صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۷  ، 
شناسه خبر : ۳۴۷۱۷۶

«هایک» و راز همزیستی آزادی و حاکمیت قانون 

هوشمند سفیدی

این روزها، پیرو میزگردهایی که با حضور دکتر غنی‌نژاد برگزار شد، دیدگاههای هایک، فیلسوف سیاسی و اقتصاددان برجسته، افکار عمومی را متوجه خود ساخته است، بی تردید، توسعه شناخت دیدگاههای مردم از دیدگاههای علمی هایک – صرفنظر از ویژگی های زندگی شخصی – می تواند به تقویت بصیرت شهروندان در شناسایی مشرب فکری بسیاری از نقطه نظرات غالب در جامعه یاری رساند.

“فردریش فون هایِک” فیلسوف سیاسی و اقتصاددان اتریشی‌تبار انگلیسی است که در سال ۱۹۷۴ برنده‌ جایزه‌ نوبل اقتصاد شد. هایک مدافع لیبرالیسم کلاسیک و بازار آزاد و از مخالفان سوسیالیسم است.(۱) فریدریش فون هایک از ژرف اندیش ترین مدافعان آزادی فردی و حکومت قانون است. آزادی، محوری ترین اندیشه سیاسی هایک است که در کنار مالکیت و قانون اضلاع سه گانه اندیشه سیاسی وی را تشکیل می دهند. حکومت قانون ضرورتا از آزادی و فرد حمایت می کند و مالکیت و آزادی ذاتا به هم وابسته اند. “هایک” عمدتا به آزادی منفی به معنی فقدان هرگونه اجبار خارجی یا وابستگی به اراده خودسرانه دیگران معتقد است که در این صورت قانون تنها ضامن این نوع آزادی است و تنها راه تامین این آزادی، رعایت رفتار عادلانه استد. او هرگونه اجبار خارجی را دشمن آزادی فردی می داند و حکومت قانون مانند هر فرد، تابع تنفیذ رفتار عادلانه است. طرح حکومت قانونی هایک عمدتا به این دلیل مطرح شد که حکومت ها، خود را فراتر از قانون تعریف نکنند. حکومت قانونی هایک با استفاده از قانون بازدارنده، ضامن آزادی فردی می شود. (۲)

اندیشه اصلی در ساختار کلی جهان‌بینی هایک، اصل جامعه آزاد است که از طریق فعالیت‌های مردان و زنان آزاد ایجاد می‌شود، آن‌چه آگاهانه برای آن برنامه‌ریزی نمی‌کنند؛ بر اساس نظر هایک، هر کوششی در راستای ساختِ جامعه به‌وسیله مهندسی اجتماعی یا بر اساس برخی مفروضات قبلی، مسلماً به استبدادی منجر می‌شود که نمی‌توان در آن برای انواع نیازها و خواسته‌هایی که اعضای جامعه را به تحرک وادارد، فضایی یافت. (۳)

جامعه آرمانی هایک، “جامعه کبیر” نام دارد؛ مهمترین ویژگی های چنین جامعه ای، نهاد مالکیت خصوصی، قانون و حکومت قانون، آزادی و نظام بازار آزاد هستند. (۴)  (لسناف، ۱۳۸۵ : ۱۵۸ – ۱۳۲ )

فلسفه سیاسی و اقتصادی هایک، یک کل منسجمی را به نام فلسفه آزادی تشکیل می دهد که عمدتاً در برگیرنده آزادی سیاسی و مدنی فرد بوده و آن هدف عالی سیاست است، نظریه دموکراسی قانونی هایک با تأکید بر اینکه دولت ها باید در چارچوب قانون حرکت کند، مدعی آن است که دولت به هیچوجه فراتر از قانون نیست. (۵)

وی دموکراسی نامحدود را تهدید آزادی می داند و نیز دخالت نامحدود دولت در عرصه های حیات اجتماعی را تهدید آزادی فردی می داند، او طرفدار دولت کوچک و جامعه فعال و به عبارتی، انقباض دولت و انبساط جامعه مدنی است. (۳) هایک در انتقاد از تمدن غرب آن را در حال حرکت به سوی توتالیتاریسم ارزیابی می کند. (توحیدفام)

منابع:

۱) مجیدخانی، علی اصغر (۱۳۹۹) “اندیشه هایک در معرفت شناسی کانتی نیست”، خبرگزاری مهر، ۲۰ مرداد ۱۳۹۹

۲) توحید فام، محمد (۱۳۹۱)، “تلازم آزادی و حکومت قانونی در اندیشه هایک”، فصلنامه مطالعات روابط بین الملل، پیاپی ۱۸، صفحات ۴۷ – ۷۳

۳) همان،

۴-لسناف، مایکل اچ (۱۳۸۵). فیلسوفان، سیاسی قرن بیستم، نشر ماهی، ۱۳۸۵

۵) باتلر، ایمون (۱۳۸۷)، “اندیشه های سیاسی و اقتصادی هایک”، ترجمه فریدون تفضلی، نشر نی

جیمز باند؛ ذهنیت امنیتی - اطلاعاتی و جهان
سینا واحد 
«جیمز باند»: یک نام پر کشش؛ یک نام فریبنده و جذاب؟! یک نام پر از هوش و مسئولیت و خدمتگزاری به ارزش‌های نظام سیاسی انگلیس و ملکه «الیزابت».
«جیمز باند»؛ یک «شخصیت طراحی‌شده امنیتی» سینمایی تمدن غربی است؛ که در دنیای قصه‌های امنیتی و جاسوسی و ضدجاسوسی، از منافع نظام پادشاهی و سلطنتی انگلیس در تمامی جهان، حفاظت می‌کند و هر دشمنی را که بخواهد به منافع تمدن غرب، ضربه بزند؛ نابود می‌کند و پس از استراحت مدال افتخار خدمتگزاری سلطنتی را، بر گردن می‌آویزد.
در سینمای پرفریب تمدن غربی، نقشی جهانی و کره زمینی برای «جیمز باند»، ساخته می‌شود و او را - و سازمان جاسوسی انگلیس - را، حافظ و نگهدارنده اصلی امنیت همه مردم جهان می‌شناساند و با قاطعیت به مصرف‌کننده قصه‌های امنیتی می‌گویند: که اگر ...؛ ما نبودیم و اگر «جیمز باند» فداکار و نترس، نبود؛ جوامع بشری، اسیر سازمان‌های مخوف تبهکاری جهانی می‌شدند و حتی دولت‌ها و نهادهای قدرتمند؛ مجبور می‌گشتند؛ از «استراتژی» سازمان‌های تبهکار جهانی، تبعیت کنند!
اما، چه شد و کدام زنگ خطری، سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی تمدن انگلیس را، بر آن داشت؛ تا این «استراتژی تبلیغاتی» جهانی را، طراحی کنند ... و تا زمان حاضر، با جدیت دنبال کنند و نگذارند؛ «جیمز باند»، همچون «ملکه الیزابت» در راه قبرستان، گام بردارد و در کرانه تاریکی‌ها، محو شود.
در سال ۱۹۶۰ میلادی، یک طرح سری به منظور فروپاشی حکومت «فیدل کاسترو» در کوبا، توسط سازمان سیا و سازمان‌های امنیتی آمریکا، به سرانجام رسید و در یکی از روزهای سال ۱۹۶۱ میلادی عملیاتی شد و با به دام افتادن تمامی نیروهای سازمان داده‌شده و مزدور، به عنوان: انقلابیون مخالف کاسترو، یک هیاهوی جهانی به نام «خلیج خوک‌»‌ها، به‌راه افتاد؛ و آبروی سازمان‌های امنیتی آمریکا را، به آتش کشید و به باد استهزا سپرد.
و این پرسش رسانه‌ها... که «کاسترو»، چگونه از این عملیات سری، خبر دقیق و لحظه‌ای پیدا کرده ... سبب شد تا شخصیت سازمان‌های اطلاعاتی، در افکار عمومی جهان، ضعیف و بی‌مسئولیت، جلوه داده شود و به جای کمک به «دولت»، دردسرآفرین برای «دولت‌ها» به نظر برسد.
زمانی از این آبروریزی امنیتی نمی‌گذرد؛ که وقوع یک زلزله امنیتی دیگر، همه رسانه‌های جهان را، مجبور می‌کند که با چشم حقارت و بی‌اقتداری، به سازمان‌های امنیتی غرب؛ بنگرند و درباره آن، صفحات پرحجم روزنامه‌ها را، با کلمات تفسیری «سازمان‌های بی‌عرضه ... خواب‌آلود ... و بی‌تعصب» پرکنند.
و این، دومین حادثه: عبارت بود، از فرار پرشگفت و پر راز شخصیتی به نام «کیم فیلبی»، یکی از مدیران ارشد و باسابقه سازمان ضدجاسوسی و جاسوسی انگلیس، از مسیر: لندن - بیروت و سپس پناهنده‌شدن به «مسکو» ... 
فرار هوشمندانه و به‌موقع «فیلبی» از حلقه محاصره‌های چندلایه امنیتی انگلیس و سازمان سیا، و رسیدن به مرکز امپراتوری کمونیستی روس‌ها، سر و صدای همه رسانه‌ها و روزنامه‌ها را درآورد و سیل «تیترهای اعتراض‌گرانه» به نظام امنیتی سوراخ‌شده تمدن غربی، همه صفحات اول را، اشغال نمود. این ماجرای فرار موفقیت‌آمیز «کیم فیلبی»، ضربه بسیار سنگینی به شخصیت همیشه در سایه و تاریکی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی غرب و تمامیت غربی‌ها، وارد کرد و آنان را در برابر قدرت امنیتی امپراتوری کمونیسم، حقیر، ناچیز و بی‌ارزش نمود.
بنابراین: می‌بایست، با یک «استراتژی تبلیغاتی» دقیق و حسابگرانه، به این حقارت بزرگ نبردهای جهانی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، که در تاریخ رسانه‌ها و افکار عمومی غرب، برجسته شده بود؛ پاسخ داده می‌شد و این حقارت امنیتی را، پاک می‌کرد و به جای آن، «تصویری پرشکوه و برجسته از اقتدار امنیتی غرب آزاد و دموکراسی غربی، خلق می‌شد؛ تا حافظ «امنیت در سراسر جهان» تنها آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها، باشند ...!
و این‌گونه می‌شود، که کارگردانان و راهبران اصلی تمدن غربی، برای یک پاکسازی «حقارت امنیتی» جمعی، وارد عمل می‌شوند و با طراحی شخصیت فوق هوشمند امنیتی «جیمز باند» و فداکار برای نظام سلطنت و پادشاهی غرب و انگلیس، پس از یک پاکسازی موفق سینمایی، سینمای حفاظت از امنیت جهان را، بر شانه دروغین و خیالی «جیمز باند» سوار می‌کنند و به پیش می‌تازند ... و هنوز، با جدیت دارند قطار دروغ‌های وحشتناک امنیتی و ضد امنیتی را، در ذهنیت مصرف‌کننده جهانی، به گردش و چرخش می‌برند ...!
آن حقیقت و ضرورتی که امروزه، مدیران جامعه ایران‌زمین باید بدان توجه کافی و لازم کنند: عبارت است از: فاصله‌گذاری مابین «امنیت عملی» و «ذهنیت امنیتی» افراد و دسته‌ها و گروه‌ها و ...
«ذهنیت امنیتی»، تولید قدرت تبلیغاتی است؛ و تولید بزرگ و اثرگذار این «ذهنیت امنیتی» در شرایط کنونی، بسیار لازم به نظر می‌رسد.
 
سینمای جشنواره‌ای و همچنان غفلت مدیران سینما

مصطفی شاه‌کرمی

در‌حالی‌که سال گذشته و در مورد نمایش فیلم موهن و دروغ‌پرداز «عنکبوت سیاه» در جشنواره کن شاهد رویکرد تأخیری و لاک‌پشت‌گونه مدیران سینمایی کشورمان بودیم، این‌بار هم با وجود گذشت چند روز از اتفاقی مشابه، شاهد سکوت عجیب و غیرمسئولانه مدیران سینمایی کشورمان هستیم، رویکردی انفعالی که به مراتب دردآورتر از تخلفات و اقدامات موهن چند سینماگر است.
حدود یک ماه قبل از برپایی دوره هفتاد و ششم جشنواره کن امسال که از تاریخ ۲۶ اردیبهشت‌ماه شروع شده، خبر رسید فیلم آیات زمینی (Terrestrial Verses) علی عسگری تنها نماینده ایران در بخش نوعی نگاه کن ۲۰۲۳ نمایش داده می‌شود. فیلم «آیه‌های زمینی» ساخته مشترک علی عسگری و علیرضا خاتمی قرار است اولین نمایش جهانی خود را در بخش نوعی نگاه کن ۲۰۲۳ تجربه کند. گوهر خیراندیش، حسین سلیمانی، مجید صالحی، صدف عسگری، فرزین محدث، سروین ضابطیان و فائزه راد برخی از بازیگران فیلم آیه‌های زمینی هستند. این فیلم دومین همکاری مشترک علی عسگری و علیرضا خاتمی بعد از فیلم تا فردا (به تهیه‌کنندگی نیکی کریمی) است. فیلم آیه‌های زمینی تنها منتخب از میان ۴۰ فیلم ایرانی معرفی شده به جشنواره کن ۲۰۲۳ است و در بخش نوعی نگاه همراه آثار دیگر سینماگران جهان به نمایش درمی‌آید.
اعلام این خبر برای سینمای کشورمان که نیمه دوم سال گذشته چندین ماه به بهانه بروز اغتشاشاتی که تحت پوشش شعار دروغین زن زندگی آزادی ایجاد شده از سوی دیکتاتور‌های شبه‌انتلکتوئل و فاشیست‌های فرهنگی هزاره سوم مورد تاخت و تاز قرار گرفته بود، نکته مثبت تلقی می‌شد. این نکته با نمایش این فیلم در جشنواره کن و حضور بازیگران زن و مرد آن بدون مراعات شئون نمایندگی جمهوری اسلامی بودن و پوشش اصیل زنان ایرانی و یکی از مهم‌ترین شاخصه مردانش که همان غیرت اسلامی ایرانی است، رنگ باخت. عوامل این فیلم اعم از زن و مرد که در سالن نمایش آن حاضر بودند در پایان فیلم با تشویق حاضران مواجه شدند و در واکنش به این ابراز احساسات در آغوش همدیگر قرار گرفتند!
اتفاق عجیب‌تر حضور فیلم «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» در این جشنواره است که توسط کانون به اصطلاح فیلمسازان مستقل ایران روز یک‌شنبه ۳۱ اردیبهشت در بخش بازار جشنواره کن نمایش داده شد. نکته اصلی در مورد این فیلم رعایت نکردن حجاب از سوی بازیگران زن آن بود. این مسئله وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانیم این فیلم در داخل ایران تولید شده است! براساس تیزر منتشر شده این فیلم، زنان بازیگر آن در بسیاری از صحنه‌ها حجاب ندارند و روابط زنان و مردان ولنگار و خارج از عرف است. داستان این فیلم درباره زن جوانی است که تصمیم می‌گیرد خانه‌اش را در اختیار یک گروه فیلمسازی قرار دهد که قصد تولید فیلم کوتاهی درباره پایان رابطه یک زن و مرد را دارند.
سیدفرشاد هاشمی در فیلم‌های «بمب یک عاشقانه» و «پسر ــ مادر» دستیار کارگردان بوده و شاید مهم‌ترین فعالیت سینمایی این کارگردان، حضورش به‌عنوان دستیار کارگردان فیلم ضدایرانی و موهن «عنکبوت مقدس» ساخته علی عباسی باشد. یکی از تهیه‌کنندگان فیلم «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» فرزاد پاک است که قبل از این در تهیه‌کنندگی فیلم موهن و ضددینی «شیطان وجود ندارد» با محمد رسول‌اف مشارکت داشته است.
در رابطه با فیلم «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» به دلیل اینکه این فیلم مجوز ساخت و اکران نداشته و از سوی یک گروه نامشخص در این جشنواره اکران شده، مسئولیت خاصی متوجه مدیران سازمان سینمایی نیست، اما در مورد فیلمی که به عنوان نماینده کشورمان در جشنواره کن حضور دارد، موضوع کمی متفاوت‌تر است. ممکن است گفته شود که رفتار و پوشش آن‌ها امری شخصی بوده، اما وقتی آن‌ها تحت عنوان نماینده سینمای جمهوری اسلامی ایران در آن رویداد حاضر شده‌اند باید شئونات این وظیفه خطیر و مهم را مراعات کنند و نمایندگان فرهنگ، تمدن و ارزش‌های اصیل کشورشان باشند. آن‌ها باید متوجه باشند که در یک جمع خصوصی یا گعده دوستانه شرکت نکرده‌اند که نوع پوشش و رفتارشان برای کسی اهمیت نداشته باشد، بلکه قرار بوده در رویدادی بین‌المللی نماینده کشورمان باشند؛ بنابراین حق ندارند که رفتار‌های سخیف و زننده داشته باشند و برای شرکت‌کنندگان این تلقی را ایجاد کنند که بعد از فتنه اخیر و اتفاقات رخ داده جمهوری اسلامی از قوانین و ارزش‌هایش عدول کرده است.
وقتی تجربه واکنش دیرهنگام سال گذشته مدیران سینمایی و نمایندگان آن‌ها در جشنواره کن در مورد فیلم موهن «عنکبوت مقدس» و سکوت چند روزه آن‌ها در کنار اتفاقات ضداخلاقی و غیرحرفه‌ای عوامل فیلم «آیه‌های زمینی» قرار می‌گیرد، نشان می‌دهد که احتمالاً موضوعات مهم‌تری ذهن و وقت این مسئولان را پر کرده که فرصت پاسخگویی و اعلام برائت از چنین مسائلی را ندارند.

صدای تشنگی مشهد را بشنوید

 مهدي حسن‌زاده

فرونشست 25 سانتی‌متری در سال، کسری یک میلیارد مترمکعبی، سد دوستی به گل نشسته و کاهش 100 درصدی بارندگی در دو ماه نخست سال، همگی آمارهایی است که از وضعیت وخیم آب در دشت مشهد حکایت دارد. شهری که به جز 6/3میلیون نفر جمعیت، یک میلیون جمعیت شناور زائر در هر روز دارد و به این ترتیب روزانه باید آب بیش از5/4 میلیون زائر و مجاور ساکن در مشهد الرضا علیه السلام تامین شود. دوشنبه 22 اسفند ماه در گزارشی با تیتر «مشهد آب ندارد!» به تفصیل درباره وضعیت وخیم آبی این شهر گفتیم و به راهکارهای عبور از بحران نیز اشاره کردیم. اکنون که بهار کم بارشی را پشت سر گذاشته ایم و خبرها از احتمال قطعی نوبتی آب در مناطق مختلف شهر در ماه های آینده حکایت دارد و سد دوستی به عنوان مهم ترین منبع آب این شهر، به گل نشسته است، دوباره بازخوانی آن چه گفتیم ضروری است. به طور طبیعی در کوتاه مدت و همین تابستان کار خاصی نمی شود کرد.

قاعدتا مهم ترین راهکار محدود شدن آب مصرفی بخش کشاورزی است که باید برای تبعات اجتماعی آن و جبران زیان کشاورزان متضرر از محدودیت آب فکری شود. هرچند همزمان تمرکز بر فرهنگ سازی و دعوت شهروندان به کاهش مصرف و جریمه پرمصرف ها را نیز باید در دستور کار قرار داد اما مهم تر از گذار از بحران آبی امسال، ترسیم چشم اندازی روشن و برنامه ای با زمان بندی مناسب برای کاستن از بحران است. نخستین گام ایجاد اجماع در بین تصمیم سازان است که با وجود قرار داشتن بسیاری از مناطق کشور در شرایط کمبود منابع آبی، وضعیت آب مشهد در اولویت است، چرا که بهار امسال با وجود بهبود وضعیت بارش ها در بیشتر نقاط کشور، خراسان رضوی و به ویژه دشت مشهد رکورددار کاهش بارندگی بوده است. این وضعیت در کنار توسعه روزافزون، سیل مهاجرت داخلی و خارجی به ویژه از افغانستان به مشهد و شرایط خاص این شهر به دلیل حضور گسترده زائران، ایجاب می کند که مسئله آب در مشهد با نگاهی ملی و با توجیه شدن مسئولان و تصمیم سازان در دولت و مجلس به گونه ای پیش رود که پروژه های نیمه تمام تصفیه خانه های جدید و انتقال آب به ویژه انتقال آب از دریای عمان، سرعت گیرد و بتوان زودتر از وعده 1404، شاهد اتمام برخی از این پروژه ها و رسیدن آب از منابع جدید به مشهد باشیم.

برای تحقق این مسئله اصلاح در سهم استان از بودجه 22 هزار میلیاردی تامین آب و پروژه های آب و فاضلاب ضروری است. پیشتر در گزارشی با تیتر «شوخی بودجه با بحران آب مشهد» نوشتیم که مشهد با وجود سهم 4 تا 5 درصدی از جمعیت کشور، سهمی حدود یک درصد از بودجه این بخش دارد که در مقایسه با وضعیت وخیم آبی مشهد نسبت به دیگر مناطق، ظلم فاحشی را نشان می دهد که باید برای جبران آن تلاش کرد. در هر صورت به جز استغاثه به درگاه احدیت و توسل جستن به حضرت ثامن الحجج علیه السلام که مایه خیر و آبادانی این سرزمین هستند، تلاشی فراتر از اقدامات قبلی، تصمیماتی جدی تر از تصمیمات گذشته، بودجه هایی بیشتر از بودجه های سابق و عزمی راسخ تر از همیشه برای عبور مشهد از بحران آب لازم است. همه مسئولان در قبال مجاوران و زائران حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مسئول اند و باید مسئولیت تاریخی خود را برای کاستن از تنش آبی این خطه به بهترین شکل انجام دهند. مشهد تشنه و منتظر اقدام مسئولان است، درنگ جایز نیست!

میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن !

 جعفر بلوری
۱- فصل امتحانات دانش‌آموزان است. مدارس دولتی و غیر‌دولتی و انواع دیگر مدارس، سخت مشغولند و دانش‌آموزان نیز- بسته به سطحی که در آن درس می‌خوانند- یا مشغول امتحانات پایان نوبت دوم هستند، یا از امتحانات فارغ و وارد تعطیلات شده‌اند. این ایام علاوه‌ بر امتحانات، فصل سَوا کردن و جذب دانش‌آموزان از سوی برخی مدارس هم هست! مدارسی که بعضا با دریافت شهریه‌های نجومی تلاش می‌کنند، شرایط آموزشی را برای دانش‌آموزان فراهم کنند که شاید برای ما دهه پنجاهی‌ها که از دبستان تا دیپلممان را در مدارس دولتی درس خوانده‌ایم، شبیه به یک رویاست. شهریه‌ها از حدود 20 میلیون تومان شروع می‌شود تا‌... و بهترین معلم‌ها و بهترین دانش‌آموزان با آزمون‌های ورودی و شرط معدل جذب می‌شوند. خلاصه این که، بهترین معلم‌ها، بهترین محیط آموزشی، بهترین همکلاسی‌ها و بهترین امکانات آموزشی برای طیفی از دانش‌آموزان «سَوا» می‌شود و طبیعی است نتیجه جمع و مهیا شدن این «بهترین»ها برای این طیف از دانش‌آموزان می‌شود، وارد شدن به بهترین دانشگاه‌ها، انتخاب بهترین رشته‌های تحصیلی و رسیدن به بهترین آینده شغلی. حالا کمی حال و روز دانش‌آموزان و اولیایی را تصور کنید که، وضعیت اقتصادی‌شان طوری نیست که بتوانند، برای یک سال تحصیلی ده‌ها میلیون تومان بدهند. یا اگر می‌توانند مثلا، 2 یا 3 فرزند محصل دارند! آنها می‌مانند و مدارسی که از بهترین معلم‌ها و بهترین دانش‌آموزان تُهی شده چرا که همه آن «بهترین»ها با مشوق‌های مالی و غیر مالی و ترفندهای تبلیغاتی و تجاری جذب مدارس پولی شده است.
۲- این‌جا نه قصد جسارت به مدارس دولتی و معلمان زحمت‌کش و دانش‌آموزان عزیز را داریم و نه می‌خواهیم نان مدارس غیر‌دولتی و پولی را آجر کنیم. این‌جا صرفا در حال تحلیل «واقعیتی» هستیم که در سیستم آموزشی‌مان جریان دارد و تا این «واقعیت» پذیرفته نشود و تا وجود این «آسیب» به رسمیت شناخته نشود، نمی‌توان راه‌حلی برای آن یافت. ما به دنبال تبیین شرایطی هستیم که «نابرابری آموزشی» را موجب شده و صدای خانواده‌های زیادی را هم در آورده است. برای درک اهمیت این مسئله همین بس که بدانیم، یکی از مهم‌ترین نقاطی که به طور مستقیم با توسعه و پیشرفت همه‌جانبه و پایدار یک کشور در ارتباط است، همین مدارس و همین مبحث مهم آموزش و پرورش و همین دانش‌آموزان عزیز است. بله! مبحث توسعه و پیشرفت ارتباط مستقیمی با آموزش و پرورش دارد و نمی‌توان نقش آموزش و پرورش را در این حوزه، ندید یا کم شمرد. می‌خواهیم بگوییم اگر دست روی دست بگذاریم، از دل معضل «نابرابری‌های آموزشی» معضلات دیگری خارج خواهد شد «عقب‌ماندگی» و «توسعه نیافتگی» فقط یکی از آنهاست: 
«به نظر بنده بعضی هنوز قادر نیستند نقش آموزش و پرورش را در پیشرفت همه‌جانبه‌ کشور درک کنند. یک خطای راهبردی در بین برخی از مسئولین در گذشته وجود داشته که خسارت‌هایی هم وارد آورده و آن کوچک‌انگاری این دستگاه حیاتی است.بعضی آن را به صورت یک مزاحم نگاه کردند. اینها را من که عرض می‌کنم، چون حرف‌هایی را از خود افراد شنیده‌ام. به صورت یک مجموعه‌ مصرفی نگاه می‌کردند و به بنده می‌گفتند که مثلاً فرض کنید فلان قدر از بودجه‌ کشور صرف آموزش و پرورش می‌شود. دنباله‌اش چیست؟ دنباله‌اش برون‌سپاری است یعنی به چشم یک مزاحم به آموزش و پرورش نگاه می‌کردند.
به نظر بنده عبور از گردنه‌های دشوار پیشرفت که ما دنبال پیشرفت همه‌جانبه‌ کشور هستیم، در این مسیر گردنه‌های دشواری وجود دارد، بدون کمک آموزش و پرورش عبور از این گردنه‌ها ممکن نیست.» (سه شنبه 12 اردیبهشت 1402، روزمعلم، دیدار معلمان)
 پیش از این به یکی دیگر از معضلات خطرناک عدم اصلاح این شرایط، تحت یادداشتی با عنوان «بله ما مافیا هستیم!» پرداخته بودیم و این‌جا به دلیل اهمیت و ارتباط آن با موضوع این یادداشت، مجبوریم تکرارش کنیم. بخوانید:
۳- ما مهدکودک‌های لاکچری با شهریه‌های سرسام‌آور داریم که در آن انواع آموزش‌ها را به کودکان زیر ۶ سال می‌دهند و در مقابل مهدکودک‌هایی هم داریم که در آن فقط از کودکان با یک وعده غذای ساده، صرفا «نگهداری» می‌شود. همه این دو گروه کودک هم که وارد مدرسه ابتدایی و متوسطه می‌شوند، بسته به شرایط مالی والدینشان، از یکدیگر جدا می‌شوند (سَوا می‌شوند) ثروتمندها و مُتِمَوِلین وارد مدارس خاص و بقیه وارد مدارس معمولی و دولتی می‌شوند. مرحله بعد ورود به دانشگاه است...با وجود امر غیرمنطقی «کنکور» و ساختار آموزشی که برشمردیم، صرفا و صرفا کسانی می‌توانند وارد رشته- شهرهای پرطرفدار و اصطلاحا «پولساز» شوند که، در طول تحصیل‌شان (از مهدکودک تا دبیرستان) پول بیشتری خرج کرده‌اند. این یعنی، «هُل» دادن والدین به سمت مدارس پولی چرا که والدین می‌بینند، اگر وارد چنین مدارسی نشوند و اگر در این حوزه، هزینه‌های سنگین نکنند، امکان قبول شدن فرزندان‌شان در دانشگاه‌ها و رشته‌های پرطرفدار تقریبا محال است. به عبارت دیگر با توجه به نحوه ورود به دانشگاه‌ها و رقابتی بودن این مسئله (کنکور) امروز بدون حضور در مدارس پولی و خاص و بدون صرف هزینه‌های سنگین کلاس‌های کنکور، امکان قبولی در رشته-شهرهای پرطرفدار تقریبا هیچ است. 
۴- چند پاراگراف بالا را دوباره مروری کنید. نقش «پول» خیلی برجسته است، نیست؟!... وقتی آن کارشناس ما، استاد دانشگاه ما، مهندس ساختمان و پزشک ما، در دوران آموزش و از همان دوران مهدکودک تا ورود به دانشگاه، «هزینه» می‌کند به این امید که در رشته‌های پر طرفدار و پولساز قبول شود، به این هم فکر می‌کند که پس از فارغ‌التحصیلی، هزینه‌ها خود به خود جبران خواهند شد! این یعنی ما در کنار پرورش کارشناس و نخبه و استاد، آنها را «تاجر» هم بار می‌آوریم. این‌جاست که گاهی با مهندسان ساختمانی مواجه می‌شویم که به خاطر پول، به ساخت ساختمان غیراستاندارد، مهر تایید می‌زند. یا با پزشکی مواجه می‌شویم که جان بیمار برایش در اولویت نیست و تا هزینه درمان را ندهی، بیمارت را عمل نمی‌کند! این‌جاست که فاجعه‌هایی از جنس متروپل رخ می‌دهد و...
۵- یکی از ویژگی‌های مدارس دولتی دهه پنجاه و شصت این بود که، معلم‌های عالی، خوب و متوسط همین‌طور دانش‌آموزان قوی، متوسط و ضعیف و سایر امکانات آموزشی در کنار هم بودند و همین مسئله به کمک همه دانش‌آموزان می‌آمد. چون امکانات آموزشی برای متمولین و ثروتمندان مثل امروز «سَوا» نمی‌شد و ثروتمند و غیر ثروتمند از امکانات آموزشی برابر استفاده می‌کردند، امکان موفقیت و رسیدن به آینده بهتر، برای «همه دانش‌آموزان» به طور مساوی مهیا بود. از آن سو کارشناس و نخبه «تاجر مسلک» هم کمتر بود. کارشناس و نخبه‌ای که «پول» اولویت اول و آخرش باشد، کمک زیادی به توسعه کشور نخواهد کرد و به احتمال زیاد برای کسب پول بیشتر، مهاجرت خواهد نمود. خلاصه این که باید به کمک مدارس دولتی رفت ضعف‌ها را جبران و آن ذهنیتی که می‌گوید «مدارس دولتی ضعیف است» را اصلاح کرد. باید به قول رهبر انقلاب در دیدار معلمان «نباید جوری باشد در کشور که وقتی گفته می‌شود مدرسه دولتی اولین چیزی که مقابل انسان نقش می‌بندد، ضعف مدرسه است. 
وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالی‌اش آن‌قدر نبود که بتواند در مدرسه‌ای که شهریه می‌گیرد ثبت‌نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بی‌عدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.» (همان)
۶- بخش پایانی یادداشت پیش روی را به نقل حکایتی درس‌آموز از حضرت امیر علیه‌السلام زینت می‌دهیم. حکایتی که می‌تواند و باید الگوی عمل همگان و مخصوصاً‌ مسئولان و دست‌اندرکاران محترم امور کشورمان باشد. آورده‌اند، روزی حضرت امیر علیه‌السلام، میثم را دید که طبقی از خرما پیش روی نهاده و به فروش آن مشغول است. جناب میثم، خرماهای مرغوب را از خرمای نامرغوب جدا کرده بود! امیرالمومنین علیه‌السلام علت را پرسید و میثم گفت؛ مولای من بدیهی است که خرمای مرغوب از نامرغوب گرانبها‌تر است، از این روی هرکدام را به تناسب میزان مرغوبیت آن می‌فروشم. حضرت، صدا به اعتراض بلند کرده و فرمود ای وای من! میثم که از یاران باوفای امیر مومنان و از دلدادگان جان برکف حضرتش بود، سراسیمه می‌شود و بر خود می‌لرزد که مگر چه خطایی از من سر زده است؟ و حضرت زبان به ملامت می‌گشایند که با این کار در جامعه مسلمین شکاف می‌اندازی و مردم را به فقیر و غنی تقسیم می‌کنی... و نقل کرده‌اند که با دست‌های مبارک خود، خرما‌ها را درهم آمیخته و فرمودند؛ میثم! خرما‌ها را درهم بفروش و میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن!
 
چرا مجلس یازدهم انقلابی است؟
علی‌اکبر غلامی
 حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای صبح روز گذشته در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس یازدهم، این مجلس را در مجموع و در نگاهی کلی، مجلسی انقلابی، جوان، پرتحرک و دارای مصوبات خوب برای رفع مشکلات کشور خواندند و فرمودند: «بعد از ۳ سال، در مجموع این مجلس را همچنان انقلابی، جوان و پرتحرک می‌دانم، البته این نگاه، کلی و بدون در نظر گرفتن استثنائاتی است که ممکن است در مجلس وجود داشته باشد».
درباره تفقد، حسن‌ظن و تمجید رهبر حکیم انقلاب نسبت به مجلس یازدهم، آن هم بعد از حاشیه‌هایی که توسط غیرخودی‌های نماینده‌نما، جریان غرب‌گرا و ضدانقلاب برای مجلس ایجاد شده است، نکاتی وجود دارد.
1- استفاده از واژه «انقلابی» برای مجلس یازدهم آن هم در سال سوم، حتما از جنس راهبردی است و نه از جنس یک صفت ساده برای مجلس. به تعبیر دیگر، رهبر انقلاب کلیت مسیر و برآیند نمودار عملکرد مجلس در این 3 سال را انقلابی می‌دانند و حتما این نگاه ناظر به رفتار فردی همه نمایندگان مجلس نیست، کمااینکه بعضی رفتارهای فردی نمایندگان مجلس حتما به ضرر مجلس تمام شده و مورد تایید نیست.
2- انقلابی بودن، شاخصه‌هایی دارد که رهبر انقلاب در دیدار سال گذشته نمایندگان، به بعضی از مصادیق اشاره فرمودند؛ مردمی بودن، ساده‌زیستی، مسؤولیت‌پذیری، مقابله با فساد، همکاری صمیمانه با دیگر قوا برای مدیریت کشور و جلوگیری از عوام‌زدگی.
در برخی دوره‌ها، برخی نمایندگان به جای وظیفه نمایندگی، دنبال حاشیه‌سازی‌های سخیف بودند. در مجلس دهم، موضع‌گیری بی‌مبنای پروانه سلحشوری قبل از شروع رسمی مجلس دهم درباره حجاب و نمایندگان خانم مجلس نهم بود. این نماینده اصلاح‌طلب بعد از پیروزی لیست اصلاحات در تهران، در مصاحبه با یک خبرنگار ایتالیایی که وبسایت‌های ضدانقلاب آن را پوشش دادند، با الفاظی توهین‌آمیز نسبت به بانوان نماینده صحبت کرد و جنسیت آنها را زیر سوال برد.
سلحشوری در پاسخ به این خبرنگار زن که می‌پرسد بانوان نماینده فعلی (مجلس نهم) چطور فکر می‌کنند، می‌گوید:‌ «آنها (نمایندگان خانم اصولگرا) مثل ما فکر نمی‌کنند و نمایندگان زن مجلس تا الان عملا ضد زنان بوده‌اند و تنها جنسیت زنانه داشتند. می‌دانید بعضی زن‌ها علیه زن‌ها صحبت می‌کنند و اینها زن نیستند و فقط جنسیت زنانه دارند».
سلحشوری در این مصاحبه، اظهاراتی درباره کنار رفتن حجاب از سر زنان ایرانی نیز به زبان می‌آورد ولی بعد از انتقادات گسترده از سخنان بی‌مبنای این فعال اصلاح‌طلب مقابل یک خبرنگار غربی، وی بابت سوءتفاهمات به وجود آمده، عذرخواهی می‌کند اما باز هم در ادامه وظیفه نمایندگی نشان می‌دهد یکی از بی‌ربط‌ترین نمایندگان مجلس است.
3- رهبر انقلاب در مراسم بیست‌وهفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیه فرمودند: «انقلاب مال همه است، انقلاب یک شط جاری است... و همه می‌توانند انقلابی باشند... همه انقلابی باشند تا بتوانیم این راه ـ دستیابی به اهداف انقلاب ـ را با موفقیت پیش ببریم». 
معظم‌له یکی از شاخصه‌ها برای انقلابی بودن را حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن دانستند اما چگونه مجلس می‌تواند این شاخصه را به دست بیاورد و ادامه دهد؟
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در دیدار مردم نجف‌آباد در سال 94، به ذکر مصداقی از عدم دشمن‌شناسی، عدم تبعیت از دشمن و نفوذ در مجلس ششم اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «نفوذ واقعی است اما گاهی اوقات فرد نفوذی خودش هم متوجه نیست در چه مسیری قرار گرفته است».
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به بیانات امام هوشیار و مجرب مبنی بر اینکه گاهی اوقات سخن دشمن با چند واسطه از زبان افراد موجه شنیده می‌شود، افزودند: این فرد موجه، نه پولی گرفته و نه تعهدی داده است اما بدون آنکه بداند، سخن دشمن را تکرار می‌کند و در واقع به نوعی زمینه‌ساز نفوذ شده است.
ایشان به نمونه‌هایی از نفوذی‌هایی که احیانا خودشان هم متوجه نبوده‌اند، اشاره کردند و گفتند: در سال‌های گذشته در صحن علنی مجلس، یکی از نمایندگان، با تکرار حرف دشمن، نظام اسلامی را متهم به دروغ‌گویی کرد.
رهبر انقلاب با اشاره به نمونه‌ای دیگر افزودند: در دورانی که هیأت مذاکره‌کننده‌ هسته‌ای کشورمان، مشغول مذاکره‌ سخت و در واقع مبارزه با طرف مقابل بود و رئیس‌جمهور محترم نیز رئیس هیأت مذاکره‌کننده بود، عده‌ای طرحی سه فوریتی را به مجلس آوردند که تایید حرف طرف مقابل ما در مذاکرات بود و رئیس‌جمهور محترم در آن زمان از این طرح گلایه کرد و گفت این طرح به نفع دشمن است.
این فرد، احمد شیرزاد، نماینده حزب منحل مشارکت از اصفهان در مجلس ششم بود که در نطق پیش از دستور خود مباحثی را مطرح کرد که سبب رسمی شدن ادعاهای بی‌اساس غرب درباره نقض حقوق بشر و پیگیری ایران برای رسیدن به سلاح هسته‌ای بود.
شیرزاد در آن نطق، دروغ‌ها و تهمت‌های بسیاری به نظام اسلامی نسبت داد ولی کلیت مجلس ششم هیچگاه علیه این مواضع و دیگر رفتارهای ضدانقلابی در آن دوره مجلس، موضع نگرفت.
4- ذکر مصادیق درباره دلایل انقلابی بودن مجلس یازدهم نیازمند تبیین بیشتری است ولی در کنار این، حتما توجه به ضعف‌های مجلس یازدهم، از موضوعاتی است که اگر به آنها توجه نشود، ممکن است در آینده کام مردم و نمایندگان را تلخ کند. یکی از مواردی که نمایندگان و ریاست مجلس بر آن اذعان دارند، ضعف در خودمراقبتی و نظارت بر عملکرد نمایندگان مجلس است. به عنوان مثال در بسیاری از حواشی ایجادشده برای مجلس یازدهم که در مسیر انقلاب حرکت می‌کند، تسامح و ضعف در برخورد با اظهارات حاشیه‌ای، رفتارهای خلاف عرف و ادعاهای بعضا نادرست بعضی نماینده‌نماها، نوع نگاه افکار عمومی به مجلس را به سمت انحراف سوق می‌دهد؛ حال آنکه مجلس می‌توانست قبل از آنکه ضد انقلاب همچون مگس روی زخم‌ بنشیند و باعث گسترده‌تر شدن آن شود، بسیاری از موضوعات و مشکلات را مدیریت و برطرف کند.
حتما ریاست محترم مجلس، هیات‌رئیسه و نمایندگان انقلابی، باید برای تقویت و برطرف کردن نقایص مجلس انقلابی، بیشتر از گذشته تلاش کنند؛ ان‌شاءالله.
 
استیصال تل‌آویو در برابر جبهه مقاومت
حنیف غفاری
خلق بحران‌های منطقه‌ای باهدف تسلط بر اوضاع داخلی، یکی از فرمول‌های شناخته‌شده و نخ‌نما در تل‌آویو محسوب می‌شود.هر دو جریان دست راستی و لیبرال در اراضی اشغالی بارها از این فرمول تکراری باهدف گذار از بحران‌های داخلی و تمرکز بر جنگ‌ها و منازعات منطقه‌ای استفاده کرده‌اند.اکنون، در سال ۲۰۲۳ میلادی، از یک‌سو شاهد  انباشت مطالبات داخلی و نارضایتی‌های گسترده ساکنان اراضی اشغالی  و از سوی دیگر، شاهد تجمیع بحران‌های منطقه‌ای علیه منافع تل‌آویو هستیم. بنابراین، در هر دو عرصه داخلی و منطقه‌ای بر ضریب و شدت آسیب‌پذیری صهیونیست‌ها افزوده‌شده و شکل‌گیری دوقطبی«نتانیاهو-مخالفان نتانیاهو» نیز صرفا نقطه آشکارساز بحران در تل آویومحسوب می‌شود. به عبارت بهتر، آنچه امروز در اراضی اشغالی رخ می‌دهد، منبعث از یک تصمیم سیاسی ( اصلاحات قضائی نتانیاهو) یا نارضایتی جریانات مخالف کابینه کنونی رژیم صهیونیستی نبوده و برگرفته از نارضایتی‌های زیربنایی و انباشته‌شده محسوب می‌شود. بی‌دلیل نیست که بسیاری از تحلیلگران معتقدند تاریخ‌مصرف بحران‌های سیاسی در اراضی اشغالی قرار نیست منقضی شود و تل‌آویو همچنان به کانون بحران و منازعه در منطقه تبدیل خواهد شد. 
اما یکی از اصلی‌ترین دلایل ناکامی نتانیاهو و همراهانش در استناد به فرمول «خلق بحران‌های منطقه‌ای »، قدرت ذاتی و اکتسابی جبهه مقاومت می‌باشد. طی هفته‌های اخیر رژیم اشغالگر قدس باهدف انحراف افکار عمومی دنیا از بحران داخلی گسترده‌ای که در تل‌آویو رخ‌داده، اقداماتی ازجمله «تشدید یهودی‌سازی قدس»و«استمرار شهرک‌سازی‌های غیرقانونی»و متعاقبا حمله به نوار غزه و جنوب لبنان را در دستور کار قرار داد. نتانیاهو و همراهانش معتقد بودند کنش‌ها و واکنش‌هایی که در این معادله صورت می‌گیرد، منجر به تحقق این هدف ( تمرکززدایی از بحران‌های داخلی در اراضی اشغالی) خواهد شد. اما هنر جبهه مقاومت این بود که توحش صهیونیست‌ها را با اقدامات و کنش‌های هوشمندانه پاسخ داد. 
اکنون از یک‌سو شاهد پاسخ‌دهی جبهه مقاومت نسبت به جنایات اخیر صهیونیست‌ها ( خصوصا در ماه مبارک رمضان) هستیم و از سوی دیگر، اعتراضات گسترده در اراضی اشغالی نیز به قوت خود باقی است. فراتر از آن، نوع پاسخ و واکنش هوشمندانه مقاومت که منطبق بر سه مؤلفه  «منطق»،«صلابت»و «تأثیرگذاری »صورت گرفته است، صهیونیست‌ها و در رأس آن‌ها نتانیاهو را در دستیابی به اهداف شوم خود در خلق منازعات منطقه‌ای ناکام گذاشته  و قدرت مانور دشمنان مقاومت را شدیدا محدود ساخته است. 
واقعیت امر این است که پس از پیروزی بزرگ و تاریخی حزب‌الله لبنان بر رژیم اشغالگر قدس در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ میلادی، قدرت مقاومت  در لبنان و فلسطین به‌صورت تصاعدی افزایش پیدا کرد و ماهیتی قاطعانه و هوشمندانه پیدا کرد. بنابراین، امروز صهیونیست‌ها در برابر «قدرت هوشمند مقاومت»قرارگرفته اند.در سال ۲۰۲۱ میلادی و در جریان تجاوز صهیونیست‌ها به نوار غزه، حماس از چندین جبهه با استناد به همین قدرت هوشمند، شکست دیگری را بر پیکره این رژیم اشغالگر تحمیل کرد و به اتاق‌های فکر و عملیات ارتش اسرائیل و موساد اثبات کرد که محاسبات آن‌ها ( هراندازه نیز دقیق صورت گیرد) تحت تأثیر قدرت رصد و واکنش تأثیرگذار مقاومت قرار خواهد گرفت. قطعا صهیونیست‌ها هراندازه تلاش کنند ، قادر به حل این معادله نخواهند بود! حتی جابه‌جایی قدرت میان نتانیاهو و مخالفانش نیز تأثیری در ارتقای قدرت هوشمند مقاومت ندارد زیرا اساسا جبهه مقاومت توانایی حل مسائل ، رصد منازعات و واکنش در برابر آن‌ها را به معادلات داخلی در اراضی اشغالی گره نزده است. این همان هنر بزرگ مقاومت است که ریشه در اصالت گفتمانی و قدرت عملیاتی آن در منطقه دارد. 
 
انگشت در سبک زندگی مردم
حسین نوری‌نیا
در یک تعریف ساده، سبک زندگی به معنای شیوه زندگی خاص فرد، گروه یا جامعه است. وقتی از شیوه زندگی یاد می‌کنیم، باید به دو موضوع توجه کرد؛ نخست آنکه مقصود از آن فقط رفتارها و کنش‌ها نیست، بلکه جهت‌گیری‌های رفتاری، علایق و عقاید و نگرش‌ها را نیز شامل می‌شود و دیگر آنکه شیوه، امری فرایندی است نه دفعتی؛ یعنی در طول زمان شکل می‌گیرد، صیقل می‌خورد و جا‌گیر می‌شود. نوعی آداب، عادات و قواعدی است که بر مبنای شرایط زیست زندگی فردی و جمعی، متأثر از عوامل بسیار گوناگون از‌جمله اصول ارزشی، نوع و گستره روابط اجتماعی، توانمندی‌ها و جایگاه اقتصادی، جایگاه رسانه و میزان اثرگذاری آن، گروه‌های مرجع و دیگر عوامل شکل می‌گیرد و به راه و سبک زیستن فردی و جمعی تبدیل می‌شود. به همین جهت نمی‌توان به صورت دفعتی شیوه‌ای از زندگی را به مردم تحمیل کرد یا قاعده‌ای از شیوه موجود را که مردم به آن خو گرفته‌اند، بدون اینکه محاسبه هزینه‌-فایده مردم نمره مثبت بگیرد، با اتکا بر زور و قدرت تغییر داد. شاید در ظاهر امر بتوان این تغییر را اعمال کرد اما هزینه‌های پنهان آن روزگاری دیگر سر بر می‌آورد. در گذشته‌های نه‌چندان دور که بخش بزرگ جمعیت ایران در روستا زندگی می‌کرد، زندگی نه بر مدار ساعت بلکه بر مدار طلوع و غروب خورشید تعریف شده بود. نبود رسانه‌های ارتباط جمعی مانند رادیو و تلویزیون نیز موجب می‌شد تا خانواده‌ها شب‌نشینی‌های جمعی و گاه طولانی داشته باشند. 

شب‌نشینی‌هایی که عمدتا به گپ‌و‌گفت مسائل روزمره زندگی می‌گذشت و سبکی از زندگی را به همراه داشت. چیزی که امروزه جای خود را عمدتا به شب‌نشینی خانواده هسته‌ای با تسلط برنامه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای سپرده است. برای همین برای افراد و خانواده‌ها نوع برنامه و زمان پخش آن اهمیت یافته است. به عبارتی دیگر، امروزه، زمان در قالب ساعت، دقیقه و حتی ثانیه اهمیت پیدا کرده و در درون سبک زندگی امروزین جریان یافته است. دیگر نمی‌توان ساعت‌ها و دقیقه‌ها را از سبک زندگی حذف کرد. اگر روزگاری صبح با طلوع آفتاب شروع می‌شد، امروزه صبح با ساعت هفت یا هشت شروع می‌شود، نه با طلوع آفتاب. اگر روزگاری اذان ظهر با آمدن خورشید به نیمه آسمان خوانده می‌شد، امروز برحسب ساعت و دقیقه خوانده می‌شود؛ برای همین فرقی نمی‌کند که اذان ساعت 11 باشد یا 12 یا 13. از سوی دیگر، چون سبک زندگی مردم به‌عنوان حقی از حقوق زندگی آنان واجد ارزش و احترام می‌شود و نظام مدیریت جامعه آن را با همه تفاوت‌هایش به رسمیت می‌شناسد، سعی می‌کند در آن مداخله نداشته باشد؛ چرا‌که اعضای جامعه نه رعایای مجبور به اطاعت از اربابان، بلکه افراد دارای حق شهروندی شناخته می‌شوند. در نتیجه، برای صرفه‌جویی در انرژی و استفاده بیشتر از طول روشنایی روز، به‌جای دستکاری در سبک زندگی مردم، ساعت را در دو نیمه سال تغییر می‌دهند و عقب و جلو می‌برند.

تغییر ساعت، یک امر ایدئولوژیک نیست که بخواهیم بر مبنای نگاهی ایدئولوژیک با آن مخالفت کنیم، بلکه به‌عنوان یک حق تعریف شده است؛ حق جامعه برای صرفه‌جویی انرژی و حق مردم برای احترام به سبک زندگی آنان. وقتی به‌جای تغییر ساعت و عقب‌کشیدن آن، میلیون‌ها نفر را عقب می‌کشیم و به آنان می‌گوییم زودتر از خواب برخیزید تا زودتر سر کار بروید، از یک سو، انگشت‌کردن در سبک زندگی مردم و تحمیل کم‌کردن ساعت خواب و مداخله در خواب دم صبح آنان است و از سوی دیگر، وجود نگاه ارباب‌-رعیتی در پس ذهن و رابطه‌ای است که بین مردم و خودمان تعریف کرده‌ایم. ما به‌عنوان مدیران جامعه نمی‌توانیم و حق نداریم به مردم بگوییم یک ساعت زودتر و مثلا 9 یا 10 شب بخوابند تا صبح راحت‌تر بیدار شوند. به همین صورت نیز حق نداریم خواب میلیون‌ها نفر را کم کنیم. مدیران هر جامعه‌ای در تنظیم و تدوین قوانین ابتدا باید حقوق شهروندان را مد‌نظر داشته باشند و به نحوی عمل کنند که ابتدا این حقوق اعمال شود. هنوز فرصت لغو مصوبه مجلس وجود دارد؛ در غیر این صورت، در سه ماه پیش‌رو و با دستکاری در سبک زندگی مردم، هر‌چند مردم به‌ظاهر به سکوت آن را بگذرانند،‌ در درون خود از مدیریت جامعه بیشتر و بیشتر فاصله می‌گیرند.

نام:
ایمیل:
نظر: