عاموسیادلین، رییس سابق اداره اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل (آمان) طی یادداشتی در «فارنافرز» مورخ ۳۰ آبان ۱۴۰۲، به ارزیابی زمینههای ضربه حماس به رژیم اسرائیل پرداخته است:
به اعتقاد یادلین، دکترین امنیتی بنگورین مبتنی بر چهار مرحله «بازدارندگی، هشدار، دفاع و حمله» کارآیی خود را از دست داده است. اما مرحله بازدارندگی به دلیل شکافهای درونی اجتماع یهودیان ساکن در سرزمینهای اشغالی؛ مرحله هشدار به دلیل ارزیابی نادرست جامعه اطلاعاتی اسرائیل از «ماهیت حماس و مقاصد آن» و مرحله قابلیتهای دفاعی به دلیل فقدان ارزیابی دقیق از تواناییها و امکانات حماس با شکست مواجه شدند؛ بنابراین نتوانست با یک حمله قاطع در مرحله پایانی، تهدید را خنثی کند و وادار به یک «کارزار نظامی مستمر و طولانی» شده است.
بهزعم وی «عملیات زمینی، گام اول اقدام نظامی اسرائیل در غزه است که باید با اقدامات نظامی و سیاسی متوازن دیگری با پشتیبانی دیپلماتیک، تکمیل شود». این نشان میدهد که احتمالاً پس از خروج پیادهنظام اسرائیل، عملیاتهای تروریستی این رژیم در نوار غزه از طریق حملات پهپادی و جنگندهها و یا عملیات نیروی ویژه این حکومت، برای حذف رهبران و فرماندهان مقاومت، ادامه خواهد داشت.
یادلین بیان میکند که هدف واقعبینانه حمله زمینی اسرائیل به غزه، نه نابودی بلکه «تحقیر حماس و جهاد اسلامی و تخریب زیرساختهای نظامی اعم از مانند تأسیسات، ستاد فرماندهی، مراکز ارتباطی و انبارهای تسلیحاتی» است. وی همچنین آشکار میسازد که نبرد تا پایان حکومت حماس بر غزه ادامه خواهد داشت. گزارهای که در آن، وادارسازی دولتهای عربی به برکناری حماس از حکومت در غزه و واگذاری آن به مرجعی دیگر، مستتر است.
او در یک دروغ آشکار مدعی میشود که «ارتش اسرائیل از حمله به اهدافی که غیرنظامیان در آن ساکن هستند، خودداری کرده و به آنها اجازه تخلیه میدهد» و در گزاره دیگری حماس را مقصر کشتار غیرنظامیان در غزه قلمداد میکند، زیرا به ادعای او از «غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی» استفاده شده است. وی از این واقعیت مسلم تغافل میورزد که تداوم نژادپرستی و اشغالگری اسرائیل، مسیری جز مبارزه نگشوده و حماس و دیگر گروهها؛ جایی جز غزه برای پیشبرد مقاومت نداشتهاند.
یادلین به حکومت تلآویو توصیه میکند که برای جلب حمایت بیشتر از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی به خصوص انگلستان، فرانسه و آلمان در راستای براندازی حکومت حماس در غزه؛ باید ضمن اعلام پایبندی بر راهبرد دوکشوری و تأکید بر اینکه قصد اشغال غزه را ندارد؛ در سیاستش نسبت به جنگ اوکراین نیز تجدیدنظر کرده و درصدد «افزایش حمایت» از کییف برآید. گرچه نویسنده احتمالاً ناظر به نیاز اسرائیل به هماهنگی با روسیه در سوریه، از ذکر اینکه این حمایتها تسلیحاتی است یا خیر، خودداری کرده است.
نکته مهمی که یادلین به آن اشاره کرده، احیای بازدارندگی اسرائیل در برابر حزبالله است. وی معتقد است گام اول تلآویو باید فشار دیپلماتیک برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت مبنی بر جلوگیری از حضور حزبالله در فاصله ۱۸ مایلی از مرز لبنان با فلسطین اشغالی است. اگر چنین نشد؛ گام بعدی اقدام نظامی است، «حتی اگر خطر افزایش خصومتها به سوی درگیری گستردهتر با حزبالله» را در پی داشته باشد.
نکته دیگری که نویسنده از آن یاد کرده، سیاست خارجی رژیم نسبت به کشورهای عربی، روسیه و چین است. به نظر یادلین، تلآویو میتواند از نگرانی مصر، اردن، عربستان و امارات نسبت به گرایشهای اخوانی برای جلب حمایت آنها در خصوص ضرورت شکست حماس و واگذاری حکومت غزه به تشکیلات خودگردان و بازسازی این منطقه استفاده کند. درباره چین نیز میتواند از نگرانی این کشور نسبت به افزایش قیمت انرژی ناشی از تشدید جبهههای نبرد برای مهار ایران و بالتبع حزبالله استفاده کند. ولی درباره روسیه اذعان دارد با توجه به اینکه منافعی در این جنگ، یعنی انحراف توجهات از جنگ اوکراین دارد، کاری نمیتوان کرد.
یادلین معتقد است اسرائیل باید فضای داخلی سرزمینهای اشغالی را آرام کرده و به تدریج «عادیسازی» زندگی در این مناطق را با «بازگشت ساکنان به مناطق تخلیهشده در شمال و ازسرگیری فعالیتهای اقتصادی» پی بگیرد. وی همچنین معتقد است مذاکرات دوکشوری با تشکیلات خودگردان و توافق عادیسازی با ریاض باید از سر گرفته شود، ولی اقرار میکند که این امر با ادامه کابینه نتانیاهو ممکن نیست و «پس از پایان عملیات زمینی در غزه باید انتخابات برگزار شود».
نگرانی نویسنده از کمپینهای رسانهای علیه جنایات اسرائیل نشان میدهد که تجمعات اعتراضی و فشارهای افکار عمومی، مؤثر واقع میشود. چنانکه وادار به پذیرش وقفه موقت در جنگ شد.