چند سالی است که مفهوم حکمرانی و حکمرانی خوب در رشتههای علمی، همچون علوم سیاسی، جامعهشناسی و حتی در مطالعات اقتصادی و حقوقی رایج شده است. حکمرانی به جای تمرکز بر دولت، قدرت را در داخل و خارج از اقتدار رسمی و نهادهای حکومت و در قالب سه رکن «حکومت»، «بخش خصوصی» و «جامعه مدنی» جریان میدهد. به علاوه شالوده حکمرانی، فرآیند تصمیمسازی و اجرای تصمیمات است که مشخص میکند چگونه سه بازیگر یادشده با اولویتها و سلایق متفاوت، به هماهنگی میرسند. سازمان ملل متحد حکمرانی را چنین معرفی کرده است: «حکمرانی، مجموعهای از اقدامات فردی و نهادی، عمومی و خصوصی برای برنامهریزی و اداره مشترک امور است و فرآیند مستمری از ایجاد تفاهم میان منافع متفاوت و متضاد است که در قالب اقدامات مشارکتی و سازگار حرکت میکند و شامل نهادهای رسمی و ترتیبات غیررسمی و سرمایه اجتماعی شهروندان است.» (۱)
در تعریف حکمرانی، دولت باید بسیاری از تصدیگریها را کنار بگذارد، اگرچه باید همچنان سه انحصار را به طور قانونی برای خود نگاه دارد: خدمات عمومی، امنیت و خشونت؛ بنابراین، یک حکومت/ دولتِ خوب، شرط حکمرانی خوب است.
«علامه شهید صدر» با بررسی ژرفاندیشانه منابع اسلامی، مسیر تکاملی را در ساخت نظریه عام سیاسی و در واقع طرح حکمرانی اسلامی، پیمود و در سه مرحله آن را تدوین و به ترتیب در کتابهای «الأسس الاسلامیه» (۱۳۷۸ ق)، «تعلیقات منهاج الصالحین» (۱۳۹۵ ق)) و «الفتاوی الواضحه» (۱۳۹۶ ق) و اندکی پیش از شهادتش به شکل نهایی در «الاسلام یقود الحیاة» (۱۳۹۹ ق) منتشر کرد. زیرساختهای بینشی و نگرشی در نظریه حکمرانی شهید صدر، بر سه رکن اعتقادی استوار است:
رکن نخست؛ نظریه سیاسی علامه شهید صدر، بینش و نگرش توحیدی بر پایه نظام الهی احسن در جهان هستی و سنن تخلفناپذیر او در روابط و مناسبات حاکم بر هستی، از جمله انسان و جوامع بشری و محیط زیست اوست. جهان هستی، هویتی هدفدار، هماهنگ و قانونمند دارد و از معنا، شعور و ادراک برخوردار، و مسئولیتآفرین است. انسان در روابط سهگانهاش با خود، همنوعان و طبیعت، به طور جبری بر رابطه مرکزی خداوند با هر سه و اراده تکوینی الهی متکی است.
رکن دوم؛ این نظریه، حاکمیت مطلق خدا بر جهان و انسان هم در بُعدِ تکوینی (جبری بر اساس سنن الهی) و هم در بعد تشریعی (اختیاری بر اساس احکام الهی) است. از این رو انتخاب شایسته انسان در این روابط سهگانه با خود، همنوعان و طبیعت و رابطه چهارم با مرکزیت عالم، یعنی خداوند به طور شایسته، در گرو محور قراردادن و هماهنگی با اراده تشریعی خداوند است. با شناخت سنن تکوینی و تشریعی حاکم بر هستی، هم میتوان در ساخت باورها و ارزشها، و هم در عرصههای هنجاری و رفتاری (مانند حقوق، اخلاق، نظامهای سیاسی، قوانین اجتماعی) و حتی آیندهپژوهی از آن بهره جست.
رکن سوم؛ نظریه سیاسی ایشان، اصل کرامت ذاتی، فطری و عمومی انسان است که خداوند بر اساس قدرت عقل، اختیار و آزادی به او عنایت کرده و در نتیجه، به وی نیروی تفسیر و تغییر جهان داده و او را بر سرنوشت خویش، حاکم کرده است.
منابع در دفتر نشریه موجود است.