صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  انقلاب اسلامی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۸  ، 
شناسه خبر : ۳۱۲۸۵۸
اگر در ۴۰ سال گذشته، مهم‌ترین منازعه جهانی را، بین انقلاب اسلامی و آمریکا بدانیم، آنگاه افق بسیار زیبایی برای آینده جهان، منطقه غرب آسیا و ملت ایران، قابل رؤیت خواهد بود. بر مبنای این روندهای قابل مطالعه، افول و زوال آمریکا قطعی و پدیدآیی قدرت‌های نوظهوری در جهان مانند جمهوری اسلامی ایران با پرچمداری ارزش‌های الهی همسو با فطرت بشری یک واقعیت است.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / دکتر یدالله جوانی
«باید از افغانستان و عراق و کشورهای مشابه آنها، یک درس را گرفته باشیم و آن اینکه آمریکا، قدرت، امکانات و تفکر لازم برای برقرار کردن دموکراسی در کشورهای خاورمیانه را ندارد. حتی نمی‌تواند بحرانی مثل وضعیت موجود در سوریه را حل و فصل کند. کاری که ما باید انجام دهیم این است که نگذاریم به افرادی که برای‌مان مهم هستند، یا به خودمان آسیبی برسد. ما در جایگاهی نیستیم که بخواهیم نتیجه نهایی را دیکته کنیم.»
مطالب مهمِ صدر این نوشتار، از آنِ کسی است که نزدیک به سه دهه پیش، نظریه پایان تاریخ را مطرح کرد و به دلیل همین نظریه‌اش، شهرت جهانی یافت. فرانسیس فوکویاما، پژوهشگر و تاریخ‌نگار ژاپنی‌الاصل و تبعه آمریکایی است. وی دارای سابقه کار در اداره امنیت آمریکا و نیز تحلیلگر نظامی در مؤسسه «رند»، از مؤسسه‌های وابسته به پنتاگون است. او در سال ۱۹۸۹ میلادی با نگارش مقاله «پایان تاریخ و واپسین انسان»
(the End of History and the last man) که در سال ۱۹۹۱ میلادی با تفصیل بیشتر و با همین عنوان، به صورت کتاب‌ چاپ شد، شهرت یافت. در این دو نوشته، فوکویاما با صراحت به دفاع تاریخی از ارزش‌های غربی پرداخت و چنین استدلال کرد که، اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است.
بر مبنای همین نظریه بود که آمریکایی‌ها، با ادعای در دست داشتن پرچم لیبرال دموکراسی غربی، خواهان حاکم کردن ارزش‌های آمریکایی در جهان شدند. آمریکایی‌ها با بهره‌گیری از این نظریه، رهبری جهان و به دست گرفتن مدیریت بین‌المللی در قرن بیست‌ویکم را حق خود قلمداد کردند. اما با گذشت نزدیک به سه دهه از آن تاریخ، سست‌بنیانی نظریه فوکویاما، با آشکار شدن اشکالات ذاتی لیبرال دموکراسی از یک طرف و ناتوانی‌ها و رفتارهای مغایر لیبرال دموکراسی از سوی آمریکا از طرف دیگر، موجب شده تا این پژوهشگر تاریخی، با شخصیتی نیمه‌سیاسی‌ـ نیمه‌فلسفی از نظریه خود عقب‌نشینی کند. اکنون او، از پیش رو بودن زوال آمریکا سخن می‌گوید: «من در کتابم «نظم سیاسی و زوال و انحطاط سیاسی» بزرگ‌ترین مثالی که برای انحطاط سیاسی می‌زنم، نظام آمریکاست. همه نظام‌های دنیا در حال زوال هستند، چه به علت جمود فکری و چه به دلیل سوءاستفاده افراد از قدرتی که در اختیار دارند.»
آری روند تحولات در سال‌های اخیر، نه در راستای بسط هژمونی آمریکا و ارزش‌های غربی، بلکه در راستای زوال این ارزش‌ها و افول قدرت آمریکا بوده است. اگر در ۴۰ سال گذشته، مهم‌ترین منازعه جهانی را، بین انقلاب اسلامی و آمریکا بدانیم، آنگاه افق بسیار زیبایی برای آینده جهان، منطقه غرب آسیا و ملت ایران، قابل رؤیت خواهد بود. بر مبنای این روندهای قابل مطالعه، افول و زوال آمریکا قطعی و پدیدآیی قدرت‌های نوظهوری در جهان مانند جمهوری اسلامی ایران با پرچمداری ارزش‌های الهی همسو با فطرت بشری یک واقعیت است. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در دیدار با دانش‌آموزان در تاریخ ۱۲/۸/۱۳۹۷ و در آستانه روز ۱۳ آبان، در همین زمینه فرمودند: «در یک نگاه وسیع‌تر وضعیت آمریکا را وقتی نگاه می‌کنیم، می‌‌بینیم که قدرت و اقتدار و هیمنه آمریکا در دنیا رو به افول و رو به زوال است. در طول سال‌ها، دائم دارد کم می‌شود.»
وقتی بحث ظهور و افول نظام‌ها، مکتب‌ها، دولت‌ها و تمدن‌ها از نظر تاریخی مطرح می‌شود، شاخص اصلی در این میان، «قدرت» است. قدرت به همان معنای رایج در علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، به معنای توانایی در اثرگذاری، اعمال اراده‌ها و تحمیل خواسته‌ها به طرف مقابل، یا طرف‌های دیگر است.قدرت برآیند مجموعه‌ای از مؤلفه‌های مادی و معنوی است. در ادبیات امروزی و دانشگاهی، صاحب‌نظران عرصه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، قدرت را به دو نوع، «نرم» و «سخت» تقسیم می‌کنند. اکنون آمریکایی‌ها هم از نظر «قدرت نرم» و هم از نظر «قدرت سخت» دچار فرسایش و ناتوانی شده‌اند. شاخص و نشانه‌های فراوانی را برای افول قدرت آمریکا در هر دو ساحت نرم و سخت می‌توان مورد مطالعه قرار داد و از آن جمله است:

الف‌ـ قدرت نرم
امام خامنه‌ای در این زمینه در همان دیدار مورد اشاره می‌فرمایند: «بسیاری از سیاسیون معتبر دنیا و جامعه‌شناس‌های معتبر دنیا معتقدند که، قدرت نرم آمریکا فرسوده شده است، در حال از بین رفتن است. قدرت نرم چیست؟ قدرت نرم این است که یک دولتی بتواند خواسته‌های خود و نظر خود و عقیده خود را، به اطراف بقبولاند و آنها را اقناع کند به نظر خود؛ این قدرت در آمریکا رو به ضعف کامل و رو به فرسودگی کامل است،» نشانه‌هایی از این فرسودگی عبارت است از:
۱ـ وضعیت داخلی آمریکا، نشان از بی‌آبرویی لیبرال دموکراسی و نظام سیاسی سرمایه‌داری دارد. شکاف‌های اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، تبعیض‌های نژادی، نابود شدن بنیان خانواده و فساد اخلاقی فراگیر، نشان می‌دهد آمریکا نه تنها هیچ پیام ارزشی و الهام‌بخشی برای دیگران ندارد؛ بلکه از نظر درونی در حال فروپاشی اجتماعی و اخلاقی است.
۲ـ بسیاری از ملت‌ها در جهان و به ویژه در جهان اسلام، از آمریکا متنفر هستند. این تنفر در کشورهایی چون؛ عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، لبنان، سرزمین‌های اشغالی، بحرین و یمن، حداکثری است. بسیاری از ملت‌ها در آمریکای جنوبی و آفریقا، همین تنفر را از دولت آمریکا دارند.
۳ـ بسیاری از دولت‌ها، نسبت به رفتارهای آمریکا معترض و رویگردان شده‌اند.
۴ـ آمریکا به دلیل از دست دادن قدرت نرم و نفوذ خود، برای پیشبرد اهدافش به لشکرکشی نظامی و تأسیس گروه‌های تروریستی در ۱۷ سال گذشته روی آورد. لشکرکشی نظامی به افغانستان و عراق، راه‌اندازی جنگ‌های نیابتی از طریق شکل‌دهی به گروه‌های تروریستی چون داعش، نشان می‌دهد که آمریکا قدرت نفوذ خود را از دست داده است.
۵ـ جنگ‌های اقتصادی و تجاری آمریکا با اروپا، روسیه، چین و برخی دیگر کشورها، نشان از فرسودگی قدرت نرم آمریکا در همراه‌سازی دیگران با خود دارد.

ب‌ـ قدرت سخت
امام خامنه‌ای در این باره می‌فرمایند: «قدرت سخت آمریکا هم به شدت ضربه دیده، قدرت سخت یعنی قدرت نظامی‌گری، قدرت اقتصاد، اینها قدرت سخت است، بله ابزار نظامی دارند، اما نیروی نظامی آمریکا به شدت افسرده، سردرگم، سرگشته و مردد است.
برای همین است که در بسیاری از کشورهایی که آنها حضور دارند، برای اینکه بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند، از سازمان‌های جنایتکاری مثل بلک‌واتر و از این قبیل استفاده می‌کنند: یعنی سرباز آمریکایی قادر به اجرای نقشه آمریکا نیست.» نشانه‌هایی از این فرسایش عبارت است از:
۱ـ نزدیک بیست تریلیون دلار بدهی دولت آمریکا با کسری بودجه بسیار بالا؛
۲ـ فقر، بیکاری و ورشکستگی بخش‌هایی از صنایع در آمریکا؛
۳ـ تراز منفی در تجارت خارجی؛
۴ـ ظهور قدرت‌های برتر اقتصادی همانند چین؛
۵ـ فرسودگی تجهیزات نظامی و افسردگی نیروهای نظامی؛
۶ـ شکست‌های سخت نظامی در افغانستان، عراق و سوریه؛
۷ـ ناتوانی در پیشبرد مقاصد از طریق اعمال قدرت نظامی و اقتصادی در بسیاری از مناطق جهان، به ویژه غرب آمریکا.
این جمله ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا، مؤید تمامی این نشانه‌ها است که گفت: «طی ۱۷ سال گذشته، آمریکا هفت تریلیون دلار خرج جنگ‌های خاورمیانه کرده، اما هیچ دستاوردی نداشته است.» آری، افول آمریکا و زوال قدرتش یک واقعیت است. اما واقعیت دیگر آنکه، مردم ایران با انقلاب اسلامی خود، نقش اصلی را در پایان‌بخشی به قدرت جهنمی شیطان بزرگ دارند.

نام:
ایمیل:
نظر: