سیدمحمود صدری
پس از جنگ جهانی دوم آمریکا شصت درصد اقتصاد جهان را در دست داشت ولی اکنون این مقدار به سی درصد ویا کمتر تقلیل یافته است. این کاهش سهم امریکا وغرب به سبب عواملی بوده است. صدور سرمایه وتکنولوژی از جانب غرب به جهان سوم که بمنظور تولید ارزان صورت گرفته است نقش اول را در پیشرفت کشورهای توسعه نیافته داشته است. بعضی از این ممالک مانند کره جنوبی در مرز توسعه یافتگی رسیده اند وگروهی همچون آسه آن از فقر وفلاکت درآمده ودر مسیر توسعه قرار گرفته اند. در این میان چینیها با برنامه ریزی دقیق به خلق تکنولوژی نیز دست یافته اند.بنظر میرسد کره جنوبی نیز کم وبیش خالق تکنولوژی شده است. بدیهیست هر قدر جهان سوم توسعه یابد سهم بیشتری از ثروت جهان را بخود اختصاص میدهد وبه تبع آن از میزان سهم دول توسعه یافته کاسته میشود. طبق آمار، چینیها هجده ونیم درصد از اقتصاد جهان ورتبه اول تجارت جهان یعنی ۶/۵ تریلیون دلار را دارا هستند. گفته میشود مجموع چهار کشور بریکس صاحب ۲۵ درصد اقتصاد وبیست درصد تجارت جهان میباشند.
اگر کشورهای آسه آن وکره جنوبی نیز در نظر گرفته شوند سهم نسبتا بالایی از اقتصاد جهان در چهار دهه اخیر نصیب کشورهای در حال توسعه شده که به همان میزان سهم غرب وبخصوص آمریکا را کم کرده است. توسعه چین وهمه کشورهای دیگر در سایه رهبران ملی وهوشیار وبا نظم وبرنامه دقیق وهوشمندانه صورت گرفته است .تنگ شیائوپینگ رهبر خردمند چین با راهبرد درست این کشور را از فقیرین وضعیت به دومین کشور دنیا در ثروت رسانده است. جای شکی نیست چنانچه بیوه مائو وگروه سه نفره پیروز میشدند چین وضع فعلی را هرگز بدست نمی آورد. متاسفانه در دهه هفتاد که چینیها بدنبال سرمایه وتکنولوژی غرب بودند در ایران جناح تندرو هر گونه روابط با این بلوک را مردود وبگونه ای برنامه ریزی میکرد که سرمایه گذاری در کشور متوقف گردد چرا که بعضی از مقامات ذی نفوذ ورود سرمایه را زمینه ای برای سقوط نظام تلقی میکردند.
این طرز تفکر همچنین ناشی از خرده فرمایشات مارکسیستها بود که طبق نظر مارکس خروج از بحران کشورهای سرمایه داری را صدور سرمایه به جهان سوم توصیف میکرد وآنرا امپریالیسم اقتصادی نام میگذاشت. چپها ومذهبی های متاثر از چپ، کارخانجات ایجاد شده توسط شاه را صنعت کمپرادور مینامیدند که مقصودشان صنعت مونتاژ بود وآنرا یک اندیشه امپریالیستی از غرب میدانستند که نتیجه ان وابستگی کامل کشور محسوب میگشت. در حالیکه چین و کره از همین صنعت مونتاژ به این سطح از توسعه یافتگی دست پیدا کرده اند. اکنون که مقامات جمهوری اسلامی بریکس را تکیه گاه خوبی قلمداد میکنند حتما به این واقعیت اگاه هستند که بریکس بدون چین چندان اثر گذار نمیباشد وچین نیز اگرکمک سرمایه وتکنولوژی غرب نبود به چنین جایگاهی نمی رسید.صدور سرمایه وتکنولوژی ودهکده جهانی اگرچه با قصد ثروت بیشتر سرمایه داران جهان توسعه یافته وبا انتقال صنایعی که در داخل با دستمزدهای بالا مقرون بصرفه نیست وهمچنین بمنظور کسب بازارهای بیشتر صورت گرفته ومیگیرد اما سبب آبادانی وپیشرفت وبرون رفت از فقر کشورها شده است. نگاه دهکده جهانی در داخل آمریکا نیز بنفع جهان سوم است.
به همین دلیل است که جمهوری خواهان تندرو مخالف این امر هستند البته طبیعت سرمایه داری وپر شدن ظرفیت در داخل کشورهای پیشرفته ناگزیر از این امر است. در هر صورت نگرش دمکراتها وکسانیکه نگاه دهکده جهانی دارند بنفع کشورهای دیگر نیز است.لذا این تفکر شایسته است که مورد استقبال قرار گیرد .از جنبه انسانی هم نزدیک شدن جوامع ودر هم تنیدگی نژادها و تفاهمات را در دراز مدت سبب میگردد. از سوی دیگر کشورهایی همچون عربستان که منبع انرژی هستند ثروت خود را از رهگذر روابط با جهان سرمایه داری واقتصاد آزاد بدست آورده اند.تنها رهبران این کشورها نباید در دام توطئه ها برای هزینه های غیر مفید این ثروت گرفتار شوند.در هر حال ثروتمندشدن کشورهای صاحب انرژی نیز بخشی از سهم دول توسعه یافته را کاهش میدهد.
بیانات روز چهارشنبه رهبر انقلاب در دیدار اعضای هیئت دولت ضمن اشاره به توفیقات و پیشرفت های اقتصادی 2 سال نخست فعالیت دولت سیزدهم، حاوی نکات مهمی در زمینه مشکلات معیشتی بود. مشکلاتی که سایه پررنگی بر توفیقات اقتصادی دولت سیزدهم انداخته است.
اگر به وقایع 12 سال اخیر در حوزه اقتصادی نگاهی بیندازیم، می بینیم که اقتصاد ایران از ابتدای دهه 90 با نسلی جدید از تحریم ها مواجه شد که اثر فوری و عینی بر معیشت مردم داشت. در حقیقت تحریم ها علاوه بر تاثیرات کلان بر حوزه افت رشد اقتصادی، به طور مشخص با توجه به وابستگی نسبی ما در زنجیره تامین غذا و دارو به واردات و اثرپذیری فوری نرخ ارز از اقدامات واقعی تحریمی و تصویر رسانه ای پررنگ شده آن، تاثیر کاملا مستقیمی بر معیشت مردم داشت. در حقیقت در دوگانه تاثیرگذاری تحریم ها و ناکارآمدی های داخلی، باید اذعان کرد که تحریم ها با سوار شدن بر نقاط ضعف داخلی و ناکارآمدی های خودمان از جمله وابستگی اقتصاد به نفت، وابستگی در تامین زنجیره غذا به واردات و به تعویق افتادن بسیاری از اصلاحات ساختاری اقتصاد از جمله اصلاحات بودجه ای، تاثیر پررنگی بر اقتصاد ایران و به ویژه معیشت مردم داشت. به گونه ای که حتی با وجود رشد مثبت اقتصادی و کاهش تورم در سال های میانی دهه 90 و همزمان با دوره برجام، باز هم میانگین عملکرد کل دهه 90 به ویژه به دلیل کارنامه شاخص های کلان اقتصادی در سال های 97، 98، 99 و 1400، کارنامه بدی است. میانگین رشد نزدیک به صفر و تورم نزدیک به 30 درصد و همچنین 5 سال مداوم تورم بالای 40 درصد از سال 97 تاکنون، خروجی خود را براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس در کاهش 34 درصدی درآمد سرانه در دهه 90 نشان می دهد. به این ترتیب همزمانی 3 پدیده توقف رشد اقتصاد، افزایش جمعیت و افزایش تورم منجر به تقسیم کیک ثابت مانده اقتصاد بین تعداد بیشتری از مردم و دسترسی بیشتر ثروتمندان منتفع از تورم به این کیک شده است.
در چنین شرایطی برای بهبود وضعیت معیشت مردم باید 2 دسته اقدامات را مدنظر داشت. دسته نخست بهبود شاخص های کلان اقتصادی به معنای رشد مداوم بالای 4 درصد و رسیدن تورم به محدوده کمتر از 30 درصد است که طبیعتا مجموعه وسیعی از اقدامات اصلاحی را می طلبد که بخشی از آن در اقتصاد کشور آغاز شده است و باید با قدرت بیشتری ادامه یابد. به ویژه در بعد بین المللی نیاز به نوعی از ارتباطات و تعاملات اقتصادی - سیاسی داریم که معنای جدیدی از ایران را در دنیای جدید تصویر کند. معنایی که به نقش آفرینی بیشتر ایران در عرصه کریدورهای بین المللی منتهی شود و اجازه ندهد مانند دهه 90 اقتصاد ایران، اقتصادی قابل تحریم شدن باشد.
بخش دوم به تشکیل یک نظام رفاهی کارآمد باز می گردد. از ابتدای دهه 80 با تشکیل وزارت رفاه، از اواسط همان دهه با توزیع سهام عدالت و از انتهای همان دهه با هدفمندسازی یارانه ها و توزیع یارانه نقدی، سنگ بنای سیاست گذاری رفاهی در کشور گذاشته شد. اگرچه این سنگ بنا اشکالات جدی نیز داشت اما ورود کشور به یک عرصه مهم را نشان می داد. با این حال در دهه 90 و در مواجهه با جهش نرخ ارز در برابر 2 سوال تمکین به نرخ بازار ارزی و توزیع منابع ناشی از واقعی سازی نرخ ارز به نیازمندان و ادامه پرداخت ارز ترجیحی، بیشتر گزینه دوم مدنظر بود. هم در ابتدای دهه 90 با توزیع ارز به نرخ 1226 تومان و هم در انتهای دهه 90 با توزیع ارز به نرخ 4200 تومان، ترجیح داده شد که ضربه گیر جهش نرخ ارز، ارز دونرخی باشد در حالی که می شد با حذف ارز ترجیحی به سمت ایجاد یک نظام رفاهی رفت. با این حال از ابتدای سال 1401 این اقدام در قالب حذف ارز 4200 و افزایش یارانه به 300 تا 400 هزار تومان انجام شد تا شکل دیگری از نظام رفاهی با توزیع یارانه نقدی شکل گیرد. با این حال با مرور تجارب قبلی برای ایجاد یک نظام رفاهی کارآمد که ضربه گیر نوسان های قیمتی بر معیشت خانوار باشد، به نظر می رسد باید اقداماتی مکمل توزیع یارانه انجام شود:
1 - مجموعه ای از تعاملات اقتصادی و سیاسی برای خارج کردن اقتصاد ایران از انزوا و گوشه رینگ و پیوستن ایران به مجموعه ای از تعاملات جهانی که آن را از حیطه تحریم دور کند.
2 - شکل گیری سیاست ارزی غیروابسته به بودجه دولت که بتواند نرخ ارز را برخلاف روند سینوسی تثبیت – جهش، وارد روند پیش بینی پذیری از تغییر مداوم و تدریجی اما قابل پیش بینی کند. برای تحقق این منظور تعاملات اقتصادی - سیاسی که پیشتر گفته شد و هماهنگ کردن نقشه تجاری کشور با نقشه ارزی ضروری است.
3 - ایجاد نظام رفاهی در زمینه غذا و دارو با اتکا به شناسایی دقیق خانوارها و تکمیل پایگاه های اطلاعاتی با هدف فاصله گرفتن تدریجی از پرداخت نقدی، مشروط کردن یارانه به پایش سلامت، بهداشت و تحصیل و همچنین سوق دادن بخشی از رانت های گسترده موجود در قیمت گذاری ها به حمایت غذایی، دارویی، بهداشتی و آموزشی از خانوارهای هدف.
4 - تغییر دست فرمان در بازار مسکن از طرحی بسیار هزینه بر و کم اثر به فروش زمین های درون شهری به سازندگان مسکن و اختصاص منابع آن در قالب وام با نرخ سود پایین و بلندمدت به متقاضیان مسکن
حسن تقیزاده انصاری
پس از همهگیری کووید، گردشگری جهانی سرعت خود را افزایش داده و پیوسته به سطح قبل از همهگیری در حال بازگشت است. سرمایهگذاریهای سبز در صنعت گردشگری بسیار با اهمیت است؛ چراکه ما هرچه از همهگیری دورتر میشویم، ترجیح و نوع تقاضای بسیاری از مصرفکنندگان به سمت سازگاری با محیط زیست تغییر میکند.
سرمایهگذاریهای سازگار با محیط زیست موضوع داغ و مورد بحث در سالهای اخیر بوده و اکنون بهعنوان شعار روز جهانی گردشگری در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳ مطابق پنجم مهرماه در کانون توجه قرار گرفته است. سازمان جهانی گردشگری برای برجستهکردن موضوعات مهم، شعار امسال را «گردشگری و سرمایهگذاری سبز» (Tourism and Green Investment) اعلام و بر سرمایهگذاری بیشتر و هدفمندتر در سه حوزه افراد، سیاره زمین و رفاه تأکید کرده است. این سازمان با تأکید بر سرمایهگذاری بهعنوان یکی از اولویتهای بهبود گردشگری و توسعه آینده این صنعت، فراخوانی برای سرمایهگذاری و اقدام همهجانبه جامعه بینالملل حول یک استراتژی جدید اعلام کرده است که این استراتژی بر اهمیت و نیاز حیاتی سرمایهگذاری در پروژههای آموزشی و ارتقای مهارتهای افراد، سرمایهگذاری در زیرساختهای پایدار و تحول سبز سیاره زمین و نوآوری و فناوری تأکید میکند. بدون شک تحقق گردشگری پایدار در گرو سرمایهگذاری پایدار است و صدالبته اهمیت روزافزون گردشگری برای توسعه اقتصادی در سراسر جهان بیش از پیش مشخص است. در سالهای اخیر بسیاری از شرکتها و نهادها در همه صنایع، از نفت گرفته تا مسافرت، به دنبال جایگزینهای پایدار دیگری هستند. این جایگزینها برای هر شرکت و صنعتی متفاوت به نظر میرسد و اهمیت آن اکنون بیش از گذشته است. گردشگری سبز، مفهومی محبوب در میان گردشگران، سرمایهگذاران و سایر ذینفعان در کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته است که بهسرعت در حال افزایش است.
گردشگری سبز در واقع خدمات گردشگری پایدار، سازگار با محیط زیست و مسئولیت اجتماعی را ارائه میدهد. گردشگری سبز بهعنوان فعالیتهای گردشگری دوستدار محیط زیست با محورها و معانی مختلف تعریف میشود. در یک اصطلاح کلی، گردشگری سبز به معنای یک گردشگر دوستدار محیط زیست یا ارائه خدمات گردشگری دوستدار محیط زیست است. مفهوم گردشگری سبز به دلیل افزایش فشار دولتها برای بهبود عملکرد زیستمحیطی با اتخاذ تکنیکهای مدیریت زیستمحیطی مؤثر و ملموس، برای شرکتها و اپراتورهای گردشگری بسیار جذاب خواهد بود. علاوه بر این، دستیابی و ارتقای جوایز زیستمحیطی شناختهشده بینالمللی میتواند برای شرکتهای گردشگری در بازاریابی خدمات مفید باشد. در نتیجه بسیاری از بخشهای ذیربط و مسئول، توصیههایی را برای محصولات گردشگری سبز برای تنظیم اثرات منفی گردشگری ارائه میکنند. سرمایهگذاری و تأمین مالی نقش مهمی در حمایت از گذار به توسعه گردشگری با کربن کم، منابع کارآمد و فراگیر اجتماعی دارد. گردشگری یک صنعت فرابخشی است که تأثیرات گستردهای بر بخشهایی ازجمله حملونقل، ساختمان، کشاورزی، مشاغل مختلف و تجارت دارد. طیف گستردهای از فرصتهای سرمایهگذاری سبز برای رسیدن به پایداری بیشتر در گردشگری، ازجمله تأمین مالی پروژهها برای ساختمانهای سبز (بهویژه در بهرهوری انرژی)، مدیریت آب، مدیریت پسماند، انتقال بهرهوری انرژی، تنوع زیستی و میراث فرهنگی در دسترس است. به گفته OECD، در حالی که برای گردشگری پایدار نیازی به ایجاد ابزارهای سرمایهگذاری و تأمین مالی جدید نیست، پروژههای گردشگری باید با ابزارهای تأمین مالی سبز موجود ارتباط بهتری داشته باشند. با نگاهی به آینده، نیاز به کاهش انتشار گازهای گلخانهای که حدودا هشت درصد تولید آن به گردشگری اختصاص دارد، فرصت سرمایهگذاری درخور توجهی در افزایش خطوط هوایی سبز، ساختمانهای سبز برای هتلها، استراحتگاهها، رستورانها و مهماننوازی زیستمحیطی و محصولات محلی فراهم میکند. علاوه بر این، گردشگری فرصتهای سرمایهگذاری مرتبط با راهحلها و فناوریهای جدید را برای کربنزدایی و تضمین زیرساختهای مقاوم در برابر آبوهوا از طریق راهحلهای سازگاری ارائه میدهد. مقابله با همه این فرصتها، به پرکردن شکاف سرمایهگذاری سالانه چهار تریلیون دلاری برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار در کشورهای درحالتوسعه کمک میکند. سوئد، یکی از کشورهایی است که همواره در مسیر استفاده از سوختهای طبیعی پیشگام بوده و فاصله چشمگیری را با سایر کشورها حفظ کرده است. سوئد هزینههای هنگفتی را در حوزههای مختلفی ازجمله انرژی پاک، محیط زیست، انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای جدید صرف کرده است. دانمارک با امتیاز کلی 77.9 بهعنوان سبزترین کشور جهان در سال 2022 رتبهبندی شد. دانمارک قبلا به خاطر سیاستهای کارآمد در حوزه انتشار گازهای گلخانهای و تلاشهایش برای جلوگیری از تغییرات آبوهوایی شناختهشده بود، اما EPI در سال۲۰۲۰ به این کشور برای عملکرد عالی در زمینههای انرژی پاک، کشاورزی پایدار و به اشتراک گذاشتن موفقیتها و بینشهایش با 19 شریک انرژی جهانی خود، ازجمله ایالات متحده، چین، هند و ژاپن تمجید کرد
«یکی از نقاط ستیزهگری دشمن که به آن امید دارد دانشگاهها است.» این هشداری بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت مطرح کردند و خطاب به آنها فرمودند: «حضور شما در دانشگاه این را خنثی میکند.» با توجه به قریب الوقوع بودن بازگشایی دانشگاهها، پرسش اساسی این است که چرا دشمن برای ستیزهگری با نظام اسلامی به دانشگاه امید بسته است.
اولین پاسخی که در این خصوص به ذهن متبادر میشود امید دشمن به تکرار ناآرامیهای دانشگاهها و بازگرداندن اغتشاشات به خیابانهاست. بدون تردید شکست خوردگان جنگ ترکیبی سال گذشته تمامی مساعی خویش را برای بیثباتسازی کشور به کار خواهند گرفت تا اولاً شکست گذشته را جبران کرده و ثانیاً با برگزاری اولین سالگرد اغتشاشات، روند ستیزهگری خویش را دارای تقویم و نماد کنند. ثالثاً روند امنیتیسازی فضای روانی کشور تا برگزاری انتخابات در پایان سال را شروع کنند.
پاسخ دوم به نتیجه جنگ شناختی و اقداماتی که دشمنان ملت ایران در این زمینه به عمل آوردهاند، بازمیگردد. غرب میداند که در قالب جنگ نرم، جنگ شناختی و رسانهای چه فضای ذهنی را برای جامعه به ویژه جوانان ایرانی ایجاد کرده است. از نظر آنها جوان و دانشجوی ایرانی، در حالی که آرزوهای بسیاری دارد، امیدی به آینده ندارد و این نومیدی همان چیزی است که دشمن به آن امید بسته است. به عبارت دقیقتر علت امید دشمن به دانشگاه، امید به دانشجویان ناامیدی است که تحت تأثیر جنگ شناختی دشمن، اطلاع کامل و دقیقی از موفقیتهای میدانی نظام اسلامی ندارند. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز راهکار مقابله با امید دشمن به دانشگاه را حضور دولتمردان در جمع اساتید و دانشجویان ترسیم فرمودند. حضور دولتمردان از رئیسجمهور تا سایر مسئولان در جمع صمیمانه دانشجویان میتواند فاصله ذهنی دانشجوها با موفقیتها و البته مشکلات کشور آشنا کرده و متقابلاً مسئولان کشور را با دیدگاههای دانشجویان و دغدغهها اساتید نزدیک کند. بیشک افزایش اطلاعات بخش نخبگی جامعه از دستاوردهای کشور به امید آنها به آینده بهتر، تصمیمگیری دقیقتر در برنامههای شخصی خویش و دروغ پراکنی دشمن پی برده و امید دشمن به دانشگاه را به یأس تبدیل میکند. بر همین اساس راهکار دوم رهبر حکیم انقلاب اسلامی، اردوهای پیشرفت و بازدید اساتید و دانشجویان با دستاوردها و موفقیتهای کشور بود: «بنده یک وقتی گفتم یک تور گردشگری بگذاریم برای [بازدید از]امکانات دفاعی کشور؛ حالا میخواهم عرض بکنم این گردشگری را برای همه پیشرفتهای کشور بگذارید تا نخبگان بروند ببینند و از نزدیک مطّلع باشند.»
در سومین پاسخ به واکاوی علل امید دشمن به دانشگاه میتوان به نقش دانشگاه در ماندگاری و روند قدرت یابی کشور اشاره کرد. غربیها بهتر از هر کس میدانند تا زمانی که دانشگاه بر مدار صحیح خود قرار داشته و برای نظام اسلامی قدرت نرم تولید میکند، امکان ستیزهگری با ملت ایران را نخواهد داشت. ضمن آنکه از نگاه غرب، دانشگاههای ایران تاکنون آسیبها و لطماتی زیاد به منافع آنها در منطقه وارد کرده است. به عبارت دیگر دشمن از دانشگاه ضربه خورده و مترصد ضربه زدن به آن است.
واقعیت این است که اولین جرقههای انقلاب اسلامی را دانشجویان دانشگاه تهران در اولین روزهای دخالت دولت امریکا در ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ رقم زدند. در جریان شکلگیری انقلاب اسلامی هم دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور نقش پیشتازی داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم دانشجویان پیرو خط امام با تسخیر لانه جاسوسی امریکا بیشترین لطمه را به منافع امریکا در منطقه وارد ساختند. امروز هم دشمن دست دانشگاه را در روند قدرت یابی و اقتدار دفاعی کشور مشاهده میکند. چنانکه در بیان علل اغتشاشات سال گذشته هم بسیاری از تحلیل گران ریشههای آن را به نگرانی غرب از رشد علمی کشور دانستند. چراکه از منظر غرب همه موفقیتهای نظام اسلامی در رشد علمی و پشتوانه تخصصی دانشگاه به لحاظ نظری و عملی ریشه دارد و آنها بیش از هر چیز دیگر نگران پیشرفتهای علمی و قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در زمره ۱۰ کشور اول دنیا در زمینه تولید علم هستند.
نگرانی غرب از رشد علمی کشور امروز هم در قالب جنجال بر سر لغو قرارداد چند استاد به دلیل رکود عملی کاملاً محسوس است، چراکه نتیجه آن را بهبود شرایط دانشجویان و در نتیجه افزایش سرعت رشد علمی کشور میدانند، لذا تلاش میکنند با سیاسی کاری و نسبت آن با اغتشاشات سال گذشته روند آن را متوقف سازند و از این فرصت نظام اسلامی به عنوان یک تهدید استفاده کنند.
حنیف غفاری
مواضع اخیر نیکولاسارکوزی، رئیسجمهور سابق فرانسه و انتقاد شدید وی نسبت به آنچه حرکت غرب بر لبه آتشفشان توصیفشده است، سیاستمداران اروپایی را شدیدا آشفته ساخته و حتی روند بررسی اتهامات سیاسی و مالی وی را در دوران برگزاری رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سالهای نهچندان دور در فرانسه با سرعت و وسواس بیشتری به جریان انداخته است. اتهام اصلی و غیر اعلامی علیه سارکوزی، به چالش کشیدن بسترها و تصمیمات پرهزینه ایست که اروپائیان در مواجهه با تحولات جاری در نظام بینالملل اتخاذ کردهاند.نقطه اوج این مسئله، جنگ اوکراین است:جایی که منطق راهبردی ادعایی اروپا جای خود را به بازی مطلق در زمین واشنگتن و حرکت قاره سبز درمسیر بازتولید بحرانهای ژئو استراتژیک در این حوزه میباشد.
اما در اینجا سؤال دیگری به ذهن خطور میکند که لازم است نسبت به آن پاسخ داده شود:اینکه چرا اکثر سیاستمداران سابق آمریکایی و اروپایی پس از خروج از مدار قدرت، به یاد ساختارهای نامتوازن و رفتارهای پرهزینه غرب افتاده و نسبت به آنها هشدار میدهند؟ در اینجا باید بر روی رابطه ساختار-کارگزار در آمریکا و اروپا متمرکز شد.به نظر میرسد در دل ساختارهای جاری قدرت در آمریکا و اروپا «عقلانیت» مجالی برای بقا ندارد و سیاستمداران بیشتر از آنکه تابع قواعد و ایستارهای واقعی باشند تابع ایده آل گرایی مضحکانه کانونهای تصمیمگیرنده آشکار یا پنهان قدرت هستند.
اما زمانی که سیاستمداران از قدرت فاصله میگیرند ناگهان «عقلانیت سیاسی»به افکار و نگرش آنها بازمیگردد!رئالیستها آرمانگرا میشوند و حتی کار به جایی میرسد که مسئولین سابق غربی در کتابهای خاطرات خود دکترین و فرمولهای کلان اعلامی در دوران ریاست جمهوری یا نخست وزیر خود را به چالش میکشند. سارکوزی در دوران ریاست جمهوری خود ( بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ میلادی) یکی از اصلیترین حامیان اروپایی آمریکا محسوب میشد. حتی وی نومحافظه کاران جنگطلب در آمریکا مانند بوش پسر و دیک چنی را میستود و پس از سرکار آمدن اوباما نیز نسبت به بازی مطلق کاخ الیزه در زمین کاخ سفید عزمی راسخ داشت!
آیا باید میان گفتار یک سیاستمدار، قبل و بعد از خروج از قدرت تا این حد فاصله وجود داشته باشد؟بهراستی هندسه سیاسی حاکم بر آمریکا و اتحادیه اروپا چگونه است که بهراحتی منجر به تغییر رنگ مقامات این کشور میشود؟
درهرصورت،قدرت مانند چارچوب و ظرفی با ابعاد محدود است که سیاستمداران غربی در آن زیست سیاسی ، امنیتی و راهبردی تعیینشدهای دارند.در این هندسه نامرئی، «عقلانیت سیاسی»نسبت به «نگاه هیجانی و ابزاری نسبت به تحولات جهانی »حالتی مغلوب دارد.ازاینرو زمانی که سیاستمدارانی مانند سارکوزی از این مجموعه بسته خارج شوند فرصت مییابند تا بازگشتی نسبی به عقلانیت مفقوده در زمان قدرت خود داشته باشند.نکته اساسی اینجاست که عقلانیت در سیاست خارجی اتحادیه اروپا و آمریکا بهجای آنکه در عرصه تصمیم سازیهای کلان و حساس خود را نشان دهد، معمولا در کتابهای خاطرات «سیاستمداران سابق» و در سالهای پایانی عمر آنها ظهور و بروز مییابد!