صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۰۷۸۳

داستان زنگزور

آرش رئیسی نژاد

جاده گوریس-قاپان در سیونیک ارمنستان؛ جاده‌ای که پس از پیروزی باکو در جنگِ دوم قره‌باغ، دسترسی ایران به ایروان پایتختِ ارمنستان را با مشکل مواجه ساخته است. باکو بدون معامله‌ مسکو – آنکارا نمی ‌تواند قره‌ باغ را دوباره پس بگیرد. پس خواهانِ دسترسی به نخجوان و ترکیه از طریقِ کریدورِ زنگزور در استان سیونیک ارمنستان است. کریدور تنها شامل جاده‌های ترانزیتی و راه‌آهن نیست؛ بلکه، دربردارنده‌ شبکه لوله‌های انرژی، زیرساخت‌های تجاری و خطوط فیبر نوری است. در واقع، کریدور دو نقطه‌ جغرافیایی الف و ب را به هم می‌پیونداند و همزمان، زیرساختِ اقتصادی، حقوقی و اخیراً تکنولوژیک میان این دو نقطه را نیز تغییر می‌دهد.

راه‌اندازی کریدور در قفقاز می‌تواند با درهم‌تنیدگی اقتصادی، از تنش‌ها میان باکو و ایروان بکاهد. مشکل اما درخواستِ باکو برای کنترلِ کریدورِ زنگزور است. تاریخ ثابت کرده که «نخست، راه می‌آید و پس از آن، تسخیر سرزمینی!» راه‌اندازی کریدورِ زنگزور را گامِ نخست باکو در جاه‌طلبی ارضی بدانید. بازیگرِ اصلی در کریدور زنگزور،  ترکیه است. گو اینکه آنکارا از طریق تفلیس، خطوطِ سه‌گانه راه‌آهن، نفت و گاز تا باکو را ایجاد کرده اما اکنون خواهانِ تسهیل دسترسی بیشتر به آسیای مرکزی از طریق این کریدور است. جای شگفتی نیست که زنگزور یکی از سه عنصر بنیادین استراتژی جدید قرنِ ترکیه است. شگفت آنکه ایران، سال‌هاست خواهانِ تسریع در پل دومِ زمینی از طریق محور قارص – ایغدیر – بازرگان است چرا که راه‌آهن کنونی به دریاچه وان رسیده و متوقف می‌شود! رهبرانِ ترکیه اما نقشه آینده‌ کریدورها را از هم‌اکنون کشیده و بر یک مسئله توافق دارند:دورزدن ایران برای دستیابی به آسیای مرکزی و چین! اسرائیل نیز با تشدید حضورِ خود در شمالِ ارس، سودای جبرانِ حضور ایران در لبنان را دارد.

تل‌آویو ۴۰ درصد از نفتِ خود را از باکو وارد کرده و در عوض، بر ارسالِ جنگ‌افزارهای مدرن، از پهپاد تا سامانه‌ی ضدِّ موشکی، به این کشور افزوده و از پایگاه هوایی سیتالچای و در آینده نزدیک، زنگیلان استفاده می‌کند. حجمِ ارسالِ سلاحِ اسرائیلی به باکو افزایش یافته که نشان از تحکیم رابطه‌ استراتژیک باکو-تل‌آویو دارد. گزارش‌هایی نیز از حضورِ مزدورانِ بنیادگرای تکفیری در شمالِ ارس هست. در مقابل، گروهی متنفذ در تهران فقط نسبت به رزمایشِ ایروان با آمریکا حساس شده و هنوز قره‌باغ را خاکِ اسلام می‌خوانند!! ایران ضمن تاکید بر حقِّ حاکمیتِ باکو بر قره‌باغ کوهستانی، برای راه‌اندازی کریدورِ شمال‌ – جنوب در محور رشت – آستارا باید اقدام کند و باید محور پارس‌آباد – اردبیل – تبریز – ماکو را جایگزینِ زنگزور مطرح کند که نیازمندِ ایجاد راه‌آهن پارس‌آباد – میانه و بازرگان – ایغدیر و تبدیل اردبیل به بندر خشک است.

جنگ واپسین ابزار است! همچنین، ایران باید راه‌اندازی جاده‌ ترانزیتی و خطوطِ انرژی تبریز – ایروان را با گذر از عمقِ سیونیک دنبال کند. چرا که امر‌وزه جاده و خطِّ لوله، همچو دژِ دفاعی، ورای مرزها عمل می‌کند. در صورتِ تشدیدِ تنش، ایران باید دو سوی رودخانه‌ ارس را تا عمق ۳۰ – ۵۰ کیلومتری در کنار فضای هوایی سیونیک، کنترل کند. راه‌اندازی کریدورِ زنگزور در کنار ازدست‌رفتنِ سه جزیره‌ ایرانی ضرباتی است که در آینده نزدیک، تمامیت ارضی ایران را برهم‌می‌زند؛ آینده‌ای محتمل که پیامدِ انفعالِ ویرانگرِ کشور در قفقاز و خلیج‌فارس است. آینده‌ای که با پدیده‌ فرونشست، تداوم خواهد یافت. گامِ پس از زنگزور را در تبریز ببینید! ایران هیچ‌گاه نمی‌تواند و نباید با قدرت‌های بزرگ اتحاد استراتژیک داشته باشد. پس خردمندانه نیست که کشور را هم‌سرنوشت با یک یا چند قدرت بزرگ نامید. چرا که رابطه این قدرت‌ها با ایران بر پایه‌ دوستی و دشمنی است. علیرغم فقدان اتحادِ استراتژیک، ایران اما می‌تواند گونه‌ای‌ شراکتِ پایدار و ائتلافِ موقتی با این قدرت‌ها در حوزه‌هایی مشخص برقرارکند؛ چرا که منطق ژئوپلتیک حکم‌ می‌کند که ایران، زندگی در شکاف را دنبال کند وگرنه پس از دوره‌ای فرسایشِ ژئوپلتیکی و انزوای اقتصادی، دچار فرونشست می‌شود

قله‌ای که باید به آن دست یابیم
محمد قادری
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۲۶مرداد سال‌جاری در دیدار با فرماندهان سپاه گفتند: «ما فصل مشبعی را حرکت کردیم. این سربالایی، این شیب تند را عبور کردیم، به ‎قله‌ها نزدیک شدیم. نباید ‎خسته بشویم. امروز روز خسته‌شدن نیست، روز ناامید شدن نیست، امروز روز شوق است، روز ‎امید است....»
براین اساس، اگر راهبرد محوری کلام و اندیشه رهبری را «ضرورت رسیدن به قله» بدانیم، ایشان ذیل این راهبرد، همواره بر دو نکته بسیار اساسی تاکید داشته‌اند: اول؛ «قرار داشتن کشور در دامنه» و دوم؛ «پایان دشمنی‌ها در صورت صعود به قله».
بدیهی است که همه باید برای توسعه امید و بسیج عمومی در جهت تداوم حرکت به‌سوی قله تلاش کنند، اما این موضوع نباید ما را از واقعیت‌هایی که می‌تواند مسیر دستیابی به قله را کُند کند، غافل سازد. وفاق حول این موضوع از آن جهت مهم است که راهبرد‌های اصلی ما را تعیین می‌کند. طی بیش از ۴۰ سال گذشته در کنار پیشرفت‌های شگفت‌انگیز کشور، موارد مهمی نیز بوده که به آن پرداخته نشده و همچنان به‌عنوان «مسأله» باقی مانده است. معنی پیشرفت، عبور از این مسائل است. این همان موضوع تعیین‌کننده‌ای است که رهبری روی آن دست گذاشته‌اند، یعنی گرچه در مقاطع و حوزه‌هایی سرعت‌مان کُند بوده، اما از جهت «در مسیر بودن» نباید تشکیک کرد.
به عبارت صریح‌تر می‌توان گفت که کشور با سه دسته مسأله روبه‌روست؛ موفقیت‌ها، موضوعات باقیمانده و ناکامی ها. جمع این سه بُردار، موقعیت کنونی ایران را در دامنه‌ای که در آن قرار دارد برای رسیدن به قله مشخص می‌کند. در بخش «موفقیت‌ها» می‌توان به استفاده از مزیت‌های ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و تحمیل اراده خود در منطقه به قدرت‌های بزرگ و امنیت‌سازی برای کشور اشاره کرد که پیشرفت‌های خیره‌کننده در صنایع نظامی، هسته‌ای، نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، تولید علم، توسعه بهداشت و درمان و ... از آن جمله‌اند.
در بخش «موضوعات باقیمانده» می‌توان به ناتوانی در نقدکردن موفقیت‌های سیاسی و نظامی در بخش اقتصادی اشاره کرد. مثلا عراق و سوریه به کمک ایران آزاد شد، اما بازار این کشور‌ها در اختیار ترکیه است و همین الان عراق به‌دنبال ایجاد دالان جایگزین شمال ــ جنوب از فاو به ترکیه است.
در بخش «شکست‌ها و ناکامی‌ها» نیز باید به شکاف‌های سیاسی در داخل، دوقطبی‌ها، شکاف نسلی و مسائل فرهنگی، اجتماعی و رسانه‌ای اشاره کرد.
براین اساس، بودن در دامنه قله مد نظر برای رسیدن به آن، هم خوب است و هم بد. خوب است، چون نشان می‌دهد که ما در مسیر درست برای رسیدن به قله هستیم و بد است، چون نشانه کُند بودن حرکت است.
و، اما سؤال مهم‌تر این‌که این قله کجاست و چه مشخصاتی دارد؟ مشخصات قله‌ای که بار‌ها رهبری از آن به‌عنوان قوی‌شدن در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، علمی، فرهنگی و رسانه‌ای یاد کرده‌اند کاملا مشخص است و سیاست‌های کلی و برنامه‌های پنج‌ساله و سالانه ابعاد آن را مشخص کرده، اما مهم این است که حرکت ما در دامنه به‌سوی قله دارای چه مشخصات و ویژگی‌هایی است. در یک جمع‌بندی و نگاه کلان، صعود به «قله» مد نظر و تحقق «ایران قوی» در افق آینده‌ای که برای کشور ترسیم شده، نیازمند مجموعه‌ای از اقداماتی است که باید سه ویژگی اصلی «اندیشه‌محور»، «راهبردی و کلان‌نگر» و «واقع‌گرایانه و قابل اجرا» را دارا باشد.
 
خودزني با رونالدو!
فريدون حسن

اين روزها تمام هم و غم مسئولان فدراسيون فوتبال و حتي ديگر مسئولان ورزش كشور آمدن يا نيامدن كريستيانو رونالدو، ستاره تيم فوتبال النصر عربستان همراه با اين تيم به ايران خلاصه مي‌شود. جالب است كه حتي حضور رونالدو در ايران مهم‌تر از بازپس‌گيري امتياز ميزباني از رقباي عربستاني در ليگ قهرمانان آسيا شده است و اين روزها مهدي تاج، رئیس فدراسيون فوتبال هر جا كه نشست و برخاست مي‌كند از حضور رونالدو در ايران مي‌گويد و اينكه ايران «امنيت» دارد.
در ميان اين همه سروصدايي كه از سوي فوتبالي‌هاي ما به راه افتاده و اين جو نگران‌كننده‌اي كه آنها سعي در القا كردن آن به جامعه دارند، اما طرف عربستاني و حتي خود رونالدو كوچك‌ترين واكنشي نشان نداده‌‌اند. كسي چه مي‌داند شايد هم بهت‌زده تنها نظاره‌گر رفتار غيرحرفه‌اي مسئولان فدراسيون فوتبال، ورزش و برخي مربيان ايران هستند كه همه‌جوره در تلاش براي خودتخريبي هستند.
يكي مي‌گويد: «آبرويمان جلوي رونالدو مي‌رود»، آن دیگری مي‌گويد: «رونالدو با امنيت كامل به ايران مي‌آيد و برمي‌گردد» و از اين دست حرف‌ها كه بيشترين حجم سياه‌نمايي را دارد. بدتر اينكه در چنين فضايي شايعه مي‌اندازند كه حتي دربي پايتخت را هم در قطر برگزار مي‌كنند تا به نوعي به حريفان آسيايي و كنفدراسيون فوتبال آسيا بفهمانند ما قادر به برگزاري مسابقه داخلي خودمان هم نيستيم، چه برسد به ميزباني از النصر و الهلال عربستان با رونالدو و نيمار.
آنچه واضح است اينكه آقايان به جاي انجام دادن درست وظيفه‌شان و استفاده مناسب از فرصت پيش‌آمده سعي در فرافكني دارند و مي‌خواهند اگر اتفاقي رخ داد و بازي به زمين بي‌طرف رفت، احتمالاً باز هم تمام كاسه و كوزه‌ها را بر سر تحريم‌ها بشكنند!
حرف از امنيت مي‌زنند، در‌حالي‌كه همه خوب مي‌دانيم امنيتي كه در ايران به بركت خون شهدا ايجاد شده و هست در كمتر جايي از اين كره خاكي وجود دارد، حتي در عربستان و پرتغال و ينگه‌دنيايي كه همه در حال حاضر اجازه حمل سلاح دارند و به راحتي شليك مي‌كنند.
حالا شما بگوييد كه رونالدو مثلاً در سفر به امريكا كه هر لحظه ممكن است يكي اسلحه به رويش بكشد و شليك كند، امنيت بيشتري دارد يا مسافرت به ايران؟! اينكه هر روز يكي از مسئولان فدراسيون فوتبال و سازمان ليگ به بهانه‌هاي مختلف موضوع حضور النصر و رونالدو در ايران را پيش بكشد و در خصوص آن حرف بزند، نوعي خودزني و خودتحقيري است كه ظاهراً آقايان فدراسيون‌نشين از رئيس گرفته تا بقيه متوجه آن نيستند. شايد هم متوجه باشند و بخواهند با شلوغ كردن اوضاع كم‌كاري‌هايشان در خصوص آماده كردن زيرساخت‌هاي مناسب و حتي تجهيز يك ورزشگاه ساده را پوشش دهند.
نكته همين‌جاست؛ آقايان باز هم به موقع و درست وظايف خودشان را انجام نداده‌اند و حالا مي‌خواهند ناكارآمدي خودشان را با اين خودتحقيري و خودزني تعجب‌برانگيز جبران كنند. واقعيت تلخي است، اما بايد اعتراف كنيم كه فدراسيون فوتبال اصلاً بدش نمي‌آيد كه بازی‌هاي نمايندگان ايران در ليگ قهرمانان آسيا در زمين بي‌طرف برگزار شود.

جبهه جدید پوتین علیه غرب
سیدنیما موسوی

پس از کودتا در مالی، بورکینافاسو و نیجر که علیه دولت‌های هم پیمان با فرانسه انجام شد، این بار یک کودتا در گابن علیه رئیس دولت این کشور که یکی از متحدان قدیمی پاریس بود، انجام شد که نشان می‌دهد موجی از کودتاها در آفریقا علیه فرانسه شکل گرفته و این کودتاهای نظامی با استقبال مردم هم روبه‌رو شده است. جالب این جاست که تظاهرات آفریقایی‌ها یا آفریقایی‌تبارها علیه اروپا و به طور خاص علیه فرانسه نیز به یک پدیده تبدیل شده است. آفریقایی‌تبارها در همین هفته‌های اخیر علیه سیاست‌های دولت فرانسه در پاریس، مارسی و... به میدان آمدند و بعضی جریانات اجتماعی فرانسه را هم جذب کردند.با نگاهی به دو کودتای اخیر در نیجر و گابن به این نتیجه می رسیم که این دو کشور مهم‌ترین مراکز تامین ثبات در غرب و مرکز آفریقا بودند و غرب قصد داشت که این دو کشور را به عنوان مینیاتوری از توسعه و دموکراسی ترویج کند. به طور مثال، دولت نیجر از معدود دولت های غرب آفریقا و حوزه اکوواس بود که به وسیله دولت غیرنظامی اداره می شد و در آن روندهای دموکراتیک وجود داشت. دولت سعی می‌کرد روابط با اقوام مختلف همچون طوارق، فولانی‌ها و منطقه تیلابری را از طریق مذاکره و حتی به رسمیت شناختن هویت فرهنگی جذب مرکز کند که همین ایده باعث شکاف بین نظامیان و واحد سیاسی در این کشور شد. درخصوص گابن نیز کمابیش چنین چیزی بود. غرب برای دولت بونگو دستور کار یک دولت توسعه‌گرا و پیشرو در امر محیط‌زیست را تعریف کرده بود؛ اهتمام به محیط زیست در گابن تا آن جا بالاست که ۱۱ درصد مساحت گابن تبدیل به پارک ملی شده است. پایتخت گابن شهر لیبرویل مرکز اتحادیه اقتصادی آفریقای مرکزی(ایکاس) است و حتی در برهه‌ای قرار شد تا پیمان ایکاس یک نیروی نظامی مستقل همچون ناتوی آفریقایی را با ۷۰۰ نیرو ایجاد کند.علاوه بر این گابن در تحولات مهم آفریقایی در 40 سال گذشته سعی کرده است که در حکم «سوئیس آفریقا» عمل کند. در جنگ چاد و لیبی در دهه ۱۹۸۰ از هر دو طرف خواست تا به صلح متعهد باشند. حتی در بحران موسوم به جنگ اول کنگو که به شورش توتسی‌ها علیه «سسه سکو» رئیس جمهور زئیر انجامید نیز عمر بونگوبا پرهیز از دخالت سعی کرد که نقش میانجی را ایفا کند؛ حتی در جنگ داخلی بوروندی که طی سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ علیه دولت «پی‌یر انکورونزیزا» انجام شد، سعی کرد تا این نقش را حفظ کند.از سوی دیگر از مهم ترین منابعی که گابن در اختیار دارد، منابع اورانیم «اوکلو» در فرانسویل است که همچون منابع اورانیم آرلیت در نیجر سال های سال دست فرانسوی ها بود و البته به دلیل استخراج بی‌رویه عملاً به اتمام رسیده است.  تحلیل این کودتا نیز مبتنی بر منابع اولیه چندان راه گشا نیست؛ چراکه منابع اورانیم گابن بسیار ضعیف شده و تولید نفت اندک این کشور هم نقش مهمی در زنجیره جهانی انرژی ندارد. از این رو این کودتا را باید از منظر امنیتی و نقش گروه واگنر در ایجاد خط تماس با ساختارهای نظامی قاره آفریقا بررسی کرد. چندی پیش نیز بلومبرگ از برنامه ولادیمیر پوتین برای به دست گرفتن کنترل گروه نظامی واگنر در آفریقا پس از مرگ فرمانده آن خبر داد.پوتین با حمایت واگنر از ساختار امنیتی شکننده دولت های آفریقایی قصد دارد تا امتیاز استخراج معادن و ... را به دست آورد. ضمن این که با فروش رایگان غلات روسی به آفریقا قصد دارد تا جاپای خود را در قاره سیاه تقویت کند. گویا پوتین قصد دارد در برابر بایدن و غرب جبهه نوینی را باز کند. از این رو با کودتا در گابن به عنوان دماپای تحولات آفریقا باید شاهد کودتاهای زنجیره‌ای با سرعت بیشتر در قاره آفریقا و افزایش نقش جمهوری آفریقای مرکزی به عنوان متحد روسیه در این منطقه باشیم.

عضویت ایران در بریکس

اردوان امیراصلانی
در آخرین اجلاس سران بریکس در ژوهانسبورگ، تصمیم بر پذیرش شش کشور جدید از جمله عربستان، مصر و به‌ویژه ایران گرفته شد، در حالی که درخواست‌های 17 کشور هنوز با وقفه روبه‌رو است. اعلام پذیرش تهران ممکن است غافلگیرکننده به نظر برسد. در واقع این سازمان به دلیل شخصیت ناهمگون و گردهم‌آوردن رژیم‌های مختلف و بسیار متفاوت، متمایز است. واقعا چه سنخیتی بین آرژانتین و امارات متحده عربی وجود دارد؟ با این حال، انسجام سیاسی را باید در میل مشترک همه کشورهای عضو برای طراحی یک حکومت جهانی بازتر و مهم‌تر از همه مستقل‌تر از هژمونی مالی و سیاسی آمریکا یافت. دعوت ارائه‌شده به ایران گواه بر پیکربندی مجدد ژئوپلیتیک است که قاطعانه به سمت خاورمیانه و آسیا جهت‌گیری می‌کند، در حالی که منطقه در حال تجربه یک تحول استراتژیک پیچیده است که در آن تمایل به رهایی از قیمومیت آمریکا به‌ویژه در میان متحدان تاریخی ایالات متحده، مانند عربستان سعودی یا امارات مشهود است. نفوذ چین در این راستا مشهود است و نقش مرکزی تهران در این تنوع استراتژیک برای تقویت هدف بریکس و مخالفت با یکجانبه‌گرایی آمریکا را نمایش می‌دهد. همچنین، با وجود تحریم‌های 40 ساله غرب، جمهوری اسلامی ایران توانسته است به دلیل نقش خود در قلب آسیای مرکزی، خود را به عنوان یک شریک تجاری، سیاسی و امنیتی معتبر برای اقتصادهای نوظهور و همچنین به عنوان قدرت بی‌چون و چرای منطقه تثبیت کند.

عضویت ایران در بریکس

رسانه‌های محافظه‌کار ایران این رویداد را به عنوان یک موفقیت تاریخی و پیروزی دیپلماتیک بزرگ پس از یک سال بحران شدید اجتماعی و سیاسی قلمداد می‌کنند. اولین دستاورد فوری عضویت در بریکس نشان‌دادن میزان حمایت آن در صحنه بین‌المللی است. چین و تا حدودی روسیه که هر دو از اعضای مؤسس این سازمان هستند، خود را به عنوان جایگزین‌های احتمالی برای غرب، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی، برای تهران معرفی کرده‌اند؛ . بنابراین به نظر می‌رسد این الحاق تأییدی بر تلاش برای متنوع‌سازی استراتژیک و جهت‌گیری منافع جمهوری اسلامی ایران به سمت آسیا باشد. علاوه بر این، وزنه و اعتبار بریکس را نباید دست‌کم گرفت. این سازمان با شش عضو مؤسس خود تقریبا 40 درصد از جمعیت جهان را از سال 2011 تشکیل می‌دهد که اقتصاد آنها تقریبا یک‌چهارم تولید ناخالص داخلی جهانی را شامل می‌شود. علاوه بر این، در صورت تأیید عضویت ایران، عربستان سعودی و امارات در بریکس، این سازمان شامل شش کشور از 9 تولیدکننده اصلی نفت در ابتدای ژانویه 2024 می‌شود که به این بلوک اجازه تأثیرگذاری زیاد بر قیمت‌ها و تولید جهانی را می‌دهد. اگرچه عضویت در این سازمان یک اعتبار محسوب می‌شود، اما منافع آن برای ثبات اقتصاد ایران همچنان بر مبنای فرضیات است. سازمان بریکس از بدو تأسیس خود هرگز قادر به رقابت و هم‌ترازی با گروه هفت G7 نبوده است. برخی از تحلیلگران این سازمان را به عنوان یک نهاد کاملا تشریفاتی و عاری از جهت‌گیری‌های روشن مورد انتقاد قرار می‌دهند. برخی از اعضای سازمان مانند چین و هند مرتبا بر سر مسائل ژئوپلیتیکی خود درگیرند و برخی دیگر مانند آرژانتین و مصر که از اعضای جدید در سال 2023 هستند، جزء بدهکاران اصلی به صندوق بین‌المللی پول هستند. با وجود این ایران امیدوار است که گسترش بریکس به تداوم دلارزدایی از تجارت بین‌المللی کمک کند تا بدین‌ وسیله فرصت‌های جدیدی برای دورزدن تحریم‌های آمریکا فراهم شود. جمهوری اسلامی ایران مشخصا برای ایجاد کانال‌های پرداخت خارج از سیستم بانکی بین‌المللی سوییفت، به بانک توسعه جدید (NDB) که توسط اعضای مؤسس بریکس در سال 2015 برای رقابت با صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی ایجاد شد تکیه می‌کند. به دلیل تحریم‌های به اصطلاح ثانویه آمریکا، هم‌اکنون بنگلادش، مصر و امارات از اعضای این مؤسسه مالی هستند. با وجود این، همان‌طورکه برخی از منتقدان اشاره می‌کنند، به نظر نمی‌رسد که بانک توسعه جدید بتواند فرصت دستیابی به این هدف را برای ایران فراهم آورد. تا به امروز مشخص نشده است که تهران به عنوان یک کشور تحت تحریم از عضویت در این مؤسسه مالی چه سودی می‌برد. از سوی دیگر، تحریم‌های غرب علیه روسیه از زمان حمله به اوکراین، عوارض قابل توجهی را برای بانک توسعه جدید ایجاد کرده، زیرا بیشتر وام‌های آن به دلار است. اگرچه این بانک اظهار داشته که در حال بررسی اعطای وام‌های بیشتر به ارزهای محلی است، ولی تنها 30 درصد از آنها طریق مناقصه‌های محلی انجام می‌شود. در حالی که تا پیش از این چندین کشور عضو بریکس از تعامل با بانک‌های ایرانی به دلیل خطر تأثیر تحریم‌های آمریکا خودداری کرده بودند، بعید به نظر می‌رسد که ایران موفق به دریافت وام از بانک توسعه جدید بشود. اکنون این سؤال در تهران مطرح می‌شود که در صورت ناموفق‌بودن این الحاق، تأثیر آن چگونه خواهد بود؟ از سوی دیگر، محافظه‌کاران برای رویارویی با این احتمال، آن را دلیل خوبی برای قطع مذاکرات با ایالات متحده و رویگردانی قطعی از غرب، به دور از خط توازن و تنوع اتحادهای مورد حمایت اصلاح‌طلبان می‌دانند. چنین تحولی امکان‌پذیر است، اما در نهایت به نفع ایران نیست. اکنون ایران با عضویت در سازمان همکاری شانگهای و بریکس که آشکارا از سوی چین حمایت می‌شود، فضای بیشتری برای مانور در مذاکرات خود با واشنگتن دارد که به طور غیررسمی و به شیوه‌ای نسبتا مثبت ادامه دارد. برای جمهوری اسلامی ایران آشتی موفقیت‌آمیز با متحدان رقیب اقدامی دشوار برای ایجاد تعادل است، اما دیپلماسی ایرانی مهارت مقابله با مخالفان را به ‌خوبی شناخته است.

نمودار جنگ اراده‌ها و نیرنگ رزم جوجیتسو 

محمد ایمانی

۱)هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که آنچه «میان ملت ایران» و مثلث «آمریکا، انگلیس و اسرائیل» می‌گذرد، جنگ اراده‌هاست. هدف غرب از این جنگ چیست؟ اراده کدام طرف در طول چند دهه غلبه کرده است؟ این جنگ، جایگزین هم دارد که نخواهیم زحمت و هزینه‌ها را به جان بخریم؟ کشورهایی که اعتماد کرده و کوتاه آمدند، در کدام وضعیت قرار گرفته‌اند؟ پاسخ این سؤالات، بخشی از خیانتی را که «خط تحریف» در جنگ اراده‌ها مرتکب می‌شوند، بازنمایی می‌کند.
۲) برآورد دشمنان این است که ایران در مسیر اقتدار و پیشرفت قرار گرفته و هیچ چیز، جز اخلال در اراده ایرانی‌ها نمی‌تواند روند صعودی موفقیت‌ها را متوقف کند. «تامیر هیمن»، مدیر موسسه تحقیقات امنیت ملی اسرائیل، چند هفته قبل گفت: «امروز هیچ چیزی جز اراده خود ایرانی‌‌ها نمی‌‌تواند آنها را محدود کند. آنها بدون سلاح هسته‌ای به بازدارندگی رسیده‌اند و این یعنی همان وضعیت عالی در برابر غرب، از نگاه رهبر ایران». از جمله طراحی‌های CIA و MI6 در قالب کودتای مخملین که در جریان فتنه‌سبز رونمایی شد، تقلید از فنون رزمی «جوجیتسو» بود. طبق این تاکتیک، اگر بتوان بخشی از نیروی حریف را علیه خود وی به کار گرفت، بخش مهمی از تئوری «مهار» و «انحلال قدرت» عملی شده است.
۳) آنچه «تامیر هیمن» درباره آزادشدگی اراده ملت ایران بازگو کرده، منحصر در برنامه هسته‌ای و قدرت نظامی نیست. براستی در جنگ ۶۰ ساله در حوزه‌های گوناگون، اراده کدام طرف پیش رفته است؟ رژیم شاه با وجود حمایت همه‌جانبه غرب باقی ماند، یا انقلاب اسلامی ملت ایران بود که پیروز شد؟ رگبار کودتا و ترور و تجزیه‌طلبی و آشوب، موجب سرنگونی شد، یا انقلاب اسلامی را قوی‌تر از قبل کرد؟ صدام (مهره جاه‌طلب و تحریک شده غرب) توانست ایران را فتح کند، یا اراده ملت ما غلبه کرد و منطقه را تغییر داد؟ تحریم اقتصادی، ایران را تسلیم کرد، یا سکویی برای پیشرفت‌های گوناگون زیر ساختی شد؟ صادرات نفت ایران در اثر فشار حداکثری به صفر رسید، یا بدون توافق با آمریکا، احیا و سه برابر شد؟ ایران در اثر انبوه فشار‌ها عقبگرد زد، یا از کشور ناتوان در ساخت لولهنگ (ادعای سران رژیم پهلوی)، به یکی از ۵ تا ۱۰ کشور سرآمد در زمینه نانو، سلول‌‌های بنیادین، ایجاد چرخه کامل سوخت هسته‌ای، فناوری‌های پیشرفته موشکی و پهپادی، هوا فضا و ماهواره، سدسازی و... تبدیل شد و رشدی معادل ۱۱ برابر متوسط جهانی را در زمینه رشد علمی تجربه کرد؟
۴) جمهوری اسلامی ایران در حصار تحریم سیم خاردار ماند، یا به اذعان مقامات پنتاگون، با تولید موشک‌های دوربرد نقطه زن و پهپاد‌های فوق مدرن، برتری ۷۰ ساله آمریکا را به چالش کشید؟ چنان که غرب طراحی کرده بود، ایران گرفتار باتلاق در عراق و سوریه و افغانستان شد، یا این آمریکا بود که در باتلاق‌های خود ساخته برای دیگران در افغانستان و اوکراین، گرفتار آمد و ابرقدرتی بلامنازعش را از دست داد؟ نظم جهانی مبتنی بر پروژه «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» شکل گرفت، یا راهبرد ایران برای شکل‌دهی به جهان متکثر چند قطبی؟ ایران، محاصره و منزوی شد، یا توانست عمق نفوذ خود را نه تنها در غرب آسیا بلکه آمریکای‌لاتین و آفریقا گسترش دهد و با عضویت در پیمان‌های بزرگ، هویت و قدرت جدیدی به آنها ببخشد؟ دولت‌ها و جنبش‌های مستقل در سوریه، عراق، لبنان، یمن، و ونزوئلا، طبق اراده آمریکا سرنگون شدند، یا طبق اراده جبهه مقاومت، ماندند و اراده آمریکا را شکستند؟ عراق، مستعمره نظامی آمریکا شد، یا برخلاف پروژه غرب، در شمار ملت‌های برادر و متحد ایران درآمد؟ داعش دست‌ساز آمریکا توانست بر عراق چیره شود و منطقه را بی‌ثبات کند، یا اراده عاشورایی فرزندان مقاومت توانست ضمن تامین امنیت راهپیمایی ۲۳ میلیون نفری زائران امام حسین‌(ع)، تلخ‌ترین سیلی تاریخ را بر صورت آمریکا و انگلیس و اسرائیل بزند؟
۵) این چند تحلیل از نشریه آمریکایی فارن افرز ظرف یک سال اخیر را مرور کنید:
- «ایران، تخم‌مرغ‌‌هایش را از سبد برجام برداشته، چرا که اهرم هسته‌‌ای را بدون کسب منافع وعده داده شده، از دست داد».
- «موقعیت ایران در ماه‌‌های اخیر، بدون توافق با آمریکا بهبود یافته است».
- «تحریم‌‌ها علیه ایران، از سر درماندگی و بیش از ‌اندازه تک ‌‌بعدی‌ است. همه چیز به افول آمریکا بر می‌گردد. رؤسای‌ جمهور مأیوس، تیر کمتری در کمان دارند. تحریم نه تنها افول آمریکا را آشکار می‌‌‌کند، بلکه باعث شتاب آن شده و دائما اوضاع را بدتر می‌‌‌کند».
- «ایران در دهه‌های اخیر توانسته با همکاری کشور‌هایی مانند چین و روسیه، اتحادی را علیه واشنگتن تشکیل دهد. ایران با حمایت از سوریه توانست نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد و در یمن و لبنان به موفقیت‌‌هایی دست یابد. این پیروزی ‌ها سبب شده کشور‌هایی مانند چین، وارد تعامل با ایران شوند. ایران با پیوستن به پیمان ‌شانگهای و بریکس، آثار تحریم‌‌ها را تا حد زیادی از بین برده. روسیه هم روابط اقتصادی با ایران را افزایش داده است... بنابراین، وقتی حرف ایران به میان می‌‌آید، بایدن باید از موقعیتی که در آن قرار دارد ناراضی باشد. شرائط ایران در مقایسه با یک سال قبل، پیروزمندانه است. [آیت‌الله] خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، بقای انقلاب را در مقابل آمریکا تضمین کرده و خاورمیانه را به منطقه‌‌ای تبدیل می‌کند که ایران پس از ۴۴ سال تلاش، قدرت مسلط در آن است.»
۶) شاید کسانی بگویند موفقیت‌ها جای تردید ندارد، اما کشور هزینه‌های زیادی پرداخته و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند و نکاتی از این دست. اولا بخش بزرگی از چالش‌ها، یا تحمیل غرب است، و یا برآمده از تحلیل‌ها و مدیریت عناصر غربگرا در گذشته. ثانیا می‌توان در نقطه مقابل، سرنوشت کشورهایی را مرور کرد که به خاطر اعتماد به آمریکا، خسارت‌های بزرگی را متحمل شدند. صرف نظر از مصایبی که نزدیکی به آمریکا بر سر اقتصاد و امنیت کشورهایی مانند مصر و لیبی و ترکیه و مالزی، (و ژاپن و کره‌جنوبی، در قالب استقرار پایگاه نظامی، تحمیل کاپیتولاسیون و رفتار مستعمره گونه) آورد، جا دارد به متحدان اروپایی آمریکا بپردازیم. منطق آمریکا حتی درباره متحدانش غربی این است که باید ضعیف و وامدار واشنگتن باقی بمانند و سودای نزدیکی به دیگر قطب‌ها را نداشته باشند. اوکراین، اولین قربانی آمریکا در دوره جدید بود که احتمالا تا چند دهه دیگر سر پا نخواهد شد. رابرت کندی (نامزد دموکرات انتخابات آمریکا) چند ماه قبل اذعان کرد: «در جنگ آمریکا علیه روسیه، ۳۰۰ هزار اوکراینی کشته شدند. وزیر دفاع آمریکا ‌آوریل ۲۰۲۲ گفته بود هدف ما، از پا درآوردن ارتش روسیه است. از پا درآوردن یعنی چه؟ یعنی به کشتن دادن اوکراینی‌ها. بیایید صادق باشیم. این در واقع، جنگ آمریکا به خاطر مسائل ژئوپلیتیکی علیه روس‌‌هاست؛ دسیسه‌‌ای که توسط نهاد‌های اطلاعاتی و نومحافظه‌کاران در سال ۲۰۱۴ آغاز شد. ما ۳۰۰ هزار اوکراینی را به کشتن دادیم».
۷) اما اوکراین تنها قربانی آمریکا در جنگ اخیر نیست، چنان که «پولیتیکو» نوشت: «مقامات ارشد اروپایی، آمریکا را متهم می‌‌کنند که به بهانه جنگ اوکراین، در حال غارت اروپاست. اظهارات پنهان و آشکار این مقامات، از خشم شدید به‌ خاطر سودجویی آمریکا حکایت می‌‌کند. آنها می‌‌گویند آمریکا بیشترین سود را از جنگ اوکراین می‌‌برد، زیرا سلاح‌های بیشتر و گاز بیشتر با قیمتی بالاتر به اروپا می‌‌فروشد. جوزف بورل درباره نگرانی‌‌های اروپا گفت: دوستان آمریکایی، تصمیماتی می‌‌گیرند که بر وضعیت اقتصادی ما اثر می‌گذارد». به گزارش یورو نیوز، به نقل از نتایج نظرسنجی موسسه ایپسوس (Ipsos): «دست‌کم یک چهارم اروپایی ‌ها در شرایط پر مخاطره مالی قرار دارند و نگران وضعیت قدرت خرید خود هستند.‌ %۵5 اروپایی‌ها، %۶۴ یونانی‌ها،۶۳٪ صرب‌ها و ۶۰٪ فرانسوی‌‌ها بر این باورند که قدرت خرید آنهادر سه سال گذشته کاهش یافته. در حالی که نرخ تورم سه سال قبل، کمتر از صفر و منفی بود، اکنون ۸۹ درصد اروپایی‌‌ها، افزایش تورم را مهم‌ترین دلیل کاهش قدرت خرید خود می‌‌دانند».
۸) آلمان، چهارمین اقتصاد بزرگ جهان، تا قبل از جنگ اوکراین در مسیر رشد قرار داشت، اما بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا، دو فصل پیاپی گرفتار رکود شده است. به گفته وزیر اقتصاد آلمان: «بعضی کشورهای دوست مثل آمریکا، از پیامد‌های جنگ اوکراین سود برده و قیمت‌های نجومی برای گاز طلب می‌کنند. این امر، مضیقه‌هایی را برای اروپا پدید می‌آورد». خبرگزاری رویترز به نقل از «مارسل فراتزچر»، رئیس‌موسسه تحقیقات اقتصادی آلمان اعلام کرده جنگ اوکراین فقط در سال ۲۰۲۲، صد میلیارد یورو به اقتصاد این کشور ضربه زد. به گزارش سی ان ان، «پیش ‌بینی می‌ شود در اثر تبعات جنگ، ۱.۵ میلیون شاغل طی ۳ سال آینده از چرخه ‌اشتغال در آلمان خارج شوند». گزارش یورو نیوز به نقل از موسسه تحقیقات‌اشتغال (IAB) حاکی است: «اقتصاد آلمان در اثر جنگ اوکراین و قیمت بالای انرژی، بیش از ۲۶۰ میلیارد یورو از ارزش افزوده خود را از دست می‌دهد. همچنین تولید ناخالص داخلی در سال جاری ۱.۷ درصد کاهش می‌ یابد که موجب از بین رفتن ۲۴۰ هزار فرصت شغلی خواهد شد. احتمالا شمار شاغلان طی ۳ سال، ۶۶۰ هزار نفر کاهش می‌یابد». از سوی دیگر، مجله «فوکوس» می‌نویسد: «جنگ اوکراین، اقتصاد آلمان را شکل می‌دهد. جنگ فقط در سال ۲۰۲۲ حدود ۲۰۰۰ یورو برای هر آلمانی هزینه داشت و همین مقدار از رفاه آنها را در سال ۲۰۲۳ از بین می‌برد». آلمان در کنار ۲۶۰ میلیارد یورو خسارت، مجبور شده ۱۰۰ میلیارد یورو هم برای تقویت توان نظامی اختصاص دهد. موسسه تحقیقاتی ZEW گزارش داده است: «تورم بالا و نگرانی در عرضه انرژی، اقتصاد آلمان را به سمت طوفانی بزرگ می‌‌راند». اینها، بخشی از خسارت‌هایی است که آمریکا با تدارک جنگ اوکراین به آلمان زد. تلخ‌تر این که سال ۲۰۱۳ با افشاگری ادوارد اسنودن، معلوم شد آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) تمام مکالمات و محتویات لپ تاپ «آنگلا مرکل» صدر اعظم وقت آلمان را به مدت ۴ سال شنود می‌کرده است. مشاور مرکل گفت که وی از رفتار آمریکا «سرخورده» شده است.
۹) فرانسه، هفتمین اقتصاد بزرگ جهان هم، وضعیت بهتری ندارد و با آشوب‌های بزرگی دست به‌ گریبان بوده است. سارکوزی رئیس‌جمهور اسبق، به تازگی گفت: «آمریکا از اوکراین برای تضعیف اروپا استفاده می‌‌کند. جنگ، جان حدود ۵۰۰ هزار نفر را که اکثراً اوکراینی هستند گرفته، ولی همچنان ادامه می‌دهیم. اگر اوکراین را عضو اروپا کنید، آمریکا را قدرتمند خواهید کرد، چون کشورهای شرق اروپا تحت سلطه واشنگتن هستند. اوکراین به دلیل وابستگی شدید، امیال آمریکا را بیان می‌کند، اما فرانسه نمی‌تواند خود را با منافع آمریکا تطبیق ‌دهد. آمریکا با فروش سلاح و گاز با قیمت بالا، از جنگ سود می‌‌برد». پیش از وی، ماکرون گفته بود: «آمریکا، گاز را ۴ برابر گران‌‌‌تر به اروپا می‌‌ فروشد»؛ و وزیر اقتصاد فرانسه اذعان کرده بود: «جنگ اوکراین و بحران ناشی از آن، می‌‌‌تواند به سلطه اقتصادی آمریکا منجر شود. آنها از این وضعیت، به زیان اروپا منتفع می‌شوند و گاز را ۴برابر قیمت به اروپا می‌‌‌فروشند». خیانت‌های بی‌پروا و پیاپی آمریکا موجب شد تا ماکرون در بازگشت از سفر چین بگوید: «اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به دنباله‌روی آمریکا مقاومت کند. باید استقلال راهبردی را حفظ کنیم. خطر بزرگ این است که وسط بحران‌‌هایی گیر بیفتیم که بحران‌ ما نیست. اروپایی‌ها نمی‌‌توانند بحران اوکراین را حل کنند، پس چطور می‌‌توانیم درباره تایوان بگوییم اگر ‌اشتباهی انجام دهید، ما آنجا خواهیم بود؟ اروپا باید وابستگی به دلار آمریکا را کاهش دهد».

شب‌های قدر تمدن اسلامی

جواد شاملو

رهبر انقلاب در مورد عملیات کربلای پنج جمله‌ای دارند با این مضمون: «شب‌های عملیات کربلای پنج، شب‌های قدر انقلاب اسلامی بود». شب قدر، شب رقم خوردن مقدرات است. شبی که معلوم می‌شود سرنوشت هر فرد برای یک سال آینده‌اش چیست. آیا زنده می‌ماند و یا اینکه اجلش می‌رسد.

مقدرات انقلاب هم در شب‌های سخت کربلای پنج رقم خورد. شب‌هایی که در آن بقا، رشد و گسترش انقلاب تضمین شد. کربلای پنج عملیاتی بود سخت و پرهزینه ازنظر تعداد شهدا و مجروحین اما در نهایت، به پیروزی و اقتدار ایران انجامید. این شب‌ها با خون دل خوردن و خون تن دادن و هفت‌خوان گذراندن به سر شد اما اقتدار انقلاب و نظام ایران را تثبیت کرد. اگر همین تثبیت اقتدار را معیار تعیین مقدرات انقلاب در شب‌های کربلای پنج در نظر بگیریم، شب‌های اربعین هم شب‌های قدر جامعه و تمدن اسلامی است. شب‌هایی که در آن اقتدار فرهنگی شیعه تثبیت می‌شود و هویت سرخ و‌ شهادت‌طلبانه آن حول محور حسین‌بن‌علی علیهماالسلام، به گوش جهانیان می‌رسد.

این شب‌ها البته هرچند سخت است اما با امنیت و کرامت همراه است. آنچه غنا و قوت فرهنگی یک‌ مکتب را عیان می‌سازد باید هم تا این حد نرم، لطیف، انسانی و مبارک باشد. یک نظام برای تثبیت قدرت سخت خود، باید در آزمون کربلای پنج که آزمون خون دادن و جنگ است سربلند شود. اما یک‌ مکتب برای اثبات زیبایی و حقانیت خود باید در آزمون خانه دادن و جود موفق باشد. حیات اجتماعی اربعین همان بهشتی است که‌ مکاتب الحادی شرق و غرب با وعده‌ووعید آن به قدرت رسیدند. اما این‌ مکاتب هیچ‌کدام در کنار وعده‌های خود، یک طرح اولیه و یک نسخه آزمایشی ارائه ندادند تا مردم جهان در مقیاسی کوچک‌تر آن‌ها را بیازمایند.

اما مراسم عاشقانه اربعین، یک نمونه بتا، یک پیش‌درآمد و یک طلیعه برای جامعه‌ای است که حول محور ولایت و محبت امام شکل‌گرفته باشد. این وظیفه‌ای است که بر عهده جمهوری اسلامی ایران نیز می‌باشد. اگر اربعین پیش‌نمایش جامعه اسلامی است، ایران باید به نقطه‌ای برسد که پیش‌نمایش دولت و تمدن اسلامی باشد. اربعین می‌تواند ارزش‌های خود را بسط دهد و فرهنگ حکمرانی را نیز بهبود ببخشد.

نام:
ایمیل:
نظر: