این یادداشت درصدد پاسخ به سه سئوال اصلی است؛ نخست، اهداف و مقاصد مقامات غربی از سفرهای مکرر به اراضی اشغالی. دوم، دیدگاه آمریکا در قبال تهاجم نظامی به غزه. سوم، سرنوشت تهاجم نظامی به غزه و اینکه سرانجام این حمله انجام خواهد شد یا نه؟
سفرهای پیدرپی مقامات آمریکایی به فلسطین اشغالی و شرکت آنها در جلسات شورای جنگ رژیمصهیونیستی که در ۷۵ سال گذشته بیسابقه است، بهخوبی نشاندهنده «نقش برجسته» و «مشارکت قاطع» آمریکا در جنگ غزه است. در این میان مقامات اروپایی هم سعی دارند که از ایالات متحده عقب نمانند، لذا به صورت مکرر در حال سفر به سرزمینهای اشغالی هستند. مجموعه این سفرها که اخیراً شاهد حضور امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه در تلآویو بودیم حکایت از این دارد که یک پروژه حمایت تمام قد سیاسی از رژیم صهیونیستی برای تطهیر جنایتهای آنها و همچنین تغییر موازنه نبرد در دستور کار است.
نبایستی فراموش کرد که سرنوشت راهبردها و سیاستهای منطقهای آمریکا و اروپا و همچنین سیاستهای بینالمللیشان به خصوص در شرایطی که ساختار و ماهیت نظم بینالملل به ویژه در یک سال اخیر تغییرات بنیادینی رو به خود میبیند، با سرنوشت این جنگ در هم تنیده شد. به عبارتی موفقیت یا شکست رژیم صهیونیستی دقیقاً به معنای موفقیت یا شکست آمریکا و اروپا در این جنگ هست.
اما در اینجا یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه افکار عمومی اروپا و آمریکا باید متوجه این مسأله باشند که دولتهایشان به تدریج در حال تبدیل به بخشی از فاکتور جنایات جنگی و نسلکشی صهیونیستها در غزه در قالب تخصیص کمکهای مادی یا تسلیحاتی هستند که هزینه آن باید از جیب شهروندان اروپایی و آمریکایی پرداخت شود. ضمن اینکه اگر روند حمایتی اروپا و آمریکا از جنایات اسرائیل در سرزمینهای اشغالی بهویژه کشتار زنان و کودکان در غزه متوقف نشود به تدریج شاهد تبعات جدی سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای این کشورها خواهیم بود.
همانطور که اشاره شد، کمیت و کیفیت حضور مکرر مقامات آمریکایی در جلسات شورای جنگ رژیم صهیونیستی به وضوح نشان میدهد که ایالات متحده فرماندهی جنگ کنونی در غزه را بر عهده دارد. کارشناسان و افسران عالیرتبه آمریکایی هم شبانهروز به شکل حضوری و غیرحضوری در اتاق جنگ رژیمصهیونیستی و میدان حضور دارند و به ارائه مشاورههای جنگی به کابینه جنگی نتانیاهو ادامه میدهند. این در حالی است که در کنار حمایتهای بیدریغ سیاسی، دیپلماتیک، رسانهای و مالی آمریکا، کمکهای نظامی، امنیتی و دفاعی هم «عامل اصلی» روشن ماندن موتور کشتار جنایتکارات صهیونیستی در نوار غزه است.
در بخش دوم یادداشت و در پاسخ به اینکه دیدگاه آمریکا درباره حمله نظامی به غزه چیست، شرایط موجود نشون میدهد که آمریکا برخلاف میل باطنی و از روی اضطرار و به نوعی درماندگی، فعلاً موافق تهاجم زمینی به غزه نیست. محاسباتی که پنتاگون، وزرات خارجه و محافل امنیتی و اطلاعاتی آمریکا از پیامدهای مخرب حمله نظامی به غزه دارند و اینکه حمله به غزه موجب گسترش جغرافیای جنگ شده و مراکز و منافع آمریکا در کل منطقه رو با تهدیدهای راهبردی مواجه میسازد، همچنان تلاش میکنند تا به مقامات صهیونیستی که به شدت عصبی و دچار تنشهای روحی و روانی شدهاند بفهمانند که تهاجم نظامی به غزه شوخیبردار نیست و به منزله خودکشی است.
حتی در سفر اخیری هم که بایدن به اراضی اشغالی داشت با یادآوری تصمیمهای فاجعهبار ایالات متحده برای حمله به عراق و به راه انداختن یک جنگ طولانی و بدون پایان در افغانستان، تلاش داشت تا مقامات صهیونیستی را از طرح حمله گسترده زمینی به غزه منصرف کند. اما اینکه آیا تهاجم زمینی به غزه انجام خواهد شد یا نه، باید گفت، رژیم صهیونیستی اعلام کرده گریزی از تهاجم زمینی به غزه ولو به شکل محدود ندارد، اما همانطور که اشاره شد در مقطع فعلی تهاجم نظامی به غزه به شکل گسترده منتفی است.
اولاً رژیم صهیونیستی تنها بخشی از این جنگ است و دولتی که جنگ را مدیریت میکند و ذینفع اصلی آن است آمریکاست. آمریکاییها هم به خوبی میدانند که تهاجم زمینی به غزه خط قرمز مقاومت اسلامی و قطعاً با آن مقابله خواهد نمود.
ثانیاً، غزه یک منطقه به شدت متراکم و از نظر نظامی دارای مختصات و خصوصیات خاصی است که ارتش اسرائیل توان جنگیدن در آنجا را ندارد.
ثالثاً، وجود موانع نظامی، تونلهای زیرزمینی که اسرائیل هیچ اطلاعاتی درباره آنها ندارد و اینکه نمیداند در کجا و به چه شکلی و با چه کسی باید بجنگد، چشمانداز حمله زمینی به غزه را برای اسرائیل دشوار کرده است.
با وجود مطالبی که اشاره شد، با توجه به تحقیر شدن ارتش رژیم صهیونیستی توسط مقاومت فلسطین و حماس و فشار جریانات افراطی اسرائیلی هنوز احتمال ورود به غزه ولو به شکل محدود جدی است و بستگی به تحولات پشت پرده و میدانی در هر ساعت و روز پیش رو دارد.