روزنامه کیهان **
... وگنجشکها جدی جدی میمیرند! / حسین شریعتمداری
1- میگویند ناصرالدینشاه در یکی از روزها که به قصد شکار از شهر بیرون رفته بود با مشاهده گله آهوان درپی آنها اسب تاخته و از همراهان و ملازمان رکاب دور افتاده بود. شامگاهان خسته و کوفته به کاروانسرایی رسید و مصلحت آن دید که شب را به استراحت بگذراند تا ملازمان رکاب او را یافته و همراه آنان به پایتخت بازگردد. دروازه کاروانسرا بسته بود. ناصرالدین شاه دقالباب کرد و کاروانسرادار از پشت در پرسید کیست؟ ناصرالدین شاه به روال شاهان در پاسخ گفت؛ ما، سلطانبنسلطان، خاقان بن خاقان، شاهشاهان، سایه خدا بر سر ایران، قبله عالم، سلطان صاحبقران، اعلیحضرت شاهنشاه ایران هستیم! کاروانسرادار که حسابی گیج شده بود از پشت در به فریاد گفت؛ انشاءالله خدای سببساز و بندهنواز در این شب سرد برایتان سرپناهی فراهم آورد، اینجا یک کاروانسرای کوچک است و برای اینهمه آدم جا نداریم!
2- بزرگنمایی فراتر از «گزافه» و «اغراق» درباره برجام که این روزها فضای تمامی نشست و برخاستها و مصاحبهها و سخنرانیهای رئیسجمهور محترم و برخی دیگر از دولتمردان را به خود اختصاص داده است، در حالی است که دولت محترم هنوز به این سؤال ساده و دمدستی - و البته بسیار ضروری - نه فقط پاسخ روشنی نداده، بلکه اساسا هیچ پاسخی نداده است که در مقابل امتیازات نقد فراوانی که به حریف تقدیم کردهایم، غیر از چند «وعده نسیه» که آنهم یکی پس از دیگری نقض شده و پوچ از کار درمیآید، چه دستاورد دیگری داشتهایم؟! تا آنجا که وقتی گفته میشود «به افتخار برجام دست بزنید»! دقیقا نمیدانیم باید به کجای آن دست بزنیم؟ و برای کدام دستاورد، هورا بکشیم؟!
میگویند و اصرار دارند همه بپذیرند که «برجام فتحالفتوح بوده است»! «برجام بزرگترین دستاورد تاریخی ملت ایران است»، «برجام به معجزه شبیه است»! «برجام یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل ایران»! «اهمیت برجام از فتح خرمشهر هم بیشتر است»، «برجام سایه شوم جنگ را از سر مردم ایران برداشته است»! «برجام نه فقط بزرگترین پیروزی در تاریخ انقلاب بلکه بزرگترین پیروزی در تاریخ ایران است»! «برجام نقطه آغاز شکوفایی اقتصادی است»! برجام اشتغالزا، رونقدهنده تولید، جذبکننده سرمایههای خارجی، کارآفرین و...
کاش دولت محترم به جای اینهمه تعریف و تمجید از برجام و آنهمه بزرگنمایی درباره دستاوردهای آن فقط در چند جمله - تاکید میشود فقط در چند جمله - برای مردم توضیح میداد که زیر این تابلوهای رنگارنگ و چشمکزن کدام دستاورد قابل اشارهای برای معیشت مردم، اقتصاد کشور و عزت و اقتدار ایران اسلامی جای دارد؟ آیا این، انتظار بیجایی است و یا توقع زیادی است؟!...
اما سخن در این نوشته، فراتر از برجام است، بخوانید!
3- دولت محترم هوشمندتر از آن است که نداند بسیاری از قوطیهای پُر رنگ و لعاب ارائه شده درباره برجام، «پُر از خالی» است و اگرچه برجام به طور کامل بیدستاورد نیست ولی تقریبا هیچیک از وعدههای نسیه حریف تاکنون تحقق نیافته و در چشمانداز پیش روی نیز نه فقط نشانهای از تحقق آن دیده نمیشود بلکه هر از چند گاه به جای تحقق دستاوردهایی که وعده داده شده است، بر فهرست «از دستدادهها» افزوده میشود! که به عنوان مثال - و فقط به عنوان مثال - برخلاف آنچه در برجام وعده داده بودند، «سوئیفت» هنوز برقرار نشده و هیچ تبادل تجاری قابل انجام نیست. در اولین روز اجرای برجام با افتخار اعلام شد که بیش از 1000 «السی» گشایش یافته است ولی آن روز «یکشنبه» بود و تمامی بانکهای اروپایی در تعطیلات آخر هفته بودند و معلوم شد که ادعای یاد شده فقط یک «بلوف» بوده است و دولت محترم بعدها اعلام کرد که قرار بود 1000 السیگشایش یابد!
اعلام شده بود قرارداد خرید 118 فروند هواپیمای «ایرباس» با فرانسه منعقد شده است - که صرفنظر از پرسشهای فراوان درباره آن - چند روز بعد شرکت ایرباس رسما اعلام کرد، بدون اجازه آمریکا حاضر به فروش این هواپیماها نیست! آقای رئیسجمهور قول داده بود که با اجرای برجام بخش قابل توجهی از مشکل اشتغال حل میشود و جوانان ایران صاحب شغل خواهند شد ولی به جای آن در سفر فرانسه با شرکت در حال ورشکستگی پژو سیتروئن قرارداد بسته شد تا اقتصاد فرانسه با آنهمه جنایت و کینهتوزی که علیه ایران اسلامی و مردم کشورمان مرتکب شده بود، از مرگ نجات یابد و برای جوانان فرانسوی شغل ایجاد شود و هنگامی که صدای اعتراض مجلس بلند شده و خواستار توضیح دولت درباره مفاد این قرارداد و چرایی آن شدند، آقایان اعلام کردند که این قرارداد «محرمانه» است! - دقیقا برخلاف نص صریح اصول 77 و 125 قانون اساسی - همین قید محرمانه بودن و مغایرت آن با اصول یاد شده قانون اساسی درباره قراردادهای نفتی نیز اعلام شده و...
اکنون جای این سوال است که دولت محترم از کدام «فتحالفتوح»! و یا «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»! و معجزه قرن! و... سخن میگوید و اگر آنچه در برجام از دست دادهایم و یا در حال از دست دادن آن هستیم، با اندک دستاورد حاصل از آن قابل مقایسه است و خود دولت نیز به فتحالفتوح بودن برجام اعتقاد دارد- که بعید است! - چرا دستکم به چند نمونه از دستاوردهای ملموس و عینی مورد ادعا اشاره نمیکند؟!
4- حالا به موضوع اصل یادداشت پیش روی بازمیگردیم و آن، این که دولت محترم از بزرگنماییهای اغراقآمیز درباره برجام و دستاوردهای نداشته - و یا اندک داشته- آن چه منظوری دارد؟ و کدام نقطه را نشانه رفته است؟ در این باره گفتنی است که؛
الف: بیتردید «نقطه مطلوب» این ماجرا در آیندهای بسیار نزدیک تعریف شده است. چرا که میدانند اغراقگویی درباره برجام نمیتواند دوام چندانی داشته باشد و افکار عمومی در فاصلهای نه چندان دور متوجه توخالی بودن تعریف و تمجیدهای گزاف خواهند شد.
ب: این نقطه مطلوب در کدام آینده نزدیک تعریف شده و در آینده نزدیک چه اتفاق و رخداد مهمی در پیش است؟ این سؤال، پاسخ روشن و خالی از ابهامی دارد؛ «انتخابات»
5- رئیس جمهور محترم پنهان نمیکند که خواستار مجلسی با حضور نمایندگان همسو با دولت است و به عنوان نمونه، ایشان در همایش استانداران به صراحت گفته بود «خواهان مجلس اعتدالی» است و البته هنوز تعریف مشخصی از اعتدال ارائه ندادهاند و این واژه را به معنای همراهی با دولت به کار برده و میبرند! و موارد دیگری از همین دست که فهرست آن طولانی است.
اکنون میتوان به وضوح نتیجه گرفت که تعریف و تمجیدهای غیرواقعی درباره برجام، کاربرد انتخاباتی دارد و مجموعه دولت اعتدال و مدعیان اصلاحات که متاسفانه و با عرض پوزش طی 3 سال گذشته دستاورد قابل ارائه چندانی نداشتهاند و انبوهی از وعدههای داده شده و تحقق نیافته در کارنامه خود دارند با بزرگنمایی درباره برجام؛
الف: انتظار دارند بر ناکامیهای خود در تحقق وعدهها سرپوش گذاشته و افکار عمومی را از مطالبه این وعدهها بازدارند!
ب: بر این تصورند که با معرفی برجام به عنوان «فتحالفتوح»! و معجزه قرن! و... چنته خالی از دستاورد خود را نه فقط «پُر» بلکه حاوی «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»! جلوه دهند و شاید بر این باورند که ارائه «این دستاورد بادکنکی»! میتواند آراء مردم را به حساب نامزدهای هوادار دولت فاکتور کند!
ج: ادعای «الگو بودن برجام»! و آمادگی برای «برجام 2»! در همین بستر قابل ارزیابی است و آقایان به یقین میدانند که اینگونه ادعاها، فقط میتواند کاربرد انتخاباتی داشته باشد و مردم، با بصیرتتر از آنند که یک معاهده با هزینههای سنگین را به عنوان «الگو» برای حل و فصل سایر مشکلات برگزینند! و این پرسش را نادیده بگیرند که مگر «برجام یک» چه دستاورد قابل ارائهای داشته است که سخن از «برجام 2» نیز در میان باشد؟!
