صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۳۴۴۱۳۹

رژیمی که نظام نشد

محمدهادی صحرایی     

در بین انقلابات مختلفی که در سده‌های اخیر اتفاق افتاده بدون شک انقلاب اسلامی ایران متمایز و مشخص از سایرین است. این ادعایی بی‌اساس و فقط به‌خاطر دوست داشتن نیست. واقعیتی است که به آن خواهم پرداخت و آنگاه است که به این واقعیت دوم هم خواهیم رسید که انقلاب اسلامی که از ایران شروع شد و پی‌درپی در حال تکثیر و تولیدمثل است، به‌واقع دوست‌داشتنی و از جمله پدیده‌هایی است که شناخت بیشتر آن برای مؤمنین و مستضعفین، محبت بیشتر و برای دشمنانش، بغض و غضب می‌افزاید. واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزوده‌ایم از همین حقیقت سرچشمه می‌گیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.  شروع انقلاب اسلامی را نمی‌شود از اسفند41 یا خرداد 42 دانست. همان‌گونه که دشمنی دشمنان با ایران را نمی‌توان از سال57 دانست. با وجود استنادات تاریخی، هرگز نمی‌توان شروع انقلاب اسلامی را در دهه چهل دانست. امام راحل، رهبری انقلاب اسلامی را زمانی به دست گرفت که زعمای قبلی شیعه، خشت و ستون‌های تمدن نوین را فراهم کرده و معماری را به خمینی کبیر سپرده بودند.

بی‌راه نیست اگر گفته شود پس از شهادت سیدالشهداء، شیوه مبارزه ائمه بر تربیت مؤمنینی متمرکز شد که بتوانند خود، ضمن تشخیص دقیق تکالیف، به‌موقع اقدام مورد نیاز را انجام داده و خود را چنان قوی کنند که منتظر دیگران نمانند. و این تربیت توسط نائبان و عالمان تا عصر معاصر ادامه یافت و بیرق مبارزه به امام راحل رسید و او پس از استخراج از منابع و طراحی و تدوین نظریه ولایت فقیه به احداث و اثبات آن همت گمارد.  در مورد تاریخ شروع دشمنی دشمنان نیز اگرچه بسیار قبل از امروز است ولی مهم‌‌ترین و بی‌نظیر‌ترین آن در جهان همین 105 سال پیش اتفاق افتاد که سلطنت منحوس بریتانیا نصف جمعیت 18 میلیونی ما را با قحطی و بیماری انگلیسی کشت. آن زمان، نه شعار مرگ بر اسرائیلی گفته شده بود و نه مرگ بر آمریکا و انگلیس. نه سپاه و سازمان روحانیتی بود که خار چشم دشمنان باشد و نه جبهه مقاومتی که خواب از دشمنان برباید. دلیل آن نسل کشی بی‌نظیر و پدرکشتگی چه بود؟ هفتاد سال پیش هم که محمدرضای پهلوی با همدستی آمریکا و انگلیس، دولت قانونی دکتر مصدق را اسقاط و اورا محاکمه و تبعید و دق‌مرگ کرد نیز همان سؤال مهم و راهگشا وجود دارد. چرا؟ و بر این باید افزود که مصدق‌، مذهبی نبود و تأکید بر این دو مثال برای آن است که هرگز فراموش نشود پدرکشتگی با ایران به‌ویژه در دوره معاصر را غرب شروع کرده و اکنون به انقلاب اسلامی مرتبط کرده است.

اگر امروز از ما خواسته می‌شود از مقاومت دست برداریم تا تحریم‌ها برداشته شود‌، صد سال پیش از ما خواسته می‌شد که دست از جان بشوییم تا راحت کشته شویم.  باید این را نیز گفت که پدر و پسر پهلوی مثل دوران قاجار، که بیش از نیمِ ایران را از ایران پاره کردند و به اجانب دادند نبودند. از آنها وطن‌فروش‌تر بودند. این پدر و پسر، گونه جدیدی از سرسپردگی را در تاریخ جهان ثبت کردند. رضای پهلوی‌، تنها پادشاه صددرصد دست‌نشانده اجنبی بود و تخت شاهی را مدیون کشتار نیمِ ایرانیان در همین قحطی بزرگ بود و بی‌رمق‌شدن علمایی که درگیر حفظ جان مردم بودند و روشنفکرانی که باز هم به اشتباه افتادند. وگرنه اصطبل‌داری سفارت هلند کجا و پادشاهی بر ایران کجا؟ پسرش هم تنها پادشاهی است که برای اسقاط دولت خودش با دشمنان و اجانب هم‌پیمان شد.

می‌توان گفت یکی از دلایلی که در 54 سال تاریک پهلوی‌، حکومت‌شان نتوانست از رژیم به نظام تبدیل شود همین بی‌ریشگی بود که آنها را از تصمیم‌گیری عقیم کرده بودند و آنها نمی‌توانستند با بدنه اجتماع پیوند بخورند.    تفاوت می‌کند رژیمی که مسئولین مهمش یا از سفارت اجانب انتخاب می‌شوند یا در بزم شبانه‌، با نظامی که در همان سال اول، انتخابات برگزار می‌کند و زمام امور کشور را به منتخبین مردم می‌سپارد. تفاوت می‌کند رژیمی که به‌دنبال توسعه، طبق اطلس منافع اجانب است با نظامی که طبق نقشه بومی و طراحی شده توسط نخبگان خود به‌دنبال پیشرفت است. شباهت این دو مثل تفاوت دست و پای مصنوعی با دست پای سالم است. پهلوی‌ها مثل قاجار، دست و پای کشور را بریدند و می‌خواستند به جایش انگشت بکارند.

توسعه‌ای که شاه به‌دنبالش بود توقع معاش مردم را از قحطی و گرسنگی به آش و اشکنه و از حکیم‌باشی به پزشک هندی و بنگلادشی رساند و با کشوری نیمه بی‌سواد، ادعای رسیدن به دروازه تمدن داشت و... و امروز مطالبه مردم قیمت گوشت و مرغ است و «توریست درمانی» یکی از منابع درآمدی کشور و گلایه مردم از قیمت بالای خودروهای ملی و کمبود مشاغل برای تحصیلکردگان دانشگاهی است. پیشرفت ما در هر زمینه‌ای که انقلابی رفتار کردیم، اعجاب‌آور است و در جایی که به غربزده‌ها و لیبرال‌ها اعتماد کردیم‌، خیر. در زمانی که ژاپنِ صنعتی و اقتصادی و تکنولوژیکی و الگوی خودباختگان، روزانه 450 فوتی کرونایی دارد و تلفات کرونای آمریکا از کانال 220 نفری پایین نیامده، مردم ایران می‌گویند « مگر هنوز کرونا هست؟» تصور تداوم دوران پهلوی را می‌توان در زندگی امروز ولیعهد محمدرضا دید. اگر همین ولیعهد ناکام، در این 44 سال توانسته بدون پول شهبانو، منبع درآمد آبرومندانه یا تحصیل شایسته یا موفقیت و فضیلتی کسب کند، کشور ایران هم می‌توانست با تداوم پهلوی رشد کند.

به استناد کتاب «خاطرات ملکه مادر»، همین ولیعهد و همین شهبانو که وارث میلیاردها دلار ثروت پهلوی بودند، حاضر به پرداخت هزینه کفن و دفن زن رضاشاه و مادر محمدرضای پهلوی نشدند و جنازه تاج‌الملوک، دو ماه در سردخانه‌ای در نیویورک ماند و....  اینکه از کارت تریاک به کارت سوخت و کارت کالا و بیمه خدمات درمانی همگانی و... رسیدیم نیاز به گفتن ندارد؛ ما از خفتی که می‌گفت «ایرانی نمی‌تواند آفتابه بسازد» و از ذلت ممنوعیت ساخت دنده پنج هواپیما  به ساخت ماهواره و موشک نقطه‌زن و... و پهپاد بومی فرامدرنی رسیده‌ایم که آمریکا مدعی است توازن نظامی جنگ روسیه با اوکراین و ناتو را به هم زده است. ما از رعیتیِ اجانب در خاک و زمین خودمان به آقایی آسمانها رسیده و سنتکام را پَر و دُم، چیده‌ایم.

ما از حضور 36 هزار  مستشاری که در ایران می‌چریدند و حقوق‌شان از حقوق ارتش شاهنشاهی بیشتر بود و حق توحش می‌گرفتند، به اخراج آمریکایی‌ها از منطقه رسیده و تفنگداران دریایی آنها را مثل جلبک از آب جزایر فارسی جمع می‌کنیم. ما از اینها گذشتیم که به گفته آن اندیشمند معاصر، پس از هخامنشیان برای اولین‌بار است که در دوره آقای خامنه‌ای، قوای نظامی ایران به آب‌های آزاد مدیترانه رسیده است.  این همه جنگ و تحریم و توطئه علیه ایران به این دلیل است که ما رژیم وابسته و گاو شیرده غرب را از کشور بیرون کردیم. وضعیت چندش‌آور امروز گاو شیرده سعودی، حکایت دوران پهلوی ماست و فرمول اغوای بن‌سلمان همان فرمولی است که شاه را بیچاره کرد. ما اگر ضعیف بودیم، علیه ما جنگ احزاب به راه نمی‌انداختند و دور تا دورمان کمین نمی‌کردند.

اگر ضعیف بودیم لحظه‌ای امانمان نمی‌دادند و در همان دهه شصت، یا توسط سگ ‌هار بعثی خورده می‌شدیم یا توسط سگ زرد منافقین، تکه‌تکه. اگر ضعیف بودیم برایمان تحریم آیسا و کاتسا و سیاه‌چاله‌های نامردی درست نمی‌کردند. اگر ضعیف بودیم کشتی‌های آمریکا و انگلیس مجبور نبودند برای عبور از خلیج‌فارس، خودشان را به فارسی معرفی کنند. ما قوی شدیم که سیاست نیل تافرات اسرائیل به حصر در دیوارهای شهرک‌های یهودی نشین و اعتراضات خیابانی تبدیل شده است.  سپاه ما قوی است که او را به هر بهانه‌ای تحریم می‌کنند. قوی شده‌ایم که یک «قاسم سلیمانی» ما توانست منطقه و جهان را از لوث سگ قلاده‌دریده داعشی که توسط آمریکا زاییده شده بود نجات دهد. حتی نمی‌شود تصور کرد که اگر داعش و النصره بر عراق و سوریه مسلط می‌شدند، چه بلایی بر سر منطقه و جهان و تمدن‌ها می‌آوردند.

ما قوی شدیم که «تهرانی‌مقدم» ما تا ابد ایران را فلات ثبات منطقه کرد و بیشه شیران را امن‌‌ترین جای دنیا نمود و تصاویر تخریب سقف یک ساختمان در اصفهان با کوادکوپتر و زمین شخم‌زده عین‌الاسد گویای تفاوت‌هاست. ما قوی شده‌ایم که «فخری‌زاده» فخر علم جهان شد و هسته‌ای را چنان تکثیر کرد که مثل تیر از چله رهیده، مهارناشدنی شده است. و زمانی مردم ما چهل‌وچهار سالگی انقلاب اسلامی را جشن می‌گیرند که گفته می‌شود شاید اسرائیل و آمریکا ژانویه 2025 را نبینند و تا یکی دو دهه دیگر، مسلمانان فرانسه و آلمان و انگلیس، به اکثریت می‌رسند، إن‌شاءالله.  

سرآمدی در میدان با کم‌ترین هزینه

موضوع بودجه نظامی ایران پس از انقلاب، این روز‌ها به یکی از شبهات مطرح مخالفان و دشمنان نظام در مورد کارآمدی سیستم دفاعی کشور تبدیل‌شده که پاسخگویی به آن بسیاری از حقایق تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب را روشن می‌کند.
موقعیت سوق‌الجیشی ایران در منطقه خلیج‌فارس سبب شده قدرت‌های سلطه‌گر غربی از گذشته دور چشم طمع به این سرزمین داشته باشند و تلاش کنند با اعمال سلطه بر آن، مدیریت خود را بر کل منطقه اعمال کنند. اما به‌رغم جنگ‌های صورت گرفته در چند سده اخیر هیچ‌گاه نتوانستند به‌صورت رسمی آن‌گونه که در کشور‌هایی نظیر هندوستان و افغانستان و برخی دیگر کشور‌های منطقه اتفاق افتاد، کشورمان را به مستعمره خود تبدیل کنند.
در اثر خیانتی که در زمان پهلوی‌های اول و دوم اتفاق افتاد، اگرچه ایران به‌صورت رسمی مستعمره انگلیس و امریکا نشد، اما به دلیل نقش آن‌ها در تعیین شاه برای کشور، غارت سرمایه‌های ملی ایران و سوءاستفاده از نیرو‌های مسلح ایران برای حفاظت از منافع خودشان عملاً رژیم پهلوی را به ژاندارم امریکا در منطقه تبدیل کرده و از این طریق منافع خود را تأمین می‌کردند و به همین دلیل بود که در آن دوران، تقویت قدرت نظامی ایران و خرید تجهیزات برای ارتش ایران نه بر اساس منافع ملی، بلکه بر اساس منافع امریکا تعریف و هزینه می‌شد و ایران در سال‌های قبل از انقلاب به دلیل همین سلطه وعدم اختیار رژیم پهلوی در اداره کشور به‌عنوان ایالت پنجاه ویکم امریکا شناخته می‌شد.
این وابستگی اگرچه در همه ارکان کشور مشهود بود به‌گونه‌ای که شاهان پهلوی حتی اختیار انتخاب نخست‌وزیر برای خود را نداشتند، اما سلطه آن‌ها بر حوزه نظامی کشور بارزتر از دیگر زمینه‌ها بود. تسلط مستشاران امریکایی بر ارتش ایران و سیاست تحقیرآمیز آن‌ها نسبت به نظامیان ایرانی مبتنی بر قانون کاپیتولاسیون ابتکار عمل و اختیار را از ارتش ایران سلب کرده و نوعی آپارتاید را در عرصه نظامی ایران حاکم کرده بود. این وضعیت سبب شده بود که وظیفه ارتش ایران به‌جای تأمین امنیت ایران و حراست از حدودوثغور کشور در آن دوران مقابله با تهدیداتی باشد که منافع راهبردی امریکا در منطقه و متحدانش را تهدید می‌کرد و در آستانه انقلاب نیز این سازمان به ابزاردست همان مستشاران برای سرکوب حرکت انقلابی مردم ایران تبدیل‌شده بود و چه‌بسا اگر وجود برخی از نیرو‌های مؤمن و انقلابی و بیگانه‌ستیز در میان کارکنان ارتش نبود، جنایات رژیم گذشته علیه مردم ایران، بسیار گسترده‌تر بود.

محمدرضا پهلوی اگرچه با انتخاب عنوان «بزرگ‌ارتشتاران» برای خود به‌ظاهر فرماندهی کل ارتش را بر عهده داشت، اما فرماندهی و هدایت نیرو‌های مسلح ایران در قبل از انقلاب اسلامی در اختیار مستشاران امریکایی بود. در سال ۱۳۵۶ تعداد این مستشاران بین ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر بود که حقوق پرداختی به آنان از حقوق کل نظامیان ایران بیشتر بود. مستشاران امریکایی نه‌تن‌ها در عرصه‌هایی نظیر تعمیر و نگهداری و به‌کارگیری تجهیزات نظامی مسئولیت داشتند، بلکه تصمیم‌ها و برنامه‌های کلان ارتش و حتی تصمیم‌های کلان سیاسی کشور نیز باید با صلاحدید آن‌ها اتخاذ و به اجرا
درمی‌آمد.
ساختمان مستشاران امریکایی در ستاد ارتش ایران که هیچ ایرانی اجازه ورود به آن را نداشت، محل اصلی تصمیم‌گیری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها، و هدایت ارتش و حتی به‌کارگیری نیرو‌های ارتش ایران بود و محمدرضا پهلوی نه‌تن‌ها تسلیم آن‌ها بود بلکه بعضاً از به کار‌گیری آن‌ها توسط امریکایی‌ها نیز اطلاعی نداشت. تا جایی که در بخشی از خاطراتش اذعان می‌کند که: «بدون اطلاع من هواپیما‌های نظامی ایران (هواپیما‌های فانتوم) را امریکایی‎‌ها برده‎اند به ویتنام.» به همین دلیل وظیفه ارتش ایران در آن دوران مقابله با تهدیداتی بود که منافع راهبردی امریکا در منطقه را تهدید می‌کرد، به‌طور نمونه می‌توان به مأموریت ارتش ایران در قبل از انقلاب در مقابله با چریک‌های مارکسیست ظفار در عمان اشاره کرد که در جریان آن عملیات که از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ طول کشید ارتش ایران بیش از ۷۰۰ کشته و هزاران مجروح داشت.
این ویژگی‌ها آنگاه اهمیت بیشتری می‌یابد که بخش اصلی درآمد نفت ایران به‌ویژه در دهه پنجاه که درآمد نفتی چند برابر شده بود، بعد از پرداخت سهم امریکایی‌ها و خاندان پهلوی، هزینه خرید تسلیحاتی نظیر سیستم‌های رادار آواکس و هواپیما‌های اف-۱۴ و... شده بود که کارکرد آن‌ها صرفاً دفاع از منافع امریکا در برابر تهدیدات شوروی سابق بود.
اما با تحولی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نیرو‌های مسلح ایران با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اصلاح ارتش جمهوری اسلامی ایران در بستر اصول و ارزش‌های انقلاب و اسلام به وقوع پیوست و قابلیت و کارآمدی آن در دوران دفاع مقدس و پس‌ازآن ایستادگی ایران در برابر گسترده‌ترین و متنوع‌ترین تهدیدات اثبات گردید و کشور نه‌تن‌ها در برابر تهدیدات دشمنان به توان بازدارندگی رسیده است، بلکه اعمال شدید‌ترین تحریم‌ها در حوزه فروش تجهیزات نظامی به ایران، برای نیرو‌های مسلح ما تبدیل به فرصتی شد تا با تولید تجهیزات دفاعی، متکی بر ظرفیت‌های درونی کشور نه‌تن‌ها در تأمین بسیاری از اقلام موردنیاز به خودکفایی برسیم، بلکه دشمنان نظام که در طول این سال ها، با تحریم ایران حتی از واردات سیم‌خاردار به ایران جلوگیری می‌کردند، اکنون تمام تلاش خود را براین معطوف کرده‌اند که ایران نتواند موشک‌ها و پهپاد‌های پیشرفته خود را صادر کند، تجهیزاتی که قابلیت و کارآمدی آن ژنرال مکنزی فرمانده پیشین سنتکام را وادار به اعتراف کرده بود که امریکا در برابر موشک‌ها و پهپاد‌های ایران کاری از دستش برنمی‌آید.
مکنزی در مصاحبه با نیویورکر تصریح می‌کند کشوری که به این مرحله برسد دارای تسلیحاتی است که مهار یا شکست دادنش بسیار دشوار است. مکنزی گفت ایران اکنون توانمندی‌های راهبردی عظیمی دارد. آن‌ها در میدان [نبرد]به سرآمدی رسیده‌اند-یعنی مرحله‌ای که می‌توانند [توان دیگران]را از کار بیندازند.
اما نکته مهم‌تر در این زمینه بودجه نظامی کنونی ایران است که نسبت به آن جریان‌سازی‌هایی صورت گرفته به‌گونه‌ای که برخی از رؤسای جمهور پیشین ایران نیز بدون در نظر گرفتن قابلیت‌های نیرو‌های مسلح ایران و تأثیر این هزینه‌های اندک در تأمین بازدارندگی دفاعی کشور آن را غیر ضرور دانسته بودند که البته گذر زمان و تأثیر این توانمندی‌ها در دفع تهدیدات محتمل علیه ایران اشتباه آن‌ها را اثبات کرده بود.
مدعای بالا بودن بودجه دفاعی ایران در مقایسه آن با دیگران روشن می‌شود؛ به‌طور مثال بودجه دفاعی ایران در سال ۱۴۰۱ بالغ‌بر ۱۹۸هزار و ۴۲۲ میلیارد تومان در نظر گرفته‌شده که معادل ۶/ ۶میلیارد دلار یعنی ۵/۵ درصد بودجه کل کشور است و این در حالی است که بودجه نظامی رژیم صهیونیستی با یک‌هشتادم مساحت ایران و یک‌نهم جمعیت ایران در سال ۲۰۲۱ بالغ‌بر ۲۵ میلیارد دلار بوده که حدوداً ۴ برابر بودجه دفاعی ایران است. عربستان نیز در این مدت ۵۵میلیارد دلار هزینه کرده که معادل ۸ برابر بودجه دفاعی ایران در سال ۱۴۰۱ است.

بیم و امید رشد ۵۴ درصدی مالیات‌ها در لایحه بودجه

کم و کیف رشد درآمدهای مالیاتی دولت در لایحه بودجه سال آینده همچنان محل دغدغه و چالش است. طبق این لایحه، کل درآمدهای مالیاتی با احتساب درآمدهای گمرکی، رشد 47 درصدی خواهند داشت. اگر درآمدهای گمرکی را نیز کنار بگذاریم، این رشد به حدود 54 درصد می رسد. در ذیل این سرفصل، آن چه بیشتر خودنمایی می کند، رشد بیش از 120 درصدی مالیات شرکت هاست که این رقم برای اشخاص حقوقی غیردولتی به حدود 128 درصد نیز می رسد. این ارقام رشد، در نگاه اول، فشار بیشتر مالیاتی بر فعالان اقتصادی را نشان می دهد. با این حال، به نظر می‌رسد در این باره باید ملاحظات قابل تامل مثبت (موارد 1 و 2) و منفی (موارد 3 و 4) را به شرح زیر مد نظر داشت.

1- سهم تورم: از یک منظر باید در نظر داشت که کل درصدهای رشد اعلام شده باید نسبت به شاخص تورم انتظاری برای سال آینده تعدیل شوند. بر اساس برآوردها نرخ تورم در سال آینده نیز چیزی در حدود 40 درصد خواهد بود. بنابراین به عنوان مثال در سرجمع، رشد واقعی درآمدهای مالیاتی دولت، خیلی کمتر از 54 درصد و در حدود 14 درصد است.

2- لزوم بهبود سهم مالیات در اقتصاد ایران: اگر از موضوع تورم بگذریم، اظهارات اخیر رئیس سازمان مالیاتی (منعکس شده در صفحه 10 دیروز دوشنبه 17 بهمن) نشان می دهد که رشد درآمدهای مالیاتی به طور کلی ناظر به بهبود سهم آن از تولید ناخالص داخلی و آن هم از محل مودیان و ظرفیت های به کار گرفته نشده است. آمارها نشان می دهد که سهم مالیات ها از تولید ناخالص داخلی در کشور ما بین 5 تا 8 درصد بوده، اما در دنیا بسیار بیشتر و به عنوان مثال در کشورهای صنعتی بیش از 30 درصد است.1 داوود منظور در این زمینه به وصول مالیات از محل پرونده های موجود در هیئت‌های مالیاتی، اجرای قانون پایانه‌های فروشگاهی و دقیق‌تر شدن مالیات بر معاملات افراد و همچنین رشد مالیات بر ارزش افزوده (مالیات بر مصرف) و در نتیجه رشد طبیعی قیمت ها بر اثر تورم اشاره کرده است.

3- ملاحظات تورم زایی مالیات ها: از آن جایی که برآوردها از سهم چند ده درصدی (تا 37.7 درصد در سال 96 2) اقتصاد زیرزمینی در کشور حکایت دارد، باید به تاثیرات شفافیت زایی مالیاتی بسته به رسته ها یا حوزه های مختلف توجه کرد. پیامد اول این مسئله خود را در انتقال بار مالیاتی نشان  می دهد. منطق اقتصادی حکم می‌کند در حوزه کالاها و خدماتی که مصرف کننده قدرت انتخاب زیادی ندارد، این مالیات ها عمدتاً در قالب افزایش قیمت به مصرف کنندگان منتقل خواهد شد، اما پیامد دوم این مسئله نیز خود را در حوزه تولید کالاها و خدمات خرد که مصرف کنندگان در برابر تولیدات آن ها قدرت انتخاب زیادتری دارند، نشان خواهد داد. به این ترتیب که اگر این دسته از تولید کنندگان خرد بخواهند قیمت کالاها و خدمات خود را بالا ببرند، با کاهش فروش مواجه خواهند شد. موضوعی که بنیان این بنگاه ها از منظر سودآوری یا اندازه تولید یا اشتغال را تهدید خواهد کرد.

4- جنبه های لاینفک اجتماعی مالیات ستانی: مالیات ستانی جنبه اجتماعی نیز دارد، به این معنا که نیازمند همراهی مردم نیز هست. در این باره در شرایطی که بنگاه ها تحت تاثیر شوک هایی نظیر تورم، نرخ ارز، نوسانات در حوزه تامین انرژی و... هستند، به نظر می رسد توسعه دامنه مالیات ستانی (و نه افزایش نرخ ها یا پایه های مالیاتی)، مستلزم در نظر گرفتن تسهیلاتی برای مودیان و به خصوص تولیدکنندگان نیز هست. البته کاهش 7 درصدی نرخ مالیات بر واحدهای تولیدی نسبت به قوانین پایه یا متمرکز شدن سازمان مالیاتی بر مالیات ستانی از اقشاری مانند سلبریتی ها که تاکنون گسترش احساس تبعیض مالیاتی را رقم زده است، می تواند نمونه هایی از این مسئله به شمار آید.   ......................... 1- محمد پاریزی مشاور عالی رئیس کل سازمان امور مالیاتی در گفت‌وگو با تسنیم؛ 23 آذر 1401 2- خبرگزاری فارس به نقل از سازمان امور مالیاتی؛ 6 مرداد 1399

نام:
ایمیل:
نظر: