صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۴۱۲۵
روزنامه کیهان **

فراسوی اجلاس ! / حسین شریعتمداری

دیروز ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه که برای شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز به تهران آمده بود، در اقدامی بی‌سابقه و معنی‌دار، بلافاصله پس از ورود، به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت. این اقدام پوتین که در ایران بی‌سابقه و در جهان به سختی می‌توان برای آن نمونه مشابهی یافت، در حالی است که براساس پروتکل‌ها و اصول تعریف شده در عرف دیپلماتیک، رهبران و رؤسای جمهور کشورها برای مراسم رسمی استقبال از سوی کشور میزبان اهمیت ویژه‌ای قائلند تا آنجا که چگونگی مراسم استقبال و همخوانی آن با شأن و جایگاه خود را قبل از سفر به دقت ارزیابی می‌کنند و چنانچه مراسم پیش‌بینی شده برای استقبال، آنگونه که انتظار دارند، نباشد و بخش یا جزئی از آن را دون شأن خود تلقی کنند از انجام سفر نیز منصرف می‌شوند. از این روی چشم‌پوشی پوتین از استقبال رسمی و حرکت بی‌فاصله او برای دیدار رهبر معظم انقلاب، حیرت آمیخته با نگرانی محافل و رسانه‌‌های آمریکایی و اروپایی را به دنبال داشت. متن مذاکرات دو ساعته رئیس‌جمهور روسیه و رهبر انقلاب که ساعاتی پس از این دیدار منتشر شد، نشان داد که هم اقدام پوتین هوشمندانه و هدفمند بوده است و هم نگرانی آمریکا و متحدانش بی‌علت نبوده است و در این باره گفتنی‌هایی هست؛

1- بهانه سفر پوتین به ایران و موضوع اعلام شده آن، شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز بوده است بنابراین، انتظار آن بود که حضور در اجلاس یاد شده که مقدمه ضروری آن، پذیرش استقبال رسمی است، اولویت سفر رئيس‌جمهور روسیه باشد ولی اقدام غیرمنتظره و بی‌سابقه او در چشم‌پوشی از مراسم استقبال رسمی و حرکت بلافاصله برای دیدار با رهبر معظم انقلاب، به وضوح حاوی این پیام بود که شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز، موضوع و برنامه اصلی سفر پوتین نیست. محافل غربی این پیام را خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، دریافت کرده و نگرانی خود از موضوع «غیرگازی» این سفر و دیدار بیرون از عرف دیپلماتیک آن را پنهان نکردند. بی‌بی‌سی در تفسیری بدون اشاره به اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز که موضوع اعلام شده سفر پوتین بود، گفت؛

«اهمیت سفر پوتین به ایران را باید کیلومترها آن سوتر از تهران و در سوریه دید. هماهنگی و همکاری مسکو و تهران در سوریه، حالا به یک جبهه مهم و تأثیرگذار بدل شده و غرب را نگران کرده است. اصلی‌ترین نگرانی غرب این است که اتحاد ایران و روسیه، جبهه‌ای نو در مسائل جهانی و منطقه‌ای گشوده است که در آن غرب دیگر حرف اول را نمی‌زند.»

2- پوتین می‌داند که معادلات و مناسبات منطقه را جبهه گسترده مقاومت اسلامی رقم می‌زند. جبهه‌ای که از غرب آسیا تا شمال آفریقا را فراگرفته و نقشه آمریکا و متحدان غربی، عبری و عربی‌ آن را برای سلطه و غارتگری ملت‌های مظلوم این پهنه، با چالشی شکننده روبرو کرده است. رئیس‌جمهور روسیه به وضوح دیده و باور کرده است که هدایت این جبهه گسترده مقاومت به گونه‌ای مستقیم و غیرمستقیم، از سوی رهبر معظم انقلاب صورت می‌پذیرد و بینش و منش حضرت ایشان است که در این عرصه حرف اول را می‌زند، این برداشت به پوتین توصیه می‌کند که روسیه برای حضور موثر و ایفای نقش در معادلات منطقه باید به کانون اصلی تصمیم‌گیری در این عرصه روی آورد.

3- نادیده گرفتن مراسم رسمی استقبال و دیدار با رهبر معظم انقلاب که بلافاصله پس از ورود به تهران صورت گرفت، این پیام روشن و خالی از ابهام را در خود دارد که پوتین از موضع رئیس‌جمهور یک قدرت بزرگ جهانی به ملاقات حضرت آقا نرفته است، بلکه مذاکره و تبادل‌نظر از موضع متوازن را دنبال می‌کرده است. این نکته با مراجعه به متن مذاکرات و گفت‌وگوی رد‌و‌بدل شده میان رهبر معظم انقلاب و رئیس‌جمهور روسیه به وضوح دیده می‌شود، هر چند بدون مراجعه به متن یاد شده نیز، این واقعیت قابل درک است، چرا که وقتی ایران اسلامی طی سی و چند سال گذشته به رهبری امام راحل(ره) و از آن پس با هدایت و رهبری خلف حاضر ایشان در مقابل تمامی توطئه‌ها، باج‌خواهی‌ها، تحریم‌ها، حملات نظامی و ده‌ها دسیسه آشکار و پنهان آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آن نه فقط ایستاده و مقاومت کرده، بلکه به پیروزی‌ها و دستاوردهای غیرقابل تردیدی در این عرصه دست یافته است، بدیهی است که روسیه و یا هر قدرت دیگر جهانی و منطقه‌ای، تنها از موضع متوازن می‌تواند با جمهوری اسلامی ایران وارد مذاکره شده و به اتخاذ تصمیم‌های مشترک دست یابد.

4- برخلاف رئیس‌جمهور و سایر دولتمردان آمریکایی- از کارتر تا اوباما- که در اوج کینه‌توزی و جنایات وحشیانه علیه ایران اسلامی دست سالوس به همراهی با جمهوری اسلامی ایران و همکاری در معادلات و مناسبات منطقه دراز می‌کنند، پوتین، ابتدا و قبل از دیدار اخیر با رهبر معظم انقلاب، سابقه‌ای از اقدامات عملی در بستر سیاست‌های اعلام شده جمهوری اسلامی ایران را با خود همراه کرده است تا مقدمه‌ای قابل قبول و اطمینان‌آور برای ادامه همکاری باشد و نه مانند دست چدنی پوشیده در دستکش مخملین اوباما که با حیله به سوی ایران دراز شده بود و با درایت ملکوتی رهبر معظم انقلاب، پس زده شد.

حضرت آقا در دیدار پوتین با اشاره به «مواضع و عملکرد رئیس‌جمهور روسیه به ویژه در یک‌سال و نیم اخیر» از جدیت وی برای گسترش روابط دوجانبه تقدیر کردند. قید «به ویژه در یک‌سال و نیم اخیر» اشاره به همان سابقه مقدماتی است که آقای پوتین برای ادامه همکاری با جمهوری اسلامی، همراه خود آورده است. همین جا باید اشاره کرد همکاری ایران و روسیه در مقابله با جنگ نیابتی آمریکا و متحدانش علیه جبهه مقاومت که در سوریه و عراق جریان دارد و یکی از اصلی‌ترین مسائل سرنوشت‌ساز این روزهای منطقه و جهان است، تجربه قابل قبولی برای ادامه تعریف شده این همکاری است. تجربه‌ای که امروزه به کابوس آمریکایی‌ها و متحدان غربی و عبری و عربی آنها تبدیل شده است و به نوشته وال استریت ژورنال «دولت اوباما و متحدان اروپایی و عرب آن را با سراسیمگی به چاره‌جویی برای دور کردن روسیه از متحد خود، یعنی ایران واداشته است.» و به قول نیویورک‌تایمز «اگر روسیه با ایران و اسد همراه باشد، امیدها برای رسیدن به یک اجماع بین‌المللی - بخوانید آمریکا و متحدانش!- به یأس و ناامیدی بدل خواهد شد.» و ده‌ها نمونه دیگر از این دست.

5- انزوای جمهوری اسلامی ایران در همه عرصه‌ها و مخصوصا عرصه‌های سیاسی و اقتصادی یکی از اهداف استراتژیک آمریکا و متحدانش در تمامی طول سی‌ و چند سال گذشته بوده است. با این پیش‌فرض که جمهوری اسلامی ایران در نهایت برای تأمین برخی از نیازهای خود چاره‌ای جز رویکرد به غرب و باج دادن نداشته باشد. این خط استراتژیک آمریکا را یک جریان آلوده داخلی با هماهنگی رسانه‌های غربی و تعدادی از روزنامه‌های زنجیره‌ای تحت مدیریت خود دنبال کرده و می‌کند. جریان آلوده مورد اشاره که در ماجرای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا در نقش ستون پنجم دشمن دست به وطن‌فروشی‌ زده بود، این روزها نیز با تساهل غیرقابل توجیه برخی از مسئولان و مراکز داخلی، همان خط دیکته شده را پی گرفته است. این جریان آلوده عمدتا از سه محور مقصود مورد نظر را دنبال می‌کند. اول؛ بزک کردن آمریکا و سرپوش نهادن بر جنایات و غارتگری‌های شیطان بزرگ. دوم؛ القای این توهم که تنها راه برای رسیدن به گشایش اقتصادی، نزدیکی به آمریکا و پرداخت هزینه این نزدیکی، یعنی تن‌دادن به غارتگری‌های گذشته آن است! و سوم؛ دور کردن سایر کشورهایی که بیرون از حلقه آمریکا و متحدانش قرار دارند و می‌توانند در یک رابطه و معادله دوجانبه و متوازن برخی از نیازهای کشورمان را تأمین کنند و البته در مقابل، مانند همه روابط متوازن دیگر، سهمی از این تعامل نیز داشته باشند.

این روزها، ناخرسندی توأم با عصبانیت و سراسیمگی جریان آلوده مورد اشاره را از روابط دوجانبه و حسابشده ایران و روسیه به وضوح می‌توان دید. «ترجیع‌بند» این جریان که به طور همزمان و هماهنگ از رسانه‌های داخلی تحت امر آنان و رسانه‌های تابلودار دشمنان بیرونی تکرار می‌شود، این است که روسیه قابل اعتماد نیست و احتمال آن که در روابط و معادلات فیما‌بین عهدشکنی کند وجود دارد! که در پاسخ باید گفت؛ آیا آمریکا و سایر کشورهای غربی که برای ورود آنها لحظه‌شماری کرده و فرش قرمز پهن می‌کنید قابل اعتمادند؟! مخصوصا آن که اولا؛ خطوط ارتباطی ایران و روسیه - آنگونه که اشاره شد - کاملا تعریف شده است و ثانیا؛ - به قول جریان یاد شده - بدعهدی و مکر روسیه یک «احتمال» است که در صورت وقوع به آسانی قابل جبران و بازگشت خواهد بود ولی کینه‌توزی آمریکا «احتمال» نیست، بلکه واقعیتی غیرقابل انکار و محسوس و ملموس است.

و خدا بر درجات امام راحلمان- رضوان‌الله تعالی علیه - بیفزاید که در معرفی هدف اصلی این جریان آلوده می‌فرمودند «خط این بود که اصلا آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را مطرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود. یک دسته، الله‌اکبر را کنار می‌گذاشتند و سوت می‌زدند و کف می‌زدند، آن هم در روز عاشورا، خط این بود که قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

نقش مشترک وهابیت و غرب در تشکیل و تداوم داعش

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«داعش همان عربستان سعودی است... وهابیت رادیکالیسمی دیوانه‌وار است.... وهابیت نوعی تحریف شده از اسلام است که داعش را تغذیه فکری می‌کند... این مکتب با قتل عام و خون متولد شده وقوانین خشنی دارد... جای تعجب است که غرب داعش را انکار می‌کند ولی متحد عربستان در شطرنج خاورمیانه است... داعش یک مادر دارد و آن حمله به عراق است اما یک پدر دارد که آن عربستان و تفکرات وهابیون است...»

این جملات را یکبار دیگر مرور کنید. اینها جملات رسانه‌ای و تهاجمات سیاسی مخالفین غرب نیست بلکه بخش‌هائی از متن سرمقاله نیویورک تایمز است که یک دیدگاه سیاسی مطرح در آمریکا را در عرصه رسانه‌ای، نمایندگی می‌کند. از همین دیدگاه لازم است این عبارات یکبار دیگر خوانده شود تا معنی و مفهوم آن و پیامی که با خود بهمراه دارد، بهتر درک شود. البته همین جملات هم با هدف و انگیزه خاصی مطرح شده که بدون توجه به اهداف آن، ممکن است در دام جدیدی فرو غلتیم و فراموش کنیم که وهابیت و داعش و القاعده و طالبان، یک طراح و مجری دارد و آن مجموعه‌ای از دستگاه‌های جاسوسی و ضد جاسوسی غرب اعم از سیا، اینتلیجنت سرویس،ام‌آی – 6،‌ام‌آی – 5 و موساد هستند. حتی موساد را هم می‌توان در همین فهرست گنجانید چرا که به اعتراف مقامات ارشد رژیم صهیونیستی، همواره در خدمت اهداف، برنامه‌ها و ماموریت‌های محوله از سوی غرب است و این اتهامی نیست که دیگران به صهیونیست‌ها وارد می‌کنند. تصادفی نیست که «موشه یعلون» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی علیرغم حضور وسیع داعش، جبهه النصره و سایر تروریست‌ها در سوریه، به تصریح از آنها به عنوان ستیزه‌جویانی یاد می‌کند که کمترین خطری برای رژیم صهیونیستی ندارند و به دنبال اهداف دیگری هستند که هیچ تعارضی علیه موجودیت این رژیم ندارد. پذیرش مجروحین تروریست‌های داعش و جبهه النصره در سرزمین‌های اشغالی و عیادت رسمی بنیامین نتانیاهو از آنها و انتشار گزارشات آن بالاترین مراتب همدستی و همراهی صهیونیست‌ها و تروریست‌های فعال در سوریه را به نمایش می‌گذارد. در ماجرای طالبان، رسانه‌های غربی سعی داشتند لبه تیز حملات خود را متوجه پاکستان کنند ولی خانم بی‌نظیر بوتو «نخست وزیر وقت پاکستان» فاش کرد که طالبان محصول طرح مشترک آمریکا و انگلیس بوده که با حمایت مالی – سیاسی عربستان و امارات شکل گرفته و هدایت شده ولی دولت و ارتش پاکستان در بخش‌هائی از کار، مجری این طرح بوده‌اند. اشاره خانم بوتو به نقش «آی اس آی» رکن دوم ارتش پاکستان و مشخصاً «ژنرال حمید گل» بود که نقش اصلی را در حمایت جدی و به حاکمیت رساندن طالبان در افغانستان ایفا کردند. حتی در همان روزها هم مقامات ارشد «سیا» در اظهارات رسانه‌ای خود، نقش واشنگتن در شکل گیری «القاعده» و «طالبان» را به تصریح مورد تاکید قرار می‌دادند لکن مدعی بودند گویا کنترل اوضاع از دست آنها خارج شده است!

نقش «بن لادن»، «ملا عمر» و مقامات امنیتی عربستان هم در این میان بقدری آشکار و قطعی است که کسی درصدد نفی و تکذیب آن برنیامده است. طالبان در افغانستان، موضوعی مختومه و مربوط به گذشته نیست و همین روزها در افغانستان شاهد عملیات شبانه‌روزی طالبان در گوشه و کنار کشور هستیم که در مقیاس انبوهی وارد صحنه می‌شوند و پس از قدرت نمائی و اعلام موجودیت، در ایالتی دیگر و در مقیاسی وسیع‌تر، مانور سیاسی – نظامی – تبلیغاتی می‌دهند. واشنگتن رسماً از طریق «اشتون کارتر» وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است که از این پس علیه طالبان وارد جنگ نخواهد شد و برای سرکوب تروریست‌های طالبان اقدام نمی‌کند. زیرا آنها «شریک صلح» هستند!

حتی در عراق و سوریه هم اوضاع، تقریباً مشابه و بعضاً یکسان است. «اشتون کارتر» رئیس پنتاگون با تمسخر ارتش و نیروهای دفاعی – امنیتی عراق تصریح نموده که آمریکا به جای آنها با تروریست‌ها نخواهد جنگید با جدی شدن احتمال ورود روسیه به نبرد علیه داعش در عراق، رئیس ستاد ارتش آمریکا عجولانه وارد عراق شد و در تمامی دیدارهای رسمی خاطرنشان ساخت که ضرورتی برای ورود روسیه به عراق جهت سرکوب داعش نیست. نظامیان آمریکائی سپس در یک عملیات مشترک با پیشمرگه‌های کرد عراقی و بدون اطلاع دولت مرکزی، طی عملیاتی 70 تن از فرماندهان ارشد و تروریست‌های داعش را که در «سنجار» در محاصره ارتش عراق و نیروهای مردمی قرار داشتند، از مهلکه فراری دادند و مدعی شدند که عده‌ای بیگناه را از مرگ حتمی نجات داده‌اند!

صرفنظر از حوادث میدانی، تروریست‌های داعش،‌ جبهه النصره و سایر گروهکهای ریز و درشت در فرایند همکاری‌های مشترک عناصر جاسوسی غرب از جمله آمریکا، انگلیس و فرانسه از یکطرف با عربستان، امارات و قطر از جانب عربی با میدانداری ترکیه،‌ اردن و اسرائیل، مرتباً آموزش می‌بینند و تجهیز، سازماندهی، مسلح و هدایت می‌شوند حتی هدایت عملیات و نقش پوشش اطلاعاتی آنها را اتاق مشترکی از همین مجموعه برعهده دارد.

با این همه، کاملاً قابل درک و ردیابی است که نقش و جایگاه کشورهای حامی تروریست در فرآیند اخیر، یکسان و در یک سطح نیست. آمریکا، انگلیس و فرانسه نقش «طراح اصلی» را بازی می‌کنند و ریاض از یکطرف از طریق ترویج وهابیت و اندیشه‌های سلفی و تکفیری به تغذیه فکری – عقیدتی گروه‌های تروریستی سرگرم است و از طرف دیگر با پمپاژ پول و حمایت سیاسی – تبلیغاتی، نقش اول را در این فرایند شوم عهده‌دار است که دیگران را هم به دنبال خود می‌کشاند. حتی در برخی مواقع دیگر کشورها از همدستی و همراهی با وهابیون طفره می‌روند ولی با فشار سیاسی – تبلیغاتی مستقیم و غیرمستقیم به این بازی رسوا کشانده می‌شوند تا دنباله‌رو، مکمل و شریک جرم وهابیون شرور سعودی باشند. آل سعود سعی داشت پاکستان و مصر را هم به جنگ یمن بکشاند که موفق نشد ولی برای تامین اهداف و برنامه‌هایش تروریست‌های القاعده و داعش را در عدن به کار گرفته که با همکاری «تروریست‌های اجاره‌ای بلک واتر» به هرقیمت ممکن از سقوط عدن و اعلام شکست عربستان در تشکیل دولت در تبعید یمن جلوگیری کنند.آل سعود در پوشش تبلیغ اسلام به ترویج افکار انحرافی وهابیت پرداخته و سرگرم جنایاتی است که به نام اسلام ولی به کام دشمنان اسلام به اجرا درآمده است.

اکنون با نگاهی مجدد به نوشته‌های نیویورک تایمز درخصوص نقش عربستان و وهابیت در تشکیل و تجهیز تروریست‌های داعش، بهتر می‌توان دریافت که این مطلب حتی نزد افکار عمومی آمریکا هم آشکار و ملموس است و ریشه‌یابی، آسیب شناسی و درک واقعیت‌های عینی در قلمرو تروریسم، برای هیچکس غیرممکن نیست و لاجرم همگان به نتایج ملموس و تقریباً یکسانی دست خواهند یافت. غافلگیری امروز اروپا و غرب از پدیده تروریسم به خاطر آن نیست که تروریسم، امروز به وجود آمده و برای غرب ناشناخته است، بلکه به این دلیل است که اروپا و غرب هرگز انتظار نداشتند با تشکیلاتی که خود براه انداخته‌اند، مورد حمله قرار بگیرند. تروریسم، ابزاری شناخته شده برای مقابله با کشورهای مستقل است که غرب در آن،‌ همواره نقش اصلی و انکارناپذیری را برعهده داشته و دارد ولی قرار نبود تروریست‌ها به حامیانشان آسیبی برسانند و ماموریت اصلی خود را فراموش کنند. غرب اگر صادقانه در فکر مقابله با تروریسم است ابتدا باید علیه مبانی فکری تروریست‌ها یعنی علیه وهابیت اعلام جنگ نماید و از همدستی با وهابیونی که با حمایت همه جانبه از تروریست‌ها آتش بیار فجایع تروریستی هستند، خودداری کند، چرا که در غیر اینصورت هیچکس، صداقت سران عرب در انجام چنین مبارزه‌ای را باور نخواهد کرد.

***************************************

روزنامه خراسان**

آیا روابط ایران و روسیه راهبردی می شود؟/امیرحسین یزدان پناه

آیا روسیه و ایران می توانند روابط راهبردی داشته باشند؟ این پرسش کلیدی را خیلی ها این روزها مطرح می کنند. موضوعی که در ماه های اخیر و به ویژه در هفته های اخیر که اکثر اندیشکده ها و تحلیل گران غربی به بهانه تحولات میدانی و سیاسی سوریه روی روابط ایران و روسیه متمرکز شده اند. به نظر می رسد پاسخ به این پرسش بسیار مهم در دورنمای روابط دو کشور و نیز در تاثیر گذاری بر تحولات منطقه ای و بین المللی بسیار حائز اهمیت خواهد بود. به خصوص این که وقتی نام روسیه مطرح می شود برخی به سوابق تاریخی این کشور رجوع کرده و از سد ه های گذشته شاهد مثال می آورند تا ثابت کنند روسیه امروز همان «روسیه تزاری» است و مانند همان سده ها، قابل اعتماد هم نیست. در حالی که به نظر می رسد نکته مهمی که این گونه مفسران در نظر نمی گیرند، شرایط زمانی و به طور کلی شرایط و جایگاه های دو کشور و تغییرات شگرف ژئو پلتیک جهان است. آن هایی که روسیه را روسیه تزاری قرن های 16 و 17 میلادی می دانند آیا ایران را هم ایران قجری و ضعیف شده می پندارند؟ آیا جایگاه امروز ایران در تحولات منطقه و جهان به اندازه همان سال هاست؟! به نظر می رسد برای تحلیل دقیق باید شرایط را دقیق تر دید. به خصوص این که اکنون دیگر موانعی که تا قبل از توافق هسته ای ممکن بود میان دو کشور باشد، دیگر وجود ندارد. اگر کرملین تا قبل از توافق هسته ای، نگران ظهور یک قدرت نظامی هسته ای بیخ گوشش بود (هرچند ایران هرگز به سمت تولید سلاح هسته ای نمی رفت) اما برجام اکنون برایش این اطمینان را به وجود آورده که می تواند از آن به عنوان زمینه ای برای تسهیل روابط در سطح بالا با کشور جنوبی خود برقرار کند. براین اساس به نظر می رسد پاسخ سوال ابتدایی را بتوان این طور داد که:

1- نگاهی در روابط سال های اخیر ایران و روسیه نشان دهنده یک واقعیت است: ایران برای حل مشکلات خود در سطح بین الملل به بازیگران عمده دیگری نیاز داشته. نیازی که مسکو آن را برطرف می‌کرده است؛ در مقابل روسیه برای تحولات محدود منطقه ای به یک کشور در غرب آسیا نیاز داشته و تهران نیز تاحد توان خود به این موضوع پرداخته است. درست است که این واقعیت را نمی توان از سوابق دو کشور پاک کرد اما واقعیت دیگری که باید به آن پرداخت تغییرات اساسی است که رخ داده و ندیدن این تغییرات اساسا تحلیل ها را دچار نوعی فلج ذاتی می کند. آن چه در هر تحلیل درباره روابط ایران و روسیه باید دیده شود، این است که امروز ایران دیگر نه تنها ایران سده های گذشته که حتی ایران دهه ها و حتی سال های گذشته هم نیست. امروز ایران یک قدرت بلا منازع در منطقه ای است که بسیاری از معادلات جهان در آن رقم می خورد. امروز، در سوریه، عراق، یمن، افغانستان، لبنان و منطقه خلیج فارس کمتر تصمیمی بدون نظر ایران می تواند شکل بگیرد. حتی فراتر از منطقه، در معادلات جهانی نیز این جایگاه کم کم در حال پدیدار شدن است. همین که پس از یک اتفاق مانند آن چه در پاریس افتاد، کشورهای اروپایی از ایران به عنوان راه اصلی مبارزه با تروریسم نام می برند نشان دهنده پذیرش این جایگاه در سطح جهانی است. این که اتحادیه اروپا، رسما در سند راهبردی خود تاکید می کند که در روابط خود با تهران باید فارغ از متحدان و دوستان منطقه ای اش، تصمیم بگیرد نشان دهنده جایگاه ایران در معادلاتی فراتر از یک منطقه است. به این موارد می توان اظهارات اخیر هنری کیسینجر، چاک هیگل، هیلاری کلینتون و ... را نیز اضافه کرد.

2- تنش های روسیه با غرب بر سر موضوعات مختلف، پس از فروپاشی شوروی هیچگاه به اندازه ای که اکنون می بینیم نبوده است. این تنش ها آنقدر بالاگرفته که غرب حتی روسیه را تحریم اقتصادی کرده و در مقابل روسیه نیز صادرات کالاهای مهمی را به اروپا و کشورهای غربی ممنوع کرده است. همه این ها در حالی است که غرب، حیاط خلوت های مختلف روسیه (مثل لیبی، مصر،عراق ، قفقاز، گرجستان و...) را یکی پس از دیگری در سال های اخیر فتح کرده و حتی به اوکراین که دیوار به دیوار روسیه است رسیده. پوتین اکنون دوبار از آمریکایی‌ها ضربه خورده است؛ یک بار از بوش پسر و یک بار از باراک اوباما. از نظر پوتین آمریکایی ها او را «فریب» داده اند. این نکته را او حدود یک ماه پیش صریحا اعلام کرد.پوتین اکنون درک کرده که توسعه طلبی های غرب توقفی ندارد؛ حتی اگر اوکراین باشد آن هم در دیوار به دیوار روسیه. این تنگنای سیاسی از یک سو و فشار اقتصادی تحریم ها از سوی دیگر، روسیه را به این جمع بندی رسانده است تانوع مواجهه اش با غرب را تغییر داده و به دنبال متحد یا متحدانی قابل اعتماد و مستقل از غرب باشد. ویژگی هایی که از نظر روسیه، ایران آن ها را دارد. این را دیروز پوتین صریحا گفت: «ایران کشوری مستقل، استوار و با دورنمایی بسیار خوب و... متحدی مطمئن و قابل تکیه در منطقه و جهان» است. به نظر می‌رسد روابط راهبردی با ایران یک الزام اجتناب ناپذیر برای روسیه شده و در این روند ایران نیز باید به دنبال منافع خود باشد.

جمع‌بندی نهایی همان چیزی است که اندیشکده معتبر بروکینگز چند روز قبل در تحلیلی در باره روابط ایران و روسیه به کاخ سفید توصیه کرد: «درحالی که ایران و روسیه روابط خود را نزدیک‌تر می‌کنند؛ آمریکا باید سیاست طولانی مدتی را با توجه به آن طرح‌ریزی کند. زیرا در غیر این صورت با اتحاد ایران و روسیه روبه‌رو خواهد شد که روابط بین‌المللی را تکان خواهد داد.»

***************************************

روزنامه ایران**

فصلی نو برای کشورهای صادر کننده گاز/محمد مهدی مظاهری

در حالی که جهان همچنان در شوک و نگرانی حاصل از گسترش اقدام‌های تروریستی گروه داعش علیه کشورهای مختلف و تهدید این گروه افراط گرا به تکرار و ادامه این حملات است، جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرکز ثبات و امنیت در خاورمیانه میزبان یک نشست مهم بین‌المللی، جهت تبادل نظر بزرگ ترین صادر کنندگان کالای استراتژیک و پر اهمیت «گاز» است. با گذشت کمتر از پنج ماه از توافق هسته ای، اینک کشورمان میزبان قدرت‌های جهانی اثرگذار در حوزه گاز شده است.

مجمع کشورهای صادرکننده گاز یا اوپک گازی که به اختصار (GECF) نامیده می‌شود، سازمان تازه‌بنیانی است که در سال ٢٠٠١ پیشنهاد تشکیل آن از سوی جمهوری اسلامی ایران مطرح گردید و در سال 2008 اساسنامه آن به تصویب رسید. هر چند هدف اصلی این سازمان ایجاد هماهنگی بین صادرکنندگان بزرگ گاز در میزان تولید، سقف صادرات و کنترل قیمت گاز طبیعی در سطح جهانی بوده است؛ اما متأسفانه تا کنون این اهداف جنبه عملی به خود نگرفته‌اند و این امر دلایل متعددی دارد.

در درجه نخست اوپک گازی طیفی از کشورها را با منافع و رویکردهای متنوع در بر می‌گیرد. ایران، روسیه و قطر به دلایل مختلف، از جمله دارا بودن حجم ذخایر از مهمترین بازیگران بازارهای انرژی محسوب می‌شوند. با این حال نوع روابط این کشورها و راهبرد هر کدام برای تعقیب منافع خود در حوزه انرژی، تأثیر تعیین کننده‌ای بر عملکرد و جایگاه اوپک گازی داشته است. متأسفانه در سال‌های اخیر، شرایط مناسبی برای همکاری این کشورها مهیا نبوده است. از یک‌سو جمهوری اسلامی ایران به دلیل گرفتاری در پرونده هسته‌ای و تحریم‌های ناشی از آن، از ایفای نقش واقعی خود در بازارهای انرژی بازمانده و علی رغم پیشتاز بودن در راه‌اندازی و ایجاد این مجمع مهم جهانی، مقدورات کافی جهت رهبری و عملیاتی ساختن اهداف آن را نداشته است. روسها نیز در سال‌های گذشته بیشتر ترجیح می‌دادند به طور انفرادی در بازار حضور داشته باشند و از برخی محدودیت‌ها نظیر سهمیه‌بندی تولید و صادرات و رعایت محدودیت قیمت، نظیر آنچه در اوپک نفتی وجود دارد، رها باشند. از سوی دیگر قطر نیز به دلیل عضویت در شورای همکاری خلیج فارس و روابط تنگاتنگ با کشورهای غربی بویژه امریکا، خواهان تشکیل و تقویت سازمانی که به افزایش قدرت ایران کمک کرده و مصرف کنندگان غربی را به وحشت بیندازد، نبوده است.

در درجه دوم کشورهای خارج از این مجمع نیز تمایلی به قدرت‌گیری و نقش آفرینی آن نداشته و با تمام قدرت می‌کوشند کشورهای عضو آن را از اتخاذ تصمیمات مهم در راستای اهداف مجمع بازدارند. کشور هایی از جمله عربستان، امارات، امریکا و کانادا که خود منابع عظیمی از گاز را در اختیار دارند، اما عضو مجمع جهانی صادرکنندگان نیستند و تقویت این مجمع را به ضرر منافع و جایگاه خود در بازارهای انرژی ارزیابی می‌کنند. امریکا به عنوان اصلی‌ترین مخالف، تضاد منافع جدی با دو کشور اصلی مجمع یعنی ایران و روسیه دارد و بنابراین از اتحاد استراتژیک این دو کشور بویژه در منطقه حساس خاورمیانه هراس دارد. عربستان نیز به دلیل سیاست‌های تقابل گرایانه اش با ایران و البته روسیه در سوریه و یمن، از شکل‌گیری هر تشکیلاتی که به تقویت قدرت این دو رقیبش منجر شود واهمه دارد. اتحادیه اروپا نیز تشکیل هر سازمانی که کشورهای صادر کننده گاز را به یکدیگر نزدیک کند، تهدیدی مستقیم برای آینده تأمین انرژی خود می‌داند و به همراه امریکا از نفوذ خود برای تأثیر گذاری بر تصمیمات کشورهای عضو مجمع استفاده می‌کند. این چالش‌ها سبب گردیده است که به دلیل اختلاف منافع، فقدان انسجام و اراده جدی در بین اعضا، نشست‌های مجمع کشورهای صادر کننده گاز بیشتر جنبه صوری و نمایشی داشته و نتایجی جز تصمیمات سیاسی و آیین نامه‌ای به دنبال نداشته باشد. با این حال به نظر می‌رسد در وضعیت فعلی روابط بین‌الملل، شرایط به گونه‌ای تغییر کرده است که کفه ترازو را به سمت افزایش نقش این مجمع تقویت خواهد کرد. از یک‌سو نگرانی‌های زیست محیطی و افزایش حساسیت دولت‌ها و ملت‌ها به حفظ محیط زیست، استفاده از انرژی‌های پاک را در صدر اولویت‌های کشورهای مصرف کننده قرار داده است. بر اساس پیش‌بینی بریتیش پترولیوم(BP)، تقاضا برای گاز بیشترین رشد را در میان سوخت‌های فسیلی تا سال ٢٠٣٥ میلادی خواهد داشت و سالانه 9/1 درصد به آن افزوده می‌شود که بالاترین این رشد خصوصاً در قاره آسیا خواهد بود.از سوی دیگر تغییر سیاست‌های روسیه در یک‌سال اخیر و علاقه‌مندی آن به مشارکت جدی‌تر در مسائل بین‌المللی و تقابل آن با غرب می‌تواند به ایفای نقش جدی‌تر آن در مجمع کشورهای صادرکننده گاز کمک کرده و همراستا با سیاست‌های ایران درصدد عملیاتی کردن اهداف این مجمع باشد. بنابراین برگزاری سومین نشست این مجمع در تهران نه تنها اقتدار دیپلماسی ایران را در آستانه لغو تحریم‌ها به رخ همسایگان و جهانیان می‌کشاند؛ بلکه می‌تواند سرآغازی برای نقش جدی تر کشورهای صادرکننده گاز در بازارهای جهانی انرژی باشد.

***************************************

روزنامه جام جم **

دیپلماسی انرژی، گامی بلندبه سوی اهداف مشترک

سومین اجلاس سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز با حضور روسای 9 کشور در تهران برگزار شد و حضور روسای چند کشور به همراه هیات‌های سایر کشورها در سطوح گوناگون، تهران را به مرکز دیپلماتیک منطقه تبدیل کرد.

اشتیاق کشورهای مختلف برای حضور در این اجلاس حاکی از اهمیت و وزن غیرقابل انکار جمهوری اسلامی ایران در مسائل منطقه و فراتر از آن تاثیرگذاری در موضوعات بین‌المللی است.

از اجلاس کنونی به عنوان یکی از ابعاد دیپلماسی انرژی نام برده می‌شود. انکار نمی‌توان کرد که فرم و شکل دیپلماسی در سال‌های اخیر کاملا متفاوت از گذشته شده است و دیپلماسی فرهنگی یا دیپلماسی اقتصادی واژه‌هایی است که به‌کرات شنیده می‌شود. اکنون می‌توان از دیپلماسی انرژی که یک بال آن بر نفت و بال دیگر آن بر گاز متمرکز است، به عنوان شکل دیگری از دیپلماسی نام برد.

اگر بپذیریم اقتصاد در روابط بین‌الملل جایگاهی ممتاز دارد، انرژی و از جمله نفت و گاز در این میانه اهمیت خود را نشان می‌دهد. سه کشور ایران، روسیه و قطر دارای بیش از نیمی از ظرفیت گاز جهان هستند و اگر مجمع کشورهای صادرکننده گاز که عمر آن هنوز به یک دهه نمی‌رسد، بتواند نظر خود را بر تعیین قیمت و داد و ستد گاز در سطح جهان اعمال کند، می‌تواند همچون اوپک، تاثیرگذار و سازمانی تعیین‌کننده باشد.

در کنار موضوعاتی که در ارتباط با انرژی و گاز مطرح می‌شود، بی‌شک موضوعات بین‌المللی و تحولات کنونی خاورمیانه، از محورهای مهم گفت‌وگوها میان سران کشورهای مختلف بوده است.

حضور آقای پوتین در این اجلاس همراه هیاتی عالی‌رتبه، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ به گونه‌ای که وی در بدو ورود با رهبر معظم انقلاب دیدار کرد که علاوه بر آن‌که نشانه اهمیت این ملاقات است، حاکی از اشتیاقی است که وی به دیدار با مقام معظم رهبری در بدو ورود داشته است. گرچه اقامت آقای پوتین کوتاه بود، اما اهمیت تبادل نظر وی با مسئولان عالی‌رتبه نظام می‌تواند موجب همگرایی بیشتر دو کشور درخصوص مسائل جهانی و دوجانبه باشد و انتظار می‌رود این موضوع در دیدار مقام معظم رهبری، کانون گفت‌وگوها بوده باشد. موضوعات مهمی، ایران و روسیه را به خود مشغول کرده است که از جمله آنها می‌توان به تحولات در خاورمیانه، عراق، سوریه، یمن و مبارزه با تروریسم که اکنون به صورت بلیه‌ای جهانی، خود را به نمایش گذاشته است، اشاره کرد. همکاری ایران و روسیه در این‌باره نه‌تنها در جهت خدمت به خاورمیانه و ایجاد صلح و ثبات در این منطقه بسیار حساس جهانی است؛ بلکه به صلح و ثبات در کل جهان کمک می‌کند.

غرب تا همین جای کار به خاطر سیاست‌های لجوجانه و غیرواقعبینانه و آتش‌افروزی سعودی‌ها، قافیه را به رقبای خود باخته است و دور از انتظار نیست که پس از این اجلاس، همگرایی‌های منطقه‌ای به‌ویژه میان ایران و روسیه به‌شدت و با سرعت افزایش یابد.

واقع‌بینی از سوی غربی‌ها، کلید برون‌رفت از بحران کنونی منطقه و دیپلماسی انرژی میان ایران و روسیه، گام بلندی برای رسیدن به اهداف مشترک است.

***************************************

روزنامه قدس **

پیاده روی اربعین؛ ترویج فرهنگ ظلم ستیزی/دکتر محسن میرباقری

زیارت امام حسین(ع) یکی از پرفضیلت‌ترین زیارات به شمار می‌رود و همه معصومین(ع) بارها و بارها شیعیان را بر اهتمام به زیارت سیدالشهدا(ع) توصیه موکد کرده‌اند.

زیارت امام حسین(ع) علاوه بر آثار روحی، عبادی و معنوی؛ آثار و تبعات اجتماعی و سیاسی ویژه‌ای به همراه دارد که از این روی شیعیان در روز اربعین حسینی این اثر ویژه را به نمایش می‌گذارند.

در چند سال اخیر فرهنگ زیبای پیاده روی اربعین حسینی در میان شیعیان ایران و جهان قوت پیدا کرده و همه عاشقان و دلسوختگان حسینی تلاش می‌کنند همزمان با بیستم صفر از هر نقطه‌ای پای پیاده از سیدالشهدا(ع) اذن دخول بگیرند و راهی کربلا شوند.

اما این فرهنگ زیبا، تنها یک پیاده روی صرف برای کسب ثواب بیشتر نیست، بلکه پیام‌های بزرگی را به دشمنان اهل بیت(ع) بخصوص سرکردگان امروزی یعنی گروهک‌های تروریستی تکفیری و داعش دارد. پیام امروز همه شیعیان در پیاده روی اربعین، حفظ دستاوردهای عاشورا و تأکید بر ظلم ستیزی و مبارزه با استبداد است.

پیاده روی اربعین، به شیعه هویت می‌دهد و مسیر بالندگی ما در مدار عشق امام حسین(ع) تعریف می‌شود. حضور در اجتماعی میلیونی پیاده روی اربعین فارغ از اینکه اعلان عمومی ظلم ستیزی است، فرصتی است برای تبلیغ فرهنگ شیعه در فضای جهانی و تأکید بر حقانیت امام حسین(ع).

معمولاً هر سال نزدیک به 20 میلیون زائر حسینی برای روز اربعین با پای پیاده خودشان را به کربلا می‌رسانند؛ بنابراین اجتماع بزرگی که می‌تواند ظرفیتی جهت همبستگی شیعیان باشد، به خط مقدم شبهه‌افکنی علیه مذهب اثنی عشری تبدیل شده است که ظرفیت ویژه‌ای را برای نشر و توسعه فرهنگ شیعی پیش روی همه جویندگان حقیقت قرار می‌دهد و از این پس باید نسبت به پیاده روی اربعین اهتمام ویژه داشته باشیم.

نکته دیگر اینکه اجتماع شیعیان و عاشقان حسینی در روز اربعین، ظرفیت ارزشمند انسجام و وحدت را پیش روی ما قرار می‌دهد و امت اسلامی در کنار هم سوگواری می‌کنند. کربلا، نماد وحدت آفرینی است و اربعین این ظرفیت را برای همه مسلمانان ایجاد می‌کند که به دور از نگاه فردی روحیه جمعی خود را تقویت کنند و در مسیر پیاده روی دست یکدیگر را بگیرند. اگر اربعین جایگاه راهبردی در میان شیعیان نداشت، به طور قطع امام صادق(ع) بر آن تأکید نمی‌کردند، ایشان در حدیثی در باب اهمیت پاسداشت اربعین فرمودند: «یکی از نشانه‌های مؤمن (که در این روایت مقصود شیعه است) زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین است.» آن حضرت همچنین تأکید کردند که زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین با پای پیاده انجام شود، ثواب و مرتبه ویژه‌ای دارد. در این روز، زائر پیاده امام حسین(ع) هر قدمی که بر مى‏دارد، یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‏ شود و یک درجه مرتبه‏اش را بالا مى‏برد.

بنابراین پیاده روی اربعین حسینی در شرایط امروز نقش مهم‌تری نسبت به حج دارد و در این روز همه جهان نگاهشان به حرکت شیعیان است، بخصوص اینکه دشمنان در تلاشند تا موج اسلام هراسی را به سمت ایجاد نفاق و رخنه در میان مسلمانان بخصوص شیعیان هدایت کنند، حضور پرشور ما در اجتماع میلیونی اربعین، به طور قطع راه توطئه چینی دشمنان را سد می‌کند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

اربعین؛ رسانه‌ای نامحدود در برهوت جهان کنونی/امیر استکی

در غوغای جهان رسانه‌زده اکنون چه چیز راه را برای رساندن پیام حق و حقیقت هموار خواهد کرد. در روزگاری که گروه‌های وحشی تروریست برای تاثیر‌گذاری بر اذهان جهانیان از سر بریدن استفاده می‌کنند و بدترین شکل‌های مرگ را برای قربانیانشان رقم می‌زنند آیا راه برای گریز از این فریادهای خشن رسانه‌ای فراهم نیست؟ وقتی آدمی حرفی شنیدنی داشته باشد نیاز به فریاد کردن آن نخواهد بود همین که به آرامی به گوش انسان‌های دیگر برسد قطعا توجه همه را جلب خواهد کرد مانند خبر پیدا کردن آب در میان برهوتی خشک برای جماعتی که تشنه‌اند.

وقتی فقط با راه رفتن می‌شود پیغامی را در برهوت اکنون جهان به گوش مردمان رساند پس چه جای اهمال و سستی؟ اربعین این میعاد اندیشه رهایی‌بخش حسینی در موعد حماسه‌خیز کربلا، سال‌هاست محل چنان اجتماعی شده است که حقا به قول مقام معظم رهبری حادثه عجیبی است. قدرتنمایی آوای جان‌بخش حسینی در میان نعره‌های خشن و خون‌آلود تکفیری‌های مسلمان‌نما. همانگونه که گفتیم پیام عاشورا پیامی است چند بعدی که همه انسان‌ها را به نوعی مخاطب خود قرار می‌دهد و از آن چیزهایی است که برای رساندنش به گوش انسان‌های مشتاق هیچ نیازی به شاخ و برگ دادن نخواهد داشت. فقط باید این پیام به گوش جهانیان برسد و همین که ما جهان را متوجه این رویداد عظیم بکنیم برای انتقال مفاهیم عاشورایی کفایت خواهد کرد.

راهپیمایی این سال‌های اربعین همه‌گونه پیام در خود جای داده است؛ از مسائل اعتقادی که مخاطبش وجدان انسان‌هاست بگیرید تا برسید به مسائل جزئی‌تر مربوط به سازماندهی و مدیریت این خیل عظیم مردم و تامین امنیت آنها در میانه تروریست‌های تا دندان مسلح. راهپیمایی اربعین یعنی نشانه‌ای از توانایی و کارآمدی تشیع با درونمایه‌ای مختص اسلام و تشیع و نه مثلا تلاش برای ساختن بلندترین برج دنیا که هر چه هم باشکوه باشد آخرالامر پرچمی برافراشته از تمدن غربی است. در راهپیمایی اربعین آنچه بیش از همه خودنمایی می‌کند هماهنگی کلی مسائل ریز و درشت است. مبدأ ولایت و مقصد نیز ولایت اهل بیت است و همه افراد فارغ از اختلافات طبیعی در جزئیات در قرار گرفتن زیر ولایت اهل بیت علیهم‌السلام مشترکند و همین تمرکز روی اشتراکات یکی از درس‌های ویژه این گردهمایی بزرگ است. راهی برای برون‌رفت از دام‌های رنگارنگ دشمنان اسلام، چیزی که عقلا و دلسوزان اسلام و در راس همه آنها رهبری گرانقدر انقلاب، بارها بر آن تاکید کرده‌اند. بی‌شک تلاش برای تقویت این گردهمایی و جلوگیری از کشانیدن آن به ورطه فقط و فقط یک رویداد مذهبی صرف رسالتی است که بر دوش تک‌تک شیعیان قرار گرفته است. تشیع همواره و به دلایل اعتقادی و تاریخی در شرایطی قرار داشته است که مجاز به از دست دادن فرصت برای رشد و گسترش خود نبوده است. تشیعی که همواره به عنوان یک مخالف فعال نظام استبدادی حاکم بر جهان اسلام شناخته ‌شده است امروز نیز بویژه پس از انقلاب اسلامی نقش مهمی در مبارزه اجتماعی و گسترده و پایدار با مظاهر کفر و مادی‌گرایی مدرن دارد. در روزگاری که همه از استیلای کامل فرهنگ غربی بر جهان سخن می‌گویند در ایران، انقلاب اسلامی بر مبنای آموزه‌های تشیع و با رهبری فقیه آگاه به زمان شکل می‌گیرد و این روزها پس از سال‌ها از وقوع آن رویداد خجسته دوباره تفکر مکتبی منجر به پر و بال گرفتن راهپیمایی اربعین حسینی در عراق می‌شود. گفتیم که این رویداد صرف یک رویداد مذهبی نیست و شکل و شیوه برقراری آن نیز گواه از چیزی فراتر از صرف یک رویداد مذهبی است. قیام حسینی یک قیام سیاسی در معنای گسترده آن، یعنی تلاش برای مبارزه با انحرافات و اعوجاجات پیدا شده در دین بود. انقلابی بود در میان تن دادن دوباره جامعه اسلامی به مناسبات منحط پیش از اسلام. فریادهای مجدد حضرت محمد(ص) بود از گلوی امام حسین‌(ع) و این فریادها امروز و در میان معرکه‌ای که «اسلام خشن غیرانسانی و مظلوم‌کش یهودی‌ساخته» در قامت داعشیان تلاش دارد خود را اسلام ناب جلوه دهد، در ساق‌های مصمم عاشقان مکتب اهل بیت در میانه مسیر نجف و کربلا پیام باز شدن بابی نو بر روی مسلمین جهان دارد. مبارزه‌ای نه از نوع خونخواری و ضعیف‌کشی و سر بریدن و زنده سوزاندن بلکه از نوع همانی که حضرت رسول‌الله (ص) آورد؛ از نوع تعاون و همکاری و ایثار در زیر سایه‌سار امامت.

***************************************


نام:
ایمیل:
نظر: