی و عامل اصلی در شکست برجام و دیپلماسی تعامل با جهان
* معرفی سپاه به عنوان یک نهاد موازی با ارتش و ضرورت ادغام و یا حذف آن؛
* تلاش برای ایجاد اختلاف و دوگانگی میان سپاه و ارتش و مظلوم واقع شدن ارتش ومعرفی سپاه به عنوان عامل اصلی رانده شدن ارتش به حاشیه حوزه سیاستگذاری، تصمیم گیری و نقش آفرین در تحولات کشوری؛
* برجسته سازی نقش سپاه دراقتصاد کشور و معرفی آن به عنوان عامل تخریب رقابت سالم و مانع فعالیت وسرمایه گذاری بخش خصوصی و شرکتهای خارجی در اقتصاد ایران؛
ب: بعدمنطقه ای
* معرفی سپاه به عنوان حامی تروریسم و عامل بی ثبات کننده امنیت منطقه؛
* معرفی سپاه به عنوان عامل هراس افکنی و واگرایی میان ایران با کشورهای منطقه؛
* معرفی سپاه به عنوان عامل پولشویی و قاچاق سلاح و موادمخدردرمنطقه؛
ج: بعد بین المللی
* سپاه و راهبردیهای آن را عامل ایجاد دشمنی دنیا با ایران و هزینه تراش بودن آن برای منافع ملی؛
* معرفی سپاه به عنوان عامل ناکامی راهبرد تعامل سازنده جهان با ایران و بازگشت ایران به جامعه جهانی؛
* معرفی سپاه به عنوان عامل اصلی ایران هراسی و تنشهای سیاسی و امنیتی منطقهای و جهانی با ایران؛
* معرفی سپاه به عنوان یک تهدید بالفعل برای صلح و ثبات جهانی و عامل مقوم فعالیتهای تروریستی؛
چارچوب محدودسازی و مهار سپاه در راهبرد غرب
* قرار دادن سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد و سازمانهای تروریستی فعال بین المللی؛
* قراردادن شرکتهاوصنایع و دانشگاه هاودانشکده ها و مؤسسات زیرمجموع سپاه درلیست حامیان تروریسم
* قراردادن چهرهها، فرماندهان و دانشمندان عضو و مرتبط با سپاه در لیست تحریمهای یک جانبه و جهانی؛
* قرار دادن کلیه بانکها و مؤسسات مالی مرتبط باسپاه درلیست مجموعههای مرتبط باپولشویی وتحرم آنها؛
اهداف غرب از تلاش برای معرفی سپاه به عنوان تروریسم
تشویق دولت به محدودکردن حضورسپاه دراقتصادباهدف ازبین بردن مزیتهای رقابتی شرکتهای اقتصادی سپاه؛
توجیه تحریمهای جدید علیه زیرساختها و شبکههای بانکی کشور واقتصادی و تجاری ایران، به بهانه همکاری با سپاه؛
تقویت شکاف میان سپاه با جامعه درسایه معرفی سپاه به عنوان عامل مشکلات و تحریمها از طریق دامن زدن به نارضایتی از سپاه باهدف تضعیف کارکردهای فرهنگی، علمی، سیاسی آن؛
برنامه ریزی برای ایجاد شکاف میان دولت مردان و سیاستمداران ایران با سپاه بویژه درحوزه سیاست خارجی باهدف واگرایی درمیان دیپلماسی و میدان به عنوان نقطه قوت نظام؛
تولید و تقویت این روایت ضد ایرانی که سپاه یک کنشگر مسئولیتناپذیر، رفتار خلاف موازین سیاسی و حقوقی داردکه مخل امنیت و ثبات سیاسی، امنیتی و حتی اقتصادی است؛
چشمانداز غرب برای قرار دادن سپاه در لیست تروریستی
به چند دلیل غرب یا نمیتواند سپاه را در لیست گروههای تروریستی قرار دهد و یا اگر دچار چنین خبطی شد با واکنشهای غیر قابل پیش بینی مواجه خواهد شد:
الف) جایگاه قانونی و حقوقی سپاه درقانون اساسی و درحقوق بین الملل مانع توفیق کشورهای غربی برای معرفی این سازمان رسمی و ملی در ردیف گروهها و یا سازمانهای تروریستی دراشکال طرح واحد کشورهای غربی و یا به شکل تصمیمات انفرادی هرکشور خواهد بود. برهمین اساس هر طرحی فاقد پشتوانه حقوقی و مشروعیت قانونی و مقبولیت عمومی درمیان افکارعمومی داخلی و بین المللی است؛ و امکان ایجاد اجماع بین المللی در باره آن نه در شرایط فعلی که در آینده نیز ممکن نخواهد بود. اقدامات، فعالیتها و کارکرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درچارچوب ماموریتها و تکالیفی است که قانون اساسی در بندهای ۱۵۰ و ۱۴۷ قانون اساسی به صورت ویژه درابعاد سیاست داخلی و منطقهای برای سپاه پاسداران و همچنین برای نیروهای مسلح که مجموعه سپاه را نیز در برمی گیرد؛ تعریف کرده است و آن را موظف به اجرایی آن کرده است.
ب) طبق حقوق بین الملل سپاه بخشی از دولت رسمی محسوب میشود و به عنوان یک ارگان رسمی مشروع در یک حکمرانی با مشروعیت و رسمیت بین المللی و فاقد ویژگیهای یک گروه و یا جریان تروریستی است و اقدامات آن نیز درچارچوب قانون و تعاملات رسمی با دولتهای همسایه انجام میشود. از این رو نمیتوان آن را جزءسازمانهای تروریستی به حساب آورد. براساس همین استنادات بود که مجلس نمایندگان آمریکا درسال ۲۰۱۷ طرح تروریستی سپاه را با این استدلال که ماهیت اقدامات و فعالیتهای سپاه پاسداران منطبق برمفاهیم و مصادیق سازمانهای تروریستی خارجی نبوده، آن را از دستورکارخارج کرد.
ج) از طرفی براساس نص صریح منشور ملل متحد (ماده ۳۹) وظیفه تعیین موارد تهدیدعلیه صلح، نقض صلح و امنیت بین المللی و تجاوز با شورای امنیت است. اقدامات تروریستی منطبق با موارد مذکور میباشد. لذا تعیین و شناسایی گروهها و سازمانهای تروریستی با شورای امنیت است و اقدامات یکجانبه دولتهای عضو براساس بند ۷ ماده ۲ منشور مردود میباشد و نقض قواعد و اصول بین المللی است؛ بنابراین اقدامات یک جانبه وجاهت و ماهیت بین المللی و الزام آوری نخواهد داشت.
د) از سوی دیگر به نظر میرسد که در بسیاری از کشورهای غربی برای انجام اقدامات علیه سپاه پاسداران اختلاف نظرهای عمیقی وجود دارد و هنوز بسیاری از سیاستمداران در اروپا حاضر به همراهی با طرح تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران نیستند. حقیقت آن است که نقش سپاه پاسداران در مبارزه با تروریستها مورد اذعان بسیاری از مقامات اروپایی و غربی است و هرگونه اقدام غربیها برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران در واقع یک ادعای سیاسی با کارکرد عملیات روانی است. تحرکات اخیر کشورهایی مانند پارلمان انگلیس نیز بیشتر در فضای عملیات روانی و رسانهای قابل ارزیابی است که به شکلی ادامه سناریو کشورهای غربی در آشوب های اخیر قابل تحلیل است و نتیجهای برای طراحان آن نخواهد داشت و فاقد تأثیر بر وضعیت سیاسی و حقوقی سپاه و ماموریتها و کارکردهای داخلی و منطقهای آن خواهد بود.
ه) نکته مهم دیگر هزینه بالای قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی است. چرا که با اعلام سپاه در لیست گروههای تروریستی اولین چالش کشورهای غربی در خلیج فارس که امنیت آن بر عهده سپاه است، میباشد. چراکه هر کشتی جنگی و غیر جنگی که از منطقه عبور میکند باید به یگان سپاه مستقر در آبهای خلیج فارس اعلام کُد کرده و مشخصات خود را اعلام کند. مگر میشود نهادی را تروریست اعلام کرد و از طرف دیگر مجبور به همکاری با همان مجموعه در بخشی شد.