6- و اکنون سخنی با دولت محترم در میان است و آن، این که؛ چرا از بیان «واقعیت برجام» و توضیح درباره دستاوردهای ادعایی آن خودداری میکنید؟ به یقین گرد و غبار ناشی از بزرگنماییهای اغراقآمیز خیلی زود فرو مینشیند و واقعیتها آنگونه که هست، در میدان دید همگان قرار میگیرد، کما این که مردم علیرغم آنهمه بزرگنمایی دولت محترم درباره برجام، واکنش مثبتی نشان ندادند و آن تعریف و تمجیدها را با واقعیات محسوس و ملموس از جمله چرخ معیشت خود همخوان ندیدند. از این روی به آسانی میتوان نتیجه گرفت اینگونه اغراقها نه فقط اغراقکنندگان را به مقصود نمیرساند بلکه میتواند به جایگاه دولت در نگاه مردم، آسیبهای جدی نیز برساند و به قول یکی از شعرای کشورمان در اقتباس از شعر معروف «اریش فرید» شاعر اتریشی؛ «بچهها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ میزنند و گنجشکها جدی جدی میمیرند»!
***************************************
روزنامه قدس **
عطش نسل جوان و دست خالی ما در مناسبتهای انقلاب
وقتی یک ستون اجتماعی را نزدیک به چهار سال بنویسی، خیلی چیزها در باب مدیریت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... کشور دستت میآید و برخی تکرارها آزارت میدهد. حیران میمانی که چطور یک مشکل قابل پیشبینی، سالهای سال دوام مییابد هر بار در نوبت و مناسبتش همه تذکر و هشدار و اخطار میدهند و اما حیرتا که عین مشکل سال بعد رخ میدهد. این بیاعتناییها هر وجدان دلسوزی را آزار میدهد.
نمونه برای آنچه آمد آن قدر فراوان است که ماندهام کدام را بنویسم. مثلاً هر ساله در روزهای پایانی سال، مسافران سرگردانند. آژانسهای مسافرتی به جای تضعیف بهای بلیت در آستانه تعطیلات، یعنی چیزی که در تمام جهان مرسوم است، تا جایی که تیغشان ببرد، از ملت پول میگیرند. این دردسر در تمام مناسبتهای دیگر هم تکرار میشود.
هر بار هم مردم صبور گلایه میکنند و رسانهها تذکر میدهند و نهادهای مسؤول هم قول میدهند و باز همه چیز فراموش میشود تا نوبت بعد.
در تعطیلات تابستانی هر سال دهها نفر در سواحل شمالی و جنوب کشور غرق میشوند. هر بار در آستانه فصل گرم رسانهها هشدار میدهند و هر سال دهها خانواده سوگوار میشوند. در مهرماه هر سال دعوای قدیمی پول گرفتن مدارس از والدین زنده میشود. وزارتخانه مربوطه میگوید، خلاف است و غیرقانونی، اما همه این خلاف را مرتکب میشوند و کسی هم پاسخگو نیست و... دهها مورد دیگر از این شاهد و مثالها را میتوانم ردیف کنم. درباره هر کدام از اینها اگر به سابقه و تاریخچه همین ستون برگردیم، انبوهی از مطالب هر ساله تکرار شدهاند و خدا میداند باید یقه چه کسی را برای این بیتوجهیها گرفت.
اما چرا این مقدمه طولانی را نوشتم. این همه را یادآور شدم تا به یکی دیگر از همین تذکرات تکراری برسم. دهه فجر با راهپیمایی باشکوه مردم در سراسر کشور تمام شد و پرونده آن بسته شد تا بهمن ماه سال بعد. دو سال پی در پی در همین ستون از مسؤولان خواهش کردم برای نسل جوان و شناساندن حقایق انقلاب اسلامی به آنها چارهای بیندیشند. راهی بیابند تا این نسل بدانند صاحب چه گوهر ارزشمندی هستند. در حالی که دشمن با تمام نیرو از در و دیوار علیه آمال این مردم تبلیغ میکند و بر آن است تا به دروغ به مخاطبان خود بباوراند که همه چیز پیش از انقلاب گل و بلبل بوده و در صورت ادامه آن روند، ما امروز ژاپن خاورمیانه بودیم و فلان و بهمان میشد و در این راه از هیچ فریب و نیرنگی دریغ نمیکند، اصحاب انقلاب که رسانه ملی و مطبوعات مفصل و نهادهای فرهنگی گوناگون و بودجههای رنگارنگ در اختیار دارند، همه چیز را در دهه فجر خلاصه کردهاند و دریغا که در همین دهه نیز چنانکه باید برای نهادینه کردن ارزشهایی که با خون جگر حاصل شدهاند، کاری نمیشود.
چند سرود تکراری، چند تصویر که از شدت تکرار از رنگ و رو افتادهاند و همه مخاطبان آنها را حفظ کردهاند و چند گفتوگو و نشان دادن چند هنرپیشه و خواننده و احتمالاً یک برنامه مشاعره که هزینه میشود سر و ته تمام برنامههای مناسبی ویژه انقلاب و دهه فجر ما.
در این میان هزاران پرسش در ذهن میلیونها جوان ایرانی از انقلاب و انقلابیون از سالی به سال دیگر نقل مکان میکند و هیچ کس فرصتی برای طرح و پاسخ به آنها فراهم نمیسازد. سال به سال همه چیز به چند طرح مقوایی از هواپیمای ورودی امام(ره) و سرود «بوی گل و سوسن و یاسمن آید...» خلاصه میشود! چرا؟
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
آل سعود و باتلاق جدید
بسمالله الرحمن الرحیم
همزمان با تحرکات جدید عربستان و ترکیه برای مداخله نظامی در سوریه، احمد الاسدی سخنگوی نیروهای مردمی «حشدالشعبی» عراق درخصوص هرگونه عملیات نظامی و برگزاری مانور مشترک عربستان و برخی از کشورهای منطقه در نزدیکی مرزهای عراق هشدار داد و تهدید کرد که درصورت هرگونه تجاوز نظامی، مرزهای این کشور گورستان متجاوزین خواهد شد.
نخست وزیر روسیه با اشاره به تحولات پرشتاب منطقه خاطرنشان ساخت اوضاع روز به روز پیچیدهتر میشود و لازم است آمریکا و روسیه در این خصوص تعامل بیشتری داشته باشند چرا که تروریستها از اوضاع کنونی بیشترین بهرههای ممکن را بردهاند. از سوی دیگر «پنتاگون» وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد به رغم توافق درباره آتش بس، آمریکا و سایر نیروهای ائتلاف به حملات خود در سوریه ادامه خواهند داد. آنچه در این میان بر پیچیدگی شرایط میدانی افزوده اینست که تروریستهای مسلح از حامیان غربی و عربی خود موشکهای جدید زمین به زمین وسایر جنگ افزارهای فوق پیشرفته دریافت کردهاند و حتی به اعتراف آمریکا از سلاحهای شیمیائی نیز برخوردارند.
بشار اسد رئیسجمهور سوریه نسبت به تحرکات نظامی ترکیه و عربستان و استقرار نظامیان سعودی به همراه جنگنده بمبافکنهای عربستان در پایگاه نظامی «اینجرلیک» ترکیه، احتمال انجام حملات مشترک نظامی عربستان و ترکیه را جدی تلقی کرد و یادآور شد هر لحظه ممکن است چنین اقداماتی آغاز شود که البته این کشورها با هر توجیهی وارد عمل شوند، بخاطر آنکه هیچگونه مجوزی برای ورود به خاک یا فضای سوریه دریافت نکردهاند، مطابق قوانین بینالمللی «متجاوز» تلقی شده و با آنها به شدت مقابله خواهد شد.
جای تعجب است که آل سعود علیرغم ناتوانی و شکست در جبهه جنگ یمن درصدد آنست که جبهه جدیدی را بگشاید و به جنگ افروزی در سوریه و عراق بپردازد. آل سعود مدعی است گویا برای مقابله با تروریستهای داعش سعی دارد به سوریه و عراق حملهور شود درحالی که همه میدانند داعش توسط آل سعود از هر جهت حمایت، تغذیه و تجهیز میشود.
آل سعود مدعی است سعی دارد 150 هزار نیروی نظامی را برای حضور در عملیات زمینی در سوریه وارد میدان کند، اما سئوال اینست که آیا اساساً قادر به سازماندهی و تجهیز چنین نیروی عظیمی هست؟ و اگر هست، چرا در جبهه یمن که در همسایگی عربستان قرار دارد، هنوز هم در باتلاق حوادث دست و پا میزند و دچار یک جنگ فرسایشی و پرمخاطره شده است؟
علاوه بر این، اوضاع وخیم اقتصادی عربستان در پرتو کاهش قیمت نفت و هزینههای نجومی جنگ در یمن و اشغال بحرین، فرصتی به آل سعود برای ماجراجوئی در سوریه و عراق نمیدهد. دقیقاً به همین دلیل است که مانور نظامی مشترک ترکیه، عربستان و برخی دیگر از رژیمهای ارتجاعی منطقه بیشتر به یک بلوف سیاسی – تبلیغاتی شباهت دارد که عمدتاً با هدف سرپوش گذاشتن بر روی شکست تروریستها و حامیان غربی – عربی و عبری آنها صورت میگیرد.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که امروزه حملات برقآسای هوائی، موشکی روسیه و عملیات مشترک تحت فرماندهی اتاق جنگ ائتلاف 1+4 متشکل از سوریه و نیروهای مقاومت، معادلات میدانی را به کلی دستخوش تغییر کرده و این ائتلاف 1+4 است که ابتکار عمل را در اختیار دارد. فضای عمومی تحولات سوریه نشانگر آنست که پایان بحران تروریستی قابل پیشبینی است و چشم انداز روشنی در این زمینه ترسیم شده است.
این پدیده تصادفی نیست که غرب و متحدان عربی آن تا این اواخر حاضر به پذیرش هیچگونه آتش بسی نبودند ولی طی هفتههای اخیر با شکست آشکار تروریستها در جبهه زمینی سوریه، ناگهان عاشق مردم بیدفاع و غیرنظامیان سوری شوند و برای برقراری آتش بس، تا این اندازه بیتابی کنند. خروج خشمگینانه گروههای تروریستی از مذاکرات ژنو – 3 و درخواستهای عجولانه کنونی برای برقراری آتش بس فوری، هرگز نمیتواند ماهیت جنایتکارانه تروریستها در سوریه را پنهان سازد و چهرهای انسانی را برای آنها نزد افکار عمومی منطقه و جهان ترسیم کند.
ایکاش آل سعود از اشتباهات پر تعداد خود در طول سالهای اخیر و به ویژه دوره یک ساله پادشاهی ملک سلمان عبرت میگرفت و راهکار عاقلانهای را مدنظر قرار میداد. شاید هنوز هم چندان دیر نشده باشد و آنها با تجدیدنظر در سیاستهای پرمخاطره، به دیدگاه منطقی و روشنی برسند که به التهابات داخلی و منطقهای خاتمه دهد و ثبات، امنیت و آرامش را جایگزین جنگ و جنایت و فجایع کنونی سازد. ایکاش آل سعود بجای فرافکنی و ادعای مبارزه با تروریسم، از حمایت آشکارو نهان طیف رنگارنگ تروریستها در سوریه، عراق و یمن خاتمه دهد و این بازیهای تکراری را متوقف کند. آل سعود باید مطمئن شود که آتش بس با تروریستها معنی ندارد و مقامات ریاض نمیپذیرند که در عین حمایت از تروریستها، نقش پرچمداری مبارزه با تروریستها را هم بازی کنند. قطعاً حق انتخاب در این زمینه با ریاض است ولی تردیدی نیست که با ادامه همین راهکار، آل سعود با دست خود زمینههای ورود به باتلاق جدیدی را هموار میکند که همچون جنگ یمن، راه خروج آبرومندانهای برای آن متصور نیست، چرا که نیروهای ارتش سوریه و متحدانش تمامی نظامیانی را که بدون کسب مجوز از دمشق وارد خاک این کشور شوند، به چشم «نیروهای متجاوز» مینگرند و در اولین فرصت، آنها را قلع و قمع خواهند کرد.
***************************************
روزنامه خراسان **
****************************************
روزنامه ایران**
آزمون «ریاض» در نشست «مونیخ»/ رضا میرابیان
دور جدید مذاکرات صلح سوریه در حالی با حضور کشورهایی همچون امریکا، روسیه، ایران، عربستان و ترکیه در «مونیخ» برگزار شد و شرکت کنندگان کوشیدند با ایجاد اتفاق نظر میان بازیگران منطقه و فرامنطقه ، زمینه نابودی تروریسم را فراهم آورند. مسائلی مانند زمینهسازی ارسال کمک های بشردوستانه برای آوارگان سوری و همچنین تنظیم سازوکار برای آینده سیاسی سوریه نیز از محورهای دیگر نشست بود که می تواند در تعیین سمت و سوی آینده تحولات مؤثر باشد.
مهمترین دستاورد نشست صلح سوریه اعلام آتش بسی تحت عنوان «توقف خصومت ها» بود، ارسال کمک های انسان دوستانه به مناطق تحت محاصره دولت سوریه و نیز مناطق تحت محاصره گروه های تروریستی هم گام اولیه و مثبتی برای گره گشایی از آینده بحران سوریه محسوب میشود. تلاش برای برقراری آتش بس هم در صورت عملیاتی شدن میتواند از دامنه بحران خشونت بار سوریه تا زمان رسیدن به یک راهکار نهایی بکاهد. ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای فعال منطقه در این مذاکرات حساس ، نقش و مشارکت جدی داشت و وزیر خارجه کشورمان با رایزنی های مستقیم ، موثر و گسترده ، بازیگران اصلی را از مواضع و خط قرمزهای تهران آگاه کرد.
مقامات کشورمان از همان آغاز ضمن تأکید بر ضرورت برخورد واقعبینانه جامعه بینالمللی در پیگیری همزمان مبارزه با تروریسم و تحولات سیاسی در سوریه ، بر لزوم تهیه فهرست گروههای تروریستی پافشاری کرده اند تا گروه های معارض غیر تروریستی ای که باید سر میز مذاکره بنشینند ، مشخص شود و به این ترتیب، امکان دستیابی به صلحی عادلانه و کارساز فراهم شود.
اما مشکل آنجایی است که برخی از طرف مذاکره ایران، تفکیک جریان های معارض به تروریست و غیر تروریست را با اهداف و منافع خود گره زدهاند و بسیاری از گروههای مسلح و تروریستی مانند گروه «جیش الاسلام» که نقش جدی در آشوب آفرینی و کشتار مردم غیر نظامی دارندرا به عنوان گروه غیر تروریستی قلمداد می کند. ظریف و همکارانش از مدتها قبل تأکید کرده اند تا زمانی که تفکیک معارضان براساس واقعیت های موجود انجام نشود ، چشم انداز صلح پایدار دور از دسترس خواهد بود و در نشست مونیخ نیز بخش عمده ای از تلاش آنان به قبولاندن این نکته محوری معطوف شد.
این تلاش ها در حالی است که عربستان سعودی هم، به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه در روند مذاکرات سوریه نقش دارد. نقشی که به واسطه تنش های دیپلماتیک اخیرش با ایران به این پیش بینی دامن زده که روند گفت وگوهای سوریه را از مسیر اصلی خارج خواهد کرد. در حالی که ایران از همان آغاز برای پایان دادن به بحران های دامنگیر منطقه دست همکاری را به سمت همه کشورهای این حوزه دراز کرد، سعودی ها ضمن نقش آفرینی دوگانه یعنی حمایت پنهان از جریانهای تندرو و حمایت علنی از مذاکرات سیاسی، وارد فاز چالش با ایران شدند و بی توجه به پیامدهای خطرناک بقای تروریسم ، درصدد برآمده اند تا به قیمت تامین منافع حداکثری ریاض ، صلح سوریه و حتی منطقه را به مخاطره اندازند.
چنین نگرشی ، با لحاظ حساسیت جهانی به تحولات سوریه ، نتیجه مورد نظر سعودی ها را تامین نخواهد کرد ، کماینکه ایران و روسیه ، از عزم خود برای پیشگیری از ماجراجویی و سیاست های آشوب طلبانه برخی کشورهای منطقه تاکید کرده اند.
در چنین فضایی ، تن دادن عربستان به دیپلماسی «برد –برد» ، یگانه راه ایجاد و تقویت صلح منطقه ای است تا منافع همه طرفین درگیر ماجرا را تامین شود.از این نگاه ؛ نشست مونیخ ، بزنگاه و آزمونی حساس برای ریاض است که نتیجه آن ، در تعیین سمت و سوی جایگاه منطقهای عربستان موثر خواهد بود.
***************************************
روزنامه جام جم **
سوریه و تغییر معادله نظامی / حسن هانیزاده
پیشروی سریع نیروهای مسلح سوریه در مناطق استراتژیک شمال حلب که منجر به پاکسازی بخشهای مهمی از مناطق اطراف این شهر شد، دمشق را وارد یک پارادوکس نظامی و سیاسی جدیدی ساخته است.
آمریکا و اتحادیه اروپا تلاش میکنند تا این بحران را بدون این که برندهای داشته باشد به پایان برسانند در حالی که روسیه نگران اعتبار نظامی و سیاسی خود است. از آنجا که مهاجرت بیش از یک میلیون آواره سوری به اتحادیه اروپا، کشورهای این اتحادیه را با یک چالش امنیتی، اجتماعی و اقتصادی مواجه کرده لذا ادامه این روند برای این کشورها قابل قبول نیست. آمریکا نیز به این نتیجه رسیده که هیچیک از گروههای مخالف دولت بشار اسد برنامه و استراتژی قابل قبولی برای سوریه پس از بشار اسد ندارند لذا ترجیح میدهد که انتقال قدرت بهصورتی سیال، آرام و غیرتهاجمی صورت گیرد. آنچه برای آمریکا مهم است این است که سوریه از معادلات منطقه خارج شده و نمیتواند برای امنیت رژیم صهیونیستی خطر تلقی شود. عربستان و ترکیه نیز تلاش میکنند تا بحران سوریه را تا پایان سال 2016 میلادی به شکل فعلی خود حفظ کنند.
تلقی ریاض و آنکارا این است که در انتخابات سال 2016 ریاست جمهوری آمریکا، جمهوریخواهان به پیروزی خواهند رسید و این مجموعه نگاهی تهاجمیتر نسبت به بحران سوریه و شخص بشار اسد خواهند داشت. از این رو عربستان و ترکیه با چند هدف درصدد ورود نظامی مستقیم به سوریه هستند.
ترکیه قصد دارد تا ضمن ورود نظامی به شمال سوریه و تجزیه بخشهایی از استان ادلب مسیر ترانزیتی مطمئنی را در آینده برای حضور فعال اقتصادی در خاورمیانه ایجاد کند. در عین حال ترکیه تلاش میکند تا از رهگذر تشکیل یک دولت دستنشانده در دمشق در ساختار قدرت سوریه نقشی فرادستی داشته باشد. هدف دیگر ترکیه کشاندن پای ناتو به بحران سوریه است.
عربستان نیز که نگاهی کاملا طایفهای نسبت به نظام بشار اسد دارد تلاش میکند تا از رهگذر سرنگونی دولت علوی سوریه محور مقاومت را در منطقه از عرصه میدانی خارج کند. طبیعی است اسرائیل در هر دو حالت برنده این بازی خطرناک است زیرا تشکیل یک دولت وابسته به غرب در سوریه و حذف مقاومت اسلامی بخشی از استراتژی این رژیم است.در جریان کنفرانس اخیر مونیخ نیز تصمیماتی اتخاذ شد که نشان میدهد دیدگاه کشورهای غربی تقریبا به دیدگاه روسیه، دولت سوریه و ایران نزدیکتر شده است. از این رو ترکیه مدعی شده که پایگاه هوایی اینجرلیک را در اختیار عربستان قرار خواهد داد.
اگر چه عربستان از ظرفیت لازم برای ورود هوایی و زمینی به خاک سوریه برخوردار نیست، اما اگر چنین اتفاقی رخ دهد قطعا بحران سوریه از مرزهای این کشور تجاوز خواهد کرد. لذا روسیه ناچار است از حیثیت خود در برابر تجاوز کشورهای منطقه به خاک سوریه دفاع کند.اکنون بحران سوریه وارد مرحله حساسی شده و هر حرکت ماجراجویانهای از سوی هر یک از بازیگران بحران این کشور، جهان را وارد یک جنگ فراگیر خواهد کرد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
از «ماکیاولیسم» تا «دولت مطلقه مدرن»/کمیل احمدی
1- افرادی که تاریخ اندیشه سیاسی غرب را مطالعه کردهاند، حتماً دیدهاند که در تاریخ بعد از رنسانس، «لوتریسم»، «ماکیاولیسم»، «دولت مطلقه مدرن هابزی»، «لیبرالیسم» و «مارکسیسم» به نوعی پشت سر هم پیدا شدهاند. این توالی اندیشهها این پرسش و مفروض را به وجود میآورد که گویی هرکدام از این اندیشهها علت پیدایش اندیشههای بعدی بودهاند و اندیشههای پسین معلول اندیشههای پیشین هستند. به عبارت دیگر زمانی که اندیشه پیشین پدید آمد، زمینه برای پیدایش اندیشه بعدی فراهم شد. البته این موضوع و فهم کیفیت آن، جای مطالعه بیشتر دارد و در اینجا تنها به عنوان یک نکته و پرسش مطرح شد.
2- اما مساله مهم این یادداشت که با مطلب فوق بیگانه نیست، آن است که برخی دولتمردان توسعهگرای کشور که گاه میتوانستهاند از زبان دین هم سخن بگویند و در سخنرانیها و خطبههای خود سیاستهای توسعهگرای خویش را توجیه کنند، در مسیر حرکت کلان سیاسی خود قدم به جادهای نهادند که 2 منزلگاه اصلی داشت؛ «ماکیاولیسم» و «دولت مطلقه مدرن». آنان در کنار سیاست اعلامی «توسعه» به سیاست اعمالی ساخت «دولت مطلقه مدرن» روی آوردند. آنان در پیمودن این مسیر راه را طوری رفتند که گویی ایران در حرکت خود هنوز از این دو منزلگاه خارج نشده است. یعنی ایران هنوز به مرحله لیبرالیسم نرسیده است و فعلا در کشاکش این مرحله بسر میبرد.
3- اما ماکیاولیسم چیست؟ ماکیاولیسم نماد استفاده ابزاری از دین و اخلاق در سیاست است. این روش توسط سیاستمدارانی صورت میگیرد که خود به اعتقادات دینی مؤمنانه باور ندارند و چون به اهمیت دین و اخلاق در تنظیم امور جامعه و سیاست آگاه هستند، از آن بهره میبرند. ماکیاولیستها همچنین به اخلاق، کوچکترین اعتقادی ندارند و به ادعای آنها سیاست جای اخلاق فردی نیست. جمع این ویژگیها در ماکیاولیسم از یکسو منجر به سکولاریسم میشود، زیرا مانند موریانه دین را از درون میخورد و به تدریج جز پوستهای از آن نمیگذارد و در حالت بدتر آن را به «افیون تودهها» تبدیل میسازد؛ به این معنا که سعی میکند کنترل منابع و تفسیر دینی را به دست بگیرد تا از این طریق کنترل مردم و جامعه مؤمنان را در اختیار داشته باشد. در سیاست ماکیاولیستی همواره تلاش میشود برای سیاستهای اتخاذشده تا جای ممکن ادله شرعی برای توجیه و مشروعیتبخشی به آن سیاست جور شود. در واقع اگر یک سیاستمدار مؤمن ابتدا براساس تکلیف شرعی، سیاست خود را تنظیم میکند و سپس اگر کسی دلیل آن را پرسید به منابع دینی ارجاع میدهد، یک ماکیاولیست ابتدا براساس منافع و مصلحتسنجیهای خود یک سیاست را اتخاذ میکند بعد در متون مختلف میگردد تا چیزی بیابد که سیاست او را توجیه کند. در اینجا دین کالا و تبدیل به ابزاری برای اداره جامعه میشود. در رویکرد مومنانه به سیاست ما با ادله شرعی مواجهیم اما در ماکیاولیسم با دلیلتراشی. در آنجا ادله شرعی بر تصمیم ما تقدم دارند و در اینجا اراده سیاستمداران است که از شرع پیشی میگیرد. در حقیقت علت اصلیای که ماکیاولیستها مانند لیبرالیستها به حذف دین از جامعه نمیاندیشند و به لحاظ نظری از سکولاریسم دفاع نمیکنند، همین است، زیرا آنها به تجربه دریافتهاند به جای مبارزه علنی با دین که اقتدار آنها را به چالش خواهد کشید باید از آن به سود خود بهره برد.
ریشه دین در جامعه محکمتر از آن است که شخص یا جریانی با آن به مبارزه برخیزد. بنابراین باید به سمت تفسیرپذیری دین رفت و آن را برای اهداف خود تغییر داد و به کار گرفت. البته روشن است از تبعات این رویکرد گسترش برخی آلودگیهای فرهنگی مانند «دروغ»، «فریب»، «ریا» و «الیناسیون» است. در توضیح مورد آخر باید گفت در زیر سایه ماکیاولیسم افراد این را میآموزند که برای رشد سیاسی نباید «خود» باشند و همیشه باید میان «خود واقعی» و «خود جمعی» تفاوت قائل باشند.
4- اما ظاهرا پیروان ماکیاولیسم داخلی تنها در این مرحله باقی نماندهاند و به موازات آن تلاش کردهاند «دولت مطلقه مدرن» را هم در داخل کشور تأسیس کنند. به موجب این گرایش در ادوار گذشته تلاش شد همه منابع قدرت اعم از سنتی و مدرن را در ذیل دولت خویش مستحیل سازند و دولت را به تنها منبع قدرت کشور تبدیل کنند. در راستای همین پروژه آنها ابتدا در دهه 60 با نام «عدالت اجتماعی» به افزایش اقتدار دولت بزرگ یاری رساندند و دست دولت را در همه امور باز کردند؛ دولتی مداخلهگر و رانتیر که در همه امور اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جز خود هیچ منبع قدرتی اعم از مدرن و سنتی را تحمل نمیکرد. این دولت مطلقه مدرن زمانی قرار بود با «مادامالعمر کردن ریاست جمهوری» طرح خویش را کامل کند که البته نافرجام ماند. لذا از اینجا به بعد بود که آنها برای ایجاد دولت مطلقه مدرن، به سیاستهای الیگارشیک روی آوردند و تلاش کردند به جای دولت مطلقه مدرن مبتنی بر ریاستجمهوری مادمالعمر، دولت مطلقه مدرن مبتنی بر الیگارشی را ایجاد کنند.
5- امروز جامعه ایران در حال مبارزه با پیروان ایده «ماکیاولیسم - دولت مطلقه مدرن» است؛ آنهایی که با پیگیری این سیاست وعده «توسعه» میدهند و میخواهند با نام «توسعه» دولت مطلقه مدرن الیگارشیک را ایجاد کنند. 2 سال پیش رو مرحله حساس دیگری از تاریخ انقلاب اسلامی است که طی آن طرفداران «دولت مطلقه مدرن الیگارشیک» و «جبهه انقلابی- مردمی» در مقابل یکدیگر صفآرایی جدیتری خواهند کرد. هرچند وجه ماکیاولیستی این افراد موجب میشود چهره الیگارشیک خود را پنهان سازند و به طور مثال در تبلیغ خود در تلویزیون، سخن از به خطر افتادن اسلام و جمهوریت جمهوری اسلامی در سالهای اخیر بر زبان بیاورند! نکته اینجاست: افرادی این سخن را میگویند که سال 88 با شورش علیه آرای جمهور، جمهوریت کشور را زیر پا گذاشتند و با نافرمانی از ولایت فقیه علیه اسلامیت نظام برخاستند. بنابراین صفبندی جدید به پیچیدگیهای بیشتری نسبت به 6 سال قبل نیاز دارد.
***************************************