همزمان با سوم خرداد سالروز عمليات افتخارآفرين بيتالمقدس و فتح خرمشهر، صبح امروز دوشنبه 3/3/95 مراسم دانشآموختگي دانشجويان افسري و تربيت پاسداري دانشگاه امام حسين (عليهالسلام) با حضور حضرت آيتالله خامنهاي فرمانده معظم کل قوا برگزار شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين مراسم در سخنان مهمي به تبيين منطق قرآني و اسلامي «جهاد کبير» به معناي «ايستادگي و تبعيت نکردن از جبههي استکبار» و ابعاد و الزامات آن در نظام جمهوري اسلامي پرداختند و با اشاره به تلاشها و برنامهريزيهاي گستردهي جبههي استکبار براي نفوذ و تغيير هويت نظام اسلامي، گفتند: «مهمترين وظيفهي کنوني مراکز دانشگاهي و حوزوي، عناصر و جوانان مؤمن و انقلابي، و همچنين سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، «اقدام سنجيده و هوشمندانه براي تبيين و روشنگري ژرفا و عمق شعارهاي انقلاب» و «پرهيز از اقدامات سطحي»، «کادرسازي براي آينده»، و «تدوين علمي تجربههاي متراکم و شگفتانگيز انقلاب در طول ۳۸ سال گذشته» است.»
متن محوربندي شده بيانات بدين شرح است:
***
بسماللهالرّحمنالرّحيم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين سيما بقيةالله في الارضين.
روز شيرين و زيبايي است براي من در ميان شما جوانان عزيز و انقلابي با دلهاي پاک و جانهاي پرانگيزه که حقيقتاً براي آيندهي اين کشور و آيندهي اين انقلاب اميدهاي فراواني را شما بهوجود ميآوريد. اوّلاً ميلاد مسعود قطب عالم امکان حضرت مهدي (عجّلالله فرجه و ارواحنا فداه) را تبريک عرض ميکنم؛ انشاءالله همهتان امروز و فردا جزو منتظران واقعي و ياران حقيقي آن بزرگوار باشيد.
روز فراموششدني سوّم خرداد
روز سوّم خرداد هم از روزهاي فراموششدني نيست؛ از روزهايي است که در تاريخ کشور ما و در تاريخ انقلاب اسلامي عزيز ايران اين روز ميدرخشد. نماد است؛ نماد پيروزي حق بر باطل و نماد قدرت الهي و دست قدرتي که امام بزرگوار فرمودند: دست قدرتي دارد ما را حمايت ميکند. چنين روزي است روز سوّم خرداد و روز آزادي خرّمشهر. به شما فارغالتّحصيلان عزيز، همچنين به شما سردوشيبگيران عزيز تبريک عرض ميکنم. راه خوبي را آغاز کردهايد؛ وارد مسير خوبي شدهايد؛ خداوند به شما توفيق بدهد انشاءالله؛ اين راه را با جدّيت، با عزم راسخ، با انگيزهاي مضاعف انشاءالله پيش ببريد.
در مورد فتح خرّمشهر، اغلب شما جوانها آن روز نبوديد يا اگر هم بوديد کودک بوديد خيلي، کوچک بوديد؛ روز فتح خرّمشهر حادثهي عظيمي بود. شايد هنوز چند ساعت از خبر نگذشته بود که بنده از [ساختمان] رياست جمهوري ميرفتم طرف بيت امام که خدمت امام (رضوانالله تعالي عليه) برسم. در اين خيابان و سر راه، مردم غوغا کرده بودند؛ مثل يک راهپيمايي، مثل يک تظاهرات [بود]. ماشين ما را که ميديدند، ميآمدند جلو تبريک ميگفتند. در همهي کشور يک جشن عمومي خودجوش به وجود آمد؛ مسئله اينقدر مسئلهي مهمّي بود.
توصيه به خواندن کتاب درباره عملياتهاي بزرگ دفاع مقدس
البتّه مردم آن روز غالباً نميدانستند چه اتّفاقي افتاده است که اين فتح به وجود آمده. از آن فداکاريها، از آن ريزهکاريها، از آن تلاشهاي عجيب و باورنکردني، مردم اطّلاع نداشتند؛ امروز هم خيليها اطّلاع ندارند. من توصيه ميکنم اين کتابهايي که دربارهي جزئيات عمليات «اليبيتالمقدّس» هست که به فتح خرّمشهر منتهي شد، همچنين بقيهي عمليات -«فتحالمبين» و ديگر عمليات- را همه بخوانند؛ بخوانند و ببينند چه اتّفاقي افتاده. بنده يک وقتي تشبيه کردم دفاع مقدّس را به يک تابلوي خيلي بزرگ و باشکوهي که آن بالا نصب کردهاند؛ ما از اين پايين آن تابلو را ميبينيم و تحسين ميکنيم؛ امّا اگر نزديک برويم، ريزهکاريهايي که در اين تابلو بهکار رفته، هنرمنديهايي که بهکار رفته، جزئياتي که در اين تابلو هست، آن بههمآميختگي رنگهاي مختلف، نقشهاي مختلف، قلمهاي مختلف را ببينيم، دهبرابر تحسين ما بيشتر خواهد شد. اين کتابهايي که نوشتهاند، اين جزئيات را درواقع براي ما که از دور اين تابلو را ديدهايم، تشريح ميکنند. خب، حادثهي بزرگي بود.
دکترين "خرمشهر را خدا آزاد کرد"
امّا بزرگتر از اين حادثه، اين بود که امام (رضوان الله عليه) -آن مرد خدا، آن حکيم الهي به معناي واقعي کلمه- وقتي خرّمشهر آزاد شد، وقتي اينهمه مجاهدت بهبار نشست، اينهمه جوانها عرق ريختند، اينهمه شهيد داديم، اينهمه زحمت کشيديم، فرمود که خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ خرّمشهر را خدا آزاد کرد! اين مهم است؛ معناي اين چيست؟ معناي اين آن است که اگر شما مجاهدت کرديد، قدرت خدا ميآيد پشت شما. لشکر بيعقبه، کاري نميتواند بکند؛ لشکري که عقبه دارد، [نيروي] احتياط دارد، نيروي ذخيرهي فراوان دارد، همه کار ميتواند بکند. حالا اگر لشکري عقبهاش، ذخيرهاش عبارت بود از قدرت الهي، اين لشکر ديگر شکستبخور است؟ امام اين را به ما فهماند؛ فهماند که وقتي مجاهدت ميکنيد، وقتي تنبلي نميکنيد، وقتي وارد ميدان ميشويد، وقتي نيروهاي خودتان را به صحنه وارد ميکنيد، اينجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا] خرّمشهر را خدا آزاد ميکند. با اين منطق، همهي دنياي مسخّرِ استکبار را هم خدا ميتواند آزاد کند. با اين منطق، فلسطين هم ميتواند آزاد بشود. با اين منطق، هر ملّتي ميتواند مستضعف نماند؛ به شرطي که اين منطق تحقّق پيدا کند. وقتي ما اين منطق را داشتيم، شکستناپذير ميشويم. وقتي با اين منطق وارد ميدان شديم، ترس و مرعوب شدن [نخواهد بود]؛ قدرت نظامي يا تبليغاتي يا پولي و مالي و اقتصادي قدرتها در مقابل ما، ديگر ترسناک و هولناک نخواهند بود؛ متّکي هستيم به قدرت خدا.
نصرت الهي، مخصوص مجاهدان و تلاشگران
البتّه قدرت خدا پشت سر آدمهاي تنبل نميآيد؛ پشت سر ملّتهايي که حاضر نيستند فداکاري کنند نميآيد. قدرت خدا پشت سر آن کساني ميآيد که وارد ميدان ميشوند، حرکت ميکنند، تلاش ميکنند، خودشان را براي همه کار آماده ميکنند؛ اينها متّکياند به قدرت الهي. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ مَولَي الَّذينَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکٰفِرينَ لا مَولي لَهُم؛(۲) اين آيهي قرآن است؛ خدا، مولاي شما است؛ شما مولايي داريد که همهي عالمِ وجود تحت قدرت او است؛ اين مولاي شما است و کافرين ندارند.
در جنگ بدر وقتيکه کفّار بنا کردند شعار دادن و بتهاي خودشان را اسم آوردن، پيغمبر فرمود به مسلمانها بگوييد: اَللهُ مَولانا وَ لا مَولي لَکُم؛(۳) خدا مولاي ما است، پشتيبان ما است، قدرت ما متّکي به قدرت او است و شما نداريد اين را؛ همينجور هم شد.
ملّت در ميدان است
الان ۳۷ سال، ۳۸ سال است که دارند از همهي امکانات استفاده ميکنند براي اينکه اين رويش مبارک را، اين جمهوري اسلامي را، اين انقلاب مجسّم را شکست بدهند و نتوانستهاند؛ اَللهُ مَولانا. ملّت ايران در صحنه است؛ به يک عدّه آدمهاي کنارنشستهي نقزنِ غُرزن يا پيرو شهوات نگاه نکنيد؛ ملّت در صحنه است، ملّت در ميدان است. در ميان اين ملّت، زمرهي عظيمي حضور دارند که حاضرند جانشان را فدا کنند؛ اين همان چيزي است که قدرت خدا را ميآورد پشت سرِ انسان؛ اين يعني جنگ نامتقارن.
جنگ نامتقارن
معناي جنگ نامتقارن اين است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلفالحالي، با هويتهاي مختلف برخوردارند؛ اين جنگ نامتقارن است؛ يعني هرکدامِ از اين دو طرف امکاناتي دارند، منابع قدرتي دارند که طرف ديگر آن را ندارد. ما با استکبار جهاني در حال جنگ نامتقارنيم؛ چرا؟ ممکن است او يک امکاناتي داشته باشد که ما نداشته باشيم امّا ما هم امکاناتي داريم که او ندارد؛ آن امکان چيست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پيروزي نهايي، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت ارادهي انسان مؤمن؛ اين را ما داريم؛ اين شد جنگ نامتقارن. در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که با هم ميجنگند؛ هر ارادهاي غلبه پيدا کرد، پيروز خواهد شد. در ميدان، اراده را ضعيف نکنيد؛ در ميدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنيد؛ اگر يک طرفِ جنگ در ميدان نبرد ارادهاش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذاريد ارادهتان سست بشود، نگذاريد تبليغات دشمن و وسوسههاي دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ايجاد کند؛ اين ارادهي مستحکم را نگه داريد؛ اين ضامن پيروزي است.
جهاد باقي است
[امروز] جنگ نظامي مطرح نيست؛ امروز براي کشور ما جنگ نظامي سنّتي و متعارف احتمال بسيار بسيار ضعيفي است لکن جهاد باقي است؛ جهاد يک چيز ديگر است. جهاد فقط بهمعناي قتال نيست، فقط بهمعناي جنگ نظامي نيست؛ جهاد يک معناي بسيار وسيعتري دارد.
جهاد کبير؛ به معناي عدم تبعيت از دشمن
در بين جهادها جهادي هست که خداي متعال در قرآن آن را «جهاد کبير» نام نهاده: وَ جٰهِدهُم بِه جِهادًا کَبيرًا؛(۴) در سورهي مبارکهي فرقان است؛ «بِه» يعني به قرآن، «جٰهِدهُم بِه» يعني بهوسيلهي قرآن با آنها جهاد کن؛ جِهاداً کَبيرًا. اين آيه در مکّه نازل شده. درست توجّه کنند جوانهاي عزيز! در مکّه جنگ نظامي مطرح نبود؛ پيغمبر و مسلمانها مأمور به جنگ نظامي نبودند، کاري که آنها ميکردند کار ديگري بود؛ همان کار ديگر است که خداي متعال در اين آيهي شريفه ميگويد: وَ جٰهِدهُم بِه جِهادًا کَبيرًا. آن کارِ ديگر چيست؟ آن کارِ ديگر، ايستادگي و مقاومت و عدم تبعيت [است.] فَلا تُطِعِ الکٰفِرينَ وَ جٰهِدهُم بِه جِهادًا کَبيرًا؛(۵) از مشرکين اطاعت نکن. اطاعت نکردن از کفّار همان چيزي است که خداي متعال به آن گفته جهاد کبير. اين تقسيمبندي غير از تقسيمبندي جهاد اکبر و جهاد اصغر است: جهاد اکبر که از همه سختتر است، جهاد با نفْس است، همان چيزي است که هويت ما را، باطن ما را حفظ ميکند؛ جهاد اصغر، مجاهدت با دشمن است، منتها در بين جهاد اصغر يک جهاد هست که خداي متعال آن را «جهاد کبير» نام نهاده که آن همين است. «جهاد کبير» يعني چه؟ يعني اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمي که در ميدان مبارزهي با تو قرار گرفته اطاعت نکن. اطاعت يعني چه؟ يعني تبعيت؛ تبعيت نکن. تبعيت نکردن در کجا؟ در ميدانهاي مختلف؛ تبعيت در ميدان سياست، در ميدان اقتصاد، در ميدان فرهنگ، در ميدان هنر. در ميدانهاي مختلف از دشمن تبعيت نکن؛ اين شد «جهاد کبير».
اين تبعيت نکردن آنقدر مهم است که خداي متعال پيغمبر خود را مکرّر به آن توصيه ميکند. آيهي تکاندهندهي اوّل سورهي مبارکهي احزاب: بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحيم * يٰاَيهَا النَّبِي اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکٰفِرينَ؛ [ميفرمايد] «اِتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرين»! پيغمبر! تقوا داشته باش و از کافران تبعيت نکن؛ اِنَّ اللهَ کانَ عَليمًا حکيمًا،(۶) ما ميدانيم مشکلات تو را، ما ميدانيم فشارهايي که بر تو وارد ميکنند تا تو را وادار به تبعيت کنند - تهديد ميکنند، تطميع ميکنند- امّا شما مراقب امر و نهي الهي باش، اِتَّقِ اللهَ، حواست جمع باشد. وَ لا تُطِعِ الکٰفِرين؛ اين اطاعت نکردن از کافرين، آن چيز بزرگ و مهمّي است که خداي متعال با اين لحن با پيغمبرش حرف ميزند.
خب، اطاعت از کافرين نکن، پس چهکار کن؟ وَ اتَّبِع ما يوحي اِلَيکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرًا.(۷) [ميفرمايد:] يٰاَيهَا النَّبِي اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرينَ و المُنفِقينَ اِنَّ اللهَ کانَ عَليمًا حکيمًا * وَ اتَّبِع ما يوحي اِلَيکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرا؛(۸) از آنها تبعيت نکن؛ تو برنامه داري؛ تو برنامهي کار داري، برنامهي زندگي داري؛ وحي الهي تو را تنها نگذاشته است؛ قرآن در اختيار تو است، اسلام در اختيار تو است، برنامهي اسلام در اختيار تو است؛ اين راه را برو. ببينيد اينها همه آيات اوّل سورهي احزاب است؛ پشت سر هم؛ اوّل، اِتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرينَ وَ المُنفِقين؛(۹) بعد، وَ اتَّبِع ما يوحي اِلَيکَ مِن رَبِّک؛(۱۰)
پشت سر [آن]، جواب اين سؤال است که خب، خطر وجود دارد، فشار ميآورند؛ وَ تَوَکَّل عَلَي اللهِ وَ کَفي بِاللهِ وَکيلا؛(۱۱) در مقابل همهي اين فشارها به خدا تکيه کن؛ به خدا تکيه کن.
معناي توکل
توکّل معنايش اين نيست که کار را رها کنيد بنشينيد تا خدا بيايد عوض شما کار را انجام بدهد؛ اين نيست؛ توکّل اين است که شما راه بيفتيد، عرق بريزيد، تلاش کنيد، آنوقت يقين داشته باشيد که خداي متعال شما را کمک خواهد کرد؛ امروز مسئلهي جمهوري اسلامي اين است.
سناريوي نفوذ دشمن براي استيلا بر ملت مسلمان ايران
مسئلهي جمهوري اسلامي اين است که دشمن مستکبر، درصدد بهزانو درآوردن انقلاب است؛ با چه چيزي؟ با نفوذ دادن فرهنگ خود، با فشار اقتصادي خود، با انواع و اقسام تلاشهاي سياسي خود، با گسترهي عظيم تبليغات خود، و با عوامل خائني که در اختيارش هستند، درصدد تکان دادن فضاي جمهوري اسلامي است تا آن را به تبعيت بکشانند. آنچه استکبار را از جمهوري اسلامي بشدّت غضبناک ميکند، مسلمان بودن مردم ايران نيست؛ آن، عبارت است از اينکه مردم بهخاطر اين مسلمان بودن، حاضر نيستند زير بار استکبار بروند؛ حاضر نيستند تبعيت کنند؛ اين است که دشمن را غضبناک ميکند. سعي ميکنند اين را زير پوششهايي بپوشانند امّا واقعيت قضيه اين است. مسئلهي هستهاي بهانه بود، حتّي مسئلهي موشکها -اين قضيهي موشکها که راه انداختهاند، «موشک، موشک» که البتّه هيچ فايدهاي هم ندارد و هيچ غلطي هم نميتوانند بکنند- بهانه است؛ مسئلهي حقوق بشر، مسائل گوناگون ديگر، همه بهانه است. مسئله، عدم تبعيت است.
عدم تبعيت از استکبار،علت اصلي دشمني با ملت ايران
اگر جمهوري اسلامي حاضر بود تبعيت استکبار را قبول بکند، با موشکش هم ميساختند، با انرژي هستهاي و انواع و اقسام چيزهايي که در اين زمينه وجود دارد ميساختند و اسم حقوق بشر را هم اصلاً نميآوردند. جمهوري اسلامي، با تعليم الهي، حاضر نيست از دشمن مستکبر کافر تبعيت بکند، از جبههي کفر و استکبار تبعيت بکند؛ اين است علّت اصلي؛ همهي تلاششان [براي] اين است.
البتّه سعي ميکنند اين را به زبان نياورند امّا گاهي اظهاراتشان آنها را لو ميدهد. همين چند روز قبل از اين، يک مسئول آمريکايي، اتّهاماتي را که عليه جمهوري اسلامي هست رديف کرد: موشک و چه و چه و «ايدئولوژي»! از دستشان در ميرود؛ خودشان را لو ميدهند. [اين ايدئولوژي] يعني تفکّر؛ تفکّر اسلامي که وادار ميکند شما را که زير بار دشمنِ کافر و جبههي کفر و استکبار نرويد. اين است که موجب دشمني است، و همين است که موجب اقتدار شما است؛ همين است که موجب اقتدار شما است. اين انگيزه است که ملّت ايران را سرپا نگه داشته است؛ اين انگيزه است که عزم راسخ را در ملّت ايران نگه داشته است؛ ايستادگي. حفظ هويت انقلابي و اسلامي براي نظام جمهوري اسلامي و براي ملّت ايران؛ اين آنچيزي است که دشمن از آن بشدّت شاکي است؛ چارهاي هم ندارد. خيلي تلاش کردند بلکه بتوانند مراکز تصميمگيري و تصميمسازي را به حيطهي قدرت خودشان در بياورند، [امّا] نتوانستند و به توفيق الهي و به حول و قوّهي الهي نخواهند توانست.
جهاد کبير؛ سرلوحه فعاليتهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
شما پاسدار انقلابيد، پاسدار انقلاب. البتّه همهي ملّت ايران پاسدار انقلابند يا بايد باشند، امّا شما سازماني هستيد که به اين نام مفتخر و سربلند است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي. اين جهاد کبير را، شما بايد سرلوحهي کارتان قرار بدهيد. امروز هم نسبت به سپاه، از همه بيشتر عصباني هستند؛ در اسمهايي که ميآورند، در فحّاشيهايي که ميکنند، در تهمتهايي که ميزنند، از همه بيشتر، سپاه را آماج اين بدگوييها و اين دروغگوييها قرار ميدهند؛ علّت اين است که سپاه نشان داده که ايستاده است. اين روحيه و اين جهتگيري و اين حالت را از دست ندهيد.
ابعاد و عرصه هاي مختلف جهاد کبير
جوانهاي عزيز! بچههاي عزيز من! فردا مال شما است، آينده مالِ شما است؛ شما هستيد که بايد اين تاريخ را با عزّتش محفوظ نگه داريد؛ شما هستيد که اين بارِ مسئوليت را بردوش داريد؛ خرّمشهرها در پيش است؛ نه در ميدان جنگ نظامي، [بلکه] در يک ميداني که از جنگ نظامي سختتر است. البتّه ويرانيهاي جنگ نظامي را ندارد؛ بعکس، آباداني به دنبال دارد، امّا سختياش بيشتر است. اينکه ما گفتيم اقتصاد مقاومتي، يعني بخش اقتصادي اين سياستِ بزرگ و اساسي، مقاومت اقتصادي است. اينکه گفتيم جوانهاي مؤمن و حزباللّهي و انقلابي کارهاي فرهنگي خودجوش را رها نکنند و دنبال بکنند، و همهي دستگاههاي فرهنگي کشور را دعوت کرديم و ميکنيم که در اين جهت حرکت کنند، اين، بخش فرهنگي اين عدم تبعيت است، اين جهاد بزرگ است، جهاد کبير است. اينکه از همهي استعدادهاي موجود کشور دعوت ميکنيم که استعدادهاي خودشان را در خدمت پيشرفت اين کشور به کار بيندازند و به صحنه بياورند و به ميدان بياورند و از مسئولان دولتي و ساير مسئولان دعوت ميکنيم که از اين استعدادها استقبال بکنند، اين آن بخشِ فعّالِ اجتماعي اين جهاد کبير است. اين جهاد کبير ابعادي دارد: جٰهِدهُم بِه جِهادًا کَبيرًا.(۱۲)
ما قائل به قطع رابطهي با دنيا و حصار کشيدن دُور کشور نيستيم
اين بهمعناي قطع رابطهي با دنيا نيست؛ بعضيها براي اينکه اين سياست الهي را بکوبند، به دروغ ميگويند «انقلابيون ميگويند با دنيا قطع رابطه کنيد»؛ نه، ما قائل به قطع رابطهي با دنيا نيستيم، قائل به حصار کشيدن دُور کشور هم نيستيم؛ رفتوآمد بکنند، رابطه داشته باشند، مبادله بکنند، دادوستد بکنند، امّا هويت و شخصيت اصلي خودشان را از ياد نبرند؛ اين حرف ما است: وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنين؛(۱۳) مثل نمايندهي نظام اسلامي حرکت بکنند، مثل نمايندهي نظام اسلامي سخن بگويند. با همه، با هرجا که مصلحت کشور اقتضا ميکند، قرارداد ببنديد، امّا مثل نمايندهي ايران اسلامي و نمايندهي اسلام پشت ميز قرارداد بنشينيد.
جهاد کبير؛ هوشمندي و اخلاص لازم دارد
همه هوشمندانه حرکت کنند؛ اين جهاد هوشمندي لازم دارد، اين جهاد اخلاص لازم دارد. اين جهاد مثل جهاد نظامي نيست که کساني در آنجا بدرخشند و چه شهيدشان، چه زندهشان و چه جانبازشان مثل قهرمان نشان داده بشوند -که ماها افتخار ميکنيم به اين شهدا و اين جانبازان و ايثارگران- اين جهاد جهادي است که ممکن است کسي خيلي هم زحمت بکشد، امّا چهرهي او را هيچکس نشناسد؛ اخلاص لازم دارد اين جهاد.
دشمن به نفوذ اميدوار است
امروز، دشمن از اينکه بتواند به نظام اسلامي ضربهي اساسي وارد کند نااميد است، چون ميداند در داخل بهقدر کافي انگيزه و ايمان و صدق و آمادگي وجود دارد؛ لذا نااميدند از اينکه بتوانند ضربهي اساسي وارد کنند، امّا نااميد نيستند از اينکه بتوانند نفوذ کنند. ابزارهاي نفوذ هم امروز زياد است.
رواج سبک زندگي آمريکايي، راه نفوذ دشمن
سعي دارند جوان ايراني را به شکلي بار بياورند که خودشان ميپسندند. اگر جوان ايراني به شکل آمريکاپسند و استکبارپسند رشد کرد، آمريکا ديگر براي پياده کردن نقشههاي خود در ايران خرجي و هزينهاي نخواهد داشت؛ اين جوان خودش مثل نوکر بيجيرهومواجب براي آنها کار خواهد کرد؛ ميخواهند جوان ايراني را اينجوري بار بياورند. چهار تا آدم بيهويت جوري حرف زدند و جوري عمل کردند که يک آمريکايي چند سال قبل آمد ايران و وقتي برگشت، گفت کساني در ايران هستند که اسلحه دستشان است و منتظر دستور ما هستند که شلّيک کنند! چهار تا آدم بيهويت را ديده بود، فريب خورده بود.
مشکل بزرگ آمريکاييها در نشناختن ملت ايران
مشکل بزرگ آمريکاييها اين است که کشور ما را نميشناسند، مردم ما را نميشناسند، نميتوانند هم بشناسند. مشکل استکبار اين است که بيشتر به ظاهر نگاه ميکند؛ به رنگولعاب ظاهري نگاه ميکند، [امّا] باطن را نميتواند ببيند. اقتدارش هم اقتدار ظاهري و اقتدار بر جسمها است؛ بر دلها نميتواند آنچنانکه مايل است اقتدار پيدا کند. اشتباه کردند. امّا از نفوذ کردن نااميد نيستند؛ ميخواهند نفوذ کنند، ميخواهند دلها را تسخير کنند، ميخواهند ذهنها را تغيير بدهند.
کار شما فقط جنگيدن نيست؛ سپاه پاسداران، پاسدار انقلاب است
اين يک وظيفهي بزرگ بر دوش همهي غمخواران ملّت ايران و غمخواران کشور، از جمله شما جوانهاي عزيز پاسدار و سازمان بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، قرار ميدهد. کار شما فقط جنگيدن نيست؛ سپاه پاسداران، پاسدار انقلاب است. البتّه جنبهي نظامي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مطلقاً نبايد تضعيف بشود؛ همچنانکه شايستهي يک سازمان نظامي است، بايد به بهترين وجه و در نوترين شکل و مبتکرانهترين گونهي کار ادامه داشته باشد؛ امّا فقط اين نيست.
وظيفه سپاه در عرصه تبيين و روشنگري
وظيفهي تبيين، امروز بر دوش همه است؛ از جمله بر دوش شما. اينکه بنده روي تبيين اينهمه تکيه ميکنم، براي خاطر اين است که امروز اين جهاد کبير به ميزان زيادي متوقّف به تبيين است؛ تبيين، بيان کردن، روشنگري؛ امروز روشنگري لازم است. سعي کنيد ذهنها را با عمقيابي، به اعماق حقايق و مسائل برسانيد. اين دانشگاه شما ميتواند کارهاي بزرگي را در اين زمينه انجام بدهد و ميتواند تبيين را يکي از برنامههاي اساسي خودش قرار بدهد؛ هم در بين مجموعهي خودي، هم در قلمروِ وسيعتري، تا آنجايي که امکاناتش اجازه بدهد.
حفظ شعارهاي انقلاب
شعارهاي انقلاب را بايد حفظ کرد؛ اين يکي از هدفها است. يکي از کارهاي بزرگ و [يکي] از بخشهاي بزرگ اين جهاد عظيم - جهاد بزرگ- عبارت است از حفظ شعارهاي انقلاب. شعارها هدفها را نشان ميدهند، شعارها راه را به ما نشان ميدهند، شعارها مثل علامتهايي هستند که در راه ميگذارند براي اينکه انسان راه را اشتباه نکند؛ اَليمينُ وَ اليسارُ مَضَلَّةٌ و الطَّريقُ الوُسطي هِي الجادَّة؛(۱۴) به چپ و راست نغلتند، راه مستقيم و صراط مستقيم را بروند؛ هنر اين شعارها اين است، نقشش اين است.
تعمّق و ژرفنگري و عدم اکتفا به احساسات در شعارها
در مورد اين شعارها و حقايق هم فقط به احساسات اکتفا نشود. من البتّه براي احساسات نقش زيادي قائلم، براي عواطف نقش زيادي قائلم، امّا کافي نيست؛ لازم است امّا کافي نيست. عمق، تعمّق و ژرفنگري در همهي اين شعارها بايد وجود داشته باشد. سعي کنيد در مسائل تعمّق کنيد؛ وقتي عمقيابي کرديد، اين ايمانِ مستقر با هيچ نيرويي از شما جدا نخواهد شد. مشکل اينهايي که ميبينيد يک روز تندتر از همهي تندهايند و يک روز ۱۸۰ درجه به اينطرف ميغلتند، عمق نداشتن آن ايمان است. داشتيم ما؛ اوايل انقلاب بعضيها بودند که آنچنان تند و آتشي بودند که انقلابيهاي اصلي و قديمي و سابقهدار را هم قبول نداشتند و به آنها هم ايراد ميگرفتند امّا سطحي بودند؛ اين سطحيبودن بلاي جانشان شد، از اينطرف ۱۸۰ درجه غلتيدند؛ مَمشايشان عوض شد. عمق و ژرفا [داشته باشيد]؛ برويد در اعماق فکر و انديشه و از راهنمايي استادهاي صالح در اين راه استفاده کنيد.
ضرورت کادرسازي براي نظام اسلامي
کادرسازي يکي ديگر از کارها است. آينده مال شما است؛ در آينده شماها ميتوانيد سهم بسزايي در به وجود آوردن و اهدا کردن کادرهاي شايسته و صالح به نظام عمومي کشور و نظام مديريت کشور داشته باشيد.
ضرورت تدوين علمي تجربههاي متراکم انقلاب
تجربههاي متراکم انقلاب را، اين تجربههاي انبوه اين ۳۷ سال را تدوين کنيد؛ اين يک کار علمي است، يک پژوهش علمي - تاريخي است. امروز ما احتياج داريم به اينکه يک نگاهي به گذشته داشته باشيم؛ راههايي که آمديم، کارهايي که کرديم، کارهايي که کردند، تجربههايي که از سَر گذرانديم، اين نشيبوفرازهاي عجيب و غريبي که در سر راه بوده است و انقلاب توانسته خود را از اين پيچوواپيچ راههاي گوناگون پيش ببرد به سمت اهداف و متوقّف نشود، اين احتياج به تدوين دارد؛ اين احتياج به کار علمي دارد.
دانشگاه امام حسين؛ دانشگاهي متفاوت
دانشگاه شما دانشگاه متفاوتي است؛ البتّه اين خطاب من فقط به دانشگاه شما نيست، به همهي دانشگاهها و به همهي مراکز علمي و به حوزههاي علميه است؛ امّا خب، دانشگاه امام حسين، دانشگاه امام حسين است! دانشگاه متفاوتي است؛ مسئوليت بيشتري بر عهدهي شما است.
تبيين را اساس کار قرار دهيد
يک نکته هم اين است که تبيين را اساس کار بدانيد. بنده ميبينم گاهي اوقات يک جماعتي، يک افرادي، جوانهاي احتمالاً صالح و مؤمني با يک کسي مخالفند يا با يک جلسهاي مخالفند، بنا ميکنند هياهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با اين کارها موافق نيستم. اين هيچ فايدهاي ندارد؛ اين را من از قديم به کساني که در اين کارها بودند، همواره سفارش کردهام. اينکه بروند در يک مجلسي، چون فلانکس سخنراني ميکند که شما مثلاً او را قبول نداريد - ممکن هم هست حق با شما باشد يا نباشد- برويم اين مجلس را خراب کنيم، بههم بزنيم؛ نه، اين هيچ فايدهاي ندارد. فايده در تبيين است، فايده در کار درست است، در کار هوشمندانه است؛ اينها است که فايده دارد. گاهي اوقات بعضيها از روي اغراضي اين کارها را ميکنند، به پاي بچّههاي مؤمن و حزباللّهي مياندازند؛ حواستان به اين هم باشد.
موفقيت در همه امور متوقف به تضرع و توسل به خدا
آخرين مطلبي که عرض ميکنم اين است؛ همهي آنچه گفتيم، همهي آنچه بايد بکنيم، همهي آنچه تواناييهاي ما رَسا (۱۵) براي انجام آن است، متوقّف به اين است که به خداي متعال تضرّع کنيم، توجّه کنيم، توسّلاتمان را با خدا افزايش بدهيم. رابطهي دلها با خداي متعال، آن رابطهاي است که اگر تأمين شد، پشتوانهي هويت انقلابي و عزم و ارادهي ما است که خواهد توانست اين زمينهاي را که بحث کرديم فراهم کند.
جوانهاي عزيز اُنستان را با قرآن حفظ کنيد
جوانهاي عزيز اُنستان را با قرآن حفظ کنيد؛ بحمدالله بين جوانهاي ما حافظ قرآن زياد است. به حفظ قرآن، تلاوت قرآن، تدبّر در قرآن، تأمّل در آيات الهي [اهمّيت بدهيد]؛ به نماز توجّه کنيد، نماز خوب، نماز با توجّه، نماز با احساس حضور در مقابل پروردگار. حضور قلب يعني دل در هنگام نماز حاضر باشد، اينجا باشد. گاهي ما داريم نماز ميخوانيم دلمان جاي ديگر است؛ حضور قلب يعني دلمان همينجا باشد، در سجّادهمان باشد، متوجّه نمازمان باشد، جاي ديگر نباشد. اين را شما جوانها تمرين کنيد؛ ممکن است اوّل هم سخت باشد لکن تمرين کنيد، آسان خواهد شد، عادت شما خواهد شد. اگر امروز تمرين کرديد، هميشه به دردتان خواهد خورد؛ اگر در جواني تمرين نکرده باشيد، وقتي به سنّ امثال بنده رسيديد، کار سخت خواهد شد. با نماز، با قرآن، با توسّلات، با دعاهاي ماه شعبان، با مناجات شعبانيه [اُنس بگيريد]. ماه رمضان در پيش است؛ با ايام و ليالي مبارک ماه رمضان خودتان را تصفيه کنيد، معطّر کنيد، نوراني کنيد، انشاءالله خواهيد توانست همهي اين کارهاي بزرگ را انجام بدهيد.
ياد امام عزيزمان بخير؛ رحمت خدا بر آن مرد بزرگ که اين راه را به روي ما گشود و رحمت خدا بر شهيدان عزيز و درود بر خانوادههاي شهيدان و جانبازان.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتداي اين ديدار -که در محلّ دانشگاه امام حسين (عليهالسّلام) برگزار شد- سرلشکر پاسدار محمّدعلي جعفري (فرمانده کلّ سپاه) و دريادار پاسدار مرتضي صفّاري (فرمانده دانشگاه) گزارشي ارائه کردند.
۲) سورهي محمّد، آيهي ۱۱؛ «چرا که خدا سرپرست کساني است که ايمان آوردهاند، ولي کافران را سرپرست و [ياوري] نيست.»
۳) خصال، ج ۲، ص ۳۹۷ و ۳۹۸
۴) سورهي فرقان، بخشي از آيهي ۵۲؛ «... و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادي بزرگ بپرداز.»
۵) همان
۶) سورهي احزاب، آيهي ۱
۷) سورهي احزاب، آيهي ۲؛ «و آنچه را که از جانب پروردگارت به سوي تو وحي ميشود، پيروي کن که خدا همواره به آنچه ميکنيد، آگاه است.»
۸) سورهي احزاب، بخشي از آيهي ۲؛ «...به آنچه ميکنيد آگاه است.»
۹) سورهي احزاب، بخشي از آيهي ۱؛ «از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر...»
۱۰) سورهي احزاب، بخشي از آيهي ۲؛ «و آنچه را که از جانب پروردگارت بهسوي تو وحي ميشود، پيروي کن...»
۱۱) سورهي احزاب، آيهي ۳؛ «و بر خدا اعتماد کن، همين بس که خدا نگهبان [تو] است.»
۱۲) سورهي فرقان، بخشي از آيهي ۵۲؛ «... با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادي بزرگ بپرداز.»
۱۳) سورهي آلعمران، بخشي از آيهي ۱۳۹؛ «... و اگر مؤمنيد، شما برتريد.»
۱۴) نهجالبلاغه، خطبه ۱۶ (با اندکي تفاوت)
۱۵) توانا، لايق