صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۷۷۶۷۷
مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

چرا رژیم صهیونیستی به رسانه ملی حمله کرد؟! 

آنچه روز دوشنبه رژیم منحوس صهیونیستی در حمله به صدا و سیمای جمهوری اسلامی انجام داد برخلاف کنوانسیون‌های بین‌المللی از جمله کنوانسیون ژنو یعنی حمایت از خبرنگاران غیرنظامی به‌عنوان افراد غیرمسلح و منشور اخلاقی فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران (IFJ) است

مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

چرا رژیم صهیونیستی به رسانه ملی حمله کرد؟! 

حسن رشوند

دوشنبه عصر بود که صفحه تلویزیون جمهوری اسلامی به‌ جای تصویر حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان و انعکاس شلیک موشک‌های غرورآفرین ایرانی بر سر مقامات ابله صهیونیستی‌، روایتگر حمله به ساختمان شیشه‌ای صدا و سیما شد. هر چند به همان میزان که شلیک موشک به «تل‌آویو» و «حیفا» و پایگاه‌های رژیم در«نواتیم» و... رشک‌برانگیز بود، دیدن تصویر شیرزن خبرنگار سیمای جمهوری اسلامی در زمان حمله به ساختمان شیشه‌ای و ادامه قرائت خبر در عین اینکه اتاق خبر را گرد و خاک و آتش گرفته بود و خانم امامی با ندای الله اکبر و بیان حقیقت جنگ رژیم صهیونیستی علیه کشورمان از فعالیت رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی دست نکشید، جذاب و غرورآفرین بود. او بدرستی می‌دانست که در شرایط جنگ‌، بیان و مدیریت اخبار به عنصری حیاتی برای حفظ امنیت ملی، وحدت اجتماعی و جلوگیری از گسترش شایعات تبدیل می‌شود.آنچه خانم امامی روز دوشنبه انجام داد یک حماسه بود و از این پس، این عمل او، الگویی خواهد شد برای همه خبرنگارانی که پا به این عرصه خطیر نهاده‌اند. 
او نشان داد که جنگ‌ها تنها در میدان نبرد پیروز نمی‌شوند، بلکه جبهه رسانه‌ای و روانی نقشی تعیین‌کننده در سرنوشت درگیری‌ها دارد. چراکه در عصر حاضر با این همه ابزار اطلاع‌رسانی و شبکه‌های خبری مجازی و غیرمجازی که تشخیص اخبار و اطلاعات درست از نادرست سخت شده است‌، بیان و مدیریت اخبار جنگ در این شرایط که یک طرف آن دشمنی است که با انبوهی از شبکه‌های دروغ‌پراکن که ذهن‌ها را مشوش می‌کند‌، خبررسانی و روایت‌گری درست به عاملی استراتژیک تبدیل شده و می‌تواند بر تصمیمات نظامی و سیاسی، روحیه نیروهای نظامی، حمایت عمومی و همبستگی ملی و حتی تصمیمات دشمن برای اقدامات جنگی تأثیر بگذارد.
رفتاری از جنس رفتار خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی در این شرایط می‌تواند اخبار و اطلاعات داده شده را به سلاحی استراتژیک تبدیل کرده و روحیه‌ ملت را در حالی که دشمن صهیونیستی می‌خواهد شکست در صحنه جنگ را با جنگ روانی – رسانه‌ای خود تغییر داده و ورق را به نفع جبهه خود عوض کند، اقدامی در خور تقدیر است.چرا که کنترل و مدیریت اخبار در این شرایط نه یک انتخاب، بلکه یک «ضرورت امنیتی» است. این کنترل باید به گونه‌ای اعمال شود که هم از امنیت ملی محافظت کند و هم از ایجاد هرج و مرج اطلاعاتی و رسانه‌ای جلوگیری کند که بار اصلی این وظیفه امروز بر عهده صدا و سیما و البته رسانه‌های وفادار به انقلاب، نظام اسلامی و در خدمت مردم است.
آنچه روز دوشنبه رژیم منحوس صهیونیستی در حمله به صدا و سیمای جمهوری اسلامی انجام داد برخلاف کنوانسیون‌های بین‌المللی از جمله کنوانسیون ژنو یعنی حمایت از خبرنگاران غیرنظامی به‌عنوان افراد غیرمسلح و منشور اخلاقی فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران (IFJ)است که البته از رژیمی که بیش از 300 خبرنگار را در جنگ غزه به شهادت رسانده و هیچ صدایی از مجامع مدعی حقوق بشر و نهادهای صادر‌کننده چنین منشورهایی برنیامده است، انتظار نمی‌رود در جنایت به صدا و سیما جمهوری اسلامی هم صدایی از آنها بلند شود.
اما در چرایی حمله به صدا و سیما جمهوری اسلامی که چه بسا دامنه آن به دیگر حوزه‌های رسانه‌ای کشور نیز کشیده شود، چند دلیل وجود دارد:
 1-در زمان وقوع جنگ‌ها‌، حمایت افکار عمومی از تلاش‌ها و اقدامات کشور در مواجهه با دشمن، به ارائه منابع خبری و رسانه‌ای معتبر‌، به موقع و سریع نیاز دارد تا مردم  از سردرگمی نجات یابند و در راستای منافع ملی یکپارچه در برابر دشمنان بایستند. نباید فراموش کنیم در میان رسانه‌های کشور، صدا و سیما به جهت گستره خبری و میزان مراجعه مردم و عملکرد بسیار خوبی که در انتشار اخبار حملات موشکی به رژیم صهیونیستی داشته‌، دارای مرجعیت مناسب خبری است و این درحالی است که رژیم اشغالی در حوزه رسانه با وجود تمام حمایت‌های بین‌المللی نتوانسته است پیوست رسانه‌ای تجاوز خود را عملی کند.
2-تا روز یکشنبه بخش زیادی از عملیات رژیم صهیونیستی در خاک کشورمان توسط ریزپرنده‌ها‌، پهپادها و دوش پرتاب‌ها از داخل انجام می‌شد که هم سیستم پدافندی کشور را درگیر خود کرده بود و هم رژیم صهیونیستی از فضای شلوغ در آسمان ایران استفاده می‌کرد تا بتواند ضربات اساسی‌تری را به زیرساخت‌های کشور وارد کند و از سوی دیگر، آنچه توسط این ریزپرنده‌ها و پهپادها انجام می‌شد را به عنوان ظرفیت و توانمندی خود در رسانه‌هایی همچون اینترنشنال یا شبکه‌های فارسی زبان صهیونیستی مطرح می‌کرد. اما از روز یکشنبه با دستگیری برخی از عوامل پیاده نظام داخلی دشمن و کشفیاتی از این ادوات توسط نیروهای امنیتی و بسیج مردمی با مشارکت کم نظیر مردم انجام شد و این تاکتیک دشمن صهیونی تا حدود زیادی خنثی گردید و اطلاع‌رسانی صدا و سیما در خنثی کردن این تاکتیک دشمن با خبررسانی به موقع خیلی مؤثر بود. با کاهش حملات دشمن مشخص گردید که اسرائیل بیش از آنکه تمرکز بر توانمندی خود داشته باشد دل در گروی نفوذی‌ها و جاسوسانش داشته و رسانه ملی با بسیج عمومی مردم موجب هوشیاری مردم شده و با کمک بسیجیان 
جان بر کف کشور دست به شناسایی و انهدام عوامل موساد بزنند.
3-صدا و سیما با اتخاذ سیاست کنترل افکار عمومی و پخش فیلم‌های برخورد موشک‌های سپاه و نیز نمایش جنایت‌ها و تجاوزات رژیم صهیونی به ساختمان‌های مسکونی در تهران و به شهادت رسیدن کودکان بی‌گناه‌، در این چند روز روایتگری اول را از دست رسانه‌های مزدور صفتی چون اینترنشنال (در تل‌آویو) و... گرفت که همین امر عصبانیت رژیم را در پی داشته و منجر به حمله به صدا و سیما شده است. 
4-تمام تلاش دشمن در زمان رویارویی و جنگ، از هم پاشیدن 
«وحدت ملی» و «همبستگی اجتماعی» و تحت‌الشعاع قرار دادن حمایت ملی از اقدامات مجموعه‌های نظامی و از بین بردن انسجام در بدنه سیاسی کشور است و دشمن از طریق  تفرقه‌اندازی رسانه‌ای و انتشار اخبار و اطلاعات غلط تلاش دارد به شکاف‌های قومی، مذهبی یا سیاسی دامن بزند. این درحالی است که رسانه ملی با دعوت از افراد مختلف با گرایش‌های سیاسی متفاوت و دادن امید به جامعه و ارائه اخبار مثبت‌، موجب شد نقشه تفرقه‌افکنانه دشمن صهیونی نقش بر آب شود. بنابراین‌، حمله به این سازمان تاثیرگذار رسانه‌ای کشور را باید در همین راستا ارزیابی کرد.
5-از دلایلی که می‌توان بر چرایی حمله صهیونیست‌ها نسبت به رسانه ملی بر شمرد این است که پس از شهادت فرماندهان ارشد نظامی‌، صهیونیست‌ها دچار این تحلیل غلط شدند که با زدن فرماندهان‌، دانشمندان هسته‌ای و صدا و سیما‌، بازوان نظامی و اطلاع‌رسانی کشور را فلج کرده و با ارسال پیام‌های تهدید‌آمیز که با گزافه‌گویی نتانیاهو که دو روز پیش گفته بود تهران را تخلیه کنید‌، در مردم وحشت ایجاد کرده و با هجوم مردم به خارج از پایتخت یا تحریک به شورش‌های داخلی می‌توانند کار حکومت را تمام کنند. ضمن اینکه حرکت بی‌نظیر مردم در جشن غدیر در سراسر کشور آن‌ هم در شرایط تهدید و حملات صهیونیست‌ها، موجب عصبانیت جنایتکاران صهیونیستی شده بود و صدا و سیما در انعکاس تصاویر این جشن بزرگ سنگ تمام گذاشت و عملا نقشه دشمن صهیونی که قصد داشت انسجام مردمی را با حملات نظامی و شهادت فرماندهان و دانشمندان هسته‌ای بشکند را نقش بر آب کرد.
6-نباید فراموش کنیم که تاثیرگذاری رسانه‌ها در قالب ایفای دو نقش قابل بررسی و توجه است:
الف) تسهیل‌کنندگی: به این معنی که رسانه‌ها نه تنها فرآیند تصمیم‌سازی را کوتاه می‌کنند‌، بلکه به مثابه نیروی تقویت‌کننده تصمیمات به ایفای نقش می‌پردازند. با این نگاه‌، می‌توان گفت کاری که امروز رسانه‌ها و رسانه ملی در انتقال اخبار حملات نظامی رژیم صهیونیستی و پاسخ‌های خردکننده مجاهدان فی سبیل الله نیروهای مسلح کشورمان انجام می‌دهند‌، روح امید را در بدنه تصمیم‌گیر سیاسی و نیروهای مسلح کشور افزایش داده و آنها را در ادامه حملات تا نابودی جرثومه فساد صهیونیستی تشویق و مسیر را برای نیروهای مسلح و مسئولان سیاسی کشورمان هموار می‌کند.
ب) بازدارندگی: ارائه یک تصویر واقعی از صحنه نبرد با دشمن و برجسته کردن توانمندی‌ها و اقدامات انجام شده برای افکار عمومی‌، زمینه فشار به دشمن را فراهم می‌کند و با همراهی افکار عمومی‌، دشمن صهیونیستی را در پیگیری نقشه‌های خبیثانه خود ناامید می‌کند و در این صورت است که بازدارندگی حاصل می‌شود. بپذیریم که با تسلیم در برابر خواسته‌های دشمن عنود که نیستی شما را می‌خواهد‌، بازدارندگی شکل نمی‌گیرد، بلکه با ایستادگی و پرداخت هزینه مادی و انسانی و البته با صبر‌، توکل‌، اعتماد به وعده الهی و گوش به فرمان ولی امر مسلمین این شخصیت حکیم و فرزانه انقلاب است که بازدارندگی صورت می‌گیرد و در این زمینه، رسانه‌ها و صاحبان قلم با تنویر افکار عمومی و بیان توانمندی‌ها و ظرفیت عظیم ملت ایران و ترجمان امید و تزریق توکل به جامعه است که این مهم تحقق می‌یابد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

موساد در آتش

ایران تا این‌جای جنگ نشان داده است که راهبرد «چشم در برابر چشم» را اجرا کرده، یعنی زدن مراکز نظامی را با حمله به مراکز نظامی دشمن، اقتصادی را با اقتصادی، و همین‌طور هر مرکزی را با مشابه آن پاسخ داده است، به همین‌خاطر یک روز پس از ترور رئیس اطلاعات سپاه، ایران در حمله‌ای ترکیبی که حیرت جهان و سردرگمی رژیم صهیونی را دنبال داشت، مقر موساد را به آتش کشید. رسانه‌های خود رژیم و خبرگزاری روسی و برخی خبرگزاری‌های عربی این حمله و دقت آن را تأیید کردند. اطلاعیه شماره ۸ سپاه پاسداران نیز بر این موضوع صحه گذاشت و خبر از ویرانی موساد و برخی مراکز اطلاعاتی مهم رژیم داد: «با عنایت خداوند متعال در ساعات اولیه امروز رزمندگان نیروی هوافضای سپاه طی یک عملیات تأثیرمحور علی‌رغم وجود سامانه‌های فوق‌پیشرفته پدافندی مرکز اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونی موسوم به "آمان" و مرکز طراحی عملیات ترور و شرارت‌های رژیم صهیونیستی "موساد" را در تل‌آویو مورد اصابت قرارداده و این مرکز هم اکنون در آتش می‌سوزد.» رسانه‌های اسرائیلی نیز خبر دادند که صبح سه‌شنبه ۲۷ خرداد «ساختمان وابسته به شاخه اطلاعات نظامی موسوم به آمان در گلیلوت هدف قرار گرفت». 
یگان ۸۲۰۰ و مراکز آن در هرتزلیا که در حمله نیروی مسلح ایران به‌طور کامل ویران شد، اصلی‌ترین سرویس جمع‌آوری اطلاعات و سیگنال در رژیم صهیونیستی و یکی از مهم‌ترین نهاد‌های جمع‌آوری اطلاعات در جهان است. ساختار فعالیت‌های نهاد‌های امنیتی، نظامی و سیاسی اسرائیل به دریافت اطلاعات از این یگان وابسته است. این یگان را با در اختیار داشتن ۱۰ هزار نیروی فعال، باید مهم‌ترین یگان ارتش رژیم صهیونی دانست. از حیث ساختاری این یگان جزئی از اداره اطلاعات نظامی یا آمان محسوب می‌شود، اما از آنجا که حدود ۸۰ درصد نیروی انسانی آمان در این یگان هستند و وظایف محرمانه و خاصی را انجام می‌دهند، فرماندهان ۸۲۰۰ به‌طور مستقیم با رئیس ستاد ارتش، وزیر دفاع، نخست‌وزیر، شورای امنیت و دیگر دستگاه‌ها در ارتباط مستمر هستند و استقلال عمل دارند. این یگان از یک سو زیرساخت‌های عظیمی برای شنود مخابرات و ارتباطات در سراسر منطقه و جهان در اختیار دارد و از سوی دیگر در زمینه فناوری‌هایی، چون استخراج داده و تحلیل آنها در جهان پیشتاز است. 
می‌توان گفت تا اینجا ایران توانسته است پایگاه کریاه، پالایشگاه نفت حیفا، پایگاه هوایی نواتیم، پایگاه هوایی تل‌نوف، زیر‌ساخت‌های بندری حیفا، شهر صنعتی کریات‌گت، مرکز تحقیقات هسته‌ای اسرائیل، یگان ۸۲۰۰، نیروگاه برق هادرا، نیروگاه برق حیفا، پایگاه هوایی اودا، پایگاه الجلیل، مرکز عملی بسیار مهم و راهبردی وایزمن، وزارت جنگ اسرائیل، شرکت رافائل در حیفا و برخی مراکز نظامی و یک مرکز اتوبوس‌های حمل‌ونقل سربازان رژیم صهیونی را هدف قرار دهد و آنها را یا به‌طور کامل ویران کند یا خسارات جبران‌ناپذیر وارد سازد. 
سخنگوی وزارت دفاع نیز اعلام کرد «یکی از موشک‌ها برای نخستین بار استفاده شد و اصلاً رژیم صهیونی متوجه آن هم نشد و این شگفتانه‌ها را بیشتر خواهند دید». در همین زمینه منابع اسرائیلی نوشتند احتمالاً دیگر هیچ هشدار قبلی در مورد پرتاب‌ها وجود نخواهد داشت. تمام پرتاب‌های اخیر بدون اطلاع قبلی ۳۰دقیقه‌ای انجام شده‌اند، زیرا ایران روش خود را تغییر داده است. به جای پرتاب ده‌ها پرتابگر، آنها اکنون از سه تا چهار پرتابگر متحرک استفاده می‌کنند که به سرعت شلیک می‌کنند و پنهان می‌شوند». 

 پریشان‌گویی ترامپ دیوانه
روز سه‌شنبه جهان شاهد بار‌ها سخنان پریشان ترامپ و سپس عقب‌نشینی از برخی از آنها یا تصحیح آن از طرف مقامات امریکایی یا پا‌ک‌کردن برخی دیگر از شبکه اجتماعی خود ترامپ «تروث سوشال» بود. از تخلیه تهران که بعداً گفته شد منظور ترامپ چیز دیگری بوده تا اینکه «امیدوارم برنامه هسته‌ای ایران بدون دخالت امریکا از بین برود» و تا این سخن که «به چیزی غیر از تسلیم ایران راضی نمی‌شود و الان اصلاً به مذاکره فکر نمی‌کند». اینها همه در حالی بود که آکسیوس درباره پیام اخیر خلاف آن را به نقل از چهار منبع نوشت و ادعا کرد «کاخ سفید در حال مذاکره با ایران در مورد احتمال دیدار این هفته بین ویتکاف و عراقچی با هدف رسیدن به راهکاری برای دستیابی به توافق هسته‌ای و پایان دادن به جنگ اسرائیل و ایران است.» درعین‌حال پس از لحن جنگ‌طلبانه ترامپ، کریس مورفی، سناتور مطرح دموکرات اعلام کرد: «رئیس‌جمهور اختیار گرفتن چنین تصمیمی را ندارد. هیچ تهدید فوری از سوی ایران متوجه امریکا نیست. او بدون مجوز کنگره نمی‌تواند دست به این اقدام بزند. من به دادن چنین اختیاری به او رأی نخواهم داد و به احتمال زیاد، نظر اکثریت کنگره نیز همین است.» 

 پیام‌های آتش‌بس؟!
روز گذشته همچنین برخی رسانه‌ها از پیام ایران برای مذاکره صلح خبر دادند که مقامات ایران به شدت آن را تکذیب کردند. نظیر همین تکذیبیه‌ها نیز از طرف ترامپ گفته و اعلام شد که «هرگز هیچ پیام صلحی برای ایران نفرستاده است». اما برخی تحلیلگران نوشتند می‌توان حدس زد دستپاچگی رئیس‌جمهور امریکا و اصرار او بر اینکه جنگ باید تمام شود، بخشی از تلاش او برای نجات اسرائیل است که به شکل وارونه با ادبیات تهدید ایران بیان می‌کند. 

 غول‌های نفت‌کش در آتش!
دیروز سه‌شنبه همچنین خبری از هدف‌قرارگرفتن سه غول دو تنی نفت‌کش در نزدیکی امارات منتشر و تصاویری نیز در تأیید آن از ناسا و مراکز دیگر ارسال شد. برخی معتقدند این می‌تواند پیامی برای بستن تنگه هرمز و اقدامی از طرف ایران باشد، اما ایران ادعایی در این‌باره منتشر نکرد. 
دیروز سرعت تحولات و اخبار بسیار بالا بود و همزمان با برخی حملات رژیم صهیونی که بیشتر آنان با کمک مزدوران و از داخل انجام شد، نیروی مسلح ایران نیز در چندین نوبت که حکایت از تغییر راهبرد ایران دارد، به مناطق مختلف نظامی و راهبردی رژیم حمله‌ور شد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

جنگ اسرائیل با ایران

حسین علایی
جنگی که اسرائیل از سحرگاه روز جمعه ۲۳ خرداد ‌علیه ایران به راه انداخته است، در‌واقع بهره‌گیری از مدرن‌ترین تجهیزات جنگی آمریکا و سلاح‌های دنیا برای از بین بردن زیرساخت‌های دفاعی، هسته‌ای، علمی و توانمندی‌های بومی ایرانی است که با وجود اِعمال شدیدترین تحریم‌های تاریخ بشر علیه ایران، حاصل شده است.
حالا به خوبی روشن شده است که برنامه مذاکره آمریکا نه برای تفاهم با ایران بلکه مقدمه‌ای برای حمله نظامی اسرائیل به ایران بوده است تا آمریکا و اسرائیل بتوانند انتقام خود از مردم ایران را در کنار‌زدن نظام وابسته شاهنشاهی بگیرند.

شاید پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا و اسرائیل امیدوار بودند ‌حمله صدام به ایران موجب تضعیف شدید ایران خواهد شد و ایران در منطقه سربلند نخواهد شد، ولی آنها دیدند که این‌گونه نشد و ایران همچنان به سازندگی، توسعه و بالندگی خود ادامه داد.

بنابراین اسرائیل از سالیان قبل تصمیم به جنگ با ایران گرفته بود و پس از رحلت امام خمینی تصمیم گرفت یک تشکیلات عظیم مخفی اطلاعاتی و عملیاتی در ایران راه بیندازد تا بتواند علیه ایران وارد عمل شود.

بر این اساس بود که اسرائیل از حدود ۳۰ سال پیش شروع به جمع‌آوری اطلاعات از توان دفاعی ایران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دانشمندان هسته‌ای کرد.

اسرائیل حتی قبل از شروع غنی‌سازی در ایران شروع به عملیات در داخل ایران کرد و ترور انسان‌های مؤثر را در دستور کار خود قرار داد که مهم‌ترین آنها ترور دانشمندان هسته‌ای بود.

اما در حال حاضر اسرائیل به دنبال  از بین بردن ستون‌فقرات قدرت ایران در حوزه‌های دفاعی و هسته‌ای است و نتانیاهو جنگ خود با ایران را با ترور یکباره تعداد زیادی از عالی‌ترین فرماندهان سپاه و نیز دانشمندان هسته‌ای ایران آغاز کرد و آنها را همراه با خانواده‌هایشان و با حمله به منازل‌شان به شهادت رساند و مصیبت بزرگی را برای مردم ایران به وجود آورد.

این شهدا گنجینه عظیمی از تجربیات دوران دفاع مقدس بودند که همچنان لباس جهاد و دفاع از انقلاب اسلامی و ایران را بر تن داشتند.

اسرائیل همچنین در چند روز گذشته به تمامی تأسیسات غنی‌سازی ایران و نیز به تمامی پایگاه‌های موشکی و پدافند هوایی ایران حمله کرده‌ و به دنبال کشاندن پای آمریکا به جنگ بوده است.

آمریکا نیز همه نوع حمایتی از جنگ‌ اسرائیل علیه ایران به عمل آورده است. آمریکا آسمان عراق را در اختیار جنگنده‌های اسرائیل قرار داده است و تمام توان نظامی خود را هم در مقابله با موشک‌های ایرانی که در واکنش به حملات اسرائیل به سمت فلسطین اشغالی روانه می‌شوند، به کار می‌گیرد.

در هر صورت در حال حاضر که مردم ایران هر روز جنایات اسرائیل را از نزدیک لمس ‌و احساس می‌کنند که غزه‌سازی ایران در دستور کار نسل‌کشان اسرائیلی قرار دارد، به‌خوبی علیه جنایات اسرائیل بسیج شده‌اند و حتی بسیاری از ایرانیان خارج از کشور نیز علیه اسرائیل موضع گرفته‌اند. بنابراین دولت ایران می‌تواند تصمیمات خوبی در افزایش سرمایه اجتماعی بگیرد و به‌دنبال اتخاذ استراتژی خروج از جنگ باشد تا اسرائیل را که به دنبال تداوم جنگ و کشتار است، ناکام بگذارد و به ترامپ نشان دهد که با جنگ نمی‌توان مردم ایران را به زانو درآورد و آنها را مطیع خود کرد.

در هر حال ان‌شاءالله به یاری خداوند متعال، اسرائیل طعم تلخ شکست را در جریان جنگ با ایران خواهد چشید و جمهوری اسلامی ایران با اقتدار بیشتر به حیات طیبه خود جهت تحقق آرمان‌های امام خمینی ادامه خواهد داد

مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

ما پیروزیم؛ دلیل؟ تجربه

مسعود پیرهادی
برای سال‌ها، مقاومت در خفا می‌جنگید؛ اصالتا و نیابتا. شبحی در تاریکی، که دشمنان را می‌لرزاند بی‌آن‌که خیلی عیان لمس شود. اما امروز، صحنه نبرد دیگر پشت پرده نیست. از عملیات مستقیم در اعماق سرزمین‌های اشغالی گرفته تا حمله‌های پهپادی و موشکی یمن و حزب‌الله و در رأس آن، نمایش آشکار توان راداری، اطلاعاتی، پهپادی و موشکی ایران در دل سرزمین‌های تحت اشغال، همگی نشان از آغاز مرحله‌ای تازه دارند: نبردی آشکار با رژیمی که افسانه شکست‌ناپذیری‌اش فروریخته است.
رژیم صهیونیستی، در سال‌های گذشته تلاش کرد با عملیات روانی، اغتشاش در ایران، ترور دانشمندان و فرماندهان محور مقاومت، و مهندسی افکار عمومی در غرب آسیا، مقاومت را در محاصره سیاسی و امنیتی قرار دهد. اما به گواه وقایع، این محاصره شکسته شد. اگر روزگاری فقط دیوار ندبه‌اش لرزید، امروز گنبد آهنینش سوراخ سوراخ شده و حتی سیستم‌های راداری‌اش هر از گاهی کور می‌شوند و پدافندش به خودزنی افتاده است.
جمهوری اسلامی ایران، با نمایش خویشتنداری راهبردی در کنار اقدام دقیق و محدود، نشان داده که می‌تواند بازی را نه‌فقط با جنگ‌افزار، بلکه با جنگ‌افزار هوشمند و محاسبه‌شده پیش ببرد. موشک‌های شلیک‌شده از خاک ایران که با دقت بی‌نظیر اهداف را در سرزمین‌های اشغالی نشانه گرفتند، پیامی دوگانه داشتند: هشدار به ماجراجویان و آرامش به ملت‌ها.
اما در کنار این نمایش قدرت، آنچه باید
 بیش از پیش تقویت شود، جبهه نرم و عمیق این نبرد است. چراکه هزینه مقاومت، هرچند سنگین، هنوز به‌مراتب کمتر از هزینه سازش است. تجربه کسانی که به امید لبخند اسرائیل، پشتِ ملت خود را خالی کردند، امروز پیش چشم ملت‌هاست. لبنانِ پس از مقاومت کجاست و لیبیِ پس از سازش کجا؟ سوریه‌ای که از مقاومت دل کند و به لبخندهایی دل‌بست، چه شد و یمنی که جنگید، چگونه مقتدرانه ایستاده. تجربه نشان داد آنانی که به وعده پولداران یا سلاح‌فروشان تکیه کردند، حالا حتی صدای نفس خود را هم نمی‌شنوند.
نکته مهم‌تر در این میان، نقش مردم است. مردم ایران در همه مقاطع سخت، از دفاع مقدس تا فتنه‌های امنیتی و تحریم‌های بی‌امان، نشان داده‌اند که وقتی پای عزت و استقلال و هویت در میان است، از هر زمان دیگری به هم نزدیک‌تر می‌شوند. آن‌گاه که فریاد «نه» به زورگویی در کوچه‌ها طنین‌انداز می‌شود، سازمان رزم جمهوری اسلامی هم جان تازه می‌گیرد. از بازسازی سریع اطلاعاتی و عملیاتی پس از هر ترور تا شتاب در فناوری و دفاع هوشمند، همه و همه از درکی عمیق از «نیازِ زمانه» حکایت دارد.
در این مسیر، بی‌تردید نیازمند تقویت هم‌افزایی در میان نیروهای مقاومت، شفافیت در پیام‌ها، تاب‌آوری در برابر فشارهای بین‌المللی و برافراشتن پرچم حق‌طلبی هستیم. ما پیروزیم، اگر هوشیار بمانیم. این نبرد، نبرد نقشه‌هاست؛ و ما باید نقشه خود را بهتر، دقیق‌تر و بی‌وقفه ترسیم کنیم.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

آینده درباره ما چه خواهد گفت؟ 

سید مصطفی صابری  

این روزها تاریخ ما را محک می‌زند و بیش از هر زمانی برابر قضاوت آیندگان هستیم، زمانی‌که وطن عزیزمان درگیر تجاوزی توام با شهادت فرزندان این خاک از طبقات، اقشار و نسل‌های مختلف شده؛ در روزهایی که بسیاری از هموطنان‌مان در سوگ هستند و عده بی‌شماری هم فشار روانی بی‌رحمانه‌ا‌ی را تحمل می‌کنند؛ هیچ نیرویی قدرتمندتر از همدلی نیست. این روزها، ما همه سربازیم؛ نه در میدان جنگ، که در میدان امید و نه با سلاح معمول، که با همدلی. همدلی تنها یک رفتار فردی نیست؛ یک حرکت جمعی است که جامعه را زنده نگه می‌دارد و به شدت تکثیر می‌شود. وقتی کسی را در کنار خود می‌بینیم، احساس می‌کنیم که در این مسیر تنها نیستیم و تاب‌آوری ما برابر سختی‌ها چند برابر می‌شود. به‌‌طور مثال وقتی می‌شنویم یک پلتفرم مثل «فیلم‌نت» محتوای کودکانه‌اش را رایگان کرده؛ ورای این‌که از آن محتوا استفاده کنیم یا نه، حال‌مان خوب می‌شود که هنوز هستند کسانی که فراتر از سود شخصی دنبال نفع جمعی هستند. وقتی یک پلتفرم مشاوره آنلاین روان‌شناسی با حضور متخصصانش خدمات رایگان می‌‌دهد کاملاً حس می‌‌کنیم تنها نیستیم و باید به سهم خودمان کاری انجام دهیم. در شرایط بحرانی، دریافت کوچک‌ترین حمایت می‌تواند سطح اضطراب را کاهش دهد، احساس کنترل فرد بر زندگی را تقویت کند و انگیزه‌ای برای ادامه دادن باشد. انگیزه‌ای شاید کوچک در یک فرد که می‌تواند حلقه‌ای از زنجیره بزرگ همبستگی اجتماعی باشد؛ یک کمک ساده به همسایه، دوست، همشهری و هموطن فقط نیازش را برطرف نمی‌کند، بلکه اعتماد، احساس تعلق و حس ایستادگی را در او زنده نگه می‌دارد. در این شرایط همه ما باید مثل سربازی باشیم که اگر در بخش پدافند در حال دفاع از کشور و هموطنانش است و صدالبته خودش را در نظر نمی‌گیرد؛ برای آن سرباز مهم نیست حقوق یا اضافه‌کاری خواهد گرفت یا نه؟ او نیاز امروز وطنش را به خودش و حتی خانواده‌اش ارجحیت داده است. اگر این حس را داشته باشیم وقت کارهای مهمی است، به‌طور مثال:    
* کاش پلتفرم‌های پخش فیلم مثل «فیلیمو»، «نماوا» و...  حداقل بخشی از محتوای‌شان را رایگان کنند تا مردم و به‌خصوص کودکان و نوجوانان که این روزها ساعات زیادی را در منزل هستند فرصتی برای لحظات آرام‌تر داشته باشند. 
* کاش اپراتورها مثل همراه اول و ایرانسل، بسته‌های رایگان برای بازدید از سایت‌های داخلی و پلتفرم‌های پخش فیلم و سرگرمی ارائه دهند تا هم ارتباط مردم با هم در پیام‌رسان‌های داخلی قطع نشود، هم مردم بتوانند از محتواهای مناسب برای آرامش، تاب‌آوری و سرگرمی مثل کتاب صوتی، فیلم، مستند، پادکست و... استفاده کنند. 
* و ای کاش اپلیکیشن‌های کتاب خوانی مثل «طاقچه» و «فیلیمو» محتواهای کاربردی متناسب با این روزها را رایگان در دسترس کاربران قرار دهند و ترویج کنند.  
* کاش شاهد این باشیم که پادکسترها از الزامات چنین روزهایی بگویند، از امید، از ایستادگی. 
* هرچند جامعه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی این روزها در سطح همان بسترهای کمی که در اختیار دارد پای کار بوده؛ اما کاش حضورش پررنگ‌تر شود، جلسات و رویدادهای آنلاین ترتیب دهند   تا هیچ‌کس با نگرانی‌هایش تنها نماند.   
* کاش بلاگرها بغض‌شان را فرو بخورند و با روحیه قوی در بسترهای مختلف تولید محتوا کنند. حتی اگر بتوانند بستری برای معرفی مشاغل و خدمات دیگران باشند چه بهتر. کارهای خوب و وطن‌‌پرستانه را ترویج کنند. در همین روزهای اخیر دیدیم شیردختری مثل فاطمه امینی یا همان «خانم گُلی» شبکه پویا، ‌چطور جسورانه و بدون بروز نگرانی برنامه‌اش را برای کودکان به‌رغم صدای مهیب انفجارها ادامه داد تا بچه‌هایی که بیننده برنامه بودند نگران نشوند. فاطمه امینی هم در قامت یک سرباز اما در سنگر خودش ظاهر شد. به شکل دیگری این سنگر می‌تواند برای یک بلاگر متفاوت باشد. 
* از نقش‌های اجتماعی شاخص‌تر که دور شویم همه در مقام یک شهروند می‌توانیم بخشی از این مقاومت باشیم. مغازه‌دارها، رانندگان تاکسی، معلمان، همه و همه باید بپرسند: «من در جایگاهی که هستم، چگونه می‌توانم به این کشور و مردمش کمک کنم»؟ امروز بزنگاه حساس انتخاب است. آیا ما در لحظه‌های دشوار، به تماشای بحران می‌نشینیم، یا دست‌های یکدیگر را می‌گیریم؟ آیا جامعه را به میدان امید تبدیل می‌کنیم، یا اجازه می‌دهیم اضطراب و یأس، چهره‌ شهر را تسخیر کند؟ هموطن، همشهری، رفیق، همسایه، اجازه بدهید بگویم همسنگر، در این روزها ما فقط کنار هم و با سلاح امید و اعتماد و همدلی زنده‌ایم. نه در سکون، نه در انزوا، بلکه در مهربانی‌هایی که بی‌دلیل بخشیده می‌شوند. این روزها فرصتی است تا نشان دهیم که جامعه‌ ما، تنها یک مجموعه‌ای از افراد نیست، بلکه یک «روح مشترک» است که زخم‌ها را با هم تحمل می‌کند و با هم برای فردایی روشن‌تر می‌جنگد.

امروز، تصمیم با ماست که آینده چه‌چیزهایی درباره ما خواهد گفت؟

مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴

جنگ، پیوند دوباره‌ ملت با سیاست، اخلاق و واقعیات تاریخی

مقاومت، عقلانیت دوران جنگ

مهرداد احمدی

در آستانه‌ یک جنگ بزرگ، ذهن طبقه‌ متوسط ایرانی سرگردان‌تر از همیشه است. آنچه در این لحظه‌ تاریخی در حال وقوع است، صرفاً یک منازعه‌ نظامی یا یک بحران ژئوپلیتیک نیست، بلکه ورود به یک تجربه‌ بنیادینِ تروماتیک است که ساختار روانی، اخلاقی و فرهنگی جامعه‌ ایران را بازتعریف خواهد کرد. جنگ محتمل با رژیم صهیونیستی، اگرچه در سطح نظامی و امنیتی مساله‌ای کلان است، در سطح روانی و هویتی، یک شکاف و گسست بنیادی در تصور ایرانیان از «جهان»، «غرب» و «خود» پدید خواهد آورد. این شکاف، برخلاف ادراک رایج، نه موجب زوال، بلکه سرچشمه‌ یک آگاهی اخلاقی و تاریخی تازه است که «امر ملّی» را در پرتو مقاومت بازتعریف می‌کند.برای درک این تحول، باید نخست به شناخت یکی از وجوه پنهان روان‌شناختی طبقه‌ متوسط ایرانی پرداخت؛ طبقه‌ای که در دهه‌های اخیر، حامل نوعی «ذهنیت رمانتیک» نسبت به جهان مدرن و بالاخص غرب بوده است. این رمانتیسم که از ترکیبی از نوستالژی مدرنیتۀ ازدست‌رفته، آرزوی رفاه و امنیت و تصویر سفیدشده‌ای از غرب تغذیه می‌شود، موجب شده طبقه‌ متوسط ایرانی نوعی «آشتی‌طلبی اخلاقی» با غرب را نه فقط استراتژی سیاسی، بلکه فضیلتی وجودی و نشانه‌ای از عقلانیت بداند. در این تصویر، مقاومت اغلب به‌عنوان امری ماجراجویانه، غیرعقلانی و هزینه‌زا تصویر می‌شود و در مقابل، سازش با غرب، هم‌نشینِ مفاهیمی چون «واقع‌گرایی»، «پیشرفت» و «نرمال بودن» است. چنین تصویری، گرچه در رسانه‌های رسمی کمتر انعکاس دارد، اما در لایه‌های پنهان و گفتمان روزمره‌ بخش وسیعی از طبقه‌ متوسط شهری، ساری و جاری است؛ همان بخشی که در طیف وسیعی از روشنفکران سکولار، سلبریتی‌ها، مدرسان دانشگاه، فعالان فرهنگی و مدیران بخش خصوصی نمود دارد.
اما در مواجهه با یک تجاوز آشکار و بی‌پرده از سوی رژیم صهیونیستی به خاک ایران، این تصویر رمانتیک دچار فروپاشی خواهد شد. چنین جنگی، دیگر قابل فیلتر از طریق ابزارهای معمول روانی مانند انکار، شوخ‌طبعی یا بی‌تفاوتی نخواهد بود. در برابر حمله‌ای عریان و متجاوزانه، روان جمعی طبقه‌ متوسط دیگر نمی‌تواند به ساختارهای معنایی پیشینش پناه ببرد. در این لحظه، «تروما» رخ می‌دهد: تجربه‌ای که هم‌زمان با شوک، امکان ادراک تازه‌ای از واقعیت را فراهم می‌سازد. تجربه‌ تروماتیک، به تعبیر فروید، در جایی واقع می‌شود که نظام نمادین فرد یا جمع، توانایی پردازش رخداد را از دست می‌دهد و خلائی بنیادین پدید می‌آید. اما این خلأ، دقیقاً همان فضایی است که در آن، امکان شکل‌گیری یک «خودآگاهی نو» به‌ وجود می‌آید. در سطح ملی، این خودآگاهی می‌تواند به معنای بازشناسی جایگاه ایران در نظم جهانی، بازتعریف مفهوم استقلال و مهم‌تر از همه، پذیرش مقاومت نه به‌ مثابه ایدئولوژی، بلکه به‌ مثابه عقلانیت و ضرورت اخلاقی باشد. در چنین بزنگاهی، ذهن رمانتیک ایرانی با واقعیاتی روبه‌رو خواهد شد که پیش‌تر، از آن گریزان بود. جنگ مستقیم با رژیم صهیونیستی، چهره‌ برهنه‌ امپریالیسم را از پشت نقاب‌های تمدنی، دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر بیرون خواهد آورد. از این پس، دیگر نمی‌توان تجاوز به خاک ایران را به‌حساب «اشتباه استراتژیک» یا «سوءتفاهم دیپلماتیک» گذاشت. بلکه این رخداد، نشان خواهد داد حتی در عریان‌ترین شکل خود، غرب سیاسی، در مقام ساختار قدرت، بر منطق زور، تبعیض و حذف استوار است.
طبقه‌ متوسط که همواره با تصویر «غرب خوب» و «ایران بد» خو گرفته بود، در برابر چنین تجربه‌ای دیگر نخواهد توانست جهان را به دوگانه‌های ساده‌سازی‌شده تقسیم کند. رمانتیسمی که غرب را مهد عقلانیت، مدارا و صلح می‌دانست، در برابر واقعیت جنگی که غرب به‌ صورت مستقیم یا غیرمستقیم در آن شریک است، دچار فروپاشی درونی خواهد شد. از دل این فروپاشی اما، تصویری واقعی‌تر از جهان، سیاست، اخلاق و خودِ ایرانی پدید خواهد آمد. در چنین شرایطی، مقاومت دیگر یک شعار تبلیغاتی نخواهد بود؛ بلکه بدل به ایده‌ای عقلانی، راهبردی و حتی زیبایی‌شناختی می‌شود. در برابر جهانی که در آن قدرت، مصلحت و سلطه، قواعد اصلی‌اند، مقاومت نه یک امر احساسی یا انقلابی، بلکه پاسخی خردمندانه به وضعیت ناگزیری است که ایران در آن قرار گرفته است. این پاسخ، برخلاف تصور غالب، الزاماً به معنای جنگ‌طلبی یا نفی صلح نیست، بلکه تأکید بر کرامت، استقلال و حق تعیین سرنوشت است. ایرانِ پس از تروما، به‌ تدریج به این درک جمعی خواهد رسید که بدون مقاومت، نه تنها امکان بقا، بلکه امکان حفظ شأن انسانی و تاریخی خود را نیز از دست خواهد داد.

در این وضعیت، مقاومت از یک ایده‌ سیاسی به یک ایده‌ اخلاقی و فرهنگی تبدیل می‌شود؛ ایده‌ای که خودآگاهی ملی را سامان می‌دهد و آن را در برابر تهدیدهای بیرونی و ضعف‌های درونی، مقاوم می‌سازد.
یکی از پیامدهای مهم این تحول، دگرگونی در زبان عمومی جامعه خواهد بود. در وضع کنونی، زبان طبقه‌ متوسط آکنده از واژگانی چون توسعه، گفت‌وگو، جامعه مدنی و اصلاح است؛ اما این واژگان در شرایط یک تجاوز نظامی، کارآیی خود را از دست خواهند داد. در عوض، واژگان مقاومت، ایستادگی، شرافت، خون و فداکاری، بار دیگر به زبان اصلی جامعه تبدیل خواهد شد. این زبان، برخلاف تصور، زبان خشونت نیست، بلکه زبان وحدت، اخلاق و پایداری است. در دل همین زبان، ملت ایران بار دیگر خود را به‌عنوان یک کل تاریخی بازخواهد شناخت. همان‌گونه که در دفاع مقدس، تجربه‌ جنگ موجب وحدت اقشار متنوع جامعه شد، در جنگی تازه نیز این امکان وجود دارد طبقات اجتماعی، با وجود تفاوت‌های فکری و سبک زندگی، برابر یک دشمن مشترک به آشتی برسند. این آشتی، پایه‌ یک بازتعریف تازه از امر ملی خواهد بود اما شاید مهم‌ترین پیامد این تروما، آشتی طبقه‌ متوسط با امر ملی باشد. طبقه‌ای که پیش‌تر در نسبت با امر ملی دچار نوعی بیگانگی، بدبینی یا حتی خصومت بود، به‌ تدریج درمی‌یابد امر ملی، نه مفهومی ایدئولوژیک، بلکه ضرورتی تاریخی برای بقای فرهنگی، اقتصادی و روانی اوست. پس از جنگ، طبقه‌ متوسط درمی‌یابد بدون یک ملت مقاوم، حتی رفاه، توسعه و آزادی نیز امکان‌پذیر نیست. در چنین فضایی، نخبگان این طبقه که پیش‌تر با رمانتیسم غرب‌گرا همدل بودند، به سوی بازاندیشی در مبانی فکری خود سوق پیدا می‌کنند. بسیاری از مفاهیمی که پیش‌تر در نقد امر ملی به کار می‌رفت، اکنون موضوع بازبینی قرار می‌گیرد. در این فرآیند، شاهد شکل‌گیری نخبگانی خواهیم بود که هم به جهان معاصر آگاهند و هم به ریشه‌های تاریخی و هویتی ملت خود وفادار؛ نخبگانی که می‌توانند واسطه‌ای برای تحول فرهنگی جامعه ایران باشند.
در نهایت، جنگ با رژیم صهیونیستی، به‌رغم هزینه‌های عظیم انسانی و مادی‌اش، می‌تواند واجد یک پیامد معرفت‌شناختی عمیق باشد: تولد یک خودآگاهی تاریخی تازه در جامعه ایران. این خودآگاهی، نه برآمده از آموزش رسمی یا تبلیغات ایدئولوژیک، بلکه حاصل مواجهه‌ عریان با خشونت جهان، افشای تصویر رمانتیک غرب و درک دوباره‌ لزوم مقاومت است. در این فرآیند، ملت ایران بار دیگر درمی‌یابد برای زیستن با کرامت، باید آماده‌ ایستادگی باشد و این ایستادگی، نه یک وظیفه‌ تحمیلی، بلکه یک فضیلت اخلاقی و عقلانی است که آینده‌ ایران را، در دل توفان تاریخ، روشن نگه می‌دارد. بدین‌سان، تروما نه صرفاً یک آسیب روانی که یک لحظه‌گاه تکوینی در تاریخ ذهنی یک ملت است. طبقه متوسط ایرانی که در سال‌های اخیر عمدتاً با نوعی رمانتیسم جهان‌وطنی، دل در گرو وعده‌های دروغین غرب نهاده بود، در مواجهه با یک جنگ واقعی – نه مجازی، نه رسانه‌ای – با حقیقت خشن سیاست بین‌الملل روبرو خواهد شد: اینکه غرب نه تنها متحد آرمانی و اخلاقی ایران نیست، بلکه در بزنگاه‌هایی چون جنگ، مستقیماً در کنار دشمن می‌ایستد. پرچم‌های اسرائیل و آمریکا که در بمباران‌های بی‌وقفه بر فراز آسمان ایران به پرواز درخواهند آمد، همان نقشی را ایفا خواهند کرد که تهاجم عراق در دهه‌ ۶۰ برای بازآرایی ساختار فکری جامعه ایرانی ایفا کرد. آن‌جا که سلاح، زبان سخن می‌شود، ماسک‌های ایدئولوژیک فرومی‌ریزد. در این شرایط، انگاره مقاومت که پیش از این برای بسیاری از اقشار متوسط ایرانی به مثابه امری تبلیغاتی، ایدئولوژیک یا حتی عقب‌مانده تلقی می‌شد، با خون، آوار و ویرانی پیوندی وثیق خواهد یافت. مفهوم مقاومت از ساحت گفتار سیاسی نظام، وارد ساحت ادراک زیسته‌ مردم خواهد شد. مقاومت دیگر نه فقط نام یک جریان سیاسی که نام یک ضرورت تاریخی-اخلاقی خواهد بود. شهروندی که خانه‌اش را موشک اسرائیلی ویران کرده، خواه‌ناخواه درمی‌یابد “عقلانیت”، دیگر در سکوت و بی‌طرفی نیست، بلکه در ایستادگی و سازمان‌دهی است. این همان نقطه‌ چرخش معرفت‌شناختی است که از دل تروما زاده می‌شود.
بدین معنا، جنگ نه پایان بلکه آغاز یک خودآگاهی نوین است. تجربه‌ مستقیم خشونت غرب، پشت نقاب «حقوق بشر» پرده از توهمِ بی‌طرفی و صلح‌طلبی تمدن غرب خواهد کشید. وقتی اولین کودک ایرانی زیر آوار شهید می‌شود و رسانه‌های غرب آن را با لحنی خنثی و تکنوکراتیک پوشش می‌دهند، آن‌گاه طبقه متوسط ایران درمی‌یابد تفاوتی میان رسانه و ماشین جنگی دشمن نیست. آن‌ها در یک دستگاه کار می‌کنند: دستگاهی که هدفش، فروپاشیِ توان زیستنِ مستقل ملت‌هاست.

جنگ در مقام یک رخداد بنیان‌برانداز، بار دیگر ملت ایران را به مسأله‌ قدرت سیاسی بازمی‌گرداند. شکاف میان «زیست روزمره» و «امر سیاسی» که در دهه‌های اخیر با توسعه‌ مصرف‌گرایی و فردگرایی گسترش یافته بود، در لحظه‌ جنگ، فروخواهد ریخت. فرد متوسط ایرانی درمی‌یابد سیاست، دیگر امری متعلق به دولت یا رسانه نیست؛ سیاست، اکنون همان آژیر قرمز، همان خاموشی برق، همان اجساد روی زمین است. در این ساحت، آنچه حیاتی می‌شود، نه سبک زندگی که سبک ایستادن است؛ ایستادن بر خاک، کنار هم، در برابر یک دشمن جهانی.
این نقطه‌ عطف، همچنین به دگرگونی نقش روشنفکران خواهد انجامید. روشنفکر ایرانی که سال‌ها با واژگان تردید، نسبیت و زیبایی‌شناسیِ غیراخلاقی، به به حاشیه‌ رفتن امر ملّی کمک کرده بود، در موقعیت جنگ، دیگر نمی‌تواند از جایگاه بی‌طرف سخن بگوید. یا باید از بمباران کشورش دفاع کند یا علیه آن بایستد. در اینجا، «دانستن»، بی‌درنگ بدل به «موضع‌ گرفتن» می‌شود. مرز میان نظریه و عمل فرومی‌پاشد. روشنفکر، اگر بخواهد همچنان خود را «ایرانی» بداند، باید مقاومت را درک کند؛ نه به عنوان گزاره‌ای سیاسی، بلکه به عنوان وضعیتی اگزیستانسیال: مقاومت، شرط هستی‌ داشتن ماست.
از دل این بازتعریف رابطه با غرب، همچنین یک بازتعریف از مفهوم ایران پدید خواهد آمد. ایران دیگر یک «وطن جغرافیایی» نخواهد بود که بتوان از آن مهاجرت کرد یا بدان بازگشت؛ بلکه بدل به یک «امر اخلاقی-تاریخی» خواهد شد که بودن یا نبودنِ آدم بدان گره خورده است. در متن جنگ، ایران نه به‌ عنوان خاک بلکه به‌ عنوان حق، سر برمی‌آورد. اینجاست که خودآگاهی ملّی ایرانیان در مقام یک واقعیت موثر اخلاقی، بازساخته خواهد شد.
در پایان جنگ، اگر پیروزی با ملت ایران باشد - باذن‌الله - نه فقط پایان یک تهاجم نظامی، بلکه آغاز یک پروژه تمدنی جدید خواهد بود: بازبنیاد اعتماد به خویشتن، بازسازی پیوند میان سنت و آینده و بازآرایی نقش ایران در نظم جهانی. ایرانی که از دل ویرانه‌ها برخاسته باشد، ایرانی است که دیگر نیازی به توجیه خود در برابر نگاه غرب ندارد؛ ایرانی است که سخن می‌گوید، نه آن‌که فقط شنونده باشد و در این سخن، معنای نوینی از عدالت، قدرت و آزادی برساخته خواهد شد. این همان ایران مقاومی است که در تروما زاده می‌شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات