اگرچه به ظاهر اهداف انساندوستانهای برای سازمان ملل متحد تعریف شده است، اما از آنجا که پایه و بنیان این سازمان بینالمللی توسط کشورهای استکباری و بر اساس تفکر نظام سلطه و سرمایهداری شکل گرفته و تاکنون هیچ اصلاح مؤثری در ساختار و ماهیت آن صورت نگرفته، لذا از همان ابتدای کار، همواره در راستای منافع بنیانگذاران اولیه اعضای اصلی آن عمل نموده و عملاً توفیق چندانی برای ایجاد امنیت و حفظ صلح و آرامش و برقراری عدالت در جهان نداشته است.
عملکرد چندگانه و چشمپوشی این سازمان بینالمللی نسبت به زورگوییها، قلدریها و ظلم و جنایت کشورهای مدعی قدرت و واکنشهای بعضاً خنثی و بیاثر نسبت به سایر رخدادهای جهانی مانند؛ تروریسم یا جنگ و اشغالگری یا تهدید و تحریم کشورهای مختلف جهان توسط کشورهای عمدتاً غربی و در رأس آنها آمریکای جنایتکار، سبب شده تا این سازمان عریض و طویل، به تدریج اعتبار و کارایی خود را از دست بدهد.
اینک سازمان ملل به ابزاری تبدیل شده که گردانندگان آن قادرند به هر شکلی که مایل باشند، از آن بهره ببرند، البته گاهی نیز مجبور میشوند برای حفظ ظاهرِ کار، برخی موضعگیریهای عوامفریبانه را نیز از خود بروز دهند، اما واقعیت این است که این سازمان بر خلاف مفهوم پسوند نام خود، نه تنها متعلق به ملتها نیست، بلکه به همه دولتها نیز تعلق ندارد و فقط منافع کشورهای مدعی قدرت را پشتیبانی و تأمین میکند.
اجتناب قدرتهای مذکور از ایجاد تغییر و اصرار آنها بر حفظ وضع موجود و نیز پیامدهای پیشبینی نشده ناشی از تحولات اخیر در سطح جهان، باعث شده تا تردیدها در مورد ناکارآمدی این نهاد بینالمللی هر روز بیش از پیش تشدید شود.
از همین رو عدهای از صاحب نظران بر این باورند که ادامه روند فعلی ممکن است در آینده به انصراف بسیاری کشورها از عضویت در سازمان ملل منتهی شود و حتی دچار شدن سرانجام سازمان ملل به سرنوشت جامعه ملل یعنی انحلال آن را در پی داشته باشد و گروهی دیگر نیز اعتقاد دارند اصرار قدرتها بر حفظ وضع موجود در نهایت میتواند به مرجع قرار گرفتن سایر سازمانهای مشابه یا موازی موجود مانند؛ جنبش عدم تعهد یا سازمان همکاری اسلامی یا حتی ایجاد یک نهاد بینالمللی جدید به عنوان جایگزین سازمان فعلی منجر شود.
به همین دلیل شایسته است، دستگاه دیپلماسی کشور تلاش نماید تا با ایجاد اتفاقنظر در کشورهای مستضعف جهان، با قدرت بیشتری از این فرصت ارزشمند برای فراهم نمودن زمینه بازنگری و اصلاح ساختار این نهاد ناکارآمد بینالمللی استفاده نموده و جایگزینی ساز و کار مناسب دیگری به جای حق وتو و ترجیحاً تأسیس یک سازمان بینالمللی جدید تحت عنوان «سازمان ملل مستضعف» که در بردارنده مفهوم به استضعاف کشیده شده است را در دستور کار خود قرار دهد.
بیشک طرح این موضوع به عنوان پاشنه آشیل قدرت کشورهای استکباری، میتواند شرایط را برای اصلاح ساختاری و ماهوی سازمان ملل متحد فعلی تسهیل نموده و در صورت عدم تحقق این هدف، زمینه تأسیس سازمانی جدید را فراهم نماید.