صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۵۵۵۹
«نفوذ جریانی» و جریان ضد دفاعی
 
محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

1- رهبرمعظم انقلاب 4 آذر سال گذشته در دیدار فرماندهان گردان‌های بسیج به تبیین موضوع نفوذ پرداختند و با بیان شاخص‌های «نفوذ موردی و فردی » و « نفوذ جریانی» تاکید کردند: «نفوذ جریانی» از «نفوذ فردی و موردی» خطرناک‌تر است. خلاصه و جمع‌بندی سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آن دیدار این بود که شبکه «نفوذ جریانی» با جذب افراد اثرگذار در جامعه و سیاست و همچنین تاثیرگذار در سرنوشت و آینده کشور، یک هدف جعلی و دروغین را به صورت گسترده مطرح می‌کنند تا باورها، آرمانها و نگاه‌ها را تغییر دهند و کسانی که تحت دایره نفوذ آنها قرار گرفته‌اند، آن جوری به مسئله نگاه کنند، که یک آمریکایی نگاه می‌کند و آن جوری عمل کنند، که مأمور سیا می‌خواهد.

2-یکی از شبکه‌های«نفوذ جریانی» که از واپسین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در کشور شکل گرفته «جریان ضد‌دفاعی » است تا راه را برای تحقق اهداف دشمن میسر کند، که البته تاکنون نتوانسته است. نکته مهم در ناکام ماندن توطئه‌های این شبکه ضد‌دفاعی، این است که از همان سال اول پیروزی انقلاب تاکنون، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مسئولیت‌های مختلف نقش اصلی را داشته‌اند و با اقتدار و مقاومت نقشه‌های این شبکه را نقش بر آب و خنثی کردند. نکته مهم‌تر در ایستادگی رهبرمعظم انقلاب در برابر این جریان نفوذی‌، موضع ثابت و لایتغیر ایشان است، به طوری که هم در سال 58 آگاهان جریان نفوذی ضد دفاعی در کشور را خائن خواندند و هم در سال95 آنها را خیانت‌کار معرفی کردند.

3- «جریان نفوذی ضد دفاعی » در اولین قدم، پس از بيعت تاريخي نوزدهم بهمن 57 همافران با امام(ره)، ابتدا بحث انحلال ارتش را با این ادعا که طاغوتی است، مطرح کردند، اما با شجاعت، دورانديشي و واکنش قاطع حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بعنوان نماينده تام‌الاختيارحضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع روبه‌رو شدند.
 
بعدها حضرت امام(ره) ارتش را ارتش الهی خواندند و تاکید کردند : «در قدم اول آنهایی که تابع سیاست‌های خارجی هستند... می‌‏خواستند ارتش را نابود کنند و این قدرت را از ایران بگیرند تا صدام بیاید هرجا دلشان می‌‏خواهد!... ارتش را با کمال قدرت حفظ می‌‏کنیم.» (صحیفه امام، ج۱۴‌، ص ۴۴۲).

4-بعد از ناکامی در قدم اول، «جریان نفوذی ضد دفاعی » در قدم بعدی در سال 58 که آمریکا از یک سو در پشت پرده در حال زمینه‌سازی و تحریک صدام برای تحمیل جنگ هشت ساله علیه ملت ایران بود و از سوی دیگر قصد داشت ملت ایران را از قدرت دفاعی تهی کند، تا با تحمیل جنگ به اهداف خود، که همانا فتح سه روزه و یک هفته‌ای تهران بود، برسد، عده‌ای را در داخل کشور اجیر کرده بود تا از سر دلسوزی‌! بگویند ملت ایران نیاز به هواپیماهای اف 14 خریداری شده در زمان پهلوی ندارد و باید آنها را به آمریکا پس داد و پولش را بگیریم و صرف سازندگی کشور کنیم.! آن زمان نیز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که معاون وزیر دفاع در امور انقلاب و عضو شورای انقلاب بودند، در نخستین و شدیدترین واکنش جلوی این اقدام خیانت بار ایستادند و تاکید کردند: «با فروش هواپیماهای اف14قدرت هوایی ارتش ایران را در مهم‌ترین منطقه‌ استراتژیک دنیا تا حد «فلج» ضربه‌ پذیر می‌کنیم.».
 
« به‌هیچ ‌وجه جایز نمی‌دانیم از قدرت دفاعی غافل بمانیم» ( 14 و 26 مرداد 58). رهبرمعظم انقلاب بعدها در اسفند 62 از دوگانگی و مواضع متناقض این جماعت نیز پرده برداشتند‌: « حالا کى مى‌گفت که ما اف‌۱۴ آمریکایی مى‌خواهیم چکار کنیم‌؟ آنهائى که با برژینسکى ملاقات مى‌کردند!... گفتم هر کس اسم این کار را بیاورد خائن است، فهمیدند که نمى‌شود این کار را کرد... امروز کسى شک نمى‌کند که آگاهانشان خیانت کردند»

5- در گام سوم، پنج روز بعد از کودتای نوژه در 18 تیرماه 59 «جریان نفوذی ضد دفاعی»درصحن علنی مجلس شورای اسلامی با فضاسازی‌های رسانه‌های بیگانه و نظام استکباری باز در لباس دلسوزی! به طور رسمی خواستار انحلال تیپ ویژه12هزار نفری نوهد یا «کلاه سبزها» که از زبده‌ترین نیروهای ارتش بودند، شدند:« راجع به نیروهای مخصوص ارتش(نوهد) بارها به مسئولین پیشنهاد شده که این نیرو را منحل کنند و اینها خطرناک هستند»!  (... نماینده وقت مجلس -جلسه ۲۳ تیر ۵۹). اما این تلاش با واکنش تند و انقلابی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و شهید دکتر چمران، وزیر وقت دفاع عقیم ماند و مجلس نیز با رد طرح این جریان نفوذی، توطئه آنها را خنثی کرد.

6- اقدامات ضد دفاعی «شبکه نفوذ جریانی» با محوریت بنی‌صدر در ابتدای جنگ هم حدیث مفصل دیگری است که شرحش خارج از حوصله این مطلب است.

7-«جریان نفوذی ضد دفاعی» پس از ناکامی در انحلال یا تضعیف ارتش و جبهه‌های جنگ در گام بعدی به سراغ سپاه می‌روند که تاکنون سپاه سیبل شبکه «جریان نفوذی ضد دفاعی » است. این شبکه در بحبوحه جنگ زمزمه‌ انحلال تیپ‌ها و لشکرهای سپاه را با موج تبلیغاتی رسانه‌های بیگانه در داخل کشور مطرح کردند که بر روحیه رزمندگان در جبهه‌های جنگ تاثیر منفی گذاشت، اما با تیزبینی به موقع حضرت امام ره جلوی این حرکت خیانت آمیز گرفته شد و بنیانگذار جمهوری اسلامی در26 شهریور64 در حکمی به فرمانده وقت سپاه ماموریت دادند:« هرچه سریع‌تر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی، دریایی قوی ‌نمائید، تا با همکاری و هماهنگی ارتش جمهوری اسلامی از مرزهای کشور حفاظت نمایند.» جریان نفوذی با  ترغیب یکی از مسئولان ابتدا با انتشار این حکم امام ره مخالفت و از پخش آن در صدا و سیما جلوگیری کردند.
 
«حاج احمد آقا در تماس تلفنی باحقیر(فرمانده وقت سپاه)گفتند آقای...با انتشار و علنی شدن این حکم مخالف‌اند» .اما باز با نهیب حضرت امام ره مواجه شدند و رهبر کبیر انقلاب با قاطعیت فرمودند: «حکم را منتشر کنید». بعد از این ناکامی برخی از اعضای جریان ضد دفاعی که در برخی از مناصب دولتی نفوذ و مسئولیت‌ها را اشغال کرده بودند‌، از دادن امکانات به سپاه امتناع کردند که با دستور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رئیس‌جمهورهمه نهادها و دستگاه‌های مسئول موظف به همکاری با سپاه شدند.

8- در سالها بعد نیز این «جریان نفوذی ضد دفاعی» در جلسات خصوصی و عمومی و در روابط پشت پرده خود با بیگانگان از جمله در ماجرای مک فارلین و همچنین نامه نوشتن رئیس دولت اصلاحات به رئیس‌جمهور آمریکا از چگونگی دست برداشتن از مقاومت در منطقه و محدودیت نیروهای مسلح در داخل سخن بسیار گفتند و از طریق رسانه‌های داخلی و خارجی قدرت دفاعی کشور را تحت فشار قرار دادند.چنانچه یکی از افراد تحت تاثیر این جریان در خاطراتش ذکر کرده: « آقای ... آمد و راجع به طرح ادغام نیروهای زمینی ارتش و سپاه مذاکره کردیم، وحدت نظر داشتیم » (پایان دفاع آغاز بازسازی صفحه 244).«تعدد مراکز نظامی مضر است» (3 فروردین 65).
 
براساس همین اظهارنظرها و برخی هماهنگی‌های پشت پرده با دشمنان و دادن اطلاعات محرمانه کشور به خزانه‌داری آمریکا توسط عناصر و نزدیکان «جریان نفوذی ضد دفاعی» بود که بعد از فتنه سال 88 شدیدترین تحریم‌های اقتصادی و نظامی آمریکا علیه ملت ایران اعمال شد.

9- اما این جریان با مذاکرات هسته‌ای، وقت را غنیمت شمرده و با فریب دادن برخی مسئولان و در سایه برجام و FATF و همزمان با تشدید تحریم‌های موشکی، بدنبال برجام 2 و 3 و ... و درصدد القاء این مطلب به مردم هستند که اگر پیشرفت می‌خواهید باید مراکز تامین‌کننده امنیت خود را تعطیل کنید !. ابتدا در قانون بودجه کل کشور در سال گذشته و امسال، بودجه نیروهای مسلح و مراکز دفاعی کشور را کاهش دادند که تا حدودی با هوشیاری مجلس ناکام ماندند.
 
سپس اواخر سال گذشته همصدا با رسانه‌های نظام سلطه مدعی شدند که « دنیای فردا، دنیای گفتمان است، نه دنیای موشک» که با عتاب و هشدار رهبرمعظم انقلاب در 11 فروردین 95 مجبور به عقب نشینی تاکتیکی شدند: «اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست، این حرف اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است»‌.
 
یکی از مسئولان تحریک شده توسط این جریان بعداز این عقب نشینی تاکتیکی ، 30مرداد 95مجدد در اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش مدعی لزوم الگو گرفتن از کشورهایی همچون ژاپن و آلمان برای کنار گذاشتن توان نظامی، جهت رسیدن به پیشرفت شدند.! این بار نیز رهبرانقلاب در دیدار فرماندهان سپاه در28 شهریور 95 با اشاره به این اظهارنظرها تأکید کردند:« اگر چنین سخنانی واقعاً بیان شده باشد، حرف غلطی است و هیچ عاقلی نیروی دفاعی خود را کنار نمی‌گذارد، باید قدرت دفاعی کشور را روزبه ‌روز استحکام بخشید».

10- اما چرا شناخت این شبکه «نفوذ جریانی» و اهدافش برای ملت ایران مهم است‌؟ به چند دلیل : اولاً باید با هوشیاری و بصیرت در‌باره آن تامل کنیم و بدانیم که علت همه تحریم‌های نظامی و اقتصادی و فشارهای سیاسی از اول انقلاب تاکنون چیست و چه کسانی و جریانی در نهان و آشکار برای اعمال این تحریم‌ها و فشارها با دشمنان ملت ایران همکاری و مذاکره می‌کنند؟و فریب سخنان فریبنده آنها را نخوریم . ثانیاً بدانیم مواضع این جریان پیام روشنی برای دشمن است تا با پشت گرمی‌، اقدامات خصمانه خود علیه ملت ایران را تشدید کند، چنانچه تاکنون کرده است.
 
ثالثاً بدانیم مواضع این جریان موجب تحریک دشمن برای اقدام احتمالی نظامی علیه ملت ایران می‌شود، علی‌رغم اینکه ادعا می‌کنند ما می‌خواهیم سایه جنگ را از سر ملت ایران دور کنیم‌!. رابعاً بدانیم جریان نفوذی قصد دارند با طرح چنین مسائلی و فضاسازی‌های کاذب ملت و مسئولان را از اولویت اصلی کشور که همانا پیشرفت و حل مشکلات اقتصادی مردم است، باز دارند.
 
خامساً بدانیم جماعت نفوذی در شرایط کنونی تلاش دارد با مشغول کردن فضای سیاسی کشور به چنین اظهارنظرهای شاذ، وعده‌های عمل نشده دولتمردان، حقوق‌های نجومی، فسادهای مدیران فرتوت، قراردادهای نفتی پرابهام و تعهدات داده شده به FATF ، ضعف خود در ایستادگی در مقابل تهدیدات و یاوه گویی دشمنان و وادادگی در برابر آمریکا .... را تحت‌الشعاع قرار دهند و به فراموشی بسپارند و به فعالیت خود ادامه دهند.

 
 قراردادهای خودرویی جدید از تشدید انحصار تا فناوری دست دوم
 
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

 سومین قرارداد خودرویی مهم پسابرجام روز جمعه در فرانسه بین سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) و شرکت رنو منعقد شد. پیش از این پژو با ایران خودرو و سیتروئن با سایپا، قرارداد همکاری مشترک در زمینه خودرو منعقد کرده بودند که در این بین قرارداد پژو از اهمیت بیشتری برخوردار بود. اکنون با 3 قرارداد خودرویی مواجه هستیم که اشاره به چند نکته درباره این قراردادها، به ویژه قرارداد اخیر ضروری است:

1- هر 3 قرارداد خودرویی پسابرجامی ایران با خودروسازان فرانسوی بسته شده است. این وضعیت ممکن است تبعاتی را در پی داشته باشد. اتکای کامل خودروسازی کشور در روابط خارجی به یک کشور خاص، خلاف منطق و موجب آسیب پذیری این صنعت در صورت بازگشت تحریم هاست.
 
هر چند از جنبه ای دیگر، ممکن است این وضعیت به عنوان امتیازی خاص برای کشوری نظیر فرانسه، موجب شود تا منافع صنعت خودروی این کشور از ارتباط با ایران موجب فاصله گرفتن فرانسوی ها از تحریم شود، اما باید توجه داشت که روی دیگر سکه که روی محتمل تر است، سپردن بخش عمده ای از بازار ایران به صنعت خودروسازی فرانسه و در نتیجه آسیب پذیری از محل این وابستگی است.
 
2- قرارداد اخیر با سازمان دولتی گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) منعقد شده است.
 
ایدرو، سازمان مادر تخصصی وزارت صنعت، معدن و تجارت در بخش صنعت، می باشد و به نمایندگی از این وزارتخانه با مسئولیت سرمایه گذاری در صنایع مختلف و سیاست گذاری برای توسعه این صنایع فعالیت می کند و در ضمن به نمایندگی از دولت سهامدار بخشی از سهام شرکت های بزرگ صنعتی نیز است.
 
هم اکنون ایدرو حدود 20 درصد سهام ایران خودرو و سایپا را در اختیار دارد و البته به دلیل ماهیت دولتی و قدرتمند خود، در روند مدیریتی این دو شرکت و تعیین مدیران اصلی آن سهمی به مراتب بیش از 20 درصد دارد. برخی از این قرارداد به ایجاد قطب سوم خودروسازی تعبیر کرده اند.
 
پیش از این اکبر ترکان، دبیر شورای عالی مناطق آزاد، ایده تشکیل قطب سوم خودروسازی را مطرح کرده بود. اکنون به نظر می رسد که با ورود مستقیم وزارت صنعت به تشکیل قطب سوم خودروسازی، ما در حقیقت با 3 خودروساز بزرگ که تحت حاکمیت یک سازمان دولتی است، مواجه هستیم و این مسئله به معنای تشدید انحصار در صنعت خودرو است.

3- اولین دغدغه ای که می توان راجع به هر قرارداد خارجی با خودروسازان داشت، پیرامون سرنوشت دو محور اصلی رشد واقعی این صنعت یعنی طراحی و قطعه سازی است. در این قرارداد اگر چه هنوز جزئیات آن به طور کامل منتشر نشده، اما در آن بر تشکیل یک شرکت مهندسی و خرید جدید برای حمایت از قطعه سازان داخلی تاکید شده است که موضوع مثبتی است. از این منظر می توان بین این قرارداد و قرارداد قبلی رنو با خودروسازان در دهه 80 شباهت هایی را یافت، قراردادی که در آن، حضور قطعه سازان داخلی در زنجیره قطعه سازان جهانی رنو-نیسان یکی از نقاط قوت بود. لذا در صورت محور قرار گرفتن این بخش از توافق و تحت الشعاع قرار نگرفتن تولید خودرو به جای تقویت این بخش ها، می توان به این قرارداد امیدوار بود. ضمن این که رنو در مجموع سابقه نسبتا روشن و قابل دفاع تری به نسبت پژو در انتقال فناوری و کیفیت محصول داشته است.در عین حال تا جزئیات قرارداد روشن نشود، نمی توان درباره این دو محور کلیدی اظهار نظر قطعی کرد.

4- نکته مهم دیگر در قراردادهای خودرویی پسابرجام، گام های کند قراردادهای مذکور برای خودروساز کردن ایران است. قراردادهایی که اگرچه با یک اقدام نسبتا رو به جلو برای تشکیل شرکت مشترک و سرمایه گذاری طرف مقابل برای انتقال فناوری مواجه است، اما به ویژه با مشخص شدن برخی جزئیات قراردادهای پژو و رنو، این انتقال فناوری بر روی خودروهای قدیمی دو شرکت مذکور صورت خواهد گرفت و این اتفاق در دنیای رو به سرعت فناوری، به معنای تداوم عقب ماندگی ایران از خودروسازی روز دنیاست.
 
 
 عجب مرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هنرمند‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی!

امیر استکی در وطن امروز نوشت:
 
د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر ابتد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ا باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قویا تاکید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کنیم ما همواره شکرگزار نعمت‌های خد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رحمان هستیم و اگر می‌بینید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شکرگوی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ولت قد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رت و قوی‌شوکت یازد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هم نیستیم از این رو نیست که خد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نکرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه مصد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اق «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» هستیم، چرا که همانگونه که عرض شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تقریبا اطمینان کامل د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اریم هر روز و د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر چند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مرتبه خد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بخشند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه را شکر می‌کنیم و خب! تعریف‌مان از نعمت هم همان چیزی است که سال‌های سال مسلمانان د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر سر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اشته‌اند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اما گویا باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تعریف‌مان از نعمت را عوض کنیم. همینجا و د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر اوایل نوشته یک معمای مهم را مطرح می‌کنیم که توجه به پاسخ آن به فهم معنای جد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نعمت، سود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بسیار خواهد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رساند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
 
می‌گویند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ فرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کالایی را به قیمت 10 هزار سکه می‌خرید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و همان کالا را به قیمت 5 هزار سکه می‌فروخت و از همین راه بعد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ از یکی- د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و سال «میلیونر» شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. حالا شما به ما بگویید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که این تاجر بزرگوار چه کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که با وجود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ فروش با ضرر کالای خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پس از چند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی میلیونر هم شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به طوری که می‌توانست مثلا د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر جمع مرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌م حاضر شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و از آنها بپرسد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که واقعا چرا خد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را شکر نمی‌کنید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ همانگونه که من تاجر میلیونر‌شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه شکر می‌کنم؟! حقیقتا د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر عالم ماد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یات و مخصوصاً د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر این زمانه سود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگری، میلیونر بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن جای بسی شکر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اما به واقع چرا عد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌ای یافت می‌شوند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که شکرگزار نیستند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؟

اما به نظر می‌رسد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که یک جای کار می‌لنگد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به روشی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر به مساله نگریست، چرا که هنگامی که تعد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شکرناگزاران زیاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، نمی‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بساد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گی گفت آنها فقط یک عد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه انسان‌های ناراحت هستند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که فقط با رفتن به ته جهنم د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وا می‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بلکه باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ این احتمال را هم تقویت کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که فی‌الواقع یک جای کار می‌لنگد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
 
همانگونه که یک جای کار تاجر میلیونر قصه ما می‌لنگد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. به هر حال با خرید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و فروش همراه با ضرر، آخر چگونه می‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و میلیونر شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؟! پاسخ این است که حقیقتا چنین چیزی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر عالم واقع ممکن نیست.
 
می‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ضرر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و میلیونر شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اما نمی‌شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ضرر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و میلیونر شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و این سود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هم باشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر اینجا باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نگاه‌مان را از زاویه‌ای د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر به مساله بیند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازیم که د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر حقیقت چه شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است که پس از چند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سال تاجر ما میلیونر شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است؟

پاسخ گرچه طنزآلود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ است ولی به کار حل این مساله می‌آید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. تاجر معمای ما د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر بد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و امر «میلیارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر» بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است و پس از یکی - د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و سال ضرر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن تبد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یل به یک «میلیونر» شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است. گرچه میلیونر بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن خیلی چیز خوبی است ولی «تبد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یل شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن از یک میلیارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر به یک میلیونر آن روی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر به خاک سیاه نشستن است».

بگذریم از اینکه تاجر ما می‌تواند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ وضعیت کنونی خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را به اهل و عیالش نشان د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و بخواهد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به‌خاطر میلیونر بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن شکرگزار باشند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اما قضاوت انسان‌های نرمال و به اصطلاح عاقل چیزی جز شکست نخواهد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و تاجر قصه ما با همین مسیر ممکن است چند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ وقت د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر بشود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یک «تاجر ورشکسته!»  ابتد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نوشته گفتم که باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تعریف‌مان را از نعمت عوض کنیم، ظاهرا اینکه با این همه ظرفیت انسانی و طبیعی و ملی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر کشور هنوز به خاک سیاه ننشسته‌ایم خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نعمتی است که شکر اند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رش بسی واجب است!

برجام د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر نظر ما ناسپاسان کفور، از نوع همین تجارت تاجر معمای‌مان است، چرا که امروز متولیان آن آورد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌های آن را نشان می‌د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رخواست شکرگزاری و ذوق زد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گی از مرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌م د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. می‌گویند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ برجام نتیجه د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است ولی نمی‌گویند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چه نوع نتیجه‌ای و به چه قیمتی؟ از این صحبت نمی‌کنند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چه د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و چه گرفته‌اند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. فقط از آن متاع ناچیز به‌د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست آمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه سخن می‌گویند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و با قلد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ری و فرافکنی و متهم کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن همه آنهایی که ذوق‌زد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه نشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به ناد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انی و بی‌سواد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی، سعی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر قیمتی جلوه د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن آن می‌کنند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
 
همه چیز به تحریم‌ها بستگی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اشت و برد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اشته شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن یکباره همه تحریم‌های هسته‌ای د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لیلی بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که می‌شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با آن به باد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رفتن برنامه هسته‌ای کشور را به تلخی و سختی تحمل کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و امروز که به اعتراف خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست‌اند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رکاران سیاست خارجی و د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ولت فخیمه یازد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هم آنچه قرار بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است عملی نشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه و به عبارتی تاکنون «تقریبا هیچ» عاید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ما شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است، چه باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؟

آیا این مقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ار هم جایز نیست که لااقل متوجه باشیم باخت د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌ایم و چیز د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ان‌گیری عاید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان نشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است؟ آیا غیر از شکرگزاری برای زند‌‌‌‌‌‌ه بود‌‌‌‌‌‌ن د‌‌‌‌‌‌ر این شرایط راه د‌‌‌‌‌‌یگری پیش روی ملت ایران نیست؟ آیا این حق وجود‌‌‌‌‌‌ ند‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌ که یک د‌‌‌‌‌‌ل سیر نشست و گریست؟ گریه به خاطر قلب رآکتوری که اکنون پر از سیمان سرد‌‌‌‌‌‌ و سنگین شد‌‌‌‌‌‌ه است و د‌‌‌‌‌‌یگر نمی‌شود‌‌‌‌‌‌ با آن به معامله پرد‌‌‌‌‌‌اخت و د‌‌‌‌‌‌ر عوض پر کرد‌‌‌‌‌‌نش با سیمان به رفع تحریم‌ها امید‌‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌‌اشت. تعهد‌‌‌‌‌‌اتی که انجام د‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌ه‌ایم و قابل برگشت نیستند‌‌‌‌‌‌ همه د‌‌‌‌‌‌ر برابر وعد‌‌‌‌‌‌ه‌های نسیه‌ای که به هزار عامل راستی‌آزمایی و اما و اگر سنجاق شد‌‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌‌، د‌‌‌‌‌‌ر واقع همان میلیونر شد‌‌‌‌‌‌ن پس از میلیارد‌‌‌‌‌‌ر بود‌‌‌‌‌‌ن است.
 
البته نگارند‌‌‌‌‌‌ه معتقد‌‌‌‌‌‌ است گریه صرفا برای یک قرارد‌‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌‌ بی‌فاید‌‌‌‌‌‌ه نباید‌‌‌‌‌‌ کرد‌‌‌‌‌‌، بلکه گریه برای آن کارگری که می‌بیند‌‌‌‌‌‌ مد‌‌‌‌‌‌یرش از بیت‌المال نجومی بر می‌د‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌ و شیر یارانه او را هم می‌بند‌‌‌‌‌‌د‌‌‌‌‌‌ سزاست و برای آن د‌‌‌‌‌‌انشجویی که امروز با هزینه‌های سنگین سنوات مواجه است و باید‌‌‌‌‌‌ زورکی پول بد‌‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌‌! گریه باید‌‌‌‌‌‌ برای مملکتی کرد‌‌‌‌‌‌ که اگر بهترین توافق هم برایش حاصل می‌شد‌‌‌‌‌‌، با مد‌‌‌‌‌‌یران نجومی‌بگیر و بازنشسته و ناکارآمد‌‌‌‌‌‌ش نمی‌توانست قد‌‌‌‌‌‌می جا به جا شود‌‌‌‌‌‌ و عاید‌‌‌‌‌‌ی به مرد‌‌‌‌‌‌مش برساند‌‌‌‌‌‌! حالا که نمی‌خواهد‌‌‌‌‌‌ برساند‌‌‌‌‌‌ و یارانه‌اش را قطع می‌کند‌‌‌‌‌‌ و سهم او از بیت‌المال را هم د‌‌‌‌‌‌ر جیب خود‌‌‌‌‌‌ش می‌گذارد‌‌‌‌‌‌ که د‌‌‌‌‌‌یگر امری است به قول قد‌‌‌‌‌‌یمی‌ها قوز بالای قوز!

د‌‌‌‌‌‌ر این موقعیت شکرها باید‌‌‌‌‌‌ بماند‌‌‌‌‌‌ برای همان خواجه‌های سود‌‌‌‌‌‌اگری که این همه بذل و بخشش و توافقنامه‌های چیز رنگ کن، اگر برای ملت آب ند‌‌‌‌‌‌اشت برای آنها نان د‌‌‌‌‌‌اشته است.
 
 
فرصت‌سوزي و فرصت‌سازي در پسابرجام
 
سيدعبدالله متوليان در جوان نوشت:

در انتخابات رياست جمهوري سال ۹۲ آقاي حسن روحاني با بهره‌برداري از شرايط بد اقتصادي و فضاي ملتهب آن زمان با نشان دادن يک کليد نمادين به عنوان کليد حل مشکلات کشور، وعده داد که با مذاکره با کدخدا ‌ تمام تحريم‌ها را لغو و همه مشکلات کشور را با سرانگشت تدبير خود حل مي‌كند و اميد را بر سر سفره‌هاي مردم ايران خواهد آورد و از همين‌رو دولت خود را دولت تدبير و اميد ناميد و به اين ترتيب مذاکره ‌برای لغو تحريم‌ها و حل مشکلات کشور را به صورت مطالبه عمومي در آورد.  
 
از آنجا که در تبليغات انتخاباتي آقاي روحاني مذاکره با غرب به مطالبه عمومي تبديل شده بود، رهبري معظم انقلاب اسلامي با هدف تبديل تهديد به فرصت و مديريت افکار عمومي، با انتخاب «نرمش قهرمانانه» با خواسته‌هاي رئيس‌جمهور جديد مبني بر مذاکره ‌«با رعايت خطوط قرمز» موافقت فرموده و به اين ترتيب ضمن تأکيد بر بي‌نتيجه بودن و بدبيني به مذاکره با شيطان بزرگ و پيشگيري از دوقطبي‌سازي، مانع از شکل‌گيري کانون فتنه‌اي ديگر عليه نظام و رهبري شده و با حفظ اتحاد و انسجام اسلامي و ملي در بستر زمان با بصيرت‌افزايي، مطالبه عمومي شکل گرفته را به نفرت و انزجار عمومي از بدعهدي و دغل‌بازي شيطان اکبر و طاغوت اعظم امريکا بدل ساختند. تا جايي که هم‌اينک اکثر مسئولان و دولتمردان امريکايي بر افزايش تنفر و انزجار مردم ايران نسبت به امريکا اذعان دارند.

و اما حاصل سه سال مذاکرات طاقت‌فرساي سربازان دستگاه ديپلماسي همراه با خوش‌بيني،  ساده‌انگاري و سطحي‌نگري نسبت به اهداف امريکا از مذاکرات و نگاه غيردشمنانه امریکا (بنا به اذعان وزير امور خارجه ايران)، تدوين برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است که به‌رغم انجام اقدامات اعتمادساز و راستي‌آزمايي ايران توسط آژانس بين‌المللي انرژي اتمي (بر خلاف خطوط قرمز نظام) بالاخره در دي‌ماه سال ۹۴ زمان اجرايي شدن برجام فرا رسيد، ولي از همان آغاز و متعاقب آن (همانطور که پيش‌بيني شده بود) حيله‌گري و دغل‌بازي امريکايي‌ها آغاز شد.
 
دو ماه پس از اجرايي شدن برجام، در آغاز سال ۹۵، مقام معظم رهبري در سخنراني روز اول سال در حرم رضوي، برجام را «خسارت محض» ناميدند و چيزي نگذشت که به‌رغم بزرگنمايي‌ها و غلوهاي صورت پذيرفته در خصوص آثار و دستاوردهاي برجام (آفتاب تابان، بزرگ‌ترين سند افتخار تاريخ ايران، رونق کسب و کار و رونق اقتصادي) کم‌کم فضاي پرالتهاب رواني فروکش و کارشکني‌ها و بدعهدي‌هاي شيطان بزرگ يکي پس از ديگري خودنمايي کرد.
 
دولتمردان و دست‌اندرکاران برجام نيز يکي پس از ديگري به بدعهدي، فريبکاري و کارشکني برجام اذعان كردند و سيف (رئيس بانک مرکزي) نتايج برجام را براي ايران «تقريباً هيچ» اعلام داشت.

شيطان بزرگ با فرصت‌طلبي و استفاده از اعتماد و خوش‌بيني برخي دولتمردان ايران، با دغل‌بازي و فريبکاري، دومينوي مطالبات سريالي جديد را در دستور کار خود قرار داده و انجام تعهدات خود را مشروط به پذيرش تعهدات (ظاهراً قانوني) جديد نظير FATF و کنوانسيون پالرمو و قبول «خود‌تحريمي» کرده و حتي جسارت و گستاخي را به جايي رسانده که تحويل تعداد محدود و معدودي هواپيما را به عدم ارائه سرويس و خدمات به افراد حقيقي و حقوقي سطوح عالي نظام ايران (وزارتخانه‌هاي اطلاعات و دفاع، سپاه و صداوسيما) نموده است.

دولت آقاي روحاني که طي سه سال گذشته با خوش‌بيني به امريکا همواره منتقدان را مورد نکوهش قرار داده، هم اينک پس از گذشت سه سال در قالب انتقاد از بدعهدي و کارشکني امريکا با منتقدان همنوا و همکلام شده و در برابر آزمايشي سخت قرار گرفته است.

نگاه واقع‌بينانه و به دور از تعصبات و بازي‌هاي حزبي به سير مذاکرات هسته‌اي نشان مي‌دهد که برجام در کنار خسارات بي‌شماري که براي کشور و نظام در پي داشته واجد دستاوردهايي هم بوده است، اما بايد توجه داشت که:

الف) بي‌ترديد دستاوردهاي برجام نسبت به خسارات آن بسيار ناچيز بوده و در مقايسه بين دستاوردها و خسارات، در حال حاضر ناچاراً به همان گزينه‌اي که رئيس بانک مرکزي اعلام کرد مي‌رسيم، يعني «تقريباً هيچ».

ب) بين نگاه دولتمردان و واقعيت‌ها درباره دستاوردهاي برجام نيز تفاوت آشکار وجود دارد. واقعيت اين است كه:

۱ - نوع مديريت مقام معظم رهبري حضرت امام خامنه‌اي در انتخاب تاکتيک «نرمش قهرمانانه» سبب اتحاد ملي و انسجام اسلامي و پيشگيري از دوقطبي‌سازي بسيار خطرناک «مردم، نظام» شده است.

۲ - انتخاب مديريت «نرمش قهرمانانه» از سوي نظام سبب تصحيح و ارتقاي بينش و باورهاي مردم و افزايش بدبيني عمومي و ملي نسبت به شيطان بزرگ شده است.

۳ - به گفته و اذعان بسياري از مسئولان و دولتمردان و رجال سياسي امريکايي، بزرگ‌ترين دستاورد برجام افزايش تنفر عمومي مردم ايران نسبت به امريکا بوده است، به‌طوري که ميزان تنفر مردم ايران به دولتمردان امريکايي در دولت يازدهم نسبت به دولت‌هاي پيشين به مراتب افزايش يافته است.

۴ - اگر «نرمش قهرمانانه» نظام در عصر موسوم به اصلاحات منجر به حمايت تروئيکاي عدم تعهد از ايران و انزواي قدرت‌هاي جهاني و شکل‌گيري 1+5 شد، «نرمش قهرمانانه» امروز نظام، سبب متلاشي شدن 1+5 شده و بايد قبول کنيم که عملاً چيزي به نام 1+5 ديگر وجود خارجي ندارد.

البته در اين نيز ترديدي نيست که دستاوردهاي برجام که برخي از آنها به اجمال بيان شد به آساني به دست نيامده و حاصل سه سال «فرصت‌سوزي دولتمردان»، «خوش‌بيني و اعتماد غلط به شيطان بزرگ»، «بي‌توجهي به نصايح و انتقادات مشفقانه و خيرخواهانه منتقدان»، «تعطيلي صنعت هسته‌اي »، «دلزدگي و نااميد کردن دانشمندان هسته‌اي»، «اسطوره‌سازي و قهرمان‌سازي‌هاي مضحک» از يک سو و راهبري بي‌بديل، هوشمندانه و خردمندانه حضرت امام خامنه‌اي و ايستادگي و صبوري ملت قهرمان ايران از سوي ديگر به دست آمده است.
 
  در کنار دستاوردهاي مذکور، روي ديگر سکه برجام اين است که اين روزها علاوه بر صالحي، ظريف و... دبير شوراي‌عالي امنيت ملي از بدعهدي و کارشکني شيطان بزرگ گفته و اعتماد به امريکا را سراب مي‌داند.

وزير اطلاعات نيز از جدي‌تر شدن مسئله نفوذ سرويس‌هاي اطلاعاتي غرب با پوشش شرکت‌هاي بنز و پژو مي‌گويد.

امريکا از تشديد تحريم‌ها عليه اشخاص حقيقي و حقوقي ايران مي‌گويد.

وزير اقتصاد آلمان سفر به تهران را مشروط به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي از سوي ايران مي‌کند و...

اما در همين حال اخباري در خصوص «قبول تعهدات FATF از سوي ايران»، «تعقيب خواسته‌هاي غرب در FATF از طريق پالرمو» و «حذف برخي رشته‌هاي هسته‌اي از دانشگاه‌ها» به گوش مي‌رسد که بسيار نگران‌کننده است.

نگاه واقع‌بينانه به برجام ما را به عبرت‌گيري از سه سال فرصت‌سوزي و برآورد دقيق و صحيح هزينه فرصت‌هاي از دست رفته و تلاش براي جبران خسارات وارده و پيشگيري از طمع‌ورزي دشمنان و حفظ انسجام داخلي فرا مي‌خواند.

تنها در اين حالت است که مردم قهرمان ايران ضمن قدرداني از تلاش سه ساله دولت (اگرچه به تحقق وعده‌ها  منجر نشده است.) شکرگزار بوده و متقابلاً از دولتمردان انتظار دارند با واقع‌بيني فاصله خود را با دشمن بيشتر و با اصول انقلاب کمتر کرده و مانع از شکل‌گيري دوقطبي‌هاي موافق و مخالف نظام اسلامي شده و با تکيه بر ظرفيت‌هاي بالقوه و بالفعل داخلي و در راستاي تقويت اقتصاد مقاومتي اقدام کنند.
 
 
  همگامی مدیران با هنرمندان

محمود عزیزی در ایران نوشت:

نمایشگاه «هنر تدبیر» نمایشگاه مهمی است، اتفاق مهمی که هم اصل آن مهم است و هم افتتاحیه آن؛ افتتاحیه‌ای که مسئولان رده بالای دولت در آن حاضر بودند و همگام با هنرمندان به این آیین

با شکوه آمدند. برای هنرمندان مایه خشنودی است که آقای اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری و شخص محترم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر مدیران در افتتاحیه این نمایشگاه حضور داشتند؛ نه تنها به این نمایشگاه آمدند که به مطالبات هنرمندان گوش فرا دادند و با آنان همقدم شدند. در حقیقت این رویداد یک گفتمان دوسویه بود بین هنرمندان و مسئولان در نمایشگاهی که محورش دستاوردهای سه ساله دولت تدبیر و امید بود آن هم با هنر عکس.
 
صحبتها حکایت از اهداف بلند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جهت رفع مشکلات اصحاب فرهنگ وهنر داشت و مشکلاتی که در این سه سال دولت با آن دست و پنجه نرم کرده است.
 
بسیاری از مشکلات ما هنرمندان به کوشش دولت رفع شده بود مشکلاتی که گاه دولت مجبور می‌شد انرژی‌اش را صرف تلطیف کردن فضا کند. فضایی که باعث و بانی‌اش گاه دلواپسان بودند و گاه فشارهای برخی نهادها. وقتی هنرمندان واصحاب فرهنگ سخنان وزیر ارشاد و تلاش‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در جهت رفع مشکلاتشان شنیدند بسیار قانع شدند. اما هنوز ما هنرمندان با مشکلاتی مواجهیم و مطالباتی داریم که امیدواریم با چاره اندیشی و سیاست های دولت مرتفع شود.
 
با آقای جنتی در برنامه دیروز خیلی صحبت کردیم و این مایه دلگرمی اصحاب فرهنگ وهنر است. حتی درباره اقدام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره رونمایی خودرو در تالار وحدت صحبت شد. وقتی برخی رسانه‌ها مطالبی در مورد رونمایی خودرویی در تالار وحدت منتشر کردند و آن را اقدامی عجیب توصیف کردند! باید گفت اصلاً عجیب نیست.
 
تالار وحدت برای برگزاری کنسرت سمفونی و ارکستر ملی و سایر اجراهای هنری هزینه می‌خواهد و اعتبار و سهمی که دولت برای تالار وحدت گذاشته است جوابگوی نیازهای تالار وحدت نیست. اتفاقاً این نشان از سیاست خوب دولت در حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر دارد و در خیلی از کشورهای دنیا برای تأمین هزینه‌های فرهنگ و هنر از این دست کارها انجام می‌شود. به هر حال دولت به خاطر تنگناهای اقتصادی باید چنین کارهایی انجام دهد.
 
این مورد هم از جمله مواردی بود که در جمع هنرمندان با وزیرمحترم ارشاد مطرح شد. باز هم تأکید می‌کنم نمایشگاه «هنر تدبیر» به نظر اتفاق بسیار خوشایندی است. از این نمایشگاه می‌توان به این مهم رسید که دولت به خاطر مشکلات و تنگناهای اقتصادی نتوانسته به همه برنامه‌های پیشنهادی‌اش جامه عمل بپوشاند.
 
اما وقتی به عملکرد دولت در این سه سال به طور کلی نگاه کنیم می‌بینیم دولت در همه عرصه‌ها زحمت بسیاری کشیده و تنها مشکل همان هزینه‌های بالای بخش فرهنگ وهنر است.هزینه‌هایی که پس از سالها تحریم هنوز گریبانگیر دولت است. امیدوارم باز هم چنین  فرصت‌هایی برای ما هنرمندان رخ دهد تا مسئولان بتوانند در حوزه فرهنگ و هنر هم دستاوردهایشان را نشان دهند و هم ما هنرمندان بتوانیم مطالباتمان را رو در رو با دولت مطرح کنیم.
 
 
توافق اوپک دستاوردی بزرگ برای تهران
 
سعید لیلاز در شرق نوشت:

توافق کشورهای اوپک در الجزایر برای کاهش تولید نفت و بهبود قیمت‌ها، دستاوردهایی بسیار مهم‌تر از آنچه در ابعاد اقتصادی به آن توجه شده به همراه دارد. با آگاهی از رویکرد دو کشور ایران و عربستان در بازار نفت تا پیش از نشست الجزایر، با اطمینان می‌توان گفت این یک توافق سیاسی و امنیتی مهم میان تهران و ریاض در سه سال گذشته و بعد از روی‌کارآمدن دولت یازدهم محسوب می‌شود. توافقی که با تدبیر نفتی دولت یازدهم و مقاومت سیاست‌های نفتی ایران در یک سال اخیر به دست آمد.
 
در حین مذاکرات هسته‌ای و همچنین پس از امضای برجام، دیپلماسی انرژی وزارت نفت به‌سرعت شرایط پیچیده و سخت بازگشت به بازار را دنبال کرد؛ این دیپلماسی با وجود کاهش قیمت‌ها برای جلوگیری از ورود ایران به بازار، توانست تولید نفت کشور را هم‌زمان با بازگرداندن مشتریان سنتی و جذب مشتریان جدید، به سطح قبل از تحریم‌ها نزدیک کند.
 
در نشست اوپک در الجزایر هم رایزنی‌های ایران با رقبا موفقیت دیگری به همراه داشت و درحالی‌که شروطی برای توافق از پیش اعلام شده بود، نبود محدودیت جدی برای ایران و قبول کاهش تولید از سوی عربستان و دیگر کشورها، از توافق یک رویداد مهم ساخت. تا پیش از این، نفت مهم‌ترین اسلحه برای فشارآوردن بر ایران در قبل و بعد از برجام با اهداف سیاسی بود؛ اما تغییر رویکرد ریاض به هر دلیل -که مهم‌ترین آن شاید کاهش بودجه این کشور بوده- می‌تواند زمینه‌ساز همکاری‌های بیشتر باشد. ضمن آنکه باید پذیرفت رقابت‌های ژئوپلیتیک ایران و عربستان به عنوان دو قدرت مهم در منطقه خاورمیانه، هیچ‌گاه تمام نخواهد شد.
 
بااین‌حال ایران یک پیروزی بزرگ سیاسی در نشست الجزایر به دست آورد که معجزه گفت‌وگو و دیپلماسی خوب ما در اوپک بوده است. حالا باید از این فرصت برای کاهش تنش میان دو کشور در عرصه سیاسی نیز بهره برد. این توافق علامت خوبی است برای کاهش لفاظی‌ها و همچنین حرکت در مسیر منافع مشترک دو کشور که از حوزه‌هایی مثل حج و برقراری روابط سیاسی برای توسعه آن می‌توان استفاده کرد.

رقابت در اوپک از همان آغاز تأسیس این سازمان وجود داشته و نه‌تنها با انقلاب اسلامی و تغییر نظام سیاسی در ایران بهبود نیافت که اگر در ریاض هم تغییر سیاسی شکل بگیرد، باز هم تفاوتی نخواهد کرد؛ چراکه عمدتا این دو کشور در منطقه رقابت‌های جدی و منافع متقابلی دارند؛ بنابراین توجه به مشترکات با کاهش محدودیت‌ها و تنش‌ها گام مهمی در تضمین منافع طرفین خواهد بود.  اقدام اخیر اوپک که ناشی از انعطاف عربستان بود، سود درخور توجهی را عاید این کشور و همچنین دیگر کشورهای عضو و غیرعضو اوپک کرد.
 
افزایش سه‌دلاری بهای نفت برای ایران در شرایط فعلی، افزایش درآمد روزانه هشت تا ١٠‌میلیون دلاری خواهد داشت -که درآمدی معادل فروش حدود ٢٠٠ ‌هزار بشکه نفت در روز است- درآمد عربستان از این توافق نیز حدود ٣٠ ‌میلیون دلار بیشتر در روز است. اين رقم معادل درآمد ٧٠٠ تا ٨٠٠ ‌هزار بشکه نفت خام است؛ درحالی‌که شاید کمتر از نصف این مقدار تعهد به کاهش تولید داده باشد.

 بااین‌حال جنبه سیاسی و امنیتی توافق الجزایر بسیار بااهمیت‌تر از جنبه اقتصادی‌اش خواهد بود؛ چراکه نه‌تنها منافع دو طرف و دیگر کشورهای تولید‌کننده نفت را به دنبال دارد، بلکه بهره‌گرفتن از دستاوردهای سیاسی نشست اخیر می‌تواند برای کل منطقه حائز اهمیت باشد. ازاین‌رو اوپک نیز نقش مهمی را در هم‌گرایی میان اعضا در همکاری‌های بیشتر منطقه‌ای بازی می‌کند.
 
از سوی دیگر، از زمان بهره‌گرفتن آمریکا از نفت شیل و کاهش وابستگی آنها به خاورمیانه و به‌ویژه نفت عربستان و همچنین بعد از رأی کنگره آمریکا به امکان شکایت از دولت عربستان درباره حادثه ١١ سپتامبر و سردی روابط ریاض و واشنگتن، رویکرد محافظه‌کارانه برخی کشورها در منطقه تشدید خواهد شد.
 
بااین‌حال باید در نظر داشت جریان‌های بسیاری در آمریکا، اسرائیل و حتی برخی کشورهای منطقه تقابل ایران و عربستان را ترجیح می‌دهند؛ از این‌رو رویکرد دستگاه دیپلماسی ما باید به سمت تنش‌زدایی و کاهش جنگ لفظی و استفاده از این امتیاز عربستان برای بهبود روابط باشد و موفقیت در حوزه نفت را به دیگر حوزه‌ها هم تعمیم داد. منافع آتی تهران و ریاض با همکاری تأمین خواهد شد و رقابت منفی این کشور تاکنون نه‌تنها پیروزی سیاسی نداشته که مشکلات اقتصادی تازه‌ای را هم به وجود آورده است.
 
 
 تهديد اجتماعي يا تهديد خارجي
 
در سرمقاله روزنامه اعتماد آمده است:

آقاي وزير كشور چند روز پيش درباره موضوع مهمي كه كشور را تهديد مي‌كند به مسائل اجتماعي پرداخت و چنين گفت: «نگران تهديدات خارجي نيستيم، بلكه تهديد اصلي در امور داخلي است.» شايد اين نخستين بار باشد كه يكي از مسوولان كشوري به اين صراحت از اهميت تهديدات داخلي سخن به ميان مي‌آورد. واقعيت اين است كه بايد از اين ديدگاه دفاع كرد.
 
تهديدات خارجي هرچند هم گسترده و مهم باشند كه هستند ولي با تهديدات اجتماعي خيلي فرق مي‌كنند. بدترين تهديد ايران جنگ تحميلي و رژيم صدام حسين بود. ولي آن تهديد را مي‌توانستيم با مقاومت و حتي در صورت نياز با پذيرش قطعنامه رفع كنيم. بعدها نيز مساله تحريم‌ها و تهديد نظامي به عنوان يك خطر جدي مطرح شد. اينها كمابيش قابل حل است، همان‌طور كه از طريق برجام چنين هدفي محقق شد.
 
در واقع با طرف خارجي مي‌توان گفت‌وگو كرد، معامله و تفاهم كرد و مشكلات را تخفيف داد. حتي ممكن است موضوعي كه امروز تهديد محسوب مي‌شود مدت كوتاهي ديگر به نقطه مقابل تبديل شود و برعكس. براي مثال حمله امريكا به عراق ماهيت تهديد رژيم صدام را براي ايران دگرگون كرد. كافي است كه يك اتفاق بيفتد و مسائل به كلي تغيير كند.  در حالي كه تهديدات اجتماعي از جنس ديگري هستند. اين تهديدات اتفاقي نيستند، بلكه روندي هستند. مثل طلاق، يك روند رو به رشد را طي مي‌كند. لذا اگر از ابتدا اقدامي براي حل آنها نشود، به سرعت افزايش پيدا مي‌كنند و اگر افزايش يافت، بازگرداندن آنها كار بسيار سختي است اگر نگوييم نشدني است. تهديدات اجتماعي يك ويژگي خيلي مهم‌تري هم دارند و آن اثرات تراكمي و فزاينده آنها است.
 
به عبارت ديگر وقتي يك مشكل يا انحراف اجتماعي پيش مي‌آيد، اين پديده داراي عوارض و تبعاتي است كه حتي با از ميان رفتن آن پديده اين عوارض به بقاي خود در جامعه ادامه مي‌دهد.  تفاوت ديگر اين است كه با تهديد خارجي مي‌توان گفت‌وگو كرد و از نظرات آن مطلع شد و حتي نظرات خود را به آنان منتقل كرد ولي تهديد اجتماعي يك پديده عام است و طرف مشخصي ندارد و دولت يا هر نهاد ديگري نمي‌توانند با آن مذاكره كند.
 
به همين دليل مساله اجتماعي بسيار پيچيده و فهم آن مورد اختلاف است. به ويژه كساني كه نخواهند به واقعيت آن تن دهند به راحتي آن را ناديده مي‌گيرند و زير بار توصيف آن نمي‌روند.  مدتي پيش وزير كشور به نقل از مقام معظم رهبري گفت كه در مساله آسيب‌هاي اجتماعي ٢٠ سال عقب هستيم. يكي از دلايل آن همين انكاري بود كه انجام مي‌داديم و به قول معروف هر جا مشكل بود مي‌گفتيم كه ان‌شاءالله گربه است. اگر يك نفر از مسائل اجتماعي فيلم مي‌ساخت متهم به سياه‌نمايي مي‌شد.
 
اگر نشريه يا روزنامه‌اي به موضوع مي‌پرداخت، مي‌گفتند براي بيگانگان خوراك درست مي‌كنند!! كم‌كم طرح مسائل اجتماعي به تابو تبديل شد. حتي در دولت پيش جلوي برگزاري سمينار در اين زمينه را گرفتند. در مقابل تهديدات خارجي تا دل‌تان بخواهد برجسته مي‌شود و به تيتر مطبوعات تبديل مي‌شود و هيچ محدوديتي هم در اين زمينه نيست، سهل است كه نشريات برجسته‌كننده آن جايزه هم مي‌گيرند.  نكته بسيار مهم‌تر اينكه تهديدات خارجي متوليان خاص دارد و بودجه‌هاي گوناگون و كلان به آنها اختصاص داده مي‌شود و به‌طور معمول هر موضوعي كه متولي دارد، بودجه بيشتري هم كسب مي‌كند. ولي تهديدات اجتماعي فاقد چنين متولياني هستند.
 
به‌طور قطع مي‌توان گفت كه گردش مالي ارزشمندي در اين زمينه نيست و رانتي هم در آن توزيع نمي‌شود. به همين دليل هزينه‌اي كه صرف شناخت پديده طلاق يا قاچاق مواد مخدر يا حاشيه‌نشيني و امثال آن مي‌شود از كشيدن يك سيم خاردار مرزي كمتر است.

توجه كنيم كه مقصودمان از اين مقايسه كم‌اهميت جلوه دادن تهديد خارجي نيست كه بسيار هم مهم است و به‌طور طبيعي هم هزينه‌هاي زيادي بايد صرف آن شود، بلكه هدف از اين مقايسه شكاف عظيمي است كه ميان توجه به اين دو تهديد وجود دارد، در حالي كه اهميت تهديد اجتماعي كمتر از تهديد خارجي نيست اگر بيشتر نباشد. 
 
اكنون مي‌توان پرسيد كه پس چه بايد كرد؟ در درجه اول بايد امكان طرح مسائل اجتماعي فراهم شود. طرح مسائل اجتماعي به صورت شفاف در رسانه‌ها، فيلم و دانشگاه‌ها بايد طرح شوند. چند سال پيش در دولت قبلي برگزاري سمينار مسائل اجتماعي ايران را در آخرين لحظات مانع شدند ولي تا دل‌تان بخواهد درباره انرژي هسته‌اي حرف زدند.  در مرحله دوم بايد نهادهاي مدني و مردم در شناخت و ارايه راه‌حل‌ها و نيز اجراي آن راه‌حل‌ها فعال شوند.
 
چون مساله اجتماعي با مردم و انسان سروكار دارد. در حالي كه تهديد خارجي با يك كشور ديگر در ارتباط است و افراد درگير در تهديد خارجي به صفت حقوقي با يكديگر گفت‌وگو مي‌كنند. در حالي كه اينجا افراد به صفت حقيقي هستند، يك معتاد، يك دزد، كسي كه خانواده‌اش دچار ازهم‌گسيختگي شده، همه اينها يك انسان حقيقي هستند و برخورد با آنها فرق مي‌كند با وقتي كه دو ديپلمات از دو كشور گوناگون با يكديگر گفت‌وگو مي‌كنند.  همچنين هرقدر در ارايه آمار و اطلاعات اجتماعي محدوديت ايجاد كنيم به همان ميزان نشان داده‌ايم كه دنبال حل مسائل اجتماعي نيستيم. شفافيت ركن اصلي مبارزه با مسائل اجتماعي است. نمونه آن فساد است. تا وقتي شفافيت را به عنوان يك اصل نپذيريم ممكن نيست قدمي موثر در مبارزه با فساد برداشته شود.
 
چرا بسياري از مسوولان با ديدن فيلم ناهنجاري‌هاي اجتماعي متاثر مي‌شوند؟ براي اينكه در گذشته امكان توليد و انتشار آنها نبوده و چون منتشر نمي‌شد، آنان مطلع نمي‌شدند و چون مطلع نمي‌شدند گمان مي‌كردند كه مشكلي نيست، فقط وقتي كه مساله خيلي گسترده شد و امكان پوشاندن يا انكار آن نبوده، به يكباره از واقعيت مطلع مي‌شوند. اميدواريم موضع اخير وزير كشور و ساير مسوولان موجب تحرك بيشتري براي حل مسائل اجتماعي شود.
 
 
سال۹۶رقابت میان اندیشه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی

غلامعباس‌ توسلی در آرمان نوشت:

بعد از نهی محمود احمدی‌نژاد از ورود به انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، به نظر می‌رسد همچنان می‌توان شاهد تحولات اساسی و گوناگونی در سال آینده بود و می‌توانیم رقابت جدی میان دو جناح سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا را مشاهده کنیم. هرچند محمود احمدی‌نژاد رقیب جدی روحانی در سال آینده تصور می‌شد اما در پی نهی او از ورود به انتخابات بعید است اصولگرایان ریاست جمهوری را دو دستی تقدیم اصلاح‌طلبان به لیدری روحانی کنند. این احتمال وجود دارد که اصولگرایانی که قصد حمایت از احمدی‌نژاد را داشتند، با تصور اینکه احمدی‌نژاد، احتمالا از فردی نزدیک به خود، در انتخابات آینده حمایت خواهد کرد، نامزد مزبور را مورد حمایت قرار دهند یا اینکه از کاندیدای اصولگرایان در مقابل روحانی حمایت کنند.
 
بر این اساس، ممکن است اصولگرایان از صحنه انتخابات کنار نروند و مطابق با میل احمدی‌نژاد در سال آینده عمل کنند که در این صورت، حتی اگر تقابلی را در انتخابات ۹۶ شاهد نباشیم، باز هم شاهد رقابتی جدی، میان دو گرایش سیاسی در ایران خواهیم بود. درانتخابات آینده ریاست جمهوری، تقابل میان گفتمان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی با گفتمان اعتدالی نیست. در سال ۹۶ رقابت میان اندیشه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی خواهد بود.
 
در این انتخابات، اصلاح‌طلبان سعی خواهند کرد از فضای رسانه‌ای حاکم بر انتخابات، به نفع گفتمان خود استفاده کنند. اصولگرایان نیز هر چند تلاش چندانی در جهت بازسازی فکری خود انجام نداده‌اند اما احتمالا با متهم نمودن اصلاح‌طلبان و روحانی به غرب گرایی هجمه گسترده‌ای را علیه اصلاح‌طلبان صورت خواهند داد و در مقابل، اصلاح‌طلبان نیز احتمالا دفاع از خود را به عنوان یک کنشگر سیاسی در ایران بر دوش روحانی خواهند انداخت. زیرا ورود آنها به این بازی طراحی شده توسط اصولگرایان ممکن است موجب شود روحانی تحت فشار قرار بگیرد. در نتیجه تحول خواهان در سال آینده، رقابت خود را به شورای شهر معطوف خواهند کرد و تنها از کلیت عملکرد دولت در ایجاد رشد اقتصادی، کاهش تورم و ایجاد ثبات اقتصادی و گفتمان اعتدالی دفاع خواهند کرد.
 
اما در مجموع ممکن است زمین بازی رقابت ریاست جمهوری سال آینده غیر از تصورات ذهنی، بر اساس داده‌های فعلی باشد. به این معنا که روحانی به عنوان مهم‌ترین کنشگر اصلاح‌طلبان توسط نهادهای استعلامی و نظارتی رد صلاحیت شود. این رد صلاحیت می‌تواند صحنه دیگری در فضای سیاسی ایران به وجود آورد. در چنین فضایی، یک کاندیدا در حد و اندازه محمدباقر قالیباف  یا حتی سعید جلیلی می‌تواند سکان ریاست جمهوری را به سادگی در دست بگیرد.
 
با در نظر گرفتن این فرض، احتمالا اصلاح‌طلبان فرد دیگری جز روحانی را که هم تایید صلاحیت شود و هم به آنها نزدیک باشد را مجاب خواهند کرد که در انتخابات ریاست جمهوری نام‌نویسی کند که در صورت رد صلاحیت احتمالی روحانی از او حمایت کنند. چنین فردی حتی ممکن است از میان اصولگرایان با گرایشات نزدیک به روحانی باشد. در هر صورت احتمال رد صلاحیت روحانی را هرچند ضعیف اما باید در نظر گرفت و استراتژی‌های لازم برای جایگزینی را از هم اکنون اعلام کرد. گزینه‌ای که توان جذب آرای اصلاح‌طلبان و بدنه اجتماعی آنها را داشته باشد. فردی که بتواند فضای به وجود آمده توسط روحانی را ادامه دهد.
نام:
ایمیل:
نظر: