بدون شک معرفی یکی ژنرال چهارستاره ارتش آمریکا به عنوان سفیر جدید کاخ سفید در عربستان سعودیرا می توان از لحاظ اهمیت مهمترین تغییردرچهره سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه دانست!
جان ابی زید عرب تبار (John Abizaid) سفیر جدید آمریکا در عربستان هرچند در سال 2007 و پس از 34 سال خدمت در ارتش آمریکا بازنشسته شده است اما بدلیل ریشه و تبار لبنانی و آشنایی کامل بازبان عربی و جهان عرب همواره یکی از مهمترین فرماندهانستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا موسوم به سنتکام CENTCOMبوده است.
ستاد سنتکام در ساختار نیروهای مسلح آمریکا وظیفه مدیریت فعالیت ها و عملیات نظامی ارتش آمریکا در منطقهای متشکل از۲۷کشور را بر عهده دارد که گستره آن از شاخ آفریقا شروع و تا شبهجزیره عربستان و غرب آسیا و آسیای مرکزی و آسیای جنوبی پیش میرود البته در این بین اولویت اول سننتکام مدیریت فعالیت های نظامی در منطقه حساس خاورمیانه است!
از سوی دیگر این ژنرال بازنشسته هرچند دارای سوابق برجسته نظامی است اما در طی سالیان گذشته بصورت جدی فعالیت پژوهشی را در اندیشکده های مطرح آمریکایی از جمله اندیشکده هوور(Hoover Institution) که وابسته به دانشگاه استنفورد آمریکاست دنبال کرده است.
اندیشکده هوور که از آن می توان به عنوان یکی از ضد ایرانی ترین نهادهای فکری همسو با دولت دونالد ترامپ نام برد، از جمله مهمترین مراکز مطالعاتی پرنفوذ در بین جریان محافظه کار و جمهوریخواه آمریکایی است و از دیرباز محل گردهمایی و تحقیق و پژوهش نخبگان عالی رتبه و همچنین مقامات سابق نظامی- اطلاعاتی این دو جریان بوده است .
با توجه به علایق فکری و وابستگی های جریانی ابی زید می توان انتصاب او در مقام سفارت را نقطه آغازی بر شروع سیاست جدید دونالد ترامپ در قبال نقش جدید شورای همکاری خلیج فارس در پیشبرد سیاست های منطقه ای آمریکا و تشکیل ناتوی عربی (Arab NATO) در جهت آنچه پروژه مهار ایران در منطقه نامیده می شود دانست ، دلیل این برداشت نیز سابقه تخصصی ابی زید در حوزه اقتصاد نظامی است ، جالب اینکه وی حتی پایانامه دکترای خود در دانشگاه هاروراد را نیز بصورت تخصصیبه نحوه تصمیم گیری عربستان درباره هزینه های دفاعی و نظامی اختصاص داده است لذا از هم اکنون پرواضح است که مسئولیت اصلی ابی زید در عربستان معماری ناتوی عربی با تکیه بر دلارهای نفتی عربستانیا یا به عبارت دیگر دوشیدن آنهاست که البته مهمترین هدف تشکیل آن نیز رسما مقابله با نفوذ منطقه ای ایران عنوان شده است!
ناتو عربی که نام خود را از پیمان آتلانتیک شمالی وام گرفته همانند این پیمان که در سال۱۹۴۹به منظور مبارزه با کمونیسم بین کشورهای عضو جبهه متفقین، اعم از کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی به ریاست آمریکا در واشنگتن شکل گرفت قرار است عضو شورای همکاری خلیجفارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین، قطر، عمان) به اضافه اردن و مصر باشد.
بر اساس قوانین ناتو کلیه اعضای ناتو متعهد شده اند در صورت حمله یک یا چند کشور به یکی از اعضای این پیمان، این اقدام را به عنوان حمله به تمام کشورهای عضو تلقی کنند و تمام اعضا علیه طرف متجاوز وارد عمل شوند لذا یکی از فلسفه های شکل گیری ناتوی عربی کپی و اعمال این معاهده در بین اعضای عرب این پیمان نامه امنیتی است البته بجای شوروی ، ناتوی عربی مهمترین تهدید پیش روی خود را ایران در نظر گرفته است!
نکته جالب توجه در این رابطه برگزاری مانور نظامی اخیر برخی از کشورهای عربی دایه دار ناتوی عربی در مصر است که همزمان با شروع دور جدید تحریم های ضد ایرانی بر علیه کشورمان در آبان ماه جاری توسطچهار کشور عربی حاشیه خلیجفارس شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین با همراهی اردن برگزار گردید.
هدف از اجرای این مانور نظامی مشترک که عنوان سپر عربی یک(Arab Shield1 )را بر خود داشت بصورت رسمی افزایش توانمندیهای دفاعی کشورهای مشارکت کننده در آن اعلام شده بود اما در واقع این ائتلاف عربی که به نوعیاعضای آنترکیب اصلی ناتوی عربی را تشکیل خواهند داد در قالب این مانور تلاش کردند تا بصورت عملیاتی و تحت نظارت ناظران آمریکایی چگونگی ایجاد این پیمان نظامی مشترکی را برای رویارویی با آنچه نفوذ منطقهای ایران و جبهه مقاومت خوانده میشود تمرین نمایند، تا از این طریق در عین تمرین تبادل اطلاعات نظامی و امنیتی در صحنه رزم، ظرفیت های همکاری مشترک آنها نیز ارتقاء یابد هر چند که بنا بر برخی اخبار منتشر شدهاین مانور نظامی فارغ از تمام تبلیغات انجام شده بدلیل بی تجربگی قوای مشارکت کننده دستاورد مطلوبی برای برگزار کنندگان آن به همراه نداشته است.
البته فارغ از مسائل منطقه ای پر واضح است که ایجاد چنین پیمان پر هزینه ای آنهم در قالب یک پیمان از جنس ناتو البته با محتوای عربی علاوه بر آمریکا به عنوان بزرگترین فروشنده سلاح در جهان برای کشورهای نچندان ثروتمند و بحران زده ای همچون اردن و مصر نیز مزایای بسیار بالایی به همراه دارد زیرا کشور ثروتمندی همچون عربستان که دایهدار اصلی تشکیل ناتوی عربی در مواجهه با جمهوری اسلامی است ناچاراً برای تشویق مصر -که دارای بزرگترین ارتش در بین کشورهای عربی است- و دیگر کشورهای بحران زده همچون اردن و بحرین به مشارکت در این پیمان نظامی بایستی با تکیه بر ذخایر نفتی خود از قراردادهای تسلیحاتی چند صد میلیون دلاری آنها حمایت کند، در واقع عربستان در ساختار ناتوی عربی علاوه بر نقش راهبری این پیمان، وظیفه تامین مالی قراردادهای تسلیحاتی کشورهایی از جمله مصر، اردن بحرین را هم بر عهده گرفته است که منافع آن در نهایت به جیب کمپانی های تسلیحات سازی آمریکا سرازیر می شود.
در پایان با توجه به آنچه بیان شد می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که با توجه به سوابق و تخصص جان ابی زید، انتصاب او به عنوان سفیر جدید آمریکا در کشوری مانند عربستان که از سال 2014 فاقد سفیر بوده است را می توان شروع دور جدیدی از تنش آفرینی آمریکا در غرب آسیا تفسیر کرد هرچند شخص ابی زید در اظهار نظریقابل توجه در گفتگو بامرکز مطالعات راهبردی و بین المللی اظهار داشته است: «اعتقاد دارم که اگر ایران به کشوری هسته ای تبدیل شود ما قدرت مهار آن را داریم. راههایی برای کنار آمدن با یک ایران هسته ای وجود دارد ما با شوروی هسته ای ، چین هسته ای و سایر قدرتهای هسته ای کنار آمدیم .»