رکورد رژیم پهلوی در وطنفروشی و خیانت
رسول سنائیراد
غالب عکسهای باقی مانده از رضاخان پهلوی و پسرش محمدرضا، آنها را در لباس نظامی نشان میدهد و این تصور را به ذهن متبادر میسازد که آنها دارای نگرشی نظامی بودهاند که آثار آن اقتداری برای حفاظت از مرزها و امنیت ملی بوده است. اما مروری بر تاریخ مربوط به جدایی بخشهایی از جغرافیای کشور در دوران رژیم پهلوی نشاندهنده این واقعیت تلخ است که این شمایل نظامیگری پدر و پسر، فقط برای اعمال استبداد و سرکوب داخلی بوده و همانقدر که در برابر مطالبات برحق مردم در داخل با زور و قلدری برخورد کردهاند، در برابر فشار تهدید بیگانگان حاتمبخشی و عقبنشینی پیشه کردهاند. واگذاری بخشهایی از اراضی کشور یک رویه ذلیلانه در رژیم پهلوی بوده که با چشمپوشی از حاکمیت ایران بر قصبه فیروزه به نفع شوروی سابق، در دوره وزیرالوزرایی رضاخان در دوران قاجار شروع شده که برای کسب قدرت به دور از حساسیت حاکمان مسکو صورت گرفت و بعدها به آن رسمیت داده شد. مشهورترین موارد واگذاری نواحی کشوری به بیگانگان در دوران پهلوی که متأسفانه با توافق در فضای کاخ و دربار و نه در میدان جنگ و درگیری اتفاق افتاده عبارتند از:
۱- واگذاری منطقه آرارات کوچک به کشور ترکیه در زمان عملیات ترکیه علیه کردهای آرارات که با عقبنشینی نیروهای ایرانی از مرزها و باز گذاشتن دست ارتش ترکیه برای محاصره کردها با استفاده از خاک ایران در سال ۱۳۰۹ انجام شد و نوعی خوشخدمتی به نیروهای آتاتورک برای سرکوب کردها به حساب میآمد. اما ارتش ترکیه با درک ارزش راهبردی این منطقه که علاوه بر سلطه و اشراف بر کردها امکان تسلط بر خاک ایران را فراهم و در منطقه قرهسو با کورکردن مرز ارتباطی ایران با ارمنستان، ترکیه را به آذربایجان وصل میکرد، حاضر به عقبنشینی نشد. در ادامه با وجود مخالفت افسران و فرماندهان ارتش ایران با این واگذاری، رضاخان با این توجیه که «مهم نیست که این تپه از آن که باشد، مهم این است که ما باهم دوست باشیم» آن را دربرابر قسمتی از اراضی مورد مناقشه با ترکیه به رقیب تاریخی ایران بخشید. همین بخشش زمینه و عامل اصلی طمع اردوغان به پیشروی در شرق و اعاده عثمانیگری و تحریک آذربایجان به ایجاد دالان زنگهزور و بستن مرز ایران به سمت شمال و ضربه به وزن ژئوپلتیک کشورمان شده است.
۲- واگذاری مناطق نفتی مورد مناقشه در بین قصرشیرین و خانقین و حق کشتیرانی در اروند به جز پنجکیلومتر آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ به کشور عراق که عملاً حق کشتیرانی را از ایران سلب و مسیر اروندرود را به کشور عراق واگذار کرده و خط مرزی ما را سواحل شرقی اروند قرار میداد. همین اشتباه راهبردی، بعدها دستاویز صدام برای نقض قرارداد ۱۹۷۵ و شروع جنگی خانمانسوز و هشت ساله علیه ایران شد و حتی با سقوط صدام به دلیل تقویت ریشه تاریخی اختلاف و ایجاد بهانه با این حاتمبخشی عراق جدید هم حاضر به انصراف از این لقمه چرب و ارزشمند نبوده است.
۳- واگذاری دشت ناامید و مناطق هشتادان، موسیآباد و شمتیخ به افغانستان در قبال استفاده مساوی ایران و افغانستان از آب رودخانه هیرمند که نهتنها نتوانست حقابه ایران را تأمین کند، بلکه بخش وسیعی از اراضی مستعد کشاورزی و منطقه حائل و ارزش راهبردی از دست رفت و به وسعت افغانستان افزوده شد.
۴- واگذاری مجموعه جزایر راهبردی بحرین به اعراب، پس از بروز تنش با شیوخ عرب و فشار انگلیس خبیث که با مصاحبه نسنجیده محمدرضا پهلوی با یک نشریه انگلیسی، زمینه یک نظرخواهی موهوم را برای استقلال آن از ایران فراهم و سپس با اعلام نظر شورای امنیت سازمان ملل آن را به رسمیت شناخت. شوری این اقدام خیانتبار به آن اندازه بود که بعضی رجال سیاسی رژیم نسبت به آن احساس ننگ میکردند. اما فراماسونی درباری مثل هویدا، با کمال وقاحت اعلام کرد: «بحرین دختر ما است، دختر که بزرگ میشود به خانه شوهر میرود.» زمینهها و عوامل این وطنفروشی و امتیازدهی به بیگانگان را به قیمت ضربه به ارزش و وزن ژئوپلتیک کشور میتوان در موارد زیر جستوجو کرد: اولاً رضاخان و پسرش فاقد تفکر و هوش راهبردی و آیندهنگرانه بوده و همین ضعف فکری و سواد رسانهای موجب شده تا نواحی راهبردی مثل آرارات در نگاه آنها یک تپه فاقد ارزش تلقی شود که مهم نیست دست چه کسی باشد، مهم این است که دوستی دو کشور حفظ شود؟!
ثانیاً روحیه وابستگی به بیگانگان و ضعف نفس رضاخان و محمدرضا موجب فرمانبری، اطاعت و کوتاه آمدن در برابر تهدید و خطر بوده و همین شخصیت حقیر دیکتاتوری، همان مقدار که در برابر مردم با قلدری و اجبار عمل میکرد در برابر بیگانه رام و مطیع بود. ثالثاً فقدان شناخت و عمق سیاسی موجب میشد با نگاهی سادهاندیشانه این بذل و بخششها زمینه ثبات و دوستی پایدار با کشورهای همسایه تلقی شود. حال آنکه مواردی مثل بخشش آرارات به ترکیه، زمینهساز طمع پیشروی نوعثمانیگری به شرق و تحریک آذربایجان شده و پیش از این هم واگذاری حق کشتیرانی در عراق در اروندرود، بهانه صدام برای جنگ هشت ساله شده بود. آخر اینکه در وطنفروشی و خیانت به حاکمیت ارضی کشور و آن هم در شرایط غیر جنگی و با توهم تقویت ثبات باید رژیم پهلوی را صاحب یک رکورد تاریخی دانست که روی شاهسلطان حسینها و پادشاهان قاجار را نیز سفید کردهاند.
۴ سوال بی پاسخ مصوبه واگذاری اموال مازاد دولت
دکتر سیدعلی علوی
طرح فروش یا اجاره یا تهاتر اموال مازاد دولت که اسمش را گذاشته اند طرح مولدسازی همچنان پر واکنش است . از واکنش ها درباره خلاف قانون بودن واگذاری اموال به غیر ایرانی هاتا توضیحات غیرقابل قبول و مبهم وزیر اقتصاد و معاون اول درباره مصونیت قضایی هیئت ۷ نفره در مورد مصوبات هیئت تا واکنش روز گذشته دکتر احمد توکلی به عنوان چهره ای شناخته شده در عرصه قانون گذاری و اجرا که در نامه ای به سران قوا این مصوبه را نوعی کاپیتولاسیون نامید و از زدن چوب حراج به بیت المال نوشت. در هر حال تا این جا آن چه مشخص است این است که انتقادها با گوش شنوایی هنوز مواجه نشده اند . با توجه به اهمیت موضوع خصوصی سازی درباره این مصوبه علاوه بر آن چه در یادداشت سردبیر مورخ10 بهمن ماه نوشتم 4 سوال قابل طرح است.
۱.مسئله تزاحم و تعارض منافع در این مصوبه چگونه مرتفع شده است ؟ چه تضمینی وجود دارد که اموال مازاد دولت به شرکت های زیر مجموعه وزارتخانه یا نهادهای حاکمیتی و به عبارتی خصولتی ها واگذار نشود؟ چه تضمینی وجود دارد که شرکت های یک روزه و کاغذی و بی سابقه این اموال را تملک نکنند؟ موضوعی که در صورت وقوع با بیانات صریح رهبر انقلاب درباره اهمیت واگذاری به بخش خصوصی و خصوصی کردن اقتصاد در تضاد است کما این که تاکید صریح ایشان بر اشتباه بودن روند دولتی کردن اقتصاد درسال های اول انقلاب بر اهمیت توجه به این مورد می افزاید .حال چه تضمینی وجود دارد که مجموعه هایی همچون بنیاد مستضعفان، ستاد فرامین امام ،شرکت های اقماری زیر مجموعه بانک ها و نهادها و سازمان ها که از روابط و ابزارهای چانه زنی برخوردارند برنده این واگذاری ها نباشند؟ آیا هیئت ۷ نفره دستور العمل یا آیین نامه ای درباره تزاحم منافع دارد تا مصوبه ای که قرار است اموال دولت را به بخش خصوصی واگذار کند، اسیر خصولتی ها نشود؟
2.طبیعتا همان طور که از اسم گذاری این مصوبه بر می آید به نظر می رسد قرار است که عواید ۱۰۵ هزار میلیارد تومانی از فروش اموال مازاد دولت در راستای مولد سازی هزینه شود. به عبارتی دیگر این ۱۰۵ همت قرار است در راستای بودجه های عمرانی و تولید هزینه شود، اما چه تضمینی وجود دارد که درآمد حاصل از فروش اموال مازاد دولت صرف امور جاری و هزینه جاری دولت نشود؟ آیا عواید حاصل از فروش به حسابی متمرکز و مجزا واریز و در سرفصل های عمرانی و زیرساختی و توسعه ای سرمایه گذاری می شود؟
3.آقای مخبر به عنوان اصلی ترین عضو هیئت ۷ نفره در توضیح مصونیت قضایی هیئت گفتند « این مصونیت اعضا در قبال تصمیمات شان است نه اشتباهات یا تخلفات شان». توضیحی که کاش نشنیده یا نخوانده بودم. این امر بدیهی است که در صورت تخلف، آقایان باید پاسخگو باشند اما از توضیحات آقای معاون اول متوجه نشدیم که اگر هیئت مصوبهای داشته باشد همچون هفت تپه سرانجام آن چه خواهد شد؟ اگر اعضا در مصوبات خود دچار تزاحم منافع شوند ،سرانجام آن چه خواهد شد؟ اگر حقوق عامه در تصمیمات هیئت 7نفره صدمه ببیند ،سرانجام آن چه خواهد شد؟ اگر در واگذاری مواردی همچون هپکو یا هفت تپه پیش آمد، راه حل اصلاح آن چیست؟
4. توضیح مدافعان مصونیت قضایی به اعضای هیئت ۷نفره جدای از اشاره به تجربه نظارتی بر عملکرد مسئولان قبلی خصوصی سازی که البته رفع آن راهکارهای مناسبی غیر از مصونیت قضایی دارد، این است که تمامی مصوبات و تصمیمات به طور کاملا شفاف در اختیار مردم قرار می گیرد و درسامانه ای در دسترس عموم است. اما سوال این جاست این دسترسی عمومی به تصمیمات هیئت ۷ نفره وقتی پاسخگویی وجود ندارد، چه ارزشی دارد؟ همه استدلال موافقان مصونیت بخشی همین شفافیت و امکان دسترسی عمومی به مصوبات است اما وقتی قوه قضاییه امکان ورود ندارد، اظهار نظر مردم چه ارزشی خواهد داشت؟ تازه این را بگذارید کنار طرح اخیر مجلس درباره اظهار نظر که براساس آن اگر مصوب شود و آن وقت اگر یک نفر درباره مصوبات هیئت ۷ نفره اعتراض کند چون برخلاف نظر متولیان است، آیا قابل مجازات نیز نخواهد بود؟ همان طور که در یادداشت قبلی نوشتم پیشنهاد دارم سران قوا سخن دلسوزانی همچون آقای احمد توکلی را بشنوند و طرح فروش، اجاره یا تهاتر اموال مازاد دولت را اصلاح کنند.
تلاش مضحک قطرهها برای تحریم سرچشمه
عباس شمسعلی
پس از برگزاری خوب و موفق جشنواره تئاتر فجر در روزهای گذشته، این روزها چهلویکمین جشنواره فیلم فجر با استقبال خوب مردم، رسانهها و بخش زیادی از اهالی سینما در حال برگزاری است. از ویژگیهای مثبت این جشنواره افزایش فیلمهای شرکتکننده و راهیافته به بخش رقابتی نسبت به سال قبل و حضور چهرههای جوان و بروز استعدادهای جدید است که میتواند نویدبخش تزریق خونی تازه به حوزه مهم و اثرگذار سینمای کشورمان باشد. جشنواره این دوره اما در اتفاقی نادر چند روز یا چند هفته زودتر از آغاز خود با اکران نمایش رقتانگیز عدهای از روزی خوران دور از منطق سینما کلید خورده بود. نمایشی که بهدلیل ضعف در سناریو و باورناپذیری روایت شدیداً مستحق دریافت تمشک طلایی است.
ماجرای این نمایش که باید دید کارگردان، تهیهکننده و سرمایهگذار اصلی آن چه کسانی و در کجای این جهان هستند، تلاش برای به راه انداختن جریان تحریم جشنواره فیلم فجر بود. برداشت اول در جریان تولید فیلمها در ماههای اخیر بود که هجمه شدید و ارعاب و تهدید برخی جریانات دیکتاتور خصلت مدعی آزادی نثار کسانی شد که حاضر به همراهی با جریان تحریم جشنواره نشدند. در ادامه و در پلانی دیگر در روزهای گذشته چند نفری که در یک فیلم حاضر در جشنواره بازی کرده یا موسیقی فلان فیلم را تنظیم و اجرا کرده بودند و طبیعتاً در قبال کارشان کلی هم دستمزد به جیب زدهاند، به بهانه نخنمای گلایه از آنچه شرایط اخیر کشور نامیدهاند و ترجمه سلیس آن نمیتواند چیزی جز حمایت از اغتشاشات ناکام ماههای اخیر باشد اعلام کردند که حضور فیلمهایی که آنها در ساخت آن بهعنوان بازیگر و... نقش داشتهاند در جشنواره فیلم فجر مورد تاییدشان نیست و باید جشنواره تحریم شود. گذشته از اینکه ایجاد چنین حواشی عجیبی هیچ سنخیتی با فضای نشأتگرفته از هنر و روح و تفکر یک هنرمند ندارد، این نوع موضعگیریها با ابتداییترین اصول کار حرفهای نیز در تضاد است.
اینکه یک بازیگر در یک پروژه سینمایی که کارگردان و تهیهکننده و مالکی دارد شرکت کند و در قبال کارش دستمزد بگیرد اما به خود اجازه دهد برای آن پروژه تعیین تکلیف یا ایجاد حاشیه نماید، تنها از کسانی بر میآید که با رفتارشان فریاد میزنند علیرغم قراردادها و ادا و اطوارهای آنچنانی، هنوز فرسنگها با حرفهای شدن فاصله دارند. برخی گفتهاند حضورشان در فیلمهای حاضر در جشنواره مربوط به قبل از اتفاقات اخیر کشور بوده است و بهدلیل حوادث ماههای گذشته جشنواره را تحریم کردهاند، این دوستان زرنگ سینمای ایران اما نمیگویند که اولاً اگر واقعاً از فیلم شرکتکننده در جشنواره ابراز برائت میکنند، چرا دستمزد دریافتی از این پروژه را بازنمیگردانند؟ یعنی این پروژهها همه چیزشان بد و ناخوشایند شده الا پولشان؟
دوم اینکه شفاف و روشن بیان کنند در شرایطی که شرکت در جشنواره سالانه و بینالمللی فیلم فجر هدف بسیاری از کارگردانان و تهیهکنندگان و عوامل بخشهای مختلف سینمای کشورمان است و سالهاست شاهد حضور فعال و رقابت تنگاتنگ اهالی سینما در این رویداد معتبر بودهایم، این تحریمکنندگان کمشمار از این به بعد در فیلمهایی که قصد شرکت در جشنواره فیلم فجر را داشته باشند نقشآفرینی میکنند یا خیر؟ فکر نمیکنند با این رفتار و اجرای خواسته یا ناخواسته سناریوی از پیش باخته تحمیلی از اتاقهای فکری که نه دلسوز کشور و نه دلسوز اهالی هنر هستند خود بیشتر از همه آسیب میبینند؟ این افراد که این روزها حتماً برپایی پرشور جشنواره فجر و حضور و استقبال مردم و شرکت استعدادهای نوپا، باانگیزه و خلاق که آینده سینمای این کشور هستند در این رویداد فرهنگی هنری را میبینند، آیا از خود پرسیدهاند که اساساً تحریم چنین جشنواره ریشهدار و مورد اقبالی شدنی است؟
البته نباید فراموش کرد که در سالهای گذشته در بین اهالی متعدد سینما بسته به میزان فعالیت بازیگران، کارگردانان و عوامل مختلف این عرصه در سال منتهی به جشنواره گاه برخی افراد با یک یا چند پروژه در جشنواره حاضر بودند و برخی دیگر از چهرهها شاید در آن سال و حتی یکی دو سال قبلتر بنا به شرایط حرفهای و دلایل و سلیقه خود در پروژهای نقشآفرینی نکرده و طبیعتاً در جشنواره حاضر نبودند، بنابراین همواره در سالها و دورههای گذشته، عدهای از اهالی سینما در جشنواره حاضر و عده زیادی غایب بودهاند و تکرار این روند مرسوم و حاضر نبودن بخشهایی از جامعه فعالان سینما در جشنواره امسال را نمیتوان به تحریم مرتبط دانست. گذشته از اینها، کسانی که غافل از خواب شوم دشمنان این مردم که برای تمامیت ارضی کشور در اغتشاشات اخیر دیده بودند این روزها به بهانه محاکمه و مجازات عدهای قاتل و آشوبگر مسلح که طی ماههای گذشته گلوی مامور پلیس میدریدند یا مدافعان امنیت را ناجوانمردانه شکنجه کرده و با سنگ و قمه یا اسلحه گرم به شهادت میرساندند؛ به خیال خود جشنواره فجر را تحریم کردهاند باید به این سؤال پاسخ دهند که چرا طی این سالها با وجود اثبات انواع جنایتها و خباثتهای آمریکا و اروپا علیه مردم ایران، هیچگاه حاضر نشدند جشنوارههای برگزار شده توسط این کشورها را تحریم کنند؟
آیا از مشارکت آلمان در تجهیز عراق به سلاحهای شیمیایی به کار برده شده علیه مردم و رزمندگان ایرانی بیخبرند که باز هم در جشنواره فیلم برلین شرکت میکنند؟ آیا از خباثت فرانسه علاوهبر تجهیز عراق به بمبافکنهای پیشرفته برای بمباران شهرهای ایران یا ارسال خونهای آلوده به ایدز به کشورمان یا حتی سرکوب وحشیانه معترضان فرانسوی در سالها و روزهای اخیر خبر دارند و باز هم برای خوش رقصی روی فرش قرمز جشنواره کن از هم سبقت میگیرند؟ آیا از جنایتهای مختلف جنگی، اقتصادی و تحریمهای ناجوانمردانه و زورگویانه آمریکا علیه مردم ایران که حتی بیماران سرطانی و کودکان معصوم و مظلوم پروانهای را قربانی کرده است مطلعند و باز برای شرکت در جشنواره بینالمللی فیلم آمریکا یا گرفتن ویزا و اقامت این کشور سر از پا نمیشناسند و حتی تصویر پاسپورت آمریکایی خود را نیز به نمایش میگذارند؟ اینها که با تعداد کم اما سرو صدای زیاد خود را به دروغ نماینده جامعه سینمایی کشور جا میزنند و با اجرای سناریوی از پیش مردود تحریم جشنواره به قصد زدن ضربه به نظام جمهوری اسلامی بیشتر خود را منزوی کردهاند، بهتر است در خلوت خود یا در محافلشان صادقانه به این موضوع فکر کنند که اگر حمایتهای جمهوری اسلامی از هنر و زمینهسازیهای نظام برای رشد و گسترش سینما نبود این دوستان اکنون به توفیقات امروزشان میرسیدند؟
آیا میتوانند رشد کیفی و کمی صنعت سینما و شکوفایی استعدادها (نه برای گرم کردن محافل حرام و باطل و پر کردن چشمهای هرزه به رسم پیش از انقلاب) از طریق دانشگاهها و موسسات مختلف و سرمایهگذاری صداوسیما و نهادهای مختلف انقلابی در دوران بیش از چهار دهه عمر جمهوری اسلامی را در مقایسه با دوران طاغوت نادیده بگیرند؟ وقتی امام راحل در ابتدای انقلاب فرمودند «ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم»، مسیر رشد و اصلاح سینما در کشور کلید خورد و زنان و دختران و جوانان علاقهمند به هنر و سینما از سرنوشت تلخ و محتوم ترسیم شده در زمان پهلوی که نهایت آن افتادن در دام انحطاط و فساد بود نجات یافتند و به عزت متکی به هنر و حفظ پاکی و بروز شکوفایی استعداد خود در سایه انقلاب اسلامی رسیدند که در سینمای جهان بینظیر است. به راستی این فضای سالم (که در سالهای اخیر جریانی خزنده سلامت آن را نشانه گرفته است) و این محمل مناسب برای رشد و شکوفایی که حتی سخاوتمندانه دختر مهاجر اما ناسپاس کشور همسایه را نیز در برگرفته کجا قابل دسترس است؟ در کدام کشور رهبر عالی و بزرگترین چهره سیاسی و مذهبی، علاوهبر حمایتهای مشفقانه از اهالی رشتههای مختلف هنری، جلسات گفتوگو و نشست و برخاست صمیمانه با اهالی سینما برگزار میکند؟
کدام کشور به غیر از ایران در جشنواره ملی خود به فیلمهای حاوی سیاهنمایی و منتقدانه علیه ارکان خود جایزه میدهد؟ با نگاهی به عملکرد جمهوری اسلامی متوجه میشویم که همواره اراده نظام حفظ همه چهرههای هنری و... و بهرهمندی از توانایی و استعداد آنها برای خدمت به مردم و کشور بوده است مگر آنکه عدهای خود برای خروج از این چتر حمایتی و یا برای پشت کردن به کشور و مردم اصرار داشته باشند. در عین حال نباید فراموش کرد در کشوری با این همه استعداد و نوجوانان و جوانان باهوش، توانمند، خلاق، بزرگاندیش و وجود پتانسیلهای انسانی انباشته و بینظیر در حوزههای مختلف علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی، اجتماعی و... تحریم کردنهای این چنینی که در حاشیه جشنواره فجر شاهدش بودیم بیش از آنکه برای کشور تهدیدکننده یا آسیبرسان باشد که نیست، برای خود این افراد که بر محدود کردن فعالیت و حذف خود از ویترین و دایره سرویسدهی سخاوتمندانه نظام اصرار دارند خسارتزا خواهد بود. کشوری که همچون سرچشمه جوشنده استعدادهاست با کنارهگیری چند نفر، مستاصل نمیشود همانطور که جوانان کم سن و سال آن در جنگ تحمیلی بدون هیچ آموزش و دوره تخصصی بزرگترین ژنرالهای بعثی مورد حمایت غرب و شرق را به خاک ذلت نشاندند و جوانان خلاق آن با دست خالی و در سایه سختترین تحریمها به قلههای علوم مختلف رسیدند.
تحریمِ سرچشمهای چنین جوشان و پربرکت از سوی چند قطره آب که همه اعتبار، ثروت و جایگاه خود را مدیون سخاوت این سرچشمه هستند بیش از آنکه نگرانکننده باشد، نویدبخش باز شدن بیشتر فضا برای جوشش و بروز استعدادهای جدید است. در همین جشنواره امسال تئاتر و فیلم فجر، جوانان با انگیزه و توانایی پا به عرصه نهادهاند که با کمی حمایت و میدان دادن میتوانند سالها به مردم و هنر این سرزمین خدمت کنند. تجربهای که سالهاست با استعدادیابی در جشنواره مردمی عمار به اثبات رسیده است. حرف آخر اینکه، کاش مسئولان و متولیان فرهنگی بهجای تکرار اشتباه گذشته در دادن این همه تریبون و سرویس و معافیتهای مالیاتی و... و توجه بیش از ظرفیت به افراد ناسپاس، به هنرمندان واقعی و مردمی که معیار مردمی بودنشان آدرسهای غلط بیبیسی و اینترنشنال نیست و چهرههایی که به احترام مردم و با قدردانی از نظام و انقلاب و با وجود هجمه دیکتاتورهای خفهکننده آزادی، از گذشته تاکنون متواضعانه و بدون چشمداشت چراغ جشنواره فجر و هنر و فرهنگ کشور را روشن نگه داشتهاند بیشتر توجه کنند.