صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۳۹۲۵۲

یادداشت روزنامه های چهارشنبه، 26 مردادماه

 

نقطه هدف غرب از عملیات روانی در مذاکرات

در سال‌های گذشته در میدان مذاکرات هسته ای، این ایران بود که در تصمیم‌گیری درباره پیشنهادات غرب باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب می‌کرد (که البته گاهی تحت عملیات روانی سنگین و مرعوب‌کننده غرب، متأسفانه بدتر را انتخاب کرده است)، اما اینک شرایط به کلی فرق کرده و این طرف غربی است که باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کند. غرب از یک طرف رفع تحریم‌ها را موجب قدرتمندتر شدن ایران و شکست برنامه کنترل ایران می‌داند، از این رو به هیچ وجه مایل به برداشتن کوچک‌ترین قدمی در مسیر برداشتن تحریم‌ها نیست و از سوی دیگر با پیامد‌های ناگوار جنگ روسیه علیه ناتو در اوکراین دست و پنجه نرم می‌کند و با بحران سنگین مستقیم سوخت و انرژی و غیر مستقیم مواد غذایی مواجه بوده و به برداشتن تحریم‌ها و موانع موجود از مسیر تجارت ایران به شدت نیازمند است. اما امریکا و اروپا به جای تصمیم‌گیری عاقلانه تحت تأثیر گذشته استکباری و با تکیه بر اخبار بی پایه و اساس شبکه نفوذی‌ها و اپوزیسیون خارج نشین ایرانی با برآورد غلط و اشتباه محاسباتی در پی پروپاگاندا، عملیات روانی و تشدید فشار تبلیغاتی بر روی مردم ایران به منظور دوقطبی‌سازی و بی ثبات‌سازی افکار عمومی داخلی ایران، تغییر میدان بازی و منصرف کردن طرف ایرانی از ایستادگی و مطالبه حقوق ناچیز موجود در برجام و انجام تعهدات بر زمین مانده طرف غربی بوده اند.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران، غرب در چارچوب استراتژی مرعوب‌سازی تاکنون به طور میانگین در هر ماه بیش از دو اولتیماتوم (۲۴ اولتیماتوم) داده و همزمان با دادن آدرس غلط به افکار عمومی مردم ایران، از اسفند ماه سال گذشته جنگ چهار ماهه اراده‌ها را با استفاده از فشار‌های ترکیبی مشتمل بر «جنگ پروپاگاندا»، «انجام عملیات سایبری»، «استفاده از رژیم صهیونیستی برای ترور و خرابکاری»، «بازی تشدید اعمال تحریم‌ها»، «تلاش برای راه اندازی و اثربخشی جنگ ارزی و سعی و بی‌ثبات‌سازی بازار ارز»، «توقیف محموله نفتی ایران در سواحل یونان»، «فشار دیپلماتیک از طریق قطعنامه آژانس و شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی» ایران را از ایستادگی بر سر مطالبات به حق و قانونی خود منصرف کند.
نگاهی به اوضاع و شرایط کنونی بین‌المللی و مشکلات فراروی غرب، برخلاف تبلیغات و عملیات روانی سنگینی که با هدف مقصر معرفی کردن ایران در به بن بست کشاندن مذاکرات به راه انداخته اند، پرده از بی انگیزگی آنان برای رسیدن به توافق بر می‌دارد: خواسته ایران کاملاً روشن است؛ ایران در پی تأمین منافع خود در برجام و قابل راستی آزمایی همراه با تضامین مطمئن، معتبر و خدشه‌ناپذیر هم‌زمان با بسته شدن پرونده پی‌ام‌دی (ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای: PMD) است. در این حال قابل پیش‌بینی است که بایدن با افت شدید محبوبیت مواجه شده و به دلیل نیاز حزب دموکرات به مدیریت افکار عمومی در انتخابات پیش رو، محبوبیت رو به افول خود را فدای توافق هسته‌ای نکند و از طرف دیگر امریکا حاضر نشود با بستن پرونده PMD امکان بهانه جویی و تشدید فشار را از ایران بردارد و ماهیت مداخله جویانه خود را به مکانیزم گسترده و بی انتهای «پرونده باز» گره بزند و این همان چیزی است که اخیراً رابرت مالی بستن آن را قویاً تکذیب کرده است. علاوه بر دو مورد مذکور، جنگ ترکیبی امریکا در چهار ماه گذشته همراه به اعمال تحریم‌های جدید، نشانگر عزم جدی امریکا در ممانعت از دادن امتیازات حداقلی به ایران بوده و به‌رغم وجود مشکلات فراروی غرب و نیاز شدید آنان به توافق با ایران، متأسفانه امریکایی‌ها صرفاً به دستیابی به راه‌هایی برای تغییر میدان بازی و به تله انداختن ایران می‌اندیشند.
دل بستن به پیش نویس مورد نظر اتحادیه اروپا نیز ناشی از سهل اندیشی، اعتماد غلط، ناپختگی و اصطلاحاً نوشتن یادگاری روی قالب یخ است. مروری بر مذاکرات سنوات گذشته ایران با مسئولان پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا (از خاویر سولانا تا خانم موگرینی) نشان می‌دهد که در هر مرحله از توافق با مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا، سنگ‌اندازی، بهانه‌جویی، کارشکنی و مداخلات انگلستان و امریکا مانع از امضای توافق در دقیقه ۹۰ شده است. در مذاکرات صورت پذیرفته با آقای بورل نیز حتی اگر تسامحاً اتحادیه اروپا را در توافق اولیه صادق و مستقل از امریکا بدانیم، باز هم تجربه به ما می‌آموزد که به چشم انداز فعلی دل خوش نکرده و احتمال داده شود که در آخرین لحظات باز هم امریکا و انگلیس در توافق و احیای برجام کارشکنی کنند.

 
تجربه مذاکرات تا رسیدن به برجام در گذشته و مذاکرات پسابرجام از زمان دولت دوازدهم تا امروز نشان می‌دهد که طرف غربی در میدان مذاکره ۱- به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند. ۲- صرفاً در پی امتیازگیری بدون امتیاز دادن هستند. ۳- در صورت لزوم نظام بین‌الملل را به سخره گرفته و به هیچ‌یک از موازین بین‌المللی پایبند نیستند. ٤- به هیچ وجه در پی حل مسئله نبوده و راه‌حل آن‌ها منحصر در واداشتن کشور به تسلیم و چشم پوشی از حقوق خود در برابر هیچ است. ۵- تعهدات آن‌ها صرفاً برای اخذ امضای طرف مقابل بوده و نسبت به اجرای تعهدات خود هیچ تضمینی ارائه نمی‌دهند. ۶- فقط زبان قدرت، ایستادگی و مقاومت را می‌فهمند و در صورت قبول سازش با غرب، دائم بر مطالبات خود می‌افزایند. ۷- امضای یک توافقنامه بهانه‌ای است برای تجدید تحریم‌ها به بهانه‌ای به منظور استمرار مذاکره برای واداشتن طرف مقابل به عقب نشینی‌های پی در پی و اخذ امتیازات بیشتر و شکل گرفتن دومینوی سقوط. ۸- نگاه مستکبرانه، مداخله جویانه و یک طرفه دارند. ۹- آنچه که می‌گیرند حق طلقی شده و آنچه که قرار می‌گذارند بدهند نه حق بلکه یک امتیاز تلقی می‌شود. ۱۰- غرض از مذاکره نه حل مسئله بر اساس احترام متقابل مبتنی بر استقلال و تأمین امنیت و منافع بلکه هدف، به زانو درآوردن کشور مقابل است.

در این میان آنچه که مایه تعجب و نگرانی مردم است انتظارات القایی نابجای افراطیون و تندرو‌های اصلاح‌طلب و مسببان و بانیان وضع موجود است که منافع خود (بازگشت به قدرت) را بر منافع ملی و امید، اعتماد و آرامش مردم ترجیح داده و برای ناامیدسازی مردم از دولت مستقر، در قامت شبکه همکار غرب و در کنار اپوزیسیون خارج نشین با هدف واداشتن دستگاه دیپلماسی و نظام به اقدام عجولانه و شتاب‌زده بر محور نادیده گرفتن امنیت، استقلال و منافع ملی، وارد میدان پروپاگاندا و عملیات روانی شده و برای گره خوردن زلف امور مملکت بر مذاکرات تلاش می‌کنند.
به‌رغم تلاش‌های مذکور برای ایجاد خطای محاسباتی در برآورد‌های ایران، تأکید می‌گردد که شرایط موجود جهانی تا این اندازه به نفع جمهوری اسلامی و به ضرر طرف غربی نبوده است و دولت محترم و دستگاه دیپلماسی با برآورد صحیح از فرصت‌ها و قوت‌های موجود و تیزبینی نسبت به ضعف‌ها و تهدید‌های احتمالی در دو سوی میز مذاکرات، با تکیه بر اولویت حفظ منافع و اراده ملی، و به دور از هیاهو و جنجال تبلیغاتی و عوام‌فریبانه غرب به مدیریت میدان مذاکرات پرداخته و یقین بداند شرایط موجود به نفع ما بوده و اگر طرف غربی مسیر عقلانیت را دنبال نماید چاره‌ای جز بازگشت به مسیر احترام به حقوق ملت ایران و تأمین منافع ناچیز ایران در برجام ندارد و در صورت عدم بهره برداری از شرایط موجود در آینده نه چندان دور، با همت مؤمنانه و انقلابی جوانان این مرز و بوم همان‌گونه که تهدید‌های غرب خنثی و بی اثر شد، تحریم‌ها نیز بلااثر و خنثی خواهند شد.


پس اندازهای بی خاصیت بلای معیشت خانوارها

 گزارش اخیر مرکز آمار از وضعیت هزینه و درآمد خانوارها، نکات متعددی را در بر داشت، از جمله بهبود وضعیت توزیع درآمد خانوارها که امید می رود با اجرای طرح هایی نظیر تجمیع یارانه ها طی امسال، ادامه یابد. همچنین درصد خانوارهایی که از گاز برای تامین گرمای منزل بهره می برند افزایش یافته که جای امیدواری است. با این حال، نکته دیگری که از بررسی این داده ها به دست می آید، مربوط به رشد درآمد و هزینه خانوارهای شهری است. این داده ها نشان می دهند که اولاً درآمد خانوارهای شهری از هزینه خالص آن ها بیشتر بوده و به 9.3 میلیون تومان در هر ماه در برابر 7.7 میلیون تومان رسیده است. ثانیاً درآمدها با 50.5 درصد ،افزایش سالانه سریع تری نسبت به خالص هزینه ها با نرخ رشد 48.9 درصد داشته اند و در آخر این که پس انداز خانوارهای شهری به متوسط ماهانه یک میلیون و 660 هزار تومان رسیده که رشد حدود 59 درصدی را نسبت به پس انداز خانوارها در سال 99 نشان می دهد. شاید در ابتدا این آمارها مثبت به نظر برسند، اما مسئله این جاست که رشد پس اندازها  که از نرخ رشد درآمدها و هزینه ها و حتی تورم سال گذشته (به میزان حدود 40 درصد) بیشتر بوده، چندان به افزایش رضایت مندی مردم از وضع معیشت خود منجر نشده، به طوری که در شرایط متلاطم تورم و ناآگاهی خانوارها، این پس اندازها یا در بازارهایی مانند بورس بعضاً نابود شده  یا حتی در صورت سپرده گذاری با نرخ 18 درصد در نظام بانکی عملاً لای چرخ دنده های تورم چند ده درصدی هرز رفته است. در پاسخ به چرایی این مسئله باید به کاهش قدرت خرید خانوارها بر اثر تورم مزمن بیش از یک دهه گذشته اشاره کرد. داده های آماری نشان می دهند که از فروردین 1390 تا اسفند 1400 به طور متوسط قیمت کالاهای خوراکی 16.5 برابر و قیمت کالاهای غیر خوراکی 8.4 برابر شده است. با این حال به دلیل سهم بالای هزینه کالاهای غیر خوراکی در سبد هزینه خانوار، این کالاها بیش از پیش از دسترس و قدرت خرید خانوارها دور مانده اند. آمارها همچنین نشان می دهد که سهم کالاهای خوراکی در سبد هزینه خانوار از 23 درصد در ابتدای دهه 90 به 27 درصد در انتهای سال 1400 رسیده و در  مقابل نیز سهم هزینه کالاهای غیر خوراکی کم شده است. همین موارد سبب شده تا هم اینک خرید برخی کالاها در کوتاه مدت مانند خودرو و مسکن غیر ممکن به نظر برسد. در این وضعیت تقریباً واضح است که خانوارها تا حدی بودجه مصرفی روی کالاهای ضروری نظیر خوراکی را افزایش دهند و بقیه را پس انداز کنند. اما سوال دومی که در این خصوص پیش می آید این است که چطور می توان از چرخه باطل پس اندازهایی که به کار بهبود معیشت مردم نمی آیند به نفع مردم خارج شد؟ از منظر خرد باید گفت توسعه ساز و کارها به منظور تجمیع تدریجی پس اندازهای خرد، تا این که منجر به ایجاد اعتبار برای اقشار ضعیف شود و در نتیجه وام های ارزان خرید کالاهای سرمایه ای به آنان تعلق گیرد، گام موثری به شمار می آید. هم اینک مشاهده می شود که در بانک ها گاهی عرضه تسهیلات خرد تا میزان 100 میلیون تومان هم افزایش یافته است  اما اولاً دریافت آن برای اقشار ضعیف کار آسانی نیست و ثانیاً دهک های پایین به دلیل نرخ سود و اقساط بالا، رغبتی به آن نشان نمی دهند. به طور مشخص در این زمینه باید به باز کردن جای بیشتر برای بانک های قرض الحسنه و توسعه این تسهیلات اشاره کرد. اما بخش دیگری از پاسخ سوال دوم به این موضوع بر می گردد که نظام بانکی اساساً مجالی برای توسعه اعتبارات خرد و به کارگیری پس اندازهای مردم در این فرایند باقی نگذاشته است. طبق آمارهای وزیر اقتصاد، سهم وام های خرد در نظام بانکی هم اینک حدود 10 درصد است که قابل قبول نیست. آسیب شناسی این مسئله از حوصله این نوشتار خارج است  اما بد نیست به اتفاق مثبتی که در روزهای اخیر رخ داده اشاره و تداوم جدیت بانک مرکزی در این مسیر را مطالبه کرد. ماجرا این است که با انتشار جزئیات تسهیلات کلان بانک ها هم اینک معلوم شده که رفتار برخی بانک ها در زمینه ارائه «تسهیلات کلان» به اشخاص مرتبط، انحراف داشته است. آمارهای دقیقی از میزان این انحراف هم اینک موجود نیست  اما هر چه هست، آن قدر بوده که بانک مرکزی در اقدامی بی سابقه، بانک های متخلف از این منظر را تهدید به معرفی به هیئت انتظامی بانک ها کرده است. امید می رود با جدی شدن ایست بانک مرکزی به این قبیل بانک ها، جا   برای افزایش سهم تسهیلات خرد، سالم و مردمی در نظام بانکی بیشتر باز شود.


از «سلمان رشدی» تا «ابوبکر بغدادی» (یادداشت روز)

  34 سال قبل انتشار کتاب موهن «آیات شیطانی» به قلم «سلمان رشدی» هندی‌تبار در انگلیس و توهین و جسارت وی به قرآن کریم و ساحت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) خشم مسلمانان در سراسر جهان را برانگیخت. این اعتراضات با صدور حکم تاریخی و قاطع امام خمینی(ره) در 25 بهمن سال 67 درخصوص مهدورالدم بودن سلمان رشدی جوششی تازه پیدا کرد و انبوهی از مسلمانان در کشورهای مختلف با برپایی تظاهرات حمایت خود از این حکم مهم را اعلام کردند.
جدیت مسلمانان برای اجرای این حکم و تجربه تاریخی و تلخ دولت انگلیس از اثرات صدور فتوا و حکم یک مرجع عالی تقلید باعث شد مسئولان این کشور که خود نقشی هدفمند در حمایت از سلمان رشدی برای انتشار این کتاب موهن داشتند به فکر حفاظت همه‌جانبه از جان وی بیفتند و تا همین سال‌های اخیر سالانه میلیون‌ها دلار خرج محافظت از او نمایند. موضوعی که نهایتاً اعتراض مردم این کشور و مهاجرت رشدی به آمریکا را در پی داشت تا ماموریت نگهداری از این نویسنده مرتد به این کشور سپرده شود.
در نهایت با وجود همه مراقبت‌های امنیتی برای حفظ جان سلمان رشدی، در روزهای اخیر کابوسی که 34 سال همراه او بود رنگ واقعیت گرفت و بر اثر حمله یک جوان لبنانی‌تبار ساکن آمریکا سلمان رشدی تا آستانه ورود به جهنم نیز رفته است.
این روزها اما سران برخی کشورهای غربی و رسانه‌های در اختیار آنها و مثل همیشه برخی پادوهای مواجب‌بگیرشان سعی در تحریف یک واقعیت روشن دارند و با ادعای دروغین طرفداری از آزادی بیان و منتقد و آزاده خواندن نویسنده‌ای که با حمایت و چراغ سبز این کشورها مقدسات و ارزش‌های مسلمانان جهان را به زشت‌ترین حالت ممکن مورد توهین قرار داده است به فریب افکار عمومی مشغولند.

با این ژست نچسب دفاع از آزادی بیان و عقیده همچنین سعی دارند صدور حکم اعدام سلمان رشدی از سوی امام خمینی(ره) را نشان‌دهنده خشونت و مقابله غیرمنطقی اسلام و علما با منتقد جلوه دهند!
قبل از پرداختن به فلسفه و دلایل صدور این حکم تاریخی از سوی حضرت امام، ذکر این نکته ضروریست که فضای نقد و گفت‌و‌گو و مباحثه در چارچوب اخلاق و منطق در بین علمای جهان اسلام به تبعیت از بزرگان دین و رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) یک امر معمول، پذیرفته‌شده و جاری است و نمی‌توان علمای راستین اسلام را به نداشتن روحیه و دیدگاه نقد و مباحثه متهم کرد. گذشته از نمونه‌های حاکمیت این فضا در صدر اسلام نمونه‌های ملموس و روشنی در همین دهه‌ها و حتی سده‌های گذشته تا امروز می‌توان نام برد که علمای اسلام به زیبایی و در فضایی عالمانه و اخلاق‌مدارانه به مباحثه و نقد نظرات و دیدگاه‌ها؛ هم درون جامعه اسلامی و هم در ارتباط با دانشمندان و متفکران غیرمسلمان اهتمام داشته و دارند.
مکاتبات و مباحثات محترمانه و برادرانه علمای بزرگ شیعه همچون آیت‌الله العظمی بروجردی(ره) با بزرگان و علمای اهل سنت دانشگاه الازهر همچون شيخ «شلتوت» و شیخ «عبدالمجید سلیم»، مباحثات علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر کبیر المیزان با «هانری کربن» فیلسوف و اسلام‌شناس شهیر فرانسوی یا مباحثات، مکاتبات و دیدارهای علامه محمدتقی جعفری(ره) با «برتراند راسل» فیلسوف نامی انگلیسی، دیدارهای گرم امام‌خمینی(ره) با علما و اسقف‌های مسیحی، شرکت رهبر انقلاب در جلساتی با حضور علمای اهل سنت از اقصی نقاط جهان اسلام و ارتباط علمای بزرگ کنونی با علمای سایر کشورها تنها نمونه‌ای از وجود و رونق این فضای گفت‌و‌گو و برخورد منطقی در بین علمای اسلام با کسانی است که به ظاهر در مبانی و اعتقادات دارای نظرات متفاوتی باشند و غیرواقعی بودن اتهام ناسازگاری اسلام و علمای بزرگوار با منتقدین را نشان می‌دهد.
جالب و البته تاسف‌برانگیز آنکه اتفاقاً جریان تکفیری از جمله وهابیت که اعتقادی به این فضای گفت‌و‌گو و نقد عالمانه ندارد ساخته و پرداخته همین دولت‌های غربی از جمله انگلیس است و ارتباطی با دنیای واقعی اسلام ندارد.
با این تفاصیل، آیا حکم تاریخی امام خمینی(ره) که خود عالمی عالی‌رتبه و متفکری بزرگ در بین علمای اسلام و استاد و مراد بسیاری از علمای بزرگ معاصر و مظهر عطوفت و مهربانی بودند، درخصوص ارتداد سلمان رشدی و مهدورالدم بودن وی آن‌گونه که جریان جهانی تحریف سعی در القای آن دارند مخالفت خشن و غیر منطقی با یک منتقد است؟
واضح است کتاب نوشته شده توسط سلمان رشدی که با حمایت انگلیس و همراهی برخی دیگر از کشورهای غربی منتشر شده بود نه یک نقد عالمانه، بلکه توهینی آشکار به پیامبر اسلام و شیطانی خواندن آیات قرآن کریم و توطئه‌ای برنامه‌ریزی‌شده از سوی غرب برای مخدوش کردن چهره اسلام و مسلمانان بود به‌ویژه آنکه از دهه‌ها قبل موج فزاینده گرایش به اسلام در دنیا و از جمله در خود کشورهای غربی ترس و نگرانی سران این کشورها را در پی داشته و آنها چاره‌ای جز تحریف و مخدوش کردن چهره واقعی و رحمانی اسلام و مبانی و ارزش‌های مطابق با فطرت آن ندارند و در این راه از گذشته تاکنون گاه با صرف هزینه‌های هنگفت به تولید فیلم‌های ترسیم‌کننده چهره دروغین از اسلام و مسلمانان پرداخته‌اند، گاه با حمایت از فردی مرتد و خودفروخته همچون سلمان رشدی کتاب آیات شیطانی منتشر می‌کنند، گاه از کاریکاتور توهین‌آمیز علیه پیامبر اسلام در مجلات غربی یا قرآن‌سوزی در کشورهایشان حمایت می‌کنند.
گاه به اعتراف خودشان دست به ایجاد گروه‌هایی خشن و تروریستی همچون داعش می‌زنند تا با نشر تصاویر‌ هالیوودی ترسناک از جنایت‌های آنها چهره‌ای دیوگونه از مسلمانان به نمایش بگذارند و حتی در برابر شیعه واقعی مبتنی با ارزش‌ها و اصول منطقی و مترقی جذاب یک روز بهائیت جعلی را ساخته و پرداخته و روزی شیعه موسوم به شیعه انگلیسی را ایجاد و حمایت می‌کنند تا علاوه‌بر تلاش برای انشقاق در جهان تشیع با نمایش اقدامات غیرمنطقی و خشنی همچون صحنه‌های وهم‌انگیز و خون‌آلود قمه‌زنی این اقدامات را به دروغ معرف تفکر شیعه نمایش دهند. به واقع از سلمان رشدی تا ابوبکر بغدادی و سران بهائیت و وهابیت نه منتقد و خلیفه و عالم بلکه همه سربازان و افسران دست‌آموز غربی‌ها در جنگ عقیدتی با اسلام واقعی و تلاش مذبوحانه آنها برای مهار رشد روزافزون این دین کامل در دنیا از جمله در کشورهای غربی هستند.
اینکه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی خیلی زود عمق خط فکری پنهان شده در پشت انتشار کتاب آیات شیطانی را شناسایی کرد نشان از بصیرت کم‌نظیر آن مرد الهی است. علاوه‌بر اصول فقهی مسلم و قابل دفاع صدور حکم ارتداد و مهدورالدم بودن سلمان رشدی از سوی امام راحل (که جا دارد توسط اهل فن و برای پاسخ به شبهات بیش از گذشته واکاوی و طرح شود)، باید گفت؛ صدور این حکم قاطع اقدامی هوشمندانه و غیرتمندانه در دفاع از حریم اسلام و پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم بود که توانست ترمز توهین به مقدسات مسلمان از طریق سلمان رشدی‌های دیگر دست‌پرورده غرب و دشمنان اسلام را تا حد بسیار بسیار زیادی بکشد و اگر نبود صدور چنین حکم بازدارنده‌ای، با عزمی که در سران کشورهای غربی وجود داشت و دارد بی‌شک تاکنون نمونه‌های فراوانی از آیات شیطانی و نویسنده مرتد آن علیه دنیای اسلام تولید و تکثیر می‌شد.
در واقع امام راحل همچون طبیبی حاذق و با تشخیصی دقیق حکم به مبارزه و نابودی با یک میکروب مخرب را صادر کرد تا علاوه‌بر محافظت از پیکره جهان اسلام، جهان را نیز از گسترش میکروب کشنده و بیماری‌زای توهین به عقاید و ارزش‌ها و ادیان الهی مصون نگه دارد. البته این طبیب دور‌اندیش دستور مهم و لازم‌الاجرای دیگری درخصوص حذف یک غده سرطانی از سطح منطقه و جهان را نیز صادر کرده‌اند که چیزی تا تحقق آن نمانده است.
ماجرای اخیر درخصوص سلمان رشدی یک بار دیگر به رسوایی و دروغ‌گویی سران کشورهای غربی دامن زد. جالب آنکه اکنون سران کشورهای غربی به‌ جای شرمندگی و عذرخواهی بابت حمایت از فردی که آشکارا و بی‌شرمانه مقدسات مسلمانان را مورد توهین قرار داده است، یک‌بار دیگر و پس از حمله به سلمان رشدی ژست دفاع از آزادی بیان و عقیده گرفته‌اند. این دروغگویان که چنین ادعای آزادی بیان و عقیده را مطرح می‌کنند باید پاسخ دهند چرا خود بزرگ‌ترین ناقضان آزادی بیان و عقیده هستند؟
چطور می‌شود آنها دم از آزادی بیان می‌زنند و حتی توهین به مقدسات اسلامی را می‌پذیرند اما در کشورهای آنها سؤال و نقد علیه هولوکاست ممنوع است؟ چطور سلمان رشدی توهین‌کننده به مقدسات اسلامی مورد حمایت آشکار آنها قرار می‌گیرد و برای حفظ جان وی میلیون‌ها دلار هزینه می‌کنند اما «روژه گارودی» از متفکران و ‌اندیشمندان فقط به علت سؤال یا تشکیک در ادعای صهیونیست‌ها درخصوص هولوکاست در فرانسه مدعی آزادی محاکمه می‌شود؟ یا چطور «اورسلا‌ هاوربک» پیرزن 93 ساله آلمانی به همین اتهام انکار هولوکاست با وجود کهولت سن روانه زندان می‌شود؟ رئیس‌جمهور فرانسه باید پاسخ دهد که چگونه در دفاع از آزادی عقیده سلمان رشدی اظهار فضل می‌کند اما در کشور تحت حاکمیت او زنان و دختران تنها به علت داشتن حجاب از حق تحصیل و بسیاری از حقوق اجتماعی محروم هستند؟
سران فرانسه و آمریکا و سایر کشورهای غربی و کسانی که اکنون در دفاع از نویسنده‌ای موهن دم از آزادی و حق حیات می‌زنند چرا از حق حیات کودکان و زنان کشته شده زیر آوار بمباران در افغانستان، یمن، سوریه، فلسطین، لبنان، عراق و... که با حضور مستقیم خود آنها یا با حمایت آشکارشان قربانی شدند چیزی نمی‌گویند و شرمنده نیستند؟
این دروغگویان ریاکار و مدعی حق حیات، چرا از حمایت همه‌جانبه خود از صدام و رژیم بعث عراق در حمله موشکی و بمباران شهرها و کشتار مردم بی‌گناه و کودکان معصوم ایرانی و همچنین بمباران شیمیایی علیه مردم و رزمندگان ابراز شرمندگی نمی‌کنند؟
آیا این رسانه‌های فریبکار غربی و فارسی‌زبان وابسته به غرب جرأت و حریت بیان این واقعیت‌ها و جنایات مورد حمایت سران خود را دارند؟
سران کشورهای اروپایی باید پاسخ دهند اگر مدعی حق حیات هستند چرا در برابر ترور ناجوانمردانه اَبَرمرد قهرمان مبارزه با تروریست یعنی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دست آمریکایی‌ها که اروپا نیز امنیت کشورهای خود را مدیون رشادت‌های وی در مبارزه با داعش است، سکوت کردند؟
سران اروپا و آمریکا که مدعی آزادی عقیده هستند چطور پناهگاه و حامی منافقینی شده‌اند که قاتل هزاران مرد و زن و کودک ایرانی هستند و رگبار گلوله را به سمت افرادی که فقط ظاهری مذهبی و حزب‌اللهی داشتند یا در مغازه خود عکس امام را نصب کرده بودند می‌گرفتند؟
خنده‌دار اینکه این روزها گردانندگان شبکه سعودی ضدایرانی هم که کارفرمایانشان با اره‌برقی مخالف سیاسی و روزنامه‌نگار منتقدی همچون «جمال خاشقجی» را قطعه‌قطعه می‌کنند نیز در ضد انسانی بودن حکم علیه سلمان رشدی سخنوری می‌کنند! سران غرب هم برای تأمین نفت، این جنایت سعودی‌ها را به روی خود نمی‌آورند.
واقعیت آن است که دنیای غرب امروز رسواتر از همیشه در مسائلی همچون حقوق بشر، آزادی بیان و عقیده است اما در جنگ رسانه‌ای و القائات و تحریف با جدیت فعالیت دارد و می‌طلبد در کشورمان نیز مقابله با این تحریفات و جهاد تبیین در دفاع از ارزش‌ها و مبانی مسلم و والای اسلامی و انقلابی با جدیت و غیرتمندانه از سوی مسئولان و فعالان عرصه رسانه و همه کسانی که امکان آن را دارند دنبال شود به‌خصوص در آشنا ساختن جوانان با واقعیت‌های پوشانده‌شده با تحریف./عباس شمسعلی


نزديک شدن احياي برجام به ايستگاه پاياني

علی اصغر زرگرتحليلگر مسائل بين الملل
برخي منابع در ساعات گذشته و پس از اين که ايران پاسخ متن پيشنهادي اتحاديه اروپا در خصوص مذاکرات را داده است، بر اين باور هستند که پاسخ ارائه شده از سوي ايران نشان مي ‌دهد که ايران مي‌ خواهد به مذاکره درباره برخي جنبه‌هاي متن پيش‌نويس موجود از توافق ادامه دهد و پاسخي نهايي به اين که آيا توافق روي ميز را مي‌پذيرد يا نه، نداده است. با اين وجود، به گفته مقامات غربي، پاسخ ايران بيش از حد مجادله ‌آميز و تند نبوده است و طرفين بيش از گذشته به توافق نزديک شده اند.
در اين ميان، ايران معتقد است، هيچ موضوع پادماني در خصوص فعاليت‌هاي هسته‌ اي کنوني ايران که همواره نيز در گزارش‌هاي مختلف تاييد شده، وجود ندارد و ادعاهاي مطرح شده در خصوص سال‌هاي 2003 نمي‌‌‎تواند مبناي فشار جديد بر ايران باشد. در حالي که داوطلبانه به تعامل عملي و سازنده خود با آژانس ادامه داده و از نزديک با آژانس براي رسيدگي به سؤالات مورد بحث همکاري کرده و در دو دهه اخير آژانس نتوانسته ادعاهاي طرف اسرائيلي را اثبات کند اما متاسفانه تعامل مثبت و سازنده ايران با پاسخ مناسب از سوي آژانس مواجه نشد.
آن چه که امروز حائز اهميت است اين مورد است که ايران بايد بداند متن پيشنهادي که به آن پاسخ داده است با مشورت کامل با روسيه و چين تهيه شده است و شايد مسير ديگري جز اين در پيش نباشد. آن چه که تا دوشنبه مشخص شده است اين مورد است که آمريکا متن پيشنهادي اروپا را به صورت کامل پذيرفته است و ايران در خصوص چند کلمه اما و اگرهايي مطرح کرده است.

اين کلمات بر مواردي تاکيد دارد که پرونده ايران بار ديگر به هيچ وجه به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع داده نشود و ايران درج اين مطلب در توافق را براي خود امتياز بزرگي مي‌داند و به نظر مي‌رسد در پاسخي که به اروپايي‌ها داده‌اند، تمامي موارد قبلي مطرح شده مورد تاييد ايران نيز قرار گرفته است و صرفا بايد اين چند کلمه اصلاح و توافق نهايي صورت گيرد. در چنين شرايطي ايران نيز در مقابل پذيرفته است که به صورت کامل اجازه بازرسي به آژانس بين‌المللي انرژي اتمي دهد و همکاري خود را با اين نهاد تداوم بخشد. ايران به خوبي
مي داند که طرف‌هاي غربي مي‌توانند به آژانس تحميل کنند که ديگر در خصوص مسائل 20 سال پيش تحقيق خاصي نداشته باشد و در مورد فعاليت‌هاي هسته‌اي امروز ايران صرفا بازرسي صورت گيرد.
آن‌چه که برخي طرف‌ها عنوان مي‌کنند صرفا بر سر مسائل فرعي توافق نشده است، دقيقا اشاره به همين مورد دارد، در حالي که اين مساله براي ايران بسيار حائز اهميت است.  امروز اين باور به وجود آمده است که آمريکا حداقل تا ابتداي سال 2025 در توافق با ايران باقي مي ماند و آمريکا نيز خود مي‌داند که بهترين گزينه براي آن ها حل و فصل مسائل با ايران از طريق ديپلماسي است.
در همين راستا آمريکا عملا برنامه نظامي عليه ايران را کنار گذاشته است و حتي بواسطه اهميت بسيار زياد تامين امنيت مسير انرژي در خليج فارس نقاط مشترکي در حوزه منافع بدست آورده است و اجازه نمي‌دهند تا طرف هاي ديگر نيز عليه ايران وارد جنگ شوند زيرا به شدت در حوزه اروپاي شرقي و خاور دور با مشکل مواجه شده‌اند و عملا نمي‌خواهند با گشايش جبهه سوم تنش، انتقال انرژي به نقاط مختلف جهان مختل شود.
بر همين اساس است که ائتلاف عبري عربي پس از سفر بايدن به منطقه ديگر تحرک خاصي نداشته است و حتي به اين سمت حرکت کرده‌اند تا با برقراري روابط ديپلماتيک با ايران، سطح تنش ها را خود به خود به حداقل برسانند. اين باور در داخل ايران نيز بوجود آمده است که ضرورت دارد امروز ارتباط بيشتري با جهان داشته باشيم و مسير اين ارتباط بيشتر با جهان از طريق توافق برجام عبور مي کند.
مشخصا اين ظرفيت وجود دارد که ايران در دوران پسابايدن نيز توافق را حفظ کند؛ زيرا هم آمريکا تبعات تنش بيشتر با ايران را ديده است و هم اين که تهران نمي‌خواهد ديگر زير فشار تحريم‌هاي سخت باشد و دقيقا به همين علت است که بسياري بر اين باورند که آخرين گام به سمت توافق با طرف‌هاي برجام با موفقيت در روزهاي آتي برداشته مي‌شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات