تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۰  ، 
کد خبر : ۳۸۳۵۳۳
درباره مخالف‌پوشی جنسیتی در برخی فیلم‌ها

علیه زن، زندگی، سینما

پایگاه بصیرت / آرش فهیم

در طول تاریخ سینما، پدیده «مخالف‌پوشی» برای ایجاد موقعیت کمدی، درام و زیر سؤال بردن مفاهیم ثابت جنسیتی به کار رفته است. شاید مهم‌ترین تجربه در این زمینه، «بعضی‌ها داغش رو دوست دارند» اثر «بیلی وایلر»، از کارگردانان دوره کلاسیک هالیوود باشد که در آن دو مرد با ظاهر زنانه، ماجرا‌هایی را از سر می‌گذرانند. سینمای ایران نیز هم پیش از انقلاب و هم از دهه ۷۰ شمسی آثاری با حضور مردانی با ظاهر زنانه و این اواخر، زنانی با لباس مردانه عرضه کرده است. اولین تجربه جدی در این زمینه بعد از انقلاب، فیلم «آدم برفی» داوود میرباقری بود که طی آن اکبر عبدی در نقش یک زن ظاهر شد. نکته جالب این است که اکبر عبدی تا مدت‌ها پای ثابت زن‌پوشی در فیلم‌های ایرانی بود، اما بعد‌ها بازیگران دیگری به طور خاص در ژانر کمدی، با ظاهر زنانه نمود یافتند. بازی مرد‌ها با ظاهر زنانه در آثار طنز و بیشتر با هدف ایجاد موقعیت کمیک انجام گرفته است، اما مردپوشی زنان اغلب در فیلم‌های تراژیک و با موضوعات اجتماعی صورت گرفته است. مثل سریال «ساعت شنی» که در آن آزیتا حاجیان در نقشی یک مرد بازی کرد یا فیلم «آمین خواهیم گفت» که آزاده زارعی، ایفاگر نقش یک پسر نوجوان بود و.... به تازگی نیز الناز شاکردوست با ظاهری مردانه در فیلم «کج پیله» بازی کرده است.

مسئله اصلی این است که زن‌پوشی بازیگران مرد (مانند نقشی که به تازگی عطاران با پوشش زن بازی کرده) اغلب با استقبال و خنده عمومی همراه است و به یک سنت کمدی تبدیل شده، در حالی که مردپوشی بازیگران زن (مانند شاکردوست) با حساسیت‌های فراوان و واکنش‌های دوقطبی، حتی تا مرز توقیف در برخی مناطق، روبه‌رو می‌شود. 

زن‌پوشی در سینما و هنر‌های نمایشی ایران گویی پذیرفته شده است. البته این پدیده در سنت‌های کهن ریشه دارد که عمدتاً به دلیل ممنوعیت یا محدودیت حضور زنان بر صحنه شکل گرفت. برای نمونه، در تعزیه گاهی مردان در نقش زن بازی می‌کردند، چون در گذشته، قرار گرفتن خانم‌ها در این نوع نمایش‌ها و در خیلی از اقلیم‌ها و اقوام با محدودیت همراه بود؛ اما در سینما، نقش‌آفرینی یک مرد با ظاهر زنانه، علاوه بر یک تمهید ساده و دم دست برای ایجاد موقعیت کمدی، نوعی سوءاستفاده جنسی هم هست، چون یک نوع دور زدن خطوط قرمز هم به شمار می‌آید. برای نمونه، در فیلم «لازانیا» ارژنگ امیرفضلی در نقشی زنانه ظاهر می‌شود که به خودی خود بار طنزآمیز دارد، اما به غیر از آن، تعامل عاشقانه‌ای که بین او و جواد رضویان شکل می‌گیرد، حامل معنا و فضایی اروتیک است که به واسطه اینکه سوژه عشق یک مرد است، گویی از سوی نهاد ناظر، این رابطه هیچ اشکالی ندارد، در صورتی که در همان موقعیت اگر یک زن قرار می‌گرفت، قطعاً با واکنش تند مراجع قانونی و همچنین بخشی از جامعه مواجه می‌شد. درواقع، مخالف‌پوشی به منزله یک راهکار آسان برای دور زدن ممیزی‌ها در نمایش موقعیت‌ها و دیالوگ‌هایی به کار می‌رود که حضور واقعی زن در آنها با محدودیت همراه است. 

اما نکته مهم در این طیف از فیلم‌های کمدی، ضد زن بودن است؛ چون در بیشتر موارد، شخصیت زن‌پوش، با رفتار و شخصیتی اغراق‌آمیز، عشوه‌گر، ساده‌لوح یا هیستریک به تصویر کشیده می‌شود. این شیوه بازنمایی، به جای ایجاد همدلی یا حتی نقد عمیق، به بازتولید کلیشه‌های زن‌ستیزانه کمک می‌کند. در این فرآیند، بدن و چهره زنانه به یک ابزار کاریکاتوری برای تولید خنده فرو کاسته می‌شود و این خود، بزرگ‌ترین آسیب جامعه‌شناختی زن‌پوشی در آثار کمدی است. مخالف‌پوشی بازیگران زن، یک مسئله متفاوت است. همان طور که گفته شد، ظاهر شدن بازیگران مرد با شمایل مؤنث، عمدتاً در آثار کمدی و به‌عنوان یک شوخی اتفاق افتاده است، اما نمود بازیگران زن با هیبت مردانه، اغلب در آثار جدی و اجتماعی رخ داده است. نکته مهم و تأمل‌برانگیز در این زمینه این است که یکی از جریان‌های فعال در جامعه شبه‌روشنفکری ایران خاصه میان فمینیست‌ها، بر هم زدن طبیعت زنانه بوده است. فارغ از ظلم‌ها و سوءاستفاده‌هایی که در این گرایش فمینیستی و به ظاهر مدافع حقوق زنان علیه زنان صورت می‌گیرد- ازجمله بهره‌بری ساده جنسی و تبدیل زنان به نیروی کار ارزان و از بین بردن میل به داشتن خانواده و همسر و فرزند و... -، اما یکی از تمنیات برخی از فمینیست‌ها، از بین بردن روحیات و ظواهر زنانه و سوق دادن بانوان به حالات و رفتاری شبیه مردان است؛ تا به این ترتیب، به ادعای خودشان، زنان را هم قوی و قدرتمند سازند! مردپوشی زن در آثار نمایشی به طور نمادین به معنای عبور از زنانگی و یافتن قدرت، اقتدار و آزادی عمل مردانه است؛ امتیازاتی که در یک ساختار- به زعم فمینیست‌ها- پدرسالار، از زن سلب شده است. وقتی یک زن به جای مرد، در قالب فاعل و عامل قدرت ظاهر می‌شود، این جابه‌جایی نمادین نظم جنسیتی در جامعه را تهدید می‌کند. به طور مثال، حضور یک بازیگر زن در قالب یک شخصیت مرد، با سر تراشیده یا چهره‌ای پر از ریش و سیبیل، ناخودآگاه یک نوع دور زدن زنانگی و رفتار مردانه نزد بانوان را ترویج و تسهیل می‌کند. درواقع، مردپوشی زن، به مخاطب یادآوری می‌کند که هویت جنسیتی چقدر می‌تواند برساخته، انعطاف‌پذیر و اکتسابی باشد. این مفهوم، چالشی جدی برای طبیعت انسانی ایجاد می‌کند که در آن مردانگی و زنانگی، دو قطب ذاتی است. بنابراین، مخاطب با پذیرش آن مقاومت بیشتری می‌کند، زیرا تلویحاً مرز‌های هویت او را نیز به چالش می‌کشد.
با نگاه خوش‌بینانه می‌توان رویکرد به مخالف‌پوشی جنسیتی در سینمای ایران را با اهداف تبلیغی و تجاری دانست. چنانکه درباره فیلم «کج پیله» صحنه‌های مصافحه بازیگران که هر دو زن هستند، اما در فیلم، دو جنس مخالف، فقط در تیزر تبلیغی دیده می‌شود و در خود فیلم وجود ندارد که نوعی بهره تبلیغی از حضور بازیگر زن در جایگاه مرد است؛ اما با نگاه بدبینانه نیز می‌توان این نوع حرکات را بخشی از فرآیند انقلاب جنسی در ایران دانست که هدف آن از بین بردن حرمت‌ها، جایگاه‌ها و رسوم در حوزه روابط زن و مرد و ایجاد نوعی آشوب و به هم ریختگی در حوزه هویت جنسی و جنسیتی نسل جدید است. 

به طور کلی، پدیده مخالف‌پوشی در سینمای ایران بیش از هر چیزی یک تهدید علیه خود زنان، زندگی طبیعی انسان و همچنین خطری برای خود سینماست. سینمایی که ظرفیت و قابلیت طرح روایت‌های برتر و غنی از هنر و زیبایی را دارد، اما چنین رویکردهایی، فقط به حواشی و سطحی شدن و پسرفت سینمای ایران دامن می‌زند!

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات