در حال سپری کردن اولین روزهای پاییز هستیم. روزهایی که بوی مدرسه میدهد. در این ایام بیشتر پدر و مادرها افزون بر مسئولیتهای روزمره خود، درگیر مدارس و تحصیل فرزندانشان نیز هستند و این مرحله در کنار شلوغیهایش چقدر زیباست. اما در بین همه همراهیها و حمایتهای والدین، باید حواسمان باشد که ناخواسته از روی دلسوزی به فرزندانمان آسیب نزنیم. مدرسه جایی است که فرزندان ما تواناییهای خود را محک میزنند و از میزان خودکارآمدیشان آگاه میشوند؛ اما متأسفانه تعدادی از والدین به اسم همراهی و کمک به فرزندان احساس خودکارآمدی آنان را تخریب میکنند. برای نمونه، بچه میخواهد کفشهایش را بپوشد، پدر یا مادر میگوید: «تو نمیتوانی، بگذار من کمکت کنم یا لباست را کثیف میکنی و از این دست برخوردها.»
ما با چنین کارهایی سبب میشویم فرزندانمان احساس توانمندی خود را از دست بدهند و در مدرسه جرئت ورود و شرکت در فعالیتهای گوناگون را نداشته باشند و ناخودآگاه یک صدایی در درونشان بگوید: «تو نمیتوانی!» همه افراد توانایی یکسانی ندارند، اما ما در نقش پدر و مادر باید از میزان توانایی فرزندانمان آگاهی داشته باشیم و به نسبت آن اجازه دهیم به مرور زمان، مسئولیتهای بیشتری بپذیرند و کارهای بیشتری را خودشان به تنهایی انجام دهند. اگر کاری را نمیتواند به درستی انجام دهد، در صورتی که به خودش یا دیگری آسیبی نمیرسد، اجازه دهیم شکست را هم تجربه کند.