ماجرای یک جاده
علیرضا تقوینیا
با امضای موافقت نامه میان ایران و روسیه، روسها سرمایه گذاری ۵۰۰ میلیون دلاری برای تکمیل خط آهن رشت-آستارا را برعهده خواهند گرفت. بر این اساس باید گفت خط آهن بندر عباس و چابهار تا شمال و شمال غرب روسیه افتتاح خواهد شد که اثرات راهبردی بر تجارت کالا و انرژی دنیا خواهد داشت. در این خصوص ذکر چند نکته ضروری است. در قرن ۲۱ راهبردهای روابط بین الملل بیشتر جنبه اقتصادی دارند تا امنیتی ؛ اگرچه امنیت زیربنای تحقق منافع ملی یک کشور است اما به تنهایی یک هدف محسوب نمی شود و کشورها درصدد این هستند که سهم بیشتری در تجارت بین الملل و و تاثیرگذاری بر مسیرهای انتقال کالا و انرژی داشته باشند. در همین خصوص ایران یک موقعیت منحصر به فرد را از لحاظ ژئوپلیتیکی دارد زیرا در چهارراه دنیا واقع شده است و مسیر اصلی تجارت زمینی از مشرق به مغرب زمین است. از سوی دیگر یکی از مسیرهای سهل الوصول تجارت بین جنوب و جنوب شرق آسیا به روسیه و اروپاست. اما از این مزیت خدادادی و ذاتی، تاکنون استفاده بهینه نشده است.
تکمیل خط آهن جنوب به شمال یک فرصت ویژه برای تجارت بین المللی در حاشیه خلیج فارس، جنوب و جنوب شرق آسیاست زیرا کالاهای صادراتی خود را ۳۰ درصد ارزان تر و طی زمانی بسیار کمتر (۴۰ درصد) می توانند به کشورهایی چون باکو ، گرجستان ، ارمنستان ، روسیه ، ترکیه و در آینده شرق اروپا صادر نمایند و بالعکس آن کشورها نیز از مسیر جمهوری اسلامی به کشورهای ذکر شده تجارت خود را انجام خواهند داد. در واقع مسیر ۱۶ هزار کیلومتری دریایی جنوب آسیا به روسیه و شمال اروپا که از تنگه باب المندب ، کانال سوئز ، تنگه جبل الطارق ، تنگه دوور، تنگه اسکاژراک می گذشت و به دریای بالتیک و خلیج فنلاند و سن پترزبورگ روسیه می رسید، با یک مسیر کوتاه ۷ هزار کیلومتری که قسمت عمده آن خط آهن است، جایگزین می شود.
نقش جمهوری اسلامی در این میان به عنوان مسیر اصلی ترانزیت بسیار مهم است و بر اساس نظریات کارکردگرایانه، کشورهای دنیا خواهان ثبات و امنیت و این کشور خواهند شد زیرا تجارت ارزان و پر سرعت آنها منوط به بقای یک حاکمیت با ثبات بر ایران خواهد بود. این کریدور خود به خود موجب شکست تلاش های غرب برای انزوای جمهوری اسلامی خواهد شد زیرا جغرافیای ایران برای تجارت بین الملل اهمیت جدی پیدا می کند ؛ به عبارت دیگر مسیر تجاری عبوری از این کشور یک مزیت مهم برای تجار و کارتل های بزرگ و اقتصاد آسیاست. در ورای مرزهای شرق ایران کریدور زمینی و خط آهن برای اتصال به روسیه و شمال اروپا وجود ندارد و در غرب آن نیز به دلیل محدودیت های جغرافیایی مانند کوهستان و دریا و … به همین صورت. در نتیجه تهران یک فرصت طلایی برای تبدیل خود به عنوان اصلی ترین مسیر زمینی به اروپا را دارد و در همین راستا پس از تکمیل کریدور شمال-جنوب ، تکمیل کریدور شرق به غرب نیز باید در دستور کار قرار گیرد.
سوال مهمی که در خصوص کریدور شمال-جنوب باید پرسید اینست که چرا در سالهای گذشته به خصوص در دوره قبل از تحریم ها و عدم محدودیت جدی در منابع مالی کشور، تکمیل این مسیر مورد توجه نبود ؟ پیش بینی می شود با تکمیل کریدور شمال-جنوب ، تا سالانه ۲۵ میلیون تن کالا در سال از طریق ایران جابجا شود و جمهوری اسلامی حداقل ۵ میلیارد دلار از این طریق حق ترانزیت کسب کند و به یک درآمد پایدار آنهم در شرایط تحریمی دست یابد. در نهایت باید گفت کریدور شمال-جنوب برای ایران علاوه بر آثار پایدار اقتصادی و درآمدزایی ، از لحاظ سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیکی نیز تاثیرات چشمگیری خواهد داشت و جغرافیای ایران را برای کشورهای دنیا ارزشمندتر از گذشته می کند و در عرصه بین الملل نیز این کشور را از انزوا خارج کرده و اثرات تحریمی غرب را دچار فرسایش می کند.
ارتباطات؛ هنر مهجور
مهدی توکلیان
آگاهی، نیاز انسان هر عصری برای زندگی است و این آگاهی را از طریق حواس خود و در ارتباط با محیط پیرامونش به دست میآورد. هر اندازه آگاهی انسان افزایش یابد، درک او از موقعیت خود عمیقتر و احتمال خطا در تصمیمها و رفتارهایش کمتر میشود.
در کنار تلاشهای فردی برای کسب آگاهی، ساختارهای اطلاعرسانی در جوامع انسانی برای پاسخ به این نیاز انسان شکل گرفته است. این ساختارها در هر جامعهای بر اساس مختصات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... آن جامعه طراحی و پیاده میشود تا کارایی لازم را داشته باشد. این ساختارها بر اساس دایره نفوذ و تأثیرشان میتواند محلی، ملی یا فراملی باشد.
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن که آموخت و عمل نکرد «در دنیایی که سواد معنای جدیدی به غیر از خواندن و نوشتن دارد و افرادی در هزاره جدید باسواد نامیده میشوند که بتوانند از خواندهها و دانستههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کنند.» این جدیدترین تعریف یونسکو از سواد است. هر چند آخرین تعریف خود از سواد را به تعاریف قبلی اضافه و آنها را حذف نکرده است. اهمیت و ضرورت سواد رسانهای ناشی از تأثیراتی است که ارتباطات در زندگی امروزه افراد دارد، امروزه ارتباط مخاطبان با رسانهها پیچیدهتر شده و به همان میزان و شاید هم بیشتر، روشهای تأثیرگذاری رسانهها روی مخاطبان ظریفتر و غیرقابل فهمتر و پوشیدهتر شده است. با ظهور ابزارهای رسانهای جدید و پیچیده شدن روابط اجتماعی در انبوهشدگی مراکز اسکان بشر و بهوجود آمدن سازمانهای متنوع با وظایف مختلف به ویژه با خلق دنیای وب و رونق پرسرعت آن در جوامع مختلف بشری، تأثیرپذیری از رسانه و ایفای نقش آن در جایگاه یک عامل مؤثر در تربیت و بینشدهنده و رفتارساز انکارپذیر نیست که خود موجب شکلگیری نیازی جدید به نام سواد رسانهای شده است.
رابطه انسانها با فرصتها تنها درککردن فرصتها نیست، بلکه آفریدن فرصتها نیز هست. سواد رسانهای رویکرد نوینی به آموزش محسوب میشود و فعالیت فعالان حوزه ارتباطات را در روزگار معاصر سختتر از قبل میکند. هر چند در بازههای تاریخی بسیاری از فعالان حوزه ارتباطات با امکانات در اختیار خود خالصانه و خاضعانه کوشیدهاند تا در حوزه ارتباطات نقشآفرینی کنند و هرگز توسعه ارتباطات و تجهیزات و ایجاد بسترهای گوناگون حوزه ارتباطات مانعی از نتیجهبخشبودن فعالیتهای آنان نبوده است، اما نامهای پرآوازهای در تاریخ این سرزمین و بر تمام مرزهای عشق پادشاهی کرده و خواهند کرد. دومین ماه از بهار هر سال، درست در بیست و هفتمین روز از اردیبهشت بهار هر سال در وعدهگاه معلوم از پیش بهانهای برای به یاد آوردن روزی مهم و اساتیدی بنام و تلاشگر در تاریخ، فرهنگ، هنر و رسانه میدرخشد. بهارانهای به وسعت تمام مردان و زنان پویا و فعال در حوزه ارتباطات و خلاقانی که در چندضلعی فرهنگ، هنر و رسانه توانستهاند هنر ارتباطات را به عنوان علمی نوین با پیوندزدن در بین رشتههای مختلف علمی برای نسلها ماندگار کنند. فعالان حوزه روابط عمومی که با بهرهجستن از هنر نویسندگان و روزنامهنگاران، هنرمندان و مدیران و پیشکسوتانی فعال و خلاق تلاش کردهاند تا نام ایران اسلامی در جهان معاصر ماندگار شود.
هرچند همزمان با ظهور ابزارهای ارتباطی، اطلاعرسانی و انفجار تکنولوژیک این عصر، مفهوم «ارتباطات» این سؤال در ذهنها نقش بسته باشد که ارتباطات چه جایگاهی در اذهان عمومی اعم از مردم، نخبگان، اندیشمندان و سیاستگذاران فرهنگی و مدیران دستگاههای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی دارد؟ آیا روابط عمومیها همچنان به عنوان پایگاههای اثرگذار فرهنگی، آموزشی و رسانهای در تصمیمگیریهای کلان لحاظ میشوند یا به چشم فرزندی کمتوان در مواجهه با توفان الکترونیکی مدرن یا قرابت نسبی فرهنگ عمومی با آن مماشات میشود؟ چرا بعد از دستاوردهای درخشان حوزه ارتباطات در حوزه نرمافزاری و سختافزاری که پس از مستقلشدن از فضای ارتباطات کاغذی و غیرپیشرفته صورت پذیرفته، بدنه نخبگان نواندیش و اندیشمندان دور از قدرت و نمایندگان ادوار مختلف مدیریتهای متنوع فرهنگی، همچنان حاضر به پذیرفتن قدرت بیصدای این بخش مظلوم و مهجور نشدهاند؟ مدیران بخش ارتباطات و حوزه روابط عمومی در چنین شرایطی باید چه بار خطیر و مسئولیتی را بر دوش بکشند تا بتوانند دیوار حائل میان طیف نخبه، اندیشمند و قانونگذار را با مخاطبان مردمی خود از میان بردارند و زمینهساز ارتباط دوسویه میان مردم و حاکمیت شوند؟
هژمونی بلامنازع «تصویر» در زندگی اجتماعی و فردی مردم این روزها بر هیچ ناظری پوشیده نیست. محوریت تصویر در پلتفرمهایی همانند اینستاگرام و حتی کارکرد و تأثیر غیرقابل انکار آن در پیامرسانها گواهی بر اهمیت مفهوم «تصویر» در زیست شهروندان (چه سنتی و چه متجدد) است. از سوی دیگر سهولت دسترسی و استفاده از ابزارهای تصویری نیز این امکان را به تمام اقشار جامعه داده تا بتوانند زاویه دید و توجهاتشان را در این قالب به یکدیگر ارائه و به تعبیری بیان کنند. آنها نیاز به یک «انقلاب استراتژیک و تاکتیکی» به اضافه یک «تغییر زاویه دید» دارند.
مفهوم «نوستالژی» و پدیده مرور گذشته در جامعهشناسی فرهنگی و حتی اقتصادی دو دهه اخیر جایگاه قابل مطالعه و کلیدی را رقم زده است. استفاده از این گذشتهگرایی و دعوت اندیشمندان، نخبگان و حتی در سطوح پایینتر، والدین کودکان و نوجوانان امروز به مرور خاطرات و تأثیرات این اماکن در زندگیشان میتواند شیوه تبلیغاتی کارآمدی باشد. بهرهبرداری رایگان و هدفمندی که میتواند در نهایت به نفع ذهنیت افکار عمومی در حوزه ارتباطات باشد. امروزه، اهمیت جایگاه روابط عمومی در عصر ارتباطات و در دورانی که اطلاعرسانی در عرصههای گوناگون پیشتاز است، دوچندان شده؛ به گونهای که موفقیت سازمانها، ادارات و شرکتها و دوامشان در عرصهها و فعالیتهای تخصصی به عملکرد روابط عمومیهای آنها وابسته است. رسانهها با انتخاب و به کاربردن قالبهای متنوع رسانهای، تفکرات خود را در الگوی بازاریابی اجتماعی عرضه میکنند؛ لذا ضرورت درک بیشتر از تاثیر رسانه و بالابردن سطح سواد رسانه برای بیان هنرمندانه و عالمانه با تمسک به ساحت هنر از ضروریات عصر حاضر دنیای ارتباطات به حساب میآ ید. ۲۷ اردیبهشت روز جهانی روابط عمومی و ارتباطات، بهترین بهانه برای نکوداشت و تجلیل از حضور فعالان، نخبگان و خلاقان و تلاشگران ارزشمند حوزه ارتباطات و روابط عمومی است و فرصت مبارکی برای یادآوری تلاشهای صادقانه متخصصان، معلمان و مجاهدان هنر، علم و صنعت ارزشمند روابط عمومی است که با توزیع عادلانه اطلاعات و تنویر افکار عمومی در جهت تحقق اهداف توسعه و تحول ایران اسلامی گام برمیدارند. روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی، فرصت مغتنم و مبارکی است تا تلاش جمعی تمام فعالان حوزه ارتباطات در توسعه همهجانبه و بهطور خاص در حوزه ارتباطات اجتماعی، فرهنگی و غنای معنوی و ارزشی این حرفه ارزشمند تلاش وافر نموده و جایگاه این حرفه را در جامعه آرمانخواه و اسلامی تثبیت کردهاند، قدردانی کرد.
حسرت تمامنشدنی نسل آینده ورزش
این چند روز تمام هوش و حواس ورزش کشور معطوف به فوتبال و آخرین بازیهای لیگ برتر است. (البته غیر از این چند روز هم همینطور بوده است)، اما درست در این روزها دیدن و شنیدن حرفهای یک نوجوان 17 ساله با دو قهرمانی آسیا که تمام هزینههای ورزشش را خانواده تأمین میکند دردآور است. البته این درد را هم فقط مدالآوران و افتخارآفرینانی متوجه میشوند که مثل مهدی هفتچشمه توجهی به آنها نمیشود، والا مسئولان ورزش همچنان تب فوتبال دارند و بس.
یک نگاه کلی و گذرا به ورزش کشورهایی که در المپیک و حتی بازیهای آسیایی موفق عمل میکنند، نشان میدهد تمام سرمایهگذاری آنها روی نوجوانان و جوانان در رشتههای پایه همچون دوومیدانی، شنا و ژیمناستیک است، درست برخلاف ورزش ایران که قهرمان 17 ساله پرتاب چکشش حمایت که نمیشود هیچ، حتی دیده هم نمیشود تا اینگونه صدای اعتراضش بلند شود: «از سال گذشته که مدال طلا کسب کردهام، حمایتی نشده و با اینکه با فدراسیون هم صحبت کردهام، اما خبری از حمایت مسئولان ورزشی نیست.»
ورزشکاری که آینده ورزش ایران با او و امثال اوست. یکی از شاخصههای رشد ورزش در هر کشور توجه به نونهالان و نوجوانان و زمینهسازی برای پیشرفت آنها در رشتههای پایه است. در ورزش جهان این مسئله با توجه به ورزش آموزشگاهها و مدارس پایهگذاری میشود و به ترتیب به ردههای سنی بالاتر میرسد، درست برخلاف ورزش ایران که حتی قهرمانی و افتخارآفرینیهای ورزشکاران نوجوان و جوانی که با سرمایه خود موفقیت کسب کردهاند هم دیده نمیشود. در یک کلام ورزش فوتبالزده ایران و مسئولان عشق فوتبال آن، حتی لقمه آماده را هم قبول نمیکنند. درحالیکه باید روی ورزش آموزشگاهها سرمایهگذاری کنند، نمیکنند و در عوض دست رد به سینه ورزشکارانی میزنند که با هزینه خود پیشرفت کرده و افتخارآفرین شدهاند. این در حالی است که با اندک توجهی همین ورزشکاران میتوانند موفقیتهای بزرگتر و مهمتری را به دست آورند.
ماجرای فوتبالزدگی ورزش ایران ماجرای تازهای نیست. سالهاست که ریلگذاری ورزش روی این مسئله صورت گرفته و ورزش ایران با سرعت قابل توجهی روی این ریل به سمت نابودی در حال حرکت است. بسیاری از مدالآوران و افتخارآفرینان وضعیت خوبی ندارند. بسیاری در جستوجوی شرایط بهتر، حتی به جلای وطن میاندیشند و میخواهند تا دیر نشده حداقل برای دیده شدن به جایی بروند که قدرشان را بدانند و اینگونه برای کمترین توجه و امکانات دستوپا نزنند. داستان تلخی است، داستان این همه بیتوجهی و نادیده گرفتن نوجوانان و جوانانی که در رشتههای ورزشی فعالیت میکنند و موفقیت به دست میآورند، اما هیچگاه آنگونه که باید دیده نمیشوند. ریشههای این اتفاق بد را باید در سوءمدیریت حاکم بر ورزش کشور جستوجو کرد. مدیران فوتبالزدهای که هدفی جز نابودی ورزش ایران ندارند و تا هستند نوجوانانی چون مهدی هفتچشمه باید همچنان حسرت به دل امکانات، توجه و حمایت باقی بمانند.
دنیای کریدورها؛ جایگاه ایران کجاست؟
مهدي حسنزاده
روز گذشته موافقت نامه سرمایه گذاری 1.6 میلیارد دلاری روسیه در ساخت خط ریلی رشت - آستارا امضا شد تا آخرین حلقه از خط ریلی کریدور شمال - جنوب به عنوان یکی از مهم ترین کریدورهای جهان که به طور مشخص هزینه ها و مدت زمان اتصال بین جنوب آسیا از جمله هند و روسیه و آسیای میانه را کاهش می دهد، تکمیل شود. با این حال این توافق مهم فراتر از مزیت های اقتصادی مستقیم آن که افزایش سهم ایران از محل ترانزیت در سطح جهان است، مزایای مهم دیگری دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. خط ریلی رشت- آستارا آخرین بخش از کریدور شمال- جنوب محسوب میشود و 162 کیلومتر طول دارد. ظرفیت ترانزیت کریدور شمال- جنوب 30 میلیون تن در سال است اما هم اکنون ایران از 2 میلیون تن این ظرفیت بهره میبرد. شبکه بزرگراهها، مسیرهای دریایی و ریلی به طول ۷۲۰۰ کیلومتر، کریدور حملونقل بینالمللی شمال- جنوب را تبدیل به کوتاهترین مسیر ارتباطی (حدود ۳۵ تا ۳۷ روز) بین روسیه و هند میکند.
کریدور شمال - جنوب میتواند رقیبی جدی برای کانال سوئز در مبادلات تجاری بین شرق و غرب باشد. هزینه حمل کالاهای ترانزیتی از این مسیر، ۳۰ درصد نسبت به سایر مسیرهای منطقه ارزانتر است و زمان حملونقل کالاهای هندی به روسیه هم از طریق کانال سوئز به نصف کاهش مییابد. این ها مهم ترین مزایای اقتصادی این کریدور است که تکمیل بخش ریلی آن اتفاق مهمی است با این حال اهمیت این مسیر بیش از مزایای اقتصادی مستقیم آن است. از ابتدای قرن 21 و به ویژه از زمانی که 10 سال قبل چینی ها ایده «یک کمربند، یک راه» را به عنوان کلان ایده خود در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد مطرح کردند، موضوع کریدورها و امنیت انتقال کالا و انرژی نقش کلیدی در روابط بین الملل و تجارت خارجی یافت. به تدریج کشورهای مختلف سعی کردند با طراحی مسیرهایی برای اتصال کشورهای مختلف به یکدیگر، مزیت های جغرافیایی خود را تبدیل به منبع درآمدزایی و قدرت سیاسی و بین المللی کنند.
ایران نیز در منطقه ای قرار دارد که نقطه تلاقی 3 قاره آسیا، اروپا و آفریقاست و با دسترسی به تنگه هرمز و نزدیکی به چند کانون مهم بین المللی و منطقه ای از جمله کشورهای حوزه خلیج فارس، منطقه خاورمیانه، اوراسیا، آسیای جنوبی و آسیای غربی نقش کلیدی در پیوند این مناطق دارد. ایران علاوه بر نقش آفرینی در کریدور شمال - جنوب، می تواند یکی از چند مسیر اصلی کریدور شرق به غرب از چین تا اروپا باشد. نقش آفرینی ایران در این زمینه و تکمیل زیرساخت های ریلی، جاده ای، بندری و فرودگاهی می تواند علاوه بر درآمدزایی مستقیم از افزایش ترانزیت، پیشران مهمی برای توسعه اقتصادی و فعال شدن حجم قابل توجهی از فعالیت های صنعتی و خدماتی از جمله گردشگری ایجاد کند. با این حال مزیت مهم نقش آفرینی ایران در کریدورهای بین المللی، خروج اقتصاد ایران از گوشه رینگ تحریم هاست. این جا باید به تغییر نقش تاریخی ایران اشاره کرد. در حقیقت تا زمانی که تنگه هرمز نقش کلیدی در عبور بخش مهمی از نفت غرب داشت و ایران به عنوان یک قدرت نظامی با تسلط بر این آبراه مهم، تاحدی از فشارهای مستقیم غرب برکنار بود، نقش مهم ایران در اقتصاد جهانی به عنوان بخشی از پازل بازار جهانی نفت از نظر صادرات و تضمین امنیت مهم ترین معبر نفتی جهان بود ولی ظهور نفت شیل و کاهش وابستگی غرب از جمله آمریکا به امنیت نفت منطقه موجب شد تا کارکرد جغرافیای سیاسی ایران کم رنگ تر شود.
با این حال آن چه می تواند جایگزین کارکرد سیاسی و تا حدی کارکرد اقتصادی نفت برای ایران شود، نقش آفرینی در تکمیل کریدورهای منطقه ای و بین المللی است. در نهایت به نظر می رسد موضوع نقش آفرینی ایران در تکمیل کریدورهای منطقه ای و جهانی باید تبدیل به یکی از اصلی ترین محورهای برنامه ریزی در کشور شود. به ویژه برنامه هفتم باید یکی از مهم ترین محورهایش به خصوص در تلاقی سیاست خارجی و اقتصاد، تمرکز بر این موضوع باشد و موضوعی که باید بیش از گذشته مورد توجه اندیشمندان، سیاست گذاران و دستگاه های مسئول قرار گیرد تا با تدوین برنامه هایی منسجم و همه جانبه با مشارکت همه دستگاه های مسئول، مزیت مهم جغرافیایی ایران به مزیتی اقتصادی - سیاسی و پیشران مهمی برای توسعه کشور تبدیل شود.
حمله به معیشت مردم با سلاح تحریف و سانسور
جعفر بلوری
نوشتم «واکنش کیهان به انتخابات ترکیه» و دکمه اینتر را فشردم. نتیجه حیرت آور بود. آنچه حیرتزدهام کرد، مواجهه با یکی دو تیتر تحریف شده نبود چرا که، ناف برخی از این رسانههای زنجیرهای داخلی و خارجی را با «تحریف» بریدهاند. آنچه باعث حیرت شد، مواجهه با دهها تیتر یک شکل و تحریف شده بود که عیناً از هم کپی شده و در مقیاسی وسیع در داخل و خارج از کشور از سوی زنجیرهایها منتشر شده بود. نوعی «پخش مویرگی خبری تحریف شده» تا فرد، وارد هر محیط مجازی میشود، آن را ببیند! میشد نوعی «عصبانیت» را هم در این متن دید. همین بهانهای شد برای نوشتن این یادداشت. بخوانید:
یکی از مهمترین مسائلی که در فضای سیاسی و رسانهای امروز کشور، نیاز به بررسی جدی و آسیب شناسی دقیق دارد، همین مسئله تحریف و انتشار اخبار دروغ است. اهمیت این مسئله به ویژه در جامعه سیاسی ایران آنقدر زیاد است که رهبر انقلاب درباره آن بارها تذکر دادهاند از جمله این که گفتهاند «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم هم شکست خواهد خورد.»(10/5/99) و سایت khamenei.ir نیز با انتشار پوستری با عنوان «کار جریان تحریف آدرس غلط دادن برای حل مشکل تحریم است»، نسبت به تحریف گسترده بیاناتشان از سوی همین زنجیرهایها واکنش نشان دادند.(آذر ماه 99) از همین دو جمله و آنچه طی سالهای گذشته تجربه کردهایم میتوان نتیجه گرفت، با «تحریف» مانع از حل مشکل تحریم و در نتیجه حل مشکلات اقتصادی میشوند. از این جمله اصلا تعجب نکنید. طیفی که در حال تحلیل رفتارش هستیم، تحریف که هیچ، سابقه دادن گرای تحریم را هم در کارنامه خود دارند. به عنوان فقط یک نمونه به گزارش روزنامه لسآنجلس تایمز در تاریخ 28 مهر 1388 که از رایزنی یک مقام آمریکایی با «سران اپوزیسیون و نمایندگان سران جنبش سبز» منتشر کرد توجه کنید.
«جانهانا»، عضو ارشد موسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) به این روزنامه میگوید: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هستهای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت به دست مخالفان را تسریع خواهد کرد»!
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که یک جریان سیاسی در کشور وجود دارد که با استفاده از ابزار «تحریف» مانع از رفع مشکلات اقتصادی میشود و حتی اگر لازم ببیند، گرای تحریم هم میدهد و از دادن پیشنهاد بمباران مردم هم هیچ ابایی ندارد. بهانه شروع تحلیلمان هم انتخابات ترکیه، و تحریف رسوای گزارش کیهان از سوی جریانی خاص بود. آنها اینطور تیتر زدهاند:
«کیهان: اردوغان دیکتاتور است»(!) برای فهم و درک این که این تیتر دروغ است یا خیر، حتی نیاز به رجوع به اصل گزارش کیهان هم نیست و داشتن یک ارزن سواد رسانهای کافی است تا با دیدن آن دروغ بودنش معلوم شود. هیچ رسانه رسمی در کشور بنا به دلایل متعدد حرفهای و سیاسی، چنین تیتری نمیزند و از چنین جملهای استفاده نمیکند مگر رسانههای همین طیف!
(که دیدید زدند و استفاده کردند) این طیف با همین ابزارِ «تحریف» بود که 8 ماه کشور را به آشوب کشیدند یا مشارکت 85 درصدی و بینظیر در انتخابات سال 88 را که میتوانست به «تولید قدرت و فرصت» برای کشور بینجامد، به «بحران و تهدید» بدل کردند. خدا بیامرزد، سردار دلها شهید سلیمانی را که میگفت: «من با تجربه این را میگویم که میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.» تحولات بعد از انتخابات کم نظیر سال 88 اما نشان داد، هنر این طیف، تبدیل فرصتها به تهدیدها، ترسیدن و ترساندن است! راجع به انتخابات 88 و خیانتی که این طیف به این فرصت بینظیر کردند میشود، ساعتها نوشت که آن نیز فرصت دیگری را میطلبد. اینجا فقط به این جمله اکتفا میکنیم که، اردوغان و قلیچدار اوغلو، با وجود اختلاف اندک در میزان آراء، تن به قانون دادند و مشارکت 88 درصدی را با جِرزنی و آشوب، «فرصت» نگه داشتند و به بحران تبدیلش نکردند اما طیفی که موضوع بحث ماست، با وجود اختلاف سیزده میلیونی در میزان آراء، زیر قانون زدند و با دروغ و تحریف کشور را به آتش کشیدند و چنان خسارتهای سیاسی، اقتصادی، جانی و حیثیتی بر کشور زدند که هنوز جبران نشده است! اردوغان کودتاچیان سال 2016 را هنوز رها نکرده و در حال محاکمه و زندانی کردنشان است اما این کودتاچیان علیه رای مردم ایران، هنوز راست راست راه میروند و تئوری «عبور از بحران» و «چگونه توسعه پیدا کنیم» میبافند!
«سانسور» یکی دیگر از ابزارهای طیف مورد بحث ماست که با آن، به کمک تحریف و تحریم میروند. به عنوان فقط یک مثال، خبر توافقنامه ریلی رشت تا آستارا که دیروز با سرمایهگذاری یک میلیارد و 600 میلیون یورویی روسیه، با ایران منعقد شد، امروز در رسانههای زنجیرهای ملاحظه کنید و ببینید چقدر و چگونه این خبر مهم را در صفحات نخست خود پوشش میدهند! با این پروژه که آسیا را از طریق ایران به اروپا متصل میکند، طبق برآوردهایی که شده میتوان سالانه چیزی بالغ بر 20 میلیارد دلار درآمد کسب و یک میلیون مسافر و 15 میلیون تن کالا جا به جا کرد. کشورهای آسیایی مثل هند و چین نیز میتوانند به جای 30 روز، طی فقط 10 روز کالاهایشان را به مقصد اروپا انتقال بدهند. اجرایی شدن این پروژه که بنا به دلایلی-که خود نیاز جدی به بررسی دارد-23 سال بر زمین مانده بود، یعنی وارد آمدن یک ضربه کاری به تحریمهای غرب. به این نکته هم توجه کنید که این طیف سالهاست که «لزوم سرمایهگذاری خارجی در کشور برای برون رفت از مشکلات اقتصادی» ورد قلم و زبانشان است و اگر در این گزاره صداقت داشته باشند، امروز این خبر باید تیتر یک رسانههایشان شود!
اما این که «چرا با وجود خسارات فراوان اقتصادی، سیاسی و امنیتی تحریف، همچنان به تحریف ادامه میدهند؟» دلایل متعددی میتواند داشته باشد که یکی از مهمترین دلایل آن، «کم هزینه» یا به تعبیر دقیقتر «بی هزینه» بودن چنین جرم و تخلفاتی در ایران است. رسانه یک تکنولوژی است و مثل بسیاری از تکنولوژیهای دیگر، در کنار صدها مزیت، معایبی هم میتواند داشته باشد و صاحبان این تکنولوژیها، در بدو ایجاد آن، ضمن شناسایی این معایب، قوانینی را تصویب و اجرا میکنند تا بدین وسیله، از میزان این معایب بکاهند. اگر چه این تکنولوژی به خودی خود عیبی ندارد و این استفادهکننده از تکنولوژی است که باید نگران تخلف از این قوانین باشد و تا این «آسوده خیالی» هست، تخلفات ادامه خواهد داشت. به لطف خدا قوانینی در کشور برای چنین تخلفاتی تصویب شده است اما، مهمتر از تصویب قانون، اجرای آن است!
آدرسهای همیشگی و خطاهای تکراری!
حنیف غفاری
در فاصله اندک باقیمانده تا برگزاری دور دوم و نهایی انتخابات ریاستجمهوری ترکیه، آدرسهای هدفمند و گمراهکنندهای از سوی رسانهها و سیاستمداران غربگرا در آنکارا مخابره میشود! گویا تجربه تلخ، پرهزینه و سرابگونه اردوغان و همراهانش درباره تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپایی هنوز درس عبرتی برای حزب جمهوریخواه خلق و جریانات طرفدار غرب نشده است! احمد اونال چوییکوز، مشاور ویژه کمال قلیچداراوغلو میگوید اپوزیسیون به دنبال «عضویت کامل در اتحادیه اروپایی» است، این در حالی است که دیپلماتها و ناظران انتظار پیشرفت در این باره دستکم در کوتاهمدت یا میانمدت را ندارند. برخی تحلیلگران حوزه امنیت و سیاست خارجی در ترکیه نیز تاکید دارند از آنجا که آنکارا از سال ۲۰۱۶ در پی برقراری روابطی ویژه با مسکو، متحدان خود در ناتو را خشمگین کرده است، اکنون قصد دارد این روند را در مسیر تنشزدایی با غرب تغییر دهد و یکی از مصادیق عینی این تنشزدایی، جدیت در پیوستن به اروپای واحد است! هر چند در حال حاضر طرفداران قلیچداراوغلو با آب و تاب زیادی از پیوستن به اتحادیه اروپایی سخن میگویند اما قبلا نیز اردوغان و اعضای ارشد حزب عدالت و توسعه چنین مطالبهای را بهمثابه یک هدف عینی و عملیاتی به افکار عمومی کشورشان ارائه میکردند.
مذاکرات ترکیه و اتحادیه اروپایی از سال 2005 با هدف پیوستن ترکیه به این مجموعه آغاز شد اما پس از تن دادن آنکارا به بسیاری از مطالبات و پیششرطهای مطرح شده از سوی اروپاییان - که بسیاری از آنها مغایر با الگوهای فرهنگی و عرفی در ترکیه بود - در نهایت نیکولا سارکوزی، رئیسجمهور اسبق فرانسه تصریح کرد اساسا ترکیه باید عضویت در اتحادیه اروپایی را به فراموشی بسپارد، زیرا امکان عضویت کشوری مسلمان در باشگاه کشورهای مسیحی وجود ندارد! احزاب دموکرات - مسیحی و محافظهکار اروپایی به صورت تلویحی یا صریح با این ایده موافقت کردند. فراتر از آن، احزاب سوسیال - دموکرات در اروپا نیز آنکارا را به پذیرش ایده «مشارکت نزدیک با اروپا» فراخوانده و آن را گزینهای عملیاتی در برابر «عضویت کامل ترکیه در اروپای واحد» قلمداد کردند.
ادبیات برخی سیاستمداران هر ۲ جریان رقیب در ترکیه، شبیه سخنان رهبران غربگرای اوکراین مانند پروشنکو، تیموشنکو، یوشچنکو و زلنسکی است! در ابتدای سال 2005 زمانی که انقلاب نارنجی اوکراین با هدایت و مدیریت بازیگران غربی منجر به استقرار دولتی طرفدار آمریکا و اروپا در کییف شد، رسانههای غربی سیگنال «عضویت اوکراین در اتحادیه اروپایی» را به شهروندان این کشور مخابره کردند. از آن زمان تاکنون، سیاستمداران ارشد اروپایی بارها جایگاه اوکراین را در ناتو و اتحادیه اروپایی دانسته اما به صورت همزمان، تاکید داشتند که امکان تحقق این عضویت وجود ندارد! این همان سراب اروپایی است که غرب برای متحدان و مهرههای خود در کشورهای مختلف دنیا طراحی کرده و در نهایت، بدون آنکه امتیازی به آنها بدهد به سادگی از خطای محاسباتی و باورهای ایدهآلگرایانه و کودکانه این سیاستمداران و گروهها سوءاستفاده میکند! اکنون ۲ دهه پس از وقوع انقلاب نارنجی، خبری از عضویت اوکراین در اتحادیه اروپایی نیست. نکته جالب توجه اینکه امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه میگوید روند عضویت اوکراین در اتحادیه اروپایی میتواند دهها سال به طول بینجامد. برخی کشورهای اروپایی مانند مجارستان و اتریش نیز میگویند عضویت کشوری که یک طرف جنگ با روسیه بوده در اتحادیه اروپایی به صلاح مجموعه اروپاییان نیست!
در شرایطی که حتی عضویت اوکراین از سوی کشورهای اروپایی پس زده میشود، ارسال سیگنالهای فریب به افکار عمومی ترکیه از سوی جریانات غربی و سیاستمداران سادهلوح، جای بسی تامل دارد. مخابره این آدرسها و سیگنالهای انحرافی با هدف زدودن واقعیتها و باورهای جاری در نظام بینالملل، تبدیل به یک روند در اتاقهای فکر رسانهای و تبلیغاتی غرب شده است. در جریان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ترکیه و در فضای هیجانی ناشی از دوقطبی شکلگرفته در این آوردگاه سیاسی، این آدرسهای غلط با شدت و عمق بیشتری به چشم میخورد. به نظر میرسد تجربه یک بار فریب خوردن اردوغان توسط اتحادیه اروپایی، قاعدتا باید برای خود او و دیگر سیاستمداران ترک کافی باشد!
قدرت منطق و منطق قدرت
محمدکاظم انبارلویی
۱- جهان در هزاره سوم شاهد جابهجایی قدرت در ۵ قاره جهان است. افول قدرت در آمریکا و انزوای آن در جهان بهویژه غرب آسیا و فکر مقاومت در برابر زورگویی آمریکا، منشأ اصلی این جابهجایی است .
۲- ایران یک قدرت منطقهای ، فرامنطقهای و یک کنشگر فعال در جهان و دست به ماشه است . این کنش سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی، معادلات قدرت در جهان را تغییر داده است . جهان در حال عبور از یک گردنه و پیچ تاریخی است . هر قدرتی از این معبر بخواهد عبور کند نمیتواند علائم اسلام، انقلاب و ایرانی را که در جایجای این معبر دیده میشود، نادیده بگیرد .
۳- تغییر معادلات قدرت در جهان، تابع یک منطق است. این منطق باید عقلانی، عادلانه، واقعگرایانه و درعینحال ریشه در تاریخ انسان و جهان داشته باشد. این قدرت باید دارای یک پیوست گفتمانی قوی باشد تا بتواند به همه نیازهای امروز بشر بهویژه نیازهای فطری و روحی او پاسخ دهد . انقلاب اسلامی طی چهار دهه گذشته نشان داده که از مختصات اصلی این منطق برخوردار است و سرّ مانایی و شکستناپذیری آنهم در این رمز و راز نهفته است .
۴- منطق قدرت در قرن بیستم با وقوع دو جنگ جهانی که میلیونها انسان را به کام مرگ کشاند و هزاران شهر را به ویرانه تبدیل کرد. ریشه ظهور چنین قدرتی «غلبه»، «زور»، «تجاوز»، «فریب»
و … بود. پیوست گفتمانی این قدرت سه مکتب الحادی «فاشیسم» ، «کمونیسم» و «لیبرالیسم» بود . جهان در آستانه ورود به هزاره سوم شاهد پیوستن آن دو مکتب به موزه تاریخ بود و در دهه اول و دوم هزاره سوم صدای شکستن استخوانهای «لیبرالیسم» را میتواند به یمن شکلگیری مقاومت به گوش خود بشنود . کسانی که زور را منطق قدرت میدانند، امروز پیوست گفتمانی خود را ازدستدادهاند .
۵- آمریکاییها در «سند راهبردی امنیت ملی ۲۰۲۲» اعتراف کردهاند قرن ۲۱ قرن آمریکاییها نیست . آنها اعتراف کردهاند ایران در نظم جهانی آینده، سهم تعیینکنندهای دارد . آنها دیگر از ائتلاف جهانی سخن نمیگویند چون با چین و روسیه دیگر نمیتوانند کار کنند و امروز علنا با روسیه وارد جنگ شدهاند .
آمریکاییها امروز با این پرسش روبهرو هستند که کدام ایدئولوژی نظم آینده جهان را میسازد و سهم نظریه «نواوراسیاگرایی» در این نظم چیست؟ نظم روسی و نظم چینی به کجا میانجامد و نسبت نظم اسلامی با این دو نظم چگونه تعریف میشود ؟
۶- ایده تا به ساخت مادی و تکنولوژیک در انواع آن بهویژه نظامی تبدیل نشود، قدرت نمیآفریند . امروز در اندیشکدههای نظامی جهان روی قدرت نظامی جمهوری اسلامی متمرکز شدهاند و روزی نیست درباره تعداد موشکها، ناوها و پهپادها، تواناییهای فکری و انسانی ما چرتکهاندازی نکنند و آنها معتقدند نهتنها زمان حمله به ایران هیچوقت فرا نخواهد رسید بلکه آنها از مدار بازدارندگی نیز گذشتهاند .
باید منتظر اقدام پیشدستانه بود. آنها از سال ۲۰۰۶ تاکنون در جنگهای چندروزه با همپیمانان ایران در خط مقاومت این حقیقت را تست کردهاند .
۷- اخلال در مناسبات دولت-ملت ، بیثباتی در نظم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ، دوقطبی سازیهای کاذب داخلی و … برای این است که تمرکز نخبگان جامعه را از نقشآفرینی در نظم جدید جهانی منحرف کنند . اگر از نقش ایران در نظم جدید جهانی غفلت کنیم از همین ناحیه ضربه خواهیم خورد .
۸- اخیرا آمریکاییها توسط برخی، پیامهایی برای مذاکره مستقیم فرستادند .
هر پیامی که از سوی خصم میآید قبل از اینکه آن را رد یا قبول کنیم باید به سه پرسش کلیدی پاسخ دهیم . «چیستی مذاکره»، «چرایی مذاکره» و «چگونگی مذاکره» اگر پاسخی برای آنها نیافتیم تن به مذاکره ندهیم. تجربه مذاکرات برجام برای دیپلماسی ایران با آمریکا و اروپا کافی است. آمریکاییها فقط مذاکره را برای مذاکره میخواهند. آنها فقط به برد خودشان فکر میکنند و در برابر مطالبات ما «نم» پس نمیدهند .
۹- رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار کارگزاران حج با تأکید روی نگاه جهانی و فراسرزمینی به حج فرمودند: «هدف از اجتماع حج، ارتقاء امت اسلامی است. اجتماع حج اعلام قدرت و سینه سپر کردن در مقابل قدرتهای استکباری است. طوری فرهنگسازی کنید تا اسم حج میآید جوان به یاد مفاهیمی چون تمدن سازی
و اتحاد جهانی بیفتد.»
ایام حج یک فرصت طلایی برای قدرتنمایی مسلمانان و غنیسازی قدرت منطق قرآن و رونمایی از منطق قدرت اسلام است. سهم حجاج در تولید قدرت جهانی اسلام در این میعاد جهانی تعیینکننده است. حق این سهم را ادا کنیم